میزان تحرک افراد بسته به نوع کرونوتایپ آنها متغیر است
افراد سحرخیز درمقایسهبا افراد شببیدار، در هر روز، معادل ۲۰ تا ۳۰ دقیقه پیادهروی، بیشتر حرکت میکنند. افراد شببیدار، دیرتر به خواب رفته و نسبتبه افراد سحرخیز، دیرتر هم از خواب بیدار میشوند. براساس مطالعهی جدیدی درمورد ارتباط ساعت درونی بدن با عادات فعالیت فیزیکی ما، شببیدارها همچنین معمولا در طول روز بسیار کمتر حرکت میکنند.
مطالعهی جدید یکی از اولین مطالعاتی است که بهطور عینی حرکات روزانهی نمونهی بزرگی از افراد سحرخیز و شبزندهدار را مورد پیگیری قرار میدهد و نشان میدهد که ممکن است شناخت کرونوتایپ ممکن است ازنظر سلامتی مهم باشد.
در سالهای اخیر شواهد زیادی درمورد نقشهای پیچیدهی ساعتهای سلولی و کرونوتایپها در سلامتی و سبک زندگی ما به دست آمده است. بهخاطر این پژوهشها، میدانیم که هریک از ما دارای ساعتی درونی هستیم که در مغز ما جای گرفته است که نشانههای خارجی مانند نور محیط را ردیابی و جذب میکند تا زمان را مشخص کرده و نحوهی واکنش بدن را تعیین کند. این ساعت، آزادسازی ریتمیک هورمونهایی مانند ملاتونین و مواد شیمیایی دیگری را که روی خواب، بیداری، گرسنگی و بسیاری از سیستمهای فیزیولوژیکی دیگر ما اثر دارند، هدایت میکند. ما در پاسخ به این سیگنالهای بیوشیمیایی و نیز تمایلات ژنتیکی خود و عوامل دیگر، کرونوتایپ خاصی را توسعه میدهیم که پاسخ بیولوژیکی کلی ما به عبور زمان روزانه است.
کرونوتایپها اغلب در سه گروه طبقهبندی میشوند: صبح، روز یا شب. کسی که دارای کرونوتایپ صبح است، بهطورطبیعی صبح زود بیدار میشود، هنگام صبح از بالاترین سطح هشیاری و احتمالا گرسنگی برخوردار است و قبل از نیمهشب، آمادهی خوابیدن است. انواع روز کرونوتایپها تمایل دارند که کمی دیرتر از خواب بیدار شوند و اوج هشیاری خود را در عمق روز تجربه میکنند. انواع شب تا جایی که ممکن باشد تا دیروقت بیدار میمانند و در دل تاریکی کاملا هشیار هستند.
البته کرونوتایپهای ما غیرقابل تغییر نیستند. پژوهشها نشان میدهد که آنها ریتم چندسالهای دارند و بیشتر افراد در سنین کم دارای کرونوتایپ صبح یا روز بوده، در جریان نوجوانی و جوانی نسخهی شب آن را دارند و در میانسالی به نوع روز یا صبح برمیگردند. اما برخی افراد در طول زندگی خود به حالت جغد شب باقی میمانند.
مشخص شده است که کرونوتایپهای درحال تغییر ما روی سلامتی ما اثر میگذارند، خصوصا اگر فردی از نوع شب باشد. در مطالعات گذشته، احتمال ابتلا به بیماری قلبی، چاقی، دیابت و دیگر شرایط متابولیکی در افرادی که بهعنوان انواع شب شناخته میشوند، نسبتبه دیگر انواع کرونوتایپها بیشتر بوده است. آنها همچنین تمایل به ورزش کمتر و نشستن بسیار بیشتر دارند که برخی از پژوهشگران گمان میکنند در خطر آنها درزمینهی ابتلا به مشکلات سلامتی نقش دارد.
اما مطالعات گذشته درمورد کرونوتایپ و ورزش، متکیبر به یادآوری افراد از میزان فعالیت آنها بوده است. این نوع اطلاعات بسیار غیر قابل اعتماد بوده و هرگونه ارتباط بالقوه میان سیگنالهای ساعت درونی بدن و احتمال حرکت ما بیشتر در حد گمان است.
برای مطالعهی جدید که در مجلهی Scandinavian Journal of Medicine & Science in Sports منتشر شد، پژوهشگران دانشگاه اولو در فنلاند برخی از ساکنان فنلاند را مورد بررسی قرار دادند. سالها قبل، بیش از ۱۲هزار فرد، بخشی از مطالعهای درمورد سلامت کودکان متولد شده در سال ۱۹۶۶ شده بودند. پژوهشگران تقریبا ۶هزار نفر از آنها را که هنوز در اولو زندگی میکردند و مایل به شرکت در یک مطالعهی پیگیری بودند، مورد بررسی قرار دادند. این مردان و زنان که همه ۴۶ ساله بودند برای آزمون حضوری به دانشگاه مراجعه کردند که شامل آزمایشهای پزشکی و آزمایشهای دیگر و انواعی از پرسشنامهها ازجمله پرسشنامهای برای تعیین نوع کرونوتایپ آنها میشد.
پژوهشگران همچنین به هر شرکتکننده یک ردیاب فعالیت دادند و از آنها خواستند که آن را به مدت دو هفته بپوشند تا دادههایی درمورد فعالیتهای بدنی آنها به دست آورند. سپس دانشمندان چگونگی حرکت افراد و نوع زنگ ساعتهای درونی آنها را با هم مقایسه کردند. آنها دریافتند که درمیان مردان و زنان، انواع صبح و بسیاری از انواع روز بهطور قابلتوجهی بیشتر از انواع شب حرکت میکردند. حتی زمانی که پژوهشگران نقش عوامل دیگری مانند سلامتی، شغل، وضعیت اجتماعی اقتصادی و عوامل دیگر را درنظر گرفتند، همچنان این نتایج به دست آمد. براساس محاسبهی دانشمندان از میزان انرژی مصرفی شرکتکنندگان، مقدار کمی از این فعالیت اضافی حاصل ورزش رسمی بود. برای مردان صبحگاهی، تفاوت حدود ۳۰ دقیقه پیادهروی بیشتر در روز و برای زنان حدود ۲۰ دقیقه پیادهروی بیشتر نسبتبه جغدهای شب بود. لورا نوها دانشجوی دکتری دانشگاه اولو که هدایت مطالعهی جدید را برعهده داشته است، میگوید: «این یافتهها براین موضوع تاکید میکند که کرونوتایپهای ما میتواند نقش مهمی در زندگی ما داشته باشد.» آنها ممکن است نه تنها روی زمان بیدار شدن ما اثر داشته باشند، بلکه روی دفعات بلندشدن ما از روی صندلی و حرکت ما نیز تاثیر دارند.
البته باید درنظر داشت که مطالعهی مذکور یک مطالعهی مشاهدهای بوده است که نشان نمیدهد کرونوتایپ ما موجب میشود ما بیشتر یا کمتر حرکت کنیم، بلکه فقط نشان میدهد که این دو مورد با هم در ارتباط هستند. خانم نوها میگوید این همچنین توضیح نمیدهد که چرا انواع شب گرایش به فعالیت کمتری دارند. ممکن است تعاملات فیزیولوژیکی میان ساعت بدن، عضلات و سیستمهای دیگر بدن وجود داشته باشد که بهنوعی منجر به این شود که انواع شب، انگیزهی کمتری برای بلند شدن از روی صندلی و پرسه زدن داشته باشند. البته بهگفتهی او، احتمالا ملاحظات عملی نقش بزرگتری بازی میکنند. انواع شب ممکن است هنگام شب بیش از همهی مواقع، احساس پرانرژیبودن کنند و این زمانی است که باشگاهها بسته بوده و مسیرهای پیادهروی تاریک است. او میگوید یکی دیگر از عوامل آشکار میتواند فقدان خواب و خستگی ناشیاز آن باشد، چرا که انواع شب اغلب در تلاش هستند تا زمانبندی بدن خود را با تقاضاهای برنامهی کاری خود هماهنگ کنند، خصوصا اکنون و در جریان دنیاگیری کووید ۱۹ که بیشتر برنامهها دچار اختلال شدهاند. خانم نوها میگوید بهطورکلی یافتههای مطالعه نشان میدهد افرادی که دیر از خواب بیدار میشوند، بهتر است به میزان حرکت خود توجه کنند و افراد شب تلاش کنند تا تحرک بیشتری داشته باشند.