چطور میتوان در دنیایی ناامیدکننده، شاد بود؟
پیشتر در نوشتاری این پرسش را مطرح کردیم که برخورد ما با واقعیات زندگی باید چگونه باشد؛ احساس شادی یا غم؟ بااینحال، بسیاری از خود میپرسند چگونه میتوان در جهانی که آکنده از اندوه و ناامیدی است، در جستجوی شادی بود. هرروزه اخباری اسفناک از تورم، رشد فقر و بیعدالتی، جنگ و درگیری، اعتراض و اعتصاب، کشتار و مرگومیر، سیل آوارگان و پناهندگان، فجایع اقلیمی و سیاسی-اجتماعی بهسوی ما روانه میشوند و آنچه در پس این طوفان اخبار بد برای ما باقی میماند، چیزی جز احساس اندوه و ناامیدی نیست. بهمرور ما نیز به شرایط خو گرفتهایم؛ اوضاع بد، احساسی از نارضایتی را در ما نهادینه میکند؛ چراکه در تغییر شرایط فعلی، احساس ناتوانی میکنیم.
چنانچه شما هم از این احساس یاس و اندوه رنج میبرید، باید بدانید تنها نیستید. درواقع باید گفت در روزگاری که اینچنین با اخبار سیاه احاطه شدهایم، نمیتوان انتظاری جز احساس ناکامی داشت. ما غمگین (و تاحدودی خشمگین) هستیم و حتی گاهی به خود میتازیم که چرا باید در چنین شرایطی بهدنبال احساس شادی باشیم؛ ولی واقعبین باشید؛ این طرز تفکر تاریک هیچ کمکی به حالوروز ما نخواهد کرد.
در این نوشتار سعی کردهایم چهار راهکار کاربردی برای احساس خوشبختی در جهانی محزون را از زبان دکتر اِلِن هندریکسون، کارشناس حاذق علم روانشناسی نقل کنیم. صدالبته هیچ چراغ جادویی در کار نیست و این راهکارها قرار نیست مشکلات ما را به یکباره حلوفصل کنند؛ اما امید میرود بهمرور اندکی دیدگاه ما را نسبتبه مسائل تلطیف کنند.
راهکار شمارهی ۱: احساس واقعی خود را دریابید و به آن اجازه دهید تا شما را به حرکت درآورد
یکی از معدود آثار منفی جنبشهای ترویج شادی، این تصور اشتباه است که ما الزاما باید در بیشتر مواقع - اگر نخواهیم بگوییم تمامی مواقع - احساس خوشبختی داشته باشیم. بنابر نظرسنجی صورتگرفته ازسوی مؤسسهی گالوپ، ۸۷ درصد از مردم سراسر دنیا از شغلشان احساس رضایت نمیکنند. طبق آمار مرکز کنترل و جلوگیری از بیماریها، در حدود ۴۰ درصد از ازدواجها نهایتا به طلاق ختم میشوند و بنابر عقیدهی تمامی افرادی که هنوز در غارها زندگی نمیکنند، تمامی اخبار جهان بهصورت ۲۴ ساعته در حال بمباران ما با اخبار ناامیدکننده هستند!
پس بهجای اینکه در پس این همه احساس منفی، لبخندی پوشالی و دروغین بزنید؛ به احساسات واقعی خود رجوع کنید. ما انسانها معجونی متنوع از احساساتی مختلف (و بعضا متناقض) هستیم؛ احساساتی از غم، خشم و ترس گرفته تا حسادت، حقارت و اضطراب. بهجای اینکه هر احساسی غیر از شادی را احساسی بد یا اشتباه قلمداد کنید، به آنها فرصت بروز بدهید تا قدرت واقعی و منحصربهفرد آنها را دریابید.
بهجای لبخندهای پوشالی، سعی کنید به احساسات حقیقی خود رجوع کنید
به خود اجازه دهید عصبانی شوید. خشم، شما را وادار به اقدام خواهد کرد. اگر درمورد موضوعی دیگر احساس عصبانیت نکنید، این بدان معنا است که توجه خود را نسبت به آن از دست دادهاید. خشم مردم را وادار میکند تا به نمایندگان خود فشار آورند، آنها را به پای صندوقهای رای میکشاند و بهمنزلهی تنها پل ارتباطی میان انعفال ومسئولیتپذیری افراد واقع میشود. پس این احساس آنچنان هم که میپندارید، مضر نیست.
غم نیز کاربردهای خاص خود را دارد. غم، قویترین احساس در شماست. این احساس مانند خشم نیست که شما را در ورطهی پیشداوری و اقدامات بیمحابانه گرفتار کند. در عوض، غم به شما سخاوت میدهد، از اشتباهات ناشی از پیشداوریهایتان میکاهد و شما را خوشخوتر میکند. شاید این همان سه عاملی باشد که جهان ما واقعا به آن نیاز دارد.
راهکار شمارهی ۲: اخبار خوب را جستوجو کنید
اجازه دهید کمی روراست باشیم. شغل خبرنگاری و روزنامهنگاری با چالشی منحصربهفرد مواجه است که شاید از آن آگاهی نداشته باشید. اکثر سرویسهای خبری در دنیای آزاد برای بقای خود، نیاز به کلیکشدن و دیدهشدن دارند تا بلکه بتوانند توجه آگهیدهندگان را به خود جلب کنند. حال به نظرتان چهچیزی بیشتر از یک درگیری، اختلاف، جنگ و تراژدی میتواند توجه افکار عمومی را به خود جلب کند؟ واقعبین که باشید میبینید همه دوست دارند خبر غرقشدن یک کشتی را بخوانند تا خبر رسیدن موفقیتآمیز آن را به مقصد.
استیون پینکر در مقام یک روانشناس شناختی، در سخنرانی TED خود به این مطلب اشاره میکند که هرگز هیچ روزنامهای حاضر نیست چنین مطلبی را در تیتر خود به چاپ برساند: «روز گذشته، ۱۳۷ هزار نفر از زیر خط فقر مطلق بیرون آمدند». بهطور مشابه، هیچ گزارشگری برای تهیهی گزارش زنده از شهری که هیچ حادثهی تروریستی یا اتفاقی غیرمنتظره در آن رخ نداده، به محل اعزام نمیشود.
پینکر اینگونه تحلیل میکند که دنیا دربرابر وقایعی چون خشونت، فساد، فقر و حتی مرگ افراد براثر برخورد صاعقه، واکنش بهتری از خود نشان میدهد.
متاسفانه اخبار خوب برای ما بهاندازهی اخبار بد هیجانانگیز نیست؛ اما همچنان میتوانید بهجای اتلاف لحظات عمر گرانبها با اخبار دنیای سیاست و حوادث، اندکی از زمان خود را به اخبار خوب و مفیدتر اختصاص دهید تا بلکه اندکی به زندگی و آیندهی خود امیدوارتر شوید. پس اگر اخبار (چه راست و چه دروغ) واقعا روی اعصابتان است، شاید نخواندن روزنامهها و خاموشکردن تلویزیون هم پیشنهاد بدی نباشد.
راهکار شمارهی ۳: اندکی از رسانههای اجتماعی فاصله بگیرید
رسانههای اجتماعی تنها راهی برای دیدن آخرین تصاویر از تعطیلات لاکچری دوستان دوران دبیرستان شما نیست؛ بلکه درحقیقت این رسانهها بهترین (یا بهعبارتی، بدترین) منبع خبری دنیا برای انتشار انواع اخبار هستند و البته همانطور که پیشتر نیز گفتیم این رسانه ها نیز مانند همهی رسانههای دیگری که امروزه با آن طرف هستیم، هیچ ابایی از انتشار اخبار جهتدار، دروغین و جعلی ندارند.
یک مطالعه انجامشده ازسوی دانشگاه کپنهاگ، از نیمی از یک گروه ۱۰۰۰ نفره از داوطلبان یک آزمایش خواست که برای مدت یک هفته، فیسبوک را کنار بگذارند. درحالیکه از نیمهی دیگر خواسته شد به روال معمول زندگی خود ادامه دهند. کسانی که در این دوره متارکهی فیسبوک شرکت کرده بودند، در پایان پژوهش احساس رضایت بیشتری از زندگی خود داشتند و از احساسات بهمراتب بهتری برخوردار بودند.
و البته این موضوع کاملا منطقی به نظر میرسد؛ چراکه یک دورهی فراغت از رسانههای اجتماعی به شما این فرصت را میدهد تا اندکی از گزند حسادت درمورد دنیای فانتزی دیگران و نیز طوفان اخبار منتشرشده در این نوع رسانهها خلاصی یابید. مسلما با مطلعنشدن از خبر جعلی طلاق فلان خواننده یا بازیگر معروف نیز چیز زیادی از دست نخواهید داد.
راهکار شمارهی ۴: سعی کنید درکنار یکدیگر زمان را سپری کنید
مسلما گروهی از افراد نیز در جهان هستند که واقعا در مورد کشور، جهان و مردم خود نگران هستند؛ افرادی که منظور آنها از خوشبختی تنها داشتن پول، ثروت و مهمانیهای مجلل نیست و در زندگی بهدنبال معانی والاتری هستند.
خوشبختانه برای این گروه نیز راهکار مؤثری وجود دارد و آن «ارتباطات اجتماعی قویتر» است. مطالعهای که در دانشگاه ایالتی فلوریدا روی ۴۰۰ شرکتکننده انجام شد، این موضوع را بررسی کرد که چهنوع ویژگیها و فعالیتهایی میتوانند بیشتر با شادی یا هدف زندگی در ارتباط باشند.
ارتباط قویتر با دیگران کلید یافتن آرامش و شادی در زندگی پرتنش امروز است
پاسخ، روابط اجتماعی باکیفیت بود. اما دراینمیان، اختلافاتی جزئی نیز به چشم میخورد: معاشرت با دوستان بیشتر با احساس شادی در ارتباط است تا اهداف زندگی. درحالیکه صرف زمان با خانواده (مانند مراقبت از کودکان) بیشتر با اهدف زندگی در ارتباط است تا احساس خوشبختی.
این بدان معنا است که دهندهبودن بیشتر به زندگی شما معنا میدهد؛ ازسوی دیگر گیرندهبودن، احساس شادی بیشتری برایتان به ارمغان میآورد. اما درمجموع باید گفت که ارتباط با دیگران کلید یافتن آرامش و شادی در زندگی پرتنش امروز است. از اینرو میتوان «مشارکت» را پادزهری برای احساس بدبختی قلمداد کرد.
بنابراین اگر شما هم مانند بسیاری از اطرافیان خود در این ورطه از احساس ناامیدی گرفتار هستید، بد نیست اندکی به احساسات واقعی خود فرصت بروز دهید، اجازه دهید که این احساسات شما را وادار به اقدام کنند، در میان سیل اخبار بد، بهدنبال اخبار خوب باشید، به خود استراحت دهید و از همه مهمتر، اینکه زمان بیشتری را درکنار دوستان و عزیزان خود سپری کنید.
حتی در شرایطی که طوفان اخبار ناخوشایند مانند رمانهایی کابوسوار از مقابل چشمانتان میگذرند، حتی اگر میبینید این روزها زندگی دارد بدترین و خشنترین چهرهی خود را به شما نشان میدهد و حتی وقتی جز ویرانی و تباهی راهی پیش روی خود و جامعه نمی بینید، باز هم به یاد داشته باشید هنوز شانسی برای رقمخوردن یک «پایان خوش» وجود دارد.