تاریخچه پرماجرای «خواب دونوبتی»؛ رسم گمشدهای از قرون وسطی
حدود ساعت ۲۳ روز ۱۳ آوریل سال ۱۶۹۹ در دهکدهای کوچک واقع در شمال انگلستان بود. جین روث ۹ ساله چشمهای خود را گشود و به سایههای لرزان شب خیره ماند. او و مادرش تازه از خواب کوتاهشان بیدار شده بودند. خانم روث بلند شد و بهسمت شومینهی خانهی محقرشان رفت. او آنجا به آسودگی در نزدیکی آتش نشست و پیپی را روشن کرد.
درست در همان لحظاتی که خانم روث مشغول کشیدن پیپ بود، سایهی دو مرد پشت پنجره ظاهر شد. آنها او را صدا زدند و از او خواستند هرچه سریعتر آماده شود تا با آنها برود. چنانکه جین بعدا در دادگاه شهادت داد، ظاهراً مادرش آن شب منتظر آن دو نفر بوده است.
او بهاختیار خود بههمراه آنها رفت؛ اما پیشازآن در گوش دخترش زمزمه کرد: «آسوده بخواب، صبح دوباره برمیگردم.» شاید خانم روث کاری داشت که باید همان شب انجام میداد یا شاید هم به دردسر خورده بود و میدانست ترک خانه خطر زیادی برای او دارد.
درهرصورت، مادر جین نتوانست به قولی که به دخترش داده بود عمل کند و هیچوقت به خانه برنگشت. خانم روث در آن شب کابوسوار بهطرز دلخراشی سلاخی شده بود. جسد او چند روز بعد پیدا شد و هیچوقت پرده از راز این جنایت برداشته نشد.
در قرون وسطی، خواب جمعی امری کاملاً عادی بود و مسافران و اربابان و خدمتکاران نیز همگی در یک تخت باهم میخوابیدند
تقریباً ۳۰۰ سال بعد، در اوایل دههی ۱۹۹۰ بود که راجر اکریش، مورخ معاصر اهل واشینگتن، از طاق ورودی ساختمان ادارهی اسناد عمومی واقع در لندن عبور کرد. این ساختمان گوتیک پرابهت از سال ۱۸۳۸ تا ۲۰۰۳ محل آرشیو ملی بریتانیا بود. در آنجا، ردیفهای بیانتهایی از کاغذهای پوستی و سایر متون کهن انتظار اکریش را میکشیدند. او در همانجا به شهادت جین در دادگاه دست یافت و بلافاصله فکر غریبی به ذهنش رسید.
بهگزارش بیبیسی فیوچر، اکریش در آن زمان مشغول تحقیق دربارهی اثر جدید خود، یعنی کتابی دربارهی تاریخچهی امور شبانه بود و میخواست اسناد و سوابق بهجایمانده از اوایل قرون وسطی تا انقلاب صنعتی را بررسی کند. او که به فصل خواب کتابش رسیده بود، همچنان نمیدانست دقیقاً در جستوجوی چه چیزی است؛ اما بیشک آنچه یافته بود، کاملاً جدید بود.
در اسناد و متون زیادی به این پدیده اسرارآمیز اشاره شده بود
تا آن زمان، اسناد دادگاه بهخصوص برای او بسیار روشنگر بودند. اکریش، استاد مؤسسهی پلیتکنیک ویرجینیا (ویرجینیاتِک)، دراینباره اظهار کرد: «این اسناد منابع فوقالعادهای برای مورخان علوم اجتماعی هستند. اغلب [اسناد جنایی] به اموری پرداختهاند که اصلاً ربطی به خود جنایت ندارند.»
او همانطورکه مشغول خواندن توصیفهای دخترک بیچاره دربارهی قتل مادرش بود، به دو کلمه برخورد که جزئیات خاصی از زندگی مردم قرن هفدهم را برای او آشکار میکرد؛ جزئیاتی که او قبلا هیچوقت به آن برنخورده بود: «خواب اول».
خوشحالی اکریش حتی چندین دهه پس از آن ماجرا همچنان محسوس است. او میگوید: «حتی میتوانم کلمهبهکلمهی آن سند را بازگو کنم.» جین در شهادت خود توضیح داده بود که چطور درست قبل از رسیدن مردان به خانه، او و مادرش از اولین خواب عصر خود برخاسته بودند. به توضیح بیشتر نیازی نبود؛ چراکه صحبت از امری کاملاً عادی بود.
اکریش میگوید: «اشارهی او به آن همچون امری کاملاً عادی است.» خواب اول مشخصاً به خواب دوم نیز اشاره میکند؛ یعنی شبی که به دو نیمه تقسیم میشد. آیا این تنها عادت خاص خانوادگی بود یا ماجرا چیز دیگری بود؟
خواب دونوبتی؛ رسمی جهانی
راجر اکریش در ماههای آتی بایگانیها را جستوجو کرد و به ارجاعات بیشتری از این پدیدهی اسرارآمیز دست یافت؛ پدیدهای که بعداً آن را «خواب دوبخشی (Biphasic Sleep)» نامید. برخی از این اسناد حاوی ارجاعات نسبتاً پیشپاافتادهای، مانند شهادت جین بودند. برای مثال، شهادتی از نساج قرنهفدهمی اهل اسکاتلند در دست است که بیدلیل پای او به دادگاه باز شده و اظهار کرده بود که در فلان ساعت از خواب اولش برخاسته است.
برخی از این اسناد نیز، جزئیاتی رنگارنگ داشتند و برخی از وقایع هولناکی خبر میدادند؛ همچون ماجرای لوک اتکینسون اهل ایست رایدینگ یورکشایر. او موفق شده بود صبح زود جایی در بین خوابهایش فرصتی برای قتل پیدا کند. بهگفتهی همسر لوک، او اغلب اوقات از این زمان برای رفتن به خانهی دیگران و سرقت و خلافهای دیگر استفاده میکرد.
وقتی اکریش جستوجوی خود را گسترش داد تا سایر سوابق مکتوب موجود در پایگاههای اطلاعاتی آنلاین را نیز دربر بگیرد، مشخص شد این پدیده از آنچه قبلا تصور میکرد، گستردهتر و عادیتر بوده است. خوابهای اول در یکی از مشهورترین آثار ادبی قرون وسطی، یعنی حکایتهای کنتربری، اثر جفری چاوسر بین سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۰ ذکر شده بود. همچنین، از گربه برحذر باش (۱۵۶۱) اثر ویلیام بالدوین، کتاب طنزی که بهعقیدهی بسیاری، اولین رمان تاریخ نیز است، یکی دیگر از آثاری محسوب میشد که به این پدیده اشاره کرده بود.
درحالیکه حکایتهای کنتربری مسابقهی داستانسرایی بین زائران کلیسای کنتربری است، از گربه بر حذر باش روایت فراواقعی از زندگی مردی است که قدرت فهمیدن زبان گربههایی با نیروهای خارقالعاده را یافته است. یکی از این گربهها «قاتل موشها» نام دارد که در دادگاه گربهها به اتهام بیبندوباری محاکمه میشود.
لیوی، مورخ روم باستان، همچون بسیاری از رومیان در دو نوبت میخوابید و حتی بخش زیادی از اثر مشهورش، تاریخ روم را به این روش نوشت
این تازه اول کار بود. اکریش ارجاعات زیادی از خواب دونوبتی را به اشکال مختلف در قالب نامه، خاطرات، کتابهای پزشکی، نوشتههای فلسفی، مقالات و نمایشنامهها یافت. این عادت حتی در تصنیفهای عامهای همچون رابین پیر اهل پورتینگل نیز بهچشم میخورد. در این شعر عامیانه، ذکر شده بود که در خواب اول بهتر است نوشیدنی گرمی میل کنید تا بعد از اینکه از خواب برخاستید، از بارِ غمهایتان کاسته شود.
خواب دونوبتی فقط به انگلستان منحصر نبود؛ بلکه این پدیده در تمام دنیا در دوران ماقبل صنعتی رایج بود. در کشورهای دیگر اروپایی، ازجمله فرانسه و ایتالیا نیز خواب اول با نامهای محلی وجود داشت. اکریش شواهدی از این عادت را در مکانهای دورافتادهای از آفریقا، آسیایجنوبی و جنوبشرقی تا آمریکای لاتین و خاورمیانه نیز یافت.
گزارش بهجاماندهای از استعمارگران پرتغالی در ریودوژانیرو برزیل به سال ۱۵۵۵ نیز توضیح میدهد که مردم توپینامبا چطور پس از خواب اول شام میخوردند. در همین حال در روایتهای دیگری، مردم مسقط در عمان در قرن نوزدهم نیز برای اولین خواب خود پیش از ساعت ۲۲ به بستر میرفتند. اکریش خیلی زود در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که این روش فراتر از قرون وسطی ممکن است بهمدت هزاران سال مرسومترین عادت خواب بوده باشد؛ روشی که ما از اجداد ماقبل تاریخی خود بهارث بردهایم.
قدیمیترین سابقهای که اکریش به آن دست پیدا کرد، متعلق به قرن هشتم قم و حماسهی یونانی ادیسه اثر هومر بود. آخرین ارجاعات به این عادت قبل از اینکه برای همیشه به محاق فراموشی سپرده شود، به اوایل قرن بیستم مربوط بود. حال، خواب دونوبتی چه بود و مردم چگونه در دو نوبت میخوابیدند و چیزی که زمانی آنقدر عادی بود، چگونه کاملاً فراموش شد؟
لحظهای غفلت
در قرن هفدهم، یک شب خواب چیزی شبیه به این بود: از ساعت ۲۱ تا ۲۳ شب آنانی که بهاندازهی کافی خوشاقبال بودند، روی تشکهای کاه یا پارچه میخوابیدند و اگر ثروتمند بودند، روی تشک مملو از پَر میخوابیدند. در پایین نردبان اجتماعی نیز، کسانی بودند که روی علفها یا بدتر روی زمین خالی احتمالاً بدون پتو میخوابیدند. در آن زمان، بیشتر مردم بهصورت جمعی میخوابیدند و اکثر اوقات اعضای خانواده و دوستان، خدمتکاران و افراد غریبه (هنگام سفر) یک رختخواب را باهم سهیم میشدند.
ناگفته نماند ساسها و ککها و شپشها نیز همنشین همیشگی این جمعها بودند. دراینمیان، خواب نیز آداب و رسومی داشت تا از هرگونه ناهنجاری جلوگیری شود. برای مثال، نزدیکی یا حرکتهای زیاده از حد و محل خواب هر فرد نیز کاملاً مشخص بود. برای مثال، کودکان دختر معمولاً در یک طرف تخت دراز میکشیدند و بهترتیب از بزرگترین دختر کنار دیوار میخوابیدند تا به پدرومادر و سپس فرزندان پسر میرسید که آنها هم بهترتیب سن ردیف میشدند و سپس نوبت افراد خارج از خانواده بود.
خواب دونوبتی به مدت هزاران سال مرسومترین عادت خواب بود
افراد چند ساعت پس از خواب اول از خواب بیدار میشدند. بسته به زمانی که نفرات به رختخواب رفته بودند، بیداری شبانه معمولاً بین ساعت ۲۳ تا ۱ بامداد بود. در آن دوران، معمولاً سروصدا و هیچ ساعت شماطهداری نیز نبود تا مزاحم خواب شود.
گفتنی است سال ۱۷۸۷ مخترعی آمریکایی اولین ساعت شماطهای را ابداع کرد که ازقضا به این اختراع نیاز داشت تا برای فروش ساعتهایش زود بیدار شود. بدینترتیب، مردم بهطور کاملاً طبیعی همچون صبحها از خواب بیدار میشدند. بازهی زمانی بین دو خواب زمان بسیار مفیدی برای انجام بسیاری از امور بود. بهگفتهی اکریش، از سوابق اینطور برمیآید که مردم پس از بیدارشدن از خواب اول، تقریباً هر کاری انجام میدادند.
خواب جمعی عمدتاً بهمعنای از خواب بیدارشدن و گفتوگوهای شبانه بود
مردم زیر نورِ ماه و ستارگان و چراغهای نفتی یا چراغهای سمار (مشعل یا شمعهایی که از خیساندن ریشه و مغز خشکیدهی گیاهان سمار در پیه یا گریس تهیه میشد) و شمعها شروع به انجام کارهای مختلفی از افزودن هیزم به آتش تا خوردن دارو، ادرار و... میکردند. برای کشاورزان و دهقانان بیدارشدن در این وقت شب بهمعنای انجام کارهای جدیتری نیز بود. این کارها شامل سرزدن به حیوانات مزرعه یا انجام اموری چون وصلهپینهی لباسها، شانهکردن پشم یا پوستکندن تنهی گیاهان سمار برای تهیهی سوخت بود.
اکریش در تحقیقاتش به خدمتکاری نیز رسیده که شبها بین نیمهشب تا ۲ بامداد برای کارفرمای اهل وستمورلند خودش آبجو دَم میکرد. طبیعتاً تبهکاران نیز همچون قاتلی در یورکشایر از این موقعیت برای جنایتهای خود استفاده میکردند.
این زمان برای امور دینی نیز اهمیت زیادی داشت. مسیحیان دعاهای مفصلی را در همین زمان تکمیل کرده یا ادعیه و اورادی را مخصوص همین زمان گذاشته بودند. یکی از پدران روحانی فاصلهی بین دو خواب را «سودمندترینِ ساعات خوانده بود، ساعتی پس از هضم شام و کنار گذاشتن امور دنیوی که «کسی جز خدا تو را نمیجوید.»
در همین حال، کسانی که تمایلات ادبی و فلسفی داشتند، از این ساعت برای ژرفاندیشی در باب زندگی و پدیداری اندیشههای نوین بهره میجستند. در اواخر قرن نوزدهم، حتی تاجری اهل لندن وسیلهای برای یادآوری امور شب اختراع کرد. این وسیله که «یادآور شبهنگام» نام داشت، صفحهای با دهانهای افقی بود که امکان نوشتن در آن وجود داشت.
ما انسانها تکامل یافتهایم تا در دو نوبت مجزا به خواب برویم
اکریش در کتابش، یعنی پایان روز؛ تاریخچه شبانگاه، توضیح میدهد که مردم اغلب اوقات در رختخواب میمانند و با یکدیگر گفتوگو میکنند. در آن ساعات غروبگاهی غریب همسفران این فرصت را پیدا میکردند که مکالمات خود را به سطح تازهای از صمیمت و دوستی برسانند که در روز امکان آن نبود یا دشوار بود.
برای زن و شوهرها نیز این فاصلهی زمانی کاملاً مناسب همآغوشی بود. وقتی مردم برای چند ساعتی بیدار میماندند، دوباره به رختخواب برمیگشتند. مرحلهی بعدی همان خواب صبح بود که امکان داشت تا سپیدهدم یا بعدازآن ادامه پیدا کند. درست مثل حالا زمان بیدارشدن افراد هم به زمانی که به رختخواب رفته بودند، بستگی داشت.
سازگاریای باستانی
بهگفتهی اکریش، ارجاعاتی به خواب دونوبتی در دوران کلاسیک وجود دارد که نشان میدهد این امر در آن زمان کاملاً رواج داشته است. او در آثار چهرههای برجستهای همچون پلوتارک، زندگینامهنویس یونانی (از قرن اول میلادی)، پاوسانیاس، جهانگرد یونانی (قرن دوم)، لیوی، مورخ و ویرژیل، شاعر رومی، به این مبحث برخورده است.
بعدها مسیحیان نیز این روش را پذیرفتند و بلافاصله فواید فاصلهی زمانی بین دو خواب را برای تلاوت مزامیر و اعترافات خود مغتنم شمردند. در قرن ششم، بندیکت قدیس از راهبان خواست که نیمهشبها از خواب برخیزند و این امور دینی را انجام دهند. رفتهرفته این عادت به سرتاسر اروپا نیز گسترش یافت و به عامهی مردم نیز رسید.
ما انسانها تنها حیواناتی نیستنم که فواید تقسیم خواب را کشف کردهایم؛ بلکه خواب در دو نوبت در میان جانوران مختلفی رایج است. خواب دونوبتی به این جانوران کمک میکند در مفیدترین زمانهای روز که احتمال پیداکردن غذا زیاد است، بیدار بمانند و بدینترتیب، از اینکه خودشان بهعنوان میانوعده شکار جانوران شکارچی شوند، نیز جلوگیری میکنند.
ادارهی اسناد عمومی بریتانیا محل نگهداری هزاران پروندهی جنایی از دوران قرون وسطی است
مثالی واضح لمور دمحلقهای است. این نخستیهای بومی مادگاسکار با آن چشمهای قرمز هراسآور و دمهای سیاهوسفیدشان الگوی خوابی بسیار شبیه به انسانهای ماقبل تاریخ دارند. دیوید سامسون، مدیر آزمایشگاه خواب و تکامل انسان در دانشگاه میسیساگا تورنتو، کانادا میگوید: «تغییرات گستردهای در میان نخستیها بهلحاظ نحوهی پراکندگی فعالیتهایش در ۲۴ ساعت شبانهروز وجود دارد.»
حال که خواب در دو نوبت برای لمورها امر کاملاً عادی است، ممکن است ما انسانها نیز تکامل یافته باشیم که به این طریق به خواب برویم؟ اکریش از مدتها قبل روی این فرض کار میکرد؛ اما برای چند دهه هیچ مدرکی برای تأیید آن نداشت. سپس در سال ۱۹۹۵، او شبی حین مطالعهی آنلاین مقالهای در نیویورکتایمز به آزمایش خوابی رسید که چند سال قبل انجام گرفته بود.
قرن بیستویکم بهدلایل واضحی عصر طلایی خواب ما انسانها است
تحقیق یادشده را توماس وهر، متخصص خواب از مؤسسهی ملی سلامت روان در ایالات متحدهی آمریکا، انجام داده بود و در آن، ۱۵ داوطلب مرد حضور داشتند. پس از یک هفتهی ابتدایی آزمایش که به مشاهدهی الگوی خواب طبیعی شرکتکنندگان اختصاص داشت، از تمام افراد حاضر در آزمایش نور مصنوعی در طول شب گرفته شد.
بدینترتیب، ساعات نور روز آنها چه بهصورت طبیعی یا مصنوعی از ۱۶ ساعت به ۱۰ ساعت کاهش پیدا کرد. داوطلبان در اتاقی بدون پنجره و چراغخواب محصور شده بودند و خود را غرق در تاریکی مخملگونی میدیدند. آنها حتی امکان گوشدادن به موسیقی یا ورزش را نیز نداشتند و درعوض، باید در تمام این ساعات سعی میکردند بخوابند و استراحت کنند.
در شروع آزمایش، تمام شرکتکنندگان بنا به عادات خود شبها در یک نوبت از نزدیکیهای نیمهشب تا صبح میخوابیدند. پسازآن، اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. پس از گذشت چهار هفته از روزهای ۱۰ ساعتهی آزمایش، الگوی خواب نفرات کاملاً دستخوش تغییر شد. آنها دیگر در یک نوبت نمیخوابیدند؛ بلکه در دو نوبت و تقریباً بهاندازهی همان مدت زمان قبلی میخوابیدند.
داوطلبان در بین این دو خواب معمولاً بین ۱ تا ۳ ساعت بیدار بودند. اندازهگیری هورمون خواب ملاتونین نیز آشکار کرد که ریتم شبانهروزی آنها کاملاً تنظیم شده است. بنابراین، این آزمایش نشان میداد که خواب آنها در سطح زیستشناختی تغییر یافته است.
راجر اکریش عقیده دارد مردم امروز درمقایسهبا اجداد خود خواب و رؤیاهای کمتری بهیاد میآورند؛ چراکه حالا کمتر در نیمههای شب از خواب بلند میشویم
ظاهراً وهر با آزمایش حیرتانگیزش خواب دونوبتی را دوباره ابداع کرده بود. اکریش میگوید: «خواندن آن مقاله دربارهی آزمایش بهجز ازدواجم و تولد فرزندانم هیجانانگیزترین لحظه زندگیام بود.» ارکریش به وهر ایمیل فرستاد تا تطابق بین تحقیقات تاریخی خودش و مطالعه علمی او را شرح دهد. اکریش میافزاید: «فکر میکنم میتوانم بگویم او هم بهاندازهی من هیجانزده شده بود.»
اخیراً تحقیقات سامسون یافتههای وهر تأیید کرده است. او همکارانش از دانشگاههای مختلف در سال ۲۰۱۵ تحقیقی انجام دادند. در این تحقیق، سامسون و همکارانش داوطلبان محلی از دهکدهی دورافتادهی مانادنا واقع در شمالشرقی ماداگاسکار را استخدام کردند. در این دهکدهی بزرگ که بخشی از پارک ملی است، بهدلیل وضعیت خاص منطقه و صعبالعبوری شبکهی برقرسانی وجود ندارد؛ بنابراین، برای مردم مانادنا شبها تقریباً همچون هزاران سال قبل کاملاً تاریک است.
در این تحقیق، از شرکتکنندگان در آزمایش که عمدتاً کشاورز بودند، خواسته شد تا بهمدت ۱۰ روز دستگاه سنجش فعالیت را برای ردگیری چرخهی خواب و بیداری بر تن کنند. سامسون میگوید: «آنچه در خلال تحقیقات خود دریافتیم، این بود که در افراد فاقد نور مصنوعی ابتدا پس از استراحت ابتدای شب، دورهی فعالیتی بعد از نیمهشب تا حدود ۱ تا ۱:۳۰ بامداد شروع میشد. سپس، نفرات دوباره به خواب میرفتند تا در ساعت ۶ که معمولاً همزمان با طلوع آفتاب است، از خواب بیدار شوند.»
بدینترتیب، نتایج این تحقیق نشان داد که خواب دونوبتی آنطورکه قبلاً تصور میشد، هیچوقت کاملاً فراموش نشده است؛ بلکه امروز نیز همچنان در برخی نواحی کره خاکی رسم دو خوابی وجود دارد.
فشار اجتماعی جدید
این تحقیق اکریش را به پاسخ پرسش اصلیاش نزدیک کرد: چرا انسانها از اوایل قرن نوزدهم رفتهرفته عادت خواب دونوبتی را کنار گذاشتهاند؟ همچون سایر تغییرات اخیر در رفتار انسانها، ازجمله وابستگی به ساعت، پاسخ پرسش انقلاب صنعتی بود. اکریش میگوید: «نور مصنوعی رایجتر و قدرتمندتر شد. ابتدا چراغهای گازی بودند که برای نخستینبار در لندن بهکار گرفته شدند و سپس روشنایی برقی که در اواخر قرن نوزدهم بهکار رفت. علاوهبر تغییر ریتم شبانهروزی افراد، نور مصنوعی نیز به مردم اجازه داد [شبها] بیشتر بیدار بمانند.»
بااینحال، اگرچه مردم حالا دیگر ساعت ۲۱ به رختخواب نمیروند، همچنان باید همان ساعت صبح از خواب بیدار شوند. بنابراین، خواب انسانها در این مدت کوتاهتر شده است. اکریش عقیده دارد این امر باعث شد تا خواب ما عمیقتر و فشردهتر شود. نور مصنوعی نیز علاوهبر تغییر ریتم شبانهروزی خواب اول را طولانیتر و خواب دوم را کوتاه کرد. اکریش میگوید: «میتوانستم [این تغییرات] را تقریباً در هر دهه از قرن نوزدهم بهعینه ببینم.»
نکتهی جالب این است که تحقیق سامسون در ماداگاسکار شامل قسمت دوم نیز میشد. در این قسمت، نیمی از شرکتکنندگان بهمدت یک هفته در مواجهه با نورهای مصنوعی قرار میگرفتند تا تغییرات بررسی شود. محققان هیچ تأثیری بر الگوهای خواب این افراد ندیدند؛ هرچند آنان اشاره کردهاند که یک هفته احتمالاً برای اثرگذاری نورهای مصنوعی زمان کافی نبوده است. ازاینرو، باید گفت که این معما همچنان ادامه دارد. حتی اگر نور مصنوعی کاملاً عامل این تغییر نبوده باشد، باید گفت که در پایان قرن بیستم، تقسیم بین دو خواب کاملاً ناپدید شد. انقلاب صنعتی نهتنها فناوری را کاملاً دگرگون کرد؛ بلکه بهلحاظ زیستشناختی نیز ما انسانها را تغییر داد.
اضطراب جدید
یکی از عواقب تغییرات عمدهی عادات خواب تغییر نگرشها نیز بود. برای مثال، حالا کسانی که بیشازحد میخوابند، شماتت میکنیم و دائم نیز از ارتباط بین سحرخیزی و سعادت و کامیابی صحبت میشود. اکریش میگوید: «برای من، رضایتبخشترین جنبه از تمام این تحقیقات مربوط به کسانی است که از بیخوابی نیمهشب در عذاباند.»
او توضیح میدهد که الگوهای خواب ما اکنون بهقدری تغییر کرده که با بیدارشدن در نیمههای شب کاملاً به وحشت میافتیم. اکریش ادامه میدهد: «اصلاً نمیخواهم این موضوع را بیاهمیت جلوه دهم. درواقع باید بگویم که خودم مبتلا به اختلال خواب هستم و دارو مصرف میکنم.»
مقالههای مرتبط:
- ماجرای علاقه وسواسگونه اروپاییان به مومیاییهای مصری
- ۱۲ مورد از عجیبترین باورها و سنتهای قرون وسطی
وقتی مردم بفهمند که بیدارشدن در نیمههای شب برای هزاران سال امر کاملاً طبیعی بوده است، احتمالاً اضطراب آنها نیز تا حدودی کمتر شود. قبلا از اینکه تحقیقات اکریش به تغییر رویهای همسطح رژیم غذایی پارینهسنگی (پالئو) منتهی شود و مردم لامپهای خانههایشان را دور بریزند یا حتی بدتر از آن با ساعت شماطهدار خوابشان را به دو نیمه تقسیم کنند، او یادآوری میکند که کنارگذاشتن خواب دونوبتی اصلاً باعث افت کیفیت خواب ما نشده است.
درحقیقت، با وجود انبوهی از تیترهای رسانهها دربارهی شیوع گستردهی مشکلات خواب، اکریش استدلال میکند که قرن بیستویکم بهدلایل واضحی عصر طلایی خواب ما انسانها است. ما دیگر لازم نیست نگران کشتهشدن در رختخواب، یخزدن در خواب یا هجوم شپشها باشیم. وقتی میتوانیم بدون درد یا ترس از آتش یا اینکه نگران این موضوع باشیم که غریبهای در تاریکی شب به زیر بستر ما بخزد، با خیال راحت به خواب برویم.
خلاصه اینکه شاید خواب در یک نوبت طبیعی نباشد؛ اما تشکهای ارگونومیک و مراقبتهای سلامتی فعلی نیز طبیعی نیستند. اکریش میگوید: «نهایتاً بازگشتی در کار نیست؛ چون اوضاع کاملاً تغییر کرده است.» بنابراین، شاید از گفتوگوهای درگوشیِ محرمانه در نیمهشبها و خواب و رؤیاهای هذیانآلود و مکاشفههای فلسفی شبانه خبری نباشد؛ اما دستکم دیگر با نیشهای قرمز دردناکی از خواب ناز بیدار نمیشویم!
پینوشت: عکس شاخص تابلو «چهره بانوی خفته» اثر اوژن کاریر، نقاش فرانسوی سبک نمادگرایی است که متخصص تکچهرههای به یادماندنی بود و بهخصوص به علاقه وصفنشدنی به رنگهای قهوهای و تیره شهرت داشت.