بمبهای هستهای گمشده که هرگز پیدا نشدند
شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۰مطالعه 18 دقیقهصبح معتدل زمستانی در اوج جنگ سرد بود. ۱۷ ژانویه ۱۹۶۶، حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح، یک صیاد میگو اسپانیایی شاهد افتادن بسته سفید مچالهشدهای از آسمان بود که به آرامی به سمت دریای آلبوران میرفت. چیزی زیر آن آویزان بود، اگرچه او نمیتوانست تشخیص دهد که چیست. سپس بسته به زیر امواج رفت.
در همان زمان، در دهکده ماهیگیری پالومارس در آن نزدیکی، مردم محلی به همان آسمان نگاه میکردند و شاهد صحنهای بسیار متفاوت بودند، دو گلوله آتشین بزرگ با سرعت به سمت آنها در حرکت بود. در عرض چند ثانیه سکوت روستا شکست. ساختمانهای لرزیدند، ترکشها به سمت زمین پرتاب شدند و بدنهای تکه تکه انسانها روی زمین افتاد.
چند هفته بعد، فیلیپ مایرز پیام محرمانهای دریافت کرد. در آن زمان، مایرز بهعنوان مامور خنثیسازی بمب در تاسیسات نیروی هوایی سیگونلا در شرق سیسیل کار میکرد. به او گفته شد وضعیتی فوقسری در اسپانیا وجود دارد و باید به آنجا برود. اگرچه این ماموریت آنطور که ارتش انتظارش را داشت، پنهان نماند. مایرز میگوید: «مردم هم میدانستند چه خبر است.» وقتی او در مهمانی شامی در آن شب شرکت و سفر مخفی خود را اعلام کرد، محرمانه بودن آن به موضوعی خندهدار تبدیل شد. مایرز میگوید: «به نوعی خجالتآور بود. قرار بود ماموریت من مخفی باشد، اما دوستانم به من میگفتند چرا به آنجا میروم.»
هفتهها، روزنامههای سراسر جهان گزارشهایی درباره این موضوع منتشر میکردند که دو هواپیمای نظامی ایالات متحده با هم برخورد کردهاند و چهار بمب گرماهستهای B28 را در پالومارس انداختهاند. بهنوشتهی بیبیسی، ۳ عدد از بمبها به سرعت روی خشکی پیدا شدند اما یکی از آنها در آبهای دریای مدیترانه گم شد. به این ترتیب، تلاش برای پیدا کردن بمب و کلاهک ۱٫۱ مگاتنی آن که دارای قدرت انفجار ۱۱۰۰۰۰۰ تن تیانتی بود، آغاز شد.
تعداد نامشخص
حادثه پالومارس تنها موردی نیست که در آن سلاح هستهای گم شد. در سال ۱۹۵۰، حداقل ۳۲ حادثه معروف به «پیکان شکسته» رخ داد. در بسیاری از موارد، سلاحها به اشتباه یا در جریان شرایط اضطراری رها و سپس بازیابی میشدند. اما سه بمب ایالات متحده به کلی ناپدید شدند. آنها همچنان تا به امروز وجود دارند و در جایی در باتلاقها، مزارع یا اقیانوسها کمین کردهاند.
جفری لوئیس، مدیر برنامه منع گسترش سلاحهای هستهای آسیای شرقی در مرکز مطالعات منع گسترش جیمز مارتین در کالیفرنیا میگوید: «بیشتر دربارهی موارد آمریکایی میدانیم.» او توضیح میدهد که فهرست کامل بمبهای گمشده زمانی ظاهر شد که گزارشی تهیهشده از سوی وزارت دفاع آمریکا در دهه ۱۹۸۰، از حالت محرمانه خارج شد.
بسیاری از موارد گمشدن بمب در طول جنگ سرد رخ داد. در آن زمان، ایالات متحده در جنگی قریبالوقوع با اتحاد جماهیر شوروی، در آستانه نابودی حتمی طرفین (MAD) قرار داشت و از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۸، هواپیماهای مجهز به سلاحهای هستهای خود را در عملیاتی موسوم به گنبد کروم (Chrome Dome) بهطور دائم در آسمان به پرواز درمیآورد.
در بسیاری از موارد، سلاحها به اشتباه یا در جریان شرایط اضطراری رها و سپس بازیابی میشدند
در رابطه با بمبهای هستهای گمشده، گذشتهی هستهای شوروی مبهم است. این کشور تا سال ۱۹۸۶ چیزی حدود ۴۵ هزار سلاح هستهای جمعآوری کرده بود. موارد شناختهشدهای وجود دارد که در آن شوروی بمبهای هستهای را گم کرده و هرگز آنها را پیدا نکرده است، اما برخلاف حوادث ایالات متحده، تمام آن رویدادها در زیردریاییها رخ دادند و مکان آنها هرچند ممکن است دور از دسترس باشد، مشخص است.
یکی از حوادث گمشدن بمب در هشتم آوریل ۱۹۷۰ آغاز شد. در آن روز سیستم تهویه زیردریایی هستهای کا-۸ شوروی دچار حریق شد. زیردریایی در خلیج بیسکای در حرکت بود که منطقه خطرناکی در شمال شرقی اقیانوس اطلس در نزدیکی سواحل اسپانیا و فرانسه است. این منطقه به خاطر طوفانهای شدید مشهور است و کشتیهای زیادی در آنجا غرق شدهاند. زیردریایی مذکور چهار اژدر هستهای را حمل میکرد و وقتی به سرعت غرق شد، بار رادیواکتیو خود را نیز با خود برد.
زیردریاییهای گمشده همیشه در همان جایی که گم شدهاند، باقی نمیمانند. در سال ۱۹۶۸ یک فروند زیردریایی کا-۱۲۹ شوروی بهطور مرموزی در شمال غربی هاوایی در اقیانوس آرام به همراه سه موشک هستهای غرق شد. بهگفتهی لوئیس، آمریکا بهزودی خبردار شد و تصمیم گرفت بهطور مخفیانه آن را بازیابی کند که خود ماجرایی دیوانهوار دارد.
هاوارد هیوز، میلیاردر عجیبوغریب آمریکایی که به خاطر فعالیتهای عجیبش ازجمله خلبانی و کارگردانی فیلم شهرت دارد، وانمود کرد به استخراج از معادن اعماق دریا علاقهمند شده است. لوئیس میگوید: «هدف او معدنکاوی در اعماق دریا نبود، بلکه میخواست چنگال بسیار بزرگی بسازد که بتواند تا کف دریا پایین برود، زیردریایی را بگیرد و بالا بیاورد.» پروژه استفاده از چنگال موفقیتآمیز نبود. زیردریایی هنگام تلاش برای بلند کردن، شکست و سلاحهای هستهای دوباره کف دریا افتادند. برخی فکر میکنند سلاحها هنوز در آنجا قرار دارند و در گور زنگزده خود حبس شدهاند، اگرچه برخی دیگر معتقدند که آنها درنهایت پیدا شدند.
هرازگاهی گزارشهایی مبنیبر پیدا کردن برخی از سلاحهای هستهای گمشده آمریکا به گوش میخورد.
در سال ۱۹۹۸، یک افسر نظامی بازنشسته و شریکش تصمیم گرفتند بمبی را که در سال ۱۹۵۸ در نزدیکی تایبی آیلند جورجیا افتاده بود پیدا کنند. آنها با خلبانی که در ابتدا آن را گم کرده بود و همچنین کسانی که در دهههای گذشته به دنبال بمب گشته بودند، مصاحبه کردند و جستجوی خود را به خلیج واساو ساوند در اقیانوس اطلس محدود کردند. سالها این دو نفر با قایق منطقه را جستجو کردند و شمارشگر گایگر را به دنبال خود میکشیدند تا افزایش غیرعادی در تشعشات را تشخیص دهند.
سرانجام یک روز در همان نقطهای که خلبان گفته بود، جایی را پیدا کردند که سطح تشعشات آن ده برابر مناطق دیگر بود. دولت به سرعت تیمی را برای بررسی به محل اعزام کرد. اما سلاح هستهای در کار نبود و ناهنجاری، ناشی از تشعشعات طبیعی مواد معدنی بستر دریا بود.
درحالحاضر سه بمب هیدروژنی گمشدهی ایالات متحده و حداقل تعدادی از اژدرهای شوروی به اقیانوس اطلس تعلق دارند و بهعنوان یادبودهای خطرات جنگ هستهای حفظ شدهاند. اما چرا هنوز این سلاحهای سرکش را پیدا نکردهایم؟ آیا خطر انفجار آنها وجود دارد؟ و آیا هرگز دوباره آنها را پیدا خواهیم کرد؟
جسم کفنپوش
وقتی مایرز درنهایت به پالومارس رسید (دهکده اسپانیایی که در آن بمبافکن B52 در سال ۱۹۶۶ سقوط کرد)، مقامات هنوز به دنبال بمب هستهای گمشده بودند. تیم او هر شب تیم در چادرهای سرد و مرطوب میخوابیدند. او میگوید: «مانند زمستان انگلستان بود.» آنها در طول روز کار زیادی نمیکردند و بیشتر در حالت انتظار قرار داشتند.» مایرز میگوید: «این یک امر استاندارد نظامی است که عجله کنید و منتظر بمانید. مجبور شدیم عجله کنیم و سپس دو هفته هیچ کاری نداشتیم که انجام دهیم. پس از آن جستجوی زیردریا به صورت بسیار جدی آغاز شد.»
آلوین زیردریایی پیشرفتهای بود که میتوانست تا اعماق بیسابقهای نفوذ کند
تیم جستجو از دو اختراع مبتکرانه کمک گرفت. یکی از آنها قضیه ریاضی از قرن ۱۸ بود که توسط ریاضیدانی آماتور اختراع شد و به مردم کمک کرد با استفاده از اطلاعات مربوط به رویدادهای گذشته، احتمال تکرار آنها را محاسبه کنند. آنها از تکنیک «استنباط بیزی» استفاده کردند تا تصمیم بگیرند که کجا به دنبال بمب بگردند تا به آنها کمک کند که به کارآمدترین روش ممکن جستجو کنند و احتمال پیدا کردن بمب را به حداکثر برسانند.
دومین مورد، اختراع آلوین بود. آلوین زیردریایی پیشرفتهای بود که میتوانست تا اعماق بیسابقهای نفوذ کند. این زیردریایی مانند کوسهی سفید چاقی، هر روز با خدمه انسانی خود به اعماق آبهای دریای مدیترانه میرفت و به جستجوی بصری مشغول میشد.
یکم مارس ۱۹۶۶، زیردریایی کوچک بالاخره چیزی را پیدا کرد: شیاری که بمب طی اولین برخورد با کف دریا ایجاد کرده بود. تصاویر بعدی صحنه وهمآوری را آشکار کردند: نوک گرد سلاح هستهای گمشده توسط کفن شبحآلودی پوشیده شده بود که درواقع چتر نجات سفید آن بود. این لوله فلزی مرگبار درنهایت به شکل فردی درآمده بود که برای جشن هالوین ملحفهای سفید پوشیده بود.
مبارزه به پایان نرسیده بود. اکنون مایرز وظیفه داشت متوجه شود چگونه این بمب را از عمق ۸۶۹ متری دریا بیرون بیاورد. آنها تصور کردند میتوانند به کمک طنابی ضخیم و قلاب فلزی دستگاه را بالا بکشند، اما این طرح موفق نبود. البته آنها توانستند قلاب را به بمب هستهای گیر دهند و آن را از آب بالا بکشند. اما فاجعه زمانی رخ داد که چتر نجات ناگهان از خواب بیدار شد و همان کاری را انجام داد که باید انجام میداد: کاهش سرعت محمولهاش و سختتر کردن حرکت آن.
چتر نجات موجب شد طناب پاره شود و بمب دوباره به کف بیفتد و این بار در جایی عمیقتر از مکان قبلی قرار گیرد (آلوین کوچک بههمراه خدمهاش صرفا به سختی توانست از غرقشدن بههمراه بمب نجات یابد.)
مایرز بهم ریخت. او میگوید: «بسیار ناامیدکننده بود.» اکنون بمب بیش از پیش از دسترس خارج شده بود و روش او برای بازیابی کارآمد نبود. درنتیجه، وظیفه بازیابی بمب به تیم دیگری واگذار شد.
تیم جدید از زیردریایی رباتیکی استفاده کرد که با کابل کنترل میشد تا بمب را مستقیما با چتر نجاتش بگیرد و بالا بکشد. بمب در درون پوشش خود جابهجا شده بود، بنابراین از روش معمول نمیشد آن را خنثی کرد (ازطریق درگاه مخصوصی که در کنار آن قرار دارد)، درنتیجه، ماموران مجبور بودند برشی را در سلاح هستهای ایحاد کنند. مایرز میگوید: «ایجاد سوراخ در بدنه بمب هیدروژنی بسیار دلهرهآور و اعصاب خردکن است. اما آنها برای این کار آماده بودند و آن را انجام دادند.»
معمای باتلاقی
سه بمب گمشدهی ایالات متحده هنوز هم با وجود تلاشهای مختلف بازیابی نشدهاند. بااینحال تصور میشود خطر انفجار هستهای آنها کم باشد. برای درک چرایی این امر بد نیست با نحوه عمل بمبهای هستهای آشنا شوید.
سه بمب گمشدهی ایالات متحده هنوز هم با وجود تلاشهای مختلف بازیابی نشدهاند
در سپتامبر ۱۹۰۵، آلبرت انیشتین ایدهای را ارائه کرد که به معروفترین معادله جهان تبدیل شد. معادله (E = mc2) یا انرژی برابر است با جرم جسم ضرب در مجذور سرعت نور. این بدان معنا است که هر اتمی که جهان را میسازد، میتواند به انرژی تبدیل شود و برعکس. اگر راهی برای تبدیل ماده به انرژی پیدا کنید، نتیجهی آن آزادشدن انرژی بسیار انفجارآمیز خواهد بود و این همان فرایندی است که انرژی خورشید درجریان آن تولید میشود.
سی و چهار سال بعد، انیشتین به فرانکلین روزولت، رئیسجمهور ایالات متحده، نامهای نوشت و به او هشدار داد که نازیها میخواهند تئوری او را به سلاح تبدیل کنند. بقیه ماجرا هم مشخص است. پروژه منهتن به سرعت شکل گرفت و در سال ۱۹۴۵ ایالات متحده اولین سلاح هسته ای خود را رها کرد.
- چرا اینشتین در پروژه ساخت اولین بمب اتم جهان مشارکت نداشت؟18 مرداد 02مطالعه '4
- چرا آلبرت اینشتین دستیابی به سلاح هستهای را غیرممکن میدانست؟11 مرداد 02مطالعه '4
بمبهای مورد استفاده روی شهرهای هیروشیما و ناگاساکی ژاپن از نوع اتمی بودند. این بمبها شامل شکافت هستهای بودند که در آن ذرات زیراتمی پرانرژی (نوترونها) به عناصر رادیواکتیو بزرگ و پایدار کوبیده میشوند. سپس این عناصر ناپایدار میشوند، از هم میپاشند و به عناصر کوچکتر شکافته میشوند.
واکنش توصیفشده مقادیر عظیمی از انرژی و همچنین نوترون های بیشتری آزاد میکند و موجب میشود اتمهای دیگر نیز شکافته شوند و درنهایت واکنش زنجیرهای عظیم و افسارگسیختهای به راه میافتد. اولین باری که بمبهای اتم آزمایش میشدند، دانشمندان درمورد توقف واکنش اطمینان نداشتند و فکر میکردند ممکن است جهان را نابود کند.
برای دستیابی به شکافت هستهای، بمبهای اتمی معمولا ابزاری شبیه تفنگ داشتند که گلولهای توخالی از مواد رادیواکتیو مانند اورانیوم ۲۳۵ را به داخل اورانیوم ۲۳۵ بیشتر شلیک میکرد یا از مواد منفجره مرسوم برای فشرده کردن اتمهای پلوتونیوم ۲۳۹ استفاده میکرد و موجب میشد که آنها به جرم بحرانی برسند تا نوترونها شلیک شوند و واکنش هستهای زنجیرهای را آغاز کنند.
در هیروشیما و ناگاساکی، این سلاحهای اولیه کیلومترها زمین را با خاک یکسان کردند و صدها هزار نفر را کشتند. برخی از قربانیان در منطقه انفجار تبخیر شدند و برخی دیگر براثر سوختگی یا بیماری ناشی از تشعشات در طول روزها، ماهها و سالهای بعد جان خود را از دست دادند.
نسل بعدی بمبهای هستهای که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ استفاده شد یعنی زمانی که بیشتر سلاحهای هستهای جهان گم شدند، هزاران بار قدرتمندتر بودند.
یکی از بمبهای آزمایششده توسط شوروی به ۵۷ مگاتن میرسید، درحالیکه بمبهای آزمایششده توسط ایالات متحده در جزیره مرجانی بیکینی در دهه ۱۹۵۰ به ۱۵ مگاتن میرسیدند. اینها بمبهای گرماهستهای یا بمبهای هیدروژنی بودند که شامل واکنش هستهای ثانویه میشدند.
در بمبهای گرماهستهای ابتدا مرحله شکافت معمول وجود دارد که مقادیر عظیمی انرژی آزاد میکند. سپس هسته دوم فعال میشود که حاوی ایزوتوپهای هیدروژن یعنی دوتریوم (هیدروژن سنگین) و تریتیوم (هیدروژن رادیواکتیو) است که در هم کوبیده میشوند و هنگام ترکیب شدن برای ایجاد هلیوم و یک نوترون آزاد، انرژی بسيار بیشتری آزاد میکنند.
در سیستم بمبهای گرماهستهای امکان تعبیه وسایل ایمنی وجود داشت. بمب گمشده جزیره تایبی را درنظر بگيرید که هنوز جایی در میان گلولای خلیج واساو ساوند افتاده است. در ۵ فوریه ۱۹۵۸، این سلاح گرماهستهای مارک ۱۵ به وزن ۳۴۰۰ کیلوگرم روی یک بمبافکن بی-۴۷ قرار داده شد که قرار بود به بمبافکن بی-۴۷ دیگری در يک ماموریت آموزشی طولانی بپیوندد. ایدهی این ماموریت شبیهسازی حمله به شوروی بود و در آن شهر رادفورد در ویرجینیا به جای مسکو درنظر گرفته شد. خلبانها از فلوریدا به راه افتادند و راهشان را به صورت متقاطع به سمت هدف ادامه دادند تا توانایی پرواز و حمل سلاحهای سنگین به مدت چندین ساعت را آزمایش کنند.
هیچیک از ۳۲ حادثه پیکان شکسته منجر به انفجار هستهای نشدند
همهچیز خوب پیش رفت، اما در راه بازگشت به پایگاه، هواپیماها با ماموریت آموزشی جداگانهای در کارولینای جنوبی مواجه شدند. نقشه گروه آن بود که راه یکی از هواپیماهای بی-۴۷ را بگیرند، اما آنها متوجه هواپیمای دوم که حامل سلاح هستهای بود، نشدند. در برخوردی که رخ داد، بی-۴۷ حامل بمب هستهای آسیب دید.
خلبان تصمیم گرفت بمب هستهای را در آب بیندازد و سپس فرود اضطراری انجام دهد. بمب در عمق ۹۱۴۴ متری آب در نزدیک جزیره تایبی افتاد و حتی این ضربه هم آن را منفجر نکرد.
جای شگفتی است که هیچیک از ۳۲ حادثه پیکان شکسته منجر به انفجار هستهای نشدند، اگرچه منطقه وسیعی را با مواد رادیواکتیو آلوده کردهاند. یکی از عوامل احتمالی موثر در این خوششانسیها، سیستمی است که مواد هستهای مورد نیاز برای واکنش هستهای را از خود سلاح جدا نگه میدارد. کپسول میتواند در آخرین لحظه و در زمان نیاز به سلاح افزوده شود. بنابراین، حتی اگر در زمان حمل، مواد منفجره معمولی سلاح منفجر شوند، مواد رادیواکتیو به اندازهای داغ نمیشوند که شکافت اتمی صورت گیرد.
لوئیس به این موضوع نیز اشاره میکند که برخلاف سفر طولانی بمب تایبی از آسمان به اقیانوس، اقیانوس مانند بالشتکی زیر آن عمل کرد و به همین دلیل است که کپسولهای فضایی معمولا به جای خشکی روی آب انداخته میشوند.
بمبهای بعدی همچنین دارای ویژگیهایی برای اطمینان از این موضوع بودند که دستگاههای هستهای بدون اینکه فعال شوند، منفجر نمیشوند. در این سلاحها مواد منفجره معمولی درون بمب ممکن است منفجر شوند، اما مواد رادیواکتیو را منفجر نمیکنند، زیرا قبل از اینکه بتوانند فشرده شوند، به بیرون رانده میشوند.
داشتن ویژگیهای ایمنی فراوان بسیار ضروری است، بیشتر به این دلیل که آنها همیشه کار نمیکنند. در یک مورد در سال ۱۹۶۱، یک هواپیمای بمب افکن بی-۵۲ هنگام پرواز بر فراز گلدزبورو در کارولینای شمالی دچار نقص فنی شد و دو سلاح هستهای را به روی زمین انداخت. یکی از آنها پس از استقرار موفقیتآمیز چتر نجات، آسیب چندانی ندید، اما بررسیهای بعدی نشان داد یکی از چهار ضامن آن عمل نکرده است.
وزیر دفاع وقت ایالات متحده در سندی مربط به سال ۱۹۶۳ که از حالت محرمانه خارج شده بود، این حادثه را چنین توصیف کرد: «با کمترین شانس و فقط به دلیل اینکه دو تا سیم به هم برخورد نکرده بودند، جلوی انفجار هستهای گرفته شد.»
بمب هستهای دیگر بدون چتر نجات روی مزرعهای افتاد و تکه تکه شد. بیشتر قطعات پیدا شد، اما یکی از قسمتهای آن که حاوی اورانیوم بود زیر بیش از ۱۵ متر گل گیر کرد. نیروی هوایی ایالات متحده زمین اطراف آن را خرید تا مردم دست به حفاری نزنند.
برخی از حوادث آنقدر گیجکننده هستند که غیرواقعی بهنظر میرسند. شاید یکی از غیرعادیترین موارد زمانی اتفاق افتاد که تمرین آموزشی روی کشتی یواساس تیکوندروگا در سال ۱۹۶۵ دچار مشکل شد. یک فروند هواپیمای ای-۴ اسکایهاوک درحالیکه که حامل بمب هستهای بی-۴۳ بود، درحال بالا رفتن از بالابر ناو دچار مشکل شد. خدمه روی عرشه به سرعت متوجه شدند هواپیما در آستانه سقوط است و برای خلبان دست تکان دادند تا ترمز کند. متاسفانه خلبان آنها را ندید و ستوان جوان، هواپیما و سلاح در دریای فیلیپین ناپدید شدند. آنها هنوز در آنجا هستند، زیر ۴۹۰۰ متر آب در نزدیک یکی از جزایر ژاپن.
تصویر گیجکننده
با وجود حدود ۱۰ هفته جستجو، بمب جزیره تایبی در ۱۶ آوریل ۱۹۵۸ گمشده اعلام شد. طبق رسید نوشتهشده به دست خلبانی که بمب را انداخته بود، سلاح دارای کپسول نبود، یعنی قبل از تمرین آموزشی به آن اضافه نشده بود. اگرچه عدهای نگران هستند که این امر ممکن است درست نباشد. در سال ۱۹۶۶، دستیار وقت وزیر دفاع در نامهای بمب را کامل توصیف کرد و گفت حاوی هسته پلوتونیومی خود است. اگر اینطور باشد، مارک ۱۵ ممکن است هنوز هم بتواند انفجار گرماهستهای کاملی را ایجاد کند.
امروزه تصور میشود بمب زیر ۱٫۵ تا ۴٫۶ متر لجن کف دریا قرار دارد. در گزارش نهایی درمورد این سلاح که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد، سازمان سلاحهای هستهای و ضد گسترش هستهای نیروی هوایی به این نتیجه رسید که اگر مواد منفجره معمول درون آن هنوز دستنخورده باشد، میتواند برای کارکنان و محیط زیست خطر انفجار جدی باشد و بنابراین بهتر است دستکاری نشود و حتی برای بازیابی آن تلاشی صورت نگیرد. اما آیا سلاح هستهای میتواند در زیر آب منفجر شود؟
درواقع چنین امکانی وجود دارد. در ۲۵ ژوئیه ۱۹۴۶ ایالات متحده بمبی را در جزیره مرجانی بیکینی منفجر کرد. آنها دستگاه را ۲۷ متر زیر چندین کشتی پر از خوک و موش آویزان کردند و بمب را منفجر کردند. چندین کشتی سریعا غرق شدند و بیشتر حیوانات براثر انفجار اولیه یا بعدا به دلیل مسمومیت ناشی از تشعشات مردند. یکی از تصاویر چشمگیر آن روز ابر قارچی سفید بزرگی را نشان میدهد که مانند نوعی توده هوای بیگانه در مقابل ساحل بالا آمده است.
در نتیجه این آزمایش و آزمایشهای دیگر جزیره بیکینی به شدت رادیواکتیو شد. این جزیره هنوز هم آلوده است و مردمی که زمانی در آنجا زندگی میکردند، هرگز نتوانستند به آنجا برگردند. بااینحال بیکینی همچون چرنوبیل، به واحهای برای حیات وحش تبدیل شده است.
گمشدن برای همیشه
لوئیس فکر میکند بعید است که سه بمب هستهای گمشده پیدا شوند. علت آن، همان عواملی هستند که در ابتدا مانع از پیدا شدن بمبهای گمشده شدند.
یکی از دلایل ناکامی در پیدا کردن بمبهای گمشده این است که ماموران معمولا ازطریق جستجوی بصری به دنبال آنها میگردند و این کار بسیار دشوار است. وقتی هواپیماها به درون اقیانوس سقوط میکنند، جعبه سیاه آنها اغلب در عرض چند روز تا چند هفته پیدا میشود. براین اساس، ممکن است تصور کنید که پیدا کردن چنین اجسامی در اقیانوس به کمک فناوریهای مدرن آسان است. اما آنها رازی دارند که پیداکردن را راحتتر میکند: دستگاه مکانيابی در زير آب که تیمهای جستجو را با پالس الکترونیکی مکرر به سمت آنها هدایت میکند.
سلاحهای هستهای گمشده چنین امکاناتی را نداشتند. در عوض تیمها باید منطقهی مشخصی از اقیانوس را ذره ذره بگردند که فرایندی خستهکننده و ناکارآمد است و به غواصان انسانی یا زیردریایی نیاز دارد.
یکی از دلایل ناکامی در پیدا کردن بمبهای گمشده این است که ماموران معمولا ازطریق جستجوی بصری به دنبال آنها میگردند
روش دیگر برای پیدا کردن بمبهای هستهای گمشده میتواند جستجو به دنبال افزایش تشعشات باشد، یعنی همان کاری که افسر بازنشسته ارتش در جستجوی خود برای بمب تایبی انجام داد. اما این روش نیز بسيار سخت است، چرا که بمبهای هستهای خیلی هم رادیواکتیو نیستند. لوئیس میگوید: «این بمبها طوری طراحی شدهاند که برای افرادی که با آنها کار میکنند، خطرناک نباشند. بنابراین، درحالت عادی، آثار رادیواکتیو آنها چندان قابلتوجه نیست.»
در سال ۱۹۸۹ زیردریایی هستهای کی-۲۷۸ کامسومولت شوروی در دریای بارنتز در نزدیکی سواحل نروژ غرق شد. این زیردریایی با انرژی هستهای کار میکرد و در آن زمان دو اژدر هستهای را حمل میکرد. برای چندین دهه لاشه زیردریایی زیر ۱٫۷ کیلومتر آب شمالگان قرار داشت. اما در سال ۲۰۱۹ دانشمندان متوجه شدند نمونههای گرفتهشده از لوله تهویه آن حاوی میزان تشعشعی تا حدود ۱۰۰ هزار برابر بیشتر از حد قابل انتظار در آب دریا است. تصور میشود عناصر رادیواکتیو رآکتور هستهای آن (و نه اژدرهای هستهای آن) از راه دریچه به بیرون نشت میکنند که احتمالا به دلیل شکستگی در هنگام سقوط است. درست نیم متر دورتر از لوله، ایزوتوپها به قدری رقیق بودند که سطع تشعشات طبیعی بود.
بهنظر لوئیس، نکته قابلتوجه سلاحهای هستهای گمشده خطرات احتمالی نیست که اکنون ایجاد میکنند، بلکه چیزی است که نشان میدهند: آسیبپذیر بودن سیستمهای به ظاهر پیچیده ما برای مدیریت ایمن اختراعات خطرناک. او میگوید: «غالبا تصور میکنیم افرادی که با سلاحهای هستهای کار میکنند، به نوعی با افراد دیگری که میشناسیم متفاوت هستند و اشتباهات کمتری مرتکب میشوند یا باهوشتر هستند. اما واقعیت این است که سازمانهایی که ما باید در آن سلاحهای هستهای را مدیریت کنیم، مانند سازمانهای انسانی دیگر هستند و اشتباه میکنند.»
حتی در پالومارس، جایی که تمام بمبهای هستهای پرتاب شده در نهایت بازیابی شدند، زمین همچنان آلوده به تشعشعات حاصل از دو انفجار مواد منفجره عادی است. از آن زمان، برخی از پرسنل نظامی ایالات متحده که در تلاشهای اولیه پاکسازی مشارکت داشتند (مثلا خاک سطح را با بیل درون بشکه میریختند) به سرطانهای مرموزی مبتلا شدهاند و براینباورند که بیماری آنها با فعالیتهای پاکسازی ارتباط دارد. در سال ۲۰۲۰، تعدادی از بازماندگان شکایت جمعی را علیه وزیر امور کهنهسربازان تنظیم کردند، اگرچه بسیاری از شاکیان اکنون در دهه هشتم و نهم زندگی خود قرار دارند.
در همین حین جامعه محلی سالها است در تلاش برای پاکسازی کاملتر است. پالومارس راديواکتيوترین شهر اروپا لقب گرفته است. شرکتی بریتانیایی قصد دارد تفریحگاهی را در این محل بسازد و فعالان محیط زیست به این اقدام معترض شدهاند.
لوئیس اطمینان دارد که دیگر گم شدنهایی از نوع آنچه در طول جنگ سرد رخ داده است، اتفاق نمیافتد؛ چراکه عملیات گنبد کروم در سال ۱۹۶۸ به پایان رسید و هواپیماهای حملکننده بمب هستهای دیگر در تمرینهای آموزشی معمول پرواز نمیکنند.
- اثر ماندگار آزمایش بمبهای اتم در بدن ما25 مرداد 02مطالعه '7
- بزرگترین بمبهای منفجرشده؛ از بمب تزار تا مادر همه بمبها10 شهریور 02مطالعه '11
البته استثنای این موضوع زیردریاییهای هستهای هستند که حتی امروزه درمعرض حوادث گمشدن قرار دارند. درحالحاضر، آمریکا ۱۴ زیردریایی حامل موشکهای بالستیک عملیاتی دارد و فرانسه و بریتانیا فقط ۴ زیردریایی از این نوع دارند.
برای اینکه زیردریاییها بهعنوان بازدارنده هستهای عمل کنند، باید در طول عملیات در دریا قابل شناسایی نباشند، بنابراین نمیتوانند سیگنالی به سطح بفرستند تا مکان آنها مشخص شود. آنها درعوض باید عمدتاً ازطريق اينرسی راهشان را پیدا کنند. خدمه به دستگاههای مجهز به ژیروسکوپ متکی هستند تا براساس آخرین موقعیت زیردریایی مشخص کنند که در هر زمان در چه نقطهای بوده، به کدام سمت رفته و سرعت حرکت آن چقدر بوده است. این سیستم که دقت کاملی ندارد، حوادثی را در پی داشته است. در یکی از این موارد، در اواخر سال ۲۰۱۸ یک فروند زیردریایی موشک بالستیک بریتانیایی به کشتی برخورد کرد.
شاید دوره سلاحهای هستهای گمشده هنوز به پایان نرسیده باشد.