آیا تکامل آوایی حنجره انسان باعث پدید آمدن زبان شده است؟
اگر میتوانید این جمله را با صدای بلند بخوانید. با انجام این کار مجموعهای از فرایندها آغاز میشود که نتیجهی آن بیرون دمیدن هوا از ششها بهسمت دو ماهیچه است. این ماهیچهها شروع به ارتعاش کرده و امواج صوتی تولید میکنند که پس از عبور از دهان وارد جهان پیرامون میشوند. این ماهیچهها تارهای صوتی یا چینهای صوتی نام دارند و ارتعاش آنها پایه و اساس تولید صدا در انسانها بهشمار میرود؛ اما این تارهای صوتی از ظهور و تکامل زبان نیز حکایت میکنند.
برای چندین سال گروهی از دانشمندان، عمدتاً از کشور ژاپن، با استفاده از فناوری تصویربرداری به مطالعهی فیزیولوژی گلوی ۴۳ نوع از نخستیسانان ازجمله بابونها، اورانگوتانها، ماکاکها و ژامپانزهها و البته انسانها پرداختند. تمام این گونهها بهجز یک مورد دارای ساختار آناتومی مشابه در قسمت گلو بودند؛ یک جفت ماهیچهی برجسته بهنام پردهی صوتی یا لبهای صوتی که درست بالای تارهای صوتی قرار گرفتهاند. تنها مورد استثنا هومو ساپینس یا همان انسانها بودند.
محققان همچنین دریافتند که وجود لبهای صوتی در سایر نخستیسانان باعث ناپایدارسازی صدای آنها شده و تن و طنین صدا را مشوش و غیرقابلپیشبینی میکند. یافتههای محققان نشان میدهد حیواناتی که پردهی صوتی دارند با توجه به گوشخراش بودن صدای آنها کنترل کمتری بر توانایی ارتباط اولیه دارند. از طرف دیگر انسانها به دلیل نداشتن پردهی صوتی میتوانند صداهای ظریفتر و پایدارتری با همنوعان خود تبادل کنند. گفتنی است یافتههای محققان هفتهی پیش در ژورنال ساینس به انتشار رسیده است.
دیرو رندال، زیستشناس دانشگاه نیوبرونزویک که در این مطالعه مشارکت نداشته در این ارتباط میگوید:
این تغییر کوچک در شرایط حنجرهی انسان جالبتوجه است. این تکامل بهجای اینکه از نوع افزونگی باشد درواقع از نوع کاستی است.
دانشمندان از سالها پیش از وجود لبهای صوتی در نخستیسانان مطلع بودند اما نقش آنها در توانایی برقراری ارتباط چندان مشخص نبود. در سال ۱۹۸۴، سوگیو هایاما زیستشناس دانشگاه کیوتو از گلوی یک شامپانزه با هدف مطالعهی واکنشهای غیرارادی او تحت شرایط بیهوشی فیلمبرداری کرد. اما در طول فیلمبرداری شامپانزه از بیهوشی بیدار شده و شروع به نعره زدن کرد.
دههها بعد، تاکشی نیشیمورا، زیستشناس دانشگاه کیوتو و از دانشجویان سابق دکتر هایاما و محقق ارشد تحقیق اخیر به بازبینی فیلم ضبطشده توسط استاد خود پرداخت. نیشیمورا دریافت که پس از بیدارشدن شامپانزه و هنگام نعره زدن لبهای صوتی او همزمان با تارهای صوتی شروع به ارتعاش میکنند و نوعی پیچیدگی مکانیکی به صدای شامپانزه اضافه میکنند که تنظیم تن و طنین آن را دشوار میکند.
نیشیمورا و همکاران او که به وجود لبهای صوتی در شامپانزهها و نقش کلی آن در برقراری ارتباط بین آنان علاقهمند شده بود به مطالعهی حنجرهی دیگر نخستیسانان پرداختند. کشف وجود یک پردهی اضافی در گلوی این حیوانات برای محققان شگفتآور و البته توجیهپذیر بود. ویلیام تکومسه، زیستشناس دانشگاه وین و یکی از نویسندگان گزارش این تحقیق میگوید:
سالها بود که صحبتهای زیادی در مورد تغییرات تکاملی رویداده در گلو و حفرهی گفتاری مطرح میشد، اما این نخستین تحقیقی است که به مطالعهی دقیق حنجرهی طیف وسیعی از میمونها و نخستیسانان پرداخته است.
آصیف غضنفر، روانشناس دانشگاه پرینستون که البته در این تحقیق مشارکت نداشته در این ارتباط میگوید: «هیچکس تاکنون ارزیابی سیستماتیک در اینمورد انجام نداده بود. ما نمیدانستیم که کدامیک از نخستیسانان چنین عضلهای دارند و کدامیک فاقد آن هستند. پیش از این حدسهایی در اینمورد مطرح میشد اما یافتههای این تحقیق شگفتانگیز است.»
البته وجود فراگیر لبهای صوتی بین نخستیسانان لزوما بهمعنی تغییر توانایی آنها در تولید صدا نمیتوانست باشد. از اینرو دکتر نیشیمورا و همکاران او برای بررسی این موضوع حنجرهی سه شامپانزهی مرده (بهمرگ طبیعی) را از بدن او جدا کرده و به ریههای مصنوعی متصل کردند.
البته دانشمندان همین عملیات را روی شش میمون رزوس دیگر انجام دادند. پیش از این معدومسازی این شش میمون رزوس برای انجام تحقیقات دیگر مورد تأیید قرار گرفته بود. در تمام شبیهسازیهای انجامشده تارهای صوتی همزمان با لبهای صوتی شروع به ارتعاش کردند. مدلهای ریاضی ایجادشده از حنجرههای نخستیسانان دیگر نیز نتایج مشابهی در پی داشته است.
محققان در گزارش تحقیق خود پیشنهاد میکنند که نبود لبهای صوتی و ارتعاشات ناشی از آن در انسانها یکی از عوامل کلیدی در تکامل زبان در این گونه بوده است. ارتعاش ایزولهشدهی تارهای صوتی انسان را قادر میکند تا آهنگ صدای خود را تغییر داده و قدرت تکلم کسب کند. انسانها میتوانند بهشکل کنترلشده از صدای خود برای بیان استدلال یا چربزبانی، پیشنهاد یا استدعا استفاده کنند. نیشیمورا میگوید:
این مطالعه نشان میدهد که وقوع تغییرات تکاملی در حنجرهی انسان برای تکامل زبان ضروری بوده است.
رندال نیز معتقد است: «این کشف نشان میدهد یا تأکید میکند که تاکتیک برقراری ارتباط بین انسانها و سایر نخستیسانان بهکلی متفاوت است. زبان انسان پاسخ احساسی طرف مقابل را هدف قرار نمیدهد ولی شما سعی میکنید نظر مخاطب خود را عوض کنید، درواقع شما با قدرت تکلم سیستمهای شناختی و استنتاجی طرف مقابل را خطاب قرار میدهید.»
بااینحال رندال میگوید نخستیسانان اغلب میتوانند آرام و کنترلشده صحبت کنند و انسانها اغلب ازطریق جیغ کشیدن یا داد زدن ارتباط برقرار میکنند. او پیشنهاد میکند که باید درنتیجهگیری در مورد منشأ پیچیدگیهای زبانی انسان از روی یافتههای آناتومیک نوعی «بدبینی سالم و معقول» داشته باشیم. رندال توضیح میدهد:
من فکر میکنم این مطالعه اهمیت تأثیر از دست دادن این پرده در حنجرهی انسان در توانایی او برای تولید ارتعاشات صوتی پایدار را برجسته میکند، موضوعی که اساس تولید صداهای گفتاری است.
هارولد گوزولز، روانشناس دانشگاه اموری که یادداشتی بر مقالهی اخیر محققان نوشته با این موضوع موافق است: «برقراری رابطهی علت و معلولی در اینجا غیرممکن است. شاید این موضوع یکی از قدمهای مهم در جهت تکامل زبان بوده باشد اما اینکه آیا واقعاً نقش اساسی در این کار داشته هنوز مشخص نیست.»
گوزولز معتقد است این مطالعه بیشتر بهخاطر تحلیل قیاسی آن از نخستیسانان و توانایی افزایش درک تکاملی ما تنها با مطالعهی آناتومیک یک بخش ساده از بدن نخستیسانان اهمیت دارد، موضوع کاملاً واضحی که گاهی اوقات از چشمها پنهان میماند. او ادامه میدهد: «زبان قطعاً چیزی فراتر از مجموع قسمتهای تشکیلدهندهی آن است و احتمالاً ما نمیتوانیم به یک توضیح کامل و راضیکننده در مورد آن برسیم.»