داستان شگفت‌انگیز لوسی؛ چگونه فسیلی ۳٫۲ میلیون ساله به نماد تکامل بشر تبدیل شد؟

یک‌شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰
مطالعه 8 دقیقه
بازسازی چهره انسان‌تبار لوسی
لوسی، فسیل ۳٫۲ میلیون‌ساله زنی باستانی است که به عنوان نماد تکامل انسان، داستان شگفت‌انگیزی را از کشف، بقا و رمزگشایی گذشته‌ی انسان‌ها روایت می‌کند.
تبلیغات

تقریباً نیم‌قرن پیش در چنین روزهایی، پژوهشگرانی که در منطقه‌ی عفار در اتیوپی مشغول به کار بودند، فسیل شگفت‌انگیزی را کشف کردند. این نمونه‌ی فسیلی که به انسان‌تباری ماده و عضوی از خانواده‌ی انسانیان تعلق داشت، با سرعت به مشهورترین فسیل جهان تبدیل شد. اگر تاکنون حتی نگاهی گذرا به خاستگاه و تکامل بشر انداخته باشید، حتما نام او را شنیده‌اید. این زن مشهور «لوسی» نام دارد.

یکی از دلایل اهمیت لوسی، این است که اسکلت او هرچند کامل نیست، نسبتاً قابل شناسایی است. همچنین، اسکلت لوسی تا حدودی شبیه به اسکلت انسان‌های امروزی است و پژوهشگران بر این باور هستند که لوسی و همنوعان او ممکن است خویشاوندان نزدیک (و شاید حتی نیای ما) بوده باشند. اما لوسی فقط یکی از بسیار نمونه‌های فسیلی متعلق به انسان‌تباران محسوب می‌شود که از زمان ارائه‌ی فرضیه‌ی ظهور انسان در آفریقا از سوی چارلز داروین در سال ۱۸۷۱، کشف شده است.

اما چرا جایگاه لوسی در ذهن عموم و همچنین، در مطالعات تکامل انسان این‌چنین ویژه است؟ پاسخ این پرسش، به جایگاه نمادین او به عنوان سندی زنده از تاریخ تکامل عمیق انسان در آفریقا و به ارزش ذاتی او به عنوان منبعی برای شواهد علمی درباره‌ی تکامل انسان، بازمی‌گردد.

کپی لینک

لوسی: از موجودی معمولی تا فسیلی نادر

اسکلت ۳٫۲ میلیون ساله لوسی مشهورترین فسیل جهان
اسکلت ۳٫۲ میلیون ساله از گونه استرالوپیتکوس آفارنسیس، مشهور به لوسی.
عکاس: Dave Einsel / Getty Images

بیایید به دوران زندگی لوسی بازگردیم. حدود ۳٫۲ میلیون سال پیش، اجداد کوچکی از انسان که دارای ترکیبی از ویژگی‌های انسان‌گونه و میمون‌گونه بودند، در منطقه‌ای با علفزارهای وسیع و درختان پراکنده در شاخ آفریقا زندگی می‌کردند. لوسی نیز یکی از اعضای این جامعه‌ی غنی از نخستی‌ها و گونه‌های مختلف پستانداران بود که امروزه دیگر در این منطقه یافت نمی‌شوند. در حقیقت، لوسی در طول زندگی کوتاه خود موجودی کاملاً معمولی به حساب می‌آمد و چیزی وجود نداشت که او را از دیگر موجودات متمایز کند. آنچه او را به موجودی خاص تبدیل کرد، وقایع پس از مرگش بود.

لوسی در طول زندگی کوتاهش موجودی کاملاً معمولی محسوب می‌شد

وقتی موجودی در دشت باز و دور از دریاچه یا رودخانه می‌میرد، لاشخورها و سایر حیوانات کوچک به‌سرعت بافت‌های نرم ازجمله ماهیچه‌ها و رباط‌های او را می‌خورند و استخوان‌هایش را از هم جدا و پراکنده می‌کنند. در نتیجه، بقایای او به‌سرعت در اثر شرایط محیطی تجزیه و تخریب می‌شود و فرصتی برای فسیل‌شدن باقی نمی‌ماند.

اما اگر موجودی در نزدیکی دریاچه یا رودخانه‌ای جان دهد، ممکن است شانس اندکی وجود داشته باشد که یکی یا چند استخوان و دندان‌هایش توسط رسوبات پوشانده شود. استخوان‌ها نه‌تنها از نظر فیزیکی توسط رسوبات دربرابر آسیب بیشتر محافظت می‌شوند، بلکه در شرایط مناسب توسط ترکیبات شیمیایی موجود در رسوبات، سخت می‌شوند. این فرآیند به «فسیل‌شدن» معروف است و به‌تدریج، استخوان‌ها و دندان‌ها را به سنگ‌هایی با همان شکل تبدیل می‌کند.

استخوان‌های اسکلت لوسی انسان تبار نخستین از گونه جنوبی کپی عفاری
استخوان‌های انسان‌تبار لوسی.
عکاس: John Kappelman / University of Texas at Austin

اما حتی با وجود تمامی مراحل، موجود هنوز با تبدیل‌شدن به فسیلی مشهور فاصله‌ی زیادی دارد. برای اینکه فسیلی مانند لوسی کشف و مشهور شود، لایه‌های رسوبی که او را دربرگرفته‌اند، باید توسط فرسایش آشکار شوند. سپس، تیمی از دانشمندان و جستجوگران فسیل باید این بقایای سنگواره‌ای را پیش از تخریب کامل، کشف کنند و برای بازیابی تکه‌ها و بخش‌های پراکنده‌ی فسیل در سراسر منطقه، منابع و تجهیزات کافی نیز در دست داشته باشند.

احتمال بسیار ناچیز حفظ‌شدن، فسیل‌شدن، نمایان‌شدن، کشف و بازیابی استخوان‌ها و دندان‌های موجودی خاص، پیداشدن لوسی را به کشفی فوق‌العاده شگفت‌انگیز تبدیل کرده است. تعداد این گونه اسکلت‌ها که به مراحل ابتدایی سوابق فسیلی مربوط به انسان تعلق دارند، از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‌رود.

کپی لینک

ترکیب اندام‌های لوسی: انسان‌گونه و میمون‌گونه

یکی دیگر از دلایل استثنایی بودن لوسی، بقای بخش‌های چشمگیری از استخوان‌های او است که طول اندام‌ها را نشان می‌دهد: استخوان‌های بازو و ساعد در اندام فوقانی و استخوان ران و ساق پا در اندام تحتانی. یکی از تفاوت‌های اصلی بین انسان‌های امروزی و خویشاوندان نزدیک زنده‌ی ما، یعنی شامپانزه‌ها و بونوبوها، نسبت طول اندام‌هاست. در حالی که انسان‌های امروزی پاهای بلند و دست‌های کوتاهی دارند، شامپانزه‌ها و بونوبوها بازوهای بلند و پاهای کوتاهی دارند. همچنین، آن‌ها ساعدهای نسبتاً بلندی نیز دارند.

چهار استخوان بلند اصلی در اندام‌های لوسی، آسیب دیده و یا بخش‌هایی از آن‌ها از بین رفته است. بنابراین، طول دقیق آن‌ها باید تخمین زده می‌شد. بااین‌حال، بقایای باقی‌مانده به اندازه‌ای است که نشان می‌دهد نسبت اندام‌های لوسی و در نتیجه، گونه‌ی او به نام «استرالوپیتکوس آفارنسیس» (Australopithecus afarensis)، بیش از انسان امروزی به شامپانزه‌ها و بونوبوها نزدیک بوده است.

شباهت لوسی به شامپانزه‌ها و بونوبوها، به این معنا نیست که لوسی مانند شامپانزه یا بونوبو حرکت می‌کرد؛ سایر فسیل‌های متعلق به گونه‌ی استرالوپیتکوس آفارنسیس، شواهد قانع‌کننده‌ای ارائه می‌دهند که نشان می‌دهد این گونه روی دو پا راه می‌رفته است. اما راه‌رفتن او، تفاوت‌های اساسی با شیوه‌ی دوپایی انسان امروزی داشته است. در حالی که ما انسان‌های خردمند (Homo sapiens) با گام‌های نسبتاً بلندی حرکت می‌کنیم، استرالوپیتکوس آفارنسیس با گام‌های کوتاه و پاهایی کمی بازتر راه می‌رفته است.

کپی لینک

لوسی خویشاوند ما بود، یا شاهدی در مسیر تکامل ما؟

برخی پژوهشگران بر این باور هستند که لوسی در خط تکاملی منتهی به انسان‌های امروزی قرار می‌گیرد و این امر به جذابیت او می‌افزاید. بااین‌حال، نشان‌دادن اصل‌ونسب او بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن است؛ زیرا ما دسترسی بسیار ناقصی به سوابق فسیلی متعلق به انسان‌تباران نخستین داریم.

اگر استرالوپیتکوس آفارنسیس جد مستقیم ما نباشد، به احتمال زیاد خویشاوند نزدیکی بوده است

بیشتر ما می‌دانیم که اجدادمان چه افرادی هستند. پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ‌های خود را می‌شناسیم و اگر در مورد وضعیت تردیدی داشته باشیم، می‌توانیم با مشاهده‌ی شناسنامه از آن مطمئن شویم. اما در سوابق فسیلی شناسنامه‌ای وجود ندارد، پس باید از روش بررسی شباهت‌های فیزیکی مشترک یا مورفولوژی مرتبط استفاده کنیم. در اصول این روش، هرچه ویژگی‌های فیزیکی دو گونه با یکدیگر بیشتر اشتراک داشته باشد، رابطه‌ی خویشاوندی نیز نزدیک‌تر است؛ به‌شرطی که این ویژگی‌ها فقط یک بار و در جد مشترکی از دو گونه به وجود آمده باشند.

ویژگی‌های مشترک بین دو گونه، «مورفولوژی اشتقاق‌یافته مشترک» نامیده می‌شوند. اما دقیقاً مانند تاریخچه‌ی خانوادگی، هرچند ما بیشتر به پدر و مادرمان شباهت داریم تا به غریبه‌ها، اگر چند نسل به عقب برگردیم، شباهت‌ها نیز کمتر آشکار خواهند بود.

در استفاده از مورفولوژی مرتبط برای بازسازی روابط، مشکل هم‌ساخت‌گرایی یا هموپلازی (تکامل موازی) پیش می‌آید. در این فرآیند، شاخه‌های تکاملی مختلف به‌جای آنکه ویژگی‌ها را از نیاکان مشترک به ارث ببرند، به‌طور مستقل ویژگی‌های مشترک تکامل می‌دهند. در اینجا، شباهت‌های فیزیکی بیش از آنکه تاریخچه‌ی مشترک تکاملی را نشان دهند، به چالش‌های محیطی مشترک اشاره می‌کنند. بااین‌حال، حتی اگر استرالوپیتکوس آفارنسیس جد مستقیم ما نباشد، به احتمال زیاد خویشاوند نزدیکی بوده است.

محوطه باستان‌شناسی روستای هادر در دره آواش در منطقه‌ی مثلث عفر در اتیوپی، آفریقا.
محل کشف فسیل‌ها در مثلث عفر، اتیوپی، آفریقا.
محوطه باستان‌شناسی روستای هادر در دره آواش در منطقه‌ی مثلث عفر در اتیوپی، آفریقا.
محل کشف فسیل‌ها در مثلث عفر، اتیوپی، آفریقا.

در سال ۱۹۷۴، کشف اسکلت لوسی در مثلث عفر، اتیوپی، آفریقا، تائیدی بر وجود انسان‌تبارهای باستانی در این منطقه بود و بار دیگر، توجه جهان را به سمت این سرزمین معطوف کرد. کشف لوسی، تقریباً نیم‌قرن پس از زمانی صورت گرفت که ریموند دارت، کالبدشناس و انسان‌شناس، اهمیت جمجمه‌ی انسان‌تباری جوان را که در تاونگ در آفریقای جنوبی یافت شده بود، تشخیص داد. تا سه دهه پس از کشف جمجمه تاونگ، جست‌وجوی منشأ انسان در جنوب آفریقا متمرکز بود.

در دهه‌ی ۱۹۶۰، زمانی که دیرین‌‌مردم‌شناسانی از جمله لوئیس و مری لیکی فسیل‌های مربوط به انسان‌های اولیه را در منطقه‌ی تنگ الدوای در تانزانیا کشف کردند، محل تمرکز برای کشف فسیل نیز از جنوب به شرق آفریقا تغییر کرد. در سال ۱۹۷۴، ناگهان قطره‌ی اکتشافات فسیلی شرق آفریقا به سیلاب تبدیل شد. بیشتر یافته‌ها، از محوطه‌هایی در ساحل شرقی دریاچه تورکانا به دست می‌آمدند. حتی به نظر می‌رسید که بعضی از فسیل‌های کشف‌شده متعلق به گونه‌ی خودمان باشند.

دیرین‌مردم‌شناسان ناگهان تمرکز خود را از جنوب آفریقا به شرق آفریقا تغییر داده بودند، علاوه بر این، ترکیب سنی موفق‌ترین کاشفان فسیل نیز از پژوهشگران ارشد مانند لویی و مری لیکی، فیلیپ توبیاس و کلارک هاول، به پژوهشگران میدانی جوان‌تری مانند ریچارد لیکی و دونالد جانسون تغییر کرده بود که حتی جوان‌تر از دارت بودند؛ البته در زمانی که اهمیت جمجمه‌ی تاونگ را شناسایی کرد. ریچارد لیکی و جانسون نیمی از سن پیشینیان خود را داشتند و به علاوه، جذاب و رسانه‌پسند بودند. هر دانش‌آموز دبیرستانی یا دانشجوی علاقه‌مند به منشأ انسان، خود را در جایگاه آن‌ها تصور می‌کرد.

کپی لینک

لوسی یا دینکینش؟ بازاندیشی در نام

دونالد جانسون، کاشف لوسی، برای نام‌گذاری او از آهنگ معروف گروه بیتلز با عنوان «لوسی در آسمان با الماس‌ها» الهام گرفت. انتخاب نام «لوسی» روشی بسیار خلاقانه و مردم‌پسند برای اشاره به اسکلت زن متعلق به گونه‌ی استرالوپیتکوس آفارنسیس بود که با شماره رسمی A.L. 288-1 شناخته می‌شد. ارتباط نام او با آهنگ بیتلز، روح و سرزندگی را به مجموعه‌ای از سنگ‌های شبیه به استخوان افزود. این آهنگ توسط دونالد جانسون در روز کشف، در جشن کشف لوسی نیز پخش شد.

دونالد جانسون دیرین‌مردم‌شناس کاشف اسکلت لوسی (جنوبی‌کپی عفاری) به همراه تام گری در حال بررسی فسیل‌های انسان‌تباران در محوطه باستان‌شناسی روستای هادر در دره آواش در منطقه‌ی مثلث عفر در اتیوپی، آفریقا.
دونالد جانسون، دیرین‌مردم‌شناس و کاشف اسکلت لوسی به همراه تام گری، در حال بررسی فسیل‌های انسان‌تباران، سال ۱۹۷۵.
کمپ کاشفان فسیل محوطه باستان‌شناسی روستای هادر در دره آواش در منطقه‌ی مثلث عفر در اتیوپی، آفریقا.
محل کمپ کاشفان فسیل در محوطه باستان‌شناسی روستای هادر، دره آواش در منطقه‌ی مثلث عفر، اتیوپی، آفریقا.

اما از زمان نام‌گذاری لوسی در اواسط دهه ۱۹۷۰، چیزهای زیادی تغییر کرده است. اکنون، دانشمندان از پیامدهای نام‌هایی که به فسیل‌ها می‌دهند، آگاه‌تر هستند. مانند جان لنون از گروه بیتلز، نام لوسی نیز از لیورپول انگلستان آمده بود. بخش عمده‌ای از موفقیت بیتلز به اصالت آن‌ها به‌عنوان اهالی لیورپول بازمی‌گشت؛ در زمان بیتلز، لیورپول در دوره‌ی افول اقتصادی بود. اما در زمان اوجش در قرن ۱۸، بندر اصلی بریتانیا بود و بنیان رونق اقتصادی لیورپول به نقشی بازمی‌گشت که تاجران آن در تجارت برده‌های انسانی آفریقایی داشتند.

بااین‌حال، لوسی نام دیگری نیز دارد. در اتیوپی، لوسی را با نام «دینکینش» می‌شناسند که در زبان امهری، یکی از زبان‌های سامی اتیوپیایی، به معنای «تو شگفت‌انگیزی» است. شاید زمان آن رسیده باشد که از این نام بومی بیشتر استفاده کنیم و این موجود باستانی و خارق‌العاده را «دینکینش» بخوانیم، چرا که این نام، او را به سرزمین و تاریخ خود پیوند می‌دهد و همچنین، به ما یادآوری می‌کند که او فقط یک فسیل نیست؛ بلکه بخشی از تاریخ شگفت‌انگیز و پرفرازونشیب تکامل انسان محسوب می‌شود.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات