یک نگاه علمی: چرا برخی افراد نمی‌توانند دست از دروغ گفتن بردارند

جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۳:۰۰
مطالعه 5 دقیقه
برخی دانشمندان می‌گویند دروغگویی بیمارگونه احتمالا ارتباطی با نحوه‌ی عملکرد مغز افراد دارد.
تبلیغات

در سن سه یا چهارسالگی همه‌ی ما شروع به دروغ گفتن می‌کنیم. در این نقطه از توسعه‌ی مغزمان یاد می‌گیریم که چه ابزار همه‌کاره و قدرتمندی در اختیار خود داریم (زبان) و می‌توانیم از آن برای بازی کردن با واقعیت استفاده کنیم و بر پیامدهای حاصل از اتفاقات دنیای بیرون تاثیر بگذاریم. البته دیر یا زود هم یاد خواهیم گرفت که دروغ‌گفتن بد است و نباید این کار را انجام دهیم. با این حال همه‌ی ما گاهی دروغ می‌گوییم. اما موضوع این جاست که برخی افراد به‌صورت بیمارگونه دروغگو هستند؛ به این معنا که نمی‌توانند انتشار اطلاعات غلط در مورد خود و دیگران را متوقف کنند. علت روانشناختی اینکه چرا برخی افراد به این صورت دروغگو هستند، مقداری رازآلود است. اما در سومین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، دروغگویی یک اختلال روانی و نیز نشانه‌ای از اختلالات شخصیتی مانند سایکوپاتی (روان‌آزاری-روان‌پریشی) و خودشیفتگی در نظر گرفته شده است.

جودیث ارولف نویسنده‌ی کتاب The Empath's Survival Guide، می‌گوید:

من فکر می‌کنم که این مسئله ناشی از نقصی در ارتباطات عصبی موجود در ساختار مغزی باشد، یعنی مشکلی در همان بخشی که موجب می‌شود ما همدلی و دلسوزی داشته باشیم. از آن جایی که اختلال افراد دارای حالت خودشیفتگی، ضداجتماعی و روان‌آزاری با عنوان ناهنجاری‌های کمبود همدلی شناخته می‌شود؛ پس یعنی این نوع افراد قادر به احساس همدلی به شیوه‌ی ما نیستند.

حقیقت برای افراد خودشیفته اهمیتی ندارد

زمانی که دیگران برای شما اهمیتی نداشته باشند، دروغ کار بدی به نظر نمی‌آید. نبود همدلی عملا به مفهوم فقدان وجدان است.

ارولف گفت:

وقتی آن‌ها دروغ می‌گویند، این موضوع طوری که باعث آزار ما می‌شود، آن‌ها را اذیت نمی‌کند. بسیاری از مردم درگیر ارتباط با این نوع افراد می شوند در حالیکه علت کار آن‌ها را درک نمی کنند و در تلاشند که آن‌ها را درون استانداردهای معمول همدل بودن بگنجانند.

دروغگویی بیمارگونه ناشی از نقصی در بخشی از مغز است که موجب می‌شود ما همدلی و دلسوزی داشته باشیم

اما مشکل این جاست که آن‌ها با این استانداردها سازگار نیستند. در حقیقت ممکن است حتی در نیمی از مواقع متوجه نشوند که دارند دروغ می‌گویند؛ زیرا نسبت به آن آگاه نیستند. آن‌ها واقعا در بیشتر مواقع باور دارند که در حال گفتن حقیقت هستند. البته از علت‌های ناخودآگاه پشت صحنه این کار تمایل به داشتن حس قدرت در برابر دیگران است. این موضوع برای افرادی که دارای شخصیت بسیار حساس و نفوذ‌پذیری هستند، بسیار خطرناک است؛ زیرا آن‌ها شخصیت‌های خودشیفته را به سمت خود جذب می‌کنند. این افراد روزی‌ که متوجه دروغ‌های او بشوند، تلاش می‌کنند علت آن را بفهمند و یا خود را مقصر می‌دانند.  

جذابیت افراد بسیار حساس برای شخصیت خودشیفته

شخصیت‌های بسیار حساس، افراد خودشیفته را به خود جذب می‌کنند

ارولف گفت:

قدرت زیاد یک رابطه در این است که شما بتوانید حقیقت را به دیگری بگویید و به هم اعتماد کنید و این درحالی است که به افرادی که دچار حالت روانی دروغگویی هستند، نمی‌توان اعتماد کرد. شما نمی‌توانید زندگی خود را روی آن‌ها پایه‌گذاری کنید. این چیزی شبیه یک کمبود روانی است و پاسخگویی ندارد. فردی که این مشکل را دارد درمورد کار خود معذرت‌خواهی نمی‌کند. آن‌ها می‌گویند تقصیر خودتان است. تنها راه برای فرار از چنگال یک بیمار دروغگو این است که به‌اندازه‌ی کافی قوی باشید تا بتوانید بگویید این تقصیر من نیست، این به نظر من حقیقت ندارد و من واقعا نمی‌توانم به شما اعتماد کنم.

از آن جایی که این نوع دروغگوها بسیار زیرکانه عمل می‌کنند و به‌تدریج دامنه‌ی دروغ‌ها گسترش می‌یابد، بیشتر مردم در مورد خودشان تردید می‌کنند. در ابتدا ممکن است با یک دروغ کوچک بی‌خطر آغاز شود و چند ماه بعدتر زندگی فرد قربانی به علت دروغ‌های بی‌شماری که به هم بافته شده است، آشفته خواهد شد. اگر کسی دروغ می‌گوید، عذری را از سوی او نپذیرید. دروغ، دروغ است واگر شما آن را به روی افراد آوردید و آن‌ها گفتند تقصیر شما است یا اینکه ادعا کردند چنین چیزی نبود است بدانید که این وسط یک چیز اشتباهی وجود دارد.

دروغگویی

افراد مبتلا به بیماری دروغگویی در بیشتر مواقع باور دارند که دارند حقیقت را می‌گویند

دروغگویان تکانشی لزوما آدم‌های بدی نیستند

لیندا بلر که نویسنده‌ی کتاب‌های روانشناسی زیادی است می‌گوید:

درجه تأملی-تکانشی بودن در ژن‌های ما نهان است و این برای یک فرد بسیار تکانشی، بسیار سخت است که زمانی را برای فکر کردن در نظر بگیرد، درست همانطور که برای یک فرد تأملی پریدن مستقیم درون یک موضوع و بدون تأمل، یک چالش محسوب می‌شود. فرد تکانشی قدرت مرتب کردن مسائل را ندارد و تصور مرتب کردن مسائل برای او وحشتناک است پس کاملا بدون فکر عمل می‌کند. چنین فرد به محض اینکه فکری به ذهنش برسد، همان را خواهد گفت و البته این حالت لزوما به مفهوم دروغگویی نخواهد بود. فقط برای چنین فردی اجتناب از دروغگویی نسبت به فردی تأملی، دشوارتر است.

دروغگویی بیمارگونه و خودشیفتگی واژه‌هایی معادل نیستند، آن‌ها فقط مواردی هستند که گاهی دست به دست می‌دهند. در برخی موارد دروغگوهای تکانشی شاید قابلیت توقف این کار را نداشته باشند. بلر می‌گوید فقط لازم است که آن‌ها یاد بگیرند هیجان‌ها و اجبارات درونی خود را کنترل کنند.

دروغ آن‌ها لزوما از جای بدی نمی‌آید. من فکر می‌کنم آن‌ها فقط نمی‌دانند چگونه با این حالت باید برخورد کنند. ما تصور می‌کنیم که این حالت احتمالا ارتباطی با عملکرد مغز و شیوه‌ای که مغز افراد کار می‌کند، دارد البته فعلا در مورد این موضوع اطمینان کافی نداریم.
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات