ترس از نابودی جهان دراثر انفجار هسته‌ای

جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۰
مطالعه 6 دقیقه
انفجار اتمی و چشم‌انداز سیاره زمین از فضا
در سال‌های اولیه تحقیقات هسته‌ای، برخی از دانشمندان می‌ترسیدند که شکافتن اتم‌ها موجب آغاز واکنشی زنجیره‌ای شود که زمین را نابود می‌کند.
تبلیغات

صحنه‌ای در فیلم اوپنهایمر کریستوفر نولان حول این نگرانی می‌چرخد که برخی از دانشمندان پروژه منهتن می‌ترسیدند اولین آزمایش بمب اتم اتمسفر زمین را مشتعل کند.

همان‌طور که داستان فیلم می‌گوید، ادوارد تلر، اولین‌بار در سال ۱۹۴۲ این احتمال را مطرح کرد. طرح احتمال آتش گرفتن جو زمین، موجب شد دانشمندان محاسباتی انجام دهند و به این نتیجه برسند که نابودی سیاره بعید است.

ترس از آتش گرفتن جو زمین و نابودی آن مربوط به دهه‌ها پیش از تلاش‌های جدی برای ساخت بمب‌های هسته‌ای است و به زمانی برمی‌گردد که به‌نظر بسیاری از افراد، شکافتن اتم‌ها چیزی بیشتر از یک ماجرای علمی‌تخیلی نبود.

اگرچه شباهت‌های میان هوش مصنوعی و سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند حالت اغراق‌آمیز به خود بگیرد، این موضوع که چگونه فرضیات بی‌اساس موجب بروز نگرانی جدی در میان مردم و دانشمندان شد، می‌تواند به ما درس‌هایی درباره ترس‌های مرتبط با فناوری‌های نوظهور امروز بدهد.

ماری کوری
کشفیات ماری کوری در مورد رادیواکتیویته در اوایل دهه ۱۹۰۰ به تغییر مسیر تاریخ بشر کمک کرد.

مدت‌ها پیش، پلینی بزرگ، طبیعت‌شناس رومی چنین اظهار داشت که با توجه به مواد قابل اشتعال فراوانی که روی زمین وجود دارد، آتش نگرفتن آن معجزه است. اما مدت زمان بسیار طولانی همه تصور می‌کردند که اگرچه اجسام ممکن است بسوزند، اتم‌هایی که اجسام از آن‌ها تشکیل شده‌اند، پایدار، مقاوم و تخریب‌نشدنی هستند. وقتی در آغاز دهه ۱۹۰۰ ماری کوری اسرار رادیواکتیویته را برای جهان فاش کرد، این دیدگاه یک شبه دگرگون شد.

اکتشافات کوری به‌طور غیرمنتظره‌ای نشان داد مخزن عظیمی از انرژی در پایه‌ی مواد پنهان است و طی فروپاشی این انرژی درونی مواد آزاد می‌شود. در آن زمان، استدلال شد همه اتم‌ها دارای این ویژگی هستند. تصور که اینکه کل مواد زمین (حتی سنگ‌های معدنی زیر زمین) مملو از انرژی نهفته است، دانشمندان را به این باور رساند که سیاره ما بیشتر شبیه انبار دینامیت است تا محل مطمئنی برای زندگی.

در اوایل سال ۱۹۰۳، فردریک سودی یکی از بنیان‌گذاران فیزیک هسته‌ای در یکی از مقاله‌های خود نوشت که کافی است یک دانشمند کنجکاو و بی‌دقت چاشنی مناسبی را پیدا کند و با یک واکنش زنجیره‌ای کل انبار را به آتش بکشد.

ارنست رادرفورد گفته بود: «ممکن است فرد نادانی در آزمایشگاه کل زمین را منفجر کند»

این ایده که سیاره‌ها ممکن است منفجر شوند، به عصر روشنگری باز می‌گردد. در آن زمان، ستاره‌شناسان به دنبال توضیحاتی برای شکاف بسیار بزرگ میان مریخ و مشتری بودند که پر از اجرامی مانند سیارک‌ها است.

درحالی‌که هیچ نیروی شناخته‌شده‌ای نمی‌تواند جسم سیاره‌ای را منفجر کند، سودی در سال ۱۹۰۳ پیشنهاد کرد رادیواکتیویته ممکن است توانایی این کار را داشته باشد.

اندکی پس از اظهارات سودی، همکار او یعنی ارنست رادرفورد، اظهارات مشابهی را تکرار کرد که در نشریه‌های برجسته منتشر شد. رادرفورد یک بار گفته بود: «ممکن است فرد نادانی در آزمایشگاه از روی بازیگوشی کل زمین را منفجر کند.» او از کسی سخن می‌گفت که دست‌های خود را روی اهرمی قرار داده است که می‌تواند زمین را به نابودی بکشاند.

همه این افکار در دوران بسیار ابتدایی ظهور فیزیک هسته‌ای و مربوط به زمانی بود که این علم حتی یک ساله نشده بود. بنابراین، این اظهارنظرها بیشتر از آنکه فرضیه‌های جدی باشند، حدسیاتی بی‌پایه و اساس بودند. به‌نظر می‌رسید سودی و رادرفورد با لاف زدن قصد دارند توجه و احترام را به حوزه نوپای خود جلب کنند.

ارنست رادرفورد در مجله پانچ
ارنست رادرفورد، دانشمندی که برای اولین‌بار اتم را شکافت، با اظهارات خود موجب هراس جامعه درمورد آسیب ناشی از پژوهش‌های هسته‌ای شد. او در مجله پانچ به استهزا گرفته شد.

پژوهشگران دیگر نیز در طرح ادعاهای عجیب کم نمی‌آوردند و یک دانه اورانیوم را ازنظر قدرت نهفته‌اش با چند تُن تی‌ان‌تی برابر می‌دانستند. چنین تبلیغاتی صرفاً نمایش‌هایی بودند که می‌خواستند مردم را از قدرت و خطرات حرفه‌ی خلاقانه و درعین‌حال هولناک این پژوهشگران بترسانند.

سرانجام ترس‌های مطرح‌شده حالت واقعی به خود گرفت. در اواخر سال ۱۹۰۳ در مقاله‌ها از کلیدی سخن گفته می‌شد که اگر فشرده می‌شد، می‌توانست ازطریق واکنش زنجیره‌ای کل زمین را منفجر کند. چنین ادعاهایی هم در جامعه علمی و هم در مطبوعات نفوذ کرد و فراگیر شد. روزنامه‌ها از آتش‌سوزی بزرگ ناشی از انفجار هسته‌ای سخن می‌گفتند که کل زمین را به نابودی می‌کشاند.

فردریک سودی می‌خواست با ایجاد هراس و شوک توجه جامعه را به رشته علمی جدیدش یعنی فیزیک هسته‌ای جلب کند

در سال ۱۹۰۹، جان جولی، زمین‌شناس ایرلندی، عنصر جدیدی را به اسطوره‌سازی فوق اضافه کرد و گفت این پدیده ممکن است توضیح‌دهنده ستارگان جدیدی باشد که هرازگاهی در آسمان شب شعله‌ور می‌شوند. دیگران حدس می‌زدند که شاید آن‌ها سیاره‌های دوردستی باشند که دچار حوادث اتمی شده‌اند. فرض بر این بود که انفجارهایی که در ستاره‌ها دیده می‌شود، ممکن است حاصل آزمایش‌های علمی بی‌دقت تمدن‌های بیگانه باشد.

با گذشت سال‌ها، دانشمندان با جدیت این فرضیات را ادامه دادند. والتر نرنست شیمی‌دان در سال ۱۹۲۱ تمدن بشر را به یک کلنی از موجوداتی تشبیه کرد که روی گلوله باروت زندگی می‌کنند که با مشعل پرومتئوس (خدای آتش) در یک لحظه ناپدید خواهد شد.

در سال ۱۹۲۴ یکی از مهندسان دانشگاه شفیلد افتخار می‌کرد که در شکافتن اتم‌ها درحال موفق شدن است (او در تبلیغ خود خیلی خوب عمل می‌کرد و قبلا به خاطر اختراع پرتو مرگ معروف شده بود). روزنامه‌نگاران محلی درباره این موضوع اغراق کردند و گزارش کردند که آزمایش‌های او ممکن است نه تنها شفیلد بلکه کل جهان را تبخیر کند.

نامه‌های فراوانی ازسوی افراد وحشت‌زده به مهندس شفیلد ارسال شد که از او می‌خواستند آزمایش‌های خود را ادامه ندهد. در یکی از نامه‌ها آمده بود: «شاید اگر پدری بودید که فرزند داشتید، مشتاق نابودی نسل بشر نبودید.»

تصورات اشتباه زیادی درباره خطر اشتعال جو زمین مطرح شد، اما خطرات واقعی انفجار هسته‌ای پیش‌بینی نشد

در کنار افرادی که از انرژی هسته‌ای هراس داشتند، افرادی نیز بودند که قدرت آن را باور نداشتند. در سال ۱۹۲۹ رابرت میلیکان، برنده جایزه نوبل انرژی حاصل از شکافتن اتم‌ها را بسیار ناچیز خواند و بسیاری دیگر اعلام کردند که این نوع انرژی هرگز نخواهد آمد.

در دهه‌های بعدی وقتی سلاح‌های هسته‌ای به تدریج به واقعیتی غم‌انگیز مبدل شدند، ترس از تحقیقات هسته‌ای و انفجار زمین رنگ دیگری به خود گرفت. شوخی دراین‌باره که چگونه منفجر شدن و سوختن زمین ممکن است آفتاب‌نشین‌ها در سواحل مریخ را خرسند کند، بسیار ناپسند بود. در همین حین، روشنفکرانی ازقبیل کارل یونگ همچنان به این تئوری اشاره می‌کردند که نواخترها آزمایش‌های اتمی دوردست هستند که از کنترل بیگانه‌ها خارج شده‌اند.

مجله ساینس در ژوئن ۱۹۴۶ در آستانه آزمایش‌های پس از جنگ ایالات متحده در جزیره مرجانی بیکینی مقاله‌ای درمورد این موضوع منتشر کرد و درمورد نگرانی کل جامعه از چشم‌انداز آتش گرفتن سیاره سخن گفت.

انفجار بمب اتم
قبل از اولین آزمایش ترینیتی در سال ۱۹۴۵، برخی از دانشمندان نگران بودند انفجار هسته‌ای پیامدهای ناخواسته و خارج از کنترلی داشته باشد.

ماجراهای فوق نشان می‌دهد ترس‌های تلر و همکارانش در پروژه منهتن از هیچ به وجود نیامده بود و ریشه‌ای عمیق داشت.

شاید یکی از علت‌های ترس دانشمندان این بود که قبلاً هرگز چنین فاجعه‌ای تصور نشده بود. از طرف دیگر، موضوع انفجار به‌طور عمیقی در آگاهی فرهنگی مردم نفوذ کرده بود.

ترس از تحقیقات هسته‌ای به نمایشی که دهه‌ها پیش سودی درباره انفجار زمین به راه انداخته بود، نیز بستگی داشت. سودی می‌خواست با ایجاد هراس و شوک توجه جامعه را به رشته علمی جدیدش جلب کند. شاید اگر سودی این کار را نمی‌کرد یا رادرفورد فرضیات او را تقویت نمی‌کرد، این ترس‌ها به دست فراموشی سپرده می‌شد و تا این حد ریشه‌دار نمی‌شد.

ترس‌های ما همیشه محصول خرد و عقلانیت نیستند. آن‌ها همچنین محصول اتفاقاتی هستند که در گذشته رخ داده است. فرضیه‌ای آزمایش نشده می‌تواند در آگاهی ما ریشه بزند به این خاطر که به‌طور فرهنگی در تفکر ما تثبیت شده است.

تصورات اشتباه زیادی درباره خطر اشتعال جو زمین مطرح شد، اما خطرات واقعی انفجار هسته‌ای پیش‌بینی نشد

اضطراب‌های کنونی نیز به این گونه شکل می‌گیرند و ما بسیاری از ایده‌های اثبات‌نشده را که قبلاً در تفکر جامعه تثبیت شده‌اند، به ارث می‌بریم. بنابراین، امروزه وقتی به سناریوهای عجیب و غریب درمورد فناوری‌های مدرنی مانند هوش مصنوعی و توانایی آن در نابودی انسان می‌رسیم باید این فرضیات را به‌طور دقیق بررسی کنیم. مثال ترس بی‌اساس از شکافت هسته‌ای نشان می‌دهد که چگونه غول دروغینی که براساس حدسیات ظاهر شده است، می‌تواند از قلمرو داستان‌های علمی‌تخیلی خارج شود و پا به واقعیت بگذارد. ما همچنین باید نسبت‌به تأثیر گرایش‌های فرهنگی خود بر پیش‌بینی‌ها و ترس‌های خود هشیار باشیم.

درحالی‌که دیدگاه‌های غیرواقعی درمورد خطر آتش گرفتن جو زمین فراگیر شد و بسیاری از افراد از آن بهره‌برداری کردند، کسی خطرات واقعی انفجار هسته‌ای را پیش‌بینی نکرد. در آن زمان، کسی از بارش رادیواکتیو و ریزش خاکستر پرتودیده که امروزه همچنان گریبان‌گیر برخی از جمعیت‌ها است، سخنی به میان نیاورد.

شاید یکی از درس‌هایی که از داستان شکافت اتم و ترس‌های بی‌مورد پیرامون آن می‌آموزیم این است که درحالی‌که باید به خطرات چشمگیر و برجسته فناوری‌های مدرن توجه کنیم، نباید از خطرات کوچک‌تر آن‌ها غفلت کنیم. هیچ‌یک از این موارد خصوصاً وقتی جهان ما درمعرض خطر قرار دارد، نباید دیگری را تحت‌الشعاع قرار دهد و موجب شود از خطرات واقعی فناوری‌های نوین غافل شویم.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات