چگونه شرارهای باستانی از خورشید عصر تاریک وایکینگها را روشن کرد؟
دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۰مطالعه 12 دقیقهدر اوایل دوران تاریک قرون وسطی، بلایای طبیعی یکی پس از دیگری بر سر قارهی اروپا فرود میآمد. در اواخر قرن پنجم میلادی، امپراتوری روم ازهم فروپاشید و در اواسط قرن ششم میلادی، برونفشانی مواد مذاب آتشفشانی جلو نور خورشید را گرفت و باعث شد که محصولات کشاورزی از بین برود و نیمکرهی شمالی در ابعادی گسترده درگیر خشکسالی شدید و قحطی و گرسنگی و مرگومیر شود. در همان دوران، طاعون ژوستینین هم از راه رسید و طبق برخی از تخمینها نیمی از کل ساکنان قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری بیزانس و صدها تن از ساکنان بندرهای سرتاسر حاشیهی دریای مدیترانه و مکانهای دیگر را به کام مرگ فرستاد.
سپس در ۸ ژوئن ۷۹۳، ناگهان گروهی از دریانوردان غارتگر به جزیرهی کوچکی در سواحل شمالشرقی بریتانیا حمله کردند. راهبان مسیحی در تاریخچهی دوران آنگلوساکسون نوشتهاند: «در جزیرهی مقدس لیندسفارن، کافران بتپرست با غارت و چپاول لگامگسیخته و کشتار فجیع، کلیسای خدا را ویران کردند.» با این اوصاف، وایکینگها بهعنوان مهاجمانی بیرحم به تاریخ قرون وسطی وارد شدند؛ درحالیکه در سال ۷۸۹ میلادی در جنوب بریتانیا یکی از مقامهای محلی را نیز کشته بودند. با چشمانداز امروزی، ظاهراً این دریانوردان شمالی ناگهان از غیب ظاهر شده بودند.
این موضوع که وایکینگها دقیقاً در چه زمانی و چرا برای اولینبار سوار کشتی شدند تا در خط افق بهسمت دنیای ناشناختهی جنوبی محل زندگی خود حرکت کنند، جای بحث بسیاری دارد. بهنقل از برخی مورخان، تحول دیگری که در اواخر قرن هشتم پیش آمد، سرنخ مهمی ارائه میدهد: سکههای نقرهی معروف به درهم از جهان اسلام در خاورمیانه به اروپا راه یافت. تقریباً در همان زمان، در مکان فعلی سوئد و نروژ، وایکینگها شیفتهی نقره شدند.
در اواخر قرن ۸ میلادی، وایکینگها بهعنوان مهاجمانی بیرحم به تاریخ قرون وسطی وارد شدند
این تئوری معروف میگوید در دورانی که قتل نوزادان دختر بین وایکینگها مرسوم بود، زنها کمیاب شده بودند و نقره به وسیلهای برای یافتن عروس تبدیل شده بود. تصور میشود که نیاز مبرم به نقره، به انگیزهای برای آغاز سفرهای وایکینگها به سراسر شمال و دریای بالتیک تبدیل شد و بهنوعی، یورشهای فجیع آنها را سرعت بخشید. بااینحال، تعدادی از مورخان گمان میکنند که اولین هجوم وایکینگها به خارج از دنیای خودشان، مدتها قبل از یورش خشونتآمیز آنها به بریتانیا پیش آمده و ربطی به جستوجوی نقره نداشته است.
متیو دلوو، مورخ قرون وسطی در دانشگاه پرینستون، بهنقل از ساینسنیوز میگوید: «درک ما از تاریخچهی آغاز عصر وایکینگها ناقص است؛ حتی گاهی بهترین گزارشهای تاریخی ما نیز ۱۰۰ سال بعد از وقوع رخدادها نوشته شدهاند.» این تفسیر شرح واقعهی حمله به لیندسفارن در تاریخچهی وقایع دوران آنگلوساکسون را نیز شامل میشود. خوشبختانه اخیراً پژوهشگران حوزهی قرون وسطی راه دیگری برای تخمین زمان دقیق وقایع تاریخی آن دوره یافتهاند: «طوفان خورشیدی».
سورن سیندبکِ باستانشناس و همکارانش از دانشگاه آرهوس در دانمارک با بهرهگیری از نیروی آنچه احتمالا شرارهی خورشیدی عظیمی بود، زمان اولین سفرهای وایکینگها را بازسازی کردند. این شراره که در سال ۷۷۵ میلادی فوران کرده بود، به تیم محققان کمک کرد تا تاریخگذاری رادیوکربن را بهبود بخشند و بدینترتیب، آثار باستانی حفاریشده در شهر ریبهی دانمارک، محل پایگاهی تجاری در قرون وسطی را دقیقتر زمانبندی کنند.
گاهشماری وقایع تاریخی در شهر ریبه در سفرهای اولیهی وایکینگها، یعنی حدود ۵۰ سال قبل از حملهی وحشتناک به لیندسفارن، آغازی با خشونت بسیار کمتر را نشان میدهد. سیندبک معتقد است که راز موفقیت وایکینگها نه با حملههای هولناک و خشونتبار، بلکه با «تجارت ماهرانه» به بهترین شکل توضیح داده میشود.
تاریخگذاری رادیوکربن میتواند جنبههایی از دوران تاریک قرون وسطی را آشکار کند که زمانی گمان میرفت در اعماق تاریک تاریخ گم شده است.
باستانشناسی عصر وایکینگها در کاوش ریبه
از دههی ۱۹۷۰، باستانشناسان در ریبه که در دریای شمال قرار دارد، در جستوجوی دستسازهها و مصنوعاتی بودهاند که یکی از عمیقترین رازهای قرون وسطی را فاش میکند: کشاورزان سختکوش و کمدرآمدی که در میان دریاهای خوفناک و جنگلهای نفوذناپذیر گیر افتاده بودند، چگونه با گذشت چند دهه به وایکینگهایی تبدیل شدند که حدود ۳۰۰ سال بر قارهی اروپا تسلط داشتند؟ این دوره در تاریخ جهان به «عصر وایکینگها» معروف است.
تاریخگذاری رادیوکربن میتواند جنبههایی از دوران تاریک قرون وسطی را آشکار کند که زمانی گمان میرفت در اعماق تاریک تاریخ گم شده است
در برههای از زمان، چند دریانورد بیباک از شبهجزیرهی اسکاندیناوی با انگیزهی فراوان از تنگهی خطرناک ۱۰۰ کیلومتری اسکاژراک عبور و بهسمت ریبه سفر کردند. وایکینگها در آنجا، در میان انبوهی از خانههای یکطبقه و کاهگلی روی تپهای از شن که برفراز مرداب ساحلی قد علم کرده بود، سرنخهایی از دلایل سفرشان را باقی گذاشتند.
ریبه، باستانیترین شهر دانمارک، درنهایت تمام راههای تجاری سراسر اروپای شمالی را به یکدیگر متصل میکرد. آثار کاوششده در این شهر نشان میدهد که چه زمانی وایکینگها برای اولینبار وارد این شهر شدند و در چه محلی گسترش یافتند و چگونه به گسترش نفوذ خود در منطقه پرداختند.
برای ۱۵ ماه متوالی که از ژوئن سال ۲۰۱۷ آغاز شد، تیم سیندبک از شواهد گستردهای حاکی از تجارت در قرن هشتم میلادی در ریبه پردهبرداری کرد. محققان در طبقات سفالی خانههایی که هم بهعنوان محل سکونت و هم بهعنوان کارگاه استفاده میشد، مجموعهای از مُهرههای شیشهای را کشف کردند. این سنگها و مُهرههای رنگارنگ خاورمیانهای در میان بقایای زبالههای فلزکاری، داروهای گیاهی، دستسازههای پوستی و بافتنی و کندهکاریهای استخوانی جاساز شده بود.
کشف این آثار نشاندهندهی وجود شهری تجاری در عصر وایکینگها بود که در آن افراد مختلف با یکدیگر ملاقات و معاشرت میکردند و کالاهای خود را میفروختند. آنها این عمل را در کمال آرامش انجام میدادند. برخلاف باورهای رایج که وایکینگها بهعنوان انسانهایی بدوی و تشنه به خون شناخته میشوند، عملاً هیچ مدرکی دال بر درگیری خشونتآمیز در ریبه وجود ندارد. بهاعتقاد سیندبک، ریبه از ابتدا بهمثابه پناهگاهی امن بوده است.
برخلاف باورهای رایج برمبنای وحشی بودن وایکینگها، عملاً هیچ مدرکی دالبر درگیری خشونتآمیز در ریبه وجود ندارد
درمجموع، تیم سیندبک بیش از ۱۰۰ هزار دستسازه را کشف کرد؛ ازجمله ابزار و لوازمجانبی و خردهریزیهایی که فرهنگ عصر وایکینگها را تعریف میکند. بیشتر این اشیاء از مواد مخصوص شبهجزیرهی اسکاندیناوی، یعنی جایگاه وایکینگهای اولیه، ساخته شدهاند. زیبایی این ابزار بسیار برجسته است؛ مثلاً آویز کهربایی باشکوه تبر جنگی که روحیهی جنگجوی وایکینگها را نشان میداد، شانههای حکاکیشده از شاخ گوزن با طراحی پیچیده، جانوران وحشتناکی که سنجاق سینههای بیضیشکل را زینت میبخشند و چهرهی اودین، ایزد وایکینگ که روی سکهها دیده میشود.
ارزش این دستسازهها فراتر از کاربرد روزانه یا زیبایی بود. در شبهجزیرهی اسکاندیناوی، این اقلام معتبر نشانگر موقعیت اجتماعی صاحبانشان بوده است. در طول حفاری و اکتشاف قرنهای متوالی، نسلهای بسیاری از کارگاهها پیدا شد؛ مثلاً ۲۰ طبقه مغازهی پرشده از دستسازهها و آثار باستانی و ۲۰۰ سال فعالیت تولیدی مستمر که در ۲٫۵ متر بهصورت عمودی فشرده شده بود.
باتوجهبه اینکه لایههای خاک اغلب بههمراه هم تخلیه میشود، محققان نیاز داشتند که تاریخگذاری رادیوکربن را برای هریک از لایهها بهصورت جداگانه تعیین کنند تا بتوانند دستسازههای کشفشده را در یک ترتیب توالی زمانی مشخص قرار دهند و زمان رویدادهای خاص این اشیاء را آشکار کنند.
محدودیتهای تاریخگذاری رادیوکربن
برای دههها، تاریخگذاری رادیوکربن تکنیک مورداستفادهی باستانشناسان بوده است. بدینصورت که وقتی کربن به درون موجودات زنده وارد و با بافتها ادغام میشود، قسمت کوچکی از کربن نسخهی رادیواکتیو این عنصر است. پس از گذشت ۵۷۳۰ سال، نیمی از رادیوکربن دچار واپاشی و بهشکلی از نیتروژن تجزیه میشود. اطلاع از نیمهعمر و مقدار رادیوکربن در یک شیء، به محققان کمک میکند تا سن مادهی آلی را محاسبه کنند.
مقدار رادیوکربن موجود در اتمسفر که در پروسهی فتوسنتز گیاهان جذب میکنند و سپس حیوانات میبلعند، در طول زمان درنوسان است. بنابراین دانشمندان برای تخمین تاریخ دقیق، باید مقیاس سنجش را با قاعده و اصول معینی درجهبندی و کالیبره کنند. بهعنوان نمونه، برای این منظور بررسی حلقههای درختان کارآمد است. هرکدام از حلقهها محتوای رادیوکربن اتمسفر را در سال تشکیل خود بهصورت جداگانه ثبت میکند.
حلقههای درختان، محتوای رادیوکربن اتمسفر را در سال تشکیل خود بهصورت جداگانه ثبت میکند
متخصصان از درختانی با سن مشخص از سراسر جهان برای تهیهی یک منحنی به نام IntCal20 استفاده کردهاند. این منحنی نوسانهای رادیوکربن را در طول ۵۵ هزار سال گذشته ترسیم میکند و به محققان کمک میکند تا تاریخهای تعیینشدهی رادیوکربن را پردازش و کالیبره کنند. بااینحال، اطلاعات بهدستآمده از حلقههای سالانهی درختی برای بخشهایی از قرن هشتم و نهم میلادی نامتراکم است. بنابراین، باستانشناسان نتوانستند آثار دوران وایکینگها را دقیقاً بهاندازهای که برای توضیح زمان دقیق ظهور وایکینگها در صحنهی جهانی کافی باشد، تعیین کنند.
برای پرکردن این شکاف، بنته فیلیپسن، فیزیکدان و یکی از محققان دانشگاه آرهوس، با استفاده از نمونههای آزمایشگاهی درخت بلوط از موزهی ملی دانمارک عمل کالیبراسیون را انجام داد. یکی از این درختها بخشی از پلی بود که پادشاه معروف وایکینگ، هرالد بلوتوث، ساخته بود. بلوتوث بهعنوان متحدکنندهی بزرگ مردم دانمارک و نروژ در قرن دهم میلادی شناخته میشود.
با وجود کالیبراسیون بیشتر، فیلیپسن موفق نشد که محدودهی سنی احتمالی یک لایهی معین را بهاندازهی کافی محدود کند تا دقیقاً مشخص شود که وایکینگها برای اولینبار چه زمانی وارد شهر ریبه شدند یا شبکههای مسیرهای تجارت از راه دور چه زمانی به این شهر رسیدند.
شراره خورشیدی باستانی دقت رادیوکربن را افزایش داد
برای افزایش دقت عمل در تعیین زمان وقوع رویدادها، تیم محققان آرهوس در جستوجوی این بود که آیا نشانههایی از وجود شراره خورشیدی باستانی در این مکان ثبت شده است یا خیر. در سال ۷۷۵ میلادی، چند دانشمند ناظر در اروپای غربی گزارش دادند که اثرات وقوع طوفان خورشیدی را مشاهده کردهاند. پدیدههای آسمانی که بهطور ناگهانی در سراسر آسمان ظاهر میشوند، به روشهای مختلفی توصیف میشوند: «صلیب سرخ، سپرهای ملتهب، آتشی از بهشت». برخی از مردم نیز «مارهایی» را مشاهده کرده بودند که با حرکاتی شبیه شفق قطبی در آسمان میخزیدند.
در سطح اتمی، ذرات خورشیدی که در جو زمین جریان مییابند، واکنشهایی هستهای را شروع کردند که برخی از اتمهای نیتروژن را به نوعی ناپایدار از کربن با ۶ پروتون و ۸ نوترون تبدیل کرد: ایزوتوپ کربن ۱۴ یا رادیوکربن. بهطور معمول، ۹۹ درصد کربن اتمسفر ۱۲ است که ۶ پروتون و ۶ نوترون دارد. فقط در یک تریلیون اتم از یک درصد باقیمانده یک اتم کربن ۱۴ و باقی اتمها کربن ۱۳ است. بااینحال، در طول زمان بهدلیل ماهیت ناپایدار کربن ۱۴ این نسبتها کمی دچار تغییر میشود.
در سال ۷۷۵ میلادی، طوفان خورشیدی باعث شد که ۱٫۲ درصد بیشتر از حد معمول کربن ۱۴ ایجاد شود. این نسبت ایزوتوپهای کربن روی هر موجودی که در آن زمان زنده بود، حک شد.
فوسا میاک، فیزیکدان دانشگاه ناگویا در ژاپن و همکارانش برای اولینبار حدود ۱۰ سال پیش آثار شرارهی خورشیدی سال ۷۷۵ میلادی را در رادیوکربن حلقههای درختان سرو ژاپنی کشف کردند. پس از شمردن حلقههای سالانهی درخت، او موفق شد که سال دقیق وقوع طوفان خورشیدی را مشخص کند. بهنظر میرسد که خورشید در موارد متعدد تقریباً یک بار در هر ۱٫۵ هزاره، پرتوهایی با انرژی کافی بهسمت زمین فرستاده است تا بهمقدار محسوسی کربن ۱۴ تولید شود.
بنابراین، درحالیکه تیم محققان آرهوس در امتداد یکی از محوطههای باستانشناسی ریبه خاک رس و ماسهی مرطوب را لایهبهلایه گودبرداری میکردند، فیلیپسن تصمیم گرفت تا ببیند آیا قدمت هیچیک از لایهها ممکن است به سال ۷۷۵ برسد یا نه. او که تا آرنجهایش در گِل و خاک رس فرورفته بود، بهدنبال تکههایی مناسب از مواد آلی مربوط به آن تاریخ گشت.
در میان تمام یافتههای تکاندهنده در سایت ریبه، کشف زبالهها بیشترین توانایی را برای روشنکردن منشأ تجارت در عصر وایکینگها داشت. شاخهها، دانهی چاودار، دانهی جو، پوست آجیلها و زبالههای دیگری که همچنان با گذشت هزار سال در این مکان باقی مانده بود، احتمالاً نشانگر زمان ثبت آن شرارهی عظیم بوده است.
فیلیپسن با ۱۴۰ نمونهی برداشتهشده از لایههای مختلف خاک در کارگاه، بین آزمایشگاهش در آرهوس و محوطهی حفاری ریبه در رفتوآمد بود. او تکههای بلوط باستانی را قطعهقطعه کرد و آنها را همراه با نمونههایی از محوطه ازطریق طیفسنج جرمی شتابدهنده آزمایشگاه که اتمهای کربن ۱۲ و کربن ۱۴ را با دستهبندی براساس جرم شمارش میکند، آزمایش کرد. دو تکه زغالچوب و یک تکه پوست فندق، مانند حلقههای درخت بلوط سال ۷۷۵ میلادی همان مقدار کربن ۱۲ را نسبتبه کربن ۱۴ داشت.
ریبه؛ کپسول زمان تجارت در اوایل قرون وسطی
وقتی فیلیپسن موفق شد یک لایهی کارگاهی مربوط به سال ۷۷۵ میلادی را شناسایی کند، هر لایهی دیگر در بالا و پایینش و اشیای موجود در آنها بهترتیب توالی زمان، دههبهدهه زمانبندی شدند. با ایجاد این توالی زمانی، سیندبک و همکارانش سیر تکامل تجارت در ریبه را گردآوری کردند و در سال ۲۰۲۲ گزارش این یافتهها را در نشریهی نیچر منتشر کردند.
حدود سال ۷۰۰ میلادی، ریبه شاهد ظهور سرامیکها و شیشههای رومی با تغییر کاربری بود که نشاندهندهی تجارت با «فرانکهای درهی راین» در آلمان امروزی است. در دههی ۷۴۰ میلادی، وایکینگهای اولیه با کشتیهایی از راه رسیدند که آنقدر بزرگ بودند تا قطعات بسیار بزرگ سنگهای سوئدی و نروژی را حمل کنند. در دههی ۷۵۰ میلادی، شاخ گوزن شمالی نیز در میان این اشیاء ظاهر شد؛ شاخهای مختص به گونهای از گوزن که در جایی بهجز مناطق داخلی نروژ یافت نمیشود و نشانهای از حضور وایکینگها در ریبه است. پیشهوراندر شهر از این تجهیزات عمده، شانه و سنگهای تیزکننده میساختند.
مهرههای رنگارنگ یافت شده در ریبه، نشانگر ایجاد ارتباطات تجاری با خاورمیانه است
بهازای آن، احتمالاً فروشندگان مُهرهها و زیورآلات و مدالهای وایکینگهای اولیه را ارائه میکردند که به نشانهای بارز از عصر وایکینگها تبدیل شده است. بعدها این اقلام در دیگر شهرهای تجاری وایکینگها، مانند بیرکا در سوئد نیز ظاهر شدند. سرانجام حدود دههی ۷۹۰ میلادی، باری از مهرههای رنگارنگ زیبا (احتمالاً از راه روسیه) به ریبه رسید که نشانگر ایجاد ارتباطات تجاری جدید با خاورمیانه است.
تیم محققان سیندبک استدلال میکنند که این سناریو با قاطعیت نشان میدهد ماجراجویی اولیهی وایکینگها نه برای یافتن نقرهی خاورمیانهای از سر ناگزیری، بلکه با هدف کشف نقاط مهم تجاری در منطقه آغاز شده است. باتوجهبه زمانبندی مشابه، این احتمال که آغاز حملات و چپاول وایکینگها به کالاهای تجاری خاورمیانهای مربوط میشود که در آن زمان به شمال اروپا راه یافته بودند، پرسشهای مهمی را بهوجود میآورد.
بهنقلاز متیو دلوو، پیش از آغاز حملات گستردهی وایکینگها به بریتانیا و سپس اروپا، با گسترش تجارت مناطق حاشیهای اسکاندیناوی دریای شمال با خاورمیانه مواجه هستیم. حال این سؤال پیش میآید که آیا تجارت دلیلی برای تحریک و سپس، آغاز جنگ بود؟ جنگ شروع شد؛ چون این مردم میخواستند در تجارت با شرقیها رقابت کنند؟ برای بهدستآوردن نقره میتوانیم با مسلمانان معامله کنیم یا بهسادگی به انگلیسیها حمله کنیم. گذشته از اینها، شرارهی خورشیدی باستانی بهوضوح لحظهی بهوجودآمدن اولین تماس بین تمدنهای نوظهور را مشخص میکند.
سیندبک تصور میکند که مُهرههای خاورمیانهای در قالب کیسههای چندکیلوگرمی از قلب بینالنهرین به شمال سفر کرده و سپس بهدست تاجرانی در ترکیه رسیده است. پسازآن، مسیرهای عشایری را در شمال بهسمت جنگلها پیموده و به اوکراین رسیده است. در آنجا، تاجران ممکن است وایکینگهایی را ملاقات کرده باشند که از دریای بالتیک به شرق آمده بودند و مُهرهها را با خز و بردهها تبادل کردند. سپس، ردپای مهرههای خاورمیانهای در بازارهای اسکاندیناوی پخش شده و درنهایت، به ریبه رسیده است.
پس از سال ۷۹۰ میلادی، ریبه در این مهرههای وارداتی غرق شد؛ درحالیکه «مُهرههای زنبوری» با راهراههای سیاه و زرد ساخت ریبه، از سوابق باستانشناسی ناپدید شد. تیم آرهوس دلیل آن را رقابت میداند.
- چرا وایکینگها بهطور ناگهانی از گرینلند ناپدید شدند؟18 فروردین 01مطالعه '5
- وایکینگها دقیقا هزار سال پیش در آمریکای شمالی زندگی میکردند4 آبان 00مطالعه '5
بررسی پرسشهای آینده
طوفان خورشیدی سال ۷۷۵ میلادی و نمونهای ضعیفتر مربوط به سال ۹۹۳ میلادی با جهش کربن متمایز، نشان داد که وایکینگها چگونه تلاش کردند تا هر گوشه از کرهی زمین را کشف کنند. با استفاده از طوفان سال ۹۹۳ میلادی، سرانجام گروه دیگری از باستانشناسان تأیید کردند که وایکینگها در آمریکای شمالی هم میزیستهاند. اشیای چوبی یافتشده در سایت لَنز او مِدوز در نیوفاندلند کانادا آثاری از شرارهی خورشیدی سال ۹۹۳ میلادی را در خود جای داده است. با شمارش حلقههای درختان، مشخص شد که الوارهای استفادهشده برای ساخت این اشیاء چه زمانی از درختان جدا شدهاند. در سال ۲۰۲۲، گزارش یافتههای این تیم در نشریهی نیچر منتشر شد.
وایکینگها، تنها کسانی نبودند که در آن زمان به فراتر از افق سفر کردند. شواهد حاکی از آن است که گروههای متنوعی از تاجران کاوشگر آفریقاییاوراسیایی نیز از گذرگاههای دریایی خطرناک جان سالم بهدر بردند و در شهرهایی شبیه به ریبه به یکدیگر رسیدند. تاریخگذاری رادیوکربن با کمک شرارههای خورشیدی میتواند داستان بسیاری از آنها را آشکار کند.
وایکینگها تنها کسانی نبودند که در قرن هشتم به فراتر از افق سفر کردند
فیلیپسن میگوید: «ما میتوانیم فرهنگها و مناطق مختلف را در فهرست زمانی مشخصی قرار بدهیم، گذشته از اینکه آیا این اقوام به تاریخنویسی علاقهای داشتهاند یا خیر. این امر پژوهش در ارتباطات و علتها و آثار تحولات مهم در نقاط مختلف دنیا را بسیار آسان میکند. سوابق محیطی و آبوهوایی نیز ازطریق رادیوکربن تاریخگذاری میشوند. همچنین، ما میتوانیم بررسی کنیم که این جوامع چگونه به تغییرات آبوهوایی واکنش نشان میدادند و چگونه تحولات فرهنگی با تغییرات محیطی ارتباط دارند.»
قدم بعدی فیلیپسن در این راه، همراهیکردن سارا کروکس، باستانشناس آرهوس است که با استفاده از روش تاریخگذاری رادیوکربن، گورهای مسیحیان اولیه را بررسی میکند تا ادعای پادشاه وایکینگ هرالد بلوتوث را مبنیبر اینکه او مردم دانمارک را مسیحی کرده است، راستیآزمایی کند. اگر قبرها مربوط به دوران پیش از حکومت این پادشاه باشد، ادعای بلوتوث اغراقآمیز بوده است.
فیلیپسن افزود: «امروزه، روش تاریخگذاری رادیوکربن به دقت منابع تاریخی سنتی نزدیک شده است؛ بنابراین، نهتنها برای پژوهش در دوران ماقبل تاریخ، بلکه برای بررسی تاریخ «معاصر» نیز مناسب و کارآمد است. بدینترتیب، میتوانیم زندگی افرادی که هرگز در منابع تاریخی نامی از آنها برده نشده، یعنی مردم عادی را با همان دقت زمانی که زندگی حاکمان یا عالمان یا هرکس که روزی چیزی دربارهاش نوشته شده است، بررسی و مطالعه کنیم.»
نظرات