پمپئی: شهر باستانی که زمان در آن برای همیشه از حرکت بازایستاد
زمانی در ناحیهی کامپانیای ایتالیا در نزدیکی شهر ناپل کنونی، شهری آباد در روم باستان به نام «پمپئی (Pompeii)» وجود داشت. از آنجایی که این شهر یک مرکز تجاری پررونق بود، ساکنان آن را ترکیبی از اشراف و بردگان تشکیل میدادند. مهم نبود که این مردمان متعلق به چه طبقهای بودند، همهی ساکنان پمپئی برای ما که با دو هزار سال فاصله به آنها و سرنوشت و زندگیشان مینگریم، به یک اندازه جالبتوجه هستند.
از مردمان پمپئی، نوشتهها و اسناد مختلفی بر جای مانده که همهچیز از دادوستدها و سرشماریها تا سیاست و زندگی روزمره در آن دیده میشود. هر چند ممکن است که این اسناد ارزشمند باشند، اما دستنخورده ماندن شهر با تمام شکوهش بعد از حدود ۲ هزار سال پس از گذشت فوران «کوه وزوویوس یا وزوو» در سال ۷۹ م، چشمگیرترین ویژگی شهر باستانی پمپئی است. اگرچه نام پمپئی برای بسیاری تداعیگر آدمهای گچی شهر است، اما پمپئی خیلی بیش از اینها است. فوران آتشفشان وزوویوس برای اکثر ساکنان شهر فاجعهبار بود، بسیاری کشته شدند و اکثریت مردم هم به نواحی دیگر کوچ کردند، اما این فوران، سوابق باستانی استثنایی و کاملی از زندگی در یک شهر شلوغ رومی در اوج امپراطوری روم را باقی گذاشت که به عقیدهی بسیاری غنیترین محل باستانشناسی جهان است.
اولین ساکنان پمپئی
شاید تصور کنید پمپئی شهری بازمانده از دوران رومیان است، اما این شهر تا پیش از سدهی هشتم ق.م نیز سکنه داشته است. در این منطقه در مرکز ایتالیا مردمانی به نام اوسکها زندگی میکردند که این محل را به دلیل آب و هوای معتدل و خاک حاصلخیز و غنی آتشفشانیاش، مکان مطلوبی برای زیست میدیدند. در حالی که محصولاتی مانند انگور و زیتون به لطف زمین غنی از مواد مغذی بسیار خوب به بار مینشستند. اما اوسکها نمیدانستند که این نعمات طبیعی همه به لطف فعالیتهای کوه آتشفشانی فراهم شدهاند که آنجا را به مکان بینظیری برای سکونت آنان بدل کرده است.
جمعیت کامپانیا با مهاجرت یونانیان به منطقه افزایش پیدا کرد و برای مدت کوتاهی مردمان اتروسک هم به این منطقه کوچ کردند. اما بعد از شکست اتروسکها از سامنیتها در سال ۴۷۴ ق.م، آنها از منطقه خارج شدند و سامنیتها بودند که در نواحی کوهستانی زندگی کردند و سپس با گسترش جمعیت به شهرهایی مانند پمپئی نیز کوچیدند. بین سالهای ۳۴۳ و ۲۹۰ ق.م، سلسهای از نزاعها، نفوذ رومیان در شهر را بیشتر کرد.
پمپئی رومی و محاصره ژنرال سولا
پمپئی با منابع غنی و موقعیت مطلوب خود بهسرعت به یکی از شهرهای دلخواه رومیان بدل شد. این شهر به لطف سرمایهگذاریهای امپراتور روم در ساخت بناها و ساختمانهای بزرگش بهسرعت ترقی کرد. اما ریشههای اوسکی و سامنیتی به این معنی بود که همیشه از دیگر شهرهای روم جدا بود و به نوعی مستقل از حکومت روم بود. در سال ۸۲ ق.م یکی از فرماندهان رومی به نام ژنرال سولا که میخواست نفوذ امپراطوری روم را در پمپئی افزایش دهد، شهر را به همراه سپاهیانش محاصره کرد.
پمپئی غنیترین محل باستانشناسی جهان است
این محاصره برای سولا موفقیتآمیز بود و کسانی که هرگونه مقاومتی در برابر حکومت روم از خود نشان دادند، از شهر طرد شدند و ساکنان باقیماندهی شهر نیز بهمرور تابعیت رومی را پذیرفتند. به این ترتیب، پمپئی رسماً به مستعمره امپراطوری روم تبدیل شد و از روی الهه رومی ونوس (ایزدبانوی عشق، زیبایی و باروری) به آن نام لاتین «کورنیلا وانیریا پمپئینیاروم» داده شد. همانند خود شهر، بسیاری از ساکنان اشرافزاده شهر نسخههای لاتین از اسامی خود را با حل شدن در فرهنگ رومی برگزیدند.
دیوارنگارهای که پرترهای از تیرینتایوس نئو و همسرش را روی دیوار منزل شخصیاش نشان میدهد
پمپئی با وجود بسیاری از کالاهایی که از طریق دریایی به شهرهای دیگر صادر میکرد، به بخش مهمی از مسیر تجاری رومیان بدل شد. اگرچه نیروهای سولا در ابتدا کنترل سیاسی پمپئی را برعهده گرفتند، اما با توجه به افزایش چشمگیر اسامی اوسکها در اسناد تاریخی در چندین دههی بعدی که به سمتهای دولتی منصوب شدند، به نظر میرسد که مردمان بومی خود شهر احترام رومیان را به دست آوردهاند. پس از محاصره، پمپئی وارد عصر دوم رفاه شد و آمفیتئاتر جدیدی با ظرفیت ۵ هزار نفر و یک سالن سرپوشیده ۱۵۰۰ نفری نیز در شهر ساخته شد. در پمپئی هم همچون بسیاری از شهرهای روم، دیواری شهر را احاطه میکرد که هدف از ساخت آن، دفاع بهتر در هنگام محاصره و حمله دشمن بود.
مجموعهای از دروازهها برای جدا کردن عابران پیاده و وسایل نقلیه مانند ارابههای حمل کالا مورد استفاده قرار میگرفتند. در درون این دیوارها، شهر به سنت رومیان، در ردیفهای مرتبی بهصورت شبکهای گسترش پیدا کرد، البته به استثنای بخش جنوب غربی شهر که در معماری آن، هرجومرج بسیار زیادی به چشم میخورد. شواهدی وجود دارد که برخی از معابر، بهصورت خیابانهای یک طرفه به کار گرفته میشدند.
ساکنان و بازدیدکنندگان پمپئی
با ترقی روزافزون پمپئی، در سالهای قبل از ویرانی به جمعیت آن افزوده میشد. حدود ۱۲ هزار نفر در این شهر زندگی میکردند که یکسوم آن را بردگان تشکیل میدادند. حدود دو برابر جمعیت پمپئی نیز در ویلاها و مزارع اطراف شهر زندگی میکردند. اگرچه پمپئی اکنون شهری بندری محسوب نمیشود، اما در زمان فوران، شهر ساحلی مرفهی بود و تعداد زیادی از ویلاها با مناظر دریا در اطراف شهر ساخته شده بودند. نرون، امپراطور روم، ویلایی در نزدیکی پمپئی داشت و همسرش پوپیا سابینا هم یکی از ساکنان بومی شهر بود.
تصویر بازسازی شدهای که معبد آپولو را پیش از فوران کوه وزوویوس در سال ۷۹ م نشان میدهد
وضعیت کنونی معبد آپولو در شهر پمپئی
دو نفر از مشهورترین بازدیدکنندگان از پمپئی، گایوس پلینیوس دوم و گایوس سالسیوس بودند که بیشتر با نامهای «پلینی بزرگ» و «پلینی کوچک» شناخته میشوند. این دو که با هم نسبت عمو و برادرزاده داشتند، هر دو از مشاهیر روم باستان محسوب میشدند. پلینی بزرگ طبیعیدان، فیلسوف طبیعی، نویسنده و مورخ، فرمانده نظامی و از دوستان شخصی امپراطور تیتوس فلاویوس وسپاسیانوس بود. برادرزاده او، پلینی کوچک، نویسنده، وکیل و رئیس دادگاه بود.
فوران وزوویوس ۱۰۰ هزار برابر قویتر از بمب اتمی هیروشیما بود
پلینی بزرگ دو ماه قبل از مرگ امپراطور وسپاسیانوس، از سوی او به سمت فرمانده ناوگان در نیروی دریایی روم منصوب شده بود. او روز ۲۴ اوت سال ۷۹ م درست زمانیکه فوران بزرگ کوه وزوویوس شهرهای پمپئی و هرکولانیوم را نابود میکرد، در مسینیوم به سر میبرد. اما وقتی نامهای از سوی دوست نزدیکش رکتینا به او رسید که از مورخ رومی میخواست هرچه سریعتر به همراه نیروی دریایی و ملازمانش به پمپئی بیاید و جان او و مردم پمپئی را نجات دهد، پلینی بزرگ هم بهزودی بار سفر بست و تصمیم گرفت که از خلیج ناپل عبور کند و خود شخصا این پدیده را بهصورت مستقیم مشاهده کند.
پرترهای از پلینی بزرگ، فیلسوف، طبیعیدان و مورخ شهیر روم باستان که در جریان فوران کوه ووزوویوس جان خود را از دست داد. این پرتره در قرن نوزدهم از او ترسیم شده و هنوز هیچ پرترهای از او در دوران حیاتش در دست نیست
همانطور که کشتی او به نزدیکی ساحل هرکولانیوم میرسید، خاکستر و سنگهای آتشفشانی روی آن فرو میریختند. سکاندار کشتی پلینی به او توصیه کرد به عقب برگردد، اما پلینی در جواب گفت: «بخت و اقبال همواره یار مردان شجاع است. سکان را بهسوی آنجا که پمپئی است بچرخان!» آنها به سوی پمپئی رفتند و شهر را در آشفتگی غیرقابل وصفی دیدند. پلینی و همراهانش کشتی را بارگیری کردند، اما همان بادهایی که آنها را به ساحل رسانده بود، مانع از خروجشان از بندر میشد.
پلینی در این مدت سعی میکرد به همراهانش قوت قلب بدهد و منتظر بود که از شدت باد کاسته شود. و مدتی را در ساختمان امنی به سر بردند. اما در نهایت به دلیل ترس از فروریختن ساختمانها مجبور به ترک آن شدند، پلینی که حتی با کمک دیگران هم نمیتوانست از جایش تکان بخورد، پشت سر گذاشته شد. عقیده بر این است که او با گازهای سمی مسموم شده یا در نتیجه آشفتگی و وحشت دچار حمله قلبی شده است.
پس از سه روز از انفجارها، همراهانش دوباره به محل سابق بازگشت و پیکر بیجان مورخ بزرگ را زیر تلی از خاکسترهای آتشفشانی پیدا کردند. هیچ آسیب خارجی در بدن او دیده نمیشد. اما فرضیهی مسموم شدن این مشکل را دارد که همراهانش هم در معرض همین گازهای سمی قرار گرفتند و هیچ اتفاقی برای آنها نیفتاد در حالی که پلینی حتی نمیتوانست از جایش بلند شود.
یک خیابان سنگفرششده. در این خیابان پیادهروهایی تعبیه شده بود تا مردم مجبور نباشند از خیابان رد شوند
در روایتهای تاریخی مختلفی که در دست است، مورخ و فیلسوف رومی را مردی فربه و قویهیکل توصیف کردهاند که دچار نفستنگی نیز بوده است. به این جهت تصور میشود حتی قبل از اینکه همراهش بخواهند او را تنها بگذارند، پلینی بر اثر خفگی یا سکتهی قلبی جان داده بود. این فرضیه، به دلیل وفاداری همراهان و ملزمان پلینی بزرگ به او میتواند تا حد زیادی درست باشد. و سرنوشت، رکتینا دوست مورخ شهیر رومی نیز هیچوقت روشن نشد. آنطور که میدانیم، پلینی بزرگ هرگز نتوانست رکتینا را نجات دهد. اما هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد او و همسرش که به گفتهی پلینی کوچک، باسوس یا تاسکیوس نام داشته، نجات پیدا کرده باشند.
از پلینی بزرگ ۲۴۷ نامه باقی ماندهاند که برای مورخین ارزش بالایی دارند. بسیاری از نامههای او به چهرههای مهم سیاسی و برخی حتی به امپراطوران نوشته شدهاند. همچنین او شواهدی از فعالیت لرزهای را ثبت کرده که نشان میدهد، رومیان به زمینلرزهها و لرزشهای منطقه عادت کرده بودند و از آنجایی که این لرزهها به دفعات اتفاق میافتادند، هیچ علائم هشداردهندهای را در آن نمیدیدند.
در عرض چند ساعت پمپئی با تمام شکوهش زیر خروارها آوار مدفون شد
همچنین او دو نامه در مورد فوران کوه وزوویوس نوشت که ۲۵ سال بعد از مرگش توسط برادرزادهاش به تاسیتوس، مورخ شهیر رومی فرستاده شدند. این نامهها در جواب درخواست برای اطلاعات بیشتر در مورد مرگ پلینی بزرگ به مورخ رومی فرستاده شدند. توصیفات پلینی بزرگ از فوران بهقدری دقیق بودند که امروز نوع فورانهایی که پمپئی و هرکولانیوم را نابود کردند، به نام «فوران پلینیایی (Plinian Eruption)» شناخته میشوند.
مشخصهی اصلی فورانهای پلینیایی، ستون عظیمی از گاز و خاکستر داغ است که تا استراتوسفر، لایهی دوم جو کره زمین بالا میروند. با توجه به شاخص شدت انفجار آتشفشانی (VEI)، فورانهای پلینیایی دارای شاخصهای۴، ۵ و ۶ هستند. فورانهای کوتاهمدت میتوانند ظرف کمتر از یک روز به پایان برسند، اما رویدادهای طولانیتر میتوانند برای چند روز یا چند ماه ادامه داشته باشند. فورانهای طولانیتر با ستونهای گاز و خاکستر داغ آغاز میشوند، و ابرهای گاز و جریان آذرآواری (جریانی از گاز داغ و سنگ) همچون سیلی از دامنهی آتشفشان جاری میشوند و هر آنچه در مسیرشان باشد را نابود میکنند. جریانهای آذرآواری صدها کیلومتر سرعت دارند و میتوانند تا دهها کیلومتر پیشروی کنند. میزان گدازه در این نوع فورانها نیز میتواند بهقدری زیاد باشد که موجب تخلیهی اتاقک ماگما شود و کاسه آتشفشانی را پدید بیاورد.
تصویر هنری از فوران سال ۷۹ م آتشفشان وزوویوس اثر جورج جولیوس پولیت اسکروپ؛ زمینشناس بریتانیایی. در این تصویر میتوانید بهخوبی رعد و برق اطراف ستون خاکستر و گاز را مشاهده کنید که مشخصه اصلی فورانهای پلینیایی است
و مشخصهی مهم دیگر فورانهای پلینیایی این است که اغلب با صدای بلندی همراه هستند، مانند فوران کراکاتوا در اندونزی در سال ۱۸۸۳ که انرژی برابر با بیش از ۱۳ هزار بمب اتمی هیروشیما را رها کرد و صدای مهیب آن نیز تا فاصله ۴۸۰۰ کیلومتری (حتی تا استرالیا) شنیده شد. مورد دیگر اینکه تخلیهی ناگهانی شارهای الکتریکی اغلب موجب پدید آمدن رعد و برق در اطراف ستونهای خاکستر و گاز آتشفشانی میشود؛ موردی که جورج جولیوس پولیت اسکروپ، زمینشناس بریتانیایی در نقاشیهای خود در سال ۱۸۸۲ بهخوبی به تصویر کشیده است.
زندگی در شهر پمپئی
پمپئی بخش مهمی از شبکه تجاری روم بود. طیف گستردهای از کالاها از این شهر به سایر نقاط صادر میشد. زیتون و فرآوردههای زیتونی، پشم، یک نوع سس ماهی به نام گاروم، نمک، گردو، انجیر، بادام، گیلاس، زردآلو، پیاز، کلم و گندم همه از این شهر به سایر نقاط امپراطوری روم صادر میشدند. اهالی پمپئی محصولات لوکسی مانند میوههای غیربومی، ادویهجات، ابریشم، صندل چوبی، حیوانات وحشی برای مبارزه با گلادیاتورها و بردگان را نیز وارد میکردند.
ساکنان پمپئی رژیم غذایی متنوعی داشتند. اهالی پمپئی همراهبا اقلامی که خرید و فروش میکردند، گوشت گاو، خوک، پرندگان، ماهی، صدف، غلات، حلزون، لیمو، انجیر، عسل، کاهو، کنگر فرنگی، لوبیا و نخود میخوردند. و همانطور که قابل تصور است، شهروندان ثروتمند دسترسی بیشتری به این اقلام داشتند. دسترسی به چنین تنوع غذایی، یکی از دلایلی بود که این منطقه آنقدر برای ثروتمندان جامعه روم باستان مطلوب و جذاب بود.
پمپئی پس از ۱۷۰۰ سال بهصورت کاملا دستنخورده کشف شد
هزاران ساختمان در پمپئی وجود دارد که بخش متفاوتی از جامعه رومی را نشان میدهد. ویلاهای بزرگ و تقریبا غریب و با شکوهی وجود داشتند که مسکن اعضای ثروتمندتر جامعه بودند. مراکز خرید و بازار، نحوهی خرید مردم آن زمان را نشان میدهد. میخانهها و عشرتکدهها و تئاترها نشان میدهد که مردم، چگونه اوقات فراغت خود را سپری میکردند.
آمفیتئاتر شهر پمپئی
معابد و صدها زیارتگاه برای خدایان و اجداد نیز تصویری از زندگی مذهبی مردم شهر را نشان میدهند. مدارس، حمامها و توالتهای عمومی، کودکستانها، یک قصر سلطنتی و فوراههایی نیز در شهر وجود داشتند. همهی اینها ساختمانهایی بودند که یک شهر معمولی در روم باستان را تشکیل میدادند. همهچیز به نظر خبر از عصر طلایی میداد، اما...
کوه وزوویوس و نابودی شهر پمپئی
وزوویوس، تنها آتشفشانی است که طی یک صد سال گذشته در اروپا فوران کرده است و از آنجایی که حدود ۳ میلیون نفر در نزدیکی آن زندگی میکنند، خطرناکترین آتشفشان جهان نیز محسوب میشود. همانطور که قبلا گفتیم، فورانهای آن عمدتا خشن و انفجاری هستند که به خطرات زندگی در اطراف آتشفشان میافزایند.
آنطور که از اسناد تاریخی بر میآید، حداقل ۱۱ انفجار مهم قبل از نابودی پمپئی رخ داده است، اما آتشفشان برای قرنها خاموش بود و وقتی هم که اوسکها به این منطقه آمدند و در آنجا سکنا گزیدند، از قدرت آتشفشان آگاه نبودند. با وجود این، در مورد فورانهای این آتشفشان در اساطیر یونان ارجاعاتی وجود دارد. گفته میشود که هرکول، پهلوان افسانهای یونایان در اطراف کوه وزوویوس با غولهای قدرتمندی دست به مبارزه زد و شهر هرکولانیوم که همزمان با پمپئی و چند شهر دیگر با فوران این آتشفشان نابود شد، به احترام او نامگذاری شده بود.
فورانی که پمپئی و هرکولانیوم را نابود کرد، در سال ۷۹ م رخ داد. صبح روز ۲۴ اوت آن سال، گدازههایی که به مدت یک هزار سال جمع شده بودند، با انفجارهای مهیبی از دهانهی آتشفشان بیرون ریختند. ساکنان شهر حجم قابلتوجهی از دود و آتش را دیدند، اما همانطور که پلینی بزرگ میگوید، به انفجارها و لرزههای ناشی از آتشفشان عادت داشتند، و بلافاصله از وخامت اوضاع با خبر نشدند.
تنها بعد از انفجار دوم و بزرگتر که چند ساعت بعد رخ داد، ماهیت وحشتناک و مهیب فوران پیش روی برایشان آشکار شد. دانشمندان قدرت انفجار این آتشفشان را ۱۰۰ هزار برابر قویتر از بمب اتمی میدانند که هیروشیما را نابود کرد. و همانطوری که ساکنان پمپئی بهدنبال پناهگاهها میگشتند، خاکسترها و سنگهای آتشفشانی داغ شروع به فرو ریختن روی سرشان میکرد و تنها چند ساعت لازم بود تا شهر زیر تلی از خاکستر و آوار آتشفشانی مدفون شود.
جسد قربانیان هنوز هم در محل وجود دارند و بسیاری از قالبهایی که از بدن قربانیان گرفته شده، در موزه باستانشناسی ناپل نگهداری میشوند
باراش خاکستر تا پایان روز همچنان ادامه داشت. و شهر رفتهرفته زیر چندین متر آوار آتشفشانی مدفون میشد و سقف ساختمانها زیر این بار سنگین شروع به فرو ریختن کردند. کسانی که نتوانستند فرار کنند، هر جایی را تصور میکردند میتواند از آنها محافظت کند، بهعنوان پناهگاه برگزیدند و در نزدیکی دیوارها پناه گرفتند یا اینکه زیر راهپلهها، عزیزان و خانوادهی خود را در آغوش گرفتند.
سرنوشت نهایی شهر پمپئی و ساکنانش حدود ساعت ۱۱ شب رقم خورد، در این هنگام بود که ابر خاکستر فرو ریخت و شهر با جریان آذرآواری در هم کوبیده شد. خیابانها را گاز سمی در برگرفت و هر کسی که آنقدر خوششانس بود که تا آن موقع هنوز زنده مانده بود را خفه کرد و گرما آنچنان زیاد بود که اجساد به سرعت کباب شده و بدل به تلی از خاکستر شدند.
پلینی کوچک با استناد به گزارشهای عموی خود در مورد فوران سال ۷۹ م. مینویسد:
اکنون ساختمانها با لرزههای مهیبی تکان میخورند. آنچنان که از پایههای خود جدا شده باشند، پیوسته تکان میخورند و به این سو و آن سو میروند. از سوی دیگر، بیرون از ساختمان، خطر فروریختن سنگهای بزرگ وجود دارد، اما مردم پس از مقایسهی خطرات هر دو طرف از خانههای خود خارج شدند. در نوشتههای عموی من، یکی از دلایل بر دیگری غلبه میکند و گویی انتخاب مردم شهر در انتخاب بین ترسها گرفتار شده بود. برخی از مردم نیز برای محافظت در برابر اجرامی که بر سرشان میبارید، بالش و متکا روی سر خود میبستند و در گوشهای پناه میگرفتند.
و بعد:
میتوانستید صدای شیون زنان و گریهی نوزادان و فریاد مردان را بشنوید؛ برخی والدین خود و برخی فرزندانشان و برخی همسرانشان را صدا میزدند. مردم از سرنوشت خود یا خویشان خود شکایت میکردند و برخی از ترس مرگ برای مُردن دعا میکردند. بسیاری خدایان را به کمک میطلبیدند، اما هیچ تصوری نداشتند که دیگر خدایانی باقی نماندهاند و جهان برای همیشه به تاریکی ژرفی فرو رفته است.
به این ترتیب، خاکستر و آوار آتشفشانی شهری را پوشاندند که زمانی، بخش جداییناپذیری از امپراطوری روم و مکان مطلوبی برای زندگی ثروتمندان و متنفذان رومی بود. در عرض چند ساعت پمپئی با تمام شکوهش زیر خروارها آوار مدفون شد و تنها در قرن هجدهم بود که هنگام ساخت کانالهای جدید، افسانههای محلی در مورد شهر باستانی مدفونشده به اثبات رسید. تا آن زمان، پمپئی فراموششده باقی مانده بود.
هر فوران پلینیایی دیگری میتواند شهر ناپل کنونی را به پمپئی جدید بدل کند
صبح روز بعد، مخروطی از آتشفشان فرو ریخت و موجب پیشروی گِل و خاکستر با سرعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت شد که هر چیزی را در سر راه خود تخریب میکرد و به سوی پمپئی میآمد. پمپئی و همسایه کوچکترش هرکولانوم ناپدید شدند و فورانی که درست یک روز بعد از جشن وولکانالیا که به خدای ربالنوع رومی آتش (حاصل از آتشفشان) و فلزکاری وولکان (واژهی Volcano در زبان انگلیسی و دیگر زبانهای اروپای غربی و رومیتبار از نام این ربالنوع گرفته شده) تعلق داشت شروع شده بود، به مدت ۱۸ ساعت ادامه داشت. و تنها حین ساختوسازهای چارلز سوم پادشاه بوربن در سال ۱۷۳۸ بود که بهطور تصادفی کشف شد. بهطرز شگفتانگیزی، این دو شهر تقریبا کاملا زیر لایههای خاکستر آهکی دستنخورده باقی مانده بودند.
قالبهای گچی قربانیان فوران وزوویوس
پس از کشف شهر تاریخی پمپئی، حدود سه چهارم شهر ۱۶۵ هکتاری پمپئی حفاری شد و اجساد ۱۱۵۰ نفر از زیر آوار بیرون کشیده شد. تخمین زده میشود که در این فاجعه بیش از ۲ هزار نفر جان خود را از دست باشند. در واقع، این بدین معنا است که اکثر قریب به اتفاق ۲۰ هزار نفر ساکن شهر با مشاهدهی اولین علائم فعالیتهای آتشفشانی از شهر گریخته باشند. قالبهای گچی مردان، زنان و کودکان و حیوانات پمپئی تا اواسط قرن هجدهم باقی ماندند. زمانی «آنتیکواریوم» در نزدیکی میدان شهر، بیشترین قالبهای گچی را در خود جای داده بود. اما این مکان در زمان بمباران متفقین در سال ۱۹۴۳ آسیب دید و از سال ۱۹۷۸ نیز برای بازسازی دوباره بسته شد. «باغ فراریان» بیشترین تعداد قربانیان را در یک مکان نگهداری میکند که در آن سیزده نفر در یک باغ میوه پناه گرفته بودند. ۹ نفر دیگر نیز در «خانهی اسرار» باقی ماندند که سقف آن فرو ریخت و راه خروج را برای قربانیان بست.
کسانی که نمیتوانستند به جایی بگریزند، تقریبا در هر جایی که میتوانستند پناه میگرفتند
اگرچه پمپئی هنوز هم حفاری میشود، اما قالبهای جدیدی ساخته نمیشود، چرا که گچ به بقایای اجساد آسیب وارد میکند. در سال ۲۰۱۰ نمایشگاهی برگزار شد که در آن چند قالب در پمپئی به نمایش گذاشته شد. در حال حاضر یک میلیون نفر در ناپل زیر سایهی آتشفشان وزوویوس زندگی میکنند که براساس گزارش سال ۲۰۰۶ نشریهی نشنال جئوگرافیک، پژوهشگران تخمین زدهاند که هر ساله احتمال وقوع فورانی بزرگ بیش از ۵۰ درصد است و این احتمال با گذشت زمان بیشتر از آخرین فوران پلینیایی سال به سال بیشتر میشود. پژوهشگران میگویند، با توجه به اینکه گازهای خاکستر و جریانهای آذرآواری تا دهها کیلومتر پیش روی میکنند و سرعت مهیبی دارند، بهطور بالقوه قادر خواهند بود شهر ناپل و هر شهر دیگری را به یک پمپئی جدید بدل کنند.
عکسی از ساحل ناپل با پسزمینهی کوه ووزوویوس که همین حالا هم ساکنان شهرهای اطراف را تهدید میکند
در صورت وقوع فوران به بزرگی سال ۷۹ م. ساکنان محلی ناپل و شهرها و روستاهای اطراف که به موقع از محل زندگی خود را ترک نکنند، شاهد بارانی از سنگ پای بزرگ خواهند بود، سنگهایی که سنگینتر از آن هستند که توسط ستون گاز نگه داشته شوند. سپس با تخلیهی انرژی آتشفشان، خود ستون گاز فرو خواهد ریخت، و ذرات کوچکتر سنگی از خاکستر تا تختهسنگهای کوچکتر از آسمان میبارند. ابرهای گاز و جریان آذرآواری نیز همچون سیلی از دامنه آتشفشان جاری میشوند و هر چیزی را که در مسیرشان باشد، به کام نابودی خواهند کشاند.
وضعیت کنونی پمپئی
هنگامی که شهر در قرن نوزدهم حفاری شد، ساکنان شهر پس از ۱۷۰۰ سال از زیر خاکسترها و آوار بیرون کشیده شدند. باستانشناسان متوجه شدند که اسکلتهای قربانیان با فضای خالی احاطه شدهاند، به این ترتیب با ریختن گچ درون این فضاهای خالی، بدنها با جزئیات بینظیری از جمله ظاهر نهایی، لباسها و چهرهها هؤیدا شدند. برخی از قالبهای گچی، موقعیتهای فوقالعاده دردناکی را آشکار میکردند و نشان میدادند که مردم در وضعیتی دردناک عزیزان خود را در آغوش گرفتهاند و دهان خود را چفت کردهاند تا از آسیب گازهای مضر در امان بمانند و برخی نیز اشیای گرانبهای خود را در دست گرفته بودند تا گم نشوند یا دزدیده نشوند.
سالانه ۲٫۶ میلیون نفر از ویرانههای پمپئی بازدید میکنند تا به یکی از محبوبترین مقاصد گردشگری ایتالیا بدل شود
با وجود اختلافات شدید در ثروت موجود در بقایای شهر، افرادی که در زمان فوران آتشفشان کشته شدند، فقرا و ثروتمندان همه قالبهای شبیه به هم دارند! همه مردمان پمپئی به شیوهی تراژیکِ یکسانی جان خود را از دست دادند، مهم نبود که در کجای شهر ساکن بودند یا اینکه به چه طبقهای تعلق داشتند.
اشیایی که زیر شهر پمپئی مدفون شده بودند، برای مدت تقریبا دو هزار سال دستنخورده باقی ماندند. کمبود هوا و رطوبت این امکان را فراهم کرد که اشیاء زیرزمین بهخوبی حفظ شوند و کمتر تجزیه شوند. زمانیکه حفاریها در ویرانه های پمپئی شروع شد، این محل باستانشناسی منابع متنوع و شواهد زیادی از جزئیات زندگی در شهر باستانی روم را فراهم کرد. با این حال، وقتی که نیروهای انسانی و طبیعی هر دو به کار افتادند، پمپئی بهسرعت به سوی زوال پیش رفت.
برخی دیگر از قربانیانی که بر اثر فرو ریختن جریانهای آذرآواری و خاکستر فوران کوه ووزوویوس روی شهر پمپئی جان خود را از دست دادند
هوازدگی، فرسایش، قرار گرفتن در معرض نور، آسیبهای ناشی از رطوبت، روشهای ضعیف حفاری و بازسازی، رشد گیاهان و وجود حیوانات، هجوم گردشگران، خرابکاری و سرقت آثار باستانی، همه به نوعی در آسیب رساندن به این محل باستانشناسی بسیار غنی طی سالهای اخیر نقش داشتهاند.
نگرانی در مورد حفاظت این شهر باستانی، همواره باستانشناسان را برای ادامهی اکتشافاتشان دچار مشکل کرده است. این شهر باستانی در سال ۱۹۹۶ و دوباره در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ در فهرست آثار باستانی تحتنظر سازمان خصوصی «صندوق جهانی آثار تاریخی (WMF)» قرار گرفت که هدف آن افزایش سطح حساسیت عمومی نسبت به میراث تاریخی جهان است و هر دو سال یکبار فهرستی از آثار باستانی در معرض خطر را منتشر میکند.
این سازمان در سال ۱۹۹۶ ادعا کرد که پمپئی بهشدت نیاز به مرمت دارد و خواستار تهیه طرح کلی برای بازسازی و بررسی وضعیت آن شد. این سازمان با حمایت «بنیاد ساموئل کرس» و «امریکن اکسپرس» از حفاظت از پمپئی حمایت کرد. امروزه بودجهی بیشتری برای حفظ این محل باستانشناسی اختصاص داده شده است. با این حال، بهعلت گستردگی پمپئی و مقیاس مشکلات، این امر در توقف آلودگی مواد، ناکافی بوده است. کارشناسان تخمین زدهاند که برای انجام کارهای لازم برای حفظ پمپئی نیاز به ۳۳۵ میلیون دلار است.
تصور نمیشود با کاستن از حجم گردشگران بتوان کمکی به حل مشکلات مرمت و حفاظت از پمپئی کرد. در واقع، پمپئی برای بیش از ۲۵۰ سال، یعنی از زمان کشف، مقصد گردشگری محبوبی بوده است و تا سال ۲۰۰۸ سالانه ۲٫۶ میلیون نفر از آن بازدید کردند تا تبدیل به یکی از محبوبترین مقاصد گردشگری ایتالیا شود.