دنیاگیری قارچی؛ آیا آخرالزمان تخیلی آخرین بازمانده از ما به واقعیت می‌پیوندد؟

یک‌شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۰
مطالعه 4 دقیقه
آفت درخت شاه‌بلوط آمریکایی
تغییرات اقلیمی کره زمین و قدرت ویرانگری قارچ‌ها، این سؤال را در ذهن محققان ایجاد کرده که آیا ممکن است دنیاگیری بعدی توسط قارچ‌ها اتفاق بیفتد یا خیر.
تبلیغات

در تابستان ۱۹۰۴، درختان شاه‌بلوط پارک جانورشناسی نیویورک که اکنون به باغ‌وحش برانکس تبدیل شده است، با مشکلی بسیار جدی مواجه شدند. انتهای برگ‌های سبز و درخشان این درختان، پیچ خورده و به رنگ زرد درمی‌آمدند و روی تنه‌ی درختان لکه‌های قهوه‌ای مایل به زرد یا قرمز ظاهر می‌شد.

تا تابستان سال بعد، تقریباً تمام درختان شاه‌بلوط پارک از بین رفتند و تا سال ۱۹۴۰ تقریباً هیچ درخت شاه‌بلوطی در محدوده‌ی شرق ایالات متحده وجود نداشت. عامل وقوع چنین وضعیت وحشتناکی چیزی نبود جز یک شیطان میکروسکوپی: قارچی به‌نام سوختگی شاه‌بلوط (Cryphonectria parasitica) که باعث ازبین‌رفتن درختان شاه‌بلوط می‌شود.

به‌گزارش ساینس‌نیوز، قارچ سوختگی شاه‌بلوط از درختان شاه‌بلوط ژاپنی وارد آمریکا شده بود. این قارچ پس از ورود به خاک آمریکا، درست مانند آتش‌سوزی در تمام این کشور پخش شد و درختان شاه‌بلوط آمریکایی را تا مرز انقراض عملی پیش برد.

این روزها، هنوز هم درختان شاه‌بلوط آمریکایی در این کشور رشد می‌کنند. این درختان نابالغ که از ریشه‌های زنده‌ی شاه‌بلوط‌های ازبین‌رفته حاصل می‌شوند، به بلندی درختان قدیمی که گاهی ارتفاع آن‌ها به یک ساختمان ۹ طبقه می‌رسید، نیستند و امیدی هم به تبدیل‌شدن آن‌ها به جنگل‌های انبوه وجود ندارد. با توجه به اینکه قارچ سوختگی شاه‌بلوط در محیط باقی می‌ماند، نهال‌های جوان از لحظه‌ی جوانه‌زدن، محکوم به مرگ هستند.

آفت روی تنه‌ی درخت
لکه‌های سوختگی قرمزرنگ روی تنه‌ی درخت شاه‌بلوط در اوهایو

سرنوشت شاه‌بلوط‌های آمریکایی تنها یک نمونه از قارچ‌های ویرانگری است که می‌توانند بذرافشانی کنند. امیلی مونوسن، در کتاب جدیدش به‌نام «آفت: قارچ‌ها و دنیاگیری آینده» گزارش روشن‌گرانه و درعین‌حال وحشتناکی از برخی بیماری‌های قارچی ارائه می‌دهد که درختان کاج و موز، قورباغه‌ها، خفاش‌ها و به‌طور فزاینده‌ای انسان‌ها را تهدید می‌کنند.

به‌گفته‌ی مونوسن، همه‌ی قارچ‌ها بد نیستند و بیشتر آن‌ها حتی زندگی نیز می‌بخشند. او در بخشی از کتاب خود روی این موضوع تأکید می‌کند که قارچ‌ها با کمک به تجزیه‌ی موجودات مرده، مواد مغذی ضروری را بازیافت می‌کنند؛ اما جابه‌جایی‌های مردم بین کشورهای مختلف یا تجارت گیاهان و حیوانات در سراسر جهان سبب می‌شود تا قارچ‌های خارجی به مکان‌های که به آن‌ها تعلق ندارند وارد شوند و با جاندارانی که عادت به زندگی با این قارچ‌های بیگانه ندارند، تماس برقرار کنند. گاهی اوقات این اتفاق عواقب مرگباری به‌دنبال دارد.

نیمه‌ی نخست کتاب روی پیامدهای مرگبار جابه‌جایی قارچ‌ها تمرکز دارد. مونوسن صحبت‌های خود را با سؤالی آغاز می‌کند که ممکن است مهم‌تر از موضوعات دیگر به‌نظر برسد: آیا قارچ‌ها برای مردم خطری دارند؟ او در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «خوشبختانه بدن انسان و دیگر پستانداران برای بیشتر قارچ‌ها مانند دره‌ی مرگ است. دمای داخلی ۳۷ درجه‌ی سانتی‌گراد برای موجوداتی که دمای ۱۲ تا ۳۰ درجه‌ی سانتی‌گراد را ترجیح می‌دهند، بسیار داغ به‌شمار می‌رود.»

علاوه‌بر دمای بدن، سیستم ایمنی ما نیز در دفع دشمنان قارچی بالقوه مهارت بسیار زیادی دارد. درست است که افراد دارای نقص سیستم ایمنی، بیشتر درمعرض ابتلا به انواع عفونت‌ قارچی قرار دارند؛ اما موارد جدی ابتلا به عفونت قارچی درمقایسه با سایر بیماری‌های عفونی، نسبتاً نادر محسوب می‌شود.

اما موضوع نگران‌کننده اینجا است که تغییرات آب‌وهوایی می‌تواند قارچ‌ها را وادار به سازگاری با دماهای بالاتر کند. مونوسن در کتاب خود برای نمونه به قارچ کاندیدا اوریس (Candida auris) اشاره می‌کند که در طول دهه‌ی گذشته یا قبل از آن، برای آلوده‌کردن انسان‌ها تکامل یافته و به‌سرعت در مراکز مراقبت‌های بهداشتی درحال گسترش است. سایر عفونت‌های قارچی در افراد (مانند تب دره) نیز ممکن است در کنار دمای بالاتر، به مناطق جدید گسترش یابند.

تکامل می‌تواند برای جلوگیری از دنیاگیری قارچی وارد عمل شود

دنیاگیری قارچی در گونه‌های دیگر جانداران، این درس را به ما می‌دهد که بیماری‌های قارچی تا چه حد می‌توانند ویرانگر باشند. بیماری شایع قارچی «پژمردگی فوزاریوم»، گیاهانی را که موز زرد جهان را تأمین می‌کنند، از بین می‌برد. در سراسر ایالات متحده آمریکا غارهایی مملؤ از لاشه‌ی خفاش‌ها وجود دارند که براثر سندرم بینی سفید و گرسنگی ناشی از قارچ «Pseudogymnoascus destructans» تلف شده‌اند. محققانی که روی جمعیت قورباغه‌ها در آمریکای مرکزی و دیگر نقاط جهان مطالعه می‌کنند نیز با وحشت شاهد کاهش جمعیت چشمگیر این موجودات بر اثر «قارچ‌های دیگچه‌ای دوزیستان» هستند.

قدرت قارچ‌ها در نابودکردن گیاهان و حیوانات ممکن است باعث ناامیدی ما شود؛ اما مونوسن در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که جای نگرانی نیست و تکامل می‌تواند دست‌به‌کار شود و بشر را از نابودی نجات دهد. گیاهان و حیوانات آسیب‌دیده، برای مقابله‌ی بهتر با دشمنان قارچی خود می‌توانند با آن‌ها سازگار شوند. بااین‌حال، عوامل بیماری‌زا به نفع خود و به گونه‌ای که آن‌ها را نسبت به میزبان خود خیرخواه‌تر کند، تکامل نمی‌یابند؛ بلکه درواقع در راستای تضمین شیوع تغییر می‌کنند.

مونوسن در بخشی از کتاب خود به این موضوع اشاره می‌کند که تعدادی از جمعیت قورباغه‌هایی که توسط کیترید ازبین رفته بودند، اکنون دوباره درحال ظاهرشدن هستند و برخی از آن‌ها نیز با وجود آلوده‌بودن به این قارچ، هیچ نشانه‌ای از بیماری ندارند. به‌گفته‌ی مونوسن این موضوع نشان می‌دهد که درختان هم ممکن است نسبت به قارچ‌ها مقاوم شوند؛ همان‌طور که درختان کاج ساق‌سفید در غرب ایالات متحده ژن‌های دارند که آن‌ها را دربرابر بیماری زنگ تاول کاج سفید مقاوم می‌کند.

انسان‌ها نیز برای پیشگیری از عفونت‌های قارچی باید همکاری کنند

به‌عقیده‌ی مونوسن، انسان‌ها نیز در پیشگیری از گسترش بیماری‌های قارچی می‌توانند کمک‌های موثری ارائه دهند؛ به‌عنوان مثال کمک به چاق‌شدن خفاش‌ها در پاییز، می‌تواند از کشته‌شدن آن‌ها براثر ازبین‌رفتن ذخایر چربی درطول خواب زمستانی که درنتیجه‌ی سندرم بینی سفید اتفاق می‌افتد، جلوگیری کند. برخی از محققان حتی به‌دنبال ایجاد مقاومت طبیعی نیز هستند؛ ازجمله تلاش برای احیای درختان شاه‌بلوط آمریکایی با ایجاد تغییرات ژنتیکی در آن‌ها.

درحال‌حاضر شاید بهترین امید ممکن در این زمینه، پیشگیری از بیماری‌های قارچی باشد. همان‌طور که مونوسن هم در کتاب خود می‌نویسد: «زمانی که انسان‌ها برای اولین‌بار شروع به جابه‌جایی گیاهان و حیوانات، قطع درختان جنگل‌ها و گسترش زمین‌های کشاورزی کردند، هیچ تفکری برای حفاظت از کره‌ی زمین وجود نداشت؛ ولی ما امروزه بهتر به معضلات جهان خود واقف هستیم.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات