چرا هنوز انسان را شبیهسازی نکردهایم؟
در سال ۱۹۹۶، گوسفند دالی بهعنوان اولین پستانداری که با موفقیت از سلولی بالغ شبیهسازی (کلونسازی) شده بود، در سراسر جهان به سرتیتر خبرها تبدیل شد. بسیاری از مفسران فکر کردند این دستاورد شتابدهندهی عصر شبیهسازی خواهد بود و برخی گمانهزنی کردند که اولین کلون انسان باید در چند سال آینده ایجاد شود.
برخی افراد میگفتند کلونهای انسانی میتوانند به ریشهکنی بیماریهای ژنتیکی کمک کنند؛ درحالیکه دیگران براین باور بودند که فرایند شبیهسازی درنهایت میتواند نقایص تولد را حذف کند (با وجود پژوهشی از دانشمندان فرانسوی در سال ۱۹۹۹ که نشان میداد شبیهسازی ممکن است خطر بروز نقایص تولد را افزایش دهد).
عکسی از دالی، گوسفند شبیهسازیشده در روسلین اسکاتلند در ۲ سپتامبر ۱۹۹۷. بسیاری بر این باور بودند که دالی میتواند آغازگر عصر طلایی شبیهسازی باشد.
از زمان موفقیت دلی، ادعاهای متعدد و بیاساسی دربارهی برنامههای موفق شبیهسازی انسان وجود داشته است. در سال ۲۰۰۲، بریژیت بواسلیه، شیمیدان فرانسوی و طرفدار متعصب رائلیسم، ادعا کرد که او و گروهی از دانشمندان اولین انسان شبیهسازیشده را ایجاد کردهاند. البته بواسلیه مایل نبود یا درواقع نمیتوانست هیچ مدرکی ارائه کند و دیگران معتقد بودند که دروغ میگوید. بنابراین، چرا تقریباً ۳۰ سال پیش از دالی، انسانها هنوز شبیهسازی نشدهاند؟ آیا دلیل این موضوع دلایل اخلاقی است یا موانع فنی وجود دارد یا اصلاً این کار ارزشی ندارد؟
بهگفتهی مؤسسهی ملی تحقیقات ژنوم انسان ایالات متحدهی آمریکا (NHGRI)، کلونینگ اصطلاح گستردهای است که میتواند برای توصیف طیف وسیعی از فرایندها و رویکردها استفاده شود؛ اما هدف همیشه تولید نسخههای ژنتیکی یکسان از موجودیتی زیستی است.
در هر تلاشی برای شبیهسازی انسان، بهاحتمال زیاد از تکنیکهای شبیهسازی تولیدمثلی استفاده خواهد شد. در این رویکرد، سلول بدنی بالغ (احتمالاً سلول پوست) استفاده میشود. دیانای که از این سلول استخراج میشود، درون سلول تخم یک اهداکننده قرار داده میشود که هستهی حاوی دیانای خودش حذف شده است. سپس، سلول تخم پیش از کاشت در رحم مادهای بالغ، در ظرف آزمایشگاه شروع به رشد میکند.
اگرچه درحالیکه دانشمندان بسیاری از پستانداران ازجمله گاو، بز، خرگوش و گربه را شبیهسازی کردهاند، انسانها به این فهرست نپیوستهاند. هنک گریلی، استاد حقوق و ژنتیک دانشگاه استنفورد، درزمینهی مسائل اخلاقی، حقوقی و اجتماعی ناشی از پیشرفت در علوم زیستی متخصص است. وی گفت: «فکر میکنم دلیل قانعکنندهای برای شبیهسازی انسان وجود نداشته باشد.»
نگرانیهای اخلاقی دربارهی شبیهسازی انسان بسیار زیاد و متنوع هستند. طبق دانشنامهی بریتانیکا، مسائل بالقوه شامل خطرهای روانی و اجتماعی و فیزیولوژیکی میشود. این موارد شامل این ایده است که شبیهسازی با احتمال زیاد مرگ همراه است و نگرانی دربارهی استفادهی طرفداران بهنژادی انسان از شبیهسازی وجود دارد. علاوهبراین طبق دانشنامهی یادشده، شبیهسازی میتواند اصول کرامت و آزادی و برابری انسان را نقض کند. شبیهسازی پستانداران ازنظر تاریخی موجب نرخ بسیار زیاد مرگومیر و ناهنجاریهای رشدی در جانوران حاصل از این فرایند شده است.
یکی دیگر از مشکلات اصلی شبیهسازی انسان است که بهجای ایجاد نسخهی یکسانی از فرد اصلی، فردی را تولید میکند که افکار و عقیدههای خاص خود را دارد. گریلی توضیح داد: «همهی ما کلونها را میشناسیم؛ دوقلوهای همسان کلونهای یکدیگر هستند. بنابراین، میدانیم که کلونها یک فرد نیستند.» گریلی ادامه داد کلون انسان فقط ساختار ژنتیکی مشابه با فرد دیگر خواهد داشت و آنها در موارد دیگری مانند شخصیت یا اخلاق یا حس شوخطبعی مشترک نیستند: این موارد در هر فرد منحصربهفرد خواهد بود.
همانطورکه بهخوبی میدانیم، انسانها چیزی فراتر از محصول سادهی DNA خود هستند. درحالیکه امکان بازتولید مادهی ژنتیکی وجود دارد، امکان تکرار دقیق محیط زندگی یا ایجاد پرورش دقیقاً یکسان یا مواجهه دو فرد با تجارب کاملاً یکسان در زندگی وجود ندارد.
آیا شبیهسازی انسان فایدهای هم دارد؟
اگر دانشمندان بخواهند انسان را شبیهسازی کنند، آیا این کار مزیت علمی یا مزیت دیگری دارد؟ گریلی بر این موضوع تأکید کرد که نادیدهگرفتن نگرانیهای اخلاقی این کار غیرممکن است. وی اضافه کرد موردی وجود ندارد که انجام این کار را ضروری کند. بااینحال، اگر ملاحظات اخلاقی بهطورکلی کنار گذاشته شود، یکی از مزیتهای تئوریکی ایجاد انسانهای ازنظر ژنتیکی یکسان برای اهداف پژوهشی است.
گریلی گفت برخی از مزیتهای بالقوهی مرتبط با شبیهسازی انسانها تا حدی با پیشرفتهای علمی دیگر غیرضروری شده است. او افزود: «ایدهی استفاده از رویانهای شبیهسازیشده برای اهدافی بهجز تولید نوزاد، برای مثال برای تولید سلولهای بنیادی رویانی انسانی شبیه سلولهای فرد اهداکننده، در اوایل دههی ۲۰۰۰ بهطور گسترده محل بحث بود». بااینحال، این خط از پژوهشها پس از سال ۲۰۰۶، یعنی سالی که سلولهای بنیادی پرتوان القائی (iPSCs) کشف شدند، از اهمیت افتاد. سلولهای بنیادی پرتوان القایی سلولهای بالغی هستند که مجدداً برنامهریزی شدهاند تا شبیه سلولهایی باشند در مراحل ابتدایی توسعه قرار دارند.
طبق مقالهی منتشرشده در مجلهی نیچر، شنایا یاماناکا، پژوهشگر ژاپنی سلولهای بنیادی و برندهی جایزهی نوبل سال ۲۰۱۲، وقتی داشت روی این موضوع کار میکرد که چگونه سلولهای موش بالغ را با استفاده از چهار فاکتور ژنتیکی به مرحلهی شبیه مرحلهی رویانی برگرداند، به این کشف دست پیدا کرد. سال بعد، یاماناکا درکنار جیمز تامپسون، زیستشناس معروف آمریکایی، موفق شد همین کار را با سلولهای انسانی انجام دهد. وقتی این سلولها به حالت پرتوان شبیه مرحلهی رویانی برمیگردند، ایجاد منبع نامحدودی از هر نوع سلول انسانی موردنیاز برای اهداف درمانی ممکن میشود. گریلی گفت: «بهجای استفاده از رویان، میتوانیم همین کار را با سلولهای پوست انجام دهیم.»
دیاگرام فوق سلولهای بنیادی پرتوان القائی (iPSCs) و پتانسیل آنها را درزمینهی پزشکی ترمیمی نشان میدهد.
براساس مقالهای که سال ۲۰۱۵ در مجلهی Frontiers in Cell and Developmental Biology منتشر شد، امروزه از سلولهای بنیادی پرتوان القائی میتوان برای پژوهش درزمینهی مدلسازی بیماریها و کشف دارو و پزشکی ترمیمی استفاده کرد.
گریلی افزود شبیهسازی انسان ممکن است دیگر حوزهی جذابی از مطالعات علمی نباشد؛ بههمیندلیل، در سالهای اخیر پیشرفت بسیار کمی کرده است. او خاطرنشان کرد که درحالحاضر ویرایش ژنوم ردهی سلولی زایشی موضوع جالبتری در ذهن عموم است. ویرایش یا مهندسی ردهی سلول زایشی فرایند یا مجموعهای از فرایندها است که تغییرات دائمی را در ژنوم فرد ایجاد میکند. این تغییرات میتوانند به ارث برسند؛ یعنی از والد به فرزند منتقل خواهند شد.
چنین ویرایشی بحثبرانگیز و هنوز کاملاً درک نشده است. در سال ۲۰۱۸، كميتهی اخلاق زيستی شورای اروپا که نمایندهی ۴۷ کشور اروپایی است، بیانیهای را با این مضمون منتشر کرد که اخلاق و حقوق انسانی باید هدایتگر هرگونه استفاده از فناوریهای ویرایش ژنوم در انسان باشد و نیز اضافه کرد که کاربرد تکنولوژیهای ویرایش ژن روی رویانهای انسان، خصوصاً هرگونه تغییر ژنوم انسان که بتواند به نسلهای آینده منتقل شود، مسائل اخلاقی و اجتماعی و ایمنی زیادی را ایجاد میکند. گفتنی است شورا خاطرنشان کرد که حمایت قوی برای استفاده از چنین فناوریهای مهندسی و ویرایشی برای درک بهتر علل بیماریها و درمان آینده آنها وجود دارد.
جرج چرچ، دانشمند ژنتیک و مهندسی مولکولی در دانشگاه هاروارد، این اظهارنظر گریلی را تأیید میکند که ویرایش ردهی سلول زایشی احتمالاً در آینده توجه علمی را به خود جلب کند. او به لایوساینس گفت: «ویرایش ردهی سلول زایشی مبتنیبر شبیهسازی از ویرایش ژنوم سوماتیک معمولاً دقیقتر است و میتواند شامل ژنهای بیشتری باشد و بهطرز کارآمدتری به همهی سلولها تحویل داده میشود.» ناگفته نماند او با تأیید این مسئلهی پژوهشگران، هنوز بر این نوع ویرایش تسلط کامل ندارند. وی درپایان گفت: «معایب بالقوهی آن ایمنی و کارایی و دسترسی عادلانه برای همه است.»
نظرات