نتیجه یک بررسی: سلامت روان نسل جوان در همهجای دنیا در حال بدتر شدن است
شکی وجود ندارد که بیماریهای روانی عامل اصلی درد و رنج انسانها در سراسر جهان هستند. اما شاید پرداختن به مسائل مرتبط با بیماریهای روانی در قیاس با پرداختن به مشکلات عمیق دیگری مانند بیماریهای جسمی یا فقر دشوارتر باشد. بیشتر اوقات به اهمیت مسائل روانی و بهداشت روان در افراد کمتوجهی میشود؛ اما دلیل این تفاوت نگرش چیست؟ به باور برخی، یکی از دلایل اینکه اساساً اولویت و وزن کمتری برای تأثیر مسائل روانی بر سلامت کلی افراد قائل هستیم به این خاطر است که سلامت روانی و ذهنی را نمیتوان بهآسانی مورد سنجش کمی و کیفی قرار داد.
این همان چیزی است که پروژهی سلامت روان میلیون (Mental Health Million) در آزمایشگاه ساپین قرار است به آن بپردازد. آزمایشگاه ساپین یک سازمان غیرانتفاعی است که در سال ۲۰۱۶ میلادی برای مطالعهی ذهن انسان تأسیس شد. این گروه در ماه گذشتهی میلادی (مارس ۲۰۲۲) دومین گزارش سالانهی خودشان پیرامون وضعیت روانی مردم جهان را منتشر کردند؛ گزارشی که در آن از ۲۲۰ هزار نفر از ۳۴ کشور مختلف دنیا و ازطریق پرسشنامههای ضریب سلامت روان (MHQ) نظرسنجی شده بود.
پرسشنامهی فوق پس از ناامیدی و احساس نیاز گروه علمی پیرامون نبودن یک ابزار امتیازدهی واحد و جامع بهمنظور به تصویر کشیدن طیف کاملی از سلامت و بهزیستی روانی در میان یک جمعیت مشخص از انسانها ایجاد شد. آنها بهدنبال پرسشنامهای بودند که افراد را نه صرفاً از نظر داشتن بیماری یا اختلالات روانی خاص، بلکه از حیث داشتن حس مساعد و سلامت روان هم مورد ارزیابی قرار دهد. آنها پس از بررسی تعدادی از ابزارها یا پرسشنامههای بالینی موجود، به فهرستی از ۴۷ عامل کلیدی برای استفاده بهعنوان پرسشهایی در مقیاس MHQ رسیدند. نتیجهی نهایی پرسشنامهای است که میتواند بهصورت آنلاین توسط پاسخدهندگان در حدود ۱۵ دقیقه پر شود. این نظرسنجی بهطور رایگان برای هر کسی که میخواهد در آن شرکت کند دردسترس است و شرکتکنندگان در این مطالعه عمدتاً ازطریق تبلیغات فیسبوک و گوگل جذب شدند. پژوهشگران خودشان هم اذعان دارند که شاید چنین رویکردی در جذب شرکتکننده برای پرسشنامه لزوما منجر به حصول نمونهای درست از جمعیت نشود. بااینحال روش یکسانی در همهی کشورهای مورد بررسی استفاده شده است.
ورودیهای پرسشنامه برای محاسبهی امتیاز کلی بین ۱۰۰- تا ۲۰۰+ استفاده میشوند و طیف کاملی در این میان به دست میآید. در یک سوی طیف حالت افسرده برای بدترین حالت درنظر گرفته میشود. سوی دیگر طیف هم که بهترین حالت از نقطه نظر پرسشنامه را نمایندگی میکند با عبارت کامیاب یا موفق شناخته میشود. ۴۷ عامل کلی بسته به تمرکزشان بر یک جنبهی خاص از رفاه در پنج حوزهی مختلف سازماندهی شدهاند: خلقوخو و دیدگاه، انگیزه و محرک، خودِ اجتماعی، ارتباط ذهن و بدن و درنهایت شناخت و ادراک. امتیازات جداگانه برای هر کدام از این حوزهها لحاظ میشود. پرسشنامهی MHQ پرسشنامهای مورد تأیید و کارآمد است. همچنین ثابت شده است که MHQ نتایج قابل اعتمادی را در تستهای مجدد ارائه میدهد و نمرات منفی بهشدت با واجد شرایط بودن فرد برای تشخیص DSM-5 مرتبط هستند. نتایج همچنین پیشبینیکنندهی میزان بهرهوری نیز هستند.
حال جوانترها خوب نیست
یکی از یافتههای برجستهی این بررسیها، کاهش نگرانکنندهی بهزیستی و سلامت روانی در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال بود. در این میان یک امر تعجببرانگیز هم وجود دارد: در نظرسنجیهای قبلی سلامت روان (که البته عمدتاً فقط در ایالات متحده متمرکز بودند و از ابزارهای اندازهگیری مختلفی استفاده میکردند) عموماً گرایش به نمایش منحنی U شکلی از سلامت روان افراد را در طول زندگی آنها وجود دارد. در این نمودارها اغلب جوانترین و مسنترین دستههای سنی گروهها بهترین عملکرد را داشتند و یک شیب هم برای میانسالان در نمودار مشاهده میشد.
درحالیکه نگرانیها در مورد وضعیت سلامت روان جوانان بهطور خاص در ایالات متحده در حال افزایش است، ولی تارا تیاگاراجان، بنیانگذار و دانشمند ارشد آزمایشگاه ساپین بر این باور است که موضوع اخیر مختص یک کشور خاص نیست و مسئلهای جهانی است. گفتنی است که یک نظرسنجی جدید از سوی مرکز مقابله با بیماریهای ایالات متحده نشان داد که بیش از چهار نفر از هر ۱۰ نوجوان در گزارشهایشان اظهار کردهاند که بهطور مداوم احساس غم یا ناامیدی دارند.
این روند پیشتر و قبل از همهگیری کووید ۱۹ هم وجود داشت، اما بین سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ بهطور قابلتوجهی بدتر شد. کووید اوضاع را بدتر کرد و در دوران همهگیری، درصد کل افرادی که در محدودهی ارزیابی «در حال تقلا» یا «افسرده» قرار میگرفتند، بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ دو برابر شد و به ۳۰ درصد رسید. باید توجه کرد که این تغییر بیشتر با تعطیلیها و بسته شدنهای دوران قرنطینه مرتبط بود تا آسیب مستقیم ناشی از همهگیری و ویروس.
محققان علل مختلفی را در نظر گرفتند؛ علتهایی از قبیل نابرابری درآمد، بیثباتی سیاسی، ناآرامیهای مدنی؛ اما مسئله این است که هیچ یک از این عوامل بهطور مداوم در سراسر جهان بدتر نشده است. سخن فوق بدین معنی نیست که در دنیای امروز این مسائل وجود ندارند؛ اما استدلال مد نظر پژوهشگران بیشتر بر این امر تأکید میکند که مسائل فوق همواره در دنیا وجود داشتهاند و درنتیجه، وخیمتر شدن اوضاع سلامت روان بایستی یک دلیل جامعتر و فراگیرتر داشته باشد.
در اینجا یک عامل به معنی واقعی کلمه دارای ماهیت جهانی است: افزایش استفاده از تلفنهای هوشمند و دسترسی به اینترنت. با وجود نگرانیهای طولانیمدت درمورد آسیب گوشیهای هوشمند و رسانههای اجتماعی بر سلامت روان، بهویژه برای جوانان، مطالعات موجود نتایج متفاوتی را نشان داده است.
اما محققان گزارش سلامت روان میلیون حدس میزنند که شاید عامل کلیدی خود اینترنت نباشد؛ بلکه زمان صرفشده در اینترنت دارای اهمیت بیشتری برای این پژوهش باشد. آمارهای جهانی اخیر حاکی از آن است که افرادی که به اینترنت دسترسی دارند بهطور متوسط ۷ تا ۱۰ ساعت در روز را بهصورت آنلاین سپری میکنند. سپری شدن این میزان از زمان در اینترنت میتواند تعامل حضوری را که کلید ایجاد یک خودِ اجتماعی قوی در فرد است، از بین ببرد.
وضعیت نامطولب شاخصهای MHQ طی دورهی پاندمیک کرونا در این دو نمودار مشهود است
ایجاد مهارتها و روابط اجتماعی نیازمند زمان و تجربه است. اما تیاگاراجان معتقد است که جوانترین نسل دنیا در حالی به بازهی ۱۸ تا ۲۴ سالگی و دوران دانشگاه خود رسیدهاند که در قیاس با نسلهای قبل اساسا تنها از یکدهم تخصص متداول در حل مسائل اجتماعی، زندگی مشترک، همزیستی به روشهای سازنده و بدون درگیری بهره میبرند. وی ادامه میدهد:
من فکر میکنم بسیاری از ناآرامیها و درگیریها ممکن است کاملاً به همین تجربه و تخصص مربوط باشد، زیرا یک فرد در دنیای امروز و در ۱۸ سالگی، همان تجربهای از تعامل با مردم را دارد که در نسلهای گذشته یک کودک ۷ یا ۸ ساله داشت.
چرا رفاه مهم است
اگر کاهش موجود در بهزیستی ذهنی در میان جوانان به استفاده از اینترنت و چربش آن به سپری کردن زمان در قالب محافل اجتماعی حضوری مربوط باشد، میتوان نتیجه گرفت که انزوای حاصل از قرنطینهها بهطور ویژهای به گروه ۱۸ تا ۲۴ ضربه میزند. از طرفی مطالعات قبلی نشان میدهد که نمرات بهزیستی روانی پایین در سطح یک کشور با نرخ بالاتر خودکشی، خشونت جنسی و تجاوزهای خشونت آمیز، بهویژه برای گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال در ارتباط است.
تجربه تعاملات اجتماعی واقعی نسل جدید در قیاس با گذشتگان همسال خودشان بسیار کمتر است
تیم ملی سلامت روان امیدوار است که MHQ درک بهتری از این موضوع کلیدی را پیش رویمان بگذارد. مسلماً این پرسشنامه دارای نقصهایی است؛ مثلاً پرسشنامه فقط بهصورت آنلاین و تنها به چهار زبان (انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی و عربی) دردسترس قرار گرفته و اکثراً شرکتکنندگانی را جذب میکرد که در موقعیت مناسب برای مشاهدهی تبلیغات آنلاین بودند. این جمعیت ممکن است از جهاتی نتواند کل جمعیت جهان یا یک جامعهی بزرگ را نمایندگی کند. برای نمونه یک گزاره پیرامون وضع اجتماعیاقتصادی شرکتکنندگان مطرح میشود. کاربران اینترنت بهویژه در کشورهای فقیرتر، احتمالاً ثروتمندترین و تحصیلکردهترین بخش جمعیت آن کشور هستند و احتمالاً از جهات دیگر با میانگین واقعی موجود در آن جامعه تفاوت داشته باشند.
حتی در کشورهایی هم که دسترسی به اینترنت در همهجا بهطور راحت وجود دارد، جوانانی که بیشترین زمان را در اینترنت میگذرانند (و درنتیجه ممکن است بیشتر از اثرات منفی رفاهی ناشی از آن آسیب دیده باشند) احتمالاً بیش از سایر گروههای جامعه در این نظرسنجیها حضور داشتهاند. از سویی دیگر عکس این موضوع هم قابل تأمل است. در میان افراد مسنتر، آنهایی که با اینترنت آشنا هستند شاید دارای شرایط کلی بهتری از حد معمول متداول برای آن گروه سنی باشند؛ مثلا این افراد ممکن است دارای تحصیلات بالاتری بوده باشند و همین امر بر جامعهی مورد نمایندگی بالای ۶۵ سال در این نظرسنجی تأثیرگذار باشد.
همچنین عوامل فرهنگی میتوانند بر نحوهی تفسیر افراد از سؤالات نظرسنجی و همچنین نحوهی ارتباط آنها با مفهوم سلامت و بیماری روانی تأثیر بگذارند. این امر باعث دشوارتر شدن تحلیل الگوهای موجود در سطح کشور با شاخصهای فرهنگی میشود.
ثروت همیشه مساوی خوشبختی نیست
به نظر میرسد که کشورها و فرهنگها از راههای غیرمنتظرهی دیگری که شاید کمتر به آنها توجه میشود بر رفاه و سلامت روانی تأثیر میگذارند. مثلا بهطور متناقضی، تولید ناخالص داخلی ملی بالاتر در این نظرسنجی با رفاه گزارششده توسط خود افراد شرکتکننده همبستگی کمتری داشت و کشورهای انگلیسیزبان شامل ایالات متحده، بریتانیا، ایرلند، کانادا، استرالیا و نیوزیلند بدترین میانگین نمرات را داشتند. این در حالی است که همهمان میدانیم کشورهای فوق در ردیف ثرومندترین کشورهای توسعهیافتهی دنیا قرار دارند. تیاگاراجان از دیدن چنین نتایجی ابزار شگفتی میکند.
این گزارش همچنین به عوامل فرهنگی در سطح کشورها، با اتکا به شاخصهای گردآوریشده توسط پروژهی گلوب گیرت هافستد در دانشگاه ماستریخت پرداخته بود. از میان عوامل مورد بررسی، جهتگیری عملکرد، که میزان پاداشها و قدرشناسی برای افراد را براساس عملکرد شغلی میسنجد، قوی ترین همبستگی منفی را با میانگین نمرات MHQ در یک کشور داشت. این در حالی بود که جوامع پیشرو در این جنبه، عموما دارای اقتصاد قویتر و شاخصهای توسعهی انسانی بالاتر بودند.
فرهنگی که منجر به توسعه اقتصادی شود لزوماً به افزایش سطح سلامت روان منتهی نمیشود
از سوی دیگر، عوامل مربوط به فاصلهی قدرت بیشتر (فرهنگهایی که توزیع نابرابر و سلسله مراتبی قدرت را پذیرفتهاند)، اجتناب از عدم قطعیت (فرهنگهایی که بر هنجارها و قوانین اجتماعی تأکید دارند) و جمعگرایی درون گروهی یا خانوادگی (جوامعی که ابراز حس افتخار و وفاداری نسبت به خانواده و انسجام درون خانوادهها رایج است) همگی با بهزیستی روانی همبستگی مثبت دارند. برپایهی آنچه که در گزارش آمده است:
در مجموع این روابط تصویری شگفتانگیز اما ثابت را ترسیم میکنند: فرهنگی که در آن هر یک از ما برای خودمان هستیم و براساس عملکردمان قضاوت و طبقهبندی میشویم ممکن است برای رشد اقتصادی خوب باشد؛ اما به رفاه روانی جمعی ما آسیب بزند.
پروژهی سلامت روان میلیون تأیید میکند که دادههای نظرسنجی و گزارش آنها تنها گام اول بوده و طبعا تحقیقات بیشتری مورد نیاز است. دادههای آنها در صورت درخواست دردسترس محققان است و حدود ۲۰ سازمان مختلف به امید یافتن راههایی برای بهبود آسایش و رفاه ذهنی در سراسر جهان درحالحاضر مشغول کار روی آن دادهها هستند. بهگفتهی دنور براون، استاد روانشناسی در دانشگاه تگزاس که روی تأثیرات فعالیت بدنی و خواب بر سلامت روان مطالعه میکند:
این یافتهها نشان میدهد که ما نمیتوانیم برای درک بهزیستی ذهنی رویکردی بیهدف داشته باشیم.
در گذشته، اندازهگیری اثرات بهداشت روانی سیاستها دشوار بود. هنگام تصمیمگیری در مورد قرنطینههای کووید ۱۹، در نظر گرفتن رفاه جمعیت در تجزیهوتحلیلهای مربوط به هزینه-فایده تقریباً غیرممکن بود؛ اما هزینههای سلامت روان واقعی است و پروژهی سلامت روان میلیون نشان میدهد که ما نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.