انواع تلهی شخصیتی و نقش آنها در زندگی انسان
حتما افراد بسیاری را مشاهده کردهاید که جذب افراد بیمهر و عاطفه میشوند. همچنین افرادی که احساس میکنند نزدیکترین افراد زندگیشان به آنها توجه کافی ندارند. شاید خود ما نیز در برههای از زندگی احساس بیارزشی را تجربه کرده باشیم؛ احساسی که به ما میگوید به دلیل بیارزش بودنمان از سمت اطرافیان و دوستانمان پذیرفته نمیشویم.
شاید حتی در این راه خواستههای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح دهیم و در راه فداکاری برای دیگران چنان راه افراط را بپیماییم که به راههای خودمان نرسیم. «تلههای زندگی» که آن را تلههای شخصیتی نیز مینامند را میتوان معادل عامیانهی طرحوارههایی دانست که از سالهای کودکی و نوجوانی در ذهن ما شکل میگیرند. این تلهها الگوهای تکراری از فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن هستند که در صورت تغییر نکردن، در سراسر زندگی تکرار میشوند.
چنین الگوهایی که همان تلههای زندگی هستند، ریشه در رفتار اطرافیان با ما در دوران کودکی دارد. ما در دوران کودکی به شیوههای مختلف آسیب دیدهایم: طرد، انتقاد، حمایت افراطی، بدرفتاری، بیتوجهی یا محرومیت. در اثر این تجارب اولیه، تلههای زندگی بخشی از وجودمان شدهاند. بعد از طی دوران کودکی و ترک خانهی پدری، با ایجاد موقعیتها یا انتخاب افراد جدید، به بازآفرینی همان شرایط تلخ اولیهی دوران کودکی میپردازیم. به عبارتی، در حال حاضر دیگران ما را کنترل میکنند، با ما بدرفتاری میکنند یا به نیازهای ما توجهی ندارند. از این رو تلههای زندگی دست از سر ما برنمیدارند و تداوم پیدا میکنند. شاید به دلیل همین تداوم تلههای زندگی است که در دستیابی به اهداف زندگی با ناکامی و شکست روبهرو میشویم.
«تلهی شخصیتی» یا تلهی زندگی چیست؟
«تلههای زندگی» یا طرحوارهها، الگوهای خودشکن و خود تخریبکنندهای از افکار، عواطف و رفتارهایی هستند که ما را درگیر نگه میدارند. آیا همهی ما تلههای زندگی داریم؟ بله. این مسئله به این خاطر است که هیچکدام از ما از آسیبهای دوران کودکی بهطور کامل جان سالم به در نبردهایم. باور کنید یا نه، هیچیک از والدین ما هرگز به کمال نرسیدهاند و تمام ما انسانها در زندگی خود آسیب روحی و تراما را تجربه کردهایم. تمام ما انسانها در قسمتی از زندگی، نیازهای خود را نادیده گرفتهایم یا اتفاقات وحشتناکی را در درجات مختلف، از سر گذراندهایم. قسمت ناراحتکنندهی ماجرا این است که متأسفانه تلههای زندگی بهراحتی ساخته میشوند.
ایجاد تلههای زندگی آسان است؛ زیرا در جوانی برای رشد مناسب به ۶ نیاز عاطفی بزرگ نیاز داریم که باید تا حد لازم برآورده شوند. این نیازها عبارتاند از ایمنی اساسی، ارتباط با دیگران، خودمختاری، عزت نفس، ابراز وجود و محدودیتهای واقعبینانه. اگر کودک از هر یک از این نیازهای اساسی محروم شود یا هرکدام از این نیازها بیشازحد به او داده شود، او به دام یکی از تلههای زندگی خواهد افتاد. فاکتورهای مختلفی وجود دارند که در کم یا زیاد بودن این نیازهای اصلی عاطفی تأثیر میگذارند. این عوامل میتواند شامل بیماری روانی والدین، کمبود ساختار، بلایای محیطی مانند طوفانها، عوامل استرسزای مالی، عدم تحصیلات والدین، ناآرامیهای سیاسی و غیره باشد.
این مفهوم را جفری ای. یانگ، رواندرمانگر مشهور آمریکایی از سه دهه قبل مطرح کرد. جفری یانگ، زادهی ۹ مارس ۱۹۵۰، روانشناس، رواندرمانگر و استاد دانشگاه اهل ایالات متحدهی آمریکا است. جفری یانگ همچنین رئیس و بنیانگذار مؤسسهی شناخت درمانی نیویورک به شمار میآید و تاکنون کتابهایی برای یاری رساندن به دیگران برای کنار گذاشتن مشکلات شخصیتی نوشته است که از میان آنها میتوان به طرحواره درمانی، راهنمای تمرین برای متخصصان سلامت روان اشاره کرد.
پروفسور یانگ متوجه شد مراجعهکنندگان به مشاوره و درمان که شکایت از مشکلات تکراری در زندگیشان دارند، معمولاً از الگوهای ذهنی خاصی در رنج هستند. او این الگوها را «طرحوارههای ناسازگارانه» یا به زبان دیگر تلههای زندگی نامید. تلهها یا طرحوارهها در اصل یک باور عمیق در زندگی افراد است که سالهای سال در ذهن اوست. این تلهها یا طرحوارهها به قدری در زندگی ما گسترده و فراگیر است که به یک الگوی رفتاری، احساسی و ذهنی تکراری در زندگی تبدیل میشوند.
در همین راستا، جفری یانگ بنیانگذار طرحواره درمانی است. او پیش از این یکی از هواداران درمان شناختی رفتاری بوده است. پاتریشیا کولارد در سال ۲۰۰۴ مصاحبهای با یانگ انجام داد. یانگ در این مصاحبه گفت: «هنگامی که در سال ۱۹۸۲ کارم را آغاز کردم متوجه شدم که بیماران مشکلات گوناگون و فراوانی دارند و شناخت درمانی کلاسیک برای این بیماران چندان اثربخش نیست. احساس کردم باید عناصر تازهای به رویکرد کلاسیک اضافه کنم». یانگ در جلسات درمانی که داشت متوجه شد رویکرد رفتاردرمانی شناختی برای تمام اختلالات روانی کاربرد ندارد.
در برخی از شرایط درمان کامل نمیشود یا با گذشت زمان مشکلات فرد دوباره بازمیگردد. همچنین این روشهای درمانی برای کسانی که دچار اختلالات شخصیت هستند، اثربخش نیست. با توجه به اینکه هواداران رویکرد شناختی رفتاری از رویکرد روانکاوی گریزان بودند؛ جفری یانگ تصمیمی هوشمندانه گرفت او به توسعه و پیشبرد رویکردی تازه و یکپارچه پرداخت. در نتیجه با ترکیب تئوری و روشهای رفتاردرمانی شناختی (CBT)، روانکاوی ، نظریهی روابط موضوعی (ابژه)، نظریهی دلبستگی بالبی، نظریهی تحلیل رفتار متقابل و گشتالت درمانی رویکردی تازهای به نام طرحواره درمانی پدید آمد.
تلههای زندگی معمولاً ماهیت خودآسیبرسان دارند و میتواند مانع رشد و پیشرفت افراد شود. بهعنوان مثال کسی که تلهی «شکست» در ذهن او شکل گرفته است، همواره خود را در دستیابی به اهداف ناتوان دانسته و حین قبول مسئولیت بهشدت آشفته میشود. یا فردی که در روابط صمیمانه مدام گیر آدمهایی میافتد که وی را تحقیر میکنند، میتواند یک نمونه رفتار ناشی از تلههای زندگی باشد.
تلههای زندگی، چگونگی تفکر، احساس، رفتار و نحوهی ارتباط با دیگران را تعیین میکنند. این تلهها به احساسات شدیدی مانند عصبانیت، غمگین بودن و اضطراب دامن میزنند. حتی زمانیکه در زندگی اوضاع بر وفق مراد است (جایگاه اجتماعی خوب، ازدواج شادکام، روابط خوب با دیگران و موفقیت شغلی)، باز هم ممکن است قادر به لذت بردن از زندگی نباشیم.
تلههای زندگی، خودآسیبرسان هستند. مشاهدهی ویژگی خودآسیبرسانی تلههای زندگی برای ما درمانگران که شاهد این ویژگی در بیماران هستیم، سخت دردناک و اندوهآور است. افراد دارای تلههای شخصیتی مانند پروانهای به دور شمع میگردند؛ یعنی دائما به سمت شرایطی که به گذشتهی آنها شباهت دارد جذب میشوند. تلهی زندگی میتواند به هویت، سلامتی و ارتباط اجتماعی، شغل و حالتهای خلقی ما انسانها صدمه بزند. تلهی زندگی تمام ابعاد زندگی را زیر سیطرهی خود درمیآورد.
تلهی زندگی برای بقای خودش سخت تلاش میکند. کششی قوی در بیماران برای حفظ تلههای زندگی وجود دارد. این حالت بخشی از میل انسان به هماهنگی و ثبات است. میتوانیم تلهی زندگی را بشناسیم. اگرچه تلهی زندگی دردناک و مشکلآفرین است، اما برای افراد عادی و معمولی شده است؛ بنابراین تغییر آنها کاری سخت و طاقتفرسا است. از همهی این حرفها گذشته، در دوران کودکی این تلهها بهعنوان راههای انطباقی در خانوادهی ناسازگار در نظر گرفته میشوند. در دروان کودکی این تلهها واقعبینانه بودند؛ اما مشکل اینجا است که بااینکه در حال حاضر فایدهی چندانی ندارند و راههای زیادی پیش رو داریم، اما سفت و سخت بهدنبال تداوم این تلهها هستیم.
طنز تلخ تاریخ؛ تکرار شرایط مشابه در دورههای مختلف زندگی
شاید باورنکردنی به نظر برسد اما ما انسانها تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسئله یکی از بینشهای عمیق در رواندرمانیهای مبتنی بر روانتحلیلگری است. فروید به این پدیده، اجبار به تکرار میگفت. فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که در دوران کودکی خود با بدرفتاری اطرافیان روبهرو شده است، با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج کرده یا اینکه خودش از دیگران سوءاستفاده میکند.
فردی که در دوران کودکی خود آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی بهشدت دیگران را کنترل کندو این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره دردها و رنجهای خود را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟ چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟
در واقع هر شخصی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند. این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است. منظور از تلهی زندگی، تمام روشهایی است که باعث بازآفرینی شرایط دوران کودکیمان میشود. تلهی زندگی، اصطلاحی عامیانه است و واژهای که متخصصان برای اشاره به تلهی زندگی به کار میبرند، طرحواره است. مفهوم طرحواره از روانشناسی شناختی نشأت گرفته است.
طرحوارهها را میتوان اینگونه تعریف کرد: باروهای عمیق و تزلزلناپذیری که در دوران کودکی دربارهی خود، دیگران و جهان اطراف در ذهنمان شکل گرفتهاند. رها کردن این طرحوارهها مستلزم چشمپوشی از امنیتی است که در پناه این طرحوارهها به دست آوردهایم؛ بنابراین این باورها با وجود آسیبی که به ما میزنند، در پناه آنها احساس امنیت میکنیم زیرا به ما قدرت پیشبینیپذیری و اطمینانآفرینی میدهند. این باورها را میتوان به امنیت داشتن فردی ترسو در خانه تشبیه کرد. به همین دلیل شناخت درمانگران اعتقاد دارند که تغییر این باورها کاری سخت و طاقتفرسا است.
چگونگی شکلگیری تلهی شخصیتی
عواملی در شکلگیری تلههای زندگی نقش بازی میکنند. اولین عامل، خلقوخو است که ذاتی و سرشتی در نظر گرفته میشود. میراث عاطفی ما باعث میشود که در قبال رویدادها به سبک و سیاق خاصی واکنش هیجانی نشان بدهیم؛ مانند سایر ویژگیهای فطری، در خلقوخو نیز اصل تفاوتهای فردی بهشدت حاکم است. خلقوخو دامنهای از هیجانها را در بر میگیرد. ما معتقدیم که خلقوخویی که به ارث میبریم در شکلگیری تلههای زندگی نقش دارند.
البته رفتار ما علاوه بر اینکه تحت تأثیر خلقوخو است، از تأثیر محیط نیز بیبهره نیست. محیط امن و حمایتگر حتی میتواند کودک کاملا خجالتی و کمرو را خونگرم و اجتماعی بار بیاورد. اگر کودک آسیبناپذیر در محیطی بزرگ شود که دائم در معرض خطر باشد، ممکن است حساس و ترسو بار بیاید؛ بنابراین مشخصاتی که وراثت و محیط هر دو بر ما اثر میگذارند و زندگی ما را شکل میدهند. این مسئله حتی به درجاتی کمتر در زمینهی صفاتی مانند قد و وزن که کاملا جسمی هستند نیز حاکم است.
همهی ما با استعدادی برای داشتن قد مشخص متولد میشویم و بخشی از توانای بالفعل شدن این استعداد به محیط زندگی وابسته است. تغذیه، ورزش، غذاهای سالم و... نیز در افزایش قد تأثیر میگذارند. نظریهپردازان مهمترین عامل مؤثر محیطی را خانواده در نظر گرفتهاند. پویاییهای خانوادهی اصلی ما، تشکیلدهندهی پویاییهای دنیای اولیهی ما بودهاند. زمانیکه در شرایط فعلی در دام تلهی زندگی میافتیم، تقریبا همیشه بازسازی صحنهای از پویاییهای خانوادهمان در دوران کودکی است.
در اکثر موارد، خانواده بیشترین تأثیر را در کودکی ما بر جای میگذارند و بهتدریج که بزرگ میشویم، از اثر آن کم میشود. مدرسه، همسالان و جامعه، سایر عوامل تأثیرگذار بر زندگی هستند؛ اما خانواده در این بین جایگاه خاصی دارد. زمانیکه محیط اولیهی خانواده مخرب و ناخوشایند باشد، به شکلگیری تلههای زندگی کمک میکند. از میان نمونههایی از محیطهای اولیهی آسیبرسان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- یکی از والدین، بدرفتار و سواستفادهگر است و دیگری منفعل و درمانده
- والدین شما بیعاطفه و سر بوده و دائم از شما توقع پیشرفت و موفقیت داشتهاند.
- والدین شما دائم با هم دعوا میکردند و شما در معرکهی این جنگ و دعوا گیر کرده بودید.
- یکی از والدین شما مریض و افسرده بود و دیگری غایب. شما مجبور بودید از والد مریض خود مراقبت کنید.
- هویت مستقل نداشتید و از یکی از والدین کاملا تقلید میکردید. از شما انتظار میرفت که بهعنوان جانشین، تمام نیازهای والدینتان را برآورده سازید.
- یکی از والدین شما ترسو بود و بهشدت از شما حمایت میکرد. همین والد از تنهایی بهشدت میترسید و هیچگاه شما را تنها نمیگذاشت.
- والدینتان دائم از شما عیبجویی میکردند. احساس میکردید هیچگاه نمیتوانید رضایت آنها را جلب کنید.
- والدینتان شما را لوس و نازپرورده بار آورده بودند. هیچ محدودیتی برای شما قائل نبودند. همسنوسالهای شما نیز شما را تحویل نمیگرفتند یا حس میکردید با آنها بسیار تفاوت دارید و وصلهی ناجور جمع آنها هستید.
وراثت و محیط بر یکدیگر اثر میگذارند. عوامل مخرب دوران کودکی با ابعاد خاصی از خلقوخو در شکلگیری تلههای زندگی دست به دست هم میدهند. خلقوخوی ما تا حدی تعیین میکند که والدین و دیگران چگونه با ما رفتار کنند و بهعنوان مقال، اغلب یکی از فرزندان سوژهی بدرفتاری میشود. حتی خلقوخوی ما در چگونگی تأثیرپذیری از درمان نیز نقش دارد. با فرض محیط یکسان، دو کودک میتوانند واکنشهای متفاوتی به این محیط یکسان نشان دهند. ممکن است هردوی این کودکان با بدرفتاری مواجه شوند اما یکی از آنها منفعلانه برخورد میکند و دیگری از حق خودش دفاع خواهد کرد.
نمونهای از گیر کردن در تلهی شخصیتی
هنگامی که برای اولینبار رویکرد تلههای زندگی را تنظیم میکردیم، به درمان بیمار قابل توجهی به نام جد پرداختیم. جد نمونه بارزی از تله خود کوبنده است. جد، یک دلال سهام سی و نه ساله و بسیار موفق است. او با زنان ارتباط برقرار میکند، اما به نظر میرسد ارتباطش با هیچکدام از آنها جدی و عمیق نمیشود. جد در تلهی فقدان عاطفه یا کمبود محبت گرفتار شده است.
جد از ارتباط با یک زن به زن دیگر میرفت و معتقد بود که هیچکدام از زنانی که به مقالات آنها میرود، آن کسی که میخواهد نیست. هرکدام از آنها سرانجام جد را ناامید میکردند. صمیمانهترین نوع رابطهای که جد به آن رسیده بود، شیفتگی با زنانی بود که او را برای مدتی سرگرم میکردند. مشکل اینجا است که چنین روابطی ماندگار نیستند.
جد با زنان «ارتباط» برقرار نمیکند، او آنها را «فتح» میکند. نقطهای که جد در آنجا علاقهاش را از دست میدهد، دقیقا همان نقطهای است که علاقه را به دست میآورد و زن عاشق او شده است. جد میگفت از اینکه زنی مدام نزدیک من باشد و هر جا میروم کنار من باشد بیزارم. خصوصاً زمانیکه در مکانهای عمومی و در جمع هستیم، فقط دلم میخواهد فرار کنم.
جد با تنهایی دستوپنجه نرم میکند. احساس پوچی و خستگی دارد. حفرهای در درون دارد و همچنان دنبال زنی میگردد که این حفره را پر کند. جد معتقد است که چنین زنی را هرگز پیدا نمیکند. باور دارد که همیشه تنها بوده و تا همیشه هم تنها خواهد ماند. جد در دوران کودکی نیز این تنهاییِ دردناک را حس میکرد. هرگز پدرش را نشناخت و مادرش سرد و بیعاطفه بود. نیازهای «عاطفی» هیچکدام از آنها برآورده نشده بود. او با کمبود محبت بزرگ شد و اکنون بهعنوان یک فرد بزرگسال نیز در حال ساخت همان محیط عاری از احساس و عاطفه است.
انواع تلههای زندگی
تلهی اطاعت (طرحوارهی اطاعت)
در تلهی اطاعت، نیازهای خود را فدای نیازهای دیگران میکنید و به دیگران اجازه میدهید که سوار شما شوند. به همین خاطر، در تلهی اطاعت شما نیازهای خود را ابراز نمیکنید زیرا نمیخواهید دچار احساس گناه شوید. این موضوع به این خاطر است که شما فکر میکنید اگر نیازهایتان در اولویت قرار بگیرند، به دیگران صدمه میزنید یا اینکه میترسید اگر در مقابل خواستههای دیگران نافرمانی کنید، تنبیه یا طرد میشوید.
در تلهی اطاعت، شما نیاز دارید عزیزان، دوستان، همکاران یا حتی غریبهها را خشنود کنید. همچنین چون همیشه میخواهید مهربان و راحت باشید و قصد ریاکاری ندارید، حتی با کارهایی بیاهمیت دیگران نیز موافقت میکنید. ممکن است مستقل عمل کردن در کارهای کوچک و بزرگ برایتان دشوار باشد؛ پس به دیگران اجازه میدهید کموبیش شما را کنترل کنند چون نمیخواهید بحثی پیش آید که طرف مقابلتان را ناراحت کند.
به احتمال زیاد علت بروز این تله در انسان این است که در دوران کودکی یکی از والدین زندگی کودک را کاملا تحت کنترل خود داشته است. به همین خاطر در دوران بزرگسالی نیز دائم با افراد سلطهگر، کنترلگر و خودخواه وارد رابطه میشود و عنان اختیار خود را به این افراد میسپارد. یا برعکس با افرادی بهشدت نیازمند و آسیبپذیر رابطه برقرار میکند. در این تله، افراد داوطلبانه یا از روی ترس، برآوردهسازی نیازهای دیگران را اولویت زندگی خود قرار میدهند.
در طرحوارهی اطاعت، نظرتان را بهروشنی بیان نمیکنید چون احساس میکنید چندان اهمیتی ندارد. همچنین برای اینکه تعارضی پیش نیاید، خشمتان را پنهان میکنید؛ اما سرکوب خشم سبب میشود خشم درون شما انباشته شده و بعدها به شکل منفعلانه، مثل انتقامهای کوچک، غیبت کردن، کند عمل کردن، شکایت کردن، یا به شکل انفجارهای بزرگی که از شما انتظار نمیرود، بروز کند. همچنین خشم ممکن است به تمایل به قیام کردن و نافرمانی کردن از کسانی که آنها را مسلط بر خود میدانید (مثل مدیر، همسر) تبدیل شود.
تلهی بازداری هیجانی (طرحوارهی بازداری هیجانی)
اگر در تله بازداری هیجانی افتاده باشید، نمیتوانید احساسات و هیجانات خود را بهصورت خودجوش بیان کنید. اینکه بگویید دیگران را دوست دارید و برایشان ارزش قائل هستید برایتان دشوار است. عقیده دارید که بهتر است هیجاناتتان را پنهان کنید و خودتان را (بهخصوص زمانیکه در جمع هستید) کنترل کنید. احتمالا پر از خشم و رنجی هستید که تاکنون آزادانه بیان نکردهاید. احساس میکنید مانند بمبی هستید که هر لحظه ممکن است منفجر شود. به همین دلیل سعی میکنید احساساتتان را کنترل کنید. بهطور کلی در تلهی بازداری هیجانی، شما به استدلال و منطق بیش از هیجانات و احساسات اعتماد دارید.
تلهی شکست (طرحوارهی شکست)
اگر تلهی زندگی شکست در شما نفوذ پیدا کرده باشد، اعتقاد دارید که در دستیابی به موفقیتهای شغلی، ورزشی و تحصیلی شکست خوردهاید. افرادی که دچار این تله هستند، در دوران کودکی برای دستیابی به موفقیت، با تحقیر دیگران روبهرو شده و حس حقارت در آنها ماندگار شده است. ممکن است مانند بقیه در یادگیری و مهارتآموزی توانایی نداشته باشند و دیگران در مقایسه با آنها در زمینهی کسب نمره و پیشرفت، موفقتر بوده باشند. این افراد در دوران کودکی با عنوانهایی مانند احمق، تنبل و بیاستعداد شناخته میشوند و در بزرگسالی نیز با بزرگپنداری شکستهای خود عملا به تداوم این تلهی زندگی دامن میزنند و به این ترتیب تصور میکنند همیشه محکوم به شکست هستند.
افراد دارای این تله، به علت ترس از شکست یاد گرفتهاند از چالشها یا کارهای دشوار اجتناب کنند. عقیده دارند که به اندازهی کافی نمیدانند یا نمیتوانند کاری را انجام دهند و به همین دلیل کارها را جدی نمیگیرند. شرایطی را تصور کنید که در آن خودتان را با دیگران مقایسه میکنید و تصور میکنید یک بازندهاید، به اندازهی دیگران استعداد ندارید و دیگران از شما برترند.
همچنین احساس میکنید دیگران از شما موفقتر هستند و دستاوردهای خودتان را نمیبینید (چون تصور میکنید همیشه کسی هست که بهتر و موفقتر از شما است). اثر این تلهی زندگی به طرز شدیدی در محیط کار نمایان میشود. مثلاً، ممکن است از پیشرفت در کار خود، انجام کارهای چالشبرانگیز، تعهد دادن یا خلاق بودن اجتناب کنید. گاهی برای جبران کردن احساس شکست سعی میکنید عالی و بینقص عمل کنید؛ اما هر بار که شکست میخورید، باور بازنده بودن در شما تقویت میشود.
تلهی رهاشدگی (طرحواره رهاشدگی)
اگر در این تلهی زندگی گرفتار شدهاید، هرلحظه احساس میکنید از طرف افرادی که دوستشان دارید، ترک خواهید شد و در نهایت شما بهتنهایی و بیپناهی دچار میشوید. در این تله شما دائما احساس میکنید نزدیکان خود را به دلیل مرگ از دست میدهید یا تنها میمانید. ترس شما در این تله از تنها ماندن است. حتی میترسید که افراد موردعلاقهتان، فرد دیگری را به شما ترجیح دهند. به دلیل همین باور، به افراد نزدیک خود به گونهای افراطی وابسته میشوید. طنز تلخ این تلهی زندگی این است که چون میترسید شما را ترک کنند، با رفتارهای حاکی از وابستگی بیمارگونه کاری میکنید که از شما دوری کنند. اگر در دام این تلهی زندگی افتادهاید، ممکن است جداییهای معمولی و عادی زندگی نیز شما را آشفته و عصبانی کند.
در نتیجه در تلهی رهاشدگی (طرحواره رهاشدگی) از اینکه کنترل زندگیتان را از دست بدهید وحشت دارید و نگران هستید مبادا تنها بمانید. احساس میکنید عزیزانتان میمیرند یا شما را ترک میکنند. از تنها ماندن ترس دارید و احتمالا به اطرافیانتان میچسبید، اما همزمان آنها را از خودتان میرانید زیرا ترس شدیدتان مانند یک پیشگویی خودکامبخش عمل میکند و ناخواسته رفتارهایی میکنید که باعث قطع شدن هر رابطهای خواهد شد. در تفسیر نیت دیگران بهراحتی دچار سوءبرداشت میشوید؛ مثلاً وقتی کسی به پیامک یا تماس شما پاسخ نمیدهد، بسیار آشفته میشوید و تصور میکنید که رفتارهای اینچنینی کاملا عمدی بوده است.
ترس از رها شدن، اعتماد به نفس شما را کاهش میدهد و به شکل تمایل به کنترل کردن دیگران، حسادت و احساس مالکیت بروز میکند. جروبحثهای عادی یک رابطه شما را بهشدت میترساند و با اطمینانی کاذب و خندهدار تصور میکنید که این رابطه پایدار نخواهد ماند. در این میان حتی اگر رابطهی پایداری داشته باشید باز هم تصور میکنید که این ثبات موقتی است و رابطه در معرض فروپاشی قرار دارد. وقتی ناامید میشود، طرف مقابلتان در رابطه را تهدید به جدایی میکنید؛ طوری که میخواهید ثبات رابطهتان را بسنجید. هر بار که یک رابطه را از دست میدهید، بیشتر باور میکنید که هیچ رابطهی پایداری نخواهید یافت.
تلهی تأییدطلبی (طرحوارهی تأییدطلبی)
در این تله برایتان مهم است که همه و حتی غریبهها، دوستتان داشته باشند و تمام تلاشتان را میکنید تا دیگران را خشنود کنید. گاهی از کسی که دوستش ندارید هم انتظار دارید شما را دوست داشته باشد. در تلهی تأییدطلبی، زمانیکه تصمیمی میگیرید، به این فکر میکنید که آیا والدین، نامزد یا دوستانتان این تصمیم را میپذیرند یا خیر. در طرحوارهی تأییدطلبی، میترسید کاری را بهتنهایی انجام دهید چون نگرانید دیگران شما را مواخذه یا از شما انتقاد کنند.
وقتی در جمعی قرار دارید سعی میکنید دیگران را راضی نگه دارید. شما حتی خودتان را به آدمی تبدیل میکنید که دیگران از آن استقبال میکنند. همچنین به این علت که امیدوارید دیگران از شما خوششان بیاید، از بحث کردن یا مخالفت کردن با آنها اجتناب میکنید. ترس از رها شدن، شما را از بیان نظرتان منصرف میکند؛ البته گاهی هم شدیداً با دیگران مخالف میکنید تا ببینید چقدر شما را میپذیرند.
سبک پوشش شما خیلی محافظهکارانه و به شیوهای کاملا پذیرفته شده است؛ زیرا نمیخواهید با دیگران تفاوتی داشته باشید تا دیگران شما را بیگانه نپندارند. برای اینکه دیگران تحسینتان کنند بهسختی تلاش میکنید. گاهی برای کسب رضایت و تأیید دیگران بهدنبال موفقیت، موقعیت اجتماعی، ثروت و زیبایی هستید. برایتان دشوار است که خودتان را به خاطر آنچه هستید تحسین کنید؛ پس نظر دیگران را معیار تأیید خود میدانید.
تلهی بیاعتمادی/بدرفتاری (طرحواره بدرفتاری)
تلهی زندگی بیاعتمادی/بدرفتاری، باعث میشود که انتظار داشته باشید دیگران به شما صدمه بزنند یا به نحوی با شما رفتار بدی در پیش بگیرند. دائم در این هول و هراس به سر میبرید که دیگران سر شما کلاه بگذارند، به شما دروغ بگویند، رودست بخورید، تحقیر شوید یا به شما آسیبی برسد و از اعتمادتان سوءاستفاده شود. اگر در دام این تلهی زندگی افتاده باشید، برای حمایت از خودتان، پشت دیوار بیاعتمادی سنگر میگیرید. به دیگران اجازه نمیدهید با شما صمیمی شوند. نسبت به نیت دیگران بدگمان و مشکوک میشوید و بدترین خیالها را در ذهن خود میپرورانید.
در این تله، شما انتظار دارید که دوستانتان به شما خیانت کنند و با شگردهای مختلف سعی میکنید با دیگران رابطه برقرار نکنید. رابطهی شما با دیگران سطحی و تظاهرآمیز است؛ زیرا واقعا نمیتوانید با دیگران صمیمی شوید و با آنها راحت حرف بزنید. اگر دیگران با شما بدرفتاری کنند، دچار عصبانیت و کینهتوزی میشوید و عطای رابطه را به لقای آنها میبخشید.
در تلهی بیاعتمادی/بدرفتاری، نگرانید که مبادا به شکلی مورد آسیب، خیانت، خشونت، سوءاستفاده یا بدرفتاری دیگران قرار بگیرید. معمولا احساس امنیت و اطمینان نمیکنید و همیشه تهدیدهایی در روابطتان میبینید. اعتماد کردن به دیگران برایتان دشوار است. به نیت دیگران شک دارید و احساس میکنید میخواهند فریبتان دهند. به کسی اجازه نمیدهید به شما نزدیک شود و خودتان هم جرئت نمیکنید در روابطتان تا جای ممکن از خودتان بگویید و آسوده باشید. مراقب هستید و اطرافیانتان را میسنجید تا ببینید چقدر قابل اعتماد هستند.
بااینحال جذب کسانی میشوید که با شما بدرفتاری میکنند و به آنها اجازه میدهید شما را تهدید کنند. تجربیات هیجانی تکراری در مورد استثمار شدنتان توسط دیگران، سبب تقویت این تلهی زندگی میشود. این مسئله اعتماد به نفس شما را کاهش میدهد و بیرون آمدن از یک رابطهی تهدیدآمیز همراهبا بدرفتاری را برایتان دشوار میکند.
تلهی آمیختگی (طرحوارهی آمیختگی)
در تلهی آمیختگی، به قدری با والدین یا نامزدتان آمیخته شدهاید که احساس میکنید خودتان را نمیشناسید. مخالفت کردن با نظر والدین یا نامزدتان برایتان دشوار است و معمولا با آنها موافقت میکنید. احساس میکنید والدین یا نامزدتان درون شما زندگی میکنند؛ انگار که خودتان زندگی مستقلی ندارید. نمیدانید چه میخواهید، چه چیزی نیاز دارید، یا در مورد خودتان چه احساسی دارید زیرا تمام وجودتان با دیگران آمیخته است. اگر چیزی از والدین یا نامزدتان پنهان کنید، احساس گناه میکنید زیرا تصور میکنید در حال خیانت یا آسیب رساندن به آنها هستید. در تلهی آمیختگی نمیتوانید به اندازهی کافی از والدینتان مستقل شوید.
تلهی بزرگمنشی (طرحوارهی استحقاق بزرگمنشی)
در تلهی بزرگمنشی، خودتان را شخص خاصی میپندارید و خط قرمزها را رد میکنید. نیازهای خودتان برایتان مهمتر از نیازهای سایرین هستند. طلبکارید، دیگران را کنترل میکنید و میخواهید هر طور که دوست دارید رفتار کنید. مقاومت کردن در برابر چیزهایی که میخواهید برایتان دشوار است. میخواهید مطمئن باشید به چیزی که میخواهید و هر زمان که میخواهید دست مییابید و شیوه رسیدن به خواستهتان برایتان مهم نیست.
خیلی زود حوصلهتان سر میرود؛ تصور میکنید نباید کارهای روتین انجام ندهید و نباید اجباری در کار کردن برای شما وجود داشته باشد. ممکن است قوانین و مقررات را نادیده بگیرید (مثلاً قوانین را بهسادگی دور میزنید) زیرا تصور میکنید استحقاق این کار را دارید. چون احساسی را که این تله زندگی به شما میدهد دوست دارید، برخلاف نزدیکانتان، رفتارتان را مشکلآفرین نمیدانید؛ اما احتمالا دیر یا زود این رفتار خودخواهانه شما را گرفتار خواهد کرد. دوست دارید وارد رابطهای شوید که بتوانید بر طرف مقابل تسلط داشته باشید و با او بدرفتاری کنید. تله زندگی استحقاق در بسیاری از موارد خلأ ناشی از یک تله زندگی دیگر-معمولا نقص و شرم، محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی یا اطاعت-را جبران میکند.
تلهی بدبینی (طرحوارهی بدبینی)
در تلهی بدبینی، شما بهشدت بدبین هستید و به چیزهای منفی بیش از چیزهای مثبت توجه میکنید. رویدادها یا موقعیتهای احتمالی آینده بهشدت شما را نگران میکنند. تصور میکنید اگر کاری خوب پیش میرود، موقتی است و بهزودی همه چیز به هم میریزد. اگر اتفاق خوبی برایتان بیفتد، انتظار دارید بعد از آن دچار دردسر شوید. میترسید تصمیم اشتباهی بگیرید که به بحران یا فاجعه ختم شود. در طرحوارهی بدبینی، نگرانید اشتباه کنید و به همین دلیل تا جای ممکن محتاطانه عمل میکنید.
تلهی تنبیه (طرحوارهی تنبیه)
در طرحوارهی تنبیه، خیلی به خودتان سخت میگیرید و اگر کار نادرستی انجام دهید خودتان را تنبیه میکنید. غالبا از دست خودتان عصبانی هستید و به خاطر اشتباهاتتان از خودتان انتقاد میکنید. ممکن است از رفتارتان شرمنده شوید یا احساس گناه کنید. اگر ضعیف، حساس یا نیازمند کمک باشید از خودتان عصبانی میشوید. اگر اتفاق بدی برایتان بیفتد، تصور میکنید حقتان بوده است و استحقاق همدلی یا شفقت دیگران را ندارید. دوست دارید دیگران را هم تنبیه کنید (مثلاً اگر فرزندتان کار نادرستی کند گوشش را میپیچانید). بخشیدن خودتان و دیگران برایتان دشوار است و بهراحتی عذرخواهی آنها را نمیپذیرید.
تلهی وابستگی (طرحوارهی وابستگی)
اگر گرفتار تلهی زندگی وابستگی شدهاید، احساس میکنید نمیتوانید بدون کمک دیگران از پس کارهای روزمرهی زندگی خود برآیید و نمیتوانید از خودتان مراقبت کنید. در تلهی وابستگی، برای انجام کارهایتان دست نیاز به سوی دیگران دراز میکنید و نیاز دارید همیشه از شما حمایت کنند. همچنین به قضاوتهایتان اعتماد ندارید، نیاز دارید دیگران از شما حمایت یا مراقبت کنند و به خانواده یا دوستانتان متکی هستید (در واقع بهعنوان یک فرد بالغ، نمیتوانید بهتنهایی از پس کارهایتان برآیید). احتمالا با والدینتان ارتباط نزدیکی دارید و آنها به طرز زیادی بر زندگی شما تأثیر میگذارند.
به نظر میرسد که در دوران کودکی سعی کردهاید مستقل عمل کنید ولی اطرافیانتان به جوانههای خودمختاری و استقلالطلبی شما آسیب زدهاند. در دوران بزرگسالی دائم بهدنبال افراد توانمندی میگردید که به آنها وابسته شوید. به این افراد اجازه میدهید که بهجای شما تصمیم بگیرند و بر زندگی شما حکومت کنند. در محل کار از انجام کارها شانه خالی میکنید.
تلهی وابستگی باعث میشود که در تصمیمگیری دچار مشکل شوید و از دیگران بخواهید شما را راهنمایی کنند. مدام نظرتان را تغییر میدهید در نهایت هم به هیچ یک از تصمیمهایتان اطمینان ندارید. احتمالا از مسئولیتپذیری، خلاقیت و موقعیتهای چالشبرانگیز اجتناب میکنید. اگر بیش از توانایی مورد انتظارتان به شما مسئولیت بسپارند دچار احساس اضطراب و ناامیدی میشوید. تنها راهی که برای زنده ماندن به ذهنتان میرسد این است که یک همسر قوی داشته باشید که البته او هم احساس وابستگی شما را بیشتر میکند.
تلهی خویشتنداری ناکافی (طرحوارهی خویشتنداری ناکافی)
در تلهی خویشتنداری ناکافی، تکانشی عمل میکنید و زندگیتان تحت کنترل همین تکانههای هیجانی است. تمرکز کردن به مدت طولانی برایتان دشوار است زیرا ذهنتان مدام تکانه تولید میکند و دوست دارید به کار دیگری مشغول شوید. بهسختی ذهن و هیجانات خود را کنترل میکنید. همچنین در این تلهی شخصیتی چون غالبا به پیامد رفتارتان فکر نمیکنید، مدام دچار مشکل میشوید.
در طرحوارهی خویشتنداری ناکافی، با افراد قانونمند مشکل دارید و زندگیتان کم و بیش آشفته است. نمیتوانید خشمتان را به شیوهای صحیح بروز دهید و در نهایت، با خشم شدید یا سایر رفتارهای نامناسب واکنش نشان میدهید. فقدان خودنظمی و مرزبندی بهراحتی شما را به سوی انواع اعتیاد مانند اعتیاد به الکل، سیگار، ولع خوردن، رابطهی جنسی، اینترنت و سایر رفتارهای مشکلآفرین میکشاند.
در طرحوارهی خویشتنداری ناکافی، با اشتیاق شدیدی شروع به انجام کار میکنید اما بهزودی آن را رها میکنید، بهطوریکه ممکن است چندین کار ناتمام داشته باشید. بارها به اهداف شغلی خودتان نرسیدهاید و معمولا تکانشی و بدون فکر عمل میکنید. اگر با یک شخص منظم که با بینظمی شما مخالف است وارد ارتباط شوید، ممکن است احساس ناراحتی کنید.
تلهی آسیبپذیری (طرحوارهی آسیبپذیری)
اگر تلهی زندگی آسیبپذیری بر شما حاکم شود، دائم نگران بروز فاجعه یا مصیبت (مانند حوادث طبیعی، جنایی، پزشکی یا مالی) هستید و تصور میکنید که امنیت ندارید. غالبا میترسید و احساس ناامنی میکنید. بهشدت نگرانید که مبادا به مشکلات مالی، تصادفی یا سلامتی دچار شوید. دوست دارید همسر قدرتمندی داشته باشید که از شما در مقابل خطرات محافظت کند. از حملات اضطراب یا پنیک رنج میبرید. همچنین کم و بیش مضطرب هستید و همین نمیگذارد از زندگی لذت ببرید.
گاهی برای رهایی از اضطراب به اعتیاد پناه میبرید. بهشدت تلاش میکنید احساس امنیت کنید؛ به همین علت از کارهای احتمالا خطرناک مانند سوار آسانسور شدن، رانندگی، سفر کردن، سرمایهگذاری، یا ترفیع شغلی اجتناب میکنید. به همان چیزهای قدیمی که برایتان آشنا و ایمن هستند میچسبید و تمایلی به تجربه کردن چیزهای جدید ندارید. در تلهی آسیبپذیری، ترس شما و عزیزانتان را که مجبورند با ترس شما کنار بیایند محدود کرده است. همچنین نگرانی و اجتناب همیشگی از کارهای چالشبرانگیز، احساس آسیبپذیری را در شما تقویت میکند.
در دوران کودکی دائم به شما گوشزد کردهاند که دنیای خطرناکی داریم و احتمالا والدینتان بیشازحد از شما حمایت کردهاند و نگران سلامتی و امنیت شما بودهاند. در این تله، نگرانیها و ترسهای شما به قدری زیاد و غیرواقعبینانه هستند که حاکم بیچونوچرای زندگی شما میشوند. توان و نیروی شما در این تله، صرف اطمینانطلبی و امنیتخواهی میشود.
حوزههای نگرانی شما متفاوت هستند. بهعنوان مثال گاهی اوقات نگران مبتلا شدن به بیماریهایی مانند ایدز یا دیوانگی یا حملههای اضطرابی میشوید و گاهی نیز مسائل مالی مانند ورشکستگی و فقر و فلاکت شما را نگران میکند. گاهی نیز ممکن است نگرانی شما به سایر حوزههای آسیبپذیری مانند ترس از پرواز، زلزله یا دزدیده شدن کیف پول متمرکز شود.
تلهی بازداری یا محرومیت هیجانی (طرحواره بازداری هیجانی)
در تلهی بازداری یا محرومیت هیجانی، احساس میکنید هیچکس نمیخواهد یا نمیتواند نیازهای شما را تأمین و از شما مراقبت کند. غالبا تصور میکنید دیگران واقعا به شما گوش نمیدهند و شما را درک نمیکنند. از روابط عاشقانه اجتناب میکنید، روابطتان کوتاهمدت است، یا برای محافظت از خودتان با کسی که فاصله زیادی با شما دارد و در دسترستان نیست، وارد رابطه میشوید.
تلهی ایثار (طرحوارهی ایثار و قربانی)
در تلهی ایثار، به قدری به نیازهای دیگران توجه میکنید که نیازهای خودتان بهراحتی کنار گذاشته میشوند. اگر اول نیازهای خودتان را تأمین کنید دچار احساس گناه میشوید. شما نیازهای خود را فدای دیگران میکنید، زیرا بعداً نمیخواهید از اینکه به اندازهی کافی به نیازهای دیگران توجه نکردهاید، احساس گناه کنید. شما داوطلبانه از نیازهای خودتان چشم میپوشید زیرا برای نیازهای دیگران بیش از نیازهای خودتان ارزش قائلید.
در تلهی ایثار، شما انسانی هستید که با دیگران همدلی میکنید و نمیخواهید دیگران در کنار شما احساس ناراحتی کنند. قوی هستید و مسئولیت زیادی میپذیرید و بهخوبی از دیگران حمایت میکنید. درک کردن و شفقتورزی با دیگران برایتان کار راحتی است. معمولا به مشکلات دیگران گوش میدهید اما خیلی کم در مورد مشکلات خودتان با آنها صحبت میکنید.
تلهی انزوای اجتماعی (طرحوارهی انزوای اجتماعی)
در تلهی انزوای اجتماعی، غالبا در موقعیتهای اجتماعی دچار احساس اضطراب میشوید و به همین دلیل از شرکت در چنین موقعیتهایی اجتناب میکنید. احساس میکنید شبیه دیگران نیستید و از در جمع بودن ناراحت میشوید. از بودن در کنار افراد جدید عصبی میشوید و واقعا نمیدانید باید در مورد چه چیزی با آنها صحبت کنید. همچنین، دچار اضطراب میشوید و نگران هستید که در مورد شما چطور فکر میکنند. وقتی مضطرب هستید نمیتوانید از مهارتهای اجتماعی خود بهره بگیرید و به همین دلیل دچار احساس انزوا و ناامنی میشوید.
در تلهی انزوای اجتماعی، ممکن است به قدری به دوری کردن از موقعیتهای اجتماع خو گرفته باشید که این کار برایتان طبیعی شده باشد؛ البته در درونتان احساس میکنید که به ارتباط نزدیکتر با دیگران نیاز دارید. در گروه تظاهر میکنید شبیه دیگران هستید و دوست دارید تصویر خوبی از خودتان ارائه دهید. به مشاغلی علاقه دارید که نیاز چندانی به تعامل با دیگران ندارند. در کنار کسانی که با آنها رابطهی نزدیکی دارید، راحتتر و آرامتر هستید و بیشتر شبیه خود واقعیتان میشوید.
تلهی معیارهای سرسختانه (طرحوارهی معیارهای سرسختانه)
در تلهی معیارهای سرسختانه، از خودتان انتظارات زیادی دارید و غالبا استانداردهایی را که برای خودتان در نظر گرفتهاید، منطقی میدانید. احساس میکنید همیشه باید مشغول انجام کاری باشید، به نتیجه برسید، کارآمد باشید و همه چیز را در جای خودش نگه دارید. اگر به چیزهای که میخواهید نرسید، نمیتوانید از خودتان راضی باشید. هیچ چیز به نظرتان کافی نیست و همیشه کاری هست که باید انجام دهید. احساس بیکفایتی، شکست، حقارت و شرمساری تقریبا همیشه با شما است و اگر به خواستههایتان نرسید، فورا فعال میشود. علائم مختلف استرس و اضطراب بدنی را مانند بیخوابی، خستگی، فشار خون بالا، زخم معده یا حملات پانیک تجربه میکنید. استراحت کردن و لذت بردن از زندگی برایتان سخت است.
از دست خودتان و دیگران بهراحتی عصبانی و ناکام میشوید. زندگی کردن برای شما به معنای عمل کردن است و عقیده دارید که این کار در نهایت پاداش بزرگی برایتان به همراه دارد: آزادی یا تعالی؛ اما بعد از هر دستاوردی دچار احساس پوچی میشوید و احساس میکنید باید با کار یا چالش دیگری خودتان را مشغول کنید. اگر تصمیم بگیرید کاری را انجام دهید، احتمالا موفق خواهید شد اما نمیتوانید دست از کار بکشید و از موفقیت خود لذت ببرید. گاهی آنقدر پرمشغله میشوید که استراحت کردن و توجه به دوستان و عزیزانتان را فراموش میکنید.
تلهی نقص و شرم (طرحوارهی نقص و شرم)
در تلهی نقص و شرم، بهشدت احساس بیارزش بودن دارید؛ زیرا تصور میکنید پر از عیب و نقص هستید. با لحنی خوارکننده در مورد خودتان صحبت میکنید، از خودتان انتقاد میکنید و گاهی بسیار عصبانی میشوید. احساس میکنید مورد منزجرکنندهای دربارهی شما وجود دارد که باید آن را از دیگران پنهان کنید. مشکلات و اشتباهاتتان را میپوشانید و برای اینکه شرمسار نشوید در موردشان با کسی صحبت نمیکنید.
احساسات و افکار واقعیتان را بیان نمیکنید؛ زیرا نمیخواهید دیگران شما را فردی حساس و نیازمند ببینند. از خودتان یک چهرهی غیرواقعی ارائه میدهید و در عین حال از آشکار شدن چهرهی واقعیتان وحشت دارید. نسبت به انتقاد کردن حساس هستید و اگر کسی از شما انتقاد کند، عصبانی میشوید. گاهی با ایراد گرفتن از دیگران از جمله همسر و فرزندانتان، احساس حقارت خود را جبران میکنید. در تلهی نقص و شرم، معمولا جذب کسانی میشوید که از شما انتقاد و احساس بیارزش بودن را در شما زنده میکنند.
نظرات