چگونه میتوانیم احساسات واقعی حیوانات را درک کنیم؟
پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰مطالعه 14 دقیقهلاکپشت صحرایی چگونه خوشحال میشود؟ البته قبل از پاسخ دادن، باید موضوعی را دقیقتر بررسی کنیم: لاکپشت مورد نظر ما، لاکپشت صحرایی سونورا است. این لاکپشت تنومند، یکی از معدود گونههای لاکپشتهای بومی بایرترین بیابان در آمریکای شمالی است. این خزنده، عمر طولانیاش را در تپههای بیابان سونورا میگذراند و حتی در شدیدترین گرما و سرما نیز در محدودهی خودش، از آریزونا تا مکزیک، میچرخد و به جستجوی گلهای وحشی و کاکتوس میپردازد. لاکپشتهای صحرایی سونورا به گونهای تکامل یافتهاند که در محیطی کاملاً متفاوت از محیط زندگی انسان، رشد و زندگی کنند.
سال گذشته، صدها دانشجو در دانشگاه ویسکانسین ریورفالز، در سکوت به تماشای تجربهی زندگی یک لاکپشت صحرایی سونورا نشستند. دانشجویان از ۲۳ دانشگاه در ایالات متحده، کانادا و دانشگاهی در هلند، به دانشگاه ویسکانسین ریورفالز سفر کردند تا در تجربهای غیرعادی، میزان همدلی خود با طیف وسیعی از موجودات را بسنجند. مسابقه، تحت عنوان مسابقهی ارزیابی رفاه حیوانات اجرا شد.
دانشگاهیان و کارشناسان سازماندهی مسابقه، سه سناریوی تخیلی مختلف را ارائه کردند که هرکدام شامل یک انتخاب دوگانه بود: کدام حیوانات آسودگی بیشتری دارند؟ یکی از سناریوها شامل گروههایی از مرغهای تخمگذار در دو مرکز مختلف بود، یک مزرعهی خانوادگی در مقابل گروهی در مزرعهی شرکتی. سناریوی دیگری شامل گاومیش کوهاندار پرورشیافته برای گوشت بود، برخی در عملیاتی کوچکتر و مدیریتشده و برخی دیگر، به طور گستردهتر و با تماس انسانی کمتر پرورش یافتند.
سپس نوبت به لاکپشتها رسید. مجموعهای از اسلایدها به نمایش درآمد که دو محیط متفاوت را نشان میدادند: یکی، موزهای صحرایی که هفت نمونه سونورا را با هم در محوطهای بزرگ و بهطور طبیعی بیثمر به نمایش میگذاشت. دیگری، باغوحشی در حومهی شهر که شامل گروهی از چهار لاکپشت بود که بر اساس جنس از هم جدا شده بودند و در آغلهای کوچک داخلی و خارجی، مجهز به انواع اسباببازیهای مهیج، نگهداری میشدند.
مجموعهای از جزئیات مراقبت از لاکپشتها در هر مرکز، در اسلایدها به نمایش درآمد. فقط شرکتکنندگانی که کاملاً برای مسابقه آماده شده بودند (با تحقیق در مورد نیازهای غذایی، زیستمحیطی، اجتماعی و پزشکی گونهی موردنظر) میتوانستند تعیین کنند که کدام یک از گروهها وضعیت رفاهی بهتری دارند.
«رفاه حیوانات» به معنی طرفداری از حقوق حیوانات نیست
گاهی اوقات «رفاه حیوانات» به عنوان مترادفی برای «حقوق حیوانات» سوءتعبیر میشود. اما در عمل، این دو دیدگاه عمومی میتوانند دارای هدفهای مخالف و موضعهای متفاوتی باشند. از منظر حقوق حیوانات، تقریباً تمام استفادهی انسان از حیوانات از نظر اخلاقی مشکلدار است. اما متفکران رفاه حیوانات این امر را مسلم میدانند که همهی حیوانات، چه خوب و چه بد، به مراقبت انسان نیاز دارند و در عوض، به بهترین نحو ممکن بر رفتار درست با آنها تمرکز میکنند.
در نیم قرن گذشته، گروهی میانرشتهای از دانشگاهیان که در حوزهی دامپزشکی و سایر رشتههای متمرکز بر حیوانات کار میکنند، تلاش کردهاند تا هرآنچه را که ما در مورد مراقبت از حیوانات میدانیم، در مجموعهای از تحقیقات به نام «علم رفاه حیوانات» ساماندهی کنند.
مطالعه در زمینهی رفاه حیوانات، معماهایی را در مورد رفتار حیوانات، ایجاد تغییر در رفتار با دامها و حتی پیشرفتهایی در نحوهی مراقبت از حیوانات خانگی را به وجود آورده است: به عنوان مثال، مطالعهای با بررسی گربههای خانگی نشان داده است که «ظرف غذای پازل فیدر» که مصرف غذا را کاهش و تلاش ذهنی و جسمی برای دستیابی به غذا را افزایش میدهد، میتواند سلامت گربهها را بهبود بخشد و حتی آنها را دوستانهتر کنند.
همچنین، رشتهی رفاه حیوانات به اطلاعرسانی در زمینهی سیاستگذاریها نیز میپردازد، از جمله وضع الزاماتی برای دانشمندانی که برای تحقیقات مبتنی بر حیوانات بودجهی مالی دریافت میکنند، مقررات مربوط به حملونقل و کشتار دام، استانداردهای اعتبارگذاری برای باغوحشها و آکواریومها و همچنین، دستورالعملهایی برای دامپزشکانی که اتانازی (مرگ آسان و اختیاری) انجام میدهند.
سیاستها و الگوهای مصرفی ما، تعیینکنندهی روش زندگی و مرگ گونههای دیگر است
برگزارکنندگان مسابقه امیدوارند که به دانشجویان کمک کنند، زیرا این دانشجویان ممکن است روزی مشاغلی مرتبط با حیوانات داشته باشند؛ نه فقط به عنوان دامپزشک، بلکه در تجارت کشاورزی، حفاظت از محیطزیست، مشاغل دولتی و موارد دیگر، تا بتوانند از دادهها و تحقیقات برای بهبود هر جنبهای از رفاه حیوانات استفاده کنند.
سیاستها و الگوهای مصرفی ما، تعیین میکند که صدها میلیون موجود از گونههای بیشمار چگونه زندگی میکنند و چگونه میمیرند. مسابقهی ارزیابی رفاه حیوانات تلاش میکند تا دانشجویان را با مسئولیت عظیم جمعی و پیچیدگی پیبردن به نیازهای هر یک از این حیوانات آشنا کند، بهویژه زمانی که این موجودات (مانند خزندگانی که در یک پوسته زندگی میکنند) تفاوت بسیاری با ما دارند.
داستان غمانگیز لاکپشتها و احساسات حیوانات
تلاش برای بهبود زندگی حیوانات، بیش از ۱۵۰ سال پیش در آمریکا آغاز شد. در یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ اولیهی فعالیت در زمینهی حیوانات در آمریکا، بیش از صدها لاکپشت حضور داشتند. سال ۱۸۶۶، دوران اوج محبوبیت سوپ لاکپشت بود، غذایی که در آن زمان بسیار معروف شده بود و رستورانهای نیویورکی حتی در روزنامهها نیز به تبلیغ این غذا میپرداختند.
لاکپشتهای دریایی بدشانس، در فلوریدا توسط شکارچیان اسیر میشدند و به صورت وارونه، با قایق به سمت نیویورک میرفتند. برای بیحرکتکردن لاکپشتها، بالههای آنها را سوراخ میکردند و طنابی را از راه سوراخها رد میکردند. لاکپشتها در چنین شرایطی بسیار آرام و منفعل بودند و به همین دلیل، خدمهی کشتی گمان میکردند که این موجودات در رنج و عذاب نیستند. اما دلایل بسیاری وجود دارد که نشان میدهد لاکپشتها درد بسیاری را متحمل میشدند.
تکامل، لاکپشتهای دریایی را برای شنا در دریا مجهز کرده است. ظرفیت ریهی آنها بزرگ است و با پرکردن فضای زیر پوسته، به آنها امکان میدهد تا برای مدتهای طولانی غواصی کنند. وقتی لاکپشتها وارونه میشدند، وزن اندامهای آنها به ریهها فشار وارد میکرد و به همین دلیل، تنفس آنها آرام و عمیق میشد.
فعالیت در زمینهی رفاه حیوانات، در آمریکا و از لاکپشتها آغاز شد
انجمن آمریکایی جلوگیری از ظلم به حیوانات، در همان دوره کارش را شروع کرد. هنری برگ، رئیس و بنیانگذار انجمن، هفتههای اولیه را بر روی گونههای اهلی تمرکز کرد؛ اسبها و رفتار خشن با آنها در خیابانهای قرن نوزدهمی، الهامبخش اصلی فعالیت او بود. اما زمانی که از فروش لاکپشتهای دریایی رنجور در بازار آگاه شد، تصمیم گرفت تا فعالیت خود را به گونهای از حیاتوحش گسترش بدهد که در آن زمان، برای مردم کمتر از سوسک حمام و کلمپیچ اهمیت داشت.
هنری برگ ادعا کرد که تحمیل درد و رنج طولانیمدت به لاکپشتهای دریایی که به سمت سوپ شدن میروند، غیرقانونی و غیراخلاقی است. لاکپشتها نیز مانند سایر «خادمان بیصدای بشر» که برای انسانها نیروی کار، نقلیه و غذا فراهم میکنند، حق دارند که رفتاری شفقتآمیز دریافت کنند. اما وقتی که هنری برگ کاپیتان کشتی را به دادگاه کشاند، دفاعیه (با موفقیت!) استدلال کرد که لاکپشتها حتی «حیوان» نیز به حساب نمیآیند، بلکه نوعی ماهی هستند. در نتیجه، بر اساس قانون جدید ستم به حیوانات که هنری برگ در اوایل همان سال موفق به تصویب آن شده بود، واجد شرایط نیز نبودند.
با این حال، پرونده رسانهای شد و به نیویورکیها نشان داد که کمپین برگ به نمایندگی از همهی حیوانات، قرار است آنها را وادار کند تا به خاطر رنجی که بر حیوانات تحمیل میشود، پاسخگو باشند.
برگ پس از ناامیدی در حرفهاش به عنوان نمایشنامهنویس، به عملگرایی روی آورد. در بررسی مسائل مربوط به رفاه حیوانات، گذشته از اینکه به نتایج علمی تکیه میکنیم یا خیر، قدرت تخیل نقش بسزایی دارد.
اما تخیل ما را تا کجا میبرد؟ فیلسوف تامس نیگل در مقالهای با عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» به بررسی این موضوع پرداخت. البته، او این سؤال را فقط برای نمایش امکانناپذیری پاسخگویی با هدف ارضای حس خوشنودی دیگران مطرح کرد. او نوشت: «تا آنجایی که من میتوانم تصور کنم، فقط میفهمم که رفتار خودم به عنوان خفاش چگونه است.»
- لاکپشتهای دریایی نر درحال انقراض هستند5 آذر 02مطالعه '3
- خودآگاهی فراتر از انسان؛ اختاپوس بودن چه شکلی است؟17 مرداد 01مطالعه '12
ما در مورد لاکپشتها و نحوهی جهانبینی آنها، حتی ممکن است کمتر از خفاشها بدانیم. به عنوان مثال، از میان گونههایی که مطالعه شدهاند، دانشمندان در بینایی آنها شواهدی از دید رنگی با طیف گسترده یافتهاند که گاهی طول موجهای فرابنفش مشاهدهناپذیر برای چشم انسان را شامل میشود. لاکپشتها میتوانند به خوبی ببینند، حتی جایی که پوشش گیاهی خوراکی یا شکارچیان ممکن است منتظر آنها باشند، مغز آنها سیگنالهای بصری را به آرامی پردازش میکند.
در کنار بینایی، بویایی احتمالاً حسی است که لاکپشتها بیشتر به آن متکی هستند. بینی آنها میتواند بوهای منتشرشده در نسیم بیابان یا در جریان سرد اقیانوس را تشخیص بدهد. اما گوشهای آنها، زیر پوست خزندهی پوستهدار دفن شدهاند. آنها در فرکانسهای پایین به خوبی میشنوند، حتی اگر نتهای بلند پرندگان، پشهها یا باد را ثبت نکنند. به نظر میرسد برخی لاکپشتها دارای قدرت مغناطیسی هستند، به این معنی که جایی در آناتومی آنها، مواد شیمیایی یا ساختارهایی وجود دارد که به آنها امکان میدهد میدان ژئومغناطیسی زمین را حس کرده و با آن حرکت کنند.
حس لامسهی لاکپشت، اسرار کمتری دارد. گیرندههای پوستی او، دما و درد را تشخیص میدهند و پیامهایی را به سیستم عصبی میفرستند؛ درست همانطور که در انسان و انواع دیگر گونهها نیز حس میشود. تشخیص درد، به ویژه، یک حس اولیه در نظر گرفته میشود که برای بقای حیوانات در درخت تکاملی ضروری است. اما تفاوتهایی وجود دارد که گونهها را از هم جدا میکند: سیستم عصبی با سیگنالهای گیرندهی درد چه میکند؟ آیا لاکپشت صحرایی فقط به صورت بازتابگونه پای خود را از دم عقرب بیرون میکشد یا آگاهانه درد نیش را حس میکند؟ وقتی لاکپشت با تیغههای تیز پروانهی قایق برخورد میکند، چه رنجی را متحمل میشود؟
همانطور که نیگل استدلال کرد، هیچ راهی برای محدودسازی معنادار درک حس «چگونگی بودن» در دنیای دیگر موجودات وجود ندارد. استراتژی علم رفاه حیوانات این است که با صبر و حوصله، از هرآنچه میتوانیم در مورد این نوع دیگر از ذهنها مشاهده کنیم، استفاده کنیم. این که آنها چگونه میخورند و چگونه کارهایشان را انجام میدهند، چگونه با محیط تعامل میکنند، چگونه به اشکال خاصی از درمان واکنش نشان میدهند. نشانههایی برای نمایش هر چیزی که تخیل نمیتواند به متخصصان نشان دهد، وجود دارد.
پنج قانون برای آزادی دیگر گونهها
به مسابقهی دانشگاه ویسکانسین ریورفالز بازگردیم. دانشجویان در مسابقه به اتاق کنفرانس فراخوانده شدند تا با داوران روبهرو شوند. کاترین لبلاند، دانشجوی سال دوم در کالج دامپزشکی آتلانتیک در دانشگاه جزیرهی پرنس ادوارد کانادا، سخنرانی خود را در مورد سناریوی گاومیش کوهاندار آغاز کرد.
اطلاعات لبلاند بر اساس دستهبندی، تقسیم میشد: رفتار اجتماعی (گاومیش کوهاندار گونهای بسیار اجتماعی با تقسیمات مادرسالارانهی قوی است)، دستورالعملهای مربوط به حملونقل، طراحی تأسیسات، اتانازی و موارد دیگر.
لبلاند توضیح داد که تسهیلات وحشیتر، محیط انسانیتری را برای زندگی حیوانات فراهم میکند. گاومیش کوهاندار میتواند زندگی طبیعیتری داشته باشد: او استدلال کرد زمینهای وسیعتر برای رفتار غوطهورانهی آنها مناسبتر است و به حیوانات امکان میدهد گروهبندی اجتماعی خود را انتخاب کنند. لبلاند استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین به جای دامداران سوار بر اسب، برای نظارت بر حیوانات مزرعه و همچنین ذبحنکردن حیوانات در محل برای جلوگیری از ناراحتی آنها را تحسین کرد.
یکی از راهها برای اندیشیدن دربارهی استدلالات لبلاند، بررسی موضوع از دریچهی «پنج قانون آزادی» است. پنج آزادی عنوانی است که متفکران رفاه حیوانات از مدتها پیش برای درنظرگرفتن تمامی تعهدات متفاوتی که انسانها در قبال حیوانات تحتمراقبت خود دارند، وضع کرده بودند. این پنج قانون عبارتاند از:
- آزادی از گرسنگی و تشنگی
- آزادی از رنج
- آزادی از درد، آسیب یا بیماری
- آزادی برای بیان رفتارهای عادی
- آزادی از ترس و پریشانی
در واقع، تعیین این پنج قانون آزادی، دلیل آغاز به کار رسمی تمامی رشتههای حوزهی علوم رفاه حیوانات بود.
آنچه فهرست «آزادیها» را بسیار تأثیرگذار کرد، این بود که زمینهای را برای تفکر هدفمندتر در مورد چگونگی تجربهی گونهای از آزادی یا نقض آن ایجاد میکرد. چه نوع محیطی از یک سو «آزادی از رنج» را و از سوی دیگر، «آزادی برای بیان رفتار عادی» را برای گوسالهها فراهم میکند؟ تلاش برای پاسخگویی دقیق به چنین سؤالاتی، ملاحظات دامپزشکی، تاریخچه تکاملی، مشاهدهی رفتاری، فیزیولوژی، علوم اعصاب و غیره را شامل میشود.
برای مثال، در سناریوی لاکپشتها آزادیهای چهار و پنج با هم در تضاد بودند. لبلاند در ارائهاش امتیاز را به باغوحش داد. او برای بازدیدکنندگان از باغوحش، روش جدیدی را برای برقراری ارتباط با لاکپشتها پیشنهاد داد: کارکنان جعبهای را برای انتقال نزدیک لاکپشتها ببرند و در طول ۲۰ دقیقه، لاکپشتها میتوانند تصمیم بگیرند که به داخل جعبه و نزد مهمانان بروند یا خیر. بعد از بازدید مهمانان، لاکپشتها بیسکویت مخصوصی برای تشویق دریافت کنند.
آمار نشان میدهد که لاکپشتهای باغوحش بسیار بیشتر به تعامل با مردم علاقه دارند. آنها ترس کمتری از انسانها دارند، میتواند به این دلیل باشد که به آنها حق انتخاب داده میشود. همچنین، لاکپشتها در صورت انتخاب تعامل با مردم، پاداش دریافت میکنند.
آسایش تمامی حیوانات، در نهایت به رفتار انسانی محدود نیست
بیشتر دانشجویان با پیروی از منطق مشابه، باغوحش را انتخاب کردند. با این حال، داوران مخالفت کردند. لبلاند مقام دوم را در بین دانشجویان دامپزشکی کسب کرد؛ اما یکی از داوران توضیح داد که انتخاب رضایتبخش لاکپشتها را باید به عنوان شرطیسازی، عملی سنگین تلقی کنیم. لاکپشتها در تماس انسانی با وعدهی بیسکویت فریب میخوردند.
در سناریوهایی که شامل حیوانات اهلی میشود، آسایش مستند در اطراف انسان نشانهی رفتاری مثبت است. اما وقتی صحبت از حیوانات وحشی میشود، هدف برعکس است: آنها نباید با تعامل انسانی سازگار شوند. بیسکویت ممکن است لاکپشت صحرایی را «خوشحال» کند، تا جایی که ما حتی میتوانیم خوشحالی را ببینیم، اما خوشبختی در نهایت به دریافت تشویقی از انسان محدود نمیشود.
موشهای آزمایشگاهی
هر سال در مسابقه، از شرکتکنندگان درخواست میشود تا «ارزیابی زنده» انجام دهند؛ یعنی حیوانات واقعی را از نزدیک بررسی کنند. این بار، گونهی منتخب موش آزمایشگاهی بود. دانشجویان در گردشی به بازدید از سناریوی مسابقه پرداختند. در اتاق اول، چندین موش در محفظهها چرت میزدند و انبوهی از تخلفات رفاهی برای دانشجویان فراهم بود. یکی از قفسها بطری آب نداشت، در حالی که بقیهی قفسها فقط یک موش را در خود جای میدادند (موشها ترجیح میدهند گروهی زندگی کنند). کیسههای خوراکی روی زمین قرار داشتند و یادداشتی نشان میداد که جوندگان آفت در حال خوردن آنها مشاهده شدهاند.
در اتاقهای بعدی، وحشت شدت گرفت. محفظهی اتانازی دارای دری با اندازهی اشتباه بود و مجلهای در نزدیکی، موشی را نشان میداد که در میانهی نابودی، در حال فرار بود. کاغذهای دفتری، ماهیت مطالعهی انجامشده را نشان میداد که شامل محرومیت طولانی از غذا و آب، شنای اجباری و قرارگیری در معرض رختخواب مرطوب بود. نمودارها نشان میداد که مغز موشها از طریق ایمپلنتهای فیزیکی مورد مطالعه قرار میگیرد و دانشجویان میتوانستند ببینند که اتاق عمل شبیه کابوس است، پر از وسایل استریلنشده و زبالههای غذایی محققان.
البته هیچکدام از صحنههای این سناریو واقعی نبود؛ برگذارکنندگان حتی مراقب بودند که موشها را درون و بیرون از محیط سناریوی جعلی بچرخانند تا از استرس بیرویهای که به دلیل رفتوآمد دانشجویان درحال یادداشتبرداری به وجود میآمد، جلوگیری کنند.
امروزه ۹۵ درصد از تمام پستانداران آزمایشگاهی، موش یا خرموش هستند
جوندگان همیشه نقش امروزیشان را در آزمایشگاهها بازی نمیکردند. در اواخر قرن نوزدهم، آزمایشها بر روی گونههایی از جمله سگها انجام میشد. فعالان حمایت از حیوانات برای تبدیل بحث «کالبدشکافی موجودات زنده» به یک موضوع سیاسی، از این موضوع بهره بردند. حتی برخی پزشکان نیز برای محدودسازی یا ممنوعیت این امر، وارد عمل شدند. در قرن بیستم، موشها پرورش یافتند و بهینهسازی شدند تا قابلیت پیشبینی داشته باشند. سپس، بحث آزمایشهای حیوانی به عنوان موضوعی در گفتمانهای عمومی، کمرنگ شد.
امروزه، حامیان رفاه حیوانات برای بهبود شرایط جوندگان تلاش میکنند: وبسایت جامعه بشری بخشی را به «حذف رنج از علم» اختصاص داده است. تصویر وبسایت سگ بیگلی را نشان میدهد که در قفس است. البته، در حقیقت امروزه تقریباً ۹۵ درصد از تمام پستانداران آزمایشگاهی موش یا خرموش هستند.
جوندگان آزمایشگاهی شاید واضحترین نمونه از گونههایی باشند که میدانیم رنج آنها به دنبال مزایایی که برای ما فراهم میکنند، به وجود میآید. مطالعات با استفاده از مدلهای موش و خرموش، به سؤالات علمی اساسی در زمینههای مختلف پاسخ میدهند. اگر به پیشرفت در حوزههای مختلف علم بنگرید، احتمالاً متوجه میشوید که پیشرفتها بر اساس سالها آزمایش به وجود آمده و زندگی هزاران جونده را به خطر انداخته است.
اکنون، ممکن است در آستانهی خلق نوآوریهایی باشیم که میزان تلفات را کاهش میدهد: جایگزینی مدلهای حیوانی با ترکیبی از شبیهسازی مجازی بافتها و اندامهای رشدیافته در آزمایشگاه. اما تصورش سخت است، بیشمار انسان بیمار تحت روشهای درمانی قرار بگیرند که هرگز روی حیوانات آزمایش نشدهاند.
مسئله دامها
اما مسئلهی بعدی، مشکلات دامهاست: جمعیت دامها از جمعیت سگها و گربههای خانگی خیلی بیشتر است، اما رفاه آنها توجه اخلاقی ما را برنمیانگیزد. رفتار با دامها، به ویژه در هنگام ذبح، میتواند بسیار وحشیانه باشد.
مدیریت صنعتی دامها در آمریکا، پس از جنگ داخلی آغاز شد. سپس، پس از سال ۱۹۰۶، رمان «جنگل» به قلم آپتن سینکلر، با هدف روشنکردن وضعیت ناگوار قشر کارگر و فساد در صنایع منتشر شد. این اثر مشهور اقدامات غیربهداشتی صنعت دام آمریکا را افشا کرد و در نتیجه، به اصلاحات منجر شد. با وضع قوانین اصلاحاتی در آمریکا، بهبود چشمگیری در زندگی و مرگ دامها به وجود آمد.
به لطف قانون کشتار انسانی که در سال ۱۹۵۸ وضع شد، اکنون قوانین فدرال در آمریکا ایجاب میکند که حیوانات کاملاً بدون درد کشته شوند. از دهه ۱۹۷۰، علم رفاه حیوانات منجر به اصلاحات قابلتوجهی شده است. شاید متحولکنندهترین عمل توسط تمپل گرندین، رفتارشناس حیوانات انجام شده باشد که تحقیقاتش در مورد چگونگی تجربه و واکنش حیوانات به محیطزیست (بهویژه در زمان حملونقل و کشتار)، شیوهی عملکرد تولیدکنندگان گوشت و لبنیات را تغییر داد.
- ویرایش ژن میتواند آینده دامداری صنعتی را متحول کند10 فروردین 01مطالعه '14
با وجود سالها وعده، همچنان بسیاری از مرغ و خروسها هنوز هم در جعبههای بسیار کوچکی نگهداری میشوند و میلیونها خوک، گاو و مرغ همچنان در زبالهها زندگی میکنند، زبالههایی که سلامت جوامع و اکوسیستمهای اطراف را نیز تهدید میکند.
هوش مصنوعی نویدبخش رفاه برای دامها است
به مسابقه بازگردیم: بسیاری از شرکتکنندگان در مورد دستاوردهایی که هوش مصنوعی میتواند در زمینهی رفاه حیوانات به ارمغان بیاورد، هیجانزده بودند. مطالعات آزمایشی در این زمینه نویدبخش اتفاقات خوبی بوده است. به عنوان مثال، با کمک هوش مصنوعی و از طریق نظارت تصویری ۲۴ ساعته، میتوان حیوانات بیمار یا زخمی را سریعتر شناسایی کرده و به مراقبتهای دامپزشکی رساند.
سال گذشته، گروهی از محققان اروپایی اعلام کردند که با استفاده از ضبط صدای خوکها، پیشرفت قابلتوجهی در درک معنای غرغر آنها داشتهاند. یکی از دانشمندان خاطرنشان کرد که با آموزش الگوریتمی برای تشخیص این صداها، میتوان ۹۲ درصد از تماسها را به احساسات صحیح طبقهبندی کرد. شاید هوش مصنوعی در آینده بتواند اندکی آرامش را به زندگی شلوغ دامهایی که غذای انسان هستند، هدیه بدهد.
شرایط مرغهای تخمگذار
مرغ تخمگذار در یک حیاط خلوت، میتواند حدود شش تا هشت سال عمر کند، اما بیشتر مرغهایی که در مرغدانیهای صنعتی زحمت میکشند، پس از دو تا سه سال، زمانی که بهرهوری آنها کاهش یابد، ذبح میشوند. کیفیت پایین هوا، بستر آلوده، استرس تغذیه و درگیری با سایر مرغها میتواند منجر به کمبود غذا، بیماریهای عفونی، عوارض تخمگذاری، خودزنی و حتی همنوعخواری شود. مرغها حتی در بهترین شرایط، عمر کوتاهی دارند و تقریباً ۱۶ ساعت از روز را با نور مصنوعی در محفظههایی بسیار نزدیک به یکدیگر سپری میکنند.
برگزارکنندگان مسابقه، انتخاب مرغ تخمگذار را بیشتر از سایر سناریوها سادهسازی کرده بودند. مزرعهی شرکتی امکانات کمتری را برای پرندگان ارائه میکرد و ایوانهای راحتتر مزرعهی خانوادگی که از چمن مصنوعی پوشیده شده بود، در بین مرغها محبوبیت بیشتری داشت. در هوای گرم، پرندگان از یک «باغ» محافظتشده نیز استفاده میکردند.
کاترین لبلاند در ارائهاش مزرعهی خانوادگی را به درستی انتخاب کرد و دلایل او توسط داوران پذیرفته شد. همچنین، برخی ویژگیهای مثبت مزرعه شرکتی را بیان کرد و توصیههایی نیز ارائه داد. به هر حال، او منعکسکنندهی ارزشهای حرفهی دامپزشکی بود که برای ورود به آن آموزش میبیند، حوزهای که توصیههای تمام افرادی را که از حیوانات مراقبت میکنند، به خود اختصاص میدهد.
همهی مرغها در نهایت کشته میشوند، آیا نگهداری از آنها به صرف تخمگذاری اخلاقی است؟
در پایان، لبلاند سؤالی از اخلاقیات پرسید: «وقتی که همهی این مرغها در نهایت کشته میشوند، آیا نگهداری از آنها به صرف تخمگذاری اخلاقی است؟» در میان تمام شرکتکنندگان، لبلاند و همتیمیهایش تنها افرادی بودند که سؤالات عمیقی در مورد کل فرضیه سناریو مطرح کردند؛ اینکه حیوانات خیالی باید در وهلهی اول در موقعیتهای داستانی قرار میگرفتند.
داوران مسابقه ارزیابی رفاه حیوانات بدون شک به این سؤال توجه کرده بودند، اما به نظر میرسید که این قبیل سؤالات در محدودهی مسابقه نباشد. ساختار مسابقه به آموزش حرفهای کمک میکند تا پیوند جوامع انسانی را با حیوانات بهبود ببخشد، نه اینکه چیزی را حذف کند.
روزی فرا میرسد که دیگر به موشهای آزمایشگاهی، مرغداریها، یا امکاناتی برای نگهداری از لاکپشتهای صحرایی و دیگر گونههای حیاتوحش در اسارت، نیازی نباشد. تا آن روز، حیوانات در دستان دامپزشکان و دانشمندانی مانند لبلاند و همکلاسیهایش خواهند بود تا به بهترین شکل ممکن، به پیشرفت علم کمک کنند.
نظرات