چیزهای زیادی در این دنیا وجود دارد که میتواند موجب نگرانی شما شود. البته کووید ۱۹ وجود دارد، اما ترسهای دیگری نیز وجود دارند: تصادف با ماشین، سرطان، مسمومیت غذایی براثر وعده غذایی نابهجایی که در پمپ بنزین میخورید، گرفتارشدن در آتشسوزی، برقگرفتگی حین وصل کردن لپتاپ به برق در کافهای ناجور. اما چیزی که احتمالا در فهرست شما قرار ندارد، قارچ است. متاسفانه این وضعیت ممکن است تغییر کند.
در سال ۲۰۰۹، بیماری در ژاپن دچار عفونت قارچی جدیدی در گوش خود شد. قارچ بسیار انتقالپذیر کاندیدا اوریس قبلا برای علم ناشناخته بود (و دربرابر داروهای موجود برای درمان مقاوم)، اما در عرض چند سال، مواردی در ونزوئلا، ایران، روسیه و آفریقای جنوبی ظاهر شد.
دانشمندان تصور میکردند شیوع کاندیدا اوریس ناشی از مسافرت انسان بوده است، اما وقتی موارد را توالییابی کردند، از اینکه دیدند سویهها ارتباط نزدیکی به هم ندارند، متعجب شدند. درعوض، دانشمندان شاهد عفونتهای متعدد و مستقل از بیماری قارچی ناشناختهای بودند که بهطور همزمان در سراسر جهان درحال ظاهر شدن بود.
حدود یک سوم از افراد آلوده به کاندیدا اوریس در عرض ۳۰ روز براثر عفونت جان خود را از دست میدهند و اکنون هزاران مورد از این عفونت در ۴۷ کشور جهان وجود دارد. برخی دانشمندان بر این باورند که افزایش ناگهانی موارد جهانی این عفونت خبر از اتفاقات آینده میدهد.
انسانها باید خود را خوششانس بدانند که لازم نیست دائما نگران عفونتهای قارچی باشند. دکتر آرتورو کاسادوال، میکروبشناسی در دانشگاه جانز هاپکینز که بیماریهای قارچی را مطالعه میکند، میگوید: «اگر درخت بودید، از قارچها وحشت میکردید. اگر ماهی، خزنده یا دوزیست بودید و میتوانستید ترسهای خود را نام ببرید، قارچها در بالای فهرست ترسهای شما قرار داشت. عفونتهای قارچی مارها، ماهی، مرجانها، حشرات و موجودات دیگر را از بین میبرند.
در سالهای اخیر، نوعی عفونت قارچی به نام قارچ دیگچهای دوزیستان (Batrachochytrium dendrobatidis) جمعیت دوزیستان را بهشدت کاهش داده است. برخی دانشمندان تخمین میزنند قارچهای دیگچهای علت کاهش جمعیت بیش از ۵۰۰ گونه از دوزیستان هستند.
یکی از دلایلی که عفونت های قارچی در بسیاری از موجودات شایع هستند، این است که خود قارچها همهجا هستند. آندری اسپک، متخصص قارچشناسی پزشکی در دانشکده پزشکی دانشگاه واشینگتن در سنتلوئیس میگوید: «با هر نفسی که میکشید، چیزی حدود ۱۰۰ تا ۷۰۰ هزار اسپور قارچ وارد بدن شما میشود. آنها حتی به ایستگاه فضایی هم رسیدهاند. آنها همه جا هستند».
انسان نیز میتواند به عفونتهای قارچی دچار شوند، برای مثال، بیماری پای ورزشکار و دیگر بیماریهای قارچی یکی از دلایل اصلی مرگ در افراد دارای نقص ایمنی یا مبتلایان به HIV است. اما انسان بهطورکلی به دلیل بسیار مهمی درگیر قارچها نمیشود: انسان گرم است. اگر میخواهید دقیقتر بدانید، دمای بدن انسان معمولا ۳۷ درجه سانتیگراد که گفته میشود، نیست. این عدد از مطالعه آلمانی حاصل شد که در سال ۱۸۵۱ انجام شد. بهنظر میرسد دمای بدن انسان اخیرا درحال سرد شدن بوده و متوسط جهانی بین ۳۶/۳۹ تا ۳۶/۶۱ درجه سانتیگراد است.
محیطهای خونگرم، معمولا برای بقای قارچها خیلی گرم هستند. یکی از مطالعات کاسادوال تخمین زده است که ۹۵ درصد از گونههای قارچ نمیتوانند در دمای عادی درون بدن انسان زنده بمانند.
وقتی به حیواناتی که به خواب زمستانی میروند، نگاه میکنید که برای اینکه در طول زمستان زنده بمانند باید دمای درونی بدنشان کاهش پیدا کند، میتوانید این مانع دمایی را ببینید. برای مثال، خفاشها اخیرا به دلیل سندرم بینی سفید که آنها در جریان خواب زمستانی که دمای آنها کمتر از حالت عادی است، آلوده میکند، دچار کاهش شدیدی شدند.
برای کاسادوال، این یافتهها از تئوری او درمورد تاریخچه طولانی دنیای حیوانات با قارچها حمایت میکند. او استدلال میکند که شاید طبیعت خونگرم ما برای اجتناب از انواعی از عفونتهای قارچی تکامل پیدا کرده باشد که میتوانند جمعیتهای خونسرد را از بین ببرند.
خونگرم بودن هزینههای خاص خود را دارد. برای حفظ دمای بالای بدن به انرژی زیادی نیاز است و بنابراین غذای فراوانی باید مصرف شود. درواقع، مقدار غذایی که برخی حیوانات خونگرم باید در یک روز بخورند، بیشتر از چیزی است که خزنده خونسردی با همان اندازه در طول یک ماه میخورد.
کاسادوال استدلال میکند یکی از مزیتهای خونگرم بودن این است که این ویژگی مانند فیلتر قارچی عمل میکند. این موضوع میتواند به توضیح یکی از بزرگترین معماهای تکامل کمک کند: پس از اینکه سیارک دایناسورها را از بین برد، چرا جمعیت آنها دوباره افزایش پیدا نکرد و بار دیگر بر زمین تسلط پیدا نکردند؟ اگر خزندگان آنقدر قدرت سازگاری داشتند، چرا عصر خزندگان دیگری رخ نداد؟ کاسادوال میگوید: «دلیل اینکه ما جانوران غالب هستیم، این است که فیلتر قارچی وجود داشت. بهعبارتدیگر، این مقاومت موجودات خونگرم دربرابر عفونتهای قارچی بود که به آنها اجازه داد غالب شوند درحالیکه دایناسورهای خونسرد باقیمانده گرفتار عفونت شدند».
البته تأیید تئوری کاسادوال تقریبا غیرممکن است. مکانهای معدودی وجود دارد که در آن شواهدی از قارچها یا عفونتهای قارچی در سوابق فسیلی حفظ شده باشد؛ نه به این علت که آنها وجود نداشتند بلکه به این علت که قارچها معمولا بهسرعت تخریب میشوند و موجودات ایدهآلی برای تبدیلشدن به فسیل نیستند. اسپک میگوید:
فکر میکنم در این مرحله قطعا تئوری حاشیهای است که بگوییم این تنها چیزی است که اتفاق افتاده است. اما آیا این عامل نقش داشت؟ فکر میکنم موضوع جذابی است و احتمالا تا زمانی که توالییابی بقایا را شروع نکنیم و کپکهای مهاجم و مواردی از این قبیل را درون فسیل دایناسورها پیدا نکنیم (اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم)، به آن پی نخواهیم برد.
اما حتی اگر قارچها هیچ ارتباطی با عصر مدرن تسلط پستانداران نداشته باشند، باز هم باید به آنها توجه بیشتری داشته باشیم.
در طول تاریخ، حداقل طبق این تئوری، ما به آن علت دربرابر قارچها محافظت شدهایم که آنها به زندگی در دمای درون بدن ما سازگاری پیدا نکردهاند. اما با گرم شدن زمین این وضعیت ممکن است تغییر کند. طبق آخرین برآوردهای جهانی، بدون مداخلهی جدی، دمای زمین میتواند تا پایان قرن ۲/۷۵ درجه سانتیگراد افزایش پیدا کند. این چند درجه میتواند تفاوت بین مقاومت قارچی و مرگ قارچی باشد.
بدون شک، عفونتهای قارچی درحالحاضر در مکانهای گرم شایعتر است. نرخ نوعی عفونت قارچی به نام کریپتوکوکوزیس که میتواند برای افراد مبتلا به ایدز کشنده باشد، در آفریقا به ۳۰ درصد میرسد. این درحالی است که نرخ این عفونت در مناطق معتدلتر فقط ۵ تا ۱۰ درصد است.
اما هنوز مرز مطلوب و حیاتی بین دمای درونی بدن انسان و شرایط محیطهای گرمسیری وجود دارد. ازنظر زنده ماندن یا مردن قارچ، حتی چند درجه میتواند تفاوت ایجاد کند.
با تداوم گرم شدن زمین، تعداد بیشتری از مناطق روی زمین به مدت زمان بیشتر به دمای داخلی بدن انسان نزدیک خواهند شد. دیر یا زود، قارچها سازگاری پیدا خواهند کرد. اگر آنها سازگار شوند، ممکن است میزبانهای جدیدی در بین انسانها پیدا کنند.
این همان چیزی است که کاسادوال با توجه به افزایش اخیر در موارد کاندیدا اوریس در سراسر جهان، فکر میکند حداقل تاحدی درحال اتفاق افتادن است. دانشمندان در مطالعهای نشان دادند که این قارچ نسبتبه خویشاوندان نزدیک خود میتواند در دماهای بالاتری رشد کند و تکثیر پیدا کند.
البته ممکن است کاندیدا اوریس آخرین عفونت قارچی نباشد که در عصر تغییرات اقلیمی ما ظاهر میشود. کاسادوال تخمین میزند که بهازای هر یک درجه (فارنهایت) افزایش در دمای جهان، سد حرارتی بین رودههای ما و قارچها میتواند ۵ درصد کاهش پیدا کند.
درحالحاضر، کاسادوال و همکارانش در تلاشند تا فهرستی از محتملترین گونههای قارچی را که میتوانند به انسانها منتقل شوند، تهیه کنند، یعنی گونههایی که هماکنون در آستانه دمای بدن ما زندگی میکنند. اما هنوز راه طولانی تا دستیابی به این اطلاعات داریم، زیرا حتی مشخص نیست که باید درمورد چه گونههایی بیشتر نگران باشیم و آنگونهها کجا زندگی میکنند.
اگر مواردی که به آنها اشاره شد، بهاندازهی کافی ترسناک نبود، بد نیست بدانید که پزشکان درحالحاضر به دلایل مختلف ابزارهای خوبی برای مبارزه با عفونتهای قارچی ندارند. یکی از دلایل این است که عفونتهای قارچی تهدیدکننده زندگی در طول تاریخ در انسانها نسبتا نادر بوده است و بودجه کافی برای این مطالعات درنظر گرفته نشده است.
برای مثال، در آفریقا تعداد افرادی که براثر کریپتوکوکوزیس فوت میکنند، بیشتر از تعداد کسانی است که براثر سل جان خود را از دست میدهند، اما برای انجام پژوهش درزمینهی کریپتوکوکوزیس فقط یک درصد از بودجه اختصاصیافته به سل تخصیص داده میشود. (برخی پژوهشگران میگویند پاتوژنهای قارچی باید بهعنوان «بیماریهای مورد غفلت واقعشده» درنظر گرفته شوند).
پزشکان بهطورکلی در شناسایی این عفونتهای قارچی آموزش ندیدهاند و اغلب متوجه آنها نمیشوند تا وقتی که خیلی دیر میشود. حتی زمانی که آنها را شناسایی میکنند، فقط سه نوع داروی ضدقارچ وجود دارد. قارچها نسبتبه ویروسها یا باکتریها به انسانها نزدیکتر هستند، یعنی بهطورکلی آنچه آنها را میکشد، ما را نیز میکشد.
علاوهبراین، عفونتهای قارچی که در این جا درمورد آنها صحبت میکنیم، عفونت پای ورزشکار یا شوره سر نیست. آنها عفونتهایی درون بدن هستند که میتوانند ویرانی به بارآورند. درحالحاضر، سالانه ۳۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان هر سال به عفونتهای قارچی جدی مبتلا میشوند و بیش از ۱/۵ میلیون نفر از آنها از دنیا میروند.
تودههای قارچی ممکن است درون ریه افراد مبتلا به انواع خاصی از عفونتها ایجاد شود. اسپک میگوید:
من از بسیاری از بیماران مبتلا به عفونتهای زخم و عفونتهای عضلانیاسکلتی خطرناک و غیرقابل درمان، مراقبت کردهام که قارچها درنهایت بافت بدن را تخریب کرده و به خارج تراوش میکنند».
اسپک اغلب درمانی برای این بیماران ندارد. او میگوید: «فقط میتوانم آنها را به آسایشگاهی ارجاع دهم زیرا چیزی وجود ندارد که با عفونت آنها مقابله کند».
پس چه اتفاقی میافتد و باید چه کاری انجام دهیم؟ کاسادوال همان پاسخی را میدهد که هر دانشمند دیگر خواهد داد: این حوزه از علم به بودجه بیشتری نیاز دارد. او میگوید: «بشر باید برای کسب دانش بیشتر درمورد آنچه بزرگترین سلسله موجودات روی زمین است، بیشتر سرمایهگذاری کند».
دنیاگیری کووید به ما نشان داده است که باید برای شیوع بیماریها آمادگی بیشتری داشته باشیم. اما نسبتا واضح است که برای دنیاگیری بعدی حتی اگر ویروس کرونای دیگری باشد، آماده نیستیم. بااینحال، درمورد ویروسهای کرونا بهعنوان یک گروه از ویروسها، نسبتبه این قارچهای بالقوه خطرناک دانش بیشتری داریم. دنیای چیزهایی که میتوانند ما را بکشند، بزرگتر از چیزی است که فکر میکردیم و احتمالا درحال بزرگتر شدن است.
نظرات