نظریهای جدید درباره معمای گذرگاه دیتلوف
در سال ۱۹۵۹ گروهی از دانشجویانی که برای کوهنوردی به کوههای اورال روسیه رفته بودند، به طرز مرموز و هولناکی جان خود را از دست دادند؛ واقعهای که بعدها از روی نام رهبر گروه، ایگور دیتلوف به «رخداد گذرگاه دیتلوف» شهرت یافت. تا امروز که بیش از ۶۲ سال از آن ماجرا میگذرد، همچنان چگونگی این رخداد و مرگ کوهنوردان بهصورت رازی سربهمهر باقیمانده است. در آن زمان، دولت شوروی پروندهای مستقل برای کشف علت این رخداد تشکیل داد. مأموران این پرونده چند ماه بعد نتیجهگیری کردند که ۹ کوهنورد به دلیل «یک نیروی طبیعی قویِ نامشخص» جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش ساینتفیکن امریکن، طی ۶ دهه اخیر فرضیههای زیادی برای علل وقوع رخداد گذرگاه دیتلوف مطرح شده است؛ ولی تا به حال هیچکدام از این فرضیات کاملا به اثبات نرسیدند. حال دو محقق سوئیسی به نامهای یوهان گائوم (از مرکز تحقیقاتی جنگل، برف و مرتع فدرال سوئیس) و الکساندر پوزرین (از مؤسسه مهندسی ژئوتکنیک زوریخ) که برای مدت مدیدی ماجرای دیتلوف را دنبال میکنند، یکی از قدیمیترین فرضیههای رخداد دیتلوف را بهصورت کاملا علمی آزمایش کردهاند.
پروندهای پرابهام
ماجرای گذرگاه دیتلوف روز ۲۷ ژانویه ۱۹۵۹ آغاز شد. در آن روز ایگور الکسیویچ دیتلوف ۲۳ ساله (دانشجوی مهندسی رادیو و الکترونیک از مؤسسه پلیتکنیک اورال) به همراه ۹ دانشجوی دیگر این مؤسسه تصمیم گرفتند عازم یک سفر اکتشافی در کوهستان اورال شوند. یکی از اعضای گروه در همان ابتدای سفر به دلیل ناخوشی از ادامه سفر انصراف داد تا تعداد کوهنوردان به ۹ نفر برسد. هدف دیتلوف و دوستانش صعود به قله اوتورتِن در شمال اورال بود؛ ولی این اتفاق هیچوقت رخ نداد و هیچکدام از اعضای گروه دوباره زنده دیده نشدند. وقتی چند هفته از ماجرا گذشت و خبری از گروه دیتلوف نشد، خانوادههای نگران خواستار اعزام گروههای جستوجو و نجات به محل شدند.
۶ هفته طول کشید تا اولین نفرات اجساد قربانیان را در دامنهی کوه مرگ (کلات سیَخ) پیدا کنند. با پیدا شدن اجساد دیتلوف و دوستانش، ماجرا ابعاد هولناکی پیدا کرد تا به یکی از مبهمترین معماهای قرن بیستم تبدیل شود. مأموران گروههای جستوجو اجساد گروه را در وضعیت بسیار آشفته و عجیبی پیدا کردند. چادر گروه از داخل با وسیله نوکتیزی پاره شده بود. تمام وسایل و لباسهای گروه از جمله غذاهای دستنخورده همچنان در چادر باقی مانده بودند. مأموران ردپاهایی که تا مسافت یک و نیم کیلومتری چادر به طرف جنگل ادامه یافته بود، دنبال کردند. در همین مسیر بود که اولین اجساد پیدا شدند.
مأموران جستوجو در حال وارسی چادر گروه دیتلوف. (عکس: ۲۶ فوریه ۱۹۶۹)
اینها اجساد یوری کریونیشنکو و یوری دوروشنکو بودند که در کنار جای آتش پیدا شدند. این دو نفر با اینکه در شب حادثه دمای هوا بین ۱۵ تا ۲۵ درجه سانتیگراد زیر صفر بود، به جز لباس زیر هیچچیز دیگری نپوشیده بودند. در همان نزدیکی درختی بود که شاخههایش شکسته بود. به نظر میرسید یکی از دانشجویان تصمیم داشته از درخت بالا برود و از آنجا اطراف را وارسی کند؛ ولی با شکستن شاخههای درخت ناکام مانده بود. مأموران درادامه ۳ جسد دیگر هم پیدا کردند. وضعیت این ۳ جسد طوری بود که ظاهرا تصمیم داشتند به چادر خود بازگردند. این ۳ نفر ایگور دیتلوف، زینایدا کوموگورووا و رستم ولادیمیرویچ اِسلوبودین بودند که آنها هم تقریبا نیمهبرهنه راهی جنگل شده بودند. در همان ابتدا مشخص شد که تمامی افراد گروه بر اثر سرمازدگی شدید جان خود را از دست دادند.
کشف اجساد نیمهبرهنه در سرمای استخوانسوز عجیبترین کشف مأموران جستوجو نبود. ۲ ماه بعد با آب شدن برف، ۴ جسد دیگر پیدا شد تا جریان رنگوبوی دلهرهآوری به خود بگیرد. دو جسد اول به لیودمیلا دوبینینا و سمیون زولوتاریوف تعلق داشتند. مأموران در کمال شگفتی اجساد این چهار نفر را در حالی پیدا کردند که چشمهای هر دو از حدقه درآمده و دندههایشان شکسته بود. زبان دوبینینا نیز بریده شده بود. شاید اینها کار حیوانات دّرندهای باشد که بوی خون آنها را بر سر اجساد کوهنوردان کشانده بود، ولی هیچ ردپایی جز ردپای اعضای گروه روی برفها پیدا نشد. در همین حال، آثار ضربهی مهلکی (از نوع ضربات سوانح رانندگی) در جمجمهی دوروشنکو مشهود بود. ماجرا باز هم ابعاد عجیبتری پیدا کرد. از میان چهار نفری که آخر از همه پیدا شدند، روی لباس دو نفر آثاری از تشعشعات رادیواکتیو پیدا شد.
اکنون که بیش از ۶ دهه از آن ماجرا میگذرد، هنوز هیچکس نتوانسته است علت وقوع این سانحهی هولناک را بهدرستی توضیح دهد. اعضای گروه که تمامشان از دانشجویان زبده و ماهر با دانش فنی گسترده و البته قوای بدنی بالا بودند، نمیتوانستند بهراحتی از پای درآمده باشند. مأموران و کارآگاهان برای پیدا کردن سرنخهای بیشتر به دفترچه یادداشتها و فیلمهای ظاهرنشده دوربینهای عکاسی گروه دیتلوف رجوع کردند؛ ولی تنها چیزی که در دفترچهها از آن صحبت شده بود، برخی جزئیات مربوط به وضعیت آبوهوا و کاهش دید بر اثر برف و بوران بود. اینها میتوانستند بهخوبی علت مرگ کوهنوردان بر اثر سرمازدگی را توضیح بدهند؛ ولی چرا زبان و چشم برخی درآمده بود؟
یک فرضیه این بود که دیتلوف به همراه گروهش بهاشتباه به سمت غرب رفتند و در آنجا اسیر گروهی از اعضای قبیله مانسی شدند؛ قبیلهای که خصوصا در دوران استالین متحمل مرارتها و دشواریهای زیادی شده بودند و دست کم انگیزهی کافی برای کشتن شهروندان شوروی داشت. ولی در محل حادثه بهجز ردپای کوهنوردان هیچ ردپای دیگری پیدا نشد. برخی هم ریزش بهمن یا دیوانگی بر اثر سرمازدگی را علت مرگ کوهنوردان دانستهاند.
یکی دیگر از نظریات، وقوع یک پدیدهی جوّی عجیب موسوم به «مسیر تاوهای فون کارمان» بود؛ پدیدهای که ممکن است با وزش شدید باد باعث ایجاد امواج فراصوت و در نتیجهی دیوانگی کوهنوردان شده باشد. برخی با توجه به شواهدی از تشعشعات رادیواکتیو روی لباس کوهنوردان، ماجرا را به برنامههای مخفی شوروی نسبت دادند. در مواردی کمتر پذیرفتهشده، برخی با توجه به مشاهده نورهای اسرارآمیز در آسمان خصوصا در شب سانحه، موجودات فضایی را مسئول مرگ کوهنوردان دانستهاند. ولی تا به حال هیچ فرضیهای نتوانسته است تمام جزئیات رخداد را بهدرستی توضیح بدهد.
فرضیهای کهنه در لباسی نو
به نقل از لایو ساینس، تحقیقات دولت شوروی در آن زمان نتیجه گرفت که تمام ۹ کوهنورد تحت تأثیر نیروی طبیعی بسیار مهلک و قوی و پس از مواجه با سرمای شدید و متعاقب آن سرمازدگی جان خود را از دست دادهاند؛ ولی مشخصات دقیق آن نیروی قوی هیچگاه بهدرستی روشن نشد. حال محققان در مطالعهای که جزئیات آن روز پنجشنبه هفته گذشته در نشریه نیچر منتشر شد، برای اولین بار شواهد علمی برای فرضیهای بسیار پیشپاافتاده مطرح کردند.
محققان عنوان کردند که ریزش بهمن جزئی در هنگام شب باعث هجوم کوهنوردان به بیرون از چادر و در نتیجه گرفتاری در سرمای طاقتفرسا شده است. یوهان گائوم، نویسنده اصلی مطالعه جدید، ادعا نمیکند معمای گذرگاه دیتلوف را حل کرده است؛ ولی عقیده دارد که توانسته برای اولین شواهد کاملا علمی برای فرضیهی ریزش بهمن ارائه دهد. چنانکه گفته شد، فرضیه ریزش بهمن اصلا تازگی ندارد؛ در هر دو تحقیقی که توسط دفتر تحقیقات فدرال روسیه (در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ تکمیل شدند) نیز نتیجهگیری شد که کوهنوردان به احتمال زیاد بر اثر ریزش بهمن تختهای یا ورقهای از چادرهای خود خارج شدهاند. این نوع بهمن زمانی رخ میدهد که ورقهای برف از لایهی زیرین جدا و به دامنههای کوه سرازیر شود. اما فرضیه ریزش بهمن در میان عموم مردم پذیرفته نشده است؛ چرا که توضیحاتی کافی برای بسیاری از جزئیات عجیب و غریب وقایع گذرگاه دیتلوف ندارد.
طرز قرارگیری چادر گروه دیتلوف که پس از هموار کردن شیب روی شانهی شیب برپا شده است
اساسا چهار ایراد به نظریه ریزش بهمن وارد میشود. اولین و مهمترین ایراد این است که وقتی امدادگران ۲۶ روز بعد به محل وقوع حادثه رسیدند، هیچ علامتی از وقوع بهمن پیدا نکردند. دوم اینکه زاویه شیب محلی که کوهنوردان چادرهای خود را در آن برپا کردند، کمتر از ۳۰ درجه بود. عموما ۳۰ درجه حداقل زاویه شیبی است که برای انباشت مقادیر کافی برف و وقوع بهمن ضرورت دارد. سوم اینکه براساس شواهد، کوهنوردان نیمههای شب از چادرهای خود گریختهانند؛ یعنی بهمن ساعتها بعد از زمانیکه چادرها برپا شدند به وقوع پیوسته است. نهایتا اینکه آثاری از جراحاتی روی کاسه سر، قفسه سینه و دندههای برخی از کوهنوردان وجود داشت که وقوع بهمن نمیتوانست عامل آن بوده باشد.
گائوم و همکارش الکساندر پوزرین، در مقالهی خود تصمیم گرفتند به تمامی شبهات پاسخ بدهند. این دو تمامی سوابق حادثه دیتلوف را بهصورت کامل مطالعه کردند تا بتوانند به دقیقترین شکل محیطی که کوهنوردان در شب حادثه با آن مواجه بودند بازسازی کنند. این دو سپس یک مدلسازی کامپیوتری را برای آزمودن فرض ریزش بهمن تختهای به کار بردند. نرمافزاری که محققان در این مطالعه به کار بردند، در واقع همانی بود که استودیو انیمیشن والت دیزنی برای شبیهسازی برف در انیمیشن «یخزده (۲۰۱۳)» به کار برده بود. محققان در مطالعه خود دریافتند زاویه شیب در نزدیکی چادرهای کوهنوردان از آنچه در گزارشهای قبلی عنوان شده بود تندتر بوده است. گائوم و پوزرین زاویه شیب را ۲۸ درجه اندازهگیری کردند که از زاویه ۲۳ درجهای که در گزارشها عنوان شده بود حادتر است. به گفته محققان، بارش برف در هفتههای پس از حادثه احتمالا این زوایه شیب را تختتر کرده باشد. این استدلال میتواند توضیحات مناسبی برای ایراد اول مخالفان فرضیه بهمن باشد.
محققان ریزش بهمن جزئی را عامل اصلی مرگ کوهنوردان عنوان کردند
در مورد ایراد دوم باید گفت با اینکه ۳۰ درجه، زاویهی شیب معمول برای وقوع بهمن تختهای لحاظ میشود؛ ولی این قانون بسیار سختگیرانه است. در واقع چنانکه محققان در مقالهی خود نوشتند، در واقع شواهدی از ریزش بهمن در دامنههایی با زوایه ۱۵ درجه نیز در دست است. نکته کلیدی، مقدار اصطکاک بین لایهی فوقانی (لایهای که از سطح جدا میشود) و لایهی پایه (لایهای که برجای میماند) است. اساس پشتهبرف محل برپایی چادرهای گروه دیتلوف را «ژرفابرف» یا «برف شکری» تشکیل میداد؛ نوعی یخبلور که در اغلب موارد خطر وقوع بهمن را افزایش میدهد. این لایه برف میتواند بهراحتی در زاویه شیب ۲۸ درجهای موجب وقوع بهمن تختهای شود.
ولی چرا بین زمانیکه کوهنوردان محل را برای نصب چادرهای خود صاف کردند (و احتمال وقوع بهمن را افزایش دادند) تا زمان ریزش بهمن چند ساعت فاصله وجود داشته است؟ شاید توضیح این نکته در وزش بادهای شدید باشد؛ بهطوریکه با وزش باد بهتدریج برف بیشتری بالای محلی که گروه چادر زده بودند انباشته شده باشد. موقعیت این کوه کاملا مستعد وزش بادهای سهمگین است و چنانچه مدلسازیهای کامپیوتری محققان نشان داد، ممکن است برف بالای سر گروه برای مدتی بین ۹ و نیم تا ۱۳ و نیم ساعت قبل از جدا شدن لایهی فوقانی انباشته شده باشد.
ولی محققان چه توضیحی برای جراحات روی سر و قفسه سینه کوهنوردان دارند؟ صدماتی که به کوهنوردان وارد شده بود، همچون شکاف دنده یا تَرَک جمجمه از آن نوع صدماتی هستند که عموما در سوانح رانندگی شدید دیده میشود. اما چنانکه ذکر آن رفت، ریزش بهمن در گذرگاه دیتلوف کاملا عادی بوده است. کوهنوردان علاوه بر اینکه در مسیر ریزش بهمن بودند، همگی به پشت خوابیده بودند و برف با جدا شدن از لایهی کوچکی، از دامنه سرازیر شده بود. محققان به همین جهت در مقاله خود عنوان کردند که براساس شبیهسازیها، حتی یک لایهی نسبتا کوچک برف میتوانسته است منجر به بروز آسیبدیدگیهای شدیدی در ناحیه قفسه سینه و جمجمه شود.
مقبره یادبود اعضای گروه دیتلوف در شمال کوه اورال
مدلسازیهای محققان نشان داد که با توجه به شرایط خاص محیطی، بهمن مدت زیادی پس از صاف کردن محل برپایی چادرها به وقوع پیوسته است. این بهمن شبهنگام به روی چادرهای گروه فروریخته و کاملا صافشان کرده است. در همین حین بسیاری از کوهنوردان بهشدت مجروح شدند؛ ولی آنانی که وضعیت بهتری داشتند، با چاقو چادرها را بریدند تا از تابوتی برفی که در آن گرفتار شده بودند بگریزند. به نقل از مجله اسمیتسونیان، ترک پناهگاه بدون لباس کافی حکم خودکشی داشت؛ ولی وضعیت به نحوی نبود که کسی بخواهد فکر لباس پوشیدن به خود راه بدهد. کوهنوردانی که هنوز سرپا بودند دوستان زخمی خود را به دوش کشیدند تا بتوانند به جای امنی برسند.
با وجود شواهد عدیدهای که محققان سوئیسی برای توضیح اتفاقات گذرگاه دیتلوف ارائه دادند، باز هم بخش زیادی از این معمای پرابهام دیتلوف بدون پاسخ مانده است. موضوعی که محققان هم کاملا به آن معترفاند. شاید فرض ریزش بهمن به جالبی حمله موجودات فضایی یا یِتی (مرد برفی) نباشد؛ ولی تأکیدی که بر جنبههای انسانی ماجرا دارد اصلا قابل اغماض نیست. در واقع چنانکه در گزارش نشنال جئوگرافیک آمده است، با اینکه اعضای گروه دیتلوف در آن شب وحشتناک در وضعیت اسفباری گرفتار شده بودند، باز هم رفقای مجروح خود را از یاد نبردند و تا لحظهای که رمقی برایشان مانده بود، آنان را به دوش کشیدند. شاید اگر سانحه گذرگاه دیتلوف چنین سرنوشت تلخی نداشت، بعدها به داستانی شنیدنی از شجاعت و دوستی بدل میشد و تا مدتها نقل آن میرفت.