بازگرداندن گرگ تاسمانی از مرگ؛ هدف جدید شرکتی که درصدد احیای ماموت پشمالو است
از میان تمام گونههایی که بشر از روی زمین محو کرده است، کیسهدار سگسر یا گرگ تاسمانی احتمالاً غمانگیزترین سرنوشت را داشته است. در سدهی ۱۸ و اوایل ۱۹ میلادی، استعمارگران اروپایی در تاسمانی به اشتباه فکر میکردند که این حیوانات گوشتخوار هماندازه با سگ، مقصر مرگ مرغها و گوسفندهایشان هستند؛ درنتیجه دولت استرالیا بابت کشتن هر گرگ تاسمانی به شهروندانش جایزه میداد.
انقراض گرگ تاسمانی همین اواخر بهوقوع پیوست؛ بهطوری که عکسها و ویدئوهایی از آخرین اعضای این گونه در باغوحش موجود است. بااینحال متأسفانه پیش از آنکه کشورها بهمنظور جلوگیری از مواجهه سایر گونهها با سرنوشت مشابه، قوانین حفاظتی وضع کنند، گرگ تاسمانی برای همیشه از دست رفت.
بهگزارش ساینتیفیک امریکن، روز سهشنبه، شرکتی آمریکایی به نام کولوسال که سال گذشته گفت میخواهد ماموت پشمالو را احیاء کند، از همکاری با یک آزمایشگاه استرالیایی خبر داد که قصد دارد گرگ تاسمانی را با هدف واردکردن دوبارهی آن به طبیعت بازیابی کند. شماری از ویژگیهای زیستی کیسهداران، گرگ تاسمانی را در مقایسه با ماموت به هدفی واقعگرایانهتر برای احیاء تبدیل میکند؛ هرچند حتی پیش از شروع بحث دربارهی اینکه آیا رهاکردن دوبارهی این گونه ایدهی خوبی است یا خیر، کارهای فراوانی باید انجام شود.
توله گرگ تاسمانی نگهداریشده در سال ۲۰۰۱.
گرگ تاسمانی در مقایسه با ماموت هدفی واقعگرایانهتر برای احیاء است
دانشمندان استرالیایی از سال ۱۹۹۹ امیدوار بودهاند که بتوانند با استفاده از فناوریهای ژنتیکی نوظهور، گرگ تاسمانی را از مرگ بازگردانند. وقتی این گونه منقرض شد، تاسمانی شکارچی اصلی خود را از دست داد. از لحاظ تئوری، جایگزین گرگ تاسمانی که در طبیعت رها شده است، میتواند با حذف حیوانات بیمار و ضعیف یا کنترل جمعیت فراوان گیاهخوارانی نظیر والابی و کانگورو، به بازگرداندن تعادل به جنگلهای باقیماندهی تاسمانی کمک کند. اما تلاشهای اولیه برای شبیهسازی گرگ تاسمانی از DNA نمونههای موزه شکست خورد و پروژهی بازگرداندن این حیوان تا امسال بودجهی درخورتوجهی جذب نکرد.
کولوسال بایوساینسز (Colossal Biosciences) که بهدست جورج چرچ، ژنتیکشناس دانشگاه هاروارد و بن لام، کارآفرین فناوری بنیانگذاری شده، با اندرو پاسک از دانشگاه ملبورن همکاری میکند. پاسک که هماکنون بخش عمدهی ژنوم گرگ تاسمانی را توالییابی کرده است، میگوید این حیوان کاندیدای مناسبی برای بازیابی محسوب میشود؛ زیرا بهتازگی منقرض شده، DNA باکیفیت آن دردسترس است و طعمهها و بخشهایی از زیستگاه طبیعیاش هنوز وجود دارند.
در ماه مارس، تیم پاسک «آزمایشگاه تحقیقاتی زندهسازی یکپارچه گرگ تاسمانی» را با هدیهی خیریهای به ارزش تقریباً ۳٫۶ میلیون دلار بنیانگذاری کرد. پاسک میگوید کولوسال بودجهای فراتر از این عدد (هرچند میزان آن را فاش نمیکند) و همچنین دسترسی به تجهیزات، یک آزمایشگاه اختصاصی دیگر برای گرگ تاسمانی در تگزاس و تیمی بزرگ از پژوهشگران را فراهم میکند.
با پایهگذاری چنین مشارکتی، پاسک میگوید اکنون میتوان بهطور منطقی انتظار داشت که ظرف مدت یک دهه، گونهای احیاءشده از نوع گرگ تاسمانی داشته باشیم. او میگوید نخستین نسخهی شبیهسازیشده ممکن است ۹۰ درصد گرگ تاسمانی باشد؛ هرچند هدف نهایی آنها چیزی در حدود ۹۹٫۹ درصد است. درنهایت، کولوسال قصد دارد پس از سالها نظارت بر حیوانات مهندسیشده در یک ناحیهی محصور بزرگ، جمعیتی زیستپذیر و دارای تنوع ژنتیکی از صد گرگ تاسمانی را در طبیعت رها کند.
پژوهشگران کولوسال برای احیاءء ماموت پشمالو میخواهند ژنهای ماموت را به ژنوم فیل آسیایی، نزدیکترین خویشاوند زندهی آن وارد کنند. سپس آنها تلاش خواهند کرد تا رویانی حامل آن DNA اصلاحشده بسازند که میتواند در یک فیل آفریقایی «جایگزین» یا رحمی مصنوعی پرورش یابد. لام میگوید موجودی که خلق میشود، ذاتا ماموت نیست، بلکه «فیلی قطبی» با گوشهای کوچک، موهای پرپشت، پیشانی قوسدار و عاجهای خمیده خواهد بود که برای زندگی در محیط سرد سازگار شده است. بااینحال لام میافزاید اگر این موجود را به مادربزرگش نشان دهد، او میگوید «این ماموت پشمالو است.»
لام میگوید کولوسال هماکنون ژنوم فیلهای آسیایی و آفریقایی را بهطور کامل توالییابی، بیش از پنجاه ژنوم ماموت را جمعآوری و شروع به ویرایش سلولهای فیل کرده است؛ اما او فکر میکند که با توجه به زمان مورد نیاز برای بارداری، گرگ تاسمانی راحتتر از ماموت میتواند زنده شود. بااینحال هردو پروژه هنوز با موانع زیادی روبهرو هستند.
برای گرگ تاسمانی، نخستین کار تکمیل توالییابی ژنوم حیوان است. آزمایشگاه پاسک تقریباً ۹۶ درصد از آن را توالییابی کرده؛ اما بهگفتهی پاسک، ۴ درصد نهایی پیچیدهترین بخش است. او میگوید: «انجام این کار به حل یکی از آن پازلهای وحشتناک سختی شباهت دارد که بهکلی لوبیای پخته یا آسمان آبی است. تمام قطعات یکسان بهنظر میآیند و ما تلاش میکنیم بفهمیم چگونه با هم جور درمیآیند.»
آخرین گرگ تاسمانی شناختهشده که در سال ۱۹۳۳ در اسارت از آن عکسبرداری شد.
منتقدان میگویند شبیهسازی کاملاً دقیق گرگ تاسمانی، دستاوردی غیرممکن است
در مرحلهی بعد، پژوهشگران ژنوم گرگ تاسمانی را با ژنوم یکی از نزدیکترین خویشاوندان زندهی آن به نام ریزموش فربهدم مقایسه خواهند کرد؛ یک کیسهدار هماندازه با موش که نسبتاً فراوان است و با اسارت به خوبی کنار میآید. دانشمندان با استفاده از فناوری ویرایش ژن کریسپر، ژنوم ریزموش را طوری مهندسی خواهند کرد که شباهت بیشتری به ژنوم گرگ تاسمانی داشته باشد.
پژوهشگران قبلا به نحوهی بازبرنامهنویسی و تبدیل سلولهای پوست ریزموش به سلولهای بنیادی پی بردهاند و هماکنون آنها را آزمایش میکنند تا دریابند آیا قادر به تولید رویان کامل هستند یا خیر. این کار هنوز در کیسهدارانی که در مقایسه با جفتداران مانند انسان و موش، بهشکل متفاوت رشد میکنند، انجام نشده است. پژوهشگران پس از آمادهکردن دستورالعمل، میتوانند از سلولهای بنیادی برای ایجاد رویانی زنده با ژن ویرایششده استفاده کنند و آن را درون ریزموش مادر قرار دهند یا رحم مصنوعی کیسهدار اختراع کنند.
بارداری گرگ تاسمانی براساس تخمینها فقط چند هفته طول میکشد؛ درحالیکه این مدت برای ماموتها ۲۲ ماه است و البته مانند سایر کیسهداران تازهمتولدشده، توله گرگ تاسمانی کمی بزرگتر از دانه برنج است؛ درنتیجه درابتدا حتی ریزموش مادر کوچک نیز میتواند آن را درون کیسهی خود تغذیه کند. بااینحال لام میگوید کولوسال روی ساخت یک کیسه مصنوعی و همچنین فرمول شیر کیسهدار مناسب برای هر مرحله از رشد کار خواهد کرد.
پاسک میگوید فناوریهای جدید تولیدمثل کیسهداران درمجموع میتوانند به ابزاری حیاتی برای حفاظت از گونههای موجود مانند کوالا یا نامبت تبدیل شوند. وی میافزاید: «اگر تلاش نمیکردم ببر تاسمانی را بازگردانم، به هیچ وجه نمیتوانستم میلیونها دلاری را که اکنون دارم، برای حفاظت از کیسهداران بهدست آورم.»
سایر دانشمندان خوشبینی بسیار کمتری به پروژهی احیاءء گرگ تاسمانی دارند. کریس هلگن، متخصص پستانداران از موزه استرالیا که در سال ۲۰۰۹ روی توالییابی ژنوم میتوکندریایی گرگ تاسمانی کار میکرد، فکر میکند تغییر DNA ریزموش، بهگونهای که واقعا به گرگ تاسمانی شبیه باشد، دستاوردی غیرممکن است. او میگوید این دو گونه با ۴۰ میلیون سال تکامل از یکدیگر جدا شدهاند. گرگهای تاسمانی آنقدر متفاوت از سایر حیوانات هستند که در طبقهی آرایهشناختی در خانوادهی خودشان قرار دارند؛ درست همانطور که سگها در یک خانواده از پستانداران و گربهها، از ببر تا گربه تابی در خانوادهای دیگر هستند. هلگن میگوید تبدیل ریزموش به گرگ تاسمانی، معادل ویرایش ژنوم سگ تا جایی است که نتیجه شبیه گربه شود؛ درحالیکه ماموتها و فیلها به مراتب به یکدیگر نزدیکتر هستند.
کارول فریمن، پژوهشگر مطالعات حیوانی در دانشگاه تاسمانی میگوید حتی اگر کولوسال بتواند بر چالشهای فنی موجود غلبه کند، چشمانداز احیاءء گرگ تاسمانی نگرانیهای اخلاقی را بهوجود میآورد. بهگفته او: «کل گفتمان، دربارهی بازگرداندن این حیوان است، اما در مورد سلامتی تکتک حیوانات واقعا صحبت نمیشود. هم ریزموشها و هم شبهگرگهای تاسمانی به ناچار درجریان آزمایشها آسیب خواهند دید و این آسیب را نمیتوان برای چنین نتیجهی نامشخصی توجیه کرد. اگر بر فرض پروژه به موفقیت برسد، شاید سالها طول بکشد تا گرگهای تاسمانی شبیهسازیشده بتوانند شبیه به زندگی قبلی خود را در طبیعت تجربه کنند.
هلگن میگوید این ایده که علم میتواند گرگ تاسمانی را بازیابی کند، بهشدت جذاب است و مردم را مجذوب میکند؛ اما گرگ تاسمانی در استرالیا و تاسمانی منقرض شده و راهی برای بازگرداندن آن وجود ندارد. او میافزاید برخی از گونهها بهدلیل منحصربهفرد بودنشان برای همیشه از بین رفتهاند و گرگ تاسمانی یکی از آنها است. «چند میلیون دلار قرار نیست راه گریزی از انقراض به ما بدهد.»