تمام زبانهای دنیا از قانونی اسرارآمیز پیروی میکنند و هیچکس نمیداند چرا
انسانها معمولا تصور میکنند موجوداتی غیرقابل پیشبینی هستند و ارادهای آزاد دارند که به نوعی از فرآیندهای فیزیکی سرچشمه میگیرد. اما نکتهی عجیبی که ممکن است شما را دچار بحران وجودی زبانی کند، این است که بهنظر میرسد اکثر زبانها بهطرز اسرارآمیز از معادلهای به نام «قانون زیف» پیروی میکنند و هیچکس دلیل آن را نمیداند.
همانطور که میتوان انتظار داشت، کلمات در هر زبان با فراوانی متفاوتی استفاده میشوند. برای مثال، کلمهای مانند «The» بیشتر از کلماتی همچون «Ecumenical» (به معنای فراگیر) یا «Phubbing» (به معنای بیاعتنایی به دیگران با نگاه کردن به تلفن همراه) بهکار میرود. تجزیهوتحلیل فراوانی استفاده از کلمات در متون بزرگ، نشان میدهد که این فراوانی از قاعدهی آماری خاصی پیروی میکند.
حدود ۸۰ سال پیش، جرج كينگزلی زیف، بیان داشت که بهنظر میرسد فراوانی یک واژه تابع قانون توان باشد که به رتبهی فراوانی آن کلمه بستگی دارد. تابع مذکور به شکل f(r) ∝ 𝑟𝛼 تعریف میشود که در آن f فراوانی واژه، r رتبه فراوانی و 𝛼 توان است.
به بیان ساده، پرکاربردترین واژه در زبان (مثلا در انگلیسی واژه The) دو برابر کلمه رایج بعدی و سه برابر واژه پرکاربرد بعدی و چهار برابر واژه پرکاربرد بعدی استفاده میشود و همین قاعده برای کلمات بعدی نیز بهکار میرود. شاید فکر کنید این ویژگی عجیب مختص زبان انگلیسی است؛ اما اینطور نیست. ظاهرا قانون زیف تقریبا درمورد تمام زبانهایی که تاکنون بررسی شدهاند، صدق میکند.
قانون زیف حتی به زبانهایی که تاکنون رمزگشایی نکردهایم، اعمال میشود. حتی بهنظر میرسد واژههای موجود در دستنوشتههای ووینیچ (کتاب نقاشیشده اسرارآمیزی که در اروپا یافت شدهاست) نیز از این قانون تبعیت کنند و اگر متون شخصی نیز به اندازه کافی بزرگ باشند، بهطور تقریبی از این قانون پیروی میکنند. حتی متون چارلز داروین هم از این قاعده مستثنی نیستند و قانون زیف حتی در متن کتاب منشا گونهها نیز صدق میکند.
تفاوت میان فراوانی کلمات قطعا ویژگی پیچیدهای از زبانهای انسانی است. ممکن است منطقی بهنظر برسد که انتظار داشته باشیم کل کلمات به یک اندازه رایج باشند. مشخص نیست چرا کلمات باید چنین قانون ریاضی دقیقی را دنبال کنند؛ بهویژه آنکه این قانون با معنای واژهها ارتباطی ندارد.
توضیحات زیادی برای این پدیده وجود دارد. برخی از این توضیحات به مشکلات آماری مربوط میشوند (شاید برخی از الگوهایی که مشاهده میکنیم ناشی از روشهای جمعآوری یا تحلیل دادهها باشند). از سوی دیگر، برخی دیگر به محدودیتهایی برمیگردند که حافظه و دایرهی واژگان انسان بر زبان ما تحمیل میکند. به این معنی که ما به دلیل ظرفیت محدود ذهنی و واژگانی خود، تمایل داریم از کلمات پرکاربردتر استفاده کنیم و کلمات کمکاربرد بهطور طبیعی کمتر ظاهر میشوند.
- توکی پونا: کوچکترین زبان دنیا فقط ۱۲۰ واژه دارد28 خرداد 03مطالعه '2
- سریعترین زبان دنیا کدام است؟6 فروردین 03مطالعه '2
- این دو کلمه ظاهرا در تمام زبانهای دنیا وجود دارد14 آبان 02مطالعه '3
جورج زیف پیشنهاد کرد قانون مذکور از تعادل میان تلاش کمتر و وضوح بیشتر ناشی میشود. به این صورت که سخنرانان (یا نویسندگان) سعی میکنند با استفاده از کلمات پرکاربردتر تلاش خود را کاهش دهند، چون این کلمات برای آنها راحتتر و سریعتر هستند. درمقابل، شنوندگان (یا خوانندگان) به دنبال کلمات کماستفادهتر میگردند چون این کلمات میتوانند معنای دقیقتر یا خاصتری را منتقل و وضوح بیشتری ایجاد کنند.
توضیح دیگر این است که انسانها سعی میکنند معنا را به کارآمدترین شکل ممکن منتقل کنند و تمایل دارند کلماتی را بهکار ببرند که بیشترین اطلاعات را منتقل کنند. ایدهی دیگر این است که با گسترش زبان در طول زمان، کلمات رایجتر محبوبیت بیشتری پیدا میکنند. اما هیچکدام از این توضیحات کاملاً تایید نشدهاند و علت اصلی هنوز مشخص نیست.
شما نیز میتوانید با وارد کردن متن خود به این ابزار، بررسی کنید که آیا توزیع فراوانی کلمات در متن شما همانند قانون زیف است یا نه. شاید از این که استفادهی شما از زبان تا این حد پیشبینیپذیر بهنظر میرسد خوشتان نیاید، اما نگران نباشید؛ حتی هملت، نمایشنامهی معروف شکسپیر نیز از همین قانون پیروی میکند.