شبهعلم چیست؟ خرافات مدرن را بهتر بشناسید
پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۰مطالعه 13 دقیقه«بهگفتهی دانشمندان دانشگاه هاپکینز، مصرف روزانه یک حبه سیر، خطر ابتلا به سرطان پروستات را در مردان بالغ به صفر میرساند.»
کافی است چنین پیامی را تایپ کنید و برای تعدادی از دوستان و آشنایان خود بفرستید. درصد قابلتوجهی از گیرندگان پیام، بدون اینکه حتی سوالی از شما بپرسند، آن را قبول میکنند و برخی از آنها حتی مثالهایی را نیز در تایید ادعای شما مطرح خواهند کرد. این موضوع نشان میدهد که شبهعلم تا چه حد در جامعهی ما رواج دارد و مردم گول ظاهر علمی آن را میخورند؛ اما شبهعلم چیست و چه تفاوتهایی با علم دارد؟
شبهعلم چیست و اولینبار توسط چه کسی معرفی شد؟
شاید ابتدا اینطور فکر کنید که شبهعلم، چیزی شبیه علم است و احتمالا تفاوت کمی با آن دارد؛ اما واقعیت این است که شبهعلم (pseudoscience) فقط نام علم را یدک میکشد. درواقع میتوان گفت که شبهعلم همان خرافات است؛ خرافاتی که با ظاهری کاملا موجه و سوءاستفاده از اصطلاحات علمی، مطالبی بیاساس را به خورد مخاطب خود میدهد.
به بیان سادهتر میتوان گفت که شبهعلم مفاهیمی را از دنیای علم قرض میکند تا با کمک این مفاهیم اثباتشده، ماهیت خود را توجیه کند. جهان شبهعلم، همان جهان خرافات است؛ با این تفاوت که خرافههای مطرحشده در این جهان، لباس علم برتن کردهاند. همین موضوع نیز باعث میشود تا افراد بیشتری آنها را باور کنند و حتی به مریدان سرسخت آن هم تبدیل شوند.
مطرحشدن مفهوم شبهعلم به قرن بیستم، یعنی زمان اوج شکوفایی علم در اروپا بازمیگردد. کارل پوپر، فیلسوف اتریشیانگلیسی کسی بود که برای اولین بار با بررسی نگاه متفاوت دانشمندان و متفکران به مباحث مختلف، این مفهوم را مطرح کرد.
آرشیو پیشنهادی: جدیدترین مقالات علمی دنیا
به عقیدهی پوپر، شبهعلم صرفا بهدنبال تایید یک فرضیه است و در این مسیر بهدنبال شواهد و مدارکی میگردد که درستی فرضیهی مطرحشده را به اثبات برسانند؛ اما علم نگاهی بیطرفانه به فرضیهها دارد و با انجام آزمایشهای مختلف بهدنبال این است که درست یا غلطبودن یک فرضیه را مورد بررسی قرار دهد.
همانطور که گفتیم، شبهعلم مفاهیم اثباتشدهای را از علم بهنفع خود مصادره میکند تا بتواند مخاطب را تحتتاثیر قرار دهد. شاید فکر کنید که در دنیای مدرن امروزی کمتر کسی وجود دارد که فریب شبهعلم را بخورد؛ اما متاسفانه اینطور نیست و تحصیلات یا حتی جایگاه علمی و اجتماعی نیز نمیتوانند تضمینی برای درامانماندن افراد از شر شبهعلم باشند.
برای اثبات این موضوع، بهتر است نگاهی به یک داستان واقعی بیندازیم. در این داستان، پروفسور آلن دیوید سوکال، نویسندهی کتاب چرندیات پستمدرن اثبات کرد که در جهان امروز هم میتوان بهراحتی آبِ خوردن، شبهعلم را بهجای مطلب علمی به خورد مخاطب داد.
پروفسور سوکال که بهعنوان استاد ریاضی و فیزیک در دانشگاههای نیویورک و لندن مشغول بهکار است، در اقدامی جالب مقالهای کاملا غیرعلمی را برای نشریهی سوشال تکست فرستاد. همانطور که حدس میزنید، این مقاله نمونهی بارز یک مطلب شبهعلمی و بیاساس بود؛ اما سوکال با استفادهی هوشمندانه از مفاهیم علمی بسیار دقیق، ظاهر این مقاله را به شکل مطلبی علمی درآورده بود.
چیزی که داستان پروفسور سوکال را به یک ماجرای تاملبرانگیز تبدیل میکند این است که نشریهی سوشال تکست بدون هیچ تردیدی مقالهی فوق را چاپ کرد و تا زمانیکه دیوید سوکال شخصا توضیح نداده بود، متوجه شبهعلمبودن این مقاله نشد.
شبهعلم روی اسرار تمرکز دارد و به معماهایی میپردازد که بتواند برای آنها پاسخی افسانهای و غیرمعمول ارائه دهد. درمیان موضوعاتی که شبهعلم روی آنها کار میکند، پدیدههای معمول و با توضیح علمی بسیار ساده هم وجود دارند؛ اما شبهعلم در مورد این پدیدهها نیز بهسراغ افسانهسازی میرود تا بتواند مخاطب خود را مسخ کند.
تفاوتهای جهان علم و شبهعلم
علم، پدیدهای محسوس و قابلاندازهگیری است. در جهان علم همه بهدنبال دانستن بیشتر هستند و کسی ادعایی مبنی بر درستبودن فرضیهی خود ندارد. در این جهان، پس از مشاهدهی یک موضوع و مطرحشدن یک فرضیه در رابطه با چرایی و چگونگی آن، بارها و بارها آزمایشهای مختلفی انجام میشوند تا درصورت یکسانبودن نتایج، فرضیهی مطرحشده به نظریه تبدیل شود.
بهعبارت بهتر و سادهتر، کار علم این است که واقعیتهای هستی را آشکار کند. فرضیههای مطرحشده در علم، مطلق نیستند و امکان ردشدن دارند که در اینصورت فرضیه برای همیشه کنار گذاشته میشود و فرضیههای دیگری مطرح خواهند شد.
همانطور که گفتیم جهان شبهعلم، جهان خرافات موهوم است و هیچ شباهتی به دنیای علم ندارد. در این جهان دانشمندانی حضور دارند که اثبات غلطبودن فرضیههای خود را برعهدهی مخالفان میگذارند. برای درک بهتر این موضوع بهتر است به داستانی جذاب و قابلتامل از ملانصرالدین اشاره کنیم.
نقل میشود که روزی ملا نصرالدین میخی را در زمینی فرو کرد و به اطرافیان خود گفت که اینجا دقیقا مرکز کرهی زمین است. برخی از حاضرین متعجب شدند و حتی عدهای نیز اعتراض کردند؛ ملا در جواب این افراد گفت که اگر باور ندارید، بروید و اندازه بگیرید. کاری که ملا نصرالدین انجام داد، دقیقا همان کاری است که دانشمندان شبهعلم آن را انجام میدهند.
ادعای دیگری که دانشمندان شبه علم در دنیای خود مطرح میکنند این است که قوانین آنها تنها درمورد کسانی کار میکند که بهدرستی ادعاهای این افراد باور داشته باشند. بهعبارت بهتر اگر آنها صاحب قدرت شفابخشی هستند، فقط کسانی شفا خواهند یافت که این افراد و قدرت آنها را باور داشته باشند.
تفاوت مهم آخر جهان علم و شبهعلم به شواهدی مربوط میشود که در آنها مورداستفاده قرار میگیرند. شواهد شبهعلمی داخل دایرهای بسته قرار دارند و فراتر از آن نمیروند. به بیان سادهتر، در این جهان دلیل صحت گزینهی اول این است که گزینهی دوم چنین ادعایی دارد؛ دلیل درستی گزینه دوم نیز، ادعای گزینهی اول در رابطه با درستی آن است. ضربالمثل معروف «به روباه گفتند شاهدت کیه، گفت دمم.» بهترین مثالی است که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد.
مهمترین ویژگیهای شبهعلم
شبهعلم چند ویژگی بارز دارد که آشنایی با آنها به شما کمک خواهد کرد تا راحتتر بتوانید مسائل علمی را از موضوعات غیرعلمی تشخیص دهید:
نداشتن امکان راستیآزمایی
گزارههای علمی، همگی از قابلیت راستیآزمایی بهرهمند هستند و شما میتوانید آنها را موردآزمون قرار دهید تا از صحت این موضوعات مطمئن شوید؛ اما این امکان درمورد شبهعلم فراهم نیست و به اصطلاح عامه، این مرحله در رابطه با چنین موضوعاتی قفل است. این تنندادن به آزمون یکی از مهمترین فاکتورهایی است که با کمک آن میتوانید تشخیص دهید که آیا یک موضوع علمی است یا شبهعلمی.
استفاده از منابع نامشخص
اگر دقت کرده باشید، موضوعات علمی همگی منابع مشخص و البته معتبری دارند. این موضوع درمورد شبهعلم صادق نیست و موضوعاتی که در حوزهی شبهعلم قرار میگیرند هیچ منبع مشخصی ندارند؛ اگر هم منابعی برای آنها ذکر شده باشند، همگی نامشخص و حتی مشکوک هستند.
تکیه بر شایعه
تمام موضوعاتی که در دایرهی شبهعلم قرار میگیرند، روی شایعه تکیه دارند. همین موضوع باعث میشود تا این موضوعات، بهجای مطرحشدن در رسانههای علمی و معتبر، سر از مجلههای زرد دربیاورند؛ بننابراین اگر با موضوعی مواجه شدید که در هیچکدام از منابع علمی معتبر علمی اثری از آن نبود و فقط نشریهها و روزنامههای غیرعلمی به آن پرداخته بودند، حتما به علمیبودن آن شک کنید.
داشتن انگارههای ابطالناپذیر
شبهعلم همواره پیشفرضهایی دارد که ابطالپذیر نیستند و همیشه و تحت هر شرایطی صحت دارند. این ویژگی ازجمله فاکتورهایی است که به شما کمک میکند تا بتوانید شبهعلمبودن یک موضوع را تشخیص دهید.
افسانهسرایی بهجای توضیح منطقی
افسانهسرایی و اسطورهپردازی تنها کاری است که شبهعلم وقتی به بنبست میرسد به سراغ آن میرود. وقتی هیچ توضیح علمی و قابلقبولی برای یک ادعا وجود نداشته باشد، دانشمندان شبهعلم دستبهدامن افسانهها میشوند و موضوع موردنظر را بهشکل یک راز درمیآورند. اینجا است که راه را روی پرسشگری مخاطبان خود میبندند و آنها را مجبور به باور ادعاهای خود میکنند.
- با عجیبترین خرافات در کشورهای مختلف آشنا شوید10 دی 97مطالعه '0
- سفر در زمان: مرز بین واقعیات علمی و رویاپردازی کجاست؟12 شهریور 97مطالعه '12
شبهعلمهایی که شاید شما هم باور داشته باشد
دنیای مدرن امروز پر از موضوعاتی است که ظاهری علمی اما باطنی غیرعلمی دارند. موضوعاتی که این روزها در دستهی شبهعلم قرار میگیرند، طرفداران پروپاقرصی هم دارند که به هیچعنوان زیر بار غیرعلمیبودن باورهای خود نمیروند. موضوعاتی که در ادامه به صحبت در رابطه با آنها میپردازیم، برخی از محبوبترین نمونههای شبهعلم هستند که نهتنها در ایران، بلکه در سراسر جهان طرفداران قابلتوجهی را گرد خود جمع کردهاند:
قانون جذب
این قانون نسبتا کم سنوسال، بعد از پخش مستندی به اسم راز، به یکی از پرطرفدارترین موضوعات شبهعلم در سراسر دنیا تبدیل شد و هنوز هم در ردههای نخست این لیست جا دارد. براساس قانون جذب، همه چیز در دنیا براساس تفکرات ما شکل میگیرد و اگر بهدنبال رسیدن به آرزویی خاص هستیم، فقط کافی است نحوهی تفکرمان را تغییر دهیم تا کائنات شکل جدیدی به خود بگیرند و ما را به آرزویی که داریم برسانند.
استفاده از مفاهیمی مانند انرژی که جزو بدیهیترین مفاهیم دنیای علم هستند، باعث شدهاند تا جاذبه بهصورت یک موضوع علمی جلوه کند؛ اما واقعیت این است که قانون جاذبه چیزی جز یک موضوع شبهعلمی نیست و به هیچوجه نمیتوان آن را در لیست مفاهیم علمی قرار داد.
اگر مستند راز را دیده یا کتابهای نوشتهشده در این زمینه را خوانده باشید، حتما میدانید که تمام این محتواها روی این موضوع تاکید دارند که قانون جذب همیشه کار میکند. در رابطه با این ادعا، مثالهای نقض فراوانی وجود دارند که درصورت کنارگذاشتن تعصب میتوان آنها را دید. درکنار این موضوع، آیا میتوان منکر این شد که انسانهای بسیاری وجود دارند که درآنِواحد خواستههای کاملا متضادی با یکدیگر داشته باشند؟ در چنین شرایطی تکلیف چیست؟ کائنات چگونه میخواهد بهصورت همزمان اشکال کاملا متضادی بهخود بگیرد و خواستهی تمام این افراد را برآورده کند؟
مثلث برمودا
سالهای سال است که مثلث برمودا بهعنوان منطقهای مرموز در میان بسیاری از مردم شهرت دارد. منطقهای که به باور درصد قابل ملاحظهای از مردم، کشتیها و هواپیماهای مختلف را میبلعد و دیگر هیچوقت نمیتوان اثری از آنها پیدا کرد.
بهطور حتم شما هم داستانهای مختلفی در رابطه با مثلث برموردا شنیدهاید و شاید برخی از آنها را باور کرده باشید. یکی از داستانهایی که در رابطه با این منطقه وجود دارد، براساس قارهای افسانهای بهنام آتلانتیس ساخته شده است و دلیل ناپدیدشدن کشتیها و هواپیماها را طوفانی میداند که قرنها پیش این قارهی افسانهای را بلعیده است.
برخی از دانشمندان شبهعلم، مثلث برمودا را دروازهی ورود به جهانی دیگر میدانند و معتقد هستند که تمام هواپیماها و کشتیهایی که در این منطقه ناپدید شدهاند، با گذر از این دروازه، به دنیای دیگری پا گذاشتهاند که ما هنوز چیزی از آن نمیدانیم. ربودهشدن انسانها توسط موجودات فضایی در این منطقه هم از باورهای رایج دیگری است که در رابطه با مثلث برمودا مطرح میشود.
قبل از پرداختن به دلایل علمی این موضوع، بد نیست به صحبتهای دانشمندی استرالیایی بهنام کارل کروزلنیکی در رابطه با مثلث برمودا اشاره کنیم. بهگفتهی کروزلنیکی، درصد هواپیماها و کشتیهای گمشده در این منطقه، با آمار گمشدههای سایر مناطق دنیا تقریبا برابر است؛ بنابراین نمیتوان گفت که این منطقه تفاوتی با سایر مناطق کرهی زمین دارد و آنطور که بسیاری از مردم میگویند، همه چیز را در خود میبلعد.
چند دلیل علمی و کاملا منطقی برای حل معمای مثلث برمودا توسط دانشمندان بیان شده که یکی این از آنها شرایط آبوهوایی این منطقه است. بهگفتهی دانشمندان، این منطقه بستر طوفانهای بسیار قدرتمندی است که درصورت وقوع میتوانند خسارات بسیار سنگینی بهبار بیاورند و کشتیها یا هواپیماها را بهراحتی ازبین ببرند.
دلیل بسیار مهم و البته موثر دیگری که برای این پدیده میتوان به آن اشاره کرد، امواج سهمگینی است که در این منطقه وجود دارند. این امواج بهراحتی میتوانند کشتیهای غولپیکر را دچار آسیب کرده و باعث غرقشدن آنها شوند.
علاوه بر شرایط آبوهوایی، خطاهای انسانی هم دلیل بسیار مهم دیگری است که در توضیح اتفاقات مثلث برمودا مطرح میشود. با توجه به اظهارات کروزلنیکی درخصوص آمار حوادث رخداده در این منطقه، اشتباهات انسانی دلیل بسیار منطقی و قانعکنندهای است که میتوان به آن استناد کرد تا مثلث برمودا از منطقهای نفرینشده یا مرموز، به یک منطقهی کاملا عادی تبدیل شود.
سنگدرمانی
باور به سنگدرمانی و خواص درمانی سنگهای مختلف، در سراسر دنیا وجود دارد و افراد زیادی هستند که عقده دارند سنگهای مختلف میتوانند تاثیرات مثبتی روی عملکرد زیستی بدن آنها داشته باشند. چینیها و هندیها اولین افرادی هستند که صاحب چنین عقیدهای بودند و سبب رواج این باور در سراسر جهان شدند.
یکی از بهترین آزمایشهای انجامشده برای رد ادعای خواص درمانی سنگها، توسط کریستوفر فرنچ روانشناس ایتالیایی انجام شد. گزارش این آزمایش در لایو ساینس منتشر شده است و نشان میدهد که خواص نسبت دادهشده به سنگها، چیزی جز تلقین یا اثر پلاسیبو نیست. نتیجهی آزمایش فرنچ ثابت میکند که سنگدرمانی در لیست موضوعات شبهعلمی قرار میگیرد و نمیتوان به دید موضوعی علمی به آن نگاه کرد.
زمینتختگرایی
عجیب بهنظر میرسد که در قرن ۲۱ و در دنیایی که ماهوارههای متعددی در فضار حضور دارند، هنوز هم افرادی به تختبودن زمین باور داشته باشند؛ اما در کمال تعجب زمینتختگرایان معتقد هستند که گردبودن زمین دروغی بیش نیست و ناسا سالها با ارائهی عکسهای غیرواقعی، درحال فریب مردم بوده است.
باور به تختبودن زمین در تمدنهای بسیار قدیمی رایج بوده است که با توجه به نبود ابزارهای پیشرفته علمی، امری طبیعی بهنظر میرسد؛ اما در عصر حاضر، تنها شبهعلم است که میتواند باعث شود عدهای چنین عقیدهای داشته باشند و با رد تمام مدارک و شواهد موجود در این زمینه، زمین را دیسک تختی بدانند که شتابی روبهبالا دارد.
هومئوپاتی
فردی را تصور کنید که از بیخوابی مزمن رنج میبرد و برای درمان این مشکل به او توصیه میشود که مصرف منظم قهوه را شروع کند. عجیب و دورازمنطق بهنظر میرسد؛ اما چنین درمانی در دنیای امروز وجود دارد و با نام هومئوپاتی شناخته میشود. هومئوپاتی یک شعار واضح دارد و آن هم این است: «همانند، همانند خود را درمان میکند.»
در سال ۱۷۹۶ میلادی، پزشکی آلمانی بهنام ساموئل هانمن ایدهی این روش را مطرح کرد و مدعی شد که با استفاده از عامل بیماری، میتواند خود بیماری را درمان کرد. طرفداران هومئوپاتی بر این باور هستند که استفاده از عامل ایجاد بیماری، سبب تحریک دستگاه ایمنی بدن و درمان بیماری خواهد شد؛ البته بهشرطی که سیستم ایمنی بدن بیمار آسیب جبرانناپذیری ندیده باشد.
هومئوپاتی در برخی از کشورها بهعنوانی روشی درمانی مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما سازمان غذا و داروی آمریکا داروهای مبنی بر این روش را به رسمیت نمیشناسد. تحقیقات انجامشده در این حوزه، تاثیر هومئوپاتی را درحد تلقین و دارونماها معرفی میکند؛ سازمان بهداشت جهانی نیز سندی را در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد که در آن به معرفی نکات ایمنی در تولید داروهای هومئوپاتی پرداخت.
طب سوزنی
علیرغم رایجبودن و حتی محبوبیت بالای طب سوزنی در بین گروههای مختلف جامعه، این روش درمانی در گروه موضوعات شبهعلمی قرار دارد و هنوز هیچ پژوهشی علمیبودن آن را ثابت نکرده است. مهمترین دلیلی که برای شبهعلمبودن طب سوزنی ذکر میشود این است که تئوریهای آن مبتنی بر روشهای علمی نیستند. همین موضوع نیز باعث شده است تا برخی از افراد، فعالان طب سوزنی را بهچشم افرادی سوءاستفادهگر ببینند.
یکی از پژوهشهای شاخص در حوزهی طب سوزنی، توسط بنیاد همیاری کاکرین انجام شده است و نشان میدهد که این روش درمانی، هیچ تاثیری روی بسیاری از بیماریها ندارد؛ البته باید این نکته را هم بدانید که موسسهی ملی سلامت آمریکا و سازمان بهداشت جهانی، بیشتر از سی بیماری را در لیست بیماریهای موجود در حیطهی درمان طب سوزنی قرار دادهاند. این موضوع نشان میدهد که طب سوزنی در مورد برخی از بیماریهای موثر است و به تسکین درد بیماران کمک میکند.
یوفوشناسی
سالیان سال است که گزارشهای متعددی در سراسر جهان مبنی بر مشاهدهی بشقاب پرنده در آسمان دریافت میشوند. افرادی که چنین گزارشهایی را ارائه میکنند مطمئن هستند که شاهد پرواز یک بشقاب پرندهی متعلق به موجودات فضایی بودهاند، نه جسمی شبیه به آن؛ البته این باور تنها در بین مردم عادی رواج ندارد و گروهی از محققان نیز چنین ادعاهایی را باور دارند.
باور به وجود یوفوها باعث شد تا از اواسط دههی ۱۹۴۰، تحقیقات متعددی در رابطه با این اشیاء پرنده در نقاط مختلف جهان انجام شود. مطالعات انجامشده در این حوزه یوفولوژی یا یوفوشناسی نام دارند؛ البته این مطالعات، در گروه موضوعات شبهعلمی قرار میگیرند و نمیتوان به چشم موضوعات علمی به آنها نگاه کرد.
چاکرا
ریشهی اعتقادات مربوط به چاکرا به آیین هندوئیسم بازمیگردد. معتقدان این آیین بر این باور هستند که در بدن ما هفت مرکز انرژی وجود دارد که تحتعنوان چاکرا از آنها یاد میشود. چاکراها بهعنوان نقاط اصلی برای رسیدن به تعادل و درمان بیماریهای مختلف جسمی و روحی درنظر گرفته میشوند.
چاکرا نیز در گروه موضوعات شبهعلمی قرار میگیرد و یادکردن از آن بهعنوان یک موضوع علمی اشتباه است. نداشتن امکان راستیآزمایی و ابطالناپذیربودن، از مهمترین دلایلی هستند که باعث میشوند تا چاکرا در حوزهی شبهعلم قرار گیرد. علاوه بر این، انرژی موردبحث در چاکرا قابل اندازهگیری نیست و حتی نمیدانیم که این انرژی از کدام نوع است؟ این موضوع هم نکتهی بسیار مهمی است که چاکرا را در حیطهی شبهعلم قرار میدهد.
انرژیدرمانی
احتمالا تاکنون فیلمها یا عکسهای مربوط به انرژیدرمانگرها را دیدهاید. افرادی که ادعا میکند با ساطعکردن انرژی از کف دستان خود، میتوانند بیماران را بهسادگی درمان کنند؛ البته درمانگرهایی هم وجود دارند که مدعی میشوند با نگاهکردن یا حتی صدای خود قادر هستند سلولهای بیماران را تحتتاثیر قرار دهند و آنها درمان کنند.
باوجود تبلیغات فریبنده در رابطه با انرژیدرمانی و تاثیرات خیرهکنندهی آن، این موضوع در حوزهی شبهعلم قرار میگیرد. انرژی موردبحث در این روش، از جنس انرژیهایی که میشناسیم نیست و بررسیهایی هم که برای راستیآزمایی انرژیدرمانی انجام شدهاند، آن را تایید نکردهاند.
طبع سرد و گرم
مزاج و طبع سرد و گرم، یکی از موضوعاتی است که عدهی بیشماری آن را قبول دارند و سبک تغذیهی خود را بر پایهی آن برنامهریزی کردهاند؛ اما باید این واقعیت را پذیرفت که سردی و گرمی طبع انسانها در حوزهی موضوعات شبهعلمی قرار میگیرد و از نظر علمی هیچ توجیه و منطقی برای آن وجود ندارد.
احتمالا شما هم در زندگی شخصی خود تجربههایی را داشتهاید که صحت برخی از باورهای مطرحشده در این زمینه را تایید کنند. داشتن حال بد با مصرف همزمان ماهی و ماست یا دلدردهایی که بعد از خوردن یک غذای بهاصطلاح سرد به سراغتان آمدهاند، مثالهایی هستند که شاید در زندگی خود بارها آنها تجربه کرده باشید؛ اما این تجربهها قطعا دلایلی علمی دارند و مزاج نمیتواند توضیح قانعکنندهای برای آنها باشد.
در مقابل مثالهایی که برای صحت ادعاهای مطرحشده در این حوزه وجود دارند، مثالهای بسیاری هم هستند که این ادعاها را نقض میکنند؛ مثلا هستند کسانی که خربزه و عسل را همزمان میل کردهاند و هیچ اتفاق بدی برای آنها نیفتاده است. با توجه به وجود چنین مثالهایی میتوان با اطمینان خاطر شبهعلمبودن مزاج و سردی و گرمی را پذیرفت و برای تجربههای ناخوشایندی که داشتهایم، بهدنبال دلیلی علمی و قانعکننده بود.
شبهعلم بیشتر از آنچیزی که فکرش را بکنیم در زندگی مدرن امروزی رسوخ کرده است و موضوعاتی که حتی بهظاهر علمی و قانعکننده هستند هم ممکن است در حوزهی آن قرار بگیرند. با کنارگذاشتن تعصب و مطالعهی بیطرفانه میتوانیم از گرفتارشدن در دام خرافههای مدرن نجات پیدا کنیم و موردسوءاستفادهی کلاهبردارن قرار نگیریم.
نظرات