۱۴ سازه باستانی که احتمالا موجودات فرازمینی در ساخت آنها دخالت داشتند
انسان همیشه در زندگی خود به دنبال موجودات فرازمینی و موجودات اسرارآمیز بوده است تا بتواند با کشف آثاری از آنها به تمامی پرسشهای غیر منطقی زندگی خود پاسخ دهد. برخی از انسانها باور دارند که موجودات فضایی و ماورایی واقعی هستند و برخی نیز آنها را زاییدهی ذهن نویسندگان کتابهای علمی و تخیلی میدانند. در داستانهایی که همواره از گذشته نقل شده است و شواهد بسیار مرموزی که وجود دارد، احتمال وجود موجودات بیگانه و فرازمینی را قوت بخشیده است. دنیای باستان پر از تمدنهای مرموز و شهرهای عجیب است که حتی خبرهترین باستانشناسان هم نمیتوانند از کار آنها سر دربیاورند.
نیوگرنج (Newgrange)
چگونه میشود در آن زمان بنایی ساخت که امروزه پژوهشگران و دانشمندان نتوانند راز چگونه بهوجود آمدن و دلیل استفادهی آن را بدانند؟ نیوگرنج سازهی باستانی است که از گذشتههای دور و بهگفتهی پژوهشگران دو تا سه هزار سال قبل، به دست مردمان بومی ساخته شده است. نیوگرنج از استونهنج قدیمیتر و این نشانهی عمر طولانی این بنا است و حتی از اهرام مصر نیز عمری طولانی تر دارد. این سازه، شکل گرد دارد و درهایی از جنس سنگ راه ورود آن را مسدود میکنند ولی برخلاف ظاهر سنگی این بنا، داخلش از جنس چوب است. پژوهشها، نشاندهندهی این است که از این بنا برای مراسمهای مذهبی و همینطور علمی مانند ستارهشناسی استفاده میشده است.
مطالعه بهصورت تخصصی روی این یادوارهی سنگی از قرن ۱۷ شروع شد و تا به امروز ادامه دارد. پژوهشها مشخص کردهاند که چند صد سال بعد از ساخت این بنا از آن استفاده نشده و بهصورت رهاشده در دشتهای سرسبز تا به امروز باقی مانده است. هر ساله در تاریخ ۱۹ دسامبر نور خورشید وارد این سازه میشود و تمام آن را روشن میکند. پژوهشگران در تلاش هستند تا پرده از این راز بردارند که چگونه در آن زمان سازندگان این بنا بدون در دست داشتن امکانات پیشرفته و علم مهندسی توانستهاند همچین سازهای را خلق کنند. در این روز هزاران گردشگر برای مشاهدهی این پدیده از سرتاسر جهان به نیوگرنج میآیند و حیرتزده میشوند.
نیوگرنج به ثبت یونسکو رسیده و به یکی از مهمترین یادوارههای سنگی اروپا تبدیل شده است. در قسمتهای داخلی این بنا بقایای بدن انسانهایی یافت شد که سوزانده شده بودند، در نتیجه امکان دارد اینجا آرامگاه مردگان بوده است که آنها را میسوزاندند. امروزه بهدلیل وارد شدن حیواناتی مانند خرگوشها و حشرات قسمتهای بیشتر این بنا تخریب و جسدهای سوزاندهشده تقریبا محو شدهاند. نظریههای گوناگونی تا به امروز برای دلیل ساخت این بنا ارائه شده است؛ برخی میگویند دلیل ساخت این بنا مذهبی بوده است و برخی نیز ادعا میکنند آرامگاهی برای مردگان به حساب میآمد. مطالعات اخیر سرنخهای تازهای به دست پژوهشگران داده است و آنها به این نتیجه رسیدهاند که احتمالا از بناهایی مانند نیوگرنج و استونهنج در ستارهشناسی و نجوم استفاده میشد.
نیوگرنج بین سالهای ۳۱۰۰ تا ۳۲۰۰ قبل از میلاد ساخته شده است؛ یعنی عمری حدود ۵۰۰۰ هزار سال دارد. سنگها از سواحل نزدیک جمعآوری شدند و در کنار هم قرار گرفتند تا این سازه را مستحکم کنند. برای رساندن این سنگها به محل، ۲۰ کیلومتر راه باید طی میشد که این کار را بهوسیلهی آبهای دریا و رودخانهها انجام میدادند. از قایقهایی که برای حمل این سنگها استفاده میشد برای حمل چوب نیز استفاده میکردند. وزن کل نیوگرنج برابر ۲۰۰ هزار تن است؛ سنگهای بهکار رفته وزن را بسیار بالا بردهاند. زمان صرفشده برای ساخت نیوگرنج میتوانست از پنج سال شروع شده باشد و تا ۳۰ سال ادامه پیدا کند. نظریههای مختلفی وجود دارد که هیچ کدام هنوز به نتیجهای واحد و قطعی نرسیدهاند.
در دوران نو سنگی چندین قسمت به این سازه اضافه شد و فقط جنبهی مذهبی داشتهاند. در عصر آهن نیوگرنج مراجعهکنندگان جدیدی به نام رومنها را دید که از خود جواهراتی را به یادگار در این بنا جا گذاشتهاند. تاریخ نیوگرنج به ما میگوید بر خلاف تصور ما مردم دورانهای قدیم هم باهوش بودهاند و میتوانستند خلاقیت به خرج دهند و اگر به سازههایی مانند نیوگرنج، استون هنج، اهرام مصر و غیره نگاه کنیم به صحت این حرف خواهیم رسید. اما هنوز این سؤال وجود دارد که چقدر ممکن است موجودات فضایی تکنولوژی خود را از فضا به زمین آورده و در ساخت این سازه نقش داشته باشند؟
هوآمان
رشته کوههای پرو که بهعنوان ستون فقرات آمریکای جنوبی شناخته میشوند، در سالیان دور منزلگاه قومی بزرگ و باستانی بوده است. در منطقهای پست واقع در درههای میانی رشته کوه، قوم اینکا پایتخت خود را با نام «کوزکو» بنا کرد. بیش از ۳۰۰ سال، قوم اینکا حاکم بیچون و چرای این منطقه بود تا در قرن شانزدهم، فاتحان اسپانیایی سر رسیدند و باعث انقراض و نابودی این تمدن شدند. بر فراز کوزکو واقع در ارتفاع ۳۶۰۰ متری، دژ باستانی هوآمان قرار دارد که دیوارههای عظیم سنگی آن رازهایی حل نشدنی در قلب خود دارند که البته به پیش از تأسیس و ظهور قوم اینکا باز میگردد.
قطعه سنگهای کوچک که در اغلب محیطهای طبیعی یافت میشوند، وزنی با میانگین بیست تن دارند که در مقایسه با سنگهای بهکار رفته در هوآمان بسیار سبک است. امروزه با وجود اینکه نیازی به قطعهسنگهای بزرگ برای ساخت و ساز نداریم، اما ماشین آلاتی ساختهایم که توانایی حمل این قبیل سنگها را دارند. نکته جالب توجه آن است که قدمت این ماشین آلات از صد سال تجاوز نمیکند؛ پس چگونه مردم کیلکه و اینکا با دستهای خالی و ابزار ابتدایی موفق به جابهجاییهای غول آسا شده بودند؟ مسلما تنها نیروی انسانی مضاعف پاسخگو نیست، چرا که حرکت دادن این قبیل از وزنهای نجومی نیازمند رفع اصطکاک و گرانش هستند، پس چگونگی ساخت بنای هوآمان با دو نظریهی کلی مواجه میشود.
آیا ابزار و تکنولوژی لازم از سوی فرازمینیها به قوم کیلکه و اینکا داده شد؟
نخستین نظریهی تمدن نابودشدهی انسان و دومین نظریه، ادغام و همکاری فرازمینیها و زمینیها است. آیا ابزار و تکنولوژی لازم از سوی فرازمینیها به قوم کیلکه و اینکا داده شد تا این بنا بهشکل دلخواه خودشان ساخته شود؟به اعتقاد بسیاری از مورخان، در تعداد زیادی از یادبودهای سنگی قوم اینکا، اشارات فراوانی به یک کارگاه ساختمانی وجود دارد که در دو مرحلهی مجزا و طولانی ساخته شده است. نوشتههای موجود در یادبودهای یادشده نشان میدهند که سازههای اینکا روی بناهای سنگی مگالیتی و باستانیتر استوارند که از سازندههای اولیه آن هیچگونه اطلاعاتی در دسترس نیست. هوآمان همچون دیگر بناهای اینکا، دارای هجاریهای شگفتانگیز بوده است که اعتبار همهی آن در انحصار قوم اینکا قرار ندارد. طبق شواهد باستانشناسی، قوم کیلکه تقریبا هزار سال پیش از اینکا، بخش اولیهی هوآمان را بنا کرد؛ در این راستا قوم اینکا نیز بر این باور بودند که بخشهای کهنتر و اولیه توسط مردمانی تحت رهبری خدایی نازلشده از آسمانها، ساخته شده است. آیا خدایی که قوم اینکا به آن اشاره دارد، همان معمار جهانگرد ما است؟ یا اشاره به فضانوردان باستانی و موجودات فرازمینی دارد؟
مجسمههای جزیرهی ایستر
نام اصلی مجسمههای جزیرهی ایستر موآی (Moai) است و سرنوشت موآیها هنوز هم به درستی مشخص نیست. اما میدانیم که صدها مجسمهی سنگی غولپیکر هستند که حتما با دلیل و قصد خاصی ساخته شدهاند. شاید با خود تصور کنید که وجود مجسمه در میان جزیرهای دورافتاده آنقدرها هم جذاب و رازآلود نیست اما باید بدانید که موآیها را در بین سالهای ۱۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی ساختهاند و سازندگان هنرمندش با همان امکانات اولیه مجسمهها را حدود ۱۹.۳ کیلومتر جابهجا و حمل کردند تا به مکانهای مورد نظرشان برسد. با نزدیک شدن به موآیها متوجه میشویم که آنها تنها یک سر نیستند بلکه مجسمهای از انسانها با بدنهایی کامل هستند که فقط سرهایشان بزرگتر از دیگر اجزای بدنشان ساخته شده است.
بعضی از مجسمهها کلاهها یا تاجهایی با رنگ قرمز به سر دارند که هنوز هیچکس نمیداند این کلاهها نشاندهندهی چیست، اما بعضی از باستانشناسان اعتقاد دارند که کلاههای قرمز نشاندهندهی ارزش مذهبی مجسمهها برای خانوادههای خاصی بوده است، البته این نظریه هم فقط بر پایهی حدس و گمان است. بردمن (Birdman) یا مرد پرندهای نام فرقهای است که نظری خاص دربارهی پدید آمدن مجسمههای موآی دارند و ما به دلیل این که احتمال صحت نظر آنها زیاد است به این دیدگاه میپردازیم. طبق نظریهی بردمن سالها پیش چندین خان در جزیرهی ایستر حکمرانی میکردند و هر یک طرفداران و قبیلههای خود را داشتند.
سطح قدرت این حاکمان توسط مقدار سربازان جنگجویشان ارزیابی میشد اما با همهی این تفاصیل آنها بسیار مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکردند تا این که فرقهای جدید در ایستر ظهور کرد که آیین و مذهبی نو داشتند. هر روز طرفداران این فرقهی نوظهور بیشتر و بیشتر میشد و به همین دلیل بزرگان قبایل برای حفظ قدرت خود گردهم آمدند و نقشهی ساخت مجسمههای موآی را کشیدند. بر طبق این نظریه گفته میشود چهرههایی که مجسمههای آنها روی سکوی آهو قرار گرفته است چهرهی همان بزرگان قبایل را نشان میدهند؛ آنها با این کار قصد داشتند که عظمت و قدرتشان را به اهالی جزیره گوشزد کنند.
در راستای همین نظریه گفته میشود که فرقهی نوظهور جزیرهی ایستر فرقهای بودهاند که در آن موجوداتی نیمهانسان و نیمهپرنده نقش مهمی داشتهاند و این فرقه از روستای سنگی اوروگو در سمت جنوبغربی جزیرهی ایستر ظهور کرده بود که آثاری از تفکرات آنها هنوز هم در این روستا قابل مشاهده است. بعضی از باستانشناسان باور دارند ساخت چنین سازهای نمیتواند کار انسان باشد و حتما موجود یا موجودات بیگانهای در ساخت این سازهها دخیل بودهاند. مجسمههای جزیره ایستر مسئلهای غامض و همچنین اسرارآمیزی را در خود جای داده است.
استونهنج (Stonehenge)
این تختهسنگها به صورت یک دایرهی متحدالمرکز در کنار همدیگر چیده شدهاند. بسیاری معتقدند حرکت دادن سنگهای غولپیکر به محل موردنظر، کار بسیار طاقتفرسایی بوده است. نکتهی اسرارآمیز در مورد این بنا چرایی ساخت آن نیست، بلکه مهمتر این است که قرارگیری این سنگها در کنار یکدیگر به چه صورت بوده است و با چه قدرتی توانستهاند سنگهایی با این وزن و حجم را در کنار یکدیگر قرار دهند. ارتفاع سنگهای دایره درونی استونهنج به هفت متر و وزنشان به حدود ۴۶ تن میرسد.
براساس یک نظریه، این گودالها احتمالا روزی الوارهایی را به صورت ایستاده در خود جای داده بودند، اما تاکنون هیچ مدرکی که این فرضیه را تأیید کند به دست نیامده است. دایرهی درونی استونهنج در حدود هزار سال بعد ساخته شده است. از بین ۷۴ تختهسنگ عظیم، تعداد ۳۰ تختهسنگ دایرهی درونی به قطر ۳۰ را تشکیل میدهند، ۲۹ تختهسنگ به صورت افقی روی این تختهسنگهای ایستاده قرار گرفتند و ۱۵ تختهسنگ آخر هم که از بقیه سنگها عظیمتر هستند، به شکل یک نعل اسب درون این دایره دوم قرار گرفتند. مطالعات کارشناسی که اخیرا صورت گرفته است نشان میدهد برای انتقال این سنگهای ۵۰ تنی از «مارلبرو داون» به محل فعلیشان، باید حداقل ۶۰۰ مرد قویهیکل در عملیات انتقال این سنگها شرکت میکردند.
جرالد هاوکینز در کتاب خود بر ارتباط استونهنج با حرکت ستارگان و نقاط اعتدالین و انقلابین تأکید کرد
در طول سالهای گذشته، ساخت این بنای سنگی عظیم به اقوام مختلفی نسبت داده شده است، اما قوم سازندهی استونهنج تا امروز هنوز مشخص نشده است. بر اساس پرطرفدارترین نظریه، ساخت این بناهای باستانی عظیم توسط اقوام نوسنگی در حدود پنج هزار سال پیش آغاز شد و بعدها توسط قوم دیگری که بهتازگی شکوفا شده بود، ادامه یافت. برخی کارشناسان احتمال میدهند این قوم دوم که به قوم بیکر مشهور شدهاند، از قسمت قارهای اروپا به انگلستان آمده باشند، اما تاکنون هیچ مدرکی که این نظریه را تأیید کند به دست نیامده است. نخستین مطالعات علمی در مورد این سازهی باورنکردنی در سال ۱۷۴۰ میلادی توسط ویلیام استاکرلی صورت گرفت. استاکرلی نخستین نقشهی دقیق از استونهنج را تهیه کرد و با مطالعهی این نقشه متوجه ارتباط احتمالی حرکت خورشید و ستارگان شد. این دوایر سنگی در جهت شمال شرقی و جنوب غربی ساخته شده است و احتمالا سازندگانش هنگام ساخت آن قصد پیشبینی نقاط اعتدال بهاری و پاییزی و نقاط انقلاب تابستانی و زمستانی را داشتهاند.
با توجه به پژوهشهای انجامشده روی این سنگها، در نقطهی انقلاب تابستانی، یعنی روز ۲۱ ژوئن، خورشید از شمالیترین بخش دایرهی بیرونی طلوع میکند و نخستین اشعههای آن درست از میان نعل اسب درونی رد میشود. بهگفتهی کارشناسان، بسیار بعید است که چنین چیزی صرفا بر اثر تصادف به وجود آمده باشد. اما داغترین بحث و جدلهای علمی پس از چاپ کتاب «رمزگشایی از استونهنج»، نوشته جرالد هاوکینز، ستارهشناس انگلیسی در سال ۱۹۶۳ بهوجودآمد. هاوکینز در کتاب خود بر ارتباط استونهنج با حرکت ستارگان و نقاط اعتدالین و انقلابین تأکید کرد و گفت که از استونهنج در دوران باستان برای پیشبینی کسوف و خسوف خورشید و ماه استفاده میشده است. اما این نظریه در سالهای اخیر و از سوی باستانشناسان و کارشناسانی چون ریچارد اتکینسن رد شده است. نخستین حفاریهای علمی در استونهنج در اواخر قرن هجدهم میلادی توسط ویلیام کانینگتن و ریچارد کالتهور صورت گرفت.
تیکال (Tikal)
تیکال، یکی از بزرگترین محلهای باستانشناسی و یک امپراطوری قدرتمند در تاریخ قوم مایا و به معنای «مکانی برای زمزمهها» است. ساکنان محلی، نقل میکنند که ارواح قوم مایا هنوز هم در میان این خرابهها و بازماندهها، سرگردان هستند. از این رو، مایاییهای امروزی، ترجیح میدهند که از این بنای تاریخی بازدید نکنند. شهر گمشدهی تیکال، یکی از بزرگترین شهرهای مایایی بوده است که اکنون نیز در گواتمالا قرار دارد. اهرام متعددی در این شهر وجود دارند و تاکنون بیش از چهار هزار سازه در تیکال، کشف شده است.
مایاها از قرن ششم تا قرن دهم پیش از میلاد در منطقهی تیکال گواتمالا سکونت داشتند و یکی از بزرگترین محوطههای تاریخی تمدن مایا در قلب این جنگل سرسبز و پوشیده از گیاهان شاداب قرار گرفته است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولا شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند. قوم مایا پدیدآورندهی یکی از تمدنهای بسیار پیشرفته آمریکای مرکزی بوده که دستاوردهای بسیار چشمگیری در هنر، معماری، ستارهشناسی و ریاضیات داشته است. هماکنون نیز گروههایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بهسر میبرند.
یکی از بزرگترین مناطق محل سکونت قوم مایا (Maya) در داخل جنگلی سرسبز در کشور گواتمالا واقع شده است. در این محل استخرهای زیبا، یک زمین برای بازی با توپ و تعدادی قصر وجود دارد. نکتهی جالب در مورد این شهر باستانی اهرام قرارگرفته در گوشههای آن هستند که هرکدام از آنها به صورت موقتی و براساس دوره ساخته شدهاند. نظریههای متفاوتی در مورد کارکرد این اهرام وجود دارد؛ عبادتگاههای مذهبی، مراکز پژوهشی، گورستان یا همهی آنها. ریشهی واژهی تیکال نیز تاکنون مشخص نشده است و با این وجود این شهر باستانی یک لقب خاص دارد؛ شهر آواها، زیرا هر صدای کوچکی در این مکان انعکاس پیدا میکند.
معبد بعلبک (Baalbek)
بعلبک در طول دوران روم باستان، و زمانی که خدای ژوپیتر هلیپولیس هزاران نفر از زائران را به خود جذب میکرد، عملکرد مذهبی خود را حفظ کرد. شهر بعلبک، با بنای تاریخی و عظیم خود، یکی از بهترین نمونههای اوج معماری شاهنشاهی رومی است. بنای تاریخی معبد بعلبک با داشتن ساختمانهای عظیم خود، یک آفرینش هنری منحصربهفرد است و به عنوان یک نمونه برجسته از سرزمین مقدس دورهی روم امپریالیستی درنظر گرفته میشود. از این معبد که از بنای عظیماش تنها ۶ ستون با بالاستون باقیمانده، بهعنوان بزرگترین پرستشگاه دنیای روم باستان یاد شده است. به احتمال زیاد، معبد ژوپیتر را با معبدی فینیقی که پیش از آن در همان مکان قرار داشته است، جایگزین کردهاند. با قرارگیری در ارتفاع ۱۱۰۰ متری در کوه، رومیها سه قرن برای ساخت این معبد پاگان در شرق مرزهای امپراتوری رومی زمان گذاشتهاند.
رومیان بدون تکنولوژیهای پیشرفته چگونه توانستند قطعه سنگهای دههزار تنی برافراشته کنند؟
این شهر در دو مسیر تجاری تاریخی واقع شده است که یکی از آنها بین ساحل دریای مدیترانه و قسمت داخلی سوریه و دیگری بین شمال سوریه و شمال فلسطین قرار دارد. امروز این شهر که در ۸۵ کیلومتری بیروت قرار دارد، یک مرکز مهم اداری و اقتصادی در درهی بقاع شمالی است. اما یک سؤال بزرگ وجود دارد؛ رومیان هیچ تکنولوژی پیشرفتهای نداشتند که با استفاده از آن بتوانند این قطعه سنگهای ده هزار تنی را نصب کنند پس چطور این سنگهای بزرگ افراشته شدهاند؟ آیا موجودات فرازمینی در ساخت این بناها نقش داشتند؟ برخی آنها را به غولها و برخی نیز به مصریان مربوط میدانند.
معبد بعلبک با سازههای باستانی خود ویرانهای بهجامانده از یک شهر پررونق قدیمی است. برای درک عظمت سنگهای این بنا باید بدانید که معبد پارتنون (Parthenon) در آتن از لحاظ بزرگی نصف این بنای بزرگ باستانی است و بزرگترین قطعهی سنگی اهرام ثلاثه تنها ۹۰ تن وزن دارد. برخی گذاشتن سنگهای زیرین این بنا را به مصریان و برخی دیگر به غولها نسبت میدهندو برخی دیگر نیز معتقدند که این بنا در واقع پایهی برج بابل بوده است.
شهر پترا (Petra)
شهر پترا در اردن یکی از عجایب هفتگانه در دنیا است که بهدلیل جاذبههای دیدنی و جذابی که دارد که جز مقاصد ماجراجویانه و تاریخی گردشگران قرار گرفته است. این شهر دیدنی پر از جاذبههای مرموز و جالبی است که گفته میشود توسط موجودات فرازمینی ساخته شده است. پترا یک کلمه یونانی است که معنی صخره دارد و از آنجایی که در میان صخرهها است به آن پترا میگویند. فکر میکنید چرا این شهر تا این حد باشکوه است چون حکومت نبطیها به مدت ۲۰۰ سال در این شهر حکومت کردند و اینجا را پر رونق و باشکوه ساختند. این شهر از عجایب هفتگانهی دنیا است و در لیست میراث جهانی یونسکو قرار دارد.
براساس برخی از گزارشهای تاریخی که در کلیسای جامع پترا پیدا شدهاند این شهر حتی تا قرن ششم پس از میلاد نیز دارای ثروت چشمگیری بوده است. اگر این مسئله حقیقت داشته باشد، چرا در نهایت اهالی شهر آن را ترک کردهاند؟ انجام چنین حکاکیهای گستردهای در گذشته بدون استفاده از داربست غیرممکن به نظر میرسد و عجیبتر اینکه در دوران ساخت این بنای تاریخی داربست وجود نداشته است. چطور حکاکان توانستهاند چنین بنای تاریخی غولپیکری را حکاکی کنند؟ پترا یکی از عجایب هفتگانهی دوران جدید شناخته شده است و هر روز به محبوبیتش افزوده میشود. پژوهشگران و مورخان به پترا میآیند و با پژوهشهای خود هر بار به حقایق جالبی دست پیدا میکنند.
در میان جاذبههایی که شهر پترا در اردن دارد، قصر البنت یکی از جذابترین جاهایی است که عدهای ساخت آن را کار موجودات فرازمینی میدانند، موجوداتی که مدتی را هم در این قصر ساکن بودند و بعد از سالها ناپدید شدند. حتی محلیها هم این منطقه را کار موجودات ماورائی میدانند و میگویند شبها صداهای عجیبی از اینجا به گوش میرسد که همین حرفها باعث شده است تا هیچ توریستی در هنگام شب به این ناحیه نرود.
معابد آنگکور وات (Angkor Wat)
انگکور وات یکی از بزرگترین بناهای تاریخی و دیدنی جهان است. مجموعهی معابد انگکور وات در شهر انگکور کشور کامبوج واقع شده است. این معبد طی قرن ۱۲ میلادی توسط پادشاه سوریاوارمان دوم ساخته شده است. محوطهی این معبد چیزی حدود ۴۰۰ کیلومتر مربع را در بر میگیرد. این معبد در ابتدا به ویشنو (Vishnu) خدای هندو تقدیم شده بود و معبدی هندو محسوب میشد که بعدا به معبدی جهت پرستش بوداییان تبدیل شد. امروزه این بنا جدا از ارزش تاریخی، هنوز هم بهعنوان بزرگترین معبد بوداییان جهان استفاده میشود. برای سالهای طولانی انگکور وات از دید جهانیان غایب بود. از آنجایی که انگکور وات در مرکز کامبوج واقع شده است، جنگلهای انبوه، این معبد را به کلی پوشش داده بود.
استعمارگران فرانسه اولین افراد خارجی بودند که از انگکور وات دیدن کردند. شایعاتی در میان مردم محلی در خصوص معبد ساختهشده توسط خدایان یا غولها به گوش فرانسویها رسید. اطراف این معبد را خندقی مستطیلیشکل احاطه کرده است. خود معبد نیز شامل دو دیوار مستطیلی است که اطراف سه راهرو مستطیلی و تودرتوی معبد کشیده شده است؛ راهروهایی که در منارهی بزرگ و اصلی معبد به همدیگر میرسند که اطراف این مناره نیز چهار منارهی کوچک دیگر قرار دارد. حکاکی و تصاویر پیچیدهی روی دیوارهای این معبد با روکشی از طلا پوشش داده شده بود. حتی امروزه نیز میتوان آثاری از روکش طلایی را در بخشهایی از معبد مشاهده کرد.
با آغاز قرن دوازدهم، معماران خمری به تدریج اعتماد به نفس خود را در کار با ماسه و سنگ (به جای خشت و آجر) به عنوان مصالح اصلی ساخت بنا بازمییافتند. اطراف این معبد توسط خندقی احاطه شده است که ۲۰۰ متر پهنا و چهار متر عمق دارد که در فصول بارانی نمای این عمارت انسان را مسحور خود میکند. خندق بزرگ پر از آب دورتادور عمارت آنگکور وان آن را به جزیرهای در وسط یک اقیانوس بزرگ تبدیل کرده است. این خندق محوطهای در حدود پنج کیلومتر را در محاصرهی خود گرفته و وظیفهی محافظت از معبد را برعهده داشته است.
ارتش تراکاتو (Terracotta Army)
در ماه مارس سال ۱۹۷۴ میلادی، کشاورزان چینی در استان شاآنشی، بهصورت کاملا اتفاقی، مقبرهی چین شی هوان و محافظان معبد سلطنتی را کشف کردند. تا به امروز باستانشناسان توانستهاند تا مجموعهای به مساحت ۵۱.۸ کیلومترمربع از این مجموعه را کشف کنند. براساس برآوردها، مجسمههای لشکر سفالین شامل بیش از ۷ هزار سرباز، ۱۳۰ کالسکه نظامی و ۵۲۰ اسب میشود. در رشتهای از حفاریهای دقیق و پیوسته از آن سال تاکنون، بیش از دو هزار پیکره از زیر خاک بیرون آورده شدهاند. با این حال پیدا شدن یک ارتش هشت هزار نفری سفالی بهاندازهی انسان مطمئنا یکی از حیرتآورترین کشفهای تاریخ چین بوده است که هر کسی را خیره میکند. این ارتش هشت هزار نفرهی سفالی کاملا به سلاحها مجهز بودند.
ارتش هشت هزار نفری سفالی یکی از حیرتآورترین کشفهای تاریخ چین بوده است
دانشمندان بر این باورند که کل این گورستان زیرزمینی در واقع انعکاسی از داخل و خارج کاخ امپراطوری آن دوران بوده است. در همان سال کشاورزان محلی منطقه که در حال حفاری بودند ناگهان یک سر سفالی به بیرون افتاد. این کشاورزان که از اهمیت آن چه که پیدا کرده بودند بیخبر بودند، سر پیدا شده را برداشتند و با خود به خانه بردند. چندین ماه بعد دانشمندان از این کشف با خبر شدند و به محل آن رفتند تا منبع این اشیای سفالی را پیدا کنند. براساس وبسایت نشنال جئوگرافیک ارتش ارواحی چین یا همان ارتش سفالی چین از گل سفال و خاک رس درست شدهاند و همهی آنها دستساز هستند.
باستانشناسان تخمین زدهاند که در آن دوران هنرمندانی که این سربازان را ساختهاند حداقل ۱۰ سال را برای ساخت آنها صرف کردهاند تا بتوانند هشت هزار سرباز را در اندازههای واقعی و با بهترین و بیشترین جزییات ممکن بسازند. متخصصان باستانشناسی همچنین باور دارند که حداقل ۸۷ استاد مجسمهساز در این کار شرکت داشتهاند که هر کدام از آنها یک تیم حداقل ۱۰ نفره داشته است و طبق این اطلاعات آنها میتوانستهاند در ماه حداقل یک سرباز بسازند. این لشکر دستساز که در ۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح ساخته شده دارای اندازههای طبیعی است و کوچکترین جزییات نیز در ساخت آنها رعایت شده است بهطوری که هیچ دو صورتی شبیه یکدیگر نیستند.
گویهای سنگی کاستاریکا (Costa Rica)
گویهای سنگی کاستاریکا یکی از معماهای مرموزی که هنوز هم سر به مهر باقی مانده است. این سنگهای عظیم و غولپیکر همیشه مورد توجه باستانشناسان و افراد عادی بودهاند، اما هنوز معلوم نیست این سنگها توسط چه کسانی و برای چه منظوری ساخته شدهاند. این گویهای سنگی را عدهای از کارگران که در جنگلهای کاستاریکا مشغول کار بودند، پیدا کردند. قبلا بومیان این منطقه ادعا میکردند که داخل این سنگها جواهر و طلا وجود دارد، ولی بعدا معلوم شد که این ادعا دروغی بیش نبود. این گویهای سنگی ماقبل تاریخ که در ساحل اقیانوس آرام قرار داشتند تقریبا بهطور کامل قربانی تخریب شدهاند زیرا کارگرانی که این گویها را پیدا کرده بودند گمان میکردند که در داخل آنها طلا قرار داده شده است.
گویهای سنگی کاستاریکا هنوز معلوم نیست توسط چه کسانی و برای چه منظوری ساخته شدهاند
این سازههای زیبا بهدلیلی که گفته شد دچار صدمه شدهاند اما مسئولان محلی برای جذب توریستها، این کرههای سنگی را در میدانهای شهر قرار دادهاند. بهدلیل جابجاییهای فراوانی که صورت گرفته است نمیتوان تاریخ دقیق ساخت این گویها را مشخص کرد. برخی بر این باورند که این توپهای کروی در نتیجهی فشار آب به این شکل درآمدهاند که زیاد توجیهپذیر به نظر نمیرسد، اما هنوز معلوم نیست که این گویهای عظیمالجثه نماد دیگر سیارهها هستند یا نشانههایی برای تعیین مرزها. برای هیچ کدام از این فرضیات مدرک قانعکنندهای وجود ندارد. قطر این گویهای سنگی عجیب احتمالا به دست انسانهای دوران باستان ساخته شدهاند، که از چند سانتیمتر تا بیش از دو متر متغیر است. بعضی از آنها وزنی در حدود ۱۶ تن دارند و به نظر میرسد که این اشیا مثل مجسمههایی شبیههم ولی در اندازههای متفاوت هستند که با دقت و مهارت زیادی ساخته شدهاند.
این کرهها قدمتی دیرینه دارند و مواد تشکیلدهنده و روش ساخت آنها برای دانشمندان جالب است، اما چیزی که بر جذابیت این سنگها میافزاید این است که اصلا به چه دلیل چنین سنگهایی ساخته شدند و مردم دوران باستان در چه مواردی از آنها استفاده میکردند. البته کشف این سنگهای کروی باعث شد که این اشیای شگفتانگیز در معرض خطر قرار بگیرند، زیرا تعداد زیادی از آنها توسط انفجارهایی که جستجوگران گنج با دینامیت بهوجود میآورند، آسیب دیدند. تمام نشانهها بیانگر این امر هستند که گویهای سنگی توسط ساکنین اولیه که با هدف کشاورزی، ماهیگیری و شکار وارد کاستاریکا شدند، ساخته شدهاند. برخی گمان میکنند که چون توپها خیلی با عقل جور در نمیآیند، در واقع همان بیگانهها هستند. مطمئنا شکل عجیب سنگها این فرضیه را توجیه میکند. شما چه به موجودات فرازمینی اعتقاد داشته باشید و چه نداشته باشید، احتمالا این سنگها شما را قانع نکردهاند.
مجسمهی ابوالهول (Sphinx of Giza)
مجسمه بزرگ ابوالهول که بخش زیادی از عمر خود را در زیر شنهای بیابانهای مصر گذرانده است، همواره با رمز و رازها و گمانهزنیهای زیادی در مورد قدمت و هدف از ساخت، روش ساخت، سالنها و دالانهای مخفی درونی، نقشش در پیشگوییها و ارتباط با اهرام ثلاثه مصر که بهاندازهی خودش اسرار آمیز بوده، روبهرو بوده است. بسیاری از این تئوریپردازیها نتیجهی درماندگی و پاسخ نداشتن مصرشناسان و باستانشناسانی است که برای تئوریهای خود از کوچکترین شواهد و مدارک استفاده کردهاند.
بهگفتهی متخصصان حفاری این مجسمه بهدلیل ماهیت محیطی که در آن قرار دارد، امکانپذیر نیست. پروژه حفاری و بازسازی جاده الکباش از سال ۲۰۰۵ آغاز شد و قرار است تا پایان سال جاری تمام شود اما با کشف مجمسه ابوالهول دوم این پروژه متوقف شده است؛ این جاده بین ۲۵۵۰ تا ۲۴۵۰ قبل از میلاد مسیح ساخته شده است. ابوالهول بزرگ جیزه که اغلب با نام ابوالهول خوانده میشود، تندیسی از جنس سنگ آهک است که در جیزه مصر قرار دارد. این تندیس، همانند یک ابوالهول افسانهای شکل شیری با بدن انسان را دارد. این تندیس بزرگترین سازه سنگی ساخته شده توسط انسان روی زمین است که ۷۳/۵ متر طول، ۶ متر عرض و بیش از ۲۰ متر ارتفاع دارد.
شواهدی که این ابوالهول را به هرم خفرع (دومین هرم بزرگ در مجموعه اهرام جیزه) مرتبط کند، جزئی و مبهم است. ابوالهول در دوران حکومت خفرع ساخته شده است و به نظر میرسد که صورت این مجسمه براساس چهرهی این فرعون مدلسازی شده است. با گذر زمان این مجسمه تا گردن در شن و ماسه فرو رفت تا این که در سال ۱۹۲۵ حفاری شد؛ البته این امر باعث شد که ابوالهول تا به امروز سالم بماند. شخصی که چهرهاش به عنوان الگو برای مجسمه غولآسای ابوالهول که از ۴۶۰۰ سال پیش نگهبان اهرام ثلاثه مصر است، مورد استفاده قرار گرفته، هنوز به صورت یک معما باقی مانده است؛ سر این مجسمه با دیگر بخشهای آن تناسب ندارد.
حلقههای کشتزار
برخلاف سایر رازهای کشفنشده هیچ شکی نیست که حلقههای کشتزار حقیقت دارند و اسناد معتبری وجود دارد که غیرقابل انکار است. سوالی اصلی این است که علت تشکیل این حلقهها چیست؟ علاقمندان به حلقههای کشتزار نظریات مختلفی را در مورد علت شکلگیری این الگوها مطرح کردهاند، که برخی موجه و برخی دیگر غیرموجه و مردود بودهاند. تقریبا ۲۰ سال است که در یکی از کشورهای اروپایی اتفاق عجیبی روی میدهد. داستان این است که یک شب میخوابند و صبح که بیدار میشوند و میبینند دایرههای بزرگی در مزارع گندم ایجاد شده است. این اتفاق نمیتواند عادی یا شوخی و جعلی باشد و یکشبه نمیتوان چنین اشکالی را با آن دقت در مزارع ایجاد کرد.
در این میان، بحران دایرههای گندمزاری متوقف نشده، بلکه توسعه نیز یافته است. جالب است که اشکال هندسی، سال به سال هندسیتر، پیچیدهتر و پرکارتر شدهاند. ژاپنیها موضوع را آنقدر جدی تلقی کردهاند که هیاتهایی را برای بازدید از این حلقه های کشتزار به اروپا و آمریکا فرستادند. اشکالی هم شبیه حشرات و ماهیها عینا مانند آثار نقاشی ماقبل تاریخ که در غارها کشف شده است، دیده شدهاند. درکل کسی که این اشکال را ایجاد کرده است در نوعی خط تصویری مانند خط هیروگلیف مهارت داشته و خواسته است که با زبان بیزبانی به ما چیزهایی بگوید. برخی از پژوهشگرانی که ماجرا را مورد بررسی قرار دادهاند، میگویند که این اشکال از فضا و با کمک نوعی اشعه شبیه اشعهی لیزر دایرهوار سوزانده میشوند و بعید نیست که در حین عمل، صدای خشوخش مانندی نیز بلند شده باشد.
مسئلهی کشف و تشخیص آثار رادیواکتیو در حلقههای کشتزار موضوع را پیچیدهتر کرده است
درکل از روی حلقههای کشتزار باید نتیجه گرفت هر کسی که این سازهها را ساخته است، روحیه اعتدالی دارد و در هندسه و هنر زبردست است و همچنین با طبیعت هم سر و کار دارد. بهطور کلی میتوان گفت که آنها موجودات بیآزار و صلحجویی هستند و میخواهند خود را به نحوی با طبیعت زمین تطبیق دهند و به ما این پیام را بدهند، که ما هم هستیم. نیرویی که بتواند ساقههای گندم را خم کند، الزاما باید ویژگیهای خاصی نیز داشته باشد، چون در بعضی از گندمزارها ساقههای گندم در این اشکال بریده یا سوزانده نشدهاند، بلکه خیلی تمیز با زاویه ۹۰ درجه خم و خوابانده شدهاند، یعنی به بوتهی گندم امکان داده شده است که به رشد خود ادامه دهد ولی نه بهصورت قائم، بلکه بهصورت افقی.
مسئله کشف و تشخیص آثار رادیواکتیو در این حلقههای کشتزار موضوع را پیچیدهتر کرده است. در تمام اشکال، آثار تشعشعات رادیواکتیو بتا و گاما تشخیص داده شده است و آزمایشگاهها تشخیص دادهاند که در بعضی از مزارع، مقدار اشعهی بتا و گاما زیاد و در برخی کم است. نکتهی جالب و شگفتانگیز دیگری که در اینباره وجود دارد، مسئلهی تحول و تکامل تدریجی این طرحها هستند. امروزه شاهد پدیدار شدن نگارههای هندسی بغرنجی هستیم که از روابط ریاضی پیچیدهای پیروی میکنند و جالب آنکه در برخی موارد، این نگارهها، نمایانگر نقوش و طرحهای مقدس اقوام و ملل مختلفی از سراسر جهان هستند.
سنگهای پوماپونکو (pumapunku)
حملونقل سنگهای پوماپونکو باتوجه به تکنولوژی آن زمان تقریبا غیرممکن بهنظر میرسد. این سنگها بیشتر به خاطر طراحی پیچیده، وزن زیاد و دقت بسیار بالایشان شناخته شدهاند. آیا بیگانگان باستانی این سنگهای عظیم را بنا کردهاند؟ پوماپونکو یک ساختار سنگی بهشکل مقبره که یکی از قسمتهای منطقه تیاهواناکو در بولیوی است. تیاهواناکو یکی از مهمترین تمدنهای ماقبل اینکاها در آمریکای جنوبی بوده است که در زمان توسعهطلبی امپراطورهای اینکا تحت سلطهی اینکاها درآمد، اما تیاهواناکوها چه کسانی بودند؟ در حدود سده چهارم میلادی، ایالتی در کنارهی جنوبی دریاچه تیتاکاکا، شروع به گسترش در منطقهی یونگاس کرد و نواحی اطراف را با جنگ به زیر سلطه خود درآورد.
سنگهای پوماپونکو از گرانیت و دیوریت ساخته شدهاند که فقط الماس از آنها سختتر است
ساختارهای سنگی باعث حیرت باستانشناسان شده است که نمیتوانند برش سنگهای جدا از هم را با امکانات محدود آن زمان توصیف کنند. سنگهای پوماپونکو از گرانیت و دیوریت ساخته شدهاند که فقط الماس از آنها سختتر است، پس اگر مردم باستان این سنگها را خودشان ساختهاند، باید از ابزار الماسی استفاده کرده باشند. یک نکتهی عجیب دیگر در مورد این سنگها وزن فوقالعاده بالای آنها است که هر کدام بیش از ۸۰۰ تن وزن دارند؛ با توجه به فاصلهی ۱۶ کیلومتری نزدیکترین معدن سنگ، بسیار تعجببرانگیز است. حمل چنین تخته سنگهایی حتی با تکنولوژی و امکانات بالابر و حامل مدرن امروزی نیز بسیار دشوار است.
از جمله معروفترین آثار بهجای مانده از دوره تیاهواناکو در آمریکای جنوبی میتوان خرابههای شهر تیاهواناکو و پوماپونکو را نام برد که در این بین خصوصیات سنگهای پوماپونکو باعث شد تا دستاویزی برای دخالت بیگانگان یا فضانوردان باستانی گردد؛ فاصلهی این دو بنا چندان از هم زیاد نیست. نکتهی جالب توجه در خصوص هر دو بنا که تعجب باستانشناسان را به دنبال داشته است این است که همهی دیوارهای باقیمانده، دیوار حصار و حیاط هستند و هیچ دیوار حمال که مربوط به یک خانه یا معبد سرپوشیده باشد، پیدا نشده است. برای اینکه این بلوکهای سنگی عظیم را از معادن خود منتقل کند و به این مکان آورد، نیاز است که از یک تکنولوژی پیشرفته استفاده شود، تکنولوژی یا وسیلهای که فضانوردان باستانی حتما آن را داشتهاند؛ مانند تکنولوژی شناور کردن، نوعی نیروی ضدجاذبه یا استفاده از جرثقیلهای فوقالعاده غولپیکر. سنگهای پوما پونکو مانند بسیاری از سازههای باستانی بهصورت یک راز باقی مانده است.
تپهی گوبکلی (Göbeklitepe)
این سازه در استان شانلی اورفه با فاصلهی ۸۰۰ کیلومتری از شهر استانبول در ترکیه قرار داد. درست در سال ۱۹۹۴ بود که چوپانی در ارتفاعات، متوجه نوک سنگی شد که از قلب مزرعهاش ببرون آمده بود. کنجکاوی او منجر به حفاری و کشف ستونی به طول ۶ متر شد. ستونی بیعیب و نقص باستانی با شکلهایی از حیوانات عجیب. حفاریها و بررسیهای بیشتر مشخص کرد که این حکاکیها توسط سنگتراشهایی ماهر و با استفاده از ابزار پیشرفته درست شدهاند. گسترش این خبر یک حقیقت محض را تعیین کرد، یک چوپان بهطور اتفاقی موفق به کشف یکی از حیرتانگیزترین سازههای باستانی در قرن حاضر شده است.
گسترش این خبر باعث شد تا یک تیم باستانشناس آلمانی برای بررسیهای بیشتر و مختلفی مثل تاریخنگاری کربنی تشکیل شود؛ این تحقیق و بررسی سیزده سال طول کشید. در این سیزده سال تنها از پنج درصد یک تمدن بسیار غولپیکر و مدفون پردهبرداری شد، تمدنی که هنوز بخش اعظمی از آن زیر خاک قرار دارد. درست است که توانایی پردهبرداری از کل این تمدن مدفون را نداریم، اما میدانیم که در زیر زمین تپهی گوبکلی چه چیزی وجود دارد؛ یعنی رشتهای از دایرهها که با نظم خاصی روی یکدیگر قرار گرفتهاند و میانشان ستونهای عظیم حجاریشده با ارتفاع ۶ متر و وزن بیش از ۱۵ تن وجود دارد. نتایج تاریخنگاری کربنی، حقیقتی حیرت انگیز را آشکار کرد؛ عمر سازههای تپه گوبکلی، دوازده هزار سال است، یعنی تقریبا هفت هزار سال بیشتر از حلال حاصلخیز بینالنهرین که تا پیش از این، بهعنوان مهد تمدن شناخته میشد. حال تپهی گوبکلی پیشرفتهترین بنای باستانی بوده و هنوز مکانی با قدمت بیشتر کشف نشده است.
تپهی گوبکلی بهطور خاصی زیر شن قرار گرفته و عمدا دفن شده است. به نظر میرسد که دیگر از آن استفاده نمیشد ولی تا حدی برای ساکنین قابل احترام بود که بهجای رها کردن یا تخریب آن، به دقت مدفونش کردند و به نوعی، آرامشی ابدی را به آن هدیه دادند. اما چرا ساکنین با این دقت بناهای یادبود خود را که نشاندهندهی تمدن و قدمت آنها بود، به آرامی در عمق ۶ متری دفن کردند؟ قصد حفاظت از آن در برابر دشمنان را داشتند یا میخواستند روزی بازگردند و مکان مورد احترامشان تا آن زمان، دستخورده و کشفنشده باقی بماند؟ باید از خودمان بپرسیم که چرا باید شخصی این سازهها و بناهای عظیم و زیبا را در نقاط مختلف جهان بسازد. در کمال تعجب، بیش از نیمی از آنها معماری و شکل یکسان دارند. آیا سازندهای واحد آنها را میساخت؟ آیا میتوان تصور کرد که فرازمینیها در ساخت تپهی گولکلی نقش داشتهاند؟
نظرات