ترسناک‌ترین آسایشگاه‌های روانی‌ قرن نوزدهم (بخش اول)

یک‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۰
مطالعه 15 دقیقه
امروز آسایشگاه‌های روانی نمایانگر بهبودی و معالجه بیماران روانی هستند؛ ولی در قرن نوزدهم و بیستم چنین نبود و این مراکز بیشتر به شکنجه‌گاه‌های شلوغ و پرازدحام شبیه بودند.
تبلیغات

«آسایشگاه‌های روانی» یا «بیمارستان‌های روان‌پزشکی» تاریخچه‌ی طولانی و مملو از خشونت و اتفاقات ناگوار دارند؛ البته از همان ابتدا قرار نبود این مراکز درمانی بدل به چنین مکان‌های ترسناکی شوند. تأسیس آسایشگاه‌های روانی به شکل فعلی به قرن نوزدهم بازمی‌گردد که طی آن، با یک سری اصلاحات در زمینه‌ی روان‌پزشکی، مراکز درمانی جدیدی با آخرین و پیشرفته‌ترین روش‌های درمانی روز بازگشایی شدند.

در این مراکز درمانی امکاناتی برای بیماران روانی فراهم شده بود تا بتوانند از معالجاتی که قرار بود انسانی‌تر از درمان‌های سابق باشند بهره‌مند شوند. ولی طرد شدن بیماران روانی و همین‌طور افزایش قابل ملاحظه‌‌ی تشخیص بیماری‌های روانی که درنتیجه پیشرفت‌ علم روان‌پزشکی رخ داده بود، موجب شد بیمارستان‌های روان‌پزشکی با ازدحام افسارگسیخته‌ای مواجه شوند که در نهایت موجب نزول کیفیت خدمات و متعاقب آن رفتارهای ظالمانه با بیماران روانی شد.

به این ترتیب بود که آسایشگاه‌های روانی بعدا بدل به زندان‌هایی شدند که شهروندان نامطلوب و مطرودان جامعه، بیماران لاعلاج، افراد اصلاح‌نشدنی، مجرمان و معلولین برای جدایی از سایر اقشار جامعه به آن فرستاده می‌شدند. مورد دیگری که وضعیت بیماران روانی حاضر در این آسایشگاه‌های روانی را وخیم‌تر می‌کرد، به‌کارگیری روش‌های درمانی وحشتناکی مانند حمام یخ، درمان با الکتروشوک، حجامت، پوشاندن ژاکت مهارکننده، خوراندن داروی اجباری و حتی «لوبوتومی» بود (در مطلب مجزایی به این روش‌های درمانی منسوخ‌شده خواهیم پرداخت.)

نقش حکاکی‌شده‌ای از بدلام؛ اولین آسایشگاه روانی انگلستان که در سال ۱۲۴۷ تأسیس شد

به یاد داشته باشید که تمامی این درمان‌ها در زمان خود، به لحاظ اخلاق پزشکی کاملا پذیرفته‌شده‌ بودند. ولی همه‌ی اینها پیش از زمانی بود که برخی تحقیقات مخفیانه و شاهدان عینی واقعیت‌ها و حقایقِ تلخ پشت درهای این آسایشگاه‌های روانی را برای همگان برملا کنند. شخصی به‌نام ایزاک هانت (بیمار روانی که در سال ۱۸۵۱ در بیمارستان روان‌پزشکی مِین در آگوستا بستری بود) از این آسایشگاه شکایت کرد و قوانین حاکم بر آن را «شرارت‌آمیزترین و ناعادلانه‌ترین روش‌های غیر انسانی» توصیف کرد که حتی «از خونین‌ترین و تاریک‌ترین روزهای تفتیش عقاید یا فجایع [دژ] باستیل» نیز دست کمی نداشتند.

ولی تمام بیماران مانند هانت آنقدر خوش‌شانس نبودند که روزی از آسایشگاه‌های روانی بیرون بروند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند. حال، با این مقدمه کوتاه نگاهی به برخی از بدنام‌ترین و وحشتناک‌ترین آسایشگاه‌های روانی قرون گذشته و وحشت ژرفی که روزگاری پشتِ دیوارهای آن رخ می‌داد می‌اندازیم. با ما همراه باشید:

کپی لینک

ترانس آلگینی: آسایشگاه روانی که به آزمایشگاه لوبوتومی تبدیل شد

ترانس آلگینی: آسایشگاه روانی که به آزمایشگاه لوبوتومی تبدیل شد

از بیرون نمای آسایشگاه روانی ترانس آلگینی با دیوارهای بلند آجری و برج ناقوس تقریبا باشکوه به ‌نظر می‌رسد؛ ولی روزگاری فجایعی پشت دیوارهای آن اتفاق افتاده است که به این زودی‌ خیال ندارد از اذهان برود. آسایشگاه روانی ترانس آلگینی در سال ۱۸۶۳ در ایالت ویرجینیای غربی افتتاح شد. ساخت این بیمارستان روان‌پزشکی ایده‌ی توماس کِرِکبراید (یکی از پیشگامان روان‌پزشکی در آمریکا) بود که تلاش مضاعفی داشت تا بهترین و اصولی‌ترین روش‌های درمانی را برای معالجه بیماران روانی به کار گیرد. کرکبراید طرفدار فرایند‌ درمانی بسیار جامعی بود و معتقد بود بیماران روانی باید طی دورانی که در بیمارستان‌ روان‌پزشکی سپری می‌کنند، به هوای آزاد و نور آفتاب و محیطی سالم و دلپذیر دسترسی داشته باشند.

بیماران گاهی بدون معالجه و آب و غذا، به حال خود رها می‌شدند

به این ترتیب بود که بیمارستان‌های روان‌پزشکی متعددی بر مبنای رویکرد درمانی ترقی‌خواهانه‌ی کرکبراید در سرتاسر کشور آمریکا بازگشایی شدند که ترانس آلگینی یکی از این مراکز درمانی بود. این آسایشگاه روانی در ابتدای شروع به کار ظرفیت پذیرش ۲۵۰ بیمار داشت و دارای راهروهای طویل و جادار، اتاق‌های تمیز با پنجره‌ها و سقف‌های بلند بود. در محوطه‌ی بیمارستان امکانات متعددی از جمله لبنیاتی، اردوگاه کشاورزی، آب لوله‌کشی، یک چاه گاز و قبرستان وجود داشت؛ ولی روزهای خوب آن چندان طولانی نبودند. حدود ۲۰ سال پس از بازگشایی، این بیمارستان روان‌پزشکی مملو از بیماران روانی شد. افزایش روزافزون تشخیص بیماری‌های روانی و همین‌طور طرد شدن بسیاری از افراد به این بهانه، موجب شد وضعیت این آسایشگاه روانی به‌هم بریزد. به این ترتیب در سال ۱۹۳۸، در ترانس آلگینی بیش از ۶ برابر ظرفیت عادی بیمار پذیرش شد. 

با توجه ‌به شلوغی و ازدحام شدید، دیگر خبری از اتاق‌ جداگانه و خصوصی برای بیماران نبود و در یک اتاق ۵ یا ۶ بیمار جا داده می‌شدند. نه تخت کافی برای تمام بیماران موجود و نه سیستم گرمایش جواب‌گو بود. بیمارانی که نظم آسایشگاه را به هم ‌می‌ریختند، در قفس‌های مخصوصی در سالن زندانی می‌شدند. این روش کاملا بی‌رحمانه‌ای بود که کارکنان بیمارستان برای کنترل بیماران ابداع کرده بودند. در همین حال، پاداش کسانی که دردسر کمتری درست می‌کردند این بود که آزادانه در راهروها و اتاق‌ها رفت‌وآمد کنند.

این آسایشگاه روانی در دوران اوج، بیش از ۲۶۰۰ بیمار، یعنی ۱۰ برابر بیشتر از ظرفیت عادی را در خود جای می‌داد

تعداد کم پرسنل و خستگی و ساعات کاری زیاد منجر به هرج‌ومرج افسارگسیخته‌ای در راهروهای آسایشگاه شد. به این ترتیب بیماران روانی که شاهد نظارت کمتری بودند، به‌راحتی در راهروها پرسه می‌زدند. فضای بیمارستان هم درهم‌وبرهم و کثیف بود. کاغذ دیواری‌ها پاره شده و اثاث اتاق‌ها و راهروها دوده و گردوغبار گرفته بود. مثل خود بیمارستان، به بیماران روانی هم توجه کمتری می‌شد و به این ترتیب، حتی بیماران گاهی بدون معالجه و آب و غذا همان‌طور به حال خود رها شده بودند. در اوج هرج‌ومرج و شلوغی آسایشگاه روانی ترانس آلگینی، بیش از ۲۶۰۰ بیمار روانی در آن پذیرش شده بودند که ۱۰ برابر بیشتر از ظرفیت واقعی آن بود.

آسایشگاه روانی ترانس آلگینی حالا کاملا متروکه شده و میزبان تورهای گردشگری ارواح است که شکارچیان ارواح و طرفداران پدیده‌های ماوراالطبیعه زیادی را به خود جلب می‌کند.

علاوه بر کاهش بهداشت خود بیمارستان روان‌پزشکی و کیفیت معالجات و مراقبت از بیماران، یک وحشت جدید هم از راه رسید که وضعیت بیمارستان را از قبل هم بدتر کرد. قضیه از این قرار بود که جراح بدنامی به‌نام والتر فریمن، یک آزمایشگاه لوبوتومی در این مرکز روانی دایر کرد. فرایند‌ی درمانی لوبوتومی، یکی از بحث‌برانگیزترین روش‌های درمانی قرن بیستم است. در این روش درمانی کاملا غیر انسانی، میله‌ی نازک و تیزی که معمولا یک یخ‌شکن بود، گوشه‌ی چشم بیمار گذاشته می‌شد و با چکش به آن کوبیده می‌شد تا وارد مغز شود و بافت پیوندیِ قشر پیشانی را قطع کند.

دقیقا مشخص نیست چند نفر قربانی اعمال ددمنشانه‌ی دکتر فریمن شده‌اند؛ ولی تخمین زده می‌شود که او در طول دوران طبابت خود بیش از چهار هزار عمل لوبوتومی انجام داده است. به کارگیری لوبوتومی‌ از سوی او موجب شد بسیاری از بیماران با آسیب‌های جسمی و شناختی همیشگی مواجه شوند و حتی برخی همان روی تخت عمل جان خود را از دست بدهند.

بیماران در آسایشگاه روانی غل و زنجیر می‌شدند،‌ به آنان بی‌توجهی شده و از همه بدتر با روش‌های غیرانسانی همچون لوبوتومی درمان می‌شدند

بدرفتاری و غفلت از بیماران آسایشگاه روانی ترانس آلگینی تا سال ۱۹۴۹ ادامه پیدا کرد. در این زمان بود که روزنامه «چارلستون گازت» گزارشی از شرایط وحشتناک حکمفرما بر این آسایشگاه روانی منتشر کرد که تا پیش از این از چشم عموم مردم پنهان مانده بود. ولی نکته وحشتناک این بود که با تمام این اوصاف، این بیمارستان روان‌پزشکی تا سال ۱۹۹۴ به کار خود ادامه داد و تنها در این سال بود که بالاخره برای همیشه تعطیل شد.

امروزه در محل آسایشگاه روانی سابق موزه‌ای راه‌اندازی شده است. در این موزه وسایلی مانند کاردستی‌هایی که بیماران در برنامه‌های هنر درمانی می‌ساختند، همچنین وسایل و ابزارآلات درمان‌های منسوخ‌شده‌ای مانند ژاکت‌های مهارکننده به نمایش گذاشته شده است. بازدیدکنندگان همچنین می‌توانند در تورهای ماورالطبیعه در این بیمارستان روان‌پزشکی شرکت کنند که به عقیده‌ی شکارچیان روح مجرب، می‌توان در خلال آن، آواها و نجواهای ترسناکی از گذشته‌ی تاریک این مکان را بازشنید. 

کپی لینک

آسایشگاه روانی ویلارد: یادبود غم‌انگیز بیماران از یادرفته

آسایشگاه روانی ویلارد: یادبود غم‌انگیزی از بیماران از یاد رفته

یکی از ترسناک‌ترین مکان‌های دیدنی نیویورک جایی است که احتمالا خیلی‌ها نام آن را تاکنون نشنیده‌اند. این مکان ترسناک آسایشگاه روانی متروک ویلارد است؛ جایی که روزگاری آسیب‌پذیرترین و بی‌دفاع‌ترین قشر جامعه، یعنی بیماران روانی در آن نگه‌داری می‌شدند. آسایشگاه روانی ویلارد یکی از انبوه مراکز روان‌پزشکی بود که در سال ۱۸۶۹ در آمریکا احداث شد. جراحی اهل نیویورک به‌نام سیلوستر دی. ویلارد در آن روزگار تلاش مضاعفی داشت که مراکز درمانی دایر کند تا بیماران روانی در آن به درمان‌های انسانی‌تری دسترسی پیدا کنند.

معمول بود که بیماران روانی همچون حیوانات در غل و زنجیر نگه‌داری شوند

در آن زمان، معمول بود که بیماران روانی همچون حیوانات در نوانخانه‌ها یا پناهگاه‌های بی‌خانمانان‌ در غل و زنجیر نگه‌داری شوند. طرح پیشنهادی ویلارد برای تأسیس مراکز درمانی مخصوص بیماران روانی با بودجه دولتی از سوی رئیس‌جمهور وقت آمریکا، آبراهام لینکلن مورد تأیید قرار گرفت و او ۶ روز پیش از ترور، طرح پیشنهادی ویلارد برای افتتاح آسایشگاه روانی ویلارد را به امضا رساند.

بیماران تا زمانی‌که سرپرستان موافقت نمی‌کردند حق مرخص شدن از آسایشگاه را نداشتند

این بیمارستان روان‌پزشکی از امکانات چشمگیری مانند سالن سینما، سالن ورزشی، کلاس‌های هنر و صنایع دستی و حتی سالن بولینگ برخوردار بود. به ‌نظر می‌رسید که این آسایشگاه روانی به‌واقع همان جایی است که بیماران روانی می‌توانستند از بهترین امکانات برای معالجه و بهبودی بهره‌مند شوند؛ دست کم در اوایل کار که چنین بود. مِری روث، زنی مبتلا به زوال عقل که قبلا ۱۰ سال را در نوانخانه‌ای در غل و زنجیر گذرانده بود، اولین بیمار روانی آسایشگاه ویلارد بود. با امکانات باکیفیت و پرسنلی که با احترام با او رفتار می‌کردند، وضعیت روث به طرز چشمگیری بهبود پیدا کرد؛ ولی همه به اندازه‌ی او خوش‌شانس نبودند.

چمدان‌های بی‌نام و نشانی که بیماران فوتی آسایشگاه از خودی به‌جای گذاشته‌اند اخیرا کشف شد

جوزف لوبدل یک مرد ترنس بود که چنانچه پزشک معالج او تشخیص داد، به‌علت یک بیماری روانی نادر به آسایشگاه روانی ویلارد آورده شد. در آن زمان، جامعه‌ درک چندانی از وضعیت افراد ترنس نداشت و لوبدل به‌عنوان یک بیماری روانی پذیرش شده بود. متأسفانه او ۱۰ سال در این آسایشگاه روانی سپری کرد و سپس به مرکز درمانی دیگری منتقل شد و تا زمان مرگ همانجا ماند. روش‌های درمانی که حالا کاملا منسوخ شده‌اند همچون درمان با الکتروشوک و حمام یخ در این آسایشگاه روانی معمول بودند. موضوع ترسناک‌تر اینکه بود که طبق قوانین بیمارستان، تا زمانی‌که سرپرستان موافقت خود را اعلام نمی‌کردند، بیمار نمی‌توانست مرخص شود. به این ترتیب، برخی از بیماران برای ده‌ها سال در آسایشگاه باقی می‌ماندند و حتی برخی همانجا در‌گذشتند.

اکنون اکثر قسمت‌های آسایشگاه روانی ویلارد متروک شده و تنها بخش‌هایی از آن دراختیار اداره نظارت بر زندان‌های نیویورک قرار گرفته است

سرانجام در‌های این آسایشگاه روانی در سال ۱۹۹۵ برای همیشه بسته شد. این آسایشگاه اکنون متروکه است. اگرچه برخی از ساختمان‌های آن در حال‌ حاضر به اداره نظارت بر زندان‌های نیویورک سپرده شده‌اند که از آن به‌عنوان مراکز آموزشی و خوابگاه‌های کارکنان استفاده می‌شود. روزی یکی از کارکنان این اداره در حال تمیز کردن اتاق زیرشیروانی بود که به تعدادی چمدان برخورد. این چمدان‌ها مملو از وسایل بیمارانی بودند که در بیمارستان روان‌پزشکی فوت کرده بودند.

 قضیه از این قرار بود که کارکنان آسایشگاه پس از اینکه هیچ یک از خویشاوندان بیماران متوفی برای دریافت وسایل مراجعه نکرده بودند، تمام وسایل را در گوشه‌ای نگه داشته بودند. این کشف به معروف‌ترین ویژگی آسایشگاه روانی ویلارد بدل شد. به این ترتیب، «پروژه‌ چمدان ویلارد» برای گردآوری و بایگانی اطلاعات صاحبان چمدان‌ها راه‌اندازی شد.

کپی لینک

آسایشگاه روانی دنورس: جهنمی روی بلندی‌ها

آسایشگاه روانی دنورس: جهنمی روی بلندی‌ها

امروز با نگاهی به آن، هیچ‌کس باور نمی‌کند این ساختمان باشکوه با معماری گوتیک که روی بلندی‌های دنورس، ماساچوست ساخته شده است، یکی از بدنام‌ترین آسایشگاه روانی دنیا بوده باشد. آسایشگاه روانی دنورس که بعدا به بیمارستان دنورس تغییر نام یافت، با به‌کارگیری روش‌های ظالمانه و بدرفتاری‌ چنان شهرتی به‌هم زده بود که اچ‌پی لاوکرفت، نویسنده معروف دنیای وحشت، آن را مکان رخداد برخی از اتفاقات یکی از داستان‌های وحشتناک خود کرد. البته لاورکرافت به‌جای استفاده از نام واقعی از آن به‌عنوان «آسایشگاه روانی آرکهام» نام برد.

دی‌سی کامیکس، غول صنعت کمیک بوک هم گذری به این آسایشگاه روانی زد؛ جایی که شخصیت‌های شرور دنیای بتمن سر از آسایشگاه روانی آرکهام درمی‌آوردند. البته این ارتباط کاملا مناسب معماری این ساختمان است که از نمای بالا، خفاش در حال پرواز را تداعی می‌کند؛ طرحی که قرار بود با جریان یافتن نسیمی خنک به تهویه طبیعی ساختمان کمک کند.

ظرفیت عادی آسایشگاه روانی دنورس تنها ۴۵۰ نفر بود؛ ولی تا بیش از ۲۰۰۰ نفر بیمار روانی در آن پذیرش شدند

ولی وحشت آسایشگاه روانی دنورس مانند داستان‌های کمیک نبود، بلکه از نوع واقعی بود. در ابتدا به ‌نظر می‌رسید آسایشگاه روانی دنورس در مسیر درستی قرار گرفته است. ایده این بود که این آسایشگاه روانی که دست کم از ۴۰ ساختمان مجزا تشکیل شده بود، با امکانات درمانی مختلف کاملا خودکفا باشد تا بیماران بتوانند در بیمارستان کاملا معالجه شوند. این آسایشگاه روانی در سال ۱۸۷۸ و با ظرفیت پذیرش ۴۵۰ بیمار افتتاح شد. ولی با افزایش تعداد تشخیص‌های بیماری‌های روانی به‌ علت پیشرفت علم روان‌پزشکی در قرن نوزدهم، تقاضا برای آسایشگاه‌های روانی مانند دنورس نیز به‌طرز چشمگیری افزایش یافت. این بیمارستان روان‌پزشکی در اوج پذیرای بیش از ۲۰۰۰ بیمار روانی بود؛ ولی این رشد سریع با وجود درخواست‌های مکرر مقامات از دولت، با افزایش بودجه همراه نبود.  

با وجود گذشت سال‌ها، خاطره‌ی تلخ آسایشگاه بایبری همچنان در اذهان عمومی به جا مانده است

ازدحام و شلوغی به‌سرعت باعث کم شدن بهداشت و تمیزی شد. گزارش شده است که بیماران در این آسایشگاه، کاملا برهنه و بدون رعایت بهداشت شخصی در فضاهای عمومی پرسه می‌زدند. درمان با الکتروشوک و لوبوتومی توسط پرسنل آسایشگاه روانی دنورس نیز انجام می‌گرفت؛ در آن زمان پزشکان معتقد بودند لوبوتومی می‌تواند بیماران را از شر مشکلات روانی‌ خلاص کند. این در حالی بود که در بسیاری از موارد این روش‌های درمانی موجب وخیم‌تر شدن وضع بیماران و حتی گاهی مرگ آنان می‌شد.  

ازدحام و شلوغی به‌ همراه کمبود بودجه باعث اسفناک شدن وضعیت این آسایشگاه روانی شد

رواج لوبوتومی و آزمایش آن روی بیماران روانی دنورس، باعث شد امروزه این آسایشگاه روانی را «زادگاه لوبوتومی پیش پیشانی» بنامند. وقتی که لوبوتومی به کار نمی‌آمد، بیماران «غیر قابل علاج» قلمداد می‌شدند. این بیماران اغلب به همان شیوه‌ی قدیمی در ژاکت‌های مهارکننده به حال خود رها می‌شدند. شرایط نابسامان آسایشگاه روانی دنورس به خودی خود نشان‌دهنده‌ی همه چیز است: تنها در سال ۱۹۳۹ در مجموع ۲۷۸ نفر در این آسایشگاه روانی جان سپردند. بدرفتاری‌ و اعمال روش‌های غیر انسانی و خشونت‌آمیز در آسایشگاه روانی دنورس تا سال ۱۹۸۵ ادامه داشت. در این سال بخش عمده‌ای از بیمارستان روان‌پزشکی بسته شد؛ ولی تمام مجموعه تا سال ۱۹۹۲ به‌طور کامل تعطیل نشد.

در قبرستان‌های مجاور آسایشگاه‌ روانی سابق قبرهای بدون نامی به ‌چشم می‌خورد که تنها با شماره بیماران مشخص شده‌اند

ساختمان‌ها و تأسیسات متروکه‌ی دنورس از آن زمان بدل به یکی از جاذبه‌های محبوب ماجراجویانی شده است که به ‌دنبال برخورد با پدیده‌های اسرارآمیز و ماوراءالطبیعه هستند. در سال ۲۰۰۵ بخش عمده‌ای از محوطه‌ی آسایشگاه سابق تخریب و در آن آپارتمان‌سازی شد. امروزه تنها چیزی که از آسایشگاه بدنام دنورس به‌جای مانده، سنگ قبرهایی در دو قبرستان مجاور آن است. در این دو قبرستان، در مجموع ۷۷۰ قبر متعلق به بیماران روانی آسایشگاه روانی دنورس به‌ چشم می‌خورد که برخلاف سایر قبرها، به‌جای نام تنها شماره‌ی بیماران روی سنگ قبرها حک شده است.

کپی لینک

آسایشگاه روانی بایبری: کشتارگاه فیلادلفیا

آسایشگاه روانی بایبری: کشتارگاه فیلادلفیا

یکی از بدنام‌ترین آسایشگاه‌های روانی قرن بیستم، بی‌شک جایی غیر از بیمارستان روان‌پزشکی بایبری در فیلادلفیا نیست. جایی که گزارش‌های متعددی از خشونت بین کارکنان و بیماران، منجر به قتل‌های زیادی شده است. این مرکز روانی در سال ۱۹۰۳ به‌عنوان یک اردوی کار اجباری زندانیان افتتاح شد. در این بیمارستان روان‌پزشکی برخی از بیماران روانی به دلیل ازدحام و شلوغی پذیرش شدند. ولی سرانجام همچون سایر آسایشگاه‌های روانی،‌ آنقدر تعداد بیماران زیاد شد که تبدیل به یک بیمارستان روان‌پزشکی تمام عیار شد.

رشد خارج از کنترل آسایشگاه روانی بایبری، استخدام افراد واجد شرایط برای کار در این بیمارستان را دشوار ساخت. بسیاری از کسانی که در این مرکز روانی استخدام می‌شدند، اصلا زمینه‌ی مرتبط با کار خود را نداشتند و تنها برای پر کردن جاهای خالی استخدام می‌شدند. در طول جنگ جهانی اول، بسیاری از کارکنان این بیمارستان روان‌پزشکی را برخی از ۳۰۰۰ تن از مخالفان خدمت سربازی در آمریکا تشکیل دادند که از سوی دولت برای کار به مراکز روانی سرتاسر کشور اعزام شده بودند.

بسیاری از بیماران به دلیل خشونت افسارگسیخته‌ای که در آسایشگاه روانی رواج یافته بود، به قتل رسیدند

همین استخدامی‌های صلح‌جو و ضد جنگ بعدا به منابع ارزشمندی بدل شدند که خشونت‌های درون آسایشگاه روانی بایبری را فاش کردند. یکی از کارمندان گزارش داد که بیماری با قاشق تیزشده‌ای به بیمار دیگری حمله کرده است. سایر کارکنان ادعا کردند که برخی از کارکنان بیمارستان مرتبا بیماران را مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت قرار می‌دهند.

دو مستخدم آسایشگاه در سال ۱۹۱۹ اعتراف کردند که به‌طرز خشنی بیماری را خفه‌ کرده‌اند و تا وقتی که چشمان او از حدقه در نیامده بود، او را رها نکرده‌اند. این دو نفر کار خود را به ضایعه‌ی (روانی) پس از جنگ نسبت دادند. ولی در کمال تعجب و با وجود اعتراف به قتل، این مستخدم‌ها همچنان به کار خود ادامه دادند و حتی حقوق آن‌ها افزایش پیدا کرد. برخی از بیماران آسایشگاه گم‌ و بعدا در حالی پیدا می‌شدند که روی چمن‌های حیاط همسایه دراز کشیده بودند. حتی در برخی موارد اجساد آنان پیدا می‌شد که نشان می‌داد خودکشی کرده‌اند. فرار بیماران به دلیل «قانون در‌های باز» آسایشگاه که به بیمارانی که وضعیت مناسبی داشت اجازه می‌داد به دلخواه در رفت‌و‌آمد باشند بسیار زیاد بود. در همین حال بسیاری از بیماران ناپدید و بعدا مُرده پیدا می‌شدند.

بسیاری از خشونت‌های داخل بیمارستان توسط کارمندانی که شاهد ماجرا بودند گزارش شده، اگرچه در برخی موارد خود کارمندان نیز دست به خشونت می‌زدند

در موردی، یکی از بیمارن زن به‌طرز وحشیانه‌ای مورد تجاوز قرار گرفت و سپس کشته و جسدش هم گوشه‌ای از محوطه‌ی آسایشگاه رها شد. تنها وقتی که کارمندان بیمارستان بیمارانی را دیدند که با دندان‌های زن بازی می‌کنند، متوجه جسد او شدند. باغبان آسایشگاه هم در حال چیدن علف‌های هرز دست کم دو جسد را کشف کرد.

علاوه بر درمان‌های معمول مانند درمان با الکتروشوک و لوبوتومی، پزشکان آسایشگاه روانی بایبری از «آب درمانی» هم استفاده می‌کردند. این روش فجیع که شامل القای خفگی در بیماران به وسیله حوله‌های خیس بود، بعدا در گزارشی از سوی روزنامه «فیلادلفیا رکورد» در سال ۱۹۴۶ شرح داده شد. در این گزارش موردی از درمان بیماری ذکر شد که بیمار پس از آب درمانی به مدت ۱۵ دقیقه بیهوش مانده است.

بسیاری از خشونت‌های آسایشگاه روانی بایبری توسط کارکنان گزارش شده است؛ اگرچه برخی از کارکنان خودشان در این خشونت‌ها دست داشتند. معالجات معمولا بدون مسکن انجام می‌شد. پزشکان بدون بی‌حس کردن بیماران و استفاده از نووکائین دندان‌های بیماران را می‌کشیدند و دست کم یک پزشک عنوان کرد که خودش دیده یکی از همکارانش بدون استفاده از داروی بی‌حسی و مسکن، زخم بیماری را بخیه زده است. جالب است بدانید که این پزشکان عقیده داشتند افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اصلا درد را حس نمی‌کنند.

با وجود تمام خشونت‌ها و وضعیت نابه‌سامانی که ذکر آن در سطور قبل رفت، به شرکت دارویی «اسمیت، کلاین اند فرنچ» که حالا پس از ادغام به آن «گلاکسواسمیت ‌کلاین» گفته می‌شود، اجازه راه‌اندازی آزمایشگاهی درون آسایشگاه روانی بایبری داده شد تا آزمایش‌ دارویی انجام دهد. از جمله آزمایش‌های مرموزی که روی بیماران روانی انجام گرفت می‌توان به آزمایش داروی ضد روان‌پریشی «کلرپرومازین (تورازین)» اشاره کرد که احتمالا بدون رضایت بیماران روی آنان آزمایش شده است. خوراندن اجباری دارو و اعمال سختگیری و محدودیت‌ بیش از حد روی بیماران در این آسایشگاه روانی همچنان ادامه داشت تا اینکه اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ توجه عموم به آن جلب شد.

یکی از کارکنان که ۲۳ سال در آسایشگاه روانی بایبری مشغول به کار بوده، به دیلی نیوز گفت «بارها و بارها بر وضعیت وخیم و غیر انسانی آنجا گریسته است.» وحشتِ آسایشگاه روانی بایبر سرانجام در تاریخ ۲۱ جون سال ۱۹۹۰ برای همیشه خاتمه یافت. ولی با وجود گذشت سال‌ها خاطره‌ی آنچه بر بیماران آسایشگاه روانی بایبری رفته، همچنان در اذهان عمومی به جا مانده است.

قسمت دوم

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات