نئاندرتالها و انسانهای باستانی دیگر چگونه شمارش را یاد گرفتند؟
حدود ۶۰ هزار سال پیش، در منطقهای که اکنون غرب فرانسه است، نئاندرتالی یک تکه استخوان ران کفتار و ابزاری سنگی را برداشت و شروع به کار کرد. وقتی کار کامل شد، استخوان ۹ شیار داشت که مشابه و تقریباً موازی یکدیگر بودند، انگار قرار بود چیزی را نشان دهند.
اکنون فرانچسکو دریکو، باستانشناس دانشگاه بوردو در فرانسه ایدهای در مورد این علامتها دارد. او بسیاری از مصنوعات حکاکیشدهی باستانی را بررسی کرده است و فکر میکند این استخوان کفتار (که در دههی ۱۹۷۰ در محوطهی لس پرادلس در نزدیکی آنگولم فرانسه پیدا شد) غیرعادی است.
بهگفتهی دریکو، هرچند آثار باستانی حکاکیشده اغلب بهعنوان کارهای هنری تفسیر میشوند، اما بهنظر میرسد استخوان لسپرادلس کارکرد بیشتری داشته است. او استدلال میکند که این اثر ممکن است کدکنندهی اطلاعات عددی باشد. اگر اینطور باشد، انسانهای مدرن اولیه، ممکن است در ایجاد سیستمی از نشانهگذاریهای عددی تنها نبوده باشند زیرا نئاندرتالها نیز ممکن است دست به این کار زده باشند.
هنگامی که دریکو در سال ۲۰۱۸ ایدههای خود را منتشر کرد، در حال ورود به قلمرویی بود که دانشمندان کمی آن را کاوش کرده بودند: ریشههای باستانی اعداد.
راسل گری، زیستشناس تکاملی در مؤسسه انسانشناسی تکاملی ماکس پلانک در لایپزیگ آلمان میگوید: «منشأ اعداد هنوز حوزهای نسبتاً خلوت در پروژههای علمی است.»
با اینکه مطالعهای در سال ۲۰۱۷ اعداد را بهعنوان ماهیتهای مستقل با مقادیر دقیق تعریف کرد و نشان داد اعداد با نمادهایی به شکل کلمات و علامتها نشان داده میشوند، پژوهشگران گاهیاوقات حتی در این مورد توافق ندارند که اعداد چه هستند.
اکنون منشأ اعداد در حال جلبتوجه زیادی است، زیرا دانشمندان حوزههای مختلف علمی از دیدگاههای مختلفی به این مسئله میپردازند.
دانشمندان علومشناختی، انسانشناسان و روانشناسان، فرهنگهای معاصر را بررسی میکنند تا تفاوتهای میان سیستمهای اعداد موجود را درک کنند. سیستم اعداد بهعنوان نمادهایی تعریف میشود که جامعه از آن برای شمارش و پردازش اعداد استفاده میکند. پژوهشگران امیدوار هستند این سرنخهای پنهان در سیستمهای مدرن، جزئیات منشأ اعداد را روشن کند.
در همین حین، باستانشناسان جستوجو برای شواهد نشانهگذاریهای عددی باستانی را شروع کردهاند و زیستشناسان تکاملی که علاقهمند به زبانند، ریشههای عمیق واژههای عددی را بررسی میکنند. این مطالعات پژوهشگران را ترغیب کرده تا برخی از اولین فرضیههای دقیق را برای توسعهی ماقبل تاریخ سیستمهای اعداد مطرح کنند.
تزریق بودجه باعث انجام مطالعات بیشتری در این زمینه خواهد شد. امسال، گروه پژوهشی بینالمللی با کمک هزینهی ۱۱/۹ میلیون دلاری از شورای تحقیقات اروپا آزمایش فرضیههای مختلف را آغاز کرد. این کار بهعنوان بخشی از تلاش گستردهتر برای مطالعه این موضوع انجام میشود که سیستمهای اعداد چه زمان، چرا و چگونه ظاهر شدند و در سراسر جهان گسترش پیدا کردند. این پروژه که «تکامل ابزارهای شناختی برای تعیین کمیت» یا QUANTA نام گرفته است، حتی ممکن است بینشهایی در این زمینه فراهم کند که آیا سیستمهای اعداد منحصر به انسانهای مدرن است یا اینکه به شکل ابتدایی در نئاندرتالها نیز وجود داشته است.
غریزهای برای اعداد
هرچند پژوهشگران زمانی تصور میکردند انسان تنها گونهای است که حس کمّیت دارد، مطالعاتی از اواسط قرن بیستم نشان داده است که بسیاری از حیوانات نیز این توانایی را دارند. برای مثال، ماهیها، زنبورها و جوجههای تازه متولدشده میتوانند فوراً مقادیر تا چهار را تشیخص دهند. این مهارت برآورد آنی (subitizing) نامیده میشود (قضاوت سریع و دقیق در مورد اعداد که برای تعداد کم اشیاء انجام میشود).
برخی حیوانات همچنین دارای توانایی تمایز بین مقادیر زیاد هستند: آنها میتوانند تفاوت بین دو کمیّت بزرگ را، در صورتیکه به اندازهی کافی متمایز باشند، متوجه شوند. برای مثال، موجوداتی که این مهارت را دارند، میتوانند ۱۰ شیء را از ۲۰ شیء تمایز دهند اما توانایی تمایز ۲۰ از ۲۱ را ندارند. نوزادان شش ماهه انسان نیز حتی قبل از اینکه به میزان قابلتوجهی در معرض فرهنگ یا زبان انسانی قرار گیرند، درک مشابهی از کمیّت نشان میدهند.
آندریاس نیدر، عصبشناس دانشگاه توبینگن آلمان میگوید آنچه همهی اینها نشان میدهد، این است که انسانها بهطور ذاتی اعداد را درک میکنند. او میگوید این توانایی از طریق فرایندهای تکاملی مانند انتخاب طبیعی به وجود آمده، زیرا از نظر سازگاری مزیّتهایی داشته است.
برخی دیگر شواهد را به شکل دیگری تفسیر میکنند. رافائل نونیز، دانشمند علوم شناختی از دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو و یکی از راهنمایان پروژه QUANTA قبول دارد که بسیاری از حیوانات ممکن است درک ذاتی از کمیّت داشته باشند.
با این حال، او استدلال میکند که ادراک انسان از اعداد معمولاً بسیار پیچیدهتر است و نمیتواند طی فرایندی مانند انتخاب طبیعی ایجاد شده باشد. در عوض، بسیاری از جنبههای اعداد مانند کلمات گفتاری و نشانههای نوشتاری که برای نشان دادن اعداد استفاده میشود، باید از طریق تکامل فرهنگی تولید شده باشد؛ یعنی فرایندی که طی آن افراد از طریق تقلید یا آموزش مهارت جدیدی را یاد میگیرند (مانند نحوه استفاده از یک ابزار).
با اینکه بسیاری از حیوانات دارای فرهنگ هستند، فرهنگی که شامل اعداد باشد، منحصر به انسانها است. به تعداد انگشتشماری از شامپانزهها در محیط اسارت آموزش داده شده است تا از نمادهای انتزاعی برای نشان دادن مقادیر استفاده کنند، اما نه شامپانزهها و نه هیچگونهی غیرانسانی دیگری در دنیای طبیعی از چنین نمادهایی استفاده نمیکند. نونیز میگوید بنابراین باید بین آنچه او آن را شناخت «کمّی» ذاتی که در حیوانات مشاهده میشود و شناخت «عددی» آموختهشده که در انسانها دیده میشود، تمایز قائل شد.
اما همه با این موضوع موافق نیستند. نیدر استدلال میکند که مطالعات عصبشناختی شباهتهای واضحی را میان نحوهی پردازش کمیّتها در مغز حیوانات غیرانسان و نحوهی پردازش اعداد توسط مغز انسان نشان میدهد. او میگوید رسمالخط بسیار محکمی بین این دو رفتار گمراهکننده است. با این حال، او با این موضوع موافق است که تواناییهای عددی انسان بسیار پیشرفتهتر از هر حیوان دیگری است.
تجزیهوتحلیل دریکو از استخوان لسپرادلس میتواند به ارائه بینشهایی درمورد چگونگی شکلگیری اولین مراحل سیستمهای اعداد کمک کند. او این ۹ خط حکاکیشده روی استخوان را زیر میکروسکوپ مطالعه کرده است و میگوید شکل، عمق و جزئیات دیگر آنها بهقدری شبیه هم است که بهنظر میرسد همه با روش مشابه و با استفاده از ابزار سنگی یکسانی ایجاد شدهاند. این موضوع نشان میدهد که همهی خطوط توسط یک فرد و در یک جلسه که شاید چند دقیقه یا چند ساعت طول کشیده، ایجاد شده است (در زمان دیگری، هشت نشانه بسیار کمعمقتر نیز روی استخوان حک شده است).
با این حال، دریکو فکر نمیکند که فرد قصد ساختن الگوی تزئینی را داشته است، زیرا علائم غیریکنواخت هستند. برای مقایسه، او هفت علامت حکاکیشده روی استخوان غراب را که ۴۰ هزار سال قدمت داشت و مربوط به محوطهای از نئاندرتالها در شبه جزیره کریمه بود، تجزیهوتحلیل کرد. شیارها روی استخوان با همان نظمی از هم فاصله داشتند که وقتی به داوطلبان مدرن استخوان مشابهی داده شد و از آنها خواسته شد با فواصل مساوی روی آن علامتگذاری کنند، این کار را انجام دادند.
اما این نوع تجزیهوتحلیل همچنین نشان میدهد که علامتهای حکشده روی استخوان لسپرادلس فاقد چنین نظمی است. این مشاهده و این واقعیت که علامتها در یک جلسه ایجاد شده بود، موجب شد دریکو به این مسئله فکر کند که آنها ممکن است صرفاً کارکردی بوده باشند و نشانگر اطلاعات عددی باشند.
علامتهایی که توسط نئاندرتالی روی استخوان کفتار ایجاد شده است، ممکن است اطلاعات عددی را ثبت کرده باشد.
نشانههای پیچیدگی
استخوان لسپرادلس تنها یافته در این زمینه نیست. برای مثال، باستانشناسان در جریان کاوشها در غار بوردر در آفریقای جنوبی، استخوان نازکنی ۴۲ هزار ساله بابون را کشف کردند که روی آن نشانههایی حک شده بود. دریکو در اینباره تردید دارد که انسانهای مدرن اولیه که در آن زمان در آنجا زندگی میکردند، از استخوان مذکور برای ثبت اطلاعات عددی استفاده میکردند یا خیر. در مورد این استخوان، تجزیهوتحلیل میکروسکوپی ۲۹ علامت حکاکیشدهی روی آن نشان میدهد که آنها با استفاده از چهار ابزار مجزا حک شدهاند و نشاندهندهی چهار رویداد شمارش در چهار زمان متفاوتاند.
علاوهبر این، او میگوید اکتشافات ۲۰ سال گذشته نشان میدهد که انسانهای باستانی صدها هزار سال زودتر از آنچه زمانی تصور میشد، حکاکیهای انتزاعی را شروع کردند که حاکی از شناخت پیچیده است.
در پرتو این اکتشافات، دریکو سناریویی را برای توضیح این مسئله مطرح کرده است که چگونه سیستمهای اعداد ممکن است از طریق خود عمل تولید چنین مصنوعاتی به وجود آمده باشد. فرضیهی او یکی از دو فرضیهای است که تاکنون در زمینهی منشأ ماقبل تاریخ اعداد منتشر شده است. او میگوید همهچیز بهطور تصادفی شروع شد: وقتی انسانتباران اولیه لاشهی حیوانات را قصابی میکردند و بهطور ناخواسته علامتهایی را روی استخوانها برجای میگذاشتند.
بعداً، زمانی که انسانتباران متوجه شدند که میتوانند عمداً استخوانها را علامتگذاری کنند تا طرحهای انتزاعی ایجاد کنند، جهش شناختی حاصل شد. علامتهایی که روی پوستهی تقریباً ۴۳۰ هزار سالهای که در ترینیل اندونزی کشف شد، وجود دارد؛ نمونهای از این موضوع است.
سپس، در مقطعی از زمان، جهش دیگری رخ داد: علائم انفرادی معنا پیدا کردند و برخی از آنها شاید اطلاعات عددی را رمزگذاری کردند. دریکو میگوید استخوان کفتار لسپرادلس بهطور بالقوه از اولین موارد شناختهشده از این نوع علامتگذاری است. او فکر میکند که با جهشهای بیشتر، یا آنچه او آن را «نوسازگاری فرهنگی» میخواند، چنین علامتهایی در نهایت به اختراع نشانههای اعداد مانند ۱، ۲ و ۳ منجر شد.
دریکو اذعان میکند که کاستیهایی در این سناریو وجود دارد. مشخص نیست چه عوامل فرهنگی یا اجتماعی ممکن است انسانتباران باستانی را تشویق کرده باشند تا عمداً استخوانها یا مصنوعات دیگر را علامتگذاری کنند یا سپس از آن علامتها برای ثبت اطلاعات عددی استفاده کنند. دریکو که یکی از چهار پژوهشگر اصلی پروژه QUANTA است، میگوید این پروژه از دادههای انسانشناسی، علوم شناختی، زبانشناسی و باستانشناسی برای درک بهتر آن عوامل اجتماعی استفاده خواهد کرد.
پژوهشگران فکر میکنند که انسانها حدود ۴۰ هزار سال پیش، بهعنوان شکل اولیهای از شمارش، علامتهایی را روی این استخوان بابون حک کردند.
استخوانهای بحثبرانگیز
اگرچه نونیز، پژوهشگر پروژهی QUANT همراه با برخی از پژوهشگران که در این پروژه شرکت ندارند، هشدار میدهند که تفسیر مصنوعات باستانی مانند استخوان لسپرادلس چالشبرانگیز است.
کارنلی اورمن، باستانشناس شناختی در دانشگاه کلرادو در کلرادو اسپرینگز این مشکلات را با ذکر مثالی از چوبهای پیام مورد استفاده بومیان جزیره استرالیا برجسته میکند. روی این چوبها که معمولاً قطعههای بلند مسطح یا استوانهایشکل هستند، شیارهایی حک شده است که ممکن است بهنظر برسد اطلاعات عددی را رمزگذاری میکنند، اما بسیاری از آنها چنین کارکردی ندارند.
پیرز کلی، انسانشناس متخصص در زمینهی زبانشناسی در دانشگاه نیوانگلند در آرمیدال استرالیا که چوبها پیام را بررسی کرده است، با نظر اورمن موافق است. او میگوید برخی از چوبهای پیام با علائم شمارشمانندی حکاکی شدهاند، اما اینها اغلب بهعنوان کمکی برای حافظه بصری عمل میکنند تا به پیامرسان کمک کنند تا جزئیات پیامی را که تحویل میدهد، به خاطر بیاورد.
وونیونگار، از استرالیاییهای بومی که عضو جوامع گورنگ گورنگ و واکا واکا است، میگوید این چوبها ممکن است پیام های مختلفی را منتقل کنند. او میگوید: «برخی برای تجارت، برای غذا، ابزار یا سلاح استفاده میشوند. برخی دیگر ممکن است حاوی پیامهای صلح پس از جنگ باشد.»
اورمن فرضیهی خود را برای توضیح نحوه ظهور سیستمهای اعداد در ماقبل تاریخ ایجاد کرده است. کار او با این واقعیت آسانتر شده است که طیف وسیعی از سیستمهای اعداد هنوز در سراسر جهان در حال استفاده هستند.
برای مثال، کلر بورن و جیسون زنتس، دانشمندان زبانشناس دانشگاه ییل در نیوهیون در سال ۲۰۱۲ گزارش کردند که ۱۳۹ زبان بومی استرالیایی دارای حد بالای «سه» یا «چهار» برای اعداد خاص هستند. برخی از آن زبانها از کمیتسنجهایی مانند «چند» و «بسیاری» برای نشان دادن مقادیر بالاتر استفاده میکنند. حتی گروهی (پیراها در آمازون برزیل) وجود دارد که گاهیاوقات ادعا میشود که اصلا از اعداد استفاده نمیکنند.
اورمن و پژوهشگران دیگر بر این موضوع تأکید میکنند که از نظر ذهنی، کمبودی در جوامعی که از سیستمهای عددی نسبتاً ساده استفاده میکنند، وجود ندارد. اما او کنجکاو بود که آیا چنین جوامعی ممکن است سرنخهایی در مورد فشار اجتماعی که ممکن است موجب ایجاد سیستمهای عددی پیچیدهتر شده باشد، ارائه دهند.
شمارش داراییها
اورمن در مطالعهای که سال ۲۰۱۳ منتشر شد، دادههای انسانشناسی ۳۳ جامعه شکارچیگردآورنده معاصر از سراسر جهان را تجزیهوتحلیل کرده بود. او دریافت جوامعی که سیستم اعداد سادهای داشتند (حد بالا خیلی بیشتر از چهار نیست)، اغلب داراییهای مادی مانند سلاح، ابزار و جواهرات کمی داشتند. جوامعی که دارای سیستمهای پیچیدهای بودند (حد بالا بسیار بیشتر از چهار بود)، دارای مجموعه غنی از داراییها بودند. این شواهد به اورمن نشان داد که برای اینکه جوامع چنین سیستمهای عددی را ایجاد کنند، باید داراییهای مادی زیادی داشته باشند.
در جوامعی با سیستمهای اعداد پیچیده، سرنخهایی درمورد چگونه توسعهی آن سیستمها وجود داشت. اورمن اشاره کرد که برای این جوامع، استفاده از سیستمهای پنجگانه (پایه ۵)، دهگانه (پایه ده) یا بیستگانه (پایه ۲۰) مرسوم بود. این موضوع به او نشان داد که بسیاری از سیستمهای اعداد با مرحله شمارش با انگشتان شروع شده است.
بهگفتهی اورمن، مرحلهی شمارش انگشتان مهم است. او از طرفداران نظریهی گیرایش مادی (material engagement theory) است. نظریهی مذکور چارچوبی است که حدود یک دهه پیش توسط لامبروس مالافوریس، باستانشناس شناختی دانشگاه آکسفورد بریتانیا مطرح شد.
طبق این نظریه، ذهن فراتر از مغز و به اشیاء مانند ابزار یا حتی انگشتان فرد گسترش پیدا میکند. این بسط به ایدهها اجازه میدهد تا به شکل فیزیکی تحقق پیدا کنند. بنابراین، درمورد شمارش، ایده مذکور پیشنهاد میکند که مفهومسازی ذهنی از اعداد میتواند شامل انگشتان دست نیز باشد. این امر موجب میشود جمع زدن یا کم کردن اعداد ملموستر و راحتتر شود.
اورمن استدلال میکند جوامعی که فراتر از شمارش انگشتان پیشرفت کردهاند، این کار را به آن خاطر انجام دادهاند که نیاز اجتماعی واضحتری برای اعداد پیدا کردند. جامعهای با داراییهای مادی بیشتر نیاز بیشتری به شمارش (شمارش بسیار بالاتر از چهار) دارد تا حساب اشیاء را داشته باشد.
مصنوعاتی مانند چوبخط (تالی) نیز به بسطی از ذهن تبدیل میشوند و عمل نشانهگذاری روی چوب به ثبات اعداد هنگام شمارش کمک میکند. این کمکها میتوانسته برای فرایندی که از آن طریق انسانها برای اولینبار شروع به شمارش تا اعداد بزرگ کردند، بسیار مهم بوده باشد.
اورمن میگوید درنهایت، برخی از جوامع فراتر از چوبخطها حرکت کردند. این پیشرفت اولینبار در بینالنهرین درحدود زمانی اتفاق افتاد که شهرهایی در آنجا ظاهر شد و نیاز بیشتری به اعداد برای داشتن حساب منابع و مردم ایجاد شد.
شواهد باستانشناسی نشان میدهد که ۵۵۰۰ سال پیش، برخی از مردم بینالنهرین شروع به استفاده از توکنهای کوچک سفالی برای کمک به شمارش کردند. بهگفتهی اورمن، طبق نظریه MET، این اشیاء شمارشی نیز بسطهایی از ذهن بودند و ظهور خواص عددی جدید را تقویت کردند.
توکنهای مذکور مقادیر متفاوتی را نشان میدهند: ۱۰ قطعه کوچک معادل یک قطعه کروی و ۶ قطعه کروی معادل یک قطعه مخروطی بزرگ بود. وجود مخروطهای بزرگ که هر یک معادل ۶۰ مخروط کوچک بود، به مردم بینالنهرین اجازه داد تا با استفاده از توکنهای نسبتاً کم بتوانند تا چند هزار را بشمارند.
آندریا بندر، روانشناس دانشگاه برگن نروژ و یکی دیگر از راهنمایان پروژه QUANTA میگوید اعضای تیم قصد دارند حجم عظیمی از دادههای مربوط به سیستمهای عددی جهان را جمعآوری و تجزیهوتحلیل کنند. این کار به آنها کمک میکند تا فرضیه اورمن را آزمایش کنند: این که بخشهای بدن و مصنوعات ممکن است به جوامع کمک کرده باشد تا سیستمهای عددی را ایجاد کنند که درنهایت به شمارش هزاران یا حتی بیشتر رسید.
سرنخهای زبانی
اورمن تصدیق میکند که فرضیهی او درمورد یک مسئله توضیحی نمیدهد: زمانی که جوامع بشری در ماقبل تاریخ شروع به ایجاد سیستمهای اعداد کردند.
زبانشناسی ممکن است در اینجا مقداری کمک کند. یک خط از شواهد نشان میدهد که کلمات عددی میتوانند تاریخچهای به قدمت حداقل دهها هزار سال داشته باشند.
مارک پاگل، زیستشناس تکاملی از دانشگاه ریدینگ بریتانیا و همکارانش، به کمک ابزارهای محاسباتی که ابتدا برای مطالعه تکامل زیستی ایجاد کرده بودند، سالهای زیادی را صرف کاوش در تاریخچه واژهها در خانوادههای زبانی موجود کردهاند.
اساسا، با کلمات مانند موجودیتهایی رفتار میشود که یا ثابت میمانند یا با گسترش و تنوع یافتن زبانها از دور رقابت خارج شده و جایگزین میشوند. بهعنوان مثال، واژه انگلیسی water و واژه آلمانی wasser (بهمعنای آب) بهوضوح با هم مرتبط و واژههای همریشهای هستند که از یک واژه باستانی مشتق شدهاند. این نمونهای از ثبات است. اما واژه انگلیسی hand از واژه اسپانیایی mano (بهمعنای دست) متمایز است و نشاندهنده جایگزینی کلمه در مقطعی از زمان در گذشته است. با ارزیابی دفعات وقوع چنین رویدادهای جایگزینی در دورههای طولانی، میتوان نرخ تغییر را برآورد کرد و قدمت کلمات را تخمین زد.
پاگل و اندرو مید، با استفاده از این رویکرد نشان دادند که کلمات با ارزش پایین (یک تا پنج) از پایدارترین ویژگیهای زبانهای گفتاری هستند. درواقع، آنها بهندرت در میان خانوادههای زبانی تغییر میکنند؛ مانند خانواده زبانهای هندواروپایی که شامل بسیاری از زبانهای مدرن اروپایی و آسیای جنوبی میشود که بهنظر میرسد برای ده هزار تا صد هزار سال پایدار بودهاند.
این موضوع ثابت نمیکند که اعداد یک تا پنج از واژههای همریشه باستانی مشتق شدهاند که اولینبار دهها هزار بیش صحبت میشدند، اما پاگل میگوید حداقل قابل تصور است که یک اوراسیایی مدرن و یک فرد اوراسیایی از دوران پارینهسنگی درزمینه چنین واژههای عددی میتوانستند همدیگر را درک کنند.
کار پاگل طرفدران خود را دارد، ازجمله گری راسل که یکی دیگر از راهنمایان پروژه QUANTA است، اما ادعاهای او توسط برخی پژوهشگران زبانهای باستانی به چالش کشیده میشود.
دان رینگ، زبانشناس تاریخی در دانشگاه پنسیلوانیا در فیلادلفیا میگوید صرفنظر از این موضوع که واژههای نشاندهنده اعداد کمتر در هزارههای اخیر چقدر پایدار بهنظر میرسند، معلوم نیست پایداری این واژهها را بتوان به دوران ماقبل تاریخ تعمیم داد.
همه اینها سوالات بیجواب زیادی را در این مورد اضافه میکند که انسانها چه زمانی و چگونه استفاده از اعداد را شروع کردند. اما باوجود بحثهایی که پیرامون این سوالات وجود دارد، پژوهشگران موافق هستند که این موضوع سزاوار توجه بسیار بیشتری است. گری میگوید: «اعداد برای هر کاری که انجام میدهیم، بسیار مهم هستند. تصور زندگی انسان بدون آنها دشوار است».
اعداد حتی ممکن است این اهمیت را در اعماق ماقبل تاریخ به دست آورده باشند. استخوان بابون علامتگذاریشده از غار بوردر به شکلی هموار فرسوده شده است که نشاندهندهی آن است که انسانهای باستانی برای سالهای زیادی از آن استفاده میکردند. دریکو میگوید: «این شیء برای فردی که آن را میساخت، مهم بود.»
نمونهی لسپرادلس این شرایط را ندارد و فاقد این سطح صاف است. اگر این نمونه اطلاعات عددی را ثبت میکرد، ممکن است در آن زمان چندان مهم نبوده باشد. در واقع، اگرچه دریکو و همکارانش ساعتهای بیشماری را صرف تجزیهوتحلیل استخوان کردهاند، او میگوید شاید نئاندرتالی که حدود ۶۰ هزار سال پیش استخوان کفتار را تراشید، قبل از اینکه آن را دور بیندازد، بهمدت خیلی کوتاهی از آن استفاده کرد.