دنیاگیری بعدی میتواند با حمله تروریستی آغاز شود
در سال ۱۷۷۰، کارل ویلهلم شیله، شیمیدان آلمانی آزمایشی انجام داد و متوجه شد گازی مضر تولید کرده است. او آن را «اسید موریاتیک فلوژیستهنشده» نامید. ما امروز آن را بهعنوان کلر میشناسیم. دو قرن بعد، شیمیدان آلمانی دیگری به نام فریتس هابر، فرایندی را برای ساخت و تولید انبوه آمونیاک ابداع کرد که با ایجاد صنعت کود مدرن، کشاورزی را متحول کرد. او در سال ۱۹۱۸ برنده جایزه نوبل شیمی شد. اما همین پژوهش در ترکیب با کشف قبلی شیله به ایجاد برنامه سلاحهای شیمیایی که آلمان در جنگ جهانی اول استفاده کرد، کمک کرد.
نمونهی فوق، مثالی از چیزی است که با عنوان «معضل استفاده دوگانه» شناخته میشود که در آن پژوهشهای علمی و فناوری هدف خوبی دارند اما میتوانند به عمد یا بهطور تصادفی بهمنظور آسیب نیز استفاده شوند. هم در شیمی و هم در فیزیک، معضل استفاده دوگانه از دیرباز مسئله نگرانکنندهای بوده است و به معاهدات بینالمللی منجر شده است که کاربردهای نگرانکننده تحقیقات مشکلساز را محدود میکنند.
بنا بر کنوانسیون بینالمللی منع، تولید، ذخیره و استفاده از سلاحهای شیمیایی و انهدام آنها (CWC)، معاهدهای که به امضای ۱۳۰ کشور رسیده است، بسیاری از مواد شیمیایی که گاهی در پژوهشهای علمی یا پزشکی استفاده میشوند، باید مورد نظارت و بازرسی قرار گیرد.
یکی از این مثالها، «رایسین» است که بهطور طبیعی در دانههای کرچک تولید میشود و در کمترین مقادیر برای انسانها کشنده است. مواجههی کوتاهی با بخار یا مصرف چند دانه از پودر آن میتواند کشنده باشد، بنابراین، رایسین در فهرست CWC قرار دارد.
تریاتانولآمین که برای درمان عفونتهای گوش و جرم گوش فشرده استفاده میشود و مادهای است که برای غلیظ کردن کرمهای صورت و متعادل کردن pH فومهای اصلاح استفاد میشود، نیز در این فهرست قرار گرفته است، زیرا میتوان از آن برای تولید هیدرازوئیک اسید (گاز خردل) نیز استفاده کرد. معاهدات بینالمللی، پروتکلهای اجرایی و آژانسهای مشابهی برای نظارت بر کاربردهای دوگانه در شیمی، فیزیک و هوش مصنوعی وجود دارد.
زیستشناسی مصنوعی (که بهدنبال طراحی یا طراحی مجدد ارگانیسمها در سطح مولکولی برای اهداف جدید، سازگار کردن آنها با محیطهای جدید یا دادن تواناییهای متفاوت به آنها است)، چنان جدید است که چنین معاهداتی هنوز برای آن وجود ندارد. اگرچه دهها سال است که بحثهایی درمورد چگونگی پیشگیری از آسیب ناشی از سوءاستفاده از آن در جامعه علمی در جریان بوده است.
در سال ۲۰۰۰، تیمی از پژوهشگران دانشگاه ایالتی نیویورک در استونی بروک آزمایش دو سالانهای را آغاز کردند تا مشخص کنند که آیا میتوانند با استفاده از اطلاعات ژنتیکی که دردسترس عموم قرار دارد، مواد شیمیایی آماده موجود در بازار و سفارش DNA ازطریق پست، ویروس زندهای را از ابتدا بسازند. (این پروژه با حمایت ۳۰۰ هزار دلاری آژانس پروژههای پژوهشی پیشرفته دفاعی آمریکا بهعنوان بخشی از برنامه کشف اقدامات مقابلهکننده با جنگ زیستی انجام شد.)
پژوهشگران تکههای کوتاهی از DNA را خریداری کردند و با استفاده از ۱۹ نشانگر اضافی برای تشخیص ویروس مصنوعی خود از سویه طبیعی که سعی داشتند آن را بازتولید کنند، با زحمت آنها را کنار هم قرار دادند. آنها سرانجام موفق شدند.
در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۳ (درست پس از اینکه آمریکاییها اولین چهارم ژوئیه پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را جشن گرفتند و میلیونها نفر از مردم وحشتزده از اینکه رویداد وحشتناک دیگری در آن تعطیلات رخ نداده بود، آسودهخاطر شده بودند)، دانشمندان اعلام کردند که درون آزمایشگاه با استفاده از کد ژنتیکی، مواد و تجهیزاتی که هر کس حتی القاعده بهراحتی میتواند به آن دست پیدا کند، پولیوویروس را دوباره تولید کردهاند.
آنها این ویروس را ساخته بودند تا هشدار بدهند که تروریستها ممکن است سلاحهای زیستی بسازند و این دسته افراد برای اینکه پاتوژن خطرناکی مانند آبله یا ابولا را به سلاح تبدیل کنند، دیگر به ویروس زنده نیازی ندارند.
پولیوویروس، ویروسی است که شاید در تمامی دورانها بیش از هر ویروسی مورد مطالعه قرار گرفته است و در زمان آزمایش مذکور نمونههای این ویروس در آزمایشگاههای سراسر جهان نگهداری میشد. هدف پژوهشگران وارد کردن مجدد پولیوویروس به طبیعت نبود، بلکه یادگیری نحوه ساخت ویروسها بود. این اولین باری بود که کسی این نوع ویروس را از ابتدا تولید میکرد و وزارت دفاع آمریکا پژوهش تیم را بهعنوان دستاورد فنی بزرگ مورد تحسین قرار داد.
دانستن نحوه ساخت DNA ویروسی به ایالات متحده کمک کرد تا بینشهای جدیدی درمورد نحوه جهش پیدا کردن ویروسها، نحوه ایمن شدن آنها دربرابر واکسنها و نحوه توسعهی آنها بهعنوان سلاح به دست آورد.
اگرچه ایجاد یک ویروس برای مطالعه چگونگی استفاده از آن بهعنوان سلاح زیستی ممکن است ازنظر قانونی مشکوک بهنظر برسد، پروژهی مذکور هیچیک از معاهدات استفاده دوگانه موجود را نقض نمیکرد. پروژه حتی معاهدهی سال ۱۹۷۲ را که صراحتا تولید عوامل بیماریزا (مانند باکتریها، ویروسها و توکسینهای زیستی) را که میتوانند برای آسیب زدن به انسانها، حیوانات و گیاهان استفاده شوند، منع میکند، نقض نمیکرد. بااینحال، جامعه علمی خشمگین شد. جی کریگ ونتر، ژنتیکدان پیشرو در علم زیستشناسی مصنوعی در آن زمان گفت: «ساختن عمدی یک پاتوژن مصنوعی انسانی غیرمسئولانه بود.»
سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۷۹ اعلام کرد که آبله ریشهکن شده است. این دستاورد بزرگ بشری بود، زیرا آبله بهعنوان یک بیماری واقعا وحشتناک، بسیار مسری بوده و درمان شناخته شدهای ندارد. آبله موجب تب شدید، استفراغ، معده درد شدید، بثورات قرمز و تودههای برجسته دردناک زردرنگ و پر از چرک در سراسر بدن میشود که از داخل گلو شروع میشود و سپس به دهان، گونهها، چشمها و پیشانی گسترش پیدا میکند.
همانطور که ویروس غلبه بیشتری پیدا میکند، بثورات پوستی گسترش بیشتری پیدا میکنند و کف پاها، کف دستها، چینخوردگیهای باسن و تمام کمر قربانی را فرا میگیرد. هرگونه حرکتی به آن ضایعات فشار میآورد و موجب ترکیدن آنها میشود و ردی از مایع غلیظ متشکل از بافت مرده پوسته پوسته شده و ویروس را برجای میگذارد.
فقط دو نمونه شناختهشده از آبله طبیعی وجود داد: یکی از نمونهها در مرکز کنترل و پیشگیری بیماری ایالات متحده و دیگری در مرکز تحقیقات دولتی ویروسشناسی و بیوتکنولوژی روسیه قرار دارد. برای سالها، کارشناسان و دانشمندان متخصص در زمینه امنیت بحث کردهاند که آیا باید آن نمونهها را نابود کنند، زیرا هیچ کس خواهان دنیاگیری جهانی آبله دیگری نیست.
این بحث در سال ۲۰۱۸ منتفی شد. در آن زمان، یک تیم پژوهشی در دانشگاه آلبرتا در کانادا در عرض ۶ ماه با استفاده از DNA که به صورت آنلاین سفارش داده بودند، ویروس آبله اسب را ساختند که از خویشاوندان نزدیک آبله بود که قبلا منقرض شده بود. پروتکل مورد استفاده برای ساخت ویروس آبله اسب برای ویروس آبله نیز به کار میآید.
تیم توضیحات عمیقی درمورد نحوه ساخت ویروس در مجلهی PLOS One منتشر کرد که دردسترس همه قرار دارد. مقاله شامل روشی بود که دانشمندان از آن برای بازآفرینی ویروس آبله اسب استفاده کرده بودند و بهترین شیوهها برای کسانی که میخواهند آزمایش را در آزمایشگاه خود تکرار کنند، در آن آمده بود.
البته، پژوهشگر اصلی قبل از انتشار پژوهش خود، پروتکل علمی را دنبال کرد و به دولت کانادا هشدار داد. این تیم همچنین تعارض در منافع خود را فاش کرد: یکی از پژوهشگران همچنین مدیرعامل و رئیس شرکتی به نام Tonix Pharmaceuticals بود. تونیکس یک شرکت بیوتکنولوژی است که رویکردهای جدید درمان اختلالات عصبی بررسی میکند. این شرکت و دانشگاه یک سال قبل درخواست ثبت اختراع خود را برای «پولیوویروسهای کایمریک مصنوعی» ارائه داده بودند. اما نه دولت کانادا و نه سردبیران مجله، درخواستی برای لغو مقاله ارسال نکردند.
آزمایشهای پولیوویروس و آبله اسب با سنتز ویروسها با استفاده از فناوری طراحیشده برای اهداف خوب سروکار داشت. آنچه دانشمندان و کارشناسان امنیتی از آن میترسند، متفاوت است: تروریستها نهتنها یک پاتوژن مرگبار را میسازند، بلکه عمدا آن را تغییر میدهند تا قدرت، مقاومت و سرعت به دست آورد. دانشمندان چنین پژوهشهایی را در آزمایشگاههایی با سطح امنیت بالا انجام میدهند و تلاش میکنند که با ایجاد و مطالعهی آنها، بدترین پاتوژنهای ممکن را پیشبینی کنند.
رون فوشیه، ویروسشناس مرکز پزشکی اراسموس در روتردام در سال ۲۰۱۱ اعلام کرد که ویروس آنفلوانزای پرندگان H5N1 را بهنحوی تقویت کرده است که میتواند از پرندگان به انسانها منتقل شود و سپس بهعنوان سویه جدیدی از آنفلوانزای مرگبار در بین انسانها منتشر شود.
قبل از کووید ۱۹، ویروس H5N1 بدترین ویروسی بود که از زمان دنیاگیری آنفلوانزای اسپانیایی ۱۹۱۸ زمین را فرا گرفته بود. زمانی که فوشیه آزمایش خود را انجام داد، فقط ۵۶۵ نفر مشخص شده بود که به H5N1 آلوده هستند، اما این عفونت نرخ مرگومیر بالایی داشت: ۵۹ درصد از کسانی که آلوده شده بودند، جان خود را از دست دادند.
فوشیه یکی از خطرناکترین ویروسهای طبیعی آنفلوانزا را که تا بهحال با آن مواجه شدهایم، انتخاب کرده بود و آن را کشندهتر کرده بود. او به دانشمندان دیگر گفته بود که H5N1 را بهگونهای جهش داده است که ازطریق هوا منتقل شود و بهطور قابلتوجهی مسریتر شود. واکسنی برای H5N1 وجود نداشت. ویروس از قبل دربرابر ضدویروسهای تأییدشده برای درمان مقاوم بود.
کشف فوشیه که تاحدودی توسط دولت ایالات متحده تأمین مالی شد، دانشمندان و کارشناسان امنیتی را چنان ترساند که هیئت مشاوران ملی علوم برای امنیت زیستی، در اقدامی بیسابقه از مجلههای ساینس و نیچر خواستند تا بخشهایی از مقالهی او را پیش از انتشار حذف کنند. آنها میترسیدند که برخی از جزئیات و اطلاعات مربوط به جهش بتواند دانشمندان و دولتهای سرکش یا گروهی از تروریستها را قادر سازد تا نسخهی بسیار مسریتری از H5N1 بسازند.
ما در دنیاگیری زندگی کردهایم که هیچکس نمیخواهد شاهد تکرار آن باشد. ممکن است واکسنهای کووید ۱۹ را داشته باشیم اما مسیر آن درجهت بومیشدن ناهموار است و با مرگومیر و بیماری زیادی همراه خواهد بود.
حتی قبل از اینکه بتوانیم امیدوار باشیم که SARS-CoV-2 را ریشهکن کنیم، همانطور که درمورد آبله شاهد آن بودهایم، جهشها و سویههای جدید زیادی وجود خواهد داشت. برخی میتوانند بدن را به شیوههایی تحتتأثیر قرار دهند که هنوز ندیدهایم یا حتی آن را تصور نکردهایم. ما با عدم اطمینان زیادی درمورد چگونگی و زمان جهش پیدا کردن بیشتر ویروس زندگی خواهیم کرد.
بدیهی است که میتوان امیدوار بود پژوهشهای مرتبط با ویروسها در آزمایشگاههایی انجام شود که ایمنی آنها بسیار بالا است و بهشدت تحت نظارت قرار دارد، اما همیشه این طور نیست.
درست پیش از اینکه سازمان جهانی بهداشت ریشهکن شدن آبله را اعلام کند، عکاسی به نام جانت پارکر در یکی از دانشکده پزشکی در بیرمنگام انگلستان کار میکرد. او دچار تب و بدندرد شد و چند روز بعد بثورات قرمزی روی پوست او ظاهر شد. در آن زمان، او فکر میکرد که بیماریاش آبله مرغان است (واکسن آبله مرغان هنوز ساخته نشده بود). اگرچه نقاط ریز و جوشمانندی که او انتظارش را داشت به ضایعات بسیار بزرگتری تبدیل شدند که پر از مایع زردرنگ و شیری بودند.
با بدتر شدن وضعیت، پزشکان تشخیص دادند که او دچار آبله شده است که به احتمال بسیار زیاد از یکی از آزمایشگاههای پژوهشی با امنیت بالای درون همان ساختمانی که او در آن کار میکرد که مدیریت ضعیفی داشت، منشا گرفته بود. متأسفانه از پارکر بهعنوان آخرین فردی که مشخص شد بر اثر آبله مرده است، یاد میشود.
آیا مزیت حاصل از توانایی پیشبینی دقیق جهشهای ویروس بر خطرها عمومی پژوهشهایی که در راستای افزایش عملکرد ویروس انجام میشود (یعنی پژوهشهایی که شامل جهش دادن عمدی ویروسها برای قویتر کردن، مسریتر کردن و خطرناکتر کردن آنها است)، بیشتر است؟ بستگی دارد از چه کسی سؤال کنید، یا بهتر است بگوییم که از چه سازمانی سؤال کنید.
مؤسسه ملی سلامت در سال ۲۰۱۳ یک سری دستورالعملهای ایمنی زیستی را برای انجام پژوهش روی H5N1 و دیگر ویروسهای آنفلوانزا اعلام کرد، اما این دستورالعملها محدود بودند و شامل ویروسهای دیگر نمیشدند.
دفتر سیاست علم و فناوری کاخ سفید در سال ۲۰۱۴ روند جدیدی را برای ارزیابی خطرها و مزایای آزمایشهای تقویت عملکرد ویروسها اعلام کرد. این دستورالعملها شامل آنفلوانزا و ویروسهای مرس و سارس میشد. اما سیاست جدید همچنین مطالعات موجود برای تولید واکسن آنفلوانزا را متوقف کرد.
بنابراین، دولت آمریکا در سال ۲۰۱۷ تغییر جهت داد. در آن زمان، شورای مشورتی امنیت زیستی ایالات متحده تشخیص داد که چنین پژوهشهایی برای امنیت عمومی خطری ندارند. در سال ۲۰۱۹، دولت ایالات متحده اعلام کرد که حمایت مالی دور جدیدی از آزمایشهای افزایش عملکرد ویروسها را با هدف افزایش قدرت سرایت آنفلوانزای پرندگان H5N1 از سر گرفته است.
در همین حین، این فراز و نشیبها مانع از دستیابی عوامل سرکش به مقالات پژوهشی منبع باز و سفارش پستی مواد ژنتیکی نمیشود. وقتی صحبت از زیستشناسی مصنوعی میشود، کارشناسان امنیت بهخصوص نگران مسائل استفاده دوگانه هستند. استراتژیهای قدیمی محافظت از جمعیتها دربرابر دشمنی که محصولات ژنی یا مولکولهای طراح را برای استفاده بهعنوان سلاح زیستی تغییر داده است، کارساز نخواهد بود.
در مقالهای که سال ۲۰۲۰ در مجلهی CTC Sentinel منتشر شد، کن ویکایزر، بیوشیمیدان و معاون تحقیقات آکادمی نظامی ایالات متحده (وست پوینت) نوشت:
همانطور که تکنیکهای مهندسی مولکولی قویتر و فراگیرتر میشوند، احتمال رویارویی با یک یا چند مورد از این تهدیدها به حقیقت نزدیکتر میشود. تغییر در چشمانداز تهدیدها که بهواسطهی این تکنیکها ایجاد میشود، فقط با ساخت بمب اتم قابل مقایسه است.
در دسامبر ۲۰۱۷، دولت ترامپ دستورالعملهای جدیدی را منتشر کرد که راه را برای انجام پروژههای تحت حمایت دولت درزمینهی تقویت عملکرد ویروسها نهتنها برای نظارت بر پاتوژنهای احتمالی جدید، بلکه برای تشویق مطالعه جهشهای افزایش عملکرد هموار کرد. برای سایر کشورها این مسئله پیام مشخصی را منتشر میکند: ایالات متحده درحال کار روی سلاحهای زیستی ویروسی است. بدترین چیزی که اکنون ممکن است رخ دهد، مسابقهای درزمینه ایجاد سلاحهای زیستی است.
ممنوع کردن پژوهشهایی که روی افزایش عملکرد ویروسها انجام میشود، به معنای توقف کار روی ویروسهای مصنوعی، واکسنها، ضدویروس یا آزمایشهای ویروسی نیست. ما توسط ویروسها احاطه شدهایم. آنها بخش مهم و جداییناپذیری از اکوسیستمهای ما هستند. ویروسها را میتوان برای عملکردهای مهم مهار کرد. کاربردهای سودمند آنها شامل ساخت آنتیبیوتیکهای دقیق برای از بین بردن میکروبهایی که کشتن آن سخت است، درمانهای سرطان و ابزارهای تحویل ژندرمانی است.
باید به همان اندازه که بر توسعه فناوریهای هستهای نظارت میکنیم، این نوع از پژوهشها را هم بهشدت تحت نظارت داشته باشیم. کشورها معمولاً حین بحران دور هم جمع میشود، نه قبل از آن. توافق بر سر خطر آسان است، اما توافق بر سر دیدگاه مشترک و تحول بزرگ بسیار دشوارتر است. اما میتوان کشورها برای همکاری برای منافع عمومی تشویق کرد، زیرا توسعه اقتصاد زیستی برای آنها بهتر از این است که منابع خود را صرف ساخت ابزارهای جدیدی برای جنگ زیستی کنند.
یکی از مدلهای موفق «نظام مدیریت پولی برتون وودز» است. این پیمان در سال ۱۹۴۴ بین متفقین جنگ جهانی دوم ایجاد شد و شالودهی سیستم پولی جهانی جدیدی بود. ازجمله مفاد این توافقنامه، طرحهایی برای ایجاد دو سازمان جدید بود که وظیفه نظارت بر سیستم جدید و ارتقای رشد اقتصادی را برعهده داشتند: بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول. کشورهای مشارکتکننده در این پیمان موافقت کردند که همکاری کنند. اگر پول یک کشور خیلی ضعیف میشد، کشورهای دیگر به کمک او میآمدند. اگر ارزش پول کشوری از حد مشخصی کمتر میشد، صندوق بینالمللی پول، با دادن وام آن کشور را نجات میداد.
کشورهای عضو همچنین موافقت کردند که از جنگ تجاری اجتناب کنند. اما صندوق بینالمللی پول مانند یک بانک مرکزی جهانی عمل نمیکند. درعوض، بهعنوان نوعی کتابخانه رایگان عمل میکند که اعضای آن میتوانند در صورت نیاز از آن قرض بگیرند، درحالیکه باید برای تداوم سیستم، به خزینه طلا و ارز آن کمک کنند. درنهایت، سیستم برتون وودز شامل ۴۴ کشور شد که در تنظیم قوانین و ارتقای تجارت بینالمللی به اتفاقنظر رسیدند. سیستم برتون وودز در دهه ۱۹۷۰ منحل شد، اما صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هنوز پایهی قدرتمندی برای تبادل بینالمللی ارز هستند.
سیستم پیشنهادی درخصوص اطلاعات ژنتیکی، بهجای نظارت و تنظیم خزانه جهانی پول، خزانه جهانی دادههای ژنتیکی را تحتکنترل خواهد داشت. کشورهای عضو موافقت خواهند کرد که از سیستم ردیابی تغییرناپذیر مبتنیبر بلاکچین برای ثبت توالیهای ژنتیکی و نیز قطعات، سفارشات و محصولات استانداردشده استفاده کنند. این نوع سیستم جهانی شرکتها را ملزم میکند تا با جستجوی قطعات ژنی سفارششده در چندین پایگاه DNA که شامل توالیهای عوامل بیماریزای خطرناک و توکسینهای شناخته شده است، مشخص کنند که آیا سفارشدهنده بهدنبال توالیهای خطرناک است. آنها سپس خریداران را احراز هویت میکنند و معاملات را در پایگاه داده عمومی ثبت میکنند.
این مخزن جهانی از دادههای ژنتیکی شامل DNA میشود که حساسترین و شخصیترین اسرار ما را آشکار میکند. شرکتهای بیمه، پلیس و دشمنان بهشدت به این اطلاعات علاقهمند هستند. حداقل ۷۰ کشور اکنون اطلاعات DNA را در سطح ملی نگهداری میکنند که برخی از آنها شامل دادههایی است که بدون رضایت آگاهانه جمعآوری شدهاند.
در رویکرد کلی نسبتبه این پایگاههای داده، DNA بهعنوان ابزار پلیسی درنظر گرفته میشود و این نگرش، فرصت ترکیب دادههای ژنتیکی را برای انجام پژوهشهای بزرگ که میتواند برای همه ما مفید باشد، میگیرد. اما کشور کوچکی با ۱/۳ میلیون نفر جمعیت، راه بهتری را در این زمینه نشان میدهد.
استونی از جایگاهی آسیبپذیر در شمال اروپا، نزدیک به روسیه ناسازگار، چیزی را ساخته است که مدتها بهعنوان یکی از پیشرفتهترین اکوسیستمهای دیجیتالی جهان شناخته میشود. هویت دیجیتالی صادرشده ازسوی دولت به ساکنان این کشور این امکان را میدهد که با خیال راحت تراکنشهای آنلاین را با مراکز دولتی، دفاتر مالیاتی و ثبت و بسیاری از خدمات عمومی و خصوصی دیگر انجام دهند.
شهروندان استونی از سال ۲۰۰۵ با استفاده از شناسه دیجیتالی خود برای احراز هویت به صورت الکترونیکی رای دادهاند. همان شناسه دیجیتالی بهعنوان ستون اصلی سیستم بهداشت و درمان استونی عمل میکند و شهروندان و سوابق بهداشتی و پزشکی ذخیرهشدهی آنها را به پزشکان و ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی متصل میکند.
اکوسیستم دیجیتالی استونی همچنین انجام پژوهشهای ژنتیکی مبتنیبر دادهها را آسانتر میکند. بیوبانک این کشور شامل اطلاعات ژنتیکی و سلامتی ۲۰ درصد از بزرگسالان است که با شرکت در برنامههای تحقیقات پزشکی موافقت کردهاند. سیستم استونی به آنها کلاسهای آموزشی رایگان درمورد تعیین ژنوتیپ و موارد مرتبط ارائه میدهد که مردم واقعا در آنها شرکت میکنند. سیستم شناسه دیجیتال همچنین امنیت و ناشناس بودن شرکتکنندگان را تضمین میکند.
در سیستم بیوتکنولوژی برتون وودز، کشورهای عضو میتوانند سیستم شناسه دیجیتالی مبتنیبر بلاکچین مشابهی را ایجاد کنند تا کتابخانهای تغییرناپذیر از دادههای ژنتیکی شخصی را برای برنامههای پژوهشی ایجاد کنند. مدل استونی برای رضایت آگاهانه مدل خوبی برای کشورهای عضو این سیستم پیشنهادی خواهد بود. سپس کشورهای عضو درصدی از دادههای ژنتیکی جمعیت خود را در مخزنی جهانی به اشتراک خواهند گذاشت. چنین سیستمی موجب ترویج استفاده و توسعه مسئولانه دادههای ژنتیکی میشود و مسئولیتپذیری را به همراه خواهد داشت. سیستم استاندارد ذخیره و بازیابی توالیهای ژنتیکی، بازرسی را آسانتر و مقیاسپذیرتر میکند.
خطرها سوءاستفاده از دستاوردهای زیستشناسی مصنوعی بهطرز غیرقابل تصوری زیاد است. درحالحاضر، اشکال جدید حیات که هرگز قبلا در طبیعت وجود نداشتهاند، درحال ایجاد هستند. برخی از اشکال جدید حیات از کدهای کامپیوتری به سلولها و بافتهای زنده رسیدهاند. تکامل درحال پیشرفت است و اگر این مرحله را بهخوبی تحت کنترل درنیاوریم، آزمایش بیضرر امروز، میتواند به فاجعهای در سطح سیاره منجر شود.