آیا فعالیت انسان به شیوع مجدد آنفلوانزای خوکی منجر خواهد شد؟
این صحنه را تصور کنید: رادیو را روشن میکنید و میشنوید که گوینده میگوید: «بنا بر گزارش سازمان جهانی بهداشت، مرگومیر جهانی ناشی از این بیماری این هفته بیش از ۷۰۰ مورد افزایش یافته و به ۵۷۰۰ نفر رسیده است. در اروپا، اوکراین در حال تعطیلی مدارس و سینماها است و اجتماعات عمومی را ممنوع اعلام کرده. در بریتانیا، موارد هر هفته دو برابر میشود. در آمریکا، رئیس جمهور در حال اعلام وضعیت اضطراری ملی است.»
این اخبار بسیار آشنا به نظر میرسد؛ اما این رویدادها در اکتبر سال ۲۰۰۹ اتفاق افتاد، وقتی جهان آخرین دنیاگیری خود یعنی آنفلوانزای خوکی را تجربه کرد. به گزارش بیبیسی، تصور میشود ویروس H1N1 سفر مرگبار خود را در خوکها در منطقهی کوچکی در مکزیک مرکزی در ژانویه ۲۰۰۹ شروع کرده باشد. تا ماه مارس، اولین موارد در کالیفرنیا و تگزاس گزارش شد. تا ژوئن، ویروس در ۷۴ کشور جهان حضور داشت. یک سال بعد، وقتی سازمان جهانی بهداشت پایان دنیاگیری را اعلام کرد، بین ۱۵۱,۷۰۰ تا ۵۷۵,۴۰۰ نفر جان باخته بودند.
تلاش گسترده واکسیناسیون جهانی به پایان دادن دنیاگیری کمک کرد؛ اما ویروس H1N1 هنوز با ما است. این ویروس هر سال بهعنوان آنفلوانزای فصلی در گردش است و موجب بیماری، بستری شدن و مرگ میشود. دانشمندان در سراسر جهان H1N1 و دیگر انواع آنفلوانزای خوکی را مورد نظارت قرار میدهند تا درک بهتری از نحوهی آغاز این بیماریها به دست آورند و دریابند که چگونه ویروس بعدی را قبل از اینکه به دنیاگیری تبدیل شود، متوقف کنند؛ اما متوقف کردن ویروس کار پیچیدهای است که با فعالیتهای انسانی بسیار سختتر میشود.
با گسترش دنیاگیری آنفلوانزای خوکی در سراسر جهان در سال ۲۰۰۹، بسیاری از کشورها سینماها را تعطیل و اجتماعات عمومی را محدود کردند
برای درک آنچه با آن روبهرو هستیم، همکاری گستردهای در ۲۵۰۰ مزرعه پرورش خوک در اروپا در حال انجام بوده است و از بیش از ۱۸ هزار خوک نمونهگیری شده است. ویروسهای آنفلوانزای نوع A (ویروسهایی که میتوانند به ویروسهای دنیاگیری انسان تبدیل شوند) در بیش از ۵۰ درصد از مزارع، خصوصاً در مناطق تولید متراکم خوک ازجمله دانمارک، بریتانی (در فرانسه)، شمال غربی آلمان و هلند، حضور داشتند. بهعبارتدیگر، پژوهشگران دنیاگیری را پیدا کردند که در انتظار رخ دادن است.
عناصر سازندهی یک دنیاگیری
در نقطهی شمال شرقی آلمان، جایی که خشکی به دریای بالتیک میرسد، جزیرهی کوچک ریمز واقع شده است. دسترسی به این جزیره از طریق میانگذر میسر است و اتفاقی نیست. جزیره ریمز محل قدیمیترین مؤسسه تحقیقات ویروس در جهان است که در سال ۱۹۱۰ دانشمندی به نام فردریش لوفلر آن را تأسیس کرد.
براساس اقدامات مدرن امنیت زیستی، مؤسسات پژوهشی مرتبط با ویروس میتوانند تقریبا هر جایی مستقر شوند اما در سال ۱۹۱۰، پس از اینکه بیماریهای بسیاری از آزمایشگاه وی به جامعهی محلی راه پیدا کرد، لوفلر به این نتیجه رسید که بهترین کار این است که مؤسسه را روی یک جزیره بنا کند. امروزه، مؤسسه فردریش لوفلر (FLI) مرکز پیشگام بیماریهای حیوانی در آلمان است.
گردش در جزیرهی ریمز با پای پیاده، عبور از ساختمانهای بزرگی که آزمایشگاهها، تأسیسات آزمایشهای حیوانی و محوطههای نگهداری حیوانات را در خود جای داده است که محل نگهداری خوک، مرغ، گاو و یک منطقه تولیدمثل گراز است، حدود ۳۰ دقیقه طول میکشد. در انتهای دوردست آن، محوطهی مرغابیها وجود دارد که در آن پژوهشگران با جذب پرندگان وحشی برای توقف در مسیر مهاجرت، الگوهای آنفلوانزای پرندگان و سویههای نوظهور ویروس را مورد نظارت قرار میدهند. سالانه هزاران درنا، اردک وحشی و غاز از این منطقه عبور میکنند.
مارتین بیر بیست سال است که در مؤسسه فردریش لوفلر کار میکند. او یکی از دانشمندانی است که وقتی دنیاگیری آنفلوانزای خوکی سال ۲۰۰۹ شروع شد، بهسرعت به ایجاد و آزمایش واکسیناسیون مشغول شد و اکنون رئیس مؤسسه ویروسشناسی تشخیصی است. تیم او در حال نمونهگیری از خوکهای اروپا بوده است. آنها تاکنون چهار ویروس آنفلوانزای در گردش را پیدا کردهاند که برخی از عناصر سازندهی دنیاگیری را دارند. منظور از این نوع ویروسها، ویروسهایی هستند که میتوانند انسانها را آلوده کنند، پتانسیل انتقال انسان به انسان را دارند و برای آنها واکسیناسیون یا ایمنی ذاتی وجود ندارد. در حال حاضر، هیچیک از ویروسهای شناساییشده تمامی عناصر سازنده لازم را ندارند؛ اما اگر هر یک از ویروسها بتواند تمام خصوصیات را کسب کند، احتمال وقوع دنیاگیری دیگری قابل توجه است.
پژوهشگران همچنین دریافتند که شیوع این ویروسها در خوکها در طول زمان در حال افزایش است. بیر میگوید: «اولین مسئلهی تعجبآور آن است که حدود ۳۰ درصد از خوکها برای ویروس آنفلوانزای A مثبت بودند. این خیلی زیاد است.» خوکها مانند انسانها در سنین کم نسبت به ویروسهای بیشتری حساس هستند، زیرا فرصت نداشتهاند تا آنتیبادیهای مورد نیاز برای مبارزه با آنها را بسازند. در سیستم متراکم تولید خوک اروپا خوکها قبل از کشتار تا سن ۶ ماهگی نگهداری میشوند. این سن هنوز برای مبارزه در برابر بیشتر ویروسهای آنفلوانزا کافی نیست، بنابراین خوکهای بسیار حساس زیادی وجود دارد.
مقیاس مزارع مدرن پرورش خوک موجب نگرانی دانشمندان میشود؛ زیرا اجازه میدهد بیماریهای عفونی راحتتر گسترش پیدا کنند
اما اروپا مزیتهایی دارد که موجب میشود نسبت به برخی از مناطق جهان در برابر بیماری انسان کمتر مستعد باشد. اروپا قارهای ثروتمند است که بسیاری از کشورهای آن دارای سیستمهای بهداشتی خوبی هستند. این قاره محل سکونت برخی از دانشمندان برجسته دنیا است و بهطورکلی آبوهوای معتدلی دارد. اما همانطور که میدانیم، این موضوع منطقه را در برابر یک دنیاگیری مصون نمیکند.
بهطور سنتی، انسانها سیستمهای کشاورزی متناسب با محیط را ایجاد کردهاند. اما این وضعیت اکنون تغییر کرده است. با افزایش شدید جمعیت که موجب افزایش تقاضا برای منابع پروتئینی شده است، اروپا در تلاش است تا خوکها بیشتری سریعتر از همیشه تولید کند و این تقاضا در حال ایجاد بیماریهای جدید است.
تیم هاردر، همکار بیر و رئیس آزمایشگاه مرجع آنفلوانزای حیوانی در مؤسسه فردریش لوفلر است. به گفتهی او، بین روش تولید پروتئین در اروپا و ویروسهایی که میبینند، ارتباطی وجود دارد. او میگوید: «در سال ۱۹۹۵ مزرعه پرورش خوکی که ۲۰۰ خوک داشته باشد، یک استثنا بود؛ اما اکنون مزارعی با ۲۰۰۰ تا ۲۰,۰۰۰ خوک داریم. این افزایش چشمگیری در اندازه مزرعه است. این چیزی است که اپیدمیولوژی ویروسهای آنفلوانزا را تغییر میدهد.»
بیست سال پیش، اگر ویروس جدیدی در مزرعه پرورش خوک کوچکی ظاهر میشد، احتمالا بهسرعت از بین میرفت و میزبانهای زیادی نداشت که آنها را آلوده کند؛ اما امروزه در یک مزرعه بزرگ هر روز صدها توله خوک تازه متولدشده وجود دارند. وقتی یک ویروس آنفلوانزا وارد شود، ماندگار خواهد شد و شما آن را در طول سال خواهید دید. انسانها با پرورش متراکم و رو به افزایش خوکها به تغییر روش عمل ویروسهای آنفلوانزا و فعال نگه داشتن آنها برای مدت طولانیتر کمک میکنند. هاردر میگوید: «این زمین بازی بسیار خوبی برای ویروسها است.»
پتری دیشی برای بیماری
خبر خوب اینکه اگر سالم و تندرست باشید، دچار شدن به H1N1 احتمالا منجر به علائم خفیف آنفلوانزا میشود که طی دو هفته از بین میرود؛ اما خبر بد اینکه ویروسهای آنفلوانزا میتوانند بین گونههای مختلف پرش کنند و با ویروسهای آنفلوانزای دیگر ترکیب شوند. این ترکیبهای جدید است که دانشمندان نگران آن هستند: آنها توانایی ایجاد مشکلات سلامتی قابلتوجه، مرگ و گسترش جهانی را که در مورد کووید ۱۹ شاهد آن هستیم، دارند. علاوه بر این، به نظر میرسد خوکها محل خوبی برای ترکیب سویههای مختلف باشند.
نیکولا لوئیس، همکار پروژهی نمونهبرداری خوکهای اروپا و استاد زیستشناسی تکاملی در کالج دامپزشکی رویال بریتانیا میگوید: «خوکها بهعنوان پتری دیشی عمل میکنند، آنفلوانزای انسانها، پرندگان و شاید گونههای دیگر را با هم ترکیب میکنند و سپس ترکیبات مرگبارتری میسازند که میتوانند دوباره به این گونهها منتقل شوند». او میگوید درواقع بزرگترین علت داشتن سویههای بسیار آنفلوانزا در میان خوکهای اروپایی این است که انسانها خوکها را هر سال به آنفلوانزای فصلی خود آلوده میکنند. به همین دلیل است که به افرادی که در مزارع پرورش خوک کار میکنند، توصیه میشود که هر سال واکسن آنفلوانزا را دریافت کنند.
اما وضعیت توضیح دادهشده فقط مربوط به خوکهای اروپا نیست. در سراسر جهان انسانها و خوکها، ویروسها را به هم منتقل میکنند و آنها را با هم ترکیب میکنند. در این شرایط، ویروسها که صدها هزار میزان در اختیار دارند، میتوانند در تمام زمان بین افراد مختلف جابهجا شوند و سازگاریهای جدیدی پیدا کنند. این ویژگی ویروسهای آنفلوانزا که سرعت تغییر زیادی دارند، کار افرادی مانند بیر، هاردر و لوئیس را بسیار پیچیده میکند و آنها روی هدفی کار میکنند که بهطور پیوسته در حال حرکت است.
خوکها نهتنها ویروسهای گونههای دیگری مانند انسان و پرندگان را با هم ترکیب میکنند، بلکه ویروسهای همدیگر را نیز با هم ترکیب میکنند. برای مثال، خوکها در اروپا نسبت به خوکها در آسیا سویههای متفاوتی از آنفلوانزا را دارند و وقتی این دو نژاد به هم برخورد کنند، میتوانند همدیگر را آلوده کرده و بیماریهای جدیدی ایجاد کنند.
اعتقاد بر این است که در سال ۲۰۰۹، تجارت راه دور خوکها میان مکزیک، آمریکا و اروپا موجب شد سویهی جدیدی از آنفلوانزا شکل بگیرد و ابتدا حیوانات جوان منطقه را که آنتیبادیهای آن را نداشتند، آلوده کرد و سپس بهسرعت در سراسر جهان منتشر شد. نویسندگان گزارشی در مورد منشأ دنیاگیری ۲۰۰۹ که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، مینویسند: «تجارت حیوانات نقش مهمی در کنار هم قرار دادن ویروسهای مختلف از کشورهای متفاوت دارد که سپس میتوانند ترکیب شوند و ویروسهای جدید عامل دنیاگیری را تولید کنند.»
در قاره اروپا، خوکها زیاد جابهجا نمیشوند؛ اما در آمریکای شمالی خوکها بهطور منظم جابهجا میشوند: آنها ممکن است در کارولینای شمالی متولد شوند و در کشتارگاهی در ایالتهای غرب میانه آمریکا کشتار شوند، زیرا نزدیک مزارع غلاتی است که خوکها را از آن تغذیه میکنند. به گفتهی لوئیس، در این شرایط سرعت تکامل ویروسهای آنفلوانزا دوبرابر شده است.
چین نمونهی دیگری است. این کشور مرتباً برای تولیدمثل یا احیای گلههای خوکی که براثر بیماری از بین رفتهاند، از مناطق دیگر جهان خوک وارد میکند. با این کار آنها میتوانند ویروسهای جدیدی را وارد کنند که خوکهای آنها قبلا در معرض آن قرار نگرفتهاند؛ ویروسهایی که میتوانند به انسانهای آسیب بزنند. این امر خصوصاً زمانی نگرانکننده است که بدانید تعداد قابلتوجهی از خوکها در سراسر جهان در حال حاضر به علت نوعی بیماری به نام تب خوکی آفریقایی (ASF) از بین میروند.
تب خوکی آفریقایی بیماری دیگری است که در سراسر جهان انتشار پیدا کرده و صنعت پرورش خوک را به ویرانی میکشد
دنیاگیری درون دنیاگیری
در سپتامبر سال ۲۰۲۰، اگبرت گلیچ که در وزارت جنگلداری آلمان کار میکند، تازه این خبر بد را دریافت کرده بود که تب خوکی آفریقایی از مرز لهستان گذشته است و به جنگلهای براندنبورگ آلمان رسیده است که منطقهی ۱٫۱ میلیون هکتاری پر از درختان کاج، روباههای قرمز و مهمتر از همه گراز است. وی معتقد است که گراز بیماری را وارد این منطقه کرده است. از وظایف گلیچ، تلاش برای مهار تب خوکی آفریقایی است. او میگوید: «ما باید بهدنبال همهی لاشهها باشیم و برای پیشگیری روی تلههای گزار کار خواهم کرد.»
وظیفهی گلیچ دشوار است: ویروس عامل تب خوکی آفریقایی، ویروس بسیار واگیرداری است که میتواند درون میزبان آلوده برای ماهها باقی بماند. خوشبختانه، ویروس مذکور انسانها را عفونی نمیکند؛ اما تأثیر آن بر خوکها قابلتوجه بوده است. در سال ۲۰۱۹ گزارش شد که بیماری یکچهارم از خوکهای جهان ازجمله نیمی از جمعیت خوکهای چین را از بین برده است. چین در سال ۲۰۱۹، برای جبران کمبود گوشت ناشی از شیوع این بیماری و مرگ خوکها، واردات خوک از برزیل و اروپا را بهشدت افزایش داد.
تب خوکی آفریقایی همچنین نشاندهندهی ارتباط میان فعالیتهای انسانها و بیماریهایی است که انسانها یا حیوانات دچار آن میشوند. همانطور که فعالیتهای انسانی موجب گرمتر شدن زمین شده است، جمعیتهای گراز نیز افزایش یافته است. سالها پیش، زمستان سرد موجب منجمد شدن زمین میشد و دسترسی به ریشهها و دانههای گیاهی را که گراز معمولا از آن تغذیه میکند، محدود کرده و بخش زیادی از جمعیت آنها را نابود میکرد. اکنون زمستانها معتدلتر شده است و گراز از بین نمیرود. آنها به شهرها که میدانند در آن غذای فراوان و سرپناه وجود دارد، نزدیک میشوند. ساندرا بلوم، مدیر آزمایشگاه ملی مرجع تب خوکی آفریقایی مؤسسه فردریش لوفلر در جزیره ریمز میگوید: «این گونهای باهوش با نرخ تولیدمثل بالا است و ما هرچه بدان نیاز دارند، به آنها میدهیم.»
گرازها به خاطر غذا و سرپناههایی که در شهرها میتوانند پیدا کنند، در این مناطق رونق گرفتهاند
درنتیجه، اکنون میلیونها گراز در سراسر اروپا وجود دارد که هر کدام دارای همان توانایی پتری دیش برای مخلوط کردن ویروسهای قوی و بازگرداندن آنها به گونههای دیگر هستند. اکنون بسیاری از آنها دچار تب خوکی آفریقایی هستند و وقتی در اطراف قاره حرکت میکنند و با خوکهای صنعتی در تماس قرار میگیرند، گلهها را آلوده میکنند. به این ترتیب، خوکهای اهلی میمیرند، جمعیتها باید دوباره احیا شود، ویروسهای جدید منتقل میشوند و به اشتراک گذاشته میشوند و انسانها به دنیاگیری بعدی نزدیکتر میشوند.
درزمینهی روشهایی که انسانها موجب سرریز عفونت میشوند، این فقط گوشهای از مشکلات است. برای مثال، در آسیا مزارع خوک نسبت به اروپا متراکمتر هستند و بیماری به روشهای بحثبرانگیز (و در بسیاری از کشورها غیرقانونی) تغذیهی خون و دیگر بقایای خوکهای مرده به خوکهای پرورشی، منتشر میشود. این خوکها غالبا بدون اینکه خود دامدار بداند، عفونی هستند.
در همین حین، تب خوکی آفریقایی در اروپا عمدتاً به خاطر فعالیتهای انسانی وجود دارد. این ویروس که زمانی فقط گراز زگیلدار را در شرق آفریقا گرفتار میکرد، احتمالا در سال ۱۹۵۷ از طریق کشتیهای آنگولا به پرتغال آورده شد. این ویروس دوباره در سال ۲۰۰۷ توسط انسانها از طریق گوشت آلودهای که گرازها آن را مصرف کرده بودند، وارد گرجستان شد. از آنجا بیماری به سراسر روسیه و شرق اروپا منتشر شد و گرازهای آلوده و لاشههای آلوده در مناطق دوری مانند بلژیک نیز پیدا شد.
از آنجا که انسانها تحت تأثیر تب خوکی آفریقایی قرار نمیگیرند، نمیدانید که گوشت آلوده به آن را میخورید. اما اگر باقیماندههای آلوده به ویروس را در زبالهها بریزید و گرازی آن را پیدا کند، احتمالا دو روز بعد پس از آلوده کردن چند گراز دیگر خواهد مرد.
به نظر میرسد بخشی از راهحل، ازبینبردن گرازها در اروپا باشد. اما روشهای ضعیف شکار میتواند به انتشار بیماری کمک کند و شکارچیان و سگهای آن با خون گراز در تماس قرار میگیرند و سپس آن را به مناطق دیگر منتقل میکنند. بلوم که خودش شکارچی است، میگوید راهحل این مشکل ازبینبردن گرازها نیست. گرازها نیز نقش مهمی در اکوسیستم دارند و خاک را خرد میکند که به درختان جوان کمک میکند تا فضایی برای رشد پیدا کنند، لاشههای حیوانات دیگر را میخورند و منبع غذایی برای شکارچیان هستند.
به عقیدهی بلوم، راهحل این است که روشهای مختلفی برای مقابله با بیماری داشته باشیم: از تشخیص بهموقع گرفته تا واکسیناسیون. او و همکارانش در مؤسسه فردریش لوفلر یک واحد پرورش گراز را اداره میکنند و واکسنهای جدید را آزمایش میکنند و سعی میکنند متوجه شوند که خوکها و گرازها ازنظر توانایی مبارزه با بیماری چه تفاوتهایی با هم دارند.
در جنگلی که تب خوکی آفریقایی وارد آلمان شد، مجموعهای از تجهیزات پیشرفته شامل هواپیماهای بدون سرنشین، هلیکوپتر و تشخیص مادون قرمز برای پیدا کردن و حذف آنها از محیط مورد استفاده قرار میگیرد. در اواخر ماه اکتبر، بلوم گفت بیش از ۹۰ لاشه را در مدت کمی بیش از یک ماه پیدا کردند. بلوم و همکارانش در حال همکاری با دانشمندان جنگل ملی بایرن هستند تا اطلاعات بیشتری در مورد این بیماری به دست آورند. از ماه جولای، مارکو هوریک و گروهش سه گراز سالم را کشتند و لاشهها را در جنگل قرار دادهاند و برای نظارت بر فرایند تجزیه از لاشهها عکسبرداری و فیلمبرداری میکنند. بلوم میگوید: «ما در تلاش هستیم تا به چهار سؤال اساسی پاسخ دهیم». اول اینکه تب خوکی آفریقایی تا چه مدت میتواند درون لاشه بماند. دوم اینکه آیا ویروس میتواند در خاک فعال بماند و برای چه مدت. سوم اینکه در چه بازهی زمانی حیوانات هنوز آنقدر گرم هستند که با استفاده از هواپیمای بدون سرنشین بتوان آنها را از محیط اطراف تشخیص داد و چهارم اینکه آیا گونهی لاشخوری وجود دارد که قسمتهایی از بدن حیوان مرده را با خود ببرد و طی این کار بیماری را به مناطق دورتر منتشر کند. این جزئیات به دانشمندان شانس بیشتری برای توقف بیماری میدهد.
هوریک میگوید با وجود تمام این کارها روی گرازها، همچنان مهمترین مکانیسم شیوع بیماری، انسانها هستند. تب خوکی آفریقایی بسیار واگیردار است و بیشتر حیوانات بر اثر ابتلا به آن بهسرعت میمیرند. اگرچه انسانها آن را منتشر میکنند و باعث افزایش سرعت انتشار میشوند.
وضعیت نظارت
تلاش برای پیگیری این بیماریها هنگام سازگاری و انتشار در بهترین زمانها پیچیده است؛ اما چالشهای دیگری نیز وجود دارد. با وجود ویرانی که آنفلوانزای خوکی گذشته برای سلامتی انسان به بار آورده است، این بیماری گزارش دادنی نیست؛ به عبارت دیگر، کشاورزان ملزم نیستند که به منظور آزمایش این عفونت، نمونههای خوکهای خود را به جایی ارسال کنند. تمام ۱۸ هزار نمونهای که هاردر و بیر برای کار نظارت خود در اروپا جمعآوری کردند، بهطور داوطلبانه جمعآوری شد. در مقابل، آنفلوانزای طیور بیماری گزارش دادنی است که کشاورزان ازنظر قانونی باید هر بیماری مشکوکی را به دولت گزارش دهند.
مشکل دیگر آن است که خوکها وسیلهی امرارمعاش میلیونها نفر هستند و دامداران درزمینهی کنترل هر نوع بیماری تنفسی از طریق اقداماتی مانند واکسیناسیون، هزینهها را در نظر میگیرند. علاوه بر این، این ایده که خوکها بیماریها را در خود پناه میدهد، ممکن است برای کسبوکار آنها بد باشد (به همین دلیل است که لوئیس و کارشناسان دیگر میگویند در سال ۲۰۰۹ برخی از کشاورزان جستوجو برای بیماری را در گلههای خود متوقف کردند و از آن زمان در برابر این ایده مقاومت میکنند). بیر معتقد است که زمان آن فرا رسیده است که اروپا برنامهی نظارت اجباری را عملی کند.
کار نمونهگیری و نظارت بیر و همکارانش به آنها اجازه داده است که فهرست دقیقی از ویروسهای آنفلوانزای خوکی جدید را با خواص بیولوژیکی و ژنتیکی آنها تهیه کنند. آنها سپس برای مقایسهی ویروسهای خود از پایگاه داده EpiFlu استفاده میکنند که پایگاه داده بینالمللی آنفلوانزا با بیش از یک میلیون توالی است. بیر میگوید: «این به شما ایدهای از ویروسهای خویشاوند و اینکه اجزای ژنتیکی ویروس از کجا میآیند، میدهد». بیر و گروهش با استفاده از این اطلاعات، میتوانند ویروسها را سریعتر شناسایی کرده و برای ساخت واکسنهای پروتوتایپ (پادزهرهای آماده برای تولید در مقیاس بزرگ در صورت جهش بیماری از خوکها به انسانها) سویههایی را انتخاب کنند که قابلیت ایجاد دنیاگیری را دارند. بیر میگوید این کار ممکن برای پیشگیری از دنیاگیری آینده کافی نباشد؛ اما مطمئنا کمک میکند تا سریعتر واکسنی را ساخته و عرضه کنیم. بااینحال، انجام این کار به زمان و بودجه نیاز دارد که چندان فراوان نیستند.
تغییر در نحوهی پرورش خوک و تعامل با دامها نیز میتواند از اقدامات مهم دیگر باشد. در نامهی هیئت مشاوره سازمان غیرانتفاعی Eat به گروه ۲۰ که در اکتبر ۲۰۲۰ منتشر شد، چنین استدلال میشود که گسترش دامداری صنعتی و کشاورزی ناپایدار خطر سرریز ویروسها را از حیوانات به انسان افزایش میدهد. در این نامه آمده است: «تمام شواهد موجود نشان میدهد که اگر میخواهیم از بحران کووید ۱۹ به بهبودی پایداری برسیم، از دنیاگیریهای آینده اجتناب کنیم و شانس دستیابی به اهداف توسعهی پایدار و توافق پاریس را داشته باشیم، باید روی غذا تمرکز کنیم.»
برخی از استراتژیها پیشنهاد میکنند که باید از دامداری صنعتی فاصله گرفت و گروههای کوچکتری از خوکهای پرورشی را در محیطهای سبزتر نگهداری کرد و به سمت کشاورزی پایدارتر و سالمتر حرکت کرد. در سطح بینالمللی، برخی سازمانها در حال فراهم آوردن بودجهای برای جوامع درحالتوسعه هستند تا در شرایطی که دامداری صنعتی در حال رشد است، آنها بتوانند استقلال خود را حفظ کنند و مزارع روستایی که با محیط زیست سازگارتر است، حفظ شود. چنین تغییراتی ممکن است زمانبر باشد. لوئیس میگوید:
من در مورد تمامی ویروسهای موجود در خوکها در سطح جهان نگران هستم. ما به اطلاعات بیشتری در مورد ویروسهایی که در خوکهای سراسر جهان وجود دارد، نیاز داریم. هرچه بیشتر در مورد بیماری بدانیم، بهتر میتوانیم از شیوع آن پیشگیری کنیم. سیستم ما سیستمی پیچیده و متصل است. ما بهصورت جدا زندگی نمیکنیم و نمیتوانیم خود را از بیماریهایی که در مناطق دیگر جهان انتشار پیدا میکند، مصون نگه داریم.
البته در کنار تمام کارهایی که در جوامع علمی برای توقف سرریز عوامل بیماریزا انجام میشود، برای اجتناب از دنیاگیری بعدی به تغییرات بسیار بزرگتری در سطوح مختلفی مانند سطوح اجتماعی، مقررات و زیستمحیطی نیاز است.
نظرات