آیا مطالعه کتاب داستان، از شما انسان بهتری خواهد ساخت؟
میزان فروش کتاب در کشورهای غربی خیرهکننده است. این آمار برای کشورهایی نظیر ایالات متحده و بریتانیا به ۱.۸ میلیون و ۰.۵ میلیون جلد در هر روز میرسد. اینکه در میان هیاهوی دنیای دیجیتال و تنوع شدید سرگرمیهای رنگارنگ رسانهای، هنوز بسیاری از افراد در اطراف ما به خواندن عشق میورزند، جای شگفتی دارد. کتاب میتواند چیزهای زیادی درمورد جهان پیرامونمان به ما بیاموزد. همینطور مطالعه، تاثیر بهسزایی در گسترش دایرهی لغات و تقویت قابلیت نویسندگی در افراد دارد. اما آیا علاوهبر همهی این مزایا، داستانها میتوانند از ما انسانهای بهتری هم بسازند؟
دامنهی ادعاهای مطرح درمورد فواید داستانها بیحدوحصر است؛ از تاثیر مثبت بر فعالیتهای نیکوکارانه و امور خیر گرفته تا ایجاد انگیزه برای مشارکت سیاسی و عجیبتر از آن، کاهش تدریجی خشونت طی اعصار.
شخصیتها داستانها، ما را با خود به دنیای درون داستان میبرند. ارسطو در این مورد میگوید:
وقتی ما شاهد یک تراژدی هستیم، دو احساس در ما غالب میشود: حس دلسوزی (برای شخصیت داستان) و حس وحشت (برای خویشتن).
اغلب بدون آنکه متوجه شویم، خود را جای این شخصیتها میگذاریم و واکنش آنها را نسبت به شرایط داستان، با تجربیات پیشین یا رفتار احتمالی خود در آینده مقایسه میکنیم.
این بهمنزلهی تمرینی برای درک دیگران است. کیث اوتلی، روانشناس شناختی، داستان را یک «شبیهساز پرواز برای ذهن» قلمداد میکند. همانطور که یک خلبان درون شبیهساز میتواند بدون بلندشدن از روی زمین، پرواز کند، افرادی که داستان میخوانند نیز با هربار گشودن یک رمان میتوانند مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنند. او در پژوهشهای خود دریافت همانطور که ما شروع به آشنایی با شخصیتهای یک داستان میکنیم، بهصورت همزمان اهداف و آمال آنان را با خود یکی میبینیم. وقتی آنها در خطر باشند، قلب ما نیز به تپش میافتد. ممکن است حتی نفس ما نیز بهشماره بیفتد؛ بااینحال، همچنان با علم بر اینکه هیچیک از این حوادث برای ما اتفاق نیفتادهاند، همچنان به خواندن ادامه میدهیم. ما هرگز از ترس قالب تهی نمیکنیم و برای فرار، خود را از پنجره بیرون نمیاندازیم.
خواندن یک کتاب داستان، درواقع تمرینی برای درک دیگران است
با این همه، گویا برخی از سازوکارهای عصبی که مغز ما برای درک روایات داخل این داستانها بهکار میگیرد، شباهتهایی با سازوکارهای مورداستفاده در زندگی واقعی نیز دارد. مثلا ما وقتی با واژهی «ضربه» مواجه میشویم، ناخودآگاه بخشهایی در مغزمان که مرتبط با درک یک ضربهی فیزیکی هستند، فعال میشوند. بههمین شکل، وقتی مطلبی درمورد افکار شخصیتها میخوانیم، بخشهایی در مغز که با نظریهی ذهن در ارتباط هستند، فعال خواهند شد. پس با وجود این حجم از تمرین حس همدلی که حین خواندن کتابها تکرار میکنیم، میتوان اینگونه برداشت کرد که کسانی که کتاب داستان میخوانند، باید نسبت به طرفداران سایر سبکهای ادبی یا افرادی که بهکلی مطالعه نمیکنند، مهارتهای اجتماعی بهتری داشته باشند.
مشکل موجود درمورد انجام چنین تحقیقاتی آن است که بسیاری از ما سعی میکنیم دربارهی تعداد کتابهایی که خواندهایم، کمی اغراق کنیم. برای حل این مشکل، اوتلی و همکارانش فهرستی از نویسندگان سبکهای داستانی و غیرداستانی در اختیار دانشجویان قرار دادند و از آنها خواستند که بگویند کدام نویسنده را میشناسند. همچنین به آنها اخطار داده شد که در این فهرست تعدادی اسامی جعلی نیز وجود دارد تا از صحت اظهارات شرکتکنندگان طی آزمون اطمینان حاصل شود. تعداد نویسندگانی که هر فرد میشناسد، میتواند معیار خوبی برای میزان مطالعهی افراد باشد.
سپس پژوهشگران آزمون «ذهن در چشمان» را درمورد شرکتکنندگان اجرا کردند که طی آن، تعدادی تصویر مربوطبه چند جفت چشم در اختیار افراد قرار گرفت. مأموریت این بود که افراد تنها با مشاهدهی چشمان و پوست اطراف آن بگویند که صاحب تصویر چه احساسی دارد. این احساسات در فهرست کوتاهی شامل حس خجالت، گناه، خیالبافی و نگرانی خلاصه میشد. در نگاه اول، تصاویر بسیار خنثی بهنظر میرسیدند و پاسخ دادن به پرسش چندان ساده نبود. اما مشخص شد که افرادی که از قبل، مطالعهی بیشتری در سبک داستانی داشتند، موفق شده بودند امتیاز بیشتری را در این آزمون از آن خود کنند؛ معیاری که بهنوعی نشاندهندهی «حساسیت میانفردی» در شرکتکنندگان بود.
در آزمایشگاه علوم عصبی اجتماعی پرینستون، روانشناسی با نام دیانا تمیر نشان میدهد که چطور افرادی که بیشتر داستان میخوانند، از ادراک اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. بهعبارت دیگر، این افراد مهارت بیشتری در درک افکار و احساسات دیگران دارند. او با اسکن مغزی این دسته افراد دریافت که هنگام مطالعهی داستان، فعالیت بیشتری درشبکههای مغزی مربوطبه شبیهسازی افکار دیگران دیده میشود.
نتایج اسکن مغزی افراد هنگام مطالعهی کتاب داستان، نشاندهندهی فعالیت بیشتر درشبکههای مغزی مربوطبه شبیهسازی افکار دیگران است
افرادی که بیشتر رمان میخوانند، بهطور میانگین توانایی بهتری در درک احساسات دیگران دارند؛ اما آیا این قضیه لزوما بدان معنا است که آنها انسانهای بهتری هم هستند؟ برای آزمودن این قضیه، پژوهشگران همان آزمونی را بهکار گرفتند که بسیاری از دانشجویان روانشناسی در دوران تحصیل خود بهکار میگرفتند؛ یعنی ریختن اتفاقی تعداد زیادی قلم روی زمین و دیدن اینکه چه کسانی برای جمعکردن آنها به شما کمک میکنند. اما پیش از آنکه پژوهشگران این آزمون را انجام دهند، یک پرسشنامه در اختیار شرکتکنندگان قرار دادند که مملو از پرسشهایی با هدف سنجش میزان همدلی بود. سپس شرکتکنندگان یک داستان کوتاه خواندند و پس از آن، به یک سری پرسش پاسخ دادند تا مشخص شود این داستان تا چهاندازه مخاطب خود را با خود به عمق ماجرا برده است؛ مثلا آیا آنها توانستهاند یک تصویر واضح از شخصیتهای داستان در ذهن خود بهدست آورند و آیا پس از مطالعهی داستان نیز علاقهای به آشنایی بیشتر با شخصیتهای آن داشتهاند یا خیر.
سپس پژوهشگران اینگونه وانمود کردند که نیاز به آوردن چیزی از اتاق کناری دارند و در همین حال، بهصورت اتفاقی یک جعبه محتوی ۶ قلم و خودکار را روی زمین انداختند.
جواب آزمون بدین ترتیب بود: «افرادی که بیشتر جذب فضای داستان شده بودند و بیشترین حس همدلی را با شخصیتهای داستان داشتند، بیشتر از سایرین برای جمعآوری قلمها تمایل نشان میدادند.»
ممکن است این ایراد را وارد کنید که شاید افرادی که بیشترین توجه را نسبتبه شخصیتهای درون داستان داشتهاند، از ابتدا خود افراد مهربانتری بودهاند. اما پژوهشگران با بررسی امتیاز همدردی افراد به این نتیجه رسیدند که افرادی که بیشتر از سایر جذب داستان شده بودند، واقعا رفتار نوعدوستانهتری از خود نشان میدهند.
البته این نتایج تنها مربوطبه یک آزمایش بوده و قبل از اینکه بخواهیم آنها را به کل جامعه تعمیم دهیم، بهتر است درمورد سمتوسوی این رابطهی علت و معلولی اندکی تامل کنیم. ممکن است در زندگی واقعی، افرادی که از ابتدا دلسوزتر هستند، علاقهی بیشتری به جریان زندگی افراد دیگر داشته باشند و همین علاقه آنها را بهسمت مطالعهی کتابهای داستانی کشانده باشد. کشف صحتوسقم این موضوع چندان ساده نیست. درحقیقت، روش صحیح پژوهش آن است که ابتدا میزان دلسوزی افراد را بسنجیم؛ سپس آنها را به دو دسته تقسیم کرده و گروهی را برای چند سال مکلف به خواندن چند رمان کنیم و سایرین را از مطالعه بازداریم و نهایتا طی آزمایش دیگری، ببینیم که آیا این مطالعات تاثیری بر میزان دلسوزی آنها داشته است یا خیر.
درعوض، پژوهشگران سعی میکنند به مطالعات کوتاهمدتتر روی آورند. برای نمونه، پژوهشگران آلمانی، مقالاتی از جراید با موضوع آشوبهای یونان، روز آزادی در هلند و نیز بخش اول رمان کوری (اثر ژوزه ساراماگو) را دراختیار گروهی از دانشجویان قرار دادند. داستان کوری درمورد مردی است که در خودروی خود پشت چراغ قرمز منتظر است که ناگهان بیناییاش را ازدست میدهد. مسافرانش، او را به خانه میرسانند. رهگذری نیز دراینمیان قول میدهد که خودرویش را برایش به خانه بیاورد که درعوض، آن را میدزدد.
دانشجویان با خواندن این داستان، نهتنها احساس افزایش حس همدردی را داشتند؛ بلکه عمیقا ازلحاظ احساسی نیز جذب داستان شدند. پژوهشگران میگویند حتی یک هفته بعد از این مطالعه نیز امتیاز مربوطبه حس همدلی این گروه بیشتر از قبل شده بود.
البته ممکن است این استدلال را مطرح کنید که کتابهای داستان تنها عامل تأثیرگذار نیستند. مردم ممکن است با دیدن داستانهای خبری مربوطبه زندگی دیگران در تلویزیون یا رسانههای خبری نیز دچار حس همدردی شوند. اما داستانها دارای حداقل سه مزیت مهم هستند. اولی اینکه در داستانها، نحوهی ارتباط ما با شخصیتهای داستان بهشکلی است که معمولا در ارتباطبا ژورنالهای خبری دیده نمیشود. دوم اینکه ما در داستانها معمولا هیچنوع موضعگیری مثبت یا منفی دربارهی صحت و سقم روایات مطرحشده نداریم. درنهایت اینکه داستانها، قابلیتی را دراختیار ما میگذارند که در زندگی واقعی خود از آن بیبهره هستیم و آن، مزیت تماشای زندگی شخصیتها در پس سالیان دراز است.
پس درمجموع این پژوهش میگوید که مطالعهی کتابهای داستان میتواند رفتار مردم را بهتر کند. برخی، اثر این مطالعه را آنقدر نمیدانند که بتوان میزان دقیقی برایش تعیین کرد. بهعنوان مثال، جانا شاپیرو از دپارتمان پزشکی خانواده در دانشگاه کالیفرنیای شهر ارواین عمیقا معتقد است که خواندن داستان میتواند پزشکان بهتری تربیت کند و ازاینرو، اقدام به بنیانگذاری یک برنامهی علوم انسانی با هدف آموزش دانشجویان پزشکی کرده است.
شاید زمان آن فرارسیده است که تصورات غلط خود را درمورد انزوای اجتماعی دوستان اهل کتاب و مطالعهی خود کنار بگذاریم. درحقیقت، این افراد بهترین کسانی هستند که میتوانند احساسات و افکار بشری را درک کنند. زومیت نیز مانند همیشه در ترویج فرهنگ مطالعه درکنار شما است؛ از شما دعوت میکنیم هر هفته سری به بخش معرفی کتاب در سایت بزنید و ضمن آشنایی با بهترین عناوین، با معرفی کتابهای دلخواه، شانس برندهشدن در قرعهکشی هفتگی یک کتاب را داشته باشید.