چگونه محدودیت‌های ذهن، زبان انسان را شکل می‌دهد؟

یک‌شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۰
مطالعه 5 دقیقه
پژوهشگران می‌گویند علت ویژگی‌های زبانی متفاوت انسان، قابلیت‌های ذهنی بیشتر انسان‌ها نسبت‌به دیگر گونه‌ها نیست.
تبلیغات

هنگامی که صحبت می‌کنیم، جملات ما به‌صورت جریان سیالی از صدا ظاهر می‌شود و به‌جز مواقعی که قصد خاصی داشته باشیم، هیچ‌گاه به‌صورت منقطع صحبت نمی‌کنیم؛ اما این ویژگی گفتار ارتباطی با سازماندهی خود زبان ندارد. جملات از کلمات تشکیل شده‌اند: واحدهای گسسته‌ی معانی و اشکال زبانی که می‌توانیم برای ساختن جملات، آن‌ها را به شیوه‌های بی‌شماری با هم ترکیب کنیم.

در طول چند دهه‌ی گذشته، متخصصان روان‌شناسی زبان نشان داده‌اند کودکان، آماردانانی ذاتی هستند که قادر هستند الگوهای فراوانی موجود در صداها را تشخیص دهند. توالی صداهای rktr بسیار نادرتر از intr است. این بدان معنا است که احتمال اینکه intr درون یک کلمه رخ دهد (برای مثال interesting) بیشتر است، درحالی‌ که rktr احتمالا مربوط به دو کلمه است (dark tree).

الگوهایی که کودکان به‌صورت ناخودآگاه می‌توانند تشخیص دهند، شاید به آن‌ها کمک کند تا بفهمند که کجا یک کلمه آغاز می‌شود و کجا یک کلمه به پایان می‌رسد. نکته‌ی جالب اینجا است که گونه‌های دیگر نیز دقیقا مانند کودک انسان، قادر به ردیابی فراوانی ترکیب‌های صوتی خاص هستند. درحقیقت ما نسبت‌به حیوانات دیگر در انتخاب الگوهای خاص صدا بدتر عمل می‌کنیم.

یکی از استدلال‌های مهمی که در کتاب Language Unlimited آمده، این ایده‌ی تقریبا متناقض است که قدرت‌های زبانی انسان می‌تواند از محدودیت‌های ذهن او حاصل شده باشد و اینکه این محدودیت‌ها ساختار هزاران زبانی را که در سرتاسر جهان می‌بینیم، شکل می‌دهند. این ایده الهام‌گرفته از پژوهشی است که در دهه‌ی گذشته تحت هدایت خوان تورو در بارسلونا انجام شد. تیم تورو این موضوع را مورد بررسی قرار دادند که آیا کودکان الگوهای زبانی شامل صامت‌ها (هم‌خوان-حروف بی‌صدا) را بهتر از الگوهای زبانی شامل مصوت‌ها (واکه‌ها-حروف صدادار) یاد می‌گیرند یا خیر.

آن‌ها نشان دادند که کودکان به‌آسانی الگویی از کلمات بی‌مفهوم را که همه از یک شکل اساسی پیروی می‌کنند، یاد می‌گیرند: شما باید چند صامت داشته باشید؛ یک مصوت خاص ( مثلا a)، پس از آن یک صامت دیگر، همان مصوت، یک صامت دیگر و درنهایت یک مصوت متفاوت (مثلا e). کلماتی که از این الگو پیروی می‌کنند، عبارت خواهند بود از dabale، litino و nuduto، در حالی‌ که کلماتی که این الگو را بر هم می‌زنند، عبارت‌اند از dutone، bitado و tulabe. تیم تورو نوزادان ۱۱ ماهه را مورد آزمایش قرار دادند و دریافتند که این نوزادان الگوهای مذکور را به‌خوبی یاد گرفتند. اما وقتی در الگو به‌جای مصوت‌ها، صامت‌ها تغییر می‌کردند، کودکان آن را یاد نمی‌گرفتند. وقتی کلماتی مانند dadeno، bobine و lulibo که دارای صامت‌های اول و دوم یکسانی بودند ولی صامت سوم متفاوتی داشتند، به کودکان ارائه می‌شد، آن‌ها این را به‌عنوان یک قاعده نمی‌دیدند. تشخیص یک الگوی کلی که شامل مصوت‌ها بود، نسبت‌به الگویی که شامل صامت‌ها بود، برای کودکان بسیار ساده‌تر بود.

موش

پژوهشگران این موضوع را روی موش‌های صحرایی نیز آزمایش کردند. مغز موش‌های صحرای تفاوت بین صامت‌ها و مصوت‌ها را تشخیص می‌دهد و پردازش می‌کند. عجیب اینجا است که مغز موش‌ها در این زمینه عملکرد بسیار خوبی داشته: آن‌ها به‌آسانی هم قاعده‌ی مصوت و هم قاعده‌ی صامت را یاد گرفتند. به‌نظر می‌رسد که کودکان برخلاف موش‌ها، در تشخیص الگوهای خاصی که شامل مصوت‌ها است، جهت‌گیری دارند. درمقابل، موش‌ها می‌توانند هر دو نوع الگو را تشخیص دهند. بنابراین، آن‌ها می‌توانند قوانین وابسته‌به هجاها را که برای نوزدان انسان غیرقابل مشاهده است، تعمیم دهند. به‌نظر می‌رسد که این سوگیری در نحوه‌ی تنظیم ذهن ما بر ساختار زبان‌های واقعی تأثیر گذاشته باشد.

کپی لینک

زبان‌های غیرممکن

این موضوع را می‌توانیم با نگریستن به زبان‌های سامی (شامل زبان‌های عبری، عربی، اَمهری و تیگرایی) تشخیص دهیم. این زبان‌ها شیوه‌ی خاصی برای سازماندهی کلمات خود دارند. در این سیستم زبانی، هر کلمه می‌تواند تاحدودی به‌وسیله‌ی صامت‌های خود تعریف شود اما مصوت‌ها تغییر می‌کنند تا چیزی در مورد دستور زبان بگویند؛ به‌عنوان مثال، کلمه‌ی عبری «نگهبانی دادن» درواقع از سه صدای صامت ساخته شده است: sh-m-r. برای گفتن «من نگهبانی دادم»، یک مصوت a-a در میان صامت‌ها قرار می‌گیرد و یک پسوند خاص نیز به آن افزوده می‌شود: shamarti. برای گفتن «من نگهبانی خواهم داد»، شما مصوت‌های کاملا متفاوتی را در آن قرار می‌دهید. در این مورد، e-o و با ایجاد یک مکث حنجره‌ای پیش از کلمه نشان می‌دهید که «من هستم که نگهبانی خواهم داد»: eshmor`. سه صامت sh-m-r ثابت هستند اما مصوت‌ها برای نشان دادن آینده یا گذشته تغییر می‌کنند.

زبان های مختلف

شاید سوگیری خاص ما انسان‌ها برای ذخیره‌ی الگوی صامت‌ها به‌عنوان کلمات، اساس این نوع سیستم دستور زبان باشد. ما می‌توانیم به‌آسانی قوانین دستور زبانی را که شامل تغییر مصوت‌ها باشد، یاد بگیریم. بنابراین به‌راحتی می‌توانیم زبان‌هایی را پیدا کنیم که در آن‌ها این اتفاق به‌طور عادی رخ می‌دهد. برخی از زبان‌ها مانند زبان‌های سامی از این قاعده استفاده‌ی زیادی می‌کنند. اما زبانی را تصور کنید که برعکس زبان سامی باشد: یعنی کلمات اساسا الگوهایی از مصوت‌ها باشند و دستور زبان با تغییر صامت‌ها حول مصوت‌ها تغییر کند. زبان‌شناسان تاکنون زبانی را پیدا نکرده‌اند که به این شیوه عمل کند. ما می‌توانیم چنین زبانی را ابداع کنیم اما اگر نتایج تورو درست باشد، غیرممکن است که کودک بتواند به‌طور طبیعی آن را یاد بگیرد.

این صامت‌ها هستند که لنگرگاه کلمات محسوب می‌شوند و نه مصوت‌ها. این امر نشان می‌دهد که مغز ما درجهت یادگیری انواع خاصی از الگوهای زبانی سوگیری دارد و این تأثیر عمیقی بر زبان‌هایی که ما در سرتاسر دنیا می‌بینیم، می‌گذارد. چارلز داروین زمانی می‌گفت که به‌علت توسعه‌ی بیشتر قابلیت‌های ذهنی انسان، توانایی‌های زبانی او از توانایی‌های زبانی دیگر گونه‌ها متفاوت است. شواهد امروزی نشان می‌دهد، علت آن است که ما دارای انواع متفاوتی از قدرت‌های ذهنی هستیم.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات