ماجرای تعمیرکار سادهای که اولین انسان را منجمد کرد
باب نیلسون در سال ۱۹۶۲ تنها تعمیرکار ساده تلویزیون بود؛ ولی او ویژگی متمایزی داشت: دغدغه بیحدوحصر به نظریه «سرمازیستی». مانند همهی هواداران نظریه سرمازیستی، او هم معتقد بود که انسان را میتوان منجمد کرد تا در آینده پس از کشف درمانی برای بیماریها، دوباره زنده شود. بدینترتیب، نلسون کمکم وارد محافل هواداران این نظریه شد.
او اندکی بعد از جنشی نوپا سر درآورد و توانست اولین انسان را در سال ۱۹۶۷ منجمد کند. اینکه چطور کسی که در دبیرستان ترک تحصیل کرده بود و سابقه علمی نداشت، توانست چنین کاری انجام دهد، خودش داستانی باورنکردنی دارد. در مطلب حاضر، داستان باب نیلسون را برایتان بازگو میکنیم. حتی اگر باب نلسون به آنچه مدنظرش بود، دست نیافته باشد، بازهم ماجرای او مانند داستانهای علمیتخیلی است.
از تعمیر تلویزیون تا سرمازیستی
باب نلسون در سال ۱۹۳۶ در بوستون ماساچوست متولد شد. پدرش، الوین نلسون، قبل از تولد باب، مادرش را ترک کرد. مادر نلسون هم فردی دائمالخمر بود. در همین حال، ناپدری نلسون هم سارقی بهنام جان بوچلی بود که بهجرم سرقت سهمیلیوندلاری از شرکت امنیتی برینکس در ژانویهی ۱۹۵۰ به زندان افتاد.
باب نلسون (سمت چپ) بههمراه دکتر دانته برونول، پزشک و زیستفیزیکدان، در حال منجمدکردن جسد در سال ۱۹۶۷
نلسون درزمینهی تعمیر تلویزیون بسیار ماهر بود؛ ولی علاقه واقعی او در میان صفحات کتاب «چشمانداز جاودانگی» اثر دکتر رابرت اتینگر نهفته بود. اتینگر در این کتاب نظریهای مطرح کرده بود که طبق آن، مرگ بیش از آنکه امری گریزناپذیر باشد، همچون بیماری و درمانپذیر است. او در کتابش نوشته بود که میتوان انسان را منجمد کرد و سپس در آینده، جسدش را آب کرد؛ آیندهای که در آن با وجود پیشرفت علم، امکان جاودانگی برای انسان میسر شده است.
نلسون بهشدت تحتتأثیر این نظریه قرار گرفت و در سال ۱۹۶۶، بهعنوان رئیس «انجمن زیست تعویقی» لسآنجلس، محل زندگی خود، انتخاب شد که اولین انجمن هواداران سرمازیستی در جهان نیز بود. او حتی قبل از مرگ دکتر اتینگر، بهعلت سرطان به دیدار او شتافت. دکتر اتینگر وصیت کرد که بعد از مرگ، جسدش منجمد شود که این هم برای نلسون الهامبخش بود.
در سال ۲۰۰۸، نلسون به برنامهی رادیویی «این زندگی آمریکایی» از رادیو پیآرآی آمریکا گفت: «وقتی تبلیغ اولین جلسهی انجمن زیست تعویقی را شنیدم، با خود فکر میکردم به من اجازه ورود نمیدهند؛ چون دانشمند نیستم. ولی من وارد آنجا شدم و بعدا بهاتفاق آراء بهعنوان رئیس هم انتخاب شدم.»
وقتی ما بدفورد را منجمد کردیم، هنوز آدمی روی کرهی ماه پای نگذاشته بود
در سال ۱۹۶۲، باب نیلسون بهعنوان رئیس انجمن سرمازیستی کالیفرنیا انتخاب شد. این سازمان غیرانتفاعی عمدتا متشکل از آدمهای خیالبافی بود که میخواستند منجمد شوند تا بتوانند آیندهای را تجربه کنند که در داستانهای علمی تخیلی دهه ۱۹۶۰ وعده داده شده بود. بااینحال در کمال تأسف، تقریبا تمام افراد حاضر در این سازمان کاملا آماتور یا پیر یا بیمار بودند و به مرگ فکر میکردند. حتی دانشمندانی که نلسون با آنها مشورت میکرد، دربارهی امکان سرمازیستی بدبین بودند؛ بااینحال در سال ۱۹۶۶، سازمان داوطلبی برای انجماد پیدا کرد.
این داوطلب استاد روانشناسی ۷۳ ساله بهنام دکتر جیمز بدفورد بود. او قبل از مرگ بهعلت سرطان کلیه، موافقت کرد متخصصان انجمن سرمازیستی کالیفرنیا جسدش را منجمد کنند؛ ولی نلسون و همکارانش برای این کار آماده نبودند. وقتی بدفورد فوت کرد، کپسول یا تابوت مخصوص سرمازیستی نلسون همچنان در آریزونا در حال ساخت بود. بدینترتیب، نلسون هیچ چارهای جز کمکگرفتن از دوستانش نداشت. جسد دکتر بدفورد را در یخهایی گذاشتند که از یخچالهای همسایهها جمعآوری کرده بودند تا از تجزیهی آن جلوگیری شود.
نلسون بهیاد میآورد:
وقتی بدفورد را منجمد کردیم، هنوز آدمی روی کرهی ماه پای نگذاشته بود و هیچ قلبی پیوند زده نشده بود و از جیپیاس و تلفن همراههم خبری نبود. من به دوستم تلفن کردم و گفتم مشکلی برایم پیش آمده و به کمکش احتیاج دارم. ساندرا استنلی در جوابم گفت: «چه شده؟» من گفتم: «میخواهم آدمی را منجمد کنم؛ ولی جا ندارم. برای دوسه هفته جا میخواهم».
باب نلسون جسد دکتر جیمز بدفورد را اندکی پس از مرگ آمادهی انجماد میکند.
نلسون جسد منجمد بدفورد منجمد را عقب کامیونت خود گذاشت و به خانه دوستش رفت. نلسون میگوید: «دیوانگی محض بود. اکنون که به آن فکر میکنم، با خودم میگویم «وای، خدای من!»
با تحویلگرفتن کپسول مخصوص انجماد، جسد بدفورد رسما منجمد شد. به گردن او ضدیخ تزریق شد و با استفاده از دستگاهی بهنام قلب آهنی، پمپاژ اکسیژن انجام گرفت و درنهایت او را درون کپسول تابوتمانند مملو از یخ خشک گذاشتند. با وجود اقدامات ناشیانه نلسون و همکارانش، کار آنها گرفت.
رسوایی چاتسورث
علاوهبر بیتجربهگی، سازمان نلسون پول هم نداشت. آنها مجبور شدند اجساد را در یخ خشک و جعبههایی با پوشش یونولیتی منجمد کنند. هیچیک از سایر معدود تشکیلاتی که در حوزهی سرمازیستی فعالیت میکردند، پزشک و مأمور کفن و دفن نداشتند. نلسون حداقل کمک مأمور کفن و دفن جوزف کلاکگدر را داشت که تزریق به اجساد را انجام میداد و سپس سه جسد را هم با گذاشتن در یخ خشک در مردهشورخانه خودش نگهداری کرد؛ ولی حتی او هم تا سال ۱۹۶۹ از وضعیت ابراز نارضایتی کرد.
مه ۱۹۷۰، نلسون خزانهای در قبرستان اوکوود مموریال پارک در چاتسورث لسآنجلس خرید. او قصد داشت اجساد ۹ داوطلب انجماد انجمن را در آنجا نگهداری کند. این افراد عبارت بودند از: لوئیس نیسکو، هلن کلاین، استیون ماندل، پدرو لِدسما، راس استنلی، میلدرد و گیلورد هریس، ماری فلپس سوئیت و ژنیویو دو لا پویتری.
تکنسینها پس از قراردادن جسد بدفورد، پاهای او را با محافظ حرارتی پوشاندند و برانکارد او را هم چفت میکنند.
ماری فلپس سوئیت اولین زنی بود که منجمد شد. پس از او ژنیویو دو لا پویتری، دختری هشتساله که براثر سرطان جان سپرده بود، به اولین کودکی تبدیل شد که منجمد میشد. این دو با هم در یک محفظه قرار گرفتند و در همین حال، در دو محفظه دیگر نیز هرکدام چهار و سه جسد نگهداری شد. در یک دهه بعدی، بودجه ناچیز نلسون ته کشید و او دائما با مشکلات ناشی از تعویض یخ و ازدستدادن آب بدن اجساد دستوپنجه نرم میکرد. اکنون اجساد در دورهای سهروزه بهآرامی منجمد میشوند؛ ولی نلسون در آن زمان، نه قدرت مالی برای چنین کار تجملاتی و نه دانش پزشکی برای انجام آن را داشت.
او در قبرستان چتسورث، ۹ جسد را در کپسولهای نیتروژن مایع نگه داشته بود که بدون مراقبت منظم، آب میشدند و میپوسیدند. سرانجام قبرستان ورودی خزانه را با چمنکاری بست و داشتن هرگونه مدرکی از این اجساد را انکار کرد.
منجمدکردن آدم راحت نیست
نلسون پس از این رسوایی، در عین ناامیدی گفت: «وقتی خزانه بسته شد، قلبم شکسته بود. به بیابان رفتم و مراسمی برگزار کردم و با این افراد خداحافظی کردم. آنچه در توان داشتم، انجام داده بودم.» درنتیجهی این ماجرا، خانوادهی کسانی که اجسادشان منجمد شده بود، از نلسون و همکارش، جوزف کلاکگدر، شکایت و غرامتی ۸۰۰ هزار دلاری درخواست کردند. این دو بعدها با شاکیان خود بهتوافق رسیدند.
نلسون دراینباره گفت: «آنها (دادستانها) مرا بهعنوان کسی معرفی کردند که در تلاش است مذهب جدیدی بهوجود بیاورد؛ شخصی که میخواهد مردگان را زنده کند. حملهی زیرکانهای بود. نمیتوانستم با آن کنار بیایم.»
نلسون خسته و درمانده بالاخره دست از سرمازیستی شست
نلسون که ازلحاظ ذهنی خسته و بهلحاظ مالی هم درمانده شده بود، دست از سرمازیستی شست و بهجای دیگری نقلمکان و اسمش را هم عوض کرد، تا اینکه همین چند سال پیش، سکوتش را شکست. باب نلسون در کتاب زندگینامهی خود که در سال ۲۰۱۴ با عنوان «منجمدکردن آدم راحت نیست» منتشر شد، به زندگی پرفرازو نشیب خود در حوزهی سرمازیستی پرداخت.
این کتاب توجه اهالی هالیوود را هم بهخود جلب کرده و درحالحاضر، فیلمی کمدی هم براساس آن در مرحلهی پیش تولید است؛ ولی دربارهی تحقیقات سرمازیستی، رابرت مکینتایر، پژوهشگری از مؤسسه فناوری ماساچوست، در سال ۲۰۱۶ با موفقیت یک خرگوش را منجمد و دوباره احیا کرد. این خرگوش در حالی دوباره احیا شد که تمام سیناپسها و غشاهای سلولیش سالم باقی مانده بودند.
سرنوشت جسد منجمدشدهی دکتر بدفورد هم این بود که جسد او چند بار جابهجا شد تا اینکه مؤسسهی آلکور کالیفرنیا مسئولیت آن را قبول کرد. درحالحاضر، در مؤسسهی آلکور ۱۴۸ جسد منجمد نگهداری میشود. فقط زمان مشخص خواهد کرد که آیا نلسون رؤیاپردازی خوشخیال یا از زمانه و روزگارش جلوتر بوده است.
نظرات