اردوگاه قرن

پروژه‌های نظامی عجیب دوران جنگ سرد در قطب شمال

پنج‌شنبه ۵ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰مطالعه 9 دقیقه
در جریان جنگ سرد پروژه‌های نظامی عجیبی برای منطقه شمالگان پیشنهاد شد که بسیاری از آن‌ها به دلایل مختلف ناکام ماند.
تبلیغات

در سال‌های اخیر، شمالگان به عاملی برای نگرانی ناشی از تغییرات اقلیمی تبدیل شده است و دانشمندان مضطربانه ذوب‌شدن صفحه یخی گرینلند را دنبال می‌کنند و درمورد تخریب گسترده زیست‌محیطی نگران هستند. اما قبلا این طور نبود.

در اوج جنگ سرد در دهه ۱۹۵۰، زمانی که ترس از جنگ هسته‌ای بر شهروندان آمریکا و شوروی سایه انداخته بود، دانشمندان و مهندسان آرمان‌گرا، شمالگان را مکانی با پتانسیل نامحدود برای ایجاد آینده‌ای جسورانه می‌دیدند. در این میان، گرینلند به‌عنوان وسوسه‌انگیزترین محل برای اثبات پژوهش‌های آن‌ها ظاهر شد.

محفظه سربی حاوی میله‌های سوخت
محفظه سربی که میله‌های سوخت رآکتور هسته‌ای اردوگاه قرن ایالات متحده در گرینلند را در جریان برچیدن رآکتور در دهه ۱۹۶۰ حمل می‌کند.

دانشمندان و مهندسانی که برای ارتش ایالات متحده کار می‌کردند، مجموعه‌ای از پروژه‌های جسورانه خاص مناطق سردسیر را ارائه کردند که برخی از آن‌ها نوآورانه بود و بسیاری از آن‌ها نیز خردمندانه نبودند و به سرعت کنار گذاشته شدند.

برخی از پروژه‌های پیشنهادی برای منطقه شمالگان عبارت بودند از دفع زباله‌های هسته‌ای در میان یخ‌ها، انتقال مردم، منابع و موشک‌ها زیر یخ با استفاده از مترو، آزمایش هواناوها برای عبور سریع از شکاف‌های غیر قابل عبور، ساختن لوازم با استفاده از ترکیب یخ‌زده‌ای از یخ و خاک و حتی ساخت شهری زیر صفحه یخی که از انرژی هسته‌ای نیرو می‌گرفت. امروزه، بسیاری از ایده‌های مذکور فقط در صفحات زرد و جلد مجلات قدیمی و ده‌ها گزارش فنی مبهم باقی مانده‌اند.

کارل و برنهارد فیلبرت که هر دو فیزیکدان و کشیش بودند، فکر می‌کردند صفحه یخی گرینلند محل مناسبی برای دفن ضایعات هسته‌ای است. آن‌ها پیشنهاد کردند پیش از دفن ضایعات، ابتدا سوخت‌ مصرف‌شده راکتورها فرآوری مجدد و نوکلیدهای دارای عمر طولانی بازیافت شود و باقیمانده که عمدتا شامل رادیونوکلیدهای دارای طول عمر کوتاه هستند، به شکل شیشه یا سرامیک درآیند و برای حمل‌و‌نقل ایمن با چند سانتی‌متر سرب پوشانده شوند. آن‌ها چندین میلیون توپ رادیواکتیو به قطر حدود ۴۰ سانتی‌متر را متصور می‌شدند که در منطقه‌ای به وسعت ۷۷۷ کیلومتر مربع از صفحه یخی، دور از سواحل پراکنده شده‌اند.

از آنجا که توپ‌ها بسیار رادیواکتیو و در نتیجه گرم بودند، یخ را ذوب و با انرژی کمتر از چند لامپ رشته‌ای ۱۰۰ واتی راه خود را از میان یخ باز و به اعماق یخ نفوذ می‌کردند. فیلبرت‌ها امیدوار بودند هزاران یا ده‌ها هزار سال بعد وقتی یخ‌های حامل توپ‌ها در ساحل ظاهر شوند، رادیواکتیویته آن‌ها از بین رفته باشد. یکی از فیزیکدانان بعدها گزارش کرد این ایده در خواب به او الهام شده است.

طرح  برادران فیلبرت ناشناخته‌های زیادی داشت و بحث‌های داغی را در نشست‌های علمی به دنبال داشت و سوالاتی از این قبیل مطرح شد که اگر توپ‌ها له شوند یا در مسیر جریان‌های آب نزدیک قاعده صفحه یخی گیر کنند، چه اتفاقی می‌افتد؛ آیا توپ‌های رادیواکتیو، یخ را آنقدر گرم می‌کنند که یخ در پایه یخچال سریع‌تر جریان یافته و حرکت توپ‌ها به ساحل را سریع‌تر کند؟

چالش‌های لجستیکی، تردیدهای علمی و سیاست، پروژه دفع توپ‌های حامل ضایعات هسته‌ای در یخ را به شکست کشاند. تولید میلیون‌ها توپ شیشه‌ای رادیواکتیو هنوز عملی نبود و دانمارکی‌ها که در آن زمان گرینلند را تحت کنترل خود داشتند، هرگز حاضر نبودند ضایعات هسته‌ای در جزیره آن‌ها دفن شود. برخی حتی نگران بودند تغییرات اقلیمی یخ را ذوب کند. در هر صورت، برادران فیلبرت از ورقه یخ بازدید کردند و مقالات علمی داوری‌شده‌ای را در زمینه‌ی رویای خود درباره این روش دفع ضایعات هسته‌ای منتشر کردند.

هواپیمای سی-۱۱۹ فلائینگ باکس‌کار
هواپیمای سی-۱۱۹ فلائینگ باکس‌کار نیروی هوایی ایالات متحده که درحال تحویل بولدوزر به شمال گرینلند است.

تخیلات نظامی درباره شمالگان پیش از جنگ سرد شکل گرفته بود. در سال ۱۹۴۳ این تصورات، خلق موجوداتی افسانه‌ای مانند پرنده کی (Kee Bird) را در پی داشت که از نام آن استفاده فراوانی شد. مشهورترین مورد، بمب افکن B-29 با نام «کی برد» بود که از آلاسکا به مقصد قطب شمال پرواز کرد اما بعدا گم شد و در سال ۱۹۴۷ وقتی که سوختش تمام شده بود، روی دریاچه‌ی یخ‌زده‌ای در گرینلند فرود آمد. علاوه‌بر‌این، طرح بلندپروازانه برای به پرواز درآوردن هواپیمای تقریبا دست‌نخورده کی برد از روی یخ در اواسط دهه ۱۹۹۰ به دلیل آتش‌سوزی ناکام ماند. اما نسل کی بردها منقرض نشد.

در سال ۱۹۵۹، روزنامه‌ی دیترویت فی پرس گزارش کرد که ارتش درحال آزمایش وسیله نقلیه جدیدی است که روی برف حرکت می‌کند. کی برد جدید یک ماشین پرنده نبود، بلکه ترکیبی از ماشین برف‌رو، تراکتور و هواپیما بود که می‌توانست مدت زمان سفر روی ورقه یخی را بیش از ده برابر کاهش دهد.

نسخه جدید کی برد، برخلاف وسایل مشابه ولی کاربردی دهه ۱۹۳۰ که در دشت‌های مرکزی آمریکای شمالی و روسیه توسعه پیدا کرده و به اسکی‌های کوتاه‌، بدنه جعبه‌مانند و چندین پروانه‌مجهز بودند، تک پروانه‌ای و با تمرکز روی سرعت ساخته شده بود. نمونه اولیه در تاسیسات آزمایشی ارتش در هاتن میشیگان به سرعت ۶۴ کیلومتر بر ساعت رسید. این امر به خاطر پوشش تفلون تقریبا بدون اصطکاک موجود روی اسکی‌های ۷٫۶ متری و موتور هواپیمای با توان ۳۰۰ اسب بخار آن بود که پروانه را به حرکت در می‌آورد.

هدف این بود که ماشین به سرعت ۱۱۳ کیلومتر بر ساعت برسد، اما پس از چندین آزمایش ناموفق و چند مقاله درمورد خصوصیات فنی، فقط یک مقاله فنی سراسری درمورد آن توسط ژان هانمر پی‌ارسون منتشر شد. ژان هانمر پی‌ارسون قبل از اینکه روزنامه‌نگار شود، خلبان نظامی در جنگ جهانی دوم و یکی از اولین زنانی بود که به جنوبگان قدم نهاد.

شوری نیز از این رقابت عقب نماند. نسخه شوروی که Airsled نامیده می‌شد، کوتاه، تنومند و مجهز به سلاح‌هایی برای مبارزه در شمالگان بود. مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این وسیله نقلیه سلاحی حمل می‌کرد.

در سال ۱۹۶۴، ارتش ایالات متحده یکی از خویشاوندان دور کی برد را در گرینلند آزمایش کرد. این ماشین که کارابائو نامیده می‌شد، روی بالشتکی از هوا روی زمین و روی آب یا برف شناور می‌شد و قبلا در مناطق گرمسیری مانند جنوب فلوریدا آزمایش شده بود. این ماشین دو مرد و ۴۵۴ گرم بار را حمل می‌کرد و حداکثر سرعتش ۱۶۱ کیلومتر بر ساعت بود. بالشتک هوا وسیله نقلیه را از روی شکاف‌ها عبور می‌داد، اما حتی با بادهای متوسط که در شمالگان رایج بود، زمین‌گیر می‌شد.

مشکل دیگر کارابائو این بود که در حرکت به سمت بالا خوب بود، اما چون ترمز نداشت، در حرکت به پایین دچار دردسر می شد.  جای تعجب نیست که کارابائو (که نامش برگرفته از گاومیش فیلیپینی است) برخلاف ادعاهای سازندگان آن، برای سفر روی یخ مناسب نبود.

کارابائو
آزمایش وسیله نقلیه دارای بالشتک هوا کارابائو توسط ارتش ایالات متحده روی برف در گرینلند در دهه ۱۹۶۰.

کارشناسان هنوز به‌طور جدی به استفاده از هواناوها در سفرهای قطبی فکر می‌کنند. با وجود این تفکرات عمیق، هواناوها هنوز متداول نشده‌اند و به‌ندرت برای سفر و تحقیقات در مناطق قطبی استفاده می‌شوند.

در سال ۱۹۵۶، مجله هفتگی کولیرز که زمانی میلیون‌ها آمریکایی آن را می‌خواندند، مقاله‌ای با عنوان متروهای زیر کلاهک یخ منتشر کرد که گزارشی هیجان‌انگیز درمورد فعالیت‌های ارتش در گرینلند بود و با عکسی از سربازی که کلنگی در دست داشت، آغاز می‌شد. پشت سر او تونلی ۷۶ متری که عمدتا با دست حفر شده و فقط با فانوس روشن بود، به درون صفحه یخی گرینلند پیش می‌رفت. کولیرز نقشه‌ی ساده و نمایی عرضی از خط آهن خیالی را نشان می‌داد که از شمال غربی گرینلند عبور می‌کرد.

اما تونل‌های یخی ارتش در فاصله‌ی ۳۰۰ متری جایی که شروع شده بودند، به پایان رسیدند و به خاطر شکنندگی دیواره‌های یخی‌شان محکوم به شکست بودند. بدین ترتیب، ایده متروی زیر صفحه یخی هرگز عملی نشد.

شکست ایده متروی زیر صفحه یخ، ارتش را از پیشنهاد پروژه «کرم یخ» منصرف نکرد. پروژه مذکور یک طرح فوق سری بسیار عجیب بود: شبکه‌ای از تونل‌های زیر یخ که منطقه وسیعی از شمال گرینلند را پوشش می‌دادند.  صدها موشک با کلاهک‌های هسته‌ای سوار بر قطارها از میان تونل‌ها حرکت می‌کردند و در نقاط پرتاب ظاهر می‌شدند و در صورت نیاز به پاسخ به تهاجم شوروی، بسیاری از اهداف بلوک شرق را نابود می‌کردند.

گرینلند نسبت به آمریکای شمالی به مراتب به اروپا نزدیک‌تر بود و این امر امکان پاسخ سریع استراتژیک را فراهم می‌کرد، درحالی‌که برف پوشش و حفاظتی در برابر انفجار ارائه می‌کرد. ارتش قصد داشت با استفاده از رآکتورهای هسته‌ای حمل‌شدنی، انرژی پروژه کرم یخ را تامین کند.

تونل درون صفحه یخی گرینلند
در دهه ۱۹۵۰، ارتش آمریکا عمدتا با استفاده از ابزارهای دستی،‌ تونلی درون ورقه یخی گرینلند حفر کرد. این تونل نمونه‌ی اولیه‌ای از سیستم حمل‌و‌نقل زیرزمینی با اهدافی مانند جا‌به‌جایی موشک‌های هسته‌ای زیر یخ بود، اما هرگز عملی نشد.

ارتش یکی از شرکت‌های تابعه دیترویت را برای ارزیابی و قیمت‌گذاری پروژه ریلی استخدام کرد. گزارشی از سال ۱۹۶۵ شامل نقشه ایستگاه‌ها و مسیرهایی که قطارها هنگام عدم استفاده در آن مستقر می‌شدند، به این نتیجه رسید که پیمانکاران می‌توانند راه آهنی به طول ۳۵ کیلومتر روی خشکی و ۲۲۲ کیلومتر درون صفحه یخی را با هزینه ۴۷ میلیون دلار (حدود ۴۷۰ میلیون دلار امروزی) بسازند.

شرکت مطالعه، لکوموتیوهای هسته‌ای را پیشنهاد کرد، زیرا آن‌ها خطر گرمای ناشی از موتورهای دیزلی را که ممکن است تونل‌های یخی را ذوب کنند، کاهش می‌دادند. ظاهرا اهمیتی هم نداشت که هنوز لکوموتیوهای هسته‌ای یا ریل‌های مخصوص آن‌ها ساخته نشده بود. درنهایت، کرم یخ به یک واگن ریلی، ۳۹۶ متر ریل و یک کامیون نظامی متروکه روی چرخ‌های راه آهن محدود شد.

ماهیت دوگانه‌ی یخچال‌های شمالگان مهندسان ارتش را ناامید کرد. یخچال‌ها در زمستان پایدار بودند؛ اما حفاری آن‌ها دشوار بود. از طرف دیگر در تابستان زیر گرمای ۲۴ ساعته خورشید، چند سانتی‌متر بالای یخ منجمد ذوب می‌شد و باتلاقی غیر قابل عبور برای انسان‌ها و وسایل نقلیه ایجاد می‌کرد.

با ذوب‌شدن لایه منجمد خاک زیر باند پرواز، کف آن خم می‌شد و گودال‌های حاصل می‌توانستند به ارابه فرود آسیب بزنند. ارتش در واکنش به این اتفاق خواست باندهای پرواز را به رنگ سفید درآورد تا تابش خورشید را منعکس کند و لایه منجمد زیر را خنک نگه دارد، اما این واقعیت که رنگ توانایی ترمزگیری هواپیماها را کاهش می‌داد، مانع از اجرای طرح شد.

مهندسان نظامی که همیشه خوشبین بودند، نگرش مثبت‌تری به لایه منجمد خاک داشتند. آن‌ها که سعی داشتند از مواد بومی موجود در شمالگان استفاده کنند تا هزینه حمل‌و‌نقل مواد کاهش پیدا کند، نسخه‌ای مصنوعی از لایه منجمد خاک را ساختند. آن‌ها ابتدا مقدار بهینه از آب و خاک خشک را مخلوط کردند. سپس مخلوط را درون قالب‌هایی ریختند تا به شکل خاک جامد یخ بزند و با آن مواردی مانند تیرک، آجر، پوشش تونل و حتی صندلی ساختند. اما ماده ترکیبی آن‌ها هرگز به‌عنوان مصالح ساختمانی مورد استفاده قرار نگرفت، چرا که یک روز گرم کافی بود تا حتی مستحکم‌ترین پروژه ساختمانی به گودالی از گل تبدیل شود.

جاه‌طلبانه‌ترین رویای ارتش در قطب شمال به حقیقت پیوست. در سال ۱۹۵۸ مهندسان شروع به ساخت  اردوگاه قرن (Camp Century) کردند که به شهر زیر یخ نیز معروف بود. جاده‌ای یخی به طول ۲۲۲ کیلومتر به کمپ منتهی می‌شد و حدود ۱۶۱ کیلومتر از لبه صفحه یخی فاصله داشت.  تقریبا ۱٫۶ کیلومتر یخ عمودی، اردوگاه را از سنگ و خاک زیر آن جدا می‌کرد. اردوگاه قرن دارای ده‌ها خندق بزرگ به طول بیش از ۳۰۰ متر بود که همگی توسط برف‌روب‌های بزرگ درون صفحه یخی حفر و سپس با طاق‌های فلزی و برف پوشانده شده بودند.

داخل اردوگاه اتاق‌های خواب دارای سیستم گرمایشی برای چند صد نفر، سالن غذاخوری و یک نیروگاه هسته‌ای حمل‌شدنی وجود داشت. رآکتور امکاناتی مانند دوش آب گرم نامحدود و مقدار زیادی برق فراهم می‌کرد.

اردوگاه موقتی بود. در کمتر از یک دهه، یخ‌های روان آن را تخریب کردند، اما قبل از آن، دانشمندان و مهندسان اولین مغزه‌ی یخی عمیق را حفاری و به کل ضخامت صفحه یخی گرینلند نفوذ کردند. در سال ۱۹۶۶، یعنی آخرین فصلی که ارتش در اردوگاه قرن مستقر بود، حفارها بیش از ۳٫۴ متر خاک منجمد را از زیر یخ برداشت کردند که دستاورد بی‌سابقه‌ی دیگری به شمار می‌رفت.

ماژول رآکتور هسته‌ای
یک ماژول از رآکتور هسته‌ای حمل‌شدنی به اردوگاه قرن منتقل می‌شود. رآکتور امکاناتی مانند دوش آب گرم نامحدود و مقدار زیادی برق برای اردوگاه فراهم می‌کرد.

نمونه‌های جمع‌آوری‌شده از اردوگاه قرن نشان می‌داد خاک حاوی فسیل‌های فراوانی از گیاهان و حشرات است که شواهد واضحی از این موضوع است که بخش‌های بزرگی از گرینلند در حدود ۴۰۰ هزار سال پیش عاری از یخ بودند. در آن زمان، دمای زمین تقریبا همانند امروز، اما میزان کربن‌دی‌اکسید جو حدود ۳۰ درصد کمتر بود.

در نیم‌قرنی که فروپاشی اردوگاه قرن گذشته، گرم‌شدن زمین موجب ذوب‌شدن حجم زیادی از یخ‌های گرینلند شده است. ده سال گذشته، گرم‌ترین سال‌های ثبت شده در تاریخ بود و صفحه یخی هر سال کوچک‌تر می‌شود. ذوب یخ‌‌های شمالگان و پیامدهای بی‌شمار آن واقعیتی علمی است، نه خیال‌پردازی و فاصله زیادی با خوش‌بینی‌های نسنجیده‌ی رویا‌پردازان دوران جنگ سرد دارد که روزگاری آینده‌ را در دل یخ‌ها تجسم می‌کردند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات