همه چیز درباره ماهیت گروه خونی و نقش آن در بدن انسان (بخش پایانی)
لور سگورل و همکارانش به این نتیجه رسیدند که گروههای خونی ما دارای قدمتی بسیار طولانی هستند. گیبون و انسان، هردو دارای گونههایی برای هر دو گروه خونی A و B بودهاند و این گونهها از یک نیای مشترک بین گیبون و انسان سرچشمه گرفتهاند که در حدود ۲۰ میلیون سال پیش میزیسته است.
گروههای خونی ما حتی شاید دارای تاریخی کهنتر از این باشند. اما در حال حاضر دانشمندان در مورد اینکه چقدر کهنتر از این مقدار میتواند باشد، ایدهای ندارند. دانشمندان در وهلهی نخست باید ژنهای همهی نخستیان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. بنابراین هنوز نمیتوانند بهطور دقیق پی ببرند که نسخههای مختص خودمان در میان سایر گونهها تا چه میزان متداول است. اما شواهدی که دانشمندان تا به امروز پیدا کردهاند، نشان میدهند که گروههای خونی دارای روند تاریخی بسیار متلاطمی بودهاند. در بعضی تبارها، رخ دادن جهشهای ژنی باعث از میان رفتن یک گروه خونی شده است.
شامپانزهها که نزدیکترین خویشاوندان زیستی ما به شمار میروند، بهعنوان مثال تنها دارای گروههای خونی A و B هستند. گوریلها نیز از سوی دیگر فقط دارای گروه خونی B هستند. در بعضی از موارد، جهشهای ژنی باعث جایگزین شدن ژن ABO و در ادامه منجر به تبدیل گروه خونی A به گروه خونی B شده است. دانشمندان حتی به این امر پی بردهاند که در انسانها نیز رخ دادن برخی جهشهای ژنتیکی بهطور مکرر، باعث جلوگیری از ساخت یک طبقهی ثانویه روی سازههای گروههای خونی شده است. این جهشها باعث تبدیل گروههای خونی A یا B به O شدهاند. وشتاف در این باره میگوید:
صدها حالت برای به وجود آمدن گروه O وجود دارد.
به عبارت دیگر، داشتن گروه خونی A را نمیتوان لزوما بهمنزلهی میراثی از نیاکان دورهی کشاورزی تلقی کرد. بلکه باید در نظر داشت که این گروه خونی، میراثی است که از نیاکان شبهمیمون انسان در زمانهای بسیار دور شکل گرفته است.
با اطمینان میتوان گفت اگر یک گروه خونی در بدن ما توانسته است برای میلیونها سال دوام بیاورد و دچار تغییر نشود، میبایست برخی از مزایای زیستی واضح و قابل تشخیص نیز برای بدن فرد دارندهی آن خون فراهم کرده باشد. در غیر این صورت میتوانیم بپرسیم به چه علتی، سلولهای خونی در بدن یک شخص خاص، از ساخته شدن چنین سازههای مولکولی پیچیدهای جلوگیری میکنند؟
دانشمندان هنوز در حال تحقیق روی این موضوع هستند که بدانند ژنهای ABO واقعا چه مزیتهایی برای فرد دارنده میتوانند توسعه بدهند؟ آنتونی بلانچر از دانشگاه تولوز، در این باره چنین باور دارد:
هنوز توضیح خوب و قاطعی برای ژن ABO وجود ندارد. با این حال پاسخهای زیادی میتوان برای این پرسش ارائه داد.
قابلملاحظهترین توضیح دربارهی بیاعتنایی ما به مزایای گروههای خونی برای نخستین بار در سال ۱۹۵۲ در بمبئی مطرح شد. در آن زمان پزشکها به این نکته پی بردند که چند تن از بیمارانشان دارای گروه خونی ABO نیستند. به عبارتی این افراد دارای هیچ کدام از گروههای خونی A ،B ،O یا AB نبودند.
اگر بر طبق مثال مورد استفاده در این گزارش، گروههای خونی A و B را بهعنوان دارندهی سازههای دوطبقه و گروه O را دارای یک طبقه در نظر بگیریم، در آن صورت میتوان چنین توصیف کرد که این دسته از بیماران بررسیشده در بمبئی تنها دارای یک چارچوب خالی بودند.
از آنجایی که این نوع از گروه خونی در بمبئی برای نخستین بار شناسایی شده بود، این پدیده با نام فنوتیپ بمبئی شناخته میشود و بعدمشخص شد که میزان فراوانی آن در افراد سایر جوامع نیز به مقدار بسیار زیادی پایین است. دانشمندان در حال حاضر میتوانند با قاطعیت بگویند که هیچ زیانی از جانب این ساختار خاص خونی متوجه فرد نیست. شاید تنها ریسک مرتبط با این امر، در حین نیاز به خون و انتقال خون و کمیاب بودن گروه خونی باشد.
افراد با فنوتیپ بمبئی تنها میتوانند خون انتقالی از بدن افرادی با شرایط مشابه خودشان را بپذیرند. حتی گروه خونی O که پیشتر از آن بهعنوان اهداکننده جهانی یا همگانی خون نام بردیم نیز میتواند منجر به مرگ این افراد شود.
وجود فنوتیپ بمبئی نشان میدهد که هیچ برتری خاصی در شرایط مرگ و زندگی، در داشتن گروههای خونی ABO وجود ندارد. برخی از دانشمندان بر این باورند که توضیح قابل قبول برای وجود گروههای خونی در گوناگونی آنها نهفته باشد؛ یعنی اینکه شاید بودن گروههای خونی متفاوت باعث حفاظت ما در برابر بیماریهای گوناگون شود.
پزشکان در نیمههای قرن بیستم میلادی برای نخستین بار شروع به مورد توجه قرار دادن همبستگیهای میان گروههای خونی و بیماریهای مختلف کردند و لیست تهیهشده توسط آنها تا به امروز بهطور دائم در حال رشد است. پاملا گرینول از دانشگاه وستمینیستر در این باره چنین گفته است:
هنوز هم رابطههای زیادی میان گروههای خونی و عفونتها، سرطانها و گسترهای از بیماریها مشاهده میشود.
وی همچنین اشاره کرد که داشتن گروه خونی A، فرد را در معرض ریسک بالاتری برای ابتلا به چندین نوع از سرطانها از قبیل برخی سرطانهای پانکراس و لوسمی (نوعی سرطان خون) قرار میدهد.
این افراد همچنین در برابر عفونتهای آبله، بیماریهای قلبی و مالاریای نوع حاد آسیبپذیر هستند. از سوی دیگر، افرادی با گروههای خونی دیگر نیز باید افزایش ریسک ابتلا به برخی بیماریهای دیگر را به علت داشتن آن گروه خونی بپذیرند. بهعنوان نمونه، فردی با گروه خونی O، برای جراحت یا پارگی تاندون آشیل در پایشان مستعدتر هستند.
وجود این همبستگیها میان نوع خون و بیماریهای مختلف باعث شده است نگرشهای اختیاری و گاهی غیر منطقی زیادی در مورد آنها شکل بگیرد. از همین رو دانشمندان دست به کار شدهاند تا به علل برخی از این همبستگیها بتوانند پی ببرند.
برای نمونهای از این فعالیتها میتوانیم به کوین کین اشاره کنیم که در دانشگاه تورنتو مشغول به کار است و با همکارانش به تحقیق روی این موضوع پرداختهاند که چرا افراد با گروه خونی O در قیاس با افراد سایر گروههای خونی در برابر بیماری مالاریای حاد بهتر دوام میآورند. بررسیهای وی نشان میدهند که سلولهای ایمنی بدن در گروه خونی O، دارای کار راحتتری برای تشخیص سلولهای عفونیشدهی خون هستند.
بخش گیجکنندهتر داستان مربوط به همبستگیهایی از گروه خونی و بیماری میشود که اساسا هیچ ارتباطی نمیتوانند با خون داشته باشند. برای مثال میتوانیم از نوروویروس نام ببریم. این عامل بیماریزای آزاردهنده، بهعنوان عامل مهلک در کشتیها شناخته شده است. این ویروس میتواند در میان صدها مسافر شیوع پیدا کند و باعث ایجاد حالت تهوع و اسهال شود. موضوع جالب اینجا است که این ویروس حملهی خود را با آسیب به رودهها انجام میدهد و در این فرایند به سلولهای خونی هیچ آسیبی نمیرساند. با این حال باید در نظر داشته باشیم که گروه خونی افراد روی میزان خطر ابتدای آنها به انواع خاصی از نوروویروس مؤثر خواهد بود.
پاسخ ما برای این معمای رازآلود میتواند در یک واقعیت نهفته باشد؛ اینکه سلولهای خونی بدن، تنها سلولهای موظف برای تولید آنتیژنهای مربوط به نوع گروه خونی نیستند. این آنتیژنها علاوه بر سلولهای خونی، توسط سلولهای موجود در دیوارههای رگهای خونی، مجرای تنفسی، پوست و مو نیز تولید میشوند.
بسیاری از افراد حتی آنتیژنهای گروههای خونی را در بزاق خودشان نیز دارند. نوروویروسها با حمله به آنتیژنهای مرتبط با گروه خونی واقع در روده، ما را دچار مشکل میکنند. بنابراین این امکان کاملا وجود دارد که دستهی خاصی از نوروویروسها دارای پروتئینهایی باشند که تنها به آنتیژنهای خونی خاصی بپیوندند و با سایر آنتیژنها تماس نداشته باشند.
همین برداشت میتواند این رخداد را توضیح دهد که چرا گروه خونی ما میتواند روی نوع نوروویروسهایی که میتوانند به بدنمان آسیب بزنند، مؤثر باشد. از طرفی شاید گفتههایی فوق بهمنزلهی سرنخی باشد برای رسیدن به پاسخ این سؤال که چرا برخی گروههای خونی توانستهاند در طی میلیونها سال بقا یابند. اجداد نخستی ما، در یک رقابت بیانتها با عوامل بیماریزای بیشماری از قبیل ویروسها، باکتریها و سایر عوامل تهاجمی به بدن قرار داشتند.
این امکان وجود دارد که برخی از آن عوامل بیماریزا، بهمنظور استخراج انواع متفاوتی از آنتیژنهای گروه خونی سازگار شده باشند. عوامل بیماریزایی که دارای بهترین تناسب با متداولترین گروه خونی بودهاند، میتوانستند دارای بهترین عملکرد باشند؛ زیرا آنها دارای بیشترین میزبانهای مناسب برای آسیبرسانی بودهاند. اما شاید هم این عوامل رفتهرفته با از میان بردن میزبانهای خود، این برتری یا چیرگی را از بین بردهاند و در عین حال، نخستیانی که دارای گروههای خونی کمیابتر بودهاند، توانستهاند به لطف برخی حفاظتهای خاص در برابر دشمنانشان به رشد و رونق خود ادامه دهند.
با گفتن همهی این نکات و در نظر داشته اینکه امکان اخیر کامل قابل تأمل است، باز هم گروه خونی A من کماکان برایم بهعنوان یک معمای رازآلود باقی مانده است؛ درست همانند وقتی که یک پسربچه بودم. اما نوع ابهام من اکنون دارای پیچیدگی و عمق بیشتری است و تا حدودی باعث خرسندی من میشود. من پی بردهام که شاید نوع گروه خونی من، در کل حتی هیچ ارتباطی به خود مقولهی خون نداشته باشد.
نظرات