زمان مهار امپراطوران داده و گرفتن قدرت از آنها فرا رسیده است
ابتدای امسال، هنگامی که مارک زاکربرگ برای توضیح دربارهی نحوهی دستیابی شرکت مشاورهی سیاسی کمبریج آنالیتیکا به اطلاعات ۸۷ میلیون کاربر فیسبوک بدون اطلاع یا رضایت آنها در برابر کنگره حاضر شد، یکی از سوالهای مهم و هدفدار از جانب لیندزی گراهام، سناتور جمهوریخواه از ایالت کارولینای جنوبی مطرح شد. وی در جلسهی کنگره خطاب به مدیرعامل غول شبکهی اجتماعی پرسید: «بزرگترین رقیب شما کیست؟» پس از آنکه زاکربرگ در پاسخ از گوگل، اپل، آمازون و مایکروسافت با عنوان شرکتهایی که کسبوکارهایشان در برخی جنبهها با محصولات فیسبوک همپوشانی دارد، نام برد، گراهام سوال خود را مجددا به نحو دیگری مطرح کرد:
«اگر من یک خودروی فورد بخرم و برایم خوب کار نکند و از آن خوشم نیاید، میتوانم یک شورولت انتخاب کنم. [اما] اگر از فیسبوک آزردهخاطر شوم، چه محصول مشابهی هست که بتوانم به سمت آن بروم؟» اندکی بعد، سناتور به اصل مطلب بازگشت و پرسید آیا مدیرعامل فیسبوک فکر نمیکند که این شبکهی اجتماعی بر سرویسی که ارائه میکند، انحصار دارد؟ زاکربرگ در پاسخ گفت: «به هیچ وجه چنین تصوری ندارم».
اما در نظر بسیاری از افراد، فیسبوک یک انحصارگر است. این شرکت با در اختیار داشتن بیش از دو میلیارد کاربر، یکهتاز بیرقیب عرصهی شبکههای اجتماعی است و شرکتهای دیگر همچون توییتر و اسنپچت به گرد پای آن هم نمیرسند. فیسبوک در کنار آمازون و گوگل که تحت مالکیت هلدینگ آلفابت قرار دارد، دنیای اینترنت را به تسخیر خود درآورده است. گاهی اوقات از اپل و مایکروسافت نیز با عنوان شرکتهای رقیب این سه نام برده میشود؛ اما زمینهی کاری این دو غول فناوری تنوع بیشتری دارد و کمتر بر اینترنت متمرکز است؛ بهگونهای که مایکروسافت حوزهی نرمافزارهای تجاری را تحت سلطه دارد و حاکمیت اپل بر دنیای گوشیها و دیگر دستگاههای سختافزاری تثبیت شده است.
یک تفاوت مهم دیگر نیز بین این شرکتها وجود دارد. فیسبوک، گوگل و آمازون هر سه صاحب نوعی الگوی تجاری هستند که آنها را برای قدرتبخشی به الگوریتمهایشان به جمعآوری مقادیر عظیمی داده دربارهی افراد نیازمند میکند. این شرکتها در واقع قدرت خود را از این اطلاعات بهدست میآورند و از این طریق امپراطوریهای پیچیدهای را بنیانگذاری کردهاند که وجه تمایز آنها با دیگران محسوب میشود.
مجموع ارزش بازار گوگل، فیسبوک و آمازون با تولید ناخالص ایتالیا برابری میکند
در تقریبا یک دههی اخیر فضای نسبتا آزادی برای رشد و پیشرفت این شرکتها تا بالاترین حد فراهم بوده است. بخش اعظم سرویسهای آنها که اغلب بهصورت رایگان ارائه شده، شهرتی بیاندازه برایشان به ارمغان آورده و آنها را به باارزشترین کسبوکارهای جهان تبدیل کرده است. ارزش بازار این سه شرکت تا پایان ماه می در مجموع نزدیک به ۲ تریلیون دلار برآورد شده که تقریبا هماندازهی تولید ناخالص داخلی ایتالیا است. با این حال، اکنون بحث داغ این روزها در سرتاسر دنیا این است که چگونه باید با سلطهگری آنها مقابله کرد.
آشناپنداری با برخی تفاوتها
با نگاهی به تاریخچهی فناوری میتوان مواردی از انحصارگری و یکهتازی را از سوی شرکتهای قدرتمند این عرصه مشاهده کرد. آیبیام و سلطهی این شرکت در حوزهی کامپیوترهای بزرگ و قدرت بیچون و چرای مایکروسافت در عصر کامپیوترهای شخصی را بهیاد بیاورید. با این حال، تفاوت انحصارگریهای امروز با موارد مشابه دیروز، تاثیر فوقالعادهی شرکتهای بزرگ عصر اینترنت بر جنبههای بیشمار از زندگی روزمرهی افراد و مشکلات نگرانکننده و در حال رشد ناشی از آن است.
رسوایی کمبریج آنالیتیکا تنها آخرین مورد از مجموعه رسواییهای اطلاعاتی فیسبوک در سالهای گذشته محسوب میشود. این شبکهی اجتماعی در سال ۲۰۰۹ بدون اجازهی کاربران اطلاعاتی را دربارهی آنها در معرض عموم قرار داد. چند سال بعد، پژوهشگران فیسبوک پستهای مشاهدهشده توسط نزدیک به ۷۰۰ هزار کاربر را بهصورت عمدی در فید خبری دستکاری کردند تا دریابند که آیا میتوانند بدون اطلاع کاربران بر حالات روحی آنها تاثیر بگذارند یا نه و پاسخ ناخوشایند این سوال مثبت بود. در طرف دیگر، گوگل نیز رسواییهای حریم شخصی خود را دارد. این شرکت در سال ۲۰۱۲ بهدلیل دور زدن تنظیمات پیشفرض مرورگر سافاری اپل و قرار دادن نرمافزار ردیاب تبلیغات در کامپیوتر افراد بدون اطلاع آنها، از سوی رگولاتورهای آمریکایی جریمه شد.
این حوادث شاید جزئی و اتفاقی بهنظر برسند؛ اما قطعات کوچکی از پازل بزرگتری را تکمیل میکنند. امپراطوران داده همانند امپراطوران نفتی در اوایل قرن بیستم، درصدد استخراج هرچه بیشتر از منبعی هستند که هستهی مرکزی اقتصاد دوران کنونی را تشکیل میدهد. آنها هرچه اطلاعات بیشتری بهدست بیاورند، به نحو بهتری قادر به تغذیهی الگوریتمهایی خواهند بود که تامینکنندهی قدرت ماشینهای تبلیغاتی هدفمند و موتورهای پیشنهاددهندهی محصولات هستند. در غیاب رقابت جدی یا محدودیتهای جدی قانونی بر سر مدیریت دادههای شخصی (البته تا پیش از معرفی قانون اخیر GDPR)، آنها در راستای کسب اطلاعات هرچه بیشتر از کاربرانشان به تضعیف بیش از پیش حریم شخصی ادامه خواهند داد.
از هر چهار دلار خرجشده در تبلیغات دیجیتال در ایالات متحده، سه دلار آن متعلق به فیسبوک و گوگل است.
سلطهی این شرکتها به آنها امکان میدهد تا نقشی خطیر و بیش از حد گسترده در سیاست و فرهنگ ما بازی کنند. غولهای اینترنتی با دست کم گرفتن تهدید ناشی از ترولهای روسی، کارخانههای تولید اخبار جعلی در مقدونیه و دیگر تامینکنندگان پروپاگاندا در تضعیف اعتماد به دموکراسی موثر بودهاند. زاکربرگ در ابتدا ادعاهای مربوط به تاثیرگذاری اخبار نادرست فیسبوک بر انتخابات سال ۲۰۱۶ ایالات متحده را رد کرد؛ اما بنا به گفتهی خود این شبکهی اجتماعی، بین ژوئن ۲۰۱۵ و آگوست ۲۰۱۷، ۱۲۶ میلیون نفر در فیسبوک احتمالا محتواهای تولیدشده از سوی یک کارخانهی ترول روسی را مشاهده کردهاند.
فیسبوک و گوگل ابزارهای جدیدی را برای تشخیص اطلاعات نادرست و ارزیابی تبلیغکنندگان ساختهاند؛ اما هنوز مشخص نیست که میزان تاثیر آنها تا چه حد خواهد بود. حتی با وجود اخباری که به شکلی واضح جعلی نیستند، پژوهشگران نشان دادهاند که الگوریتمهای پیشنهاددهندهی محتوا در فیسبوک تمایل به ارائهی مطالبی دارند که تعصبات کاربران را تقویت میکنند. حتی در صورت چندپارگی بیشتر صنعت شبکههای اجتماعی، احتمال وقوع چنین چیزی باز هم وجود دارد؛ اما رشد بیاندازهی پلتفرمهایی همچون فیسبوک به نحو غیرقابل انکاری تاثیر این موضوع را دوچندان کرده است. براساس مطالعهای جدید از سوی مرکز تحقیقات پیو، یکی از اندیشکدههای آمریکایی که سال گذشته منتشر شد، ۴۵ درصد از بزرگسالان آمریکایی در حال حاضر دست کم برخی از اخبار خود را از فیسبوک بهدست میآورند.
در نتیجه، قدرت بازار قابل ملاحظهای از سوی شبکههای اجتماعی شکل گرفته که موجب ایجاد آشفتگی در برخی صنایع و سرکوب نوآوری در حوزههای تحت سلطهی آنها شده است. فیسبوک و گوگل هماکنون انحصار دوگانهای در صنعت بازاریابی دیجیتال بنیان گذاشتهاند؛ بدین صورت که از هر چهار دلار خرجشده در بازاریابی دیجیتال در آمریکا سه دلار آن متعلق به این دو شرکت است و آنها ۸۴ درصد از مخارج جهانی چنین تبلیغاتی را بهاستثناء چین در کنترل خود دارند. گوگل نزدیک به ۸۰ درصد از درآمد تبلیغات مبتنی بر جستجو را در آمریکا کنترل میکند و صاحب سهم قابل توجهای نیز در بسیاری از دیگر کشورها است.
آمازون ۸۳ درصد از فروش کتابهای آنلاین در بازار آمریکا را در اختیار دارد
در همین حال، بیش از ۸۳ درصد از فروش کتابهای الکترونیکی در ایالات متحده و نزدیک به ۹۰ درصد از فروش اینترنتی کتابهای چاپی متعلق به آمازون است. سلطهی این شرکت، شرایط سخت و دشواری را برای صنایع نشر کتاب و رسانه رقم زده است. بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۶، هزینهی تبلیغات در روزنامههای آمریکایی نزدیک به دو سوم کاهش یافت و بخش زیادی از این پول سرانجام در کنترل فیسبوک و گوگل قرار گرفت. آمازون در زمینهی فروش اینترنتی بسیاری از محصولات دیگر نیز به سنگربانی مقتدر تبدیل شده است. این شرکت سال گذشته نزدیک به ۴۴ درصد از تمام تراکنشهای تجارت الکترونیک را در ایالات متحده در اختیار داشت.
این پلتفرمهایی که امپراطوران داده بنیان نهادهاند، حجم بیسابقهای از نظارت بر آنچه ما میبینیم، میخوانیم و میخریم به آنها داده است. جاناتان تپلین، مدیر بازنشستهی آزمایشگاه نوآوری اننبرگ در دانشگاه کارولینای جنوبی در کتاب خود به نام Move Fast and Break Things دربارهی قدرت غولهای اینترنتی اینگونه استدلال میگوید که هنرمندان یاغی برای مدتها ناگزیر به سروکلهزدن با مدیرانی بودند که بر توزیع کار آنها نظارت داشتند. اما ظهور و پیشرفت شرکتهایی همچون فیسبوک و آمازون باعث افزایش بیاندازهی سرمایهگذاریها شده است. وی مینویسد:
تمرکز سود در ساخت هنر و اخبار، نهتنها هنرمندان و روزنامهنگاران را در معرض آسیب قرار داده؛ بلکه تمام کسانی را که از تبادل آزادانهی ایدهها و فرهنگها بهدنبال بهدست آوردن سود هستند، در برابر قدرت گروه کوچکی از شرکتهای بزرگ آسیبپذیر کرده است.
نزدیک به ۹۰ درصد از سهم فروش کتابهای چاپی در ایالات متحده متعلق به آمازون است.
امپراطوران داده معمولا میگویند که ادعاها دربارهی سلطهی آنها اغراقآمیز است. زاکربرگ در جریان شهادت خود در کنگره اشاره کرد که یک کاربر معمولی آمریکایی از هشت اپلیکیشن مختلف ارتباطی و شبکهی اجتماعی استفاده میکند. آنچه او بدان اشاره نکرد، این بود که فیسبوک صاحب برخی از محبوبترینِ این اپلیکیشنها همچون پیامرسان مسنجر، اینستاگرام و واتساپ است. گوگل ادعا میکند که شرکتهایی نظیر آمازون و فیسبوک با کمک به افراد در یافتن اطلاعات، در عمل در زمینهی جستجو با آنها رقابت میکنند؛ اما رقبای واقعی اهالی مانتین ویو موتورهای جستجوی اختصاصی نظیر داکداکگو و بینگ مایکروسافت هستند که بهنسبت سهم کوچکی از بازار را در اختیار دارند. آمازون میتواند به این حقیقت اشاره کند که شرکتهای بیشماری خدمات تجارت الکترونیک ارائه میدهند و این شرکت علاوه بر آنها باید با فروشگاههای فیزیکی نیز رقابت کند؛ با این حال، سلطهی غول خردهفروشی در حوزههایی نظیر نشر کتاب غیرقابل چشمپوشی است.
قدرت امپراطوران داده استارتاپها را از رقابت با آنها بهشدت رویگردان میکند و موجب میشود که سرمایهگذاران خطرپذیر در حمایت مالی از برخی اقدامات مستقلانهی آنها رفتاری محتاطانه درپیش بگیرند. آلبرت ونگر از مدیران شرکت سرمایهگذاری یونین اسکوئر ونچرز ابتدای امسال در سخنرانی در یک کنفرانس ضد انحصار اظهار داشت که امروزه یکی از اصلیترین اولویتهای بنیانگذاران دوری از «قلمروهای مرگ» غولهای اینترنتی است؛ یعنی مناطقی که این غولها میتوانند هر رقیبی را در آن نابود کنند. با ورود شرکتهای اینترنتی به کسبوکارهای بیشتر این مناطق روزبهروز در حال بزرگتر شدن هستند. ایدههای تازه و خلاقانه اغلب بهجای شرکتهای بزرگ از جانب استارتاپها مطرح میشوند؛ در نتیجه این وضعیت میتواند ما را از نوآوریهای مهم محروم کند.
تاثیرات ویژه
از ابتدا قرار نبود وضعیت این گونه شود. اینترنت در روزهای اولیهاش با کاهش موانع و آسانسازی تغییر سرویس برای مشتریان بهوسیلهی چند کلیک بهنظر میرسید بهنحوی طراحی شده است که از ایجاد انحصار توسط امپراطوران دیجیتال جلوگیری خواهد کرد و آنها را بیدرنگ در محاصرهی ناوگانی از استارتاپهای تازهنفس قرار خواهد داد. پس چرا وضعیت این گونه رقم نخورد؟
بخشی از پاسخ این سوال در بطن یکی از اصطلاحات محبوب و مورد علاقهی سیلیکونولی یعنی «تاثیرات شبکهای» نهفته است؛ بدین مفهوم که بسیاری از محصولات و سرویسهای اینترنتی با استفادهی هرچه بیشتر مردم از آنها محبوبتر میشوند. خریداران به سمت آمازون هجوم میبرند؛ زیرا میدانند آنجا فروشندگان زیادی پیدا میکنند و انتخابهای بیشماری خواهند داشت. مردم در فیسبوک ثبتنام میکنند؛ زیرا دوستانشان آنجا هستند. غولهای اینترنتی آمریکایی بهخوبی در بهرهبرداری از این تاثیرات شبکهای مهارت پیدا کردهاند. به همین صورت، شرکتهایی چینی نظیر علیبابا و تنسنت نیز در زادگاه خود به سلطه و برتری مشابهی دست پیدا کردهاند.
امپراطوران دیجیتال بهواسطهی توسعهی محصولات و خدماتی که ما مشتری آنها هستیم، این چنین سلطهگر شدهاند
فیسبوک، گوگل و آمازون بهلطف تاثیرات شبکهای قادر به گردآوری اقیانوسی از دادهها شدهاند و با بهکارگیری آنها بهطور پیوسته محصولات و سرویسهای خود را بهبود میبخشند. این بهنوبهی خود باعث موفقیت آنها در جذب کاربران بیشتر و بهتبع آن بهدست آوردن دادههای بیشتر شده است. هنگامی که نشانههایی از موفقیت دیگر کسبوکارها در بازار دیده شود، امپراطوران داده معمولا تلاش میکنند با بهرهگیری سهام پرارزش یا ذخایر نقدی خود آنها را تصاحب کنند. فیسبوک اینستاگرام و واتساپ را خرید؛ آمازون زاپوز و کوئیدزی، دو خردهفروشی اینترنتیِ بهسرعت در حال رشد را به تصاحب خود درآورد و گوگل نیز اقدام به خرید وِیز کرد؛ سرویس مسیریابی نوظهوری که در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای گوگل مپس بود. گاهی اوقات مصرفکنندگان هرگز متوجه این معاملات نمیشوند. پس از افشای رسوایی کمبریج آنالیتیکا، برخی از کاربران فیسبوک با انتشار پستهایی اعلام کردند که در اعتراض به سوءاستفادهی فیسبوک از دادههایشان به اینستاگرام مهاجرت میکنند. این مسئله نشان میدهد که آنها از تعلق این سرویس اشتراکگذاری محبوب تصاویر به فیسبوک اطلاعی ندارند. دلیل اینکه امپراطوران دادهها تا این حد سلطهجو و برتریطلب هستند این است که آنها بهخوبی میدانند که تاثیرات شبکهای چگونه میتواند توسط رقبا بر ضد آنها بهکار گرفته شود و قدرت انحصارگرانهی مبتنی بر دادههایشان را در معرض تهدید قرار دهد.
نگاه سنتی به قوانین ضدانحصار زمینه قدرت گرفتن امپراطوران داده را فراهم آورده است
چرا نهادهای نظارتی ضد انحصار بهمنظور ترویج رقابت از انعقاد این معاملات جلوگیری نکردند؟ دلیل این مسئله تا حد زیادی بهخاطر تغییر فلسفهی ضد انحصار ایالات متحده از سوی اقتصاددانان نئوکلاسیک و پژوهشگران حقوقی دانشگاه شیکاگو در دههی ۸۰ میلادی است. پیش از این تغییر، مجریان ضد انحصار در قبال هر گونه معاملهای که موقعیت غالب شرکتها را تقویت میکرد، محتاط بودند. پس از تغییر، آنها انعطاف بیشتری در قبال ترکیب شرکتها با یکدیگر از خود نشان دادند؛ البته تا زمانی که قیمتها برای مصرفکنندگان افزایش نیابد. با این حال، از آنجایی که اغلب شرکتهای اینترنتی خدمات خود را بهصورت رایگان ارائه میدهند، این مسئله برای آنها مشکلساز نبوده است. منتقدان میگویند مجریان مبارزه با انحصارطلبی مطالعات بسیار کمی انجام دادند. جاناتان کانتر، یک وکیل شاغل در شرکت حقوقی پول وایس میگوید:
اینکه شرکتهای اینترنتی صرفا محصولات خود را بهصورت رایگان عرضه میکنند، دلیل نمیشود که قانون شامل حال آنها نشود.
هنگامی که این شرکتها به تصاحب امپراطوران داده درآمدند.
سریع حرکت کن و دیگران را به چالش بکش
دلیل دیگر کشمکش مجریان مقابله با انحصار با غولهای اینترنتی این است که آنها نقش تاثیرات شبکهای را در ایجاد موقعیت برتر برای شرکتها در بازار بهطور واقعی درک نکردهاند. دست کم نهادهای نظارتی در اروپا سختگیری بیشتری نسبت به رفتارهای ضد رقابتی پیدا کردهاند. سال گذشته، نهاد ضد انحصار اتحادیهی اروپا گوگل را بهدلیل جانبداری غیرمنصفانه از سرویسهای خرید اینترنتی خود در نتایج جستجو مبلغ ۲.۷ میلیارد دلار جریمه کرد. با این حال، گوگل مدعی است که عمل اشتباهی انجام نداده و درخواست تجدیدنظر در حکم دادگاه را دارد. اتحادیهی اروپا همچنین در حال بررسی ادعاهایی مبنی بر این است که گوگل در رقابت با دیگران از سیستمعامل موبایل اندروید خود و سرویس تبلیغاتی ادسنس به نحو ناعادلانهای سوءاستفاده میکند.
اتحادیه اروپا در مورد قوانین ضدانحصار، رویکرد سختگیرانهتری در مقایسه با آمریکا دارد
در ایالات متحده، شرکتهای بزرگ اینترنتی ارتباطات نزدیکی با دولت اوباما داشتند و از نفوذ لابیگری برخوردار بودند که این مسئله مسیر را برای رشد راحتتر آنها هموار کرد؛ اما رابطهی آنها با حکومت احتمالا در شرف تغییر قرار دارد. استیون منوچین، وزیر خزانهداری ایالات متحده درخواست کرده است که وزارت دادگستری نگاه سختگیرانهای به قدرت بازار شرکتهای بزرگ فناوری داشته باشد. جوزف سیمونز، مدیر جدید کمیسیون تجارت فدرال که در زمینهی مقابله انحصار نیز فعال است در جلسهی تایید خود در مجلس سنا اعلام داشت که شرکتهای «بزرگ و تاثیرگذار» سیلیکون ولی را بهدقت تحت نظر خواهد داشت. لوتر لو، مدیر سیاستگذاری عمومی در یلپ، سرویسی که نقد و بررسیهای محلی را دربارهی مکانهایی نظیر رستورانها و تعمیرگاهها جمعآوری میکند، در این باره میگوید:
من بسیار خوشبینم که ما تا پایان سال یک یا دو بازرسی بزرگ در آنجا (سیلیکن ولی) انجام خواهیم داد.
یلپ از مدتها پیش درگیر یک جنگ لفظی طولانیمدت با گوگل بوده و مدعی است که غول جستجو به نحوی غیر منصفانه در نتایج جستجو از نقد و بررسیهای خود جانبداری میکند. گوگل این اتهام را رد کرده است. اگر حق با لو باشد، شرکتهای بزرگ اینترنتی ممکن است ناگزیر به صرف زمان بیشتری در دادگاههای آمریکا شوند؛ اما به لطف ثروت گستردهی این شرکتها جریمه کردن آنها برای هر نوع تخلفی موجب کاهش قدرتشان نمیشود.
راهحل بنیادین برای رفع انحصارگری امپراطوران داده، انحلال و تجزیهی آنها است؛
یک راهحل بنیادین برای رفع انحصارگری امپراطوران داده انحلال و تجزیهی آنها است؛ درست مثل همان کاری که دولت ایالات متحده برای از میان برداشتن سلطه و انحصار کمپانی نفتی استاندارد اویل در اوایل قرن بیستم انجام داد. برخی از گروههای پیشرو در ایالات متحده در حال هدایت کارزارهایی اینترنتی با شعارهایی با این مضمون هستند که «فیسبوک در زندگی و دموکراسی ما قدرت فراوانی دارد. اکنون وقت آن است که ما این قدرت را از آنها پس بگیریم.» آنها از کمیسیون تجارت فدرال درخواست میکنند که برای ایجاد رقابت، غول شبکهی اجتماعی را به فروش اینستاگرام، واتساپ و مسنجر وادار کند.
فیسبوک تنها شرکتی نیست که در تیررس آنها قرار دارد. اوایل امسال، لینا خان، پژوهشگر موسسهی بازارهای آزاد، یکی از سازمانهای برگزارکنندهی کارزارهای ضد فیسبوک در مقالهای استدلال کرد از آنجایی که آمازون در حوزهی تجارت الکترونیک به سلطهی فراوانی دست پیدا کرده است، باید فعالیتهایش تعدیل شود و از بین فروشندگی کالا و مدیریت پلتفرمی دیجیتال برای دسترسی دیگر فروشندگان به مشتریان یکی را انتخاب کند. اگر غول خردهفروشی تصمیم بگیرد که صرفا یک پلتفرم باشد، از بین دیگر زیرمجموعههایش باید سهام فروشگاه زنجیرهای هول فودز مارکت را که سال گذشته اقدام به تصاحب آن کرد، واگذار کند.
با این حال، ایجاد پروندههای حقوقی برای انحلال شرکتها امری دشوار است؛ زیرا رفتار غولهای اینترنتی با قالب کلیشهایِ انحصارگران سلطهجویی که قیمتها را بالا میبرند و انقباض سرمایهگذاری درپیش میگیرند، تناسبی ندارد. امپراطوران دیجیتال بازارها را به نحوی متفاوت و ظاهرا سخاوتمندانهتر مدیریت میکنند. آنها بهواسطهی توسعهی محصولات و خدماتی که ما میخواهیم از آنها استفاده کنیم، این چنین سلطهگر شدهاند. آنها همچنین قدرت بیحد و حصر خود را از طریق جمعآوری داده دربارهی فعالیتهای اینترنتی ما بهدست آوردهاند.
با این حال، تهدید جداسازی شرکتها میتواند تاثیری مثبت داشته باشد. در دهه ۹۰ میلادی، وزارت دادگستری ایالات متحده تلاش کرد تا مایکروسافت را وادار کند که افزودن مرورگر اینترنت اکسپلورر خود را به سیستمعامل ویندوز متوقف کند؛ زیرا آنها معتقد بودند این موضوع موجب میشود که این مرورگر در رقابت با نتاسکیپ از مزیتی ناعادلانه بهرهمند باشد. دولت در نهایت در وادار کردن مایکروسافت برای انجام این کار ناکام ماند؛ اما نبرد حقوقی طولانیمدت و فرسایشی موجب شد تا ردموندیها در بهرهگیری از قدرتشان برای سد کردن راه شرکتهای کوچک در بازارهای نوظهور نظیر جستجوی اینترنتی محتاطتر شوند؛ حقیقتی که در پیشرفت گوگل موثر واقع شد.
پر کردن شکاف اطلاعاتی
بنابراین چگونه باید قدرت امپراطوران داده را مهار کرد؟ بهجای انتظار برای نبردهای حقوقی که معلوم نیست باعث شکلگیری رقابت بیشتر بشوند یا نه، باید فورا روشهایی را برای تقویت رقبا پیدا کنیم. این بهمعنی کاهش شکاف عظیم بین مقادیر اطلاعاتی است که در دستان غولهای اینترنتی و دیگران قرار دارد. رگولاتورها میتوانند در اینجا موثر باشند. مقررات جدید اروپا در رابطه با حریم شخصی شرکتها را ملزم میکند که دادههای افراد را در قالبی خوانا برای کامپیوترها نگهداری کنند و به کاربران اجازه دهند در صورتی که مایل باشند آنها را بهراحتی به دیگر کسبوکارها منتقل کنند. این قانونِ «قابلیت نقل و انتقال داده» به استارتاپها امکان میدهد بهسرعت به دادههای زیادی دست پیدا کنند.
اگر یکی از امپراطوران داده به رفتار ضد رقابتی متهم شود، یک توافق الزامآور باید آنها را وادار به اشتراکگذاری بخشی از دادههایشان با رقبا کند. به عنوان مثال، گوگل میتواند وادار شود برخی از دادههای جستجوی مورد نیاز دیگر شرکتهای فعال در زمینهی موتورهای جستجو را به آنها تحویل دهد و فیسبوک نیز میتواند ملزم به اشتراکگذاری برخی از دادههای «نمودار اجتماعی» دربارهی روابط اینترنتی افراد شود. بهترین شیوه برای انجام این کار (در عین محافظت از حریم شخصی افراد) باید بهدقت مورد سنجش و مطالعه قرار بگیرد؛ اما قطعا تاثیر بزرگتری از جریمههای سنگینی که شرکتهای اینترنتی بهراحتی قادر به پرداخت آنها هستند، برجای خواهد گذاشت.
برخی استدلال میکنند که به نحو جسورانهتری باید در فکر راهحلهای جدید باشیم. ویکتور مایر شونبرگر، استاد دانشگاه آکسفورد قانونی لازمالاجرا را برای تمام کسبوکارها پیشنهاد داده و آن را «تعهدنامهی مترقی اشتراکگذاری داده» نامیده است. این تعهدنامه شرکتی را که از سطحی مشخص از سهم بازار عبور کرده است (برای مثال ۱۰ درصد)، ملزم میکند که برخی از دادههایش را با دیگر شرکتهای فعال در همان صنعت که نیازمند اطلاعات هستند، به اشتراک بگذارد. دادهها بهصورت تصادفی انتخاب و تمام شناسههای شخصی حذف میشوند. این ایده منطقی بهنظر میرسد؛ زیرا هرچه شرکتی به چیرگی بر بازار خود نزدیکتر شود، دادههای بیشتری برای اشتراکگذاری در اختیار خواهد داشت و رقابت را برای رقبا از طریق ساخت محصولاتی بهتر آسانتر خواهد کرد.
رفتار غولهای اینترنتی با قالب کلیشهایِ انحصارگران سلطهجو تفاوت دارد
عملی ساختن پیشنهاد مایر شونبرگر شاید دشوار باشد؛ اما مقابله با قدرت غولهای اینترنتی نیازمند رویکردهای بدیع و خلاقانه است. کاهش سلطهی امپراطوران داده همچنین به یک خط مشی ادغامی موثر و نیرومند نیاز خواهد داشت؛ سیاستی که همهی جوانب را درنظر بگیرد و صرفا شرکتها را در تصاحب یکدیگر محدود نکند. با این حال، ما نیازمند این خواهیم بود که نهتنها از معاملات بزرگی که سلطهی غولهای اینترنتی را تقویت میکند، جلوگیری کنیم؛ بلکه از معاملات کوچکتری که میتوانند رقبای بالقوهی آنها را از بین ببرند نیز ممانعت به عمل آوریم. کارل شاپیرو، متخصص ضد انحصار در دانشگاه برکلی کالیفرنیا میگوید این کار (جلوگیری از ادغام شرکتها با یکدیگر) میتواند برخی نتایج «مثبت کاذب» را بهوجود آورد و سد راه تصاحب شرکتهای نوپایی شود که هرگز به تهدیدی واقعی برای گوگل و فیسبوک تبدیل نخواهند شد. اما وی در عین حال اذعان میکند که این میتواند بهائی باشد که برای برانگیختن رقابت بیشتر ارزش پرداخت را دارد.
اکنون که ما در حال پیشروی عمیقتر در عصر هوش مصنوعی هستیم، انجام چنین اقداماتی بیش از پیش لازم است. هوش مصنوعی برای بهدست آوردن قدرت، مقادیر کلانی داده مصرف میکند. در نتیجه، ذخیرهی عظیم دادهی امپراطوران داده در آموزش هوشهای مصنوعی به آنها فرصتی برتر میدهد؛ هوشهایی که در تمام انواع دستگاهها و سیستمها از خودروهای خودران تا نرمافزاری که لزوم دریافت وام را برای شما تشخیص میدهد، اجرا خواهند شد. در این عصر جدید، شرکتها دیگر بهسختی میتوانند در میدان رقابت پابهپای غولهای فناوری حرکت کنند. کایفولی، سرمایهگذار برجسته در حوزهی هوش مصنوعی سال گذشته در مقالهای در نیویورک تایمز به این موضوع اشاره کرد:
هرچه دادههای بیشتری داشته باشید، محصول بهتری خواهید داشت؛ هرچه محصول بهتری داشته باشید، دادههای بیشتری میتوانید جمعآوری کنید؛ هرچه دادههای بیشتری بتوانید جمعآوری کنید؛ استعدادهای بیشتری میتوانید جذب کنید؛ هرچه استعدادهای بیشتری جذب کنید؛ محصول بهتری خواهید داشت.
این تصادفی نیست که فیسبوک، گوگل و آمازون درصدد بهدست آوردن هرچه بیشتر داده و جذب برخی از باهوشترین مغزهای هوش مصنوعی از سراسر جهان هستند. علاوه بر این، دستیارهای صوتی و مبتنی بر هوش مصنوعی ساخت این شرکتها در خودروها، خانهها، دفاتر کار و همچنین گوشیهای ما حاضر خواهند بود. ما از آنها انتظار داریم که بهجای نمایش منویی از پیشنهادات مختلف که اغلب روزانه به ما ارائه میشود، پاسخی «مشخص» به سوالات بدهند. شرکتهایی که الگوریتمهایشان تصمیم بگیرند که آن پاسخها چه باید باشند، تاثیرگذاری بهمراتب قدرتمندتری بر ما و اقتصاد جهانی خواهند داشت. فیسبوک، آمازون و گوگل بهمنظور کسب اطمینان از تداوم سلطهاشان بهزودی اقدام به مکیدن دادههای بهمراتب بیشتری از ما خواهند کرد.
زاکربرگ در جریان شهادت خود در کنگره پذیرفت که قوانین جدید باید بر شرکت او و دیگران نظارت کنند. او گفت:
بنابراین من فکر میکنم اینترنت اهمیت فزایندهای در زندگیهای مردم پیدا میکند و بر این باورم که ما باید دربارهی اینکه مقررات صحیح چیست و نه لزوم وجود مقررات، گفتگوی مفصلی داشته باشیم.
برای ایجاد چنین قوانینی، باید فورا تمرکز خود را بر منبع قدرت غولهای اینترنتی و خطرات نهفته در آن قرار دهیم. در نتیجه، بهتر است هرچه سریعتر موفق به کشف روشهای هوشمندانهتر برای کاهش سلطهی شرکتها بر دادههایمان شویم.
نظرات