سرگذشت عجیب مری مالون؛ زنی که تمام عمر ناقل حصبه بود
انسانها در سرتاسر دنیا به شیوههای مختلفی میتوانند به شهرت نزدیک شوند؛ بسیاری به روشهای خوشایند و بسیاری دیگر به روشهای ناخوشایند. بااینحال، یکی از مزیتهای مشهور بودن، چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، این است که میتوانیم سالها در مورد این افراد بخوانیم و اطلاعات جمعآوری کنیم. داستان مری مالون، زنی ایرلندی مهاجر در آمریکا که تمام عمر ناقل حصبه بود، یکی از داستانهای رسیدن به شهرت از نوع ناخوشایند است؛ شهرتی که سعادتی برای او به همراه نداشت و تنها باعث از بین رفتن زندگی و جوانی او شد و تا انتهای عمرش او را منزوی ساخت.
مری مالون که بود
مری مالون در ۲۳ سپتامبر سال ۱۸۶۹ در کوکتاون، شهرستان تایرون، واقع در ایرلند شمالی فعلی متولد شد. او در سن پانزده سالگی به ایالات متحدهی آمریکا مهاجرت کرد. مری مالون (که همچنین به مری حصبه معروف است) با اصالتی ایرلندی، پس از مهاجرت به آمریکا و نیویورک، مدتی با عمه و عمویش زندگی میکرد و بهعنوان خدمتکار در مکانهای مختلف مشغول بود؛ اما سرانجام آشپز خانوادههای مرفه شد.
ولی قسمت عجیب ماجرا اینجا است که مری پس از کار در هر خانهای، با ساکنانی که به حصبه مبتلا میشدند روبهرو میشد. تخمین زده میشود که مری در دوران کاری خود بهعنوان آشپز، ۵۳ نفر را به حصبه آلوده کرده باشد که سه نفر آنها درگذشتند. او اولین شخصی است که در ایالات متحده بهعنوان حامل بیماری شناخته شد و به خاطر نقشش در همهگیری حصبه در شهر نیویورک در سال ۱۹۰۶، به «مری حصبه» معروف شد. تصور میشد که چون مری آدم بدشانسی است، پس از حضور در هر خانهای سروکلهی بیماری تیفوئید ظاهر میشود. مری به همین دلیل مجبور بود ماههای زیادی صرف مراقبت از ساکنان خانه کند. خوشبختانه مری خودش بیمار نمیشد؛ وگرنه اوضاع بدتر میشد.
اتفاقاتی که در هفت سال، زندگی مری مالون را دگرگون ساخت
از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۷، مری مالون بهعنوان آشپز در شهر نیویورک برای هشت خانواده کار میکرد که هفت نفر از آنها به حصبه مبتلا شدند. در سال ۱۹۰۰، وی در مامارونک نیویورک کار میکرد؛ جایی که طی دو هفته پس از استخدامش، ساکنان آن دچار تب حصبه شدند. در سال ۱۹۰۱، او به منهتن نقل مکان کرد. در آنجا اعضای خانوادهای که برای آنها کار میکرد دچار تب و اسهال شدند و خدمتکاری که وظیفه شستن لباس در آن خانه را بر عهده داشت، درگذشت. سپس مالون به کار برای یک وکیل پرداخت و این مکان را هم پس از بیمار شدن هفت نفر از هشت نفری که در آن خانه بودند، ترک کرد.
در ژوئن ۱۹۰۴، او توسط یک وکیل مرفه به نام هنری گیلزی استخدام شد. ظرف یک هفته، خدمتکار خانه به حصبه آلوده شد و بهزودی چهار نفر از هفت خدمتکار نیز بیمار شدند. هیچ یک از اعضای خانواده گیلزی آلوده نبودند؛ زیرا آنها جدا از هم اقامت داشتند و خدمتکاران در خانهی خود زندگی میکردند. محقق دکتر آر ال ال ویلسون نتیجه گرفت که خدمتکار لباسشویی باعث شیوع آن شده است، اما وی نتوانست آن را ثابت کند.
بلافاصله پس از شروع شیوع بیماری، مالون از آن خانه به پارک تاکسیدو نقل مکان کرد؛ جایی که توسط جورج کسلر استخدام شد. دو هفته بعد، باز هم خدمتکار لباسشویی در خانهی این وکیل به بیماری آلوده شد و به مرکز پزشکی منطقهای جوزف منتقل شد. این مرکز جایی بود که مورد ابتلا به حصبه برای اولینبار در آن شناسایی شد.
در آگوست ۱۹۰۶، مالون با خانوادهی یک بانکدار ثروتمند نیویورکی، چارلز هنری وارن، در اُیستر بی لانگ آیلند همراه شد. وقتی مالون برای تابستان سال ۱۹۰۶ خانهای در این خلیج اجاره کرد، شش نفر از یک خانواده مبتلا به تب حصبه شدند. به گفتهی سه پزشکی که در آن مکان مستقر بودند، این بیماری در آن زمان در اُیستر بی غیر معمول بود. صاحبخانه با درک اینکه اجارهی خانهای که در آن حصبه جریان یافته است دیگر غیرممکن است، چندین متخصص مستقل را استخدام کرد تا منبع عفونت را پیدا کند. آنها نمونههای آب را از لولهها، شیر آب، توالت و حفرهها برداشتند که همگی از نظر حصبه منفی بودند. در همین حال، مری مالون در خانه والتر بون، بهدنبال خانوادهای جدید برای کار میگشت.
دکتر جورج کوپر که بعداً نقش مهمی در زندگی مری مالون ایفا کرد، به این نتیجه رسید که منبع عفونت در تمام این موارد، زنی بوده که غذا را پخته است. این مورد به شناسایی مالون بهعنوان منبع عفونت کمک بسیاری کرد. جورج سوپر، بازرسی بود که پس از شیوع حصبه در اُیستر بی، توسط وارن استخدام شده بود. او وظیفه داشت و در تلاش بود تا علت شیوع حصبه در خانوادههای مرفه را مشخص کند.
درحالیکه مشخص بود این بیماری بهطور معمول در محیطهای غیر بهداشتی رخ میدهد. او کشف کرد که یک آشپز زن ایرلندی، متناسب با توصیف فیزیکی که از وی شده، در تمام شیوعها نقش داشته است. او نتوانست این زن را پیدا کند؛ زیرا این زن بهطور کلی پس از شروع شیوع بیماری، بدون دادن آدرس و نشانهای از خود، آن مکان را ترک میکرد. چندی بعد سوپر از شیوع حصبه در خانوادهی دیگری در یک پنت هاوس مطلع شد و متوجه شد که مالون آشپز آن خانه است. دو نفر از خادمان این خانه در بیمارستان بستری شدند و دختر خانواده نیز بر اثر حصبه درگذشت.
سوپر ابتدا با مالون در آشپزخانه بوونز ملاقات کرد و وی را به شیوع بیماری متهم کرد. سوپر رفتار خود را تا آنجا که ممکن بود دیپلماتیک به یاد آورد؛ اما مالون عصبانی شد و او را با چنگالی که حین آشپزی در دستش بود تهدید کرد. هنگامی که مالون از دادن نمونهای از خود امتناع کرد، سوپر تصمیم گرفت سابقهی پنجسالهی مالون را تهیه و بررسی کند.
وی دریافت از میان هشت خانوادهای که مالون را بهعنوان آشپز استخدام کرده بودند، اعضای هفت خانواده ادعا کردند که به بیماری تیفوئید مبتلا شدهاند. سپس سوپر متوجه شد که دوست پسر مالون در کجا زندگی میکند و جلسهی جدیدی در آنجا ترتیب داد. وی دکتر ریموند هوبرر را در تلاش برای ترغیب مری به ارائهی نمونه ادرار و مدفوع برای تجزیه و تحلیل تشویق کرد. مالون مجدداً از همکاری خودداری کرد و معتقد بود که تیفوئید در همه جا وجود دارد و شیوع آن به دلیل آب و غذا و آلودگی اتفاق افتاده است. در آن زمان، مفهوم حاملهای سالم حتی برای کارکنان بهداشت و درمان ناشناخته بود.
«سوپر» که یک بار از مری مالون جواب رد شنیده بود، بعداً باز هم برای بررسی بیشتر به سراغ مری رفت؛ اما مری باز هم حاضر به همکاری نشد. البته شاید این امتناع چندان که فکر میکنیم، غیر منطقی نباشد؛ زیرا مری یک بار نزد یک شخص دیگر آزمایش داده بود و در آن آزمایش هیچ نشانی از دفع عامل بیماری در او پیدا نشده بود. بهعلاوه در آن زمان اصلا مفهوم «ناقل سالم بیماری» در پزشکی تعریف نشده بود (ناقل سالم، کسی است که علائم بیماری را دارد اما علائمی از بیمار شدن را نشان نمیدهد). در نتیجه باید تا حدی هم حق را به مری بدهیم که نتواند به خود بقبولاند که عامل این نوع از بدبختی برای اطرافیان خود است.
در این میان رفتار نهچندان مؤدبانهی «سوپر» با او و همچنین تحقیرش بهعنوان یک ایرلندی مهاجر، در عدم همکاری مری نقش زیادی داشت. مقامات دپارتمان بهداشت نیویورک به فکر چارهی دیگری افتادند و رئیس این دپارتمان دکتر «سارا ژوزفین بیکر» با مری صحبت کرد و سعی کرد متقاعدش کند، اما او باز هم قبول نکرد و به او گفت که تصور میکند قوانین برای کسی که عمداً مرتکب کار اشتباهی نشده، ظالمانه است.
تصور میرود که مری مالون ازطریق مادرش، بهصورت مادرزادی آلوده به عامل بیماری شده بود و مبدل به یک ناقل سالم بیماری شده بود. مری مالون، در واقع، نخستین شخصی بود که در ایالات متحده و اصلا در دانش پزشکی بهعنوان ناقل سالم بیماری تیفوئید شناخته شد. انگشتنما شدن مری مالون، بیشتر به خاطر این بود که نقشش را در انتقال بیماری و درگیر کردن مردم بهشدت منکر میشد و قبول نمیکرد که از آشپزی دست بکشد. طوری که مقامات مسئول بهداشت آمریکا مجبور شدند، رویهای دیگری دربرابر او پیش بگیرند.
سوپر، یافتههای خود را در ۱۵ ژوئن ۱۹۰۷ در مجلهی انجمن پزشکی آمریکا منتشر کرد. او ذکر کرد که مشخص شده است که مری مالون آشپز تمام این خانوادهها بوده است. آشپزی که مدت کوتاهی در این خانوادهها میماند و حدود سه هفته پس از شیوع بیماری آنجا را ترک میکرد. مالون بهعنوان یک زن ایرلندی حدوداً چهلساله، قدبلند، سنگین و مجرد است که به نظر میرسد در سلامت کامل باشد.
آغاز قرنطینهی اول با وجود ممانعت بسیاری مری مالون
سوپر این اتفاق را به ادارهی بهداشت شهر نیویورک اطلاع داد. محققان متوجه شدند که مالون یک ناقل سالم حصبه است. طبق بندهای ۱۱۶۹ و ۱۱۷۰ منشور نیویورک بزرگ، مالون تهدیدی برای بهداشت عمومی محسوب میشد و به همین خاطر او را دستگیر کردند. وی توسط پنج پلیس و دکتر جوزفین بیکر که در بعضی از مواقع مجبور به اعمال خشونت شده بود، با آمبولانس به بیمارستان ویلارد پارکر منتقل شد.
مری در آنجا نیز از دادن نمونه ممانعت میکرد. به مدت چهار روز او اجازه نداشت خودش بلند شود و از دستشویی استفاده کند. تعداد زیادی از باکتریهای حصبه که در نمونههای مدفوع وی کشف شد، نشان میداد که مرکز عفونت در کیسهی صفرای مری بوده است. در سؤال و جوابهای بسیاری که انجام شد، مالون اعتراف کرد که تقریبا هرگز دستان خود را نمیشست. البته نشستن دست در آن زمان چندان غیرمعمول نبود؛ چهبسا که نظریهی تأثیر میکروب در بیماری نیز هنوز بهطور کامل پذیرفته نشده است.
در ۱۹ مارس ۱۹۰۷، مالون در جزیرهی برادر شمالی به قرنطینه محکوم شد. وی در حین قرنطینه، هفتهای سه بار نمونهی مدفوع و ادرار میداد. مقامات پیشنهاد کردند کیسهی صفرای وی خارج شود، اما او امتناع ورزید. مری اعتقاد نداشت که این بیماری را به همراه دارد. در آن زمان، برداشتن کیسه صفرا خطرناک بود و افراد بسیاری در اثر عمل کیسهی صفرا فوت کرده بودند. مالون همچنین تمایلی به متوقف کردن کار آشپزی نداشت؛ زیرا آشپزی شغلی بود که بیش از هر شغل دیگری برای او درآمد داشت. مری نیز که خانهای از خود نداشت، همیشه در آستانهی فقر به سر میبرد.
پس از انتشار مقالهی سوپر در ژورنال انجمن پزشکی آمریکا، مالون مورد توجه گستردهی رسانهها قرار گرفت و لقب «مریض حصبه» را دریافت کرد. بعداً در کتابی که تب تیفوئید را تعریف میکرد او را بار دیگر «مری حصبه» نامیدند. سوپر در قرنطینه از مالون دیدن کرد و به او گفت که دربارهی سرگذشت او کتابی مینویسد و بخشی از حق امتیاز را به او میدهد. مری با عصبانیت پیشنهاد او را رد کرد و تا زمانیکه سوپر اتاق را ترک نکرد، خود را در دستشویی حبس کرد. او از این لقب متنفر بود.
بیماری تیفوئید که حصبه یا تب رودهای هم نامیده میشود، به خاطر خوردن آب و غذای آلوده به عامل بیماری عین باکتری سالمونلا تایفی منتقل میشود. علایم بیماری پس از شش تا سی روز از ابتلا بروز کرده و شامل تب بالا، عرق کردن زیاد، اسهال و همچنین بهصورت کمتر شایع، یک سری ضایعات پوستی خاص هستند. بعضی از اشخاص «ناقل سالم بیماری» هستند. آنها غالبا کسانی هستند که از یک دوره بیماری جان به در بردهاند، اما میکروب در بدن آنها باقی میماند بدون اینکه علایم یا بیماری ایجاد کند. ناقلها به ترشح میکروب در ادرار و مدفوع خود ادامه میدهند.
در بعضی بیماران لکههای قرمز پوستی و گیجی دیده شده و وقوع اسهال نیز غیرمعمول است. حصبه که مختص انسانهاست، در خون و رودهی افراد و سپس نقاط دیگر رشد کرده و تکثیر میشود. روش شناسایی این باکتری در بدن بیمار شامل کشت باکتری یا تست DNA باکتری در نمونههای مدفوع، خون و مغز استخوان بیمار است. کشت باکتری دشوار است و بهترین روش شناسایی باکتری، تست مغز استخوان است.
تمام متخصصان پزشکی از تصمیم قرنطینه کردن مالون به زور حمایت نکردند. بهعنوان مثال پزشکانی مانند Milton J. Rosenau و Charles V. Chapin هر دو استدلال کردند که فقط باید به او آموخت که بهدقت بیماری خود را درمان کند و اطمینان حاصل کند که حصبه را به دیگران منتقل نخواهد کرد. هر دو انزوا را برای مری مالون، مجازاتی بیشازحد سخت و غیر ضروری دانستند. مالون پس از دستگیری و انتقال اجباری به بیمارستان دچار شکست عصبی شد. در سال ۱۹۰۹، او سعی کرد از وزارت بهداشت نیویورک شکایت کند، اما شکایت او رد شد و پروندهی مالون توسط دادگاه عالی نیویورک بسته شد.
مری در نامهای به وکیل خود شکایت کرد که با او مانند «خوکچهی هندی» رفتار میشود. او موظف بود هفتهای سه بار برای تجزیه و تحلیل، نمونه بدهد؛ اما به مدت شش ماه اجازهی ملاقات با چشمپزشک را نداشت؛ حتی زمانیکه پلک او فلج شد و مجبور شد آن را شبانه بانداژ کند. معالجهی پزشکی که روی مالون انجام گرفت، بسیار شدید بود. در طی دورههای سهماهه، اوروتروپین به مدت یک سال به مالون داده شد و به تخریب کلیههایش کمک کرد. اطلاعاتی وجود دارد که ابتدا به او گفتند در دستگاه روده، سپس در عضلات روده و سپس در کیسهی صفرا دچار حصبه شده است.
خود مالون هرگز باور نمیکرد که ناقل است. او با کمک یکی از دوستان خود چندین نمونه را به آزمایشگاه مستقل نیویورک فرستاد و همه از نظر حصبه منفی بودند. پس از ۲ سال و ۱۱ ماه از قرنطینهی مالون، یوجین اچ. پورتر، کمیسر بهداشت ایالت نیویورک تصمیم گرفت که ناقلان بیماری دیگر نباید در انزوا نگهداری شوند و مالون نیز در صورت موافقت با متوقف کردن کار بهعنوان آشپز، میتواند آزاد شود. پزشکان به او گفتند که لازم است اقدامات منطقی را برای جلوگیری از انتقال حصبه به دیگران انجام دهد. در ۱۹ فوریه سال ۱۹۱۰، مالون اعلام کرد که آمادهی تغییر شغل خود (شغل آشپزی) است و با سوگندنامه اطمینان میدهد که هنگام آزادی اقدامات احتیاطی بهداشتی را برای محافظت از افرادی که با آنها در تماس است، انجام دهد.
بستنی هلو؛ دسر معروفی که مری را به دام انداخت
پس از بررسیهای فراوان در زندگی کاری مری، پزشکان نظریهپردازی میکردند که مالون احتمالا قبل از دست زدن به غذا میکروبهای حصبه را از بین میبرد. بااینحال از آنجا که افزایش درجهی حرارت لازم برای پخت غذا باعث از بین رفتن باکتریها میشود، سوپر از این معما در شگفت بود که مالون چگونه میتواند میکروبها را به افراد منتقل کند. او پاسخ را در یکی از محبوبترین غذاهای مالون که یک دسر بستنی بود یافت. دسر بستنی با هلوهای خامی که در آن خرد و منجمد شده است.
شاید اگر تخصص معروف مری پای سیب بود، هیچ زمانی نام «مری حصبه» به گوش کسی نمیرسید. اگر پای سیب ظرف مخصوص سرآشپز بود، همه چیز میتوانست خیلی بهتر شود؛ زیرا در یک اجاق داغ پخته میشد؛ اما مری مالون عاشق ساخت بستنی بود که مورد پسند کارفرمایانش نیز قرار میگرفت و تقریبا تمام انسانها نیز عاشق بستنی هستند.
پس از آزادی
پس از آزادی، به مالون کار شستشوی لباس پیشنهاد داده شد که درآمد آن کمتر از پخت غذا بود. مری حالا بهجای ۵۰ دلار در ماه، تنها ۲۰ دلار دریافت میکرد. در همین روزها یک بار بازوی او آسیب دید و نتوانست تا ۶ ماه به کاری مشغول شود. پس از چندین سال ناموفق، او مجدداً شروع به آشپزی کرد. مری از نامهای خانوادگی جعلی مانند برشوف یا براون استفاده کرد و برخلاف دستورهای صریح مقامات بهداشتی بهعنوان آشپز مشغول به کار شد. بااینحال هیچ مؤسسهای که برای خانوادههای مجلل خدمتکار استخدام میکند، راضی به استخدام او نشد. او برای پنج سال آینده در تعدادی آشپزخانه در رستورانها، هتلها و مراکز آب گرم کار میکرد. تقریبا در هر کجا که او کار میکرد، شیوع تیفوئید وجود داشت؛ بااینحال او مرتب شغل خود را تغییر میداد و سوپر قادر به یافتن او نبود.
در سال ۱۹۱۵، مالون کار خود را در بیمارستان زنان اسلون در شهر نیویورک آغاز کرد. بهزودی ۲۵ نفر در بیمارستان آلوده شدند و دو نفر فوت کردند. دکتر متخصص زنان و زایمان، دکتر ادوارد بی کراگین، با سوپر تماس گرفت و از او خواست در تحقیقات کمک کند. سوپر مالون را از توصیفات کلامی کارمندان و همچنین با خط خود شناسایی کرد. مالون مجدداً فرار کرد اما وقتی در حال بردن غذا بری دوستش در لانگ آیلند بود، پلیس توانست او را پیدا و دستگیر کند. مالون در ۲۷ مارس ۱۹۱۵ به قرنطینهی مجدد در جزیرهی North Brother بازگشت.
دربارهی زندگی مالون در دوران قرنطینهی دوم، اطلاعات کمی در دسترس است. وی بیش از ۲۳ سال در جزیرهی برادر شمالی ماند و مقامات رسمی یک کلبهی یک طبقه به او دادند. از سال ۱۹۱۸، او مجاز به سفرهای روزانه به سرزمین اصلی بود. در سال ۱۹۲۵، دکتر الکساندرا پلاوسکا برای کارآموزی به جزیره آمد. او آزمایشگاهی را در طبقهی دوم کلیسا راهاندازی کرد و به مالون پیشنهاد داد که بهعنوان یک تکنسین کار کند. مالون بطریها را میشست و سایر خدماتی را که در یک آزمایشگاه مورد نیاز بود انجام میداد.
قرنطینهی دوم؛ راهی به سوی مرگ در غربت و تنهایی
مری مالون از آن زمان تا آخر عمر خود را در قرنطینهای در بیمارستان ریورساید در جزیرهی شمال برادر گذراند. شش سال قبل از مرگش سکته کرد. او هرگز بهطور کامل بهبود نیافت و نیمی از بدنش فلج شد. در ۱۱ نوامبر ۱۹۳۸، وی در اثر ذاتالریه در ۶۹ سالگی درگذشت. جسد مالون سوزانده شد و خاکستر او در قبرستان سنت ریموند در برانکس به خاک سپرده شد.
مری در طول این سالها ازدواج نکرد و فرزندی نیز نداشت. پس از مرگ او تنها نه نفر در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند. برخی منابع ادعا میکنند که پس از مرگ، شواهدی از باکتریهای حصبهی زنده در کیسهی صفرای مالون پیدا شده است. سوپر اما ذکر کرد که هیچ کالبدشکافی وجود نداشته است؛ ادعایی که برای آرام کردن افکار عمومی پس از مرگ او ذکر شد. بااینحال کالبدشکافی او نشان داد که او در کیسه صفرایش همچنان باکتری عامل بیماری را دارد. جسد او سوزانده شد و خاکسترش در گورستانی در برونکس، دفن شد.
در مقالهای که در سال ۲۰۱۳ در سالنامهی گوارشی منتشر شد، نویسندگان نتیجه گرفتند که تاریخچهی مری مالون که مانند یک جذام «ناپاک» خوانده میشود، ممکن است دروس اخلاقی درباره چگونگی محافظت از بیماران و چگونگی محافظت از ما دربرابر بیماری به ما بدهد. تا زمان مرگ مری، مقامات بهداشت نیویورک بیش از ۴۰۰ نفر دیگر از ناقلین سالم حصبه را کشف کردند؛ اما هیچ کس دیگری بهزور بهعنوان «بیمار ناخواسته» محصور یا قربانی نشده است.
پروندهی مری مالون اولین پروندهای بود که در آن یک ناقل سالم، کشف و به زور از جامعه جدا شد. مسائل اخلاقی و حقوقی مطرح شده توسط پرونده وی هنوز مورد بحث است. امروزه عبارت «مری حصبهای» اصطلاحی محاورهای برای هر کسی است که آگاهانه یا غیرآگاهانه باعث شیوع بیماری یا سایر موارد نامطلوب میشود. فناوری سلامت در آن دوران، راهحل کاملا موثری برای درمان این افراد نداشت؛ هیچ آنتیبیوتیکی برای مبارزه با عفونت وجود نداشت و برداشتن کیسهی صفرا نیز یک عمل خطرناک و گاه کشنده بود. برخی از متخصصان مدرن ادعا میکنند که باکتریهای حصبه میتوانند در ماکروفاژها ادغام شده و سپس در غدد لنفاوی روده یا طحال قرار بگیرند.
تا قبل از مورد عجیب مری، چیزی بهعنوان ناقل سالم بیماری تیفوئید در دانش پزشکی، شناخته نشده بود. و بنابراین راهبردی برای برخورد با ناقلهای سالم تیفوئید هم وضع نشده بود. البته بیشتر مرارتهایی که مری تحمل کرد، نتیجهی بیخردی خود او نیز بود. مری با وجود اینکه میدید اطرافیانش مرتب به تیفوئید مبتلا میشوند، اصلا مشکوک نمیشد و در صدد برنمیآمد که به حرف مسئولان بهداشت گوش کند. او مصر بود که بگوید از آنجا که سالم است و هیچ نشانی از بیماری در او دیده نمیشود، نمیتواند ناقل بیماری باشد.
مری مالون تنها کسی نبود که در سالهای اول قرن بیستم، ناقل سالم بیمار تیفوئید شناخته شد، «تونی لابلا»، یک مهاجر ایتالیایی هم صد نفر را مبتلا کرد که از آن میان پنج نفر فوت شدند، اما او هرگز شهرتی مری تیفوئیدی را پیدا نکرد. امروزه «مری تیفوئیدی» دامنهی استعمال گستردهتری پیدا کرده است و به کسانی که به امنیت کامپیوترشان اهمیت نمیدهند و نادانسته ویروسها و برنامههای مخرب کامپیوتری را به سیستمهای دیگر منتقل میکنند نیز گفته میشود.
مری مالون در ادبیات و سینما
در طول سالهای بسیاری که از مرگ مالون گذشته، همواره سرگذشت او سوژهی کتابهای بسیاری شده است. یکی از این کتابها «تب» اثر بث کین است که شبکهی بیبیسی آمریکا تصمیم گرفته از روی این کتاب، مینیسریالی کوتاه با همین نام بسازد. بازیگر معروف سریال «سرگذشت ندیمه»، «الیزابت موس» در این سریال نقش اصلی را بر عهده خواهد داشت. موس همچنین تهیهکنندهی سریال «تب» است.