موفقیت چه ارتباطی با شاد بودن دارد؟
آیا برای موفق بودن باید شاید باشیم یا برای آن که شاد باشیم، باید احساس موفقیت کنیم؟ ظاهر سوال شبیه پرسش معروف مرغ و تخم مرغ است! قبل از رسیدن به پاسخ این پرسش، لازم است به آموزشهای اولیهی خود در دوران مدرسه برگردیم: زمانی که مشق شب، امتحانات و رسیدن به نمرات خوب را کلید رسیدن به یک زندگی رضایتبخش میدانستیم!
این طرز فکر که مسیر موفقیت به خوشبختی ختم میشود از سنین اولیهی عمر در ما شکل گرفته است. با این حال، علوم اعصاب نشان می دهد که ممکن است این مسیر همیشه هم به شادی و رضایت نرسد. از زمان انقلاب صنعتی بشر لازمهی خوشبختی را موفقیت میدانسته است. سیستم های آموزشی و مدارس ما در حال حاضر عموما ساختار و روشی را دنبال میکنند که از زمان انقلاب صنعتی متولد شده است. این سیستمها بهطور عمده برای سرمایهگذاری و تامین نیازهای دنیای صنعتی مدرن با تامین نیروی کار طراحی شدهاند.
شروع انقلاب صنعتی آغاز تعریفی جدید از موفقیت بود
بنابراین، نسلهایی مثل ما و فرزندانمان بهدنبال موفقیت بر حسب معیارهای این سیستم هستیم و در این میان، از یادگیری مهارتهای اجتماعی و برقراری ارتباطات موثر غافل شدهایم. هنگامی که تحصیلات خود را تمام کردیم و وارد دنیای کار شدیم، تمرکز خود را در رقابت و صعود از نردبان ترقی شغلی خود گذاشتیم تا به موفقیت برسیم! پاداش این موفقیت در ذهن ما، شغل، خانه، خودرو و شریک رویایی زندگی بوده است و فرض هم بر این است که در نهایت با رسیدن به آنها شاد و خوشبخت خواهیم شد.
آیار رسیدن به موفقیت ما را شاد و خوشبخت میکند؟
با افزایش هزینهی تحصیلات عالی، بدهی دانشجویان، رقابت برای کار و افزایش قیمت مسکن، با یک جامعهی تحت فشار مواجه هستیم که خواستار موفقیت است. این فشارهای ذهنی به محیط کار هم سرایت میکند؛ به طوری که مرخصیهای مربوط به بیماری کارکنان باعث شده است که معادل ۷۰ میلیون روز کاری در سال، کارکنان بریتانیایی در مرخصی استعلاجی باشند و این مسئله ۲.۴ میلیارد دلار در سال برای کارفرمایان هزینه ایجاد خواهد کرد.
نتایج یک بررسی اخیر روی ۱۰۰۰ کارمند تمام وقت در ایالات متحده نشان داده است که هر سال نسبت به سال گذشته استرس بیشتری را تجربه میکنند. ۶۰ درصد شرکتکنندگان هم اعلام کردهاند که تمام یا بیشتر ساعات کاری آن ها در استرس سپری میشود! آیا برای تجربهی خوشبختی به دنبال موفقیت نبودیم؟ پس زمان آن فرا رسیده که رویکرد خود را به این مقوله تغییر دهیم.
علوم اعصاب ثابت کرده است که قبل از رسیدن به موفقیت باید احساس شادی کنیم. مطالعات متخصصان علوم اعصاب و روانشناسی مثبت در طول دو دهه نشان داده است که شادی نیروی محرکهی مسیر موفقیت است. یکی از دلایل این نتیجهگیری آن است که احساسات مثبت باعث بهتر شدن کارآیی مغز خواهد شد. در این حالت، سروتونین و دوپامین آزاد میشود که بهطور قابل توجهی باعث افزایش انگیزه، حافظه، حل مسئله، تمرکز ذهنی و توانایی پردازش چندین مسئله به صورت همزمان خواهد شد. از این رو، یک ذهن مثبت سهم بیشتری در موفقیت شما دارد.
مطالعات گروهی از پژوهشگران دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۱۸ نشان داد که داشتن احساس مثبت، باعث افزایش عملکرد هیپوکامپ مغز خواهد شد. هیپوکامپ ناحیهای از مغز است که با فعالیتهایی مانند یادگیری و حافظه ارتباط دارد. آنها به این نتیجه رسیدند که دانشآموزان یک دبستان به درسهایی که در آن خوب هستند علاقه ندارند؛ بلکه آنها در درسهایی موفق هستند که آن درس را دوست دارند! چون مغز آنها در اثر این علاقه عملکرد بهتری از خود نشان میدهد.در حالی که این شواهد قطعی است، جنبش روان شناختی مثبت به طور گستردهای وارد میدان شده است.
در ادامه به معرفی ۴ موردی خواهیم پرداخت که با بهرهگیری از آنها میتوانیم تمرین کنیم که احساس رضایت و شادی خود را تقویت کنیم:
به دنبال تعاملهای معنادار باشیم
مارتین سلیمن، از پیشگامان روانشناسی مثبت از تعامل معنادار بهعنوان کلید اصلی شادی و رضایت یاد میکند. هنگامی که بزرگتریین نقاط قوت خود را شناسایی کنیم و آن را در زندگی اجتماعی خود در تعامل با جامعه و خانواده به کار بگیریم، احساس معنادار بودن بیشتری میکنیم. خلاصهی کلام سلیمن این است: یکی از بهترین روشهای کشف ارزشهای ما، تقویت نقاط قوت منحصربهفرد و مشارکت و تقسیم احساس خوب با دیگران است.
خودآگاه خود را کنترل کنیم
مطالعات روانشناسی دانشگاه هاروارد نشان داده است که ۴۷ درصد زمان بیداری افراد صرف فکر کردن به موضوعاتی است که هیچگاه اتفاق نمیافتد و این موضوعات اغلب مواردی هستند که باعث ناراحتی ما میشوند. راه حل این باگ ذهنی چیست؟ برای کنترل ذهن لازم است تمرکز خود را به کاری که انجام می دهیم و تجربهای که در لحظه داریم، معطوف کنیم. به بیان دیگر، مهارت کنترل ذهن خود را توسعه دهیم.
دایرهی دوستان خود را تقویت کنید
شان اکور در کتاب مزیت شادمانی از چالشهای و استرسهای درونی ما نوشته است و به بررسی این موضوع پرداخته است که چطور میتوانیم این نوع احساسات را کنترل کنیم. در حالی که بعضی از افراد از برقراری ارتباطات اجتماعی عقبنشینی میکنند یا ترجیح میدهند وقت خود را صرف کارهای دیگر کنند، افراد موفق بهدنبال استحکام روابط با دوستان، همسالان و اعضای خانوادهی خود هستند.
مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنیم
وقتی از جف وینر بهعنوان مدیرعامل لینکدین سوال شد که کدام مهارت حرفهای بیشتر مورد تقاضای بازار است، پاسخ داد: در حال حاضر تقاضا و اصرار بازار برای جذب افرادی است که دارای مهارتهای اجتماعی عالی هستند. این مهارتهای شخصی و ارتباطی شامل برقراری احساس همدلی، مهارت گوش دادن و توانایی ساخت تیم است.
با این اوصاف، شاید واقعا زمان آن رسیده باشد که بهدنبال شادی قبل از موفقیت باشیم. این در حالی است که استرس ۶۰ درصد نیروی کار اقتصادهای برجستهی جهانی رو به افزایش است و نگرانیها و ترسهای مالی در مورد آینده شدت میگیرد. بنابراین زمان آن رسیده است که یافتههای پژوهشگران علوم اعصاب را جدی بگیریم و به دنبال پیادهسازی روانشناسی مثبت در شیوهی زندگی و محیط کار خود باشیم. ضمن این که تلاش کنیم تا شادی را اولویت زندگی قرار دهیم.