مشکلات روانی دوره کودکی مقدمه مشکلات روانی در بزرگسالی هستند
نتایج یک مطالعه انجام شده در مرکز سیاستگذاری سلامتی منیتوبا (MCHP) نشان میدهد کودکان و نوجوانانی که مشکلات روانی را تجربه میکنند، در بزرگسالی در معرض خطر ابتلا به مشکلات سلامت روان و پیامدهای اجتماعی آن هستند. این مطالعه نشان میدهد که وجود یک بیماری روانی تا قبل از ۱۸ سالگی، احتمال تجارب مخربی نظیر رفتار خودکشی، ترک تحصیل، نیاز به کمک مالی و درگیری با سیستم دادگاه را افزایش میدهد. دکتر ماریت چارتیر نویسندهی مقاله میگوید:
عوامل زمان کودکی نظیر ساختار و میزان درآمد خانواده، توضیحدهندهی بخشی از ارتباط بین بیماریهای روانی زمان کودکی و مشکلات زمان بلوغ است، اما این خطر حتی پس از رفع این عوامل نیز همچنان باقی میماند. یافتههای ما نشان میدهد که بیماریهای روانی زمان کودکی، کودک را در خطر ایجاد چالشهایی در زندگی آینده قرار میدهد. زمانی که کودک دچار یک مشکل روانی نظیر اضطراب، افسردگی یا اختلال بیشفعالی-کمتوجهی (ADHD) باشد، احتمال تاثیر این مشکلات روی زندگی در زمان بلوغ هم وجود دارد. این موضوع به شدت نیاز برای پیشگیری از مشکلات روانی و بهبود خدمات سلامت روان برای این گروه سنی را خاطر نشان میکند.مقالههای مرتبط:چرا اوتیسم بین پسر بچهها شایعتر است؟آیا غذایی که میخوریم روی حالات روانی ما اثر میگذارد؟
پژوهشگران در این مطالعه، بیش از ۶۰ هزار فرد ساکن ایالت منیتوبا در آمریکا را مورد بررسی قرار دادند. آنها همچنین دادههای مربوط به کودکی این افراد را هم بررسی کردند. در بیش از ۱۶ درصد این افراد، طی دوران کودکی یک مشکل روانی تشخیص داده شده بود. دو سوم افرادی که در زمان کودکی با یک مشکلی تشخیص داده شده بودند، در زمان بلوغ و بزرگسالی هم با همان مشکل همراه بودند. افرادی که به علت تلاش برای خودکشی در سنین قبل از ۱۸ سالگی در بیمارستان بستری شده بودند، دارای احتمال سه برابر بیشتر مرگ ناشی از خودکشی و احتمال ۶ برابر بستری شدن مجدد در اثر تلاش برای خودکشی بودند. در این مطالعه همچنین آمار مربوط به بیماریهای روانی در زمان بزرگسالی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. در این دورهی ۵ ساله، در حدود ۲۸ درصد افراد بالغ حداقل یکی از مشکلات روانی مورد بررسی در این مطالعه تشخیص داده شده بود. شایعترین بیماریها، اختلالات خلقی و اضطراب بودند (دستهای که شامل افسردگی میشود) که در ۲۳ درصد افراد بالغ تشخیص داده شدهبود و اختلالات مصرف مواد هم در ۶ درصد افراد بزرگسال وجود داشت. شیوع اختلالات روانی از آخرین گزارش MCHP در سال ۲۰۰۴ ثابت باقی ماندهبود. نرخ خودکشی هم از زمان گزارش سال ۲۰۰۴، بدون تغییر ماندهبود. چارتیر گفت:
شیوع حقیقی اختلالات روانی بدون تردید بیشتر از این است. رقم ۲۸ درصد فقط نشان دهندهی افراد بالغی است که مشکل آنها توسط پزشکان تشخیص داده شدهبود. برخی افراد دارای مشکل روانی ممکن است هرگز به دنبال درمان نباشند.
هم در مناطق شهری و هم در مناطق غیر شهری، شیوع بیماریهای روانی با کاهش درآمد افزایش مییابد. در مورد نرخ خودکشی هم همین موضوع صادق است. در مقایسه با جمعیت عمومی، یک نرخ بالاتر مشکلات روانی در بین افراد بالغی که در مکانهای شخصی مراقبتهای سلامتی زندگی میکنند، آنهایی که کمکهای مالی دریافت میکنند، افرادی که در خانههای اجتماعی زندگی میکنند و افرادی که درگیر سیستم دادگاهی هستند (به عنوان متهم یا به عنوان قربانی)، دیده میشود.
کودکان و نوجوانانی که مشکلات روانی را تجربه میکنند، در بزرگسالی در معرض خطر ابتلا به مشکلات سلامت روان و پیامدهای اجتماعی آن هستند
این مطالعه نمیتوانست تعیین کند که کدام مورد اول میآید: بیماری یا شرایط زندگی؛ فقط میتوانست بگوید که یک ارتباطی بین بودن در این گروهها و مشکلات روانی وجود دارد. نرخ خودکشی و تلاش برای خودکشی نیز در این گروهها بیشتر بود. توصیههای این پژوهش شامل موارد زیر میشوند:
- افزایش تشویق سلامت روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی و تلاشهای خودکشی
- خدمات سلامت روان قوی و بهبود میزان دسترسی به آنها
- توسعهی مهارتهای سلامت روان و دانش نیروی کار مراقبتهای بهداشتی
- توجه به نابرابریهای سلامتی
- حمایت از پژوهشهای مرتبط با سلامت روان
- همکاری بین ادارات دولتی از جمله بخشهای سلامت، خدمات اجتماعی، آموزش و عدالت