ویروسهای کشندهای که بدون هیچ نشانی از صحنه روزگار محو شدند
سال ۱۰۰۲ بود. پادشاه انگلستان، اذلرد دوم مشهور به «اذلرد بدسگال» در جنگ بود. به مدت بیش از یک قرن بود که لشکریان وایکینگ با فرماندهانی با ریشهای آراسته و القابی رعبآور همچون «اسون ریشچنگالی» به انگلستان به چشم محل بالقوه زندگی خود مینگریستند. تا آن زمان، وایکینگها مقاومت انگلیس را سست میدانستند. اما اذلرد تصمیم گرفته بود یکبار برای همیشه جلوی آنها بیاستد. او روز ۱۳ نوامبر فرمان داد که تمام دانمارکیهایی که در خاک انگلستان زندگی میکنند، دستگیر شده و قتلعام شوند. به موجب این فرمان پادشاه انگلستان، صدها نفر کشته شدند، واقعهای که بهنام «کشتار سنتبرایس» مشهور شد. ولی قتلعام عمل سبعانه اذلرد بیفایده بود و سرانجام بیشتر خاک انگلستان تحت تصرف پسر ریشچنگالی درآمد.
اما آنچه برای وایکینگهای انگلستان واقعا یک روز بد بود، برای باستانشناسان کنونی به غنیمتی بینظیر تبدیل شد. بیش از هزار سال بعد، ۳۷ اسکلت که تصور میشود، متعلق به برخی از قربانیان اعدامهای کشتار سنتبرایس بودند در کالج سنتجان، آکسفورد کشف شدند. هنگامی که دانشمندان اوایل سال جاری دیانای این اسکلتها را تحلیل کردند، متوجه شدند که یکی از این افراد بدشانستر از سایرین بوده است. او نهتنها بهطرز دلخراشی به قتل رسیده، بلکه در هنگام مرگ دردناکش، به آبله نیز مبتلا بود.
و البته در این کشف باستانشناسی یک شگفتی دیگر نیز نهفته بود. ویروسی که در بدن این وایکینگ بدشانس کشف شد، آن ویروسی نیست که ما با آن آشنایی داریم، همان نوع ویروس آبلهای است که پس از اجرای یک برنامه مدون واکسیناسیون در دهه ۱۹۷۰ ریشهکن شد. بلکه متعلق به سویهای کاملا متفاوت بود که قبلا ناشناخته باقیمانده و خودبهخود قرنها قبل بیسروصدا از بین رفته بود. به این ترتیب، بهنظر میرسد که ویروس آبله دوبار منقرض شده است.
با اجرای برنامه واکسیناسیون همگانی در جهان، ویروس آبله در طبیعت منقرض شد، بااینحال، این ویروس کشنده همچنان در دو آزمایشگاه تحت تدابیر امنیتی نگهداری میشود
هماکنون نحوهی ظهور ویروسهای جدید به خوبی دانسته میشود: تماس نزدیک با حیوانات آلوده، جهش بین گونههای ویروس، بیمار صفر، اولین کسی که به آن مبتلا شده و اَبرپخشکنندهها که بیماری را در سراسر دنیا پخش میکنند. ولی آنچه در پایان هستی یک ویروس رخ میدهد، بهتازگی مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. چرا برخی ویروسها از بین میروند؟ و چه اتفاقی برای آنها میافتد؟ با قویتر شدن تهدیدهای این اشکال کوچک و ابتدایی حیات، دانشمندان نیز تلاش خود را برای پاسخ به این پرسش مهم بیشتر کردهاند. یکی از جدیدترین ویروسهایی که از بین رفته، سارس است. اولین باری که جهان از وجود این ویروس مطلع شد، ۱۰ فوریه سال ۲۰۰۳ (۲۱ بهمن ۱۳۸۱) بود. در آن زمان، دفتر سازمان بهداشت جهانی در پکن، ایمیلی دریافت کرد که شرحی از یک ویروس عجیب واگیردار در آن آمده بود که موجب مرگ ۱۰۰ نفر تنها در عرض یک هفته شده بود.
سارس با ترکیبی از ردیابی موارد تماس و جهشهای ناگهانی خود ویروس به مرز انقراض کشانده شد
اولین موارد ابتلا به این بیماری در گوانگدونگ (کانتون سابق)، یک استان ساحلی در جنوب شرقی چین رخ داده بود که به دلیل رستورانهای زیادی که گوشت حیوانات وحشی در آن سرو میشود، مشهور است. در آن زمان، بازارهای خیس مملو از حیوانات وحشی مانند راکون، گورکن، گربه زباد نخلی، کبوتر، خرگوش، قرقاول، گوزن و انواع مار بود که اغلب همانجا در فاصله چند متری جایی که مردم غذا میخوردند کشتار میشدند. معمولا بهسادگی میشد در همان حوالی رستوران، لاشه حیوانات گردن زده شده، سرها و پوستشان را یافت. به این ترتیب، حتی در همان روزهای اول همهگیری، نحوه گسترش و ظهور سارس کاملا واضح بود.
جلوتر برویم، دو سال بعد ویروس حداقل ۸۰۹۶ نفر را مبتلا کرده و جان ۷۷۴ نفر را نیز گرفته بود. اما ممکن بود اوضاع خیلی بدتر از اینها باشد. سارس مانند خویشاوند نزدیک خود یعنی کرونا یا کووید-۱۹ تمام خصوصیات لازم برای دنیاگیری را داشت، سارس هم یک آرانای ویروس بود، یعنی میتوانست به سرعت جهش پیدا کرده و ازطریق ذراتی که هنگام تنفس از بدن خارج میشوند، پخش شده و پرهیز از آن نیز دشوار بود. در آن زمان، بسیاری از کارشناسان نگران آن بودند که این ویروس جدید موجب دامنزدن به بحرانی در سطح ایدز یا حتی همهگیری آنفولانزا در سال ۱۹۱۸ شود که یک سوم جمعیت جهان را مبتلا کرد و موجب مرگ بیش از ۵۰ میلیون نفر شد.
یک تلاش جهانی برای نظارت و اقدامات درمانی گسترده لازم بود تا سارس ریشهکن شود
ولی چنین نشد و سارس همانطور که ناگهان ظهور پیدا کرده بود، ناپدید شد. در ژانویه سال ۲۰۰۴ تنها موارد ابتلای انگشتشماری وجود داشت و تا پایان همان ماه، آخرین مورد مشکوک به آن گزارش شد. عجیب اینکه درحالیکه بیمار صفر، فردی که اولینبار به این ویروس مبتلا شد به خوبی شناخته شده، ولی هیچ اطلاعی برای آخرین فردی که این ویروس را از طبیعت گرفته وجود ندارد. اما مسلما این در مورد مردی ۴۰ ساله با نام خانوادگی «لیو» از جنوب گوانگجو صدق میکند. چند ماه بعد شیوع دیگری رخ داد، این بار تصور میشود، ویروس از آزمایشگاه تحقیقاتی پکن (دوبار) نشت پیدا کرده باشد.
تاکنون به غیر از سارس، تنها دو ویروس دیگر عمدا منقرض شدهاند
بسیار خوب، چه اتفاقی افتاد؟ خلاصه اینکه ما خوششانس بودیم. به گفته سارا کوبی، همهگیرشناسی از دانشگاه شیکاگو، سارس با ترکیبی از ردیابی موارد تماس (با فرد آلود) و جهشهای ناگهانی خود ویروس به مرز انقراض کشانده شد. وقتی بیماران به سارس مبتلا میشدند، شدت بیماری بالا بود. نرخ مرگومیر این بیماری بالا بود و تقریبا از هر پنج بیمار یکی فوت میکرد. اما همین مسئله نیز بدین معنا بود که شناسایی افراد آلوده و قرنطینه آنها نیز نسبتا ساده است. هیچگونه شیوع دیگری در افرادی که علائمی نداشتند مشاهده نشد. همچنین سارس دوره نهفتگی نسبتا طولانی داشت که به کادر پزشکی که بیماران را ردیابی میکردند، وقت بیشتری میداد تا افراد آلوده را قبل از انتقال بیماری پیدا کنند.
همچنین دولتها و نهادها و سازمانهای بهداشتی درمانی نیز به سرعت وارد عمل شدند. مورد لیو جیانلون که پیش از شناسایی صحیح ویروس، به آن مبتلا شده، نشان میدهد که همهگیری سارس تا چه اندازه متفاوت بوده است. این متخصص ریه و دستگاه تنفسی ۶۴ ساله پس از معالجه یک بیمار در بیمارستانی در استان گوانگدونگ به سارس مبتلا شده بود. او در ۲۱ فوریه ۲۰۰۳ برای شرکت در یک مراسم عروسی به هنگکنگ سفر و در اتاقی در طبقه نهم هتل متروپل آنجا اقامت کرد.
واکسیناسیون میتواند با تقویت دستگاه ایمنی بدن به انسان برای مقابله با ویروسها کمک کرده و شیوع ویروس را دشوارتر سازد
اگرچه او به مدت پنج روز تب خفیف و علائم تنفسی خفیفی داشت، اما آنقدر حالش خوب بود که بتواند با یکی از اقوام در شهر به گشتوگذار بپردازد. اما روز بعد علائم او وخیمتر شد. او خودش را به بیمارستان در نزدیکی هتل رساند و درخواست کرد تا قرنطینه شود. ولی او تا آن موقع، ناخواسته ۲۳ نفر دیگر را از جمله مهمانانی از کانادا، سنگاپور و ویتنام را مبتلا کرده بود که آنها نیز ویروس را با خود به کشورهایشان برده بودند.
سازمان بهداشت جهانی در نهایت برآورد کرد که میتواند حدود ۴۰۰۰ مورد ابتلا به سارس را به جیانلون مرتبط بداند که خودش نیز بر اثر ابتلا به این ویروس از پای درآمد. بدون تلاش جهانی برای ازبینبردن سارس و ویژگیهای خود ویروس که کار را راحتتر میکرد، تردیدی وجود نداشت که این همهگیری میتوانست از کنترل خارج شود و فاجعهای رخ دهد. اما باید بگوییم که متاسفانه این وضعیت بسیار غیر عادی بود. تاکنون به غیر از سارس، تنها دو ویروس دیگر عمدا منقرض شدهاند که آبله و طاعون گاوی هستند.
استنلی پرلمان، میکروبشناسی از دانشگاه آیووا میگوید:
در شرایطی که ویروس قابلانطباق داشته باشید، همهچیز بسیار دشوار خواهد بود.
جنگ علیه این دو ویروس با استفاده از واکسنهایی که برای فلج اطفال نیز به کار رفت به پیروزی ختم شد. موارد ابتلا از سال ۱۹۸۰ تاکنون ۹۹ درصد کاهش یافته و احتمالا سرانجام بیماری سرخک نیز سرنوشت مشابهی خواهد داشت و ریشهکن خواهد شد. اگرچه اخیرا این تلاشها برای ریشهکنی بیماری با جنبشهای ضد واکسن و کرونا تضعیف شده است.
بسیار خوب، تکلیف ویروسهای دیگری که طی سالهای اخیر گریبان ما انسانها را گرفتهاند، چه میشود؟ آیا ابولا از بین میرود؟ و آنفلوانزای خوکی کجا رفت؟ متاسفانه بعید است برخی ویروسها منقرض شوند، زیرا ما انسانها تنها میزبانان این ویروسها نیستیم.
مبارزه با ابولا در قاره آفریقا به دلیل ادامه چرخهی ویروس در حیوانات وحشی دشوارتر شده است
در انسان، شیوع ابولا همواره پایان مییابد. از زمان کشف ویروس در سال ۱۹۷۶ حداقل ۲۶ مورد شیوع در سراسر قاره آفریقا گزارش شده و دقت داشته باشید که اینها تنها مواردی هستند که توجه مقامات بهداشتی درمانی را جلب کردهاند. این موارد شیوع هنگامی اتفاق میافتند که ویروس از یک حیوان معمولا خفاش به انسان سرایت کرده و سپس سایر انسانها را مبتلا میکند. به این ترتیب، تا زمانیکه خفاشی در دنیا باشد، این ویروس نیز وجود دارد، صرفنظر از اینکه ممکن است تنها یک نفر در تمام کره زمین به آن مبتلا باشد.
بعید است برخی ویروسها منقرض شوند، زیرا ما انسانها تنها میزبانان نیستیم
در کشور گینه در غرب قاره آفریقا، یک تحلیل توسط اِما گِلنون و همکارانش از دانشگاه کمبریج نشان داد که انواع مختلف ویروس ابولا احتمالا تقریبا ۱۱۸ مرتبه از یک حیوان به انسان منتقل شدهاند و این اتفاق اغلب بدون اینکه کسی متوجه آن شود رخ داده است. درواقع، میزان تنوع ژنتیکی بین سویههایی که موجب شیوعهای مختلف میشوند نشان میدهد که این شیوعهای اصطلاحا «سرریز شده (از حیوانات آلوده)» به طرز نگرانکنندهای شایع هستند.
اگرچه دهمین شیوع بیماری ابولا در جمهوری دموکراتیک کنگو ۲۵ جون (۵ تیر) امسال رسما اعلام شد، هیچ مدرکی دال بر آن وجود ندارد که سویهای از این ویروس که موجب این شیوع شده در انسان باقیمانده باشد. پس از آن، یک شیوع دیگر نیز آغاز شد. یازدهمین شیوع بیماری درحالحاضر محدود به شمال غربی گینه است و گمان میرود علت آن نوع جدیدی از ابولا باشد که از یک حیوان کاملا متفاوت به انسان سرایت کرده است.
مقامات درمانی و سازمان بهداشت جهانی برای مقابله با ابولا با مشکلات دیگری نیز مواجه هستند. کمبود بودجه نظارت بر موارد ابتلا به ابولا را دشوار ساخته، درعینحال، حضور گروههای شبه نظامی تندرو در مناطق شیوع بیماری، حضور کادر درمانی در این نواحی را ناامن کرده است. همچنین در این میان برخی از مردم محلی تمایلی به ترک محل زندگی خود مراجعه به مراکز درمانی ندارند. از شش گونه ابولا، تنها واکسن یکی وجود دارد. واکسن همان نوعی از ابولا که بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ موجب مرگ بیش از ۱۱ هزار نفر در غرب قاره آفریقا شد.
اخیرا اعلام شد که فلج اطفال پس از یک برنامه واکسیناسیون طولانیمدت در قاره آفریقا ریشهکن شده است
حتی با تلاشی مضاعف برای ازبینبردن ویروس در انسان، ویروس همچنان در میزبان اصلی خود یعنی خفاشها باقی خواهد ماند. این بدان معنا است که تنها راه برای نابودی کامل یک ویروس ازبینبردن آن در طبیعت بوده که تقریبا غیرممکن است. به همین ترتیب مرس را داریم که در سال ۲۰۱۲ از شتر به انسان سرایت کرد و به سرخط اخبار جهان تبدیل شد. تصور میشود این ویروس از آن زمان تاکنون، صدها مرتبه بهصورت جداگانه به انسان سرایت کرده باشد.
به عقیده پرلمان، چون میزبان دیگری برای سارس وجود نداشت، از بین رفت. تصور میشود که سارس از یک گربه زباد، پستانداری کوچک که روی درختان زندگی میکند و غذای لذیذی در چین به حساب میآید به انسان سرایت کرده باشد. پرلمان اشاره میکند که نمیتوان ویروس را به این طریق تنها به این حیوانات نسبت داد، چون شمار زیادی از این گونهی حیوانی آلوده نشده و حیوانی که موجب سرایت آن به انسان شده احتمالا از معدود حیواناتی بوده که مبتلا شده و احتمالا آن را نیز از یک خفاش گرفته باشد.
همین مسئله را در مورد کرونا داریم، این ویروس در اصل از خفاش نشأت گرفته، سپس به حیوان دیگری احتمالا مورچهخوار پولکدار سرایت کرده و بعد به انسان رسیده است. پرلمان میگوید، اکنون با کرونا ما مخزنِ اصلی ویروس هستیم. در حقیقت، این ویروس اکنون به قدری در انسان گسترش یافته که دانشمندان این پرسش را مطرح کردهاند که آیا امکان دارد سرایت برعکس آن یعنی سرریز بیماری از انسان به حیاتوحش را شاهد باشیم؟ همین مسئله نیز میتواند ریشهکن کردن این ویروس را دشوارتر سازد.
در اینجا به یک سناریوی ممکن دیگر میرسیم که مربوط به ویروسهایی است که دائما در بین ما انسانها در چرخه هستند. اگرچه این ویروسها ممکن است که برای همیشه همراه ما باقی بمانند، ولی بهنظر میرسد که برخی از سویههای آن مرتبا از بین میروند. بهعنوان مثال، آنفولانزا را در نظر بگیرید که دو نوع اصلی دارد.
ابتدا آنفلوانزای آ را داریم که بسیاری از حیوانات بیشتر پرندگان آبزی از اردک و غازها گرفته تا حیوانات وحشی کمیاب قطب جنوب مانند مرغ باران بزرگ و همچنین انسان را آلوده میکند و همیشه به نوعی با ما همراه است. این نوع ویروس عامل اکثر موارد آنفولانزای فصلی است و باعث همهگیری نیز میشود. سپس آنفلوانزای ب را داریم که تنها انسان و در کمال شگفتی، خوک دریایی را مبتلا میکند و هیچوقت باعث همهگیری نمیشود.
شاید ویروس کرونا نیز به همین نحو بهخودیخود به سوی پرتگاه تکاملی در حرکت باشد
سالها تصور میشد که سویههای آنفلوانزای آ که در انسانها در چرخهاند، مرتبا در حال تکاملاند تا بهتر ما را مبتلا کنند. اما آخرین پژوهشها نشان میدهد که چنین نیست. بلکه بهنظر میرسد هر کسی که قبل از سال ۱۸۹۳ فوت کرده، هیچوقت به هیچکدام از سویههای آنفلوانزای آ که امروز وجود دارد مبتلا نشده است. این امر به این دلیل است که هر ویروس آنفولانزایی که تا حدود ۱۲۰ سال پیش در انسان وجود داشته منقرض شده است. سویهای که باعث همهگیری سال ۱۹۱۸ شد نیز از بین رفته است، همچنین ویروسی که موجب شیوع آنفلوانزای مرغی سال ۱۹۵۷ شد که باعث مرگ بیش از ۱۱۶ هزار نفر در آمریکا شد و نوع آنفولانزایی که در سال ۲۰۰۹ قبل از شیوع آنفولانزای خوکی در چرخه بود.
سویههای ویروس آنفولانزا در مسیرهای مختلفی تکامل مییابند و اکثریت قریب به اتفاق آنها نیز بهصورت ناگهانی منقرض میشوند. هر چند ده سال یکبار، نوع جدیدی از آنفلوانزا برای جایگزینی آن تکامل مییابد که معمولا از ترکیبی از ویروسهای آنفلوانزای قدیمی و ویروسهای جدید بهتازگی سرایت یافته از حیوان ساخته میشوند.
کوبی میگوید:
این نکته بسیار جالب است، چون اگر به هر سویهای یا توالی ژنتیکی خاصی که از خودش نسخهبرداری میکند توجه کنید، متوجه میشوید، نرخ انقراض بسیار بسیار بالا است. سویههای مختلف ویروس هر چند سال یک بار کاملا از بین میروند.
در عین شگفتی، بهنظر میرسد که ویروس زیرگروه H1N1- همان زیرگروهی که موجب همهگیری آنفولانزای سال ۱۹۱۸ و آنفولانزای خوکی شد و حالا از بین رفته- بهجای سازگاری با انسان، بیسروصدا جهشهایی داشته که نهتنها برای بقای خودش بیفایده، بلکه مضر نیز بوده است. اکنون برخی دانشمندان پیشنهاد دادهاند که با سرعت بخشیدن به این روند ممکن است که بتوانیم از تکامل سریع ویروسهای انسانی به سود خود بهره ببریم. این راهکار قبلا برای ازبینبردن آنفولانزا و سرماخوردگی مطرح شده بود، اما اخیر بهعنوان روشی برای مبارزه با بیماری کرونا نیز پیشنهاد شده است.
هسته مرکزی این برنامه زیستشناختی ویروسهای آرانای هستند، گروهی از ویروسها که شامل بسیاری از بیماریهای دیردرمان انسان از جمله ایدز، آنفولانزا، ویروسهای کرونا و ابولا میشود. مواد ژنتیکی این ویروسها بهجای دیانای از آرانای ساخته شده است، به این معنی که این ویروسها هنگام نسخهبرداری از آرایش ژنتیکی ویروس مادر، دچار خطاهای کوچکی میشوند.
ویروسها هنگام نسخهبرداری از آرایش ژنتیکی ویروس مادر، دچار خطاهای کوچکی میشوند، بنابراین در برخی موارد میتوان تنها منتظر ماند تا خود ویروس ضعیفتر شود
این امر معمولا برای ما انسانها مضر است، چون این دست جهشها اساسا بهمعنای وجود تنوع ژنتیکی بسیار بالا در میان ویروسهای آرانای است که به آنها امکان تکامل سریع را میدهد. به این ترتیب، هر واکسن یا دارویی که برای این ویروسها توسعه پیدا میکند، خیلی زود کاملا منسوخ میشود.
پرلمان میگوید:
اگرچه دوست داریم که سویههای آنفولانزا را بهعنوان یک توالی واحد در نظر بگیریم، اما درواقع، آنها یک مجموعه کامل از توالیهای مختلف ژنتیکی هستند. در کوتاه مدت، این جهشها ریشهکن کردن آنفولانزا را دشوارتر میسازد، چون در میان این گروه ممکن است ویروسهایی باشد که دستگاه ایمنی بدن ما قادر به تشخیص آن نیست و بنابراین این ویروسها بدون اینکه متوجه باشیم در بدن ما حضور خواهند داشت.
این میزان جهش بسیار بالا، به مانند شمشیری دو لبه است. جهش بیش از یک مقدار مشخص، مضر است و منتهی به سویههایی با خطاهای ژنتیکی شده که مانع از گسترش میشود. در نهایت، همین نیز میتواند موجب از بین رفتن این ویروسها شود.
بالا بردن سرعت تکامل ویروسها بهصورت مصنوعی با داروهایی که موجب القای جهش با سرعتی بیش از حد معمول میشوند، میتواند مزیتهایی داشته باشد. ابتدا، ممکن است که این ویروس به قدری ضعیف شود که میزان چرخهی آن در بیماران خاص کاهش پیدا کند. همین نیز میتواند درمان بیماری را در کسانی که بیماریهای شدید دارند راحتتر کند. درحالحاضر شواهدی وجود دارد که این روش میتواند کارایی داشته باشد. آزمایشهای بالینی که در آمریکا و ژاپن انجام گرفته نشان میدهد، داروی القاکننده جهش «فاویپیراویر» میتواند برای مقابله با آنفولانزای نوع H1N1 مؤثر باشد. اِلنا گووروکووا، پژوهشگری از بیمارستان تحقیقاتی اطفال سنتجود در ممفیس، تنسی و همکارانش نشان دادهاند که این دارو میزان واگیریداری ویروس آنفولانزا را کاهش میدهد.
- سایه ویروسی خطرناکتر از آنفلوانزا: همهگیری بعدی چه خواهد بود؟
- چگونه آبله در فتح امپراتوری آزتک به اسپانیاییها کمک کرد؟
دوم اینکه، برخی از سویههای ویروسی مانند کرونا که هماکنون حداقل ۶ سویه از آن داریم، ممکن است جهشهایی مضر در خودشان داشته باشند که کاملا از بین بروند. هماکنون در هند، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این اتفاق میتواند بهصورت طبیعی رخ دهد. در اینجا، ویروسی را داریم که با سرعتی بسیار بالا در حال جهش است و ممکن است به خودی خود به سوی پرتگاه تکاملی در حرکت باشد. بااینحال، صرفنظر از اینکه چقدر سخت تلاش کنیم، هستند دانشمندانی که نسبت به این مسئله کاملا تردید داشته و عقیده دارند که هیچوقت نمیتوانیم به یقین بگوییم که ویروسی برای همیشه از صحنه روزگار محو شده است.
ایان لیپکین، همهگیرشناسی از دانشگاه کلمبیا، نیویورک میگوید:
اصطلاح منقرضشده شاید تا حدی گمراهکننده باشد. ویروسها میتوانند در مکانهای بسیاری حضور داشته باشند. میتوانند در انسانها نهفته باشند، میتوانند در مواد غذایی که در یخچال فریزرها قرار دارند یا در حیاتوحش و حیوانات اهلی نیز پنهان شده باشند، واقعا غیرممکن است که بگوییم ویروسی منقرض شده است.
لیپکین اشاره میکند که شیشههای حاوی ویروس آبله هنوز حداقل در دو مکان در یخچالهای آزمایشگاهی نگهداری میشوند و بحث در مورد اینکه آیا باید این ویروسها را بهطور قطعیتری منقرض کرد، همچنان ادامه دارد.
ازآنجاکه اکثر برنامههای واکسیناسیون در دهه ۱۹۷۰ خاتمه یافته است، بسیاری نگراناند که این مجموعههای نادر ویروس آبله امکان دامنزدن به یک همهگیری جهانی دیگر را داشته باشند. نیازی هم نیست که تهدید ویروسهای دستساز را از یاد ببریم. در سال ۲۰۱۷ تیمی از دانشمندان کانادایی یک ویروس آبله اسب را که از خویشاوندان ویروس آبله است و ممکن است منقرض شده باشد را بازسازی کردند. مانند بسیاری دیگر از ویروسها، هیچکس به یقین نمیداند که این ویروس منقرض شده، به هر حال، دانشمندان توانستند با استفاده از اطلاعات توالی ژنتیکی و مواد دیانای آن که ازطریق اینترنت سفارش داده شده بودند، این ویروس را دوباره بازسازی کنند.
البته این بدان معنا نیست که تلاشهای ما برای ریشهکنی ویروسها بیفایده است. بلکه در حقیقت، کوبی فکر میکند که هماکنون ما باید بیش از هر زمان دیگری متوجه کم کردن مخزن عوامل بیماریزا در انسان باشیم. او میگوید:
امیدوارم این دورهای باشد که بهنحو سنجیدهای وارد عمل شویم و در مورد ریشهکنی بیماریهایی که میخواهیم به درستی تأمل کنیم. عوامل بیماریزای زیادی وجود دارند که هنوز تعداد آن بهدرستی دانسته نمیشود.
بله، کسی چه میداند، شاید کرونا هم منجر به انقلابی نو شود و ابتلا به چندین سرماخوردگی یا آنفولانزا به مانند نگرانی از آبله به مشکلی غریب بدل شد!