زبان، آنچه را که میبینیم تحتتاثیر قرار میدهد
آیا واقعا زبانی که به آن صحبت میکنیم، فکر ما را نیز تحتتاثیر قرار میدهد؟ این سؤال یکی از سوالاتی است که در فرضیهی نسبیت زبانی مطرح شده است. طبق این فرضیه، دستورزبان و کلمههای زبان یک فرد، طرزفکر خاصی در مورد جهان در او ایجاد میکند.
قویترین شکل این فرضیه بیانگر این موضوع است که زبان افراد افکار آنها را نیز مشخص میکند و درحقیقت تاثیر زبان روی فکر را اثبات میکند. البته بسیاری از دانشمندان این شکل از فرضیه نسبیت زبانی را نپذیرفتهاند و این مسئله بهصورت دیگری نیز مطرح شده است که کاملا درست و محتاطانه بهنظر میرسد؛ برخیاز افراد معتقدند تنها زمانی زبان میتواند طرز تفکر را نیز تحتتاثیر قرار دهد که در یک زبان برای مفهومی خاص واژهای وجود داشته باشد؛ اما درمورد زبانی دیگر اینچنین نباشد؛ بنابراین، در زبانی که یک مفهوم خاص با کلمهای خاص تعریف شده باشد، افرادی که به آن زبان صحبت میکنند، آن مفهوم را بیشتر و راحتتر بهکار میبرند؛ بنابراین، درصورتیکه فردی معنا و مفهوم واژهی آلمانی «Schadenfreude» را که بهمعنای خوشحالی فردی بهخاطر زیان فرد دیگری است، به زبان فارسی برای شما توضیح بدهد، بهدرستی متوجه معنی آن میشوید، اما بهدلیل اینکه این کلمه معادلی در زبان فارسی ندارد، آن را در صحبتهای روزمرهی خود بهکار نمیبرید.
پژوهشگران حوزهی زبان شناسی بهدنبال بررسی این موضوع هستند که آیا امکان ایجاد کلمهای وجود دارد که بتواند مفهومی تأثیرگذار روی طرزفکر مربوطبه زمینهای غیرمرتبط با حوزهی زبان، مثل درک بصری را توصیف کند یا خیر. برای فهم بهتر این موضوع، ابتدا درمورد یکیاز ویژگیهای منحصربهفرد زبان روسی که در این مقاله تحتعنوان «Russian Blues» بیان شده است، توضیح میدهیم. در زبان فارسی تنها یک کلمه برای رنگ آبی وجود دارد و سایهرنگهای با کلمههای توصیفی روشن یا تیره، بیان میشود؛ اما در زبان روسی برای آبی روشن از کلمهی «goluboy» و برای آبی تیره از کلمهی «sinity» استفاده میشود. رنگهای اصلی دیگر مثل سبز یا بنفش نیز بههمین صورت بیان میشود و برای تشخیص سایهرنگهای رنگها از یکدیگر، صفت بهکاربرده نمیشود.
محققی بهنام لِرا بُرِایتکسی (Lera Boroditsky) و همکارانش طی آزمایشی، دو سایهرنگ مختلف رنگ آبی را روی نمایشگری نمایش دادند و از چند فرد روسی خواستند در کوتاهترین زبان ممکن نوع رنگها را مشخص کنند؛ برای برخی از داوطلبان دو سایهرنگ متفاوت و برای برخی دیگر دو سایهرنگ یکسان درنظر گرفته شده بود. داوطلبان زمانی سریعترین واکنش را نشان دادند که رنگهای آبی روشن و آبی تیره یا همان goluboy و sinity را مشاهده کردند. زمانیکه سایهرنگهای آبی از نظر ادراکی به یکدیگر شبیه بودند، واکنش افراد سریعتر میشد.
بُرِایتکسی و همکارانش برای اینکه مطمئن شوند این دو کلمه بهصورت خودکار (یا شاید هم ناخودآگاه) در ذهن افراد فعال میشود، آزمایش خود را کمی پیچیدهتر کردند؛ آنها از داوطلبان خوستند در حین بررسی سایهرنگها، کلماتی را نیز بیان کنند. این کار باعث شد آنها مثل قبل نتوانند آبی روشن و تیره را با کلمههای goluboy و sinity بیان کنند؛ البته درصورتیکه از افراد خواسته میشد همزمان با تلاش برای تشخیص سایهرنگها، کار غیرکلامی (مثلا بررسی فضای اطراف) دیگری انجام دهند، ممکن بود آنها بازهم سریع کلمات goluboy و sinity را بهزبان بیاورند.
کلمههای خاص در برخی زبانها، ادراک بصری افراد را تحتتاثیر قرار میدهند
پژوهشگران پس از مقایسه نتایج این آزمایش در حالت اول و حالت دوم (منظور زمانی است که افراد در حین آزمایش بهغیر از بیان نام رنگها هیچ حرفی نمیزدند)، دریافتند که سکوت داوطلبان درهنگام بررسی رنگها میتواند به تشخیص سریعتر آنها کمک کند. این آزمایش با افراد انگلیسیزبان نیز تکرار شد؛ اما این افراد رنگهای آبی روشن و تیره را زودتر از سایر رنگها تشخیص ندادند.
اخیرا نیز ویژگی Russian Blues، دوباره زمینهساز انجام پژوهشهایی درمورد تاثیر زبان روی فکر انسانها شده است. دو پژوهشگر مجلهی روانشناسی Psychological Science به نامهای مارتین مایر (Martin Maier) و راشا عبدالرحمان (Rasha Abdel Rahman) به این موضوع پرداختهاند که آیا ویژگی Russian Blues به ایجاد محرکی ناخودآگاه در مغز (که ممکن است قبلا به آن توجهی نکرده باشد) کمک میکند یا خیر. در این پژوهش قبل از هر چیزی این سؤال مطرح میشود که آیا این ویژگی زبان روسی میتواند دو مفهوم آبی روشن و آبی تیره را در مغز در میان تعداد زیادی از محرکها که مغز قادر به بررسی تمام آنها نیست، برجسته کند تا مغز متوجهی آنها شود؟
فعالیتی که برای این پژوهش انتخاب شده است، الگوی «attentional blink» (واکنش برای نشان دادن توجه) نام دارد. واکنش برای نشان دادن توجه، درحقیقت الگویی تجربی محسوب میشود که برای بررسی توجه یا عدمتوجه مغز به محرک خاصی بهکار میرود. از شرکتکنندگان این آزمایش خواسته شد تا یکسری موارد محرک را که با سرعت بالایی (حداقل ۱۰ مورد در هر ثانیه) نمایش داده میشود، نگاه کنند و هر زمانیکه متوجهی مورد خاصی شدند، دکمهای را بزنند؛ بهعنوانمثال این مورد خاص میتواند یک حرف در میان چند عدد و کلمهای احساسی در میان کلمات خنثی باشد.
شرکتکنندکان اولین مورد خاص (مثلا عدد) را که مدنظر دانشمندان بود، بهسرعت تشخیص میدادند؛ اما اگر مورد خاص بعدی بلافاصله بعد از اولین مورد یا پس از نمایش چند آیتم معمولی (مثلا حرف که در این الگو به آنها Lag items گفته میشود)، نمایش داده میشد، افراد نمیتوانستند برخیاز آنها را تشخیص دهند. برای توجیه این اتفاق میتوان گفت زمانیکه افراد اولین مورد خاص را مشاهده کردند، مغز آنها سریع مشغول پردازش آنها شده و دیگر قادر به شناسایی و پردازش موارد بعدی نبوده است.
attentional blink
در تصویر بالا اعداد ۸ و ۵ که باعنوان T1 و T2 مشخص شدهاند، مواردی هستند که شرکتکنندگان باید به آنها واکنش نشان دهند
از زمان آغاز استفاده از الگوی attentional blink که چندین دهه از آن میگذرد، از آن به روشهای زیادی استفاده شده است تا مشخص شود کدامیک از محرکها میتوانند در جلبتوجه موفق باشند؛ بهعنوانمثال از شما خواسته میشود برای یافتن نامهای خاص، اسامی مختلفی را که با سرعت بالا نمایش داده میشوند، مشاهده کنید؛ درصورتیکه نام خودتان در میان این اسامی باشد، قطعا متوجهی آن خواهید شد، حتی اگر درست پس از یکی از موارد خاص نمایش داده شود. پژوهشگران این آزمایش دریافتند که نام افراد یکی از محرکهایی است که میتواند توجه مغز را به خود جلب کند. آیا این موضوع در مورد دو کلمهی goluboy و sinity نیز صدق میکند؟
پژوهشگران برای پاسخ به این سؤال، سؤال دیگری را نیز مطرح کردند: آیا وقتی مثلثهای رنگی بهصورت بصری در پسزمینهای قرار میگیرد که رنگ آن با رنگ خود مثلثها در تضاد است، راحتتر تشخیص داده میشوند یا خیر؟ پاسخ این سؤال مثبت است؛ بهعنوان مثال زمانیکه مثلثی با رنگ سبز تیره در پسزمینهی آبی تیره قرار میگیرد، نسبتبه وقتی که در میان پسزمینهی سبز روشن قرار دارد، راحتتر دیده میشود. رنگ سبز در میان آبی راحتتر تشخیص داده میشود و دلیل این موضوع هم به تضاد شدیدی ارتباط دارد که بهوسیلهی دستهبندی زبانی میان رنگ سبز و آبی ایجاد شده است. آیا این موضوع در مورد رنگ آبی روشن و آبی تیره (goluboy و sinity) نیز درست است؟ برای روسیزبانان تشخیص رنگ آبی روشن و تیره، باید بهاندازهی تشخیص سبز تیره از آبی تیره راحت باشد (شباهت ادراکی بین دو محرک متضاد، همیشه باید قابلمقایسه باشد).
عبدالرحمان و مایر برای ایجاد یک محرک، چند شکل هندسی را در داخل دایرهای با رنگ آبی روشن طراحی کردند و با استفاده از آنها آزمایشی را انجام دادند. این دو نفر از افراد حاضر در آزمایش خواستند هر زمان اشکال نیمدایره یا مثلث دیدند، دکمهی مخصوصی را بزنند و به اشکال شبیه ستاره و الماس، مربعها و شکلهای دیگر هیچ توجهی نداشته باشند. اشکالی که شرکتکنندگان باید آنها را نادیده میگرفتند و تنها برای پرت کردن حواس شرکتکنندگان طراحی شده بود (Lag items)، ساده و خاکستری بودند و در میان پسزمینهای با رنگ آبی روشن نمایش داده میشدند.
رنگ اشکال نیمدایره و مثلثها که شرکتکنندگان باید به آنها توجه میکردند، بهگونهای طراحی شده بود که به شیوههای گوناگون از نظر بصری از یکدیگر متمایز شوند. مثلثی که کمترین توجه را به خود جلب میکرد و بهسختی تشخیص داده میشد، سبز روشن بود و در میان پسزمینهای با رنگ سبز تیره قرار داشت؛ دلیل تشخیص دشوار این مثلث، یکسان بودن نوع رنگ خود مثلث و پسزمینهی آن بود. درمقابل اشکالی که توجه زیادی به خود جلب میکردند، مثلثهای سبز (سبز تیره یا روشن) در پسزمینهای آبی (آبی تیره یا روشن) بودند؛ زیرا رنگ مثلثها و پسزمینهی آنها، از دو گروه رنگی متفاوت بود. همچینی مثلثی با رنگ آبی روشن یا تیره که در داخل دایرهای با سایههای مختلف آبی قرار دارد، بیشترین توجه افراد روسی را به خود جلب کرد.
در الگوی ایجادشده برای این آزمایش، ابتدا ۲ تا ۶ محرکی که باید نادیده گرفته میشدند و پس از آنها، شکلی نیمدایره (اولین شکلی که کاربران باید به آن واکنش نشان میدادند)، نمایش داده میشد. پس از نمایش آن، ۳ یا ۷ شکل دیگر که باید نادیده میشدند، نمایش داده میشد و درنهایت شکل مورد نظر دوم که یک مثلث بود، پس از ۳ شکل غیراصلی (Lag items) و درست در زمانیکه مغز در حال پردازش اولین شکل اصلی بود، نمایش داده شد. به نظر شما در چنین الگویی، تشخیص مثلث تا چه حدی دشوار است؟
تمام این نتایج ثابت میکنند که Russian Blues باعث میشود مغز به محرکها توجه کند. همانطور که قبلا گفتیم مثلثهای سبز در پسزمینههای سبز، سختترین اشکال و مثلثهای سبز در پسزمینههای آبی (یا بالعکس)، آسانترین اشکال برای تشخیص هستند؛ اما موضوع مهمتر این است که تضاد بین goluboy (آبی روشن) و sinity (آبی تیره) نسبت به تضاد بین رنگ سبز روشن و تیره، مراکز توجه مغز را بیشتر درگیر میکند.
جالب است بدانید در مطالعهای در مورد یونانیها نیز این نتایج بهدست آمده است؛ در زبان یونانی مانند زبان روسی، برای رنگهای آبی تیره و روشن دو کلمهی مجزا وجود دارد. در این مطالعه زبان آلمانی مانند زبان انگلیسی، بهعنوان زبان کنترل استفاده شد. در هر دو زبان آلمانی و انگلیسی، برای رنگ آبی روشن و تیره، تنها یک کلمه وجود دارد؛ بههمین دلیل نتایج آزمایش این افراد برای تشخیص آبی روشن و تیره و سبز روشن و تیره یکسان بود.
وقتی که فردی چیزی را بهدقت میبیند، در مغز او چه میگذرد؟ متخصصان ظرفیت مغز را با استفاده از الگوی attentional blink، مورد بررسی قرار دادند. زمانیکه افراد مورد آزمایش، تضاد بین رنگهای آبی را تشخیص دادند، یک ظرفیت وابستهبهرخداد (پتانسیلی است که مغز درواکنش به یک اتفاق یا تحریک خارجی ایجاد میکند و محرکهای مختلف حسی، حرکتی و شناختی مسبب آن هستند) رخ داد که معمولا بههمراه اولین مرحلهی پردازش بصری اتفاق میافتد. مغز درپاسخ به محرک سبز روشن و تیره، چنین واکنشی نشان نداد و این موضوع نشاندهندهی این است که مغز افرادی که در زبان آنها برای رنگ آبی روشن و تیره، دو کلمهی مجزا وجود دارد، این دو رنگ به دو شکل مختلف پردازش میشوند.
دانش زبانی، ادراک را تحتتاثیر قرار میدهد
این مطالعه که اخیرا انجام شده است، پیشرفت بزرگی در زمینهی مستندسازی تاثیر دستهبندیهای زبانی روی ادراک انسان محسوب میشود. درواقع این مطالعه باعث بهروزرسانی نتایج مطالعهی «Russian Blues» شد که در آن از افراد خواسته شد با زدن یک دکمه تشخیص خود را درمورد متفاوت یا یکسان بودن سایهرنگهای آبی نشان دهند. بهنظر میرسد در آن مطالعه، مشاهدهکنندگان برای تصمیمگیری سریع، رنگها را درحالیکه ساکت بودند، با برچسبهای ذهنی از یکدیگر جدا میکردند. احتمال اینکه در آزمایش مرتبط با توجه شدن یا نشدن به محرکها، نیز از ترفند ایجاد برچسب ذهنی، استفاده شده باشد، کمتر است؛ زیرا در این آزمایش توجهبه رنگها مدنظر پژوهشگران نبود و درحقیقت به فعالیت خواستهشده از شرکتکنندگان هم ربطی نداشت؛ در این آزمایش تعدادی از اشکال متنوع که یک مثلث نیز در میان آنها قرار داشت، سریع نمایش داده میشدند و تنها خواستهی پژوهشگران از افراد موردآزمایش این بود که آن مثلث را تشخیص دهند. این آزمایش بهخوبی ثابت کرد که تضاد ناچیز رنگ مثلث آبی تیره با پسزمینهی آبی تیره، باعث میشود مغز بتواند بهراحتی آن را تشخیص دهد.
حال این سؤال مطرح میشود که چه حیطههایی از تعامل بین زبان و ادراک، هنوز موردبررسی قرار نگرفته است؟ یافتههای کنونی نشان میدهد که دانش زبانی میتواند ادراک را تحتتاثیر قرار دهد. چنین نتیجهای با نتایج قدیمی درتضاد است؛ زیرا آن نتایج بیانگر این بودند که ادراک انسان جدا از سایر زمینههای شناختی، از جمله زبان، پردازش میشود؛ البته مستقل بودن پردازش ادراک در مغز از سایر بخشهای شناختی، در مورد توهمات بصری (خطای دید یا مشاهده یک تصویر به چند شکل مختلف) کاملا مشهود است.
به نظر شما آیا Russian Blues میتواند درک افراد از یک توهم بصری را که برپایهی سایهرنگها ایجاد شده است (مانند تصویر بالا)، تغییر دهد؟
نظرات