آیا حشرات لذت و درد را حس میکنند؟
جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰مطالعه 10 دقیقهخلاصه مقاله:
- در گذشته تصور میشد تجربهی خودآگاهی منحصر به انسان باشد، اما امروزه با پژوهشهای جدید مشخص شده است که این تجربه در گونههای دیگر به ویژه حشرات هم وجود دارد. مثلا زنبورها حشرات اجتماعی با تواناییهایی مثل شمارش، درک تشابه و تفاوت و قابلیت انجام دیگر وظایف پیچیده هستند.
- براساس یافتههای پژوهشهای متعدد، زنبورها میتوانند از بازی کردن لذت ببرند. اما اثبات تجربه درد در آنها موضوع بحث است. با اینحال به نظر میرسد زنبورها شرایط ناخوشایند مثل محیط زنبورداری و استرس تکاندادن کندوی خود را درک کنند.
- بسیاری از صنایع به پرورش حشرات به عنوان جایگزینی برای پروتئینهای دام و طیور روی آوردهاند. اما این گذار به معنای رنج کمتر حیوانات نیست. بسیاری از پژوهشگرها همچنان بر سر اخلاقی بودن آزمایش روی حشرات و تحمیل درد به آنها اختلاف نظر دارند.
- صرفنظر از اینکه حشرات دارای ادراک باشند یا خیر، شاید روش اخلاقیتر این باشد که شرایط درد برای آنها را در محیطهای آزمایشگاهی یا کشتارگاه به حداقل برسانیم. به طور کلی به پژوهشهای بیشتری در زمینه تجربه و ادراک درد در حشرات نیاز داریم.
درد تجربهای آگاهانه است و در گذشته، بسیاری از پژوهشگرها تصور میکردند خودآگاهی منحصر به انسان است؛ اما اکنون پس از چند دهه پژوهش دربارهی ادراک و هوش زنبورها میتوان گفت که این تجربه صرفا محدود به انسان نیست.
بسیاری از پژوهشگرها ثابت کردهاند که زنبورها و دیگر حشرات میتوانند رفتارهای هوشمندانهای را از خود نشان دهند که بسیاری از افراد تصورش را نمیکنند. برای مثال زنبورها میتوانند بشمارند، مفاهیم تشابه و تفاوت را تشخیص دهند، وظایف پیچیده را با مشاهدهی دیگران بیاموزند و از ابعاد بدن خود آگاه باشند. چنین ظرفیتی از شناخت، در انسان با خودآگاهی ارتباط دارد.
همچنین به نظر میرسد زنبورها میتوانند لذت و درد را نیز تجربه کنند یا به بیان دیگر حداقل برخی از گونههای حشرات و شاید حتی همهی آنها، دارای ادراک هستند. اکتشافات یادشده پرسشهای جالبی را دربارهی منشأ فرآیند پیچیدهی شناخت مطرح میکنند. همچنین مفاهیم اخلاقی مهمی را دربارهی چگونگی رفتار با حشرات در آزمایشگاه و حیاتوحش به دنبال دارند.
نشانههای هوش
باور متداول تا همین اواخر این بود که حشرات موجوداتی خودکار و بدون فکر و احساس هستند که رفتارهایشان بهکلی غیرارادی و غریزی است؛ اما در دههی ۱۹۹۰ پژوهشگرها به اکتشافات خیرهکنندهای دربارهی ذهن حشرهها دست یافتند که تنها محدود به زنبورها نیست. برخی گونههای زنبور بیعسل میتوانند چهرهی همآشیانهایهای خود را تشخیص دهند و به مهارتهای اجتماعی چشمگیری دست پیدا کنند. برای مثال میتوانند فقط با تماشای مبارزهی زنبورهای دیگر، قدرت جنگندگی آنها را نسبت به خودشان استنتاج کنند.
مورچهها میتوانند همآشیانهایهای خود را که زیر خردهسنگها دفن شدهاند نجات دهند. آنها بدین منظور فقط قسمتهایی از بدن را که به دام افتاده (و درنتیجه نامرئی است) حفر میکنند و ابعاد بدن را از قسمتهایی که در بالای سطح مشاهدهپذیر است، استتناج میکنند.
زنبورها از مهارتهایی مثل امکان شمارش و تشخیص چهره برخوردار هستند
مگسهای غوطهور در واقعیت مجازی، نشانههایی از توجه و آگاهی نسبت به گذر زمان را نشان میدهند. ملخها هم میتوانند از نظر بصری فاصلههای پلههای نردبان را هنگام راهرفتن روی آن تخمین بزنند و سپس گام خود را بر همین اساس برنامهریزی کنند.
با توجه به پژوهشهای متعدد دربارهی پیچیدگیهای شناخت حشرهها، به نظر عجیب میرسد که دانشمندان پس از مدتی طولانی میپرسند آیا حشرات باهوش هستند یا قدرت درک و احساس دارند. دیگر پژوهشها حتی نشان میدهند که حشرات میتوانند نگرش مثبتی داشته باشند. بسیاری از گیاهان حاوی مواد تلخ مثل نیکوتین و کافئین برای دفع حیوانات گیاهخوار هستند، اما این مواد در مقدار کم در برخی شهدهای گیاهی هم پیدا میشوند.
- حشرات احتمالاً برخلاف انتظار همچون انسان درد را احساس میکنند22 تیر 01مطالعه '4
- زنبور بامبل از هوش جمعی شبیه به انسان برخوردار است5 فروردین 03مطالعه '4
پژوهشگرها همچنین این پرسش را مطرح میکنند که آیا گردهافشانها هم از این شهدها میترسند، اما دقیقا به نتیجهای عکس رسیدند. زنبورها به شکلی فعالانه به دنبال داروهایی مثل نیکوتین و کافئین هنگام بیماری هستند. مگسهای میوهی نر که از یافتن جفت محروم میشوند، غذاهای حاوی الکل را ترجیح میدهند که معمولا در میوههای درحال تخمیر وجود دارند و زنبورها حتی پس از کنار گذاشتن رژیم غذایی الکلی، علائمی از ترک اعتیاد را از خود نشان میدهند.
بنابراین این پرسش مطرح میشود که اگر حشرات دارای ذهن نیستند، چرا مواد هشیارکننده را مصرف میکنند؟ با اینحال وضعیتهای ذهنی مثبت و منفی شواهد کافی را برای توصیف ادراک حشرات ارائه نمیدهند.
لذت و درد
براساس آزمایشهای متعدد پژوهشگرها دربارهی واکنش زنبورها به پاداش بر اساس رنگهای مختلف، زنبورها با پاداش شگفتزده میشوند و وضعیت ذهنی خوشبینانهای را تجربه کردند. این وضعیت که به فرارسان عصبی دوپامین مربوط است، زنبورها را شادکام میسازد.
دیگر پژوهشها نشان میدهند که زنبورها نهتنها میتوانند خوشبینی، بلکه لذت را هم تجربه کنند. چند سال پیش پژوهشگرها زنبورهای عسل را برای غلتاندن توپهای کوچک به یک منطقهی هدف برای رسیدن به پاداش شهد آموزش دادند. این دستکاری معادل استفاده از سکه توسط انسان در ماشین فروش کالا است. در طول این آزمایشها پژوهشگرها مشاهده کردند که برخی زنبورها توپها را حتی زمانی که هیچ پاداشی در کار نبود میغلتاندند. به گمان آنها این رفتار میتواند نشانهای از بازی در زنبورها باشد.
براساس آزمایشی دیگر با توپها، به نظر میرسد چیزی لذتبخش در این فعالیت برای زنبورها وجود دارد. همراستا با دیگر مشاهدات مربوط به موجودات مهرهدار هنگام بازی، زنبورهای جوان بیشتر از زنبورهای پیرتر با توپها تعامل داشتند. همچنین زنبورهای نر بیشتر از زنبورهای ماده بازی میکردند. این آزمایشها شواهدی از وضعیتهای احساسی مثبت را در زنبورها نشان میدهند.
تمام پژوهشهای یادشده این پرسش را نیز مطرح کردند که آیا زنبورها قادر به تجربهی درد هستند؟ بررسی این مسئله در آزمایشها پژوهشگرها را با یک دوراهی اخلاقی روبهرو کرد: اگر نتایج مثبت باشند، پژوهش میتواند به بهبود رفاه تریلیونها حشره در حیاتوحش و حشرهها در شرایط کنترلشده کمک کند؛ اما اگر به رنج احتمالی حیوانات داخل آزمایش بینجامد چطور؟ پژوهشگرها تصمیم گرفتند آزمایش را صرفا با یک محرک ناخوشایند و نه دردناک انجام دهند.
آنها به زنبورها امکان انتخاب بین دو نوع گل مصنوعی را دادند. برخی از گلها تا ۵۵ درجهی سانتیگراد داغ شده بودند (دمای کمتر از فنجان قهوه اما هنوز داغ است) و برخی دیگر این طور نبودند. آنها پاداشها را بر اساس نوع گلها تقسیم کردند. به وضوح زنبورها در شرایطی که پاداش هر دو گل یکسان بود از گلهای داغتر دوری میکردند. در واقع چنین واکنشی را میتوان ناشی از واکنش غیرارادی ساده و بدون درد ارزیابی کرد.
نشانهی درد در انسانها صرفا واکنشی خودکار و غیرارادی نیست، بلکه اگر پاداش خوبی در کار باشد ممکن است درد را تا اندازهای به جان بخرد. مشخص شد که زنبورها هم دارای چنین انعطافی هستند. وقتی پاداشها روی گل داغشده زیاد باشند، زنبورها روی آنها فرود میآیند. در نتیجه فکر میکنند این ناراحتی ارزش تحملکردن را دارد. حتی وقتی گرما و پاداش از گلها حذف شوند، زنبورها مزایای و معایب هر گل را بر اساس حافظهی خود مرور میکنند و میتوانند گزینهها را در ذهنشان مقایسه کنند.
یافتههای فوق به طور قطع ثابت نمیکنند که زنبورها درد را تجربه میکنند، بلکه تنها یکی از شاخصهای ارزیابی هستند. زنبورها و حشرههای دیگر همچنین حافظههای بلندمدتی را دربارهی شرایط آسیبدیدن شکل میدهند و همچنین به حسگرهای ویژهای مجهزند که آسیب بافتی را آشکار میکنند و به بخشهایی از مغز متصل هستند که میتوانند دیگر محرکهای ادراکی را پردازش و ذخیرهسازی کنند. این موجودات دارای اجزای عصبی لازم برای تنظیم تجربههای درد از طریق کنترل بالا به پائین هستند.
تعهد اخلاقی
اگر حداقل برخی حشرهها حساس باشند و بتوانند درد را احساس کنند، این مسئله چه مفاهیمی را به دنبال خواهد داشت؟ شاید این سؤال را از خود بپرسید که اگر یک پشه روی بازویتان نشست و آن را کشتید کار اشتباهی را انجام دادهاید؟ خیر، لزوما نمیتوان چنین نتیجهای گرفت. در واقع این دیدگاه که بسیاری از حیوانات دارای قدرت درک هستند، مانع از این نشده که انسان آنها را نکشد. بلکه به نوعی آگاهی یا قانونگذاری در بسیاری از کشورها منجر شده است؛ بهطوریکه میتوان این کار را به روشی انجام داد تا رنج و درد آنها به حداقل برسد. اگر مرگ بهصورت آنی باشد، مانند وقتی که یک پشه را روی بازویتان میکشید، فرصت اندکی برای رنج کشیدن وجود دارد.
طرز برخورد با حشرهها در آزمایشگاههای علمی نیز نیازمند توجه است. حشرهها برخی از کشندهترین بیماریها را به انسان منتقل میکنند بنابراین پژوهش دربارهی چگونگی کنترل آنها اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این میتوان با بررسی ژنتیک مولکولی و ساختار عصبیزیستی حشراتی مثل مگسهای میوه، درمانهایی را برای اختلالهای سلامتی انسانها پیدا کرد.
پژوهشگرها اغلب اوقات از سوی برخی شرکتهای سرمایهگذاری تشویق میشوند که به جای مهرهداران روی حشرات کار کنند؛ چرا که هیچ ملاحظاتی اخلاقی در این باره وجود ندارد؛ اما برخی روشهای بهکاررفته برای بررسی حشرهها پتانسیل ایجاد درد شدید را دارند. حشرهها گاهی پس از قطع دست و پایشان در موم داغ قرار میگیرند، کپسولهای سر آنها باز میشود و الکترودهایی در بخشهای مختلف مغزشان بدون بیهوشی قرار داده میشود.
با اینکه احساس درد در حشرهها به طور قطعی اثبات نشده است، نمیتوان این احتمال را نادیده گرفت و نیاز به پژوهشهای بیشتری در این زمینه احساس میشود. از سویی برخی دانشمندان دربارهی قانونگذاری در این زمینه نگران هستند که قابل درک است؛ زیرا دولتها میتوانند قانون را به کابوس بوروکراتیک تبدیل کنند. با اینحال شاید روش ارزشمندتر این باشد که پژوهشگرهای حشرات از روشهایی استفاده کنند که درد را به حداقل میرساند یا حداقل تعداد حشرات تحت آزمایش را کاهش دهند.
وجود زنبورها برای تنظیم زندگی انسانها ضروری است
از حشرات در سطحی گسترده در صنعت غذا و خوراک استفاده میشود. بیش از یک تریلیون جیرجیرک، مگسهای سرباز سیاه، شپشکهای آرد و دیگر گونهها سالانه کشته میشوند و این صنعت در سطح گستردهای رو به گسترش است. اغلب اوقات پرورش حشرات بهعنوان جایگزینی برای گوشت مهرهدارانی مثل گاوها یا مرغها درنظر گرفته میشوند. مزیت دیگر پرورش حشرات میتواند این باشد که هیچ نگرانی اخلاقیای در رابطه با حشرات نسبت به گاوها و مرغها وجود ندارد. در واقع شرکتهای پرورشدهندهی حشره کاملا عمدی این مفهوم را تبلیغ میکنند که حشرهها فاقد ظرفیت احساس درد هستند.
این ادعا برای تمام حشراتی که تاکنون آزمایش شدهاند، اشتباه است. علم به ما میگوید روشهای بهکاررفته برای کشتن حشرات پرورشیافته از جمله پختن، جوشاندن یا استفاده از امواج مایکروویو پتانسیل درد شدید را دارند و البته از آنها برای اهداف خوبی استفاده نمیشود. بخش زیادی از این صنایع به دنبال جایگزینکردن مصرف گوشت مهرهداران با حشرات نیستند، بلکه اغلب حشرات سلاخیشده طعمهی حیواناتی مثل ماهی سالمون یا مرغ میشوند که برای مصرف انسان پرورش مییابند.
با اینحال حتی اگر هدف ما جایگزینی گوشت مهرهداران باشد نیاز به مدرکی علمی برای روشهای انسانی کشتار و شرایط پرورش قابل دفاع برای حشرهها داریم. همچنین ممکن است این شواهد به رنج کمتر در مراحل نوزادی برخی گونهها اشاره کنند، اما تا زمان دستیابی به آنها باید محتاطانه رفتار کنیم.
متأسفانه رژیم غذایی گیاهخواری یا وگان لزوما خالی از نگرانیهای اخلاقی در جهت آسایش حشرات نیست. بسیاری از حشرهها دارای ذائقهی مشترک با انسان در برگها، ریشهها، سبزیها و میوههای گیاهان هستند. درنتیجه، سالانه چندین میلیون تن آفتکش در سراسر جهان برای تولید غذای ارزان و دستیابی به حداکثر سود به کار میروند. این آفتکشها میتوانند بیشمار حشره و بسیاری از موجودات دیگر را مسموم کنند و به کام مرگ بکشانند. اغلب این مرگومیرها در فرآیندهای آهستهای رخ میدهند که چند روز به طول میانجامند.
صرفا حشرههای گیاهخوار تحت تأثیر قرار نمیگیرند. پیامدهای شدید حشرهکشهایی مثل نئونیکوتینوئید روی زنبورها به خوبی مستند شدهاند. گرچه تراکم این حشرهکشها در شهد گلها و گردهها نسبتا پائین است و بهصورت فوری آنها را نمیکشد، میتوانند بر مهارتهای یادگیری، راهیابی، بازدهی در خوراکیابی و موفقیت تولید مثل و در نهایت جمعیت زنبورهای وحشی تأثیر بگذارند. آسیب به زنبورها نگرانکننده است؛ زیرا این حشرات برای عملکرد انسان ضروری هستند: آنها محصولات و گلهای باغ را گردهافشانی میکنند؛ اما آفتکشها پتانسیل آسیب شدید به زنبورها و دیگر حشرات را دارند.
همچنین زنبورها به دلیل عملیات گردهافشانی تجاری در معرض استرس شدیدی قرار میگیرند. تولید انبوه تمشک، بلوبری، سیب، گوجهفرنگی، هندوانه و آووکادو و بسیاری از محصولات دیگر به زنبورهای عسل وابسته است که به صورت تجاری پرورش داده میشوند و به موقعیتهای دوردست برای گردهافشانی محصولات منتقل میشوند.
شیر بادام که یکی از جایگزینهای محبوب شیر لبنی است، تا حد زیادی به شکوفهی بادام کالیفرنیا، یکی از بزرگترین رویدادهای گردهافشانی تجاری در جهان، بستگی دارد. زنبوردارهای مهاجر بیش از نیمی از زنبورهای عسل آمریکای شمالی (تا سقف چندین میلیارد عدد)را در کامیونها به زمین تککشتی بادام با وسعت ۳۳۰۰ مترمربع در کالیفرنیا در طول دورهی گلدهی میبرند و سپس زنبورها به موقعیتهای اصلی خود یا رویدادهای گلدهی محصول بازمیگردند.
«ناهنجاری فروپاشی کلونی زنبورها» که احتمالا در رسانهها دربارهاش شنیدهاید، تنها حاصل پاتوژنهای شناخته شده نیست، بلکه میتواند به دلیل اقدامات ظالمانهی زنبوردارها و تحمیل استرس به زنبورها باشد. حتی لرزاندن اندک زنبورها میتواند به وضعیت احساسی بدبینانه منجر شود. حالا تصور کنید لرزشهای شدید و طولانی زنبورها هنگام حملشان به قارههای مختلف در کندوهای عایقشده روی غذاهای مصنوعی چه پیامدهایی دارد. در چنین شرایطی آنها نمیتوانند آزادانه حرکت کنند و سپس خود را در مزارع محصولی بدون تنوع بالای گلها مییابند.
دانشمندان در سطح گستردهای به بررسی آثار تعیینکنندهی استرس بر سیستم ایمنی گونههای مختلف از جمله حشرات پرداختهاند. برای موجودات بیمهرهای مثل حشرهها، این فرض وجود دارد که استرس فیزیولوژیکی است درست مثل گیاهی که هنگام محرومیت از آب حالتی پژمرده به خود میگیرد. این احتمال که در حشرات استرس حداقل تا حدی ماهیت فیزیولوژیکی دارد، نیازمند بررسی بیشتر است.
برای زندهماندن و تغذیهکردن به شکل اجتنابناپذیری موجودات دیگر را میکشیم؛ اما زمانی که قربانیها دارای ادراک باشند، از نظر اخلاقی تعهد داریم رنج آنها را کاهش دهیم و تفاوتی ندارد که از آنها در آزمایشگاه یا مزارع و زمینههای کشاورزی و دامپروری استفاده کنیم.
این حقیقت که تاکنون مدرکی برای ادراک جانوران وجود ندارد به این معنی نیست که از خطر گریختهایم. در مقابل، شاخصهای قوی روانشناختی، دارویی، عصبی زیستی و هورمونی ادراک که در بسیاری از جانوران بهویژه برخی حشرات میشناسیم، به این معنی است که باید در جهت مخالف ترتیب به شواهد دست پیدا کنیم. ما پیش از آنکه حشرات را در شرایط استرس و درد قرار دهیم، نیاز به شواهدی قوی از نبود ادراک درد در آنها داریم.
نظرات