۳ معمای جنایی از رازآلودترین قتل‌های اجساد باتلاقی

شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۰
مطالعه 11 دقیقه
اجساد باتلاقی بقایای انسان‌های چند هزارساله‌ای هستند که از باتلاق‌ها و مرداب‌های شمال اروپا به دست آمده‌اند و با مرگ‌های مرموز خود، مدت‌ها است باستان‌شناسان را متحیر کرده‌اند.
تبلیغات

طی قرن‌های گذشته، بقایای بیش از ۵۰۰ مرد، زن و کودک در حین استخراج زغال‌سنگ نارس (پوده) در مرداب‌ها و باتلاق‌های شمال غرب اروپا کشف شده‌اند این اجساد مشهور به «اجساد باتلاقی» که از گورهای مرطوب خود بیرون کشیده شدند، عمدتاً به عصر آهن (بین سال‌های ۸۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ میلادی) تعلق دارند. هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند این افراد چه کسانی بودند و چرا و چطور سر از باتلاق‌ها درآوردند. ولی هرچه بود، آن‌ها تنها افراد بدشانسی نبودند که راه گم کرده و در میان لجن‌ها و گل‌ولای مرداب‌ها مدفون شده باشند.

به گزارش تارنمای Ancient Origins، شواهد پزشکی قانونی نشان می‌دهد که بسیاری از قربانیان علائم آشکاری از مرگ‌های خشونت بار داشته‌اند. سرنوشت اکثر این آدم‌های نگون‌بخت قتل یا قربانی شدن بوده است. ولی چه کسی آن‌ها را کشت و چرا؟ این‌ها احتمالا نهایی‌ترین نمونه‌های پرونده‌های سرد تاریخی به‌حساب می‌آیند. آیا بالاخره پس از هزاران سال می‌توانیم بفهمیم چه اتفاقی برای آن‌ها افتاده است؟ قتل‌های اجساد باتلاقی روزنه‌ای جذاب و رعب‌آور از قتل در دوران‌ باستان هستند. در ادامه همراه ما باشید تا به ۳ معمای جنایی مرموز از اجساد باتلاقی بپردازیم.

کپی لینک

مرد بوکستنی؛ اسقفی قربانی دسیسه یا دهقانی تسخیرشده؟

مرد باکستنی، اسقفی قربانی دسیسه یا دهقانی تسخیر شده؟

حدود ۷۰۰ سال قبل، مرد جوانی با ۳ ضربه مهلک بر سر از پای درآمد. قاتلان جسد او را در باتلاقی پرت کردند و برای اینکه جسد او روی آب شناور نشود، ۳ تیرک چوبی به او بستند. ماجرای این قتل هولناک چه بود و چرا قاتلان این‌قدر مصمم بودند که نگذارند دوباره جسد او روی آب بیاید؟ قبل از هر چیز باید اشاره کنیم که این مورد، مشهورترین قتل اجساد باتلاقی در تمام تاریخ است. جسد «مرد بوکستنی» در سال ۱۹۳۶ در باتلاقی در مزرعه‌ای به نام بوکستن در ناحیه واربری سوئد کشف شد. به طرز شگفت‌انگیزی تمام پوشاک، موهای بلند و موج‌دار مرد به دلیل آنکه در آب مرداب مدفون بود، کاملا دست‌نخورده و سالم ماندند.

به همین دلیل کسانی که در ابتدا به این جسد برخوردند، تصور کردند با یک قتل تازه مواجه شدند؛ بنابراین اولین تماس‌ با اداره پلیس محلی بود. اما وارسی لباس و سایر خصوصیات مرد به‌سرعت روشن کرد که او دست کم چند قرن قدمت دارد. مرد بوکستنی به موزه واربری منتقل شد و در آنجا بررسی‌ها نشان داد که او در قرن چهاردهم زندگی می‌کرد. بررسی دقیق دندان‌ها و جسد نشان داد که به احتمال زیاد او در هنگام مرگ بین ۲۵ تا ۳۵ سال سن داشته است.

دست‌نخوردگی مرد بوکستنی مردم را به این باور رساند که با قتلی تازه مواجه‌اند

لباس مرد بوکستنی یکی از بهترین لباس‌های برجای‌مانده از قرون وسطی اروپا به‌حساب می‌آید. این لباس‌ها شامل یک ردا، کلاه و سرپوش، شلنگی پشمی و کفش‌های چرمی بود. علاوه بر این، او دو کمربند چرمی و دو چاقو به همراه داشت. این لوازم نشان می‌دهد که او به طبقات بالای جامعه قرون وسطی تعلق داشته و همین یکی از سرنخ‌های اصلی باستان‌شناسان پزشکی قانونی برای حل معمای قتل او است. ۳ ضربه با جسمی سخت (احتمالا میله یا چکش) به جمجمه مرد آسیب وارد کرده بود. علاوه بر این، ضربه‌ای به فک پایین، ضربه دیگری به نزدیکی گوش راست و ضربه آخر به پشت سر او اصابت کرده بود. این جراحات نهایتا او را به کام مرگ کشاندند.

بازسازی‌ چهره و لباس‌های مرد بوکستنی در موزه واربری، سوئد

حتی تا زمانی که جسد مرد بوکستنی در سال ۱۹۳۶ کشف شد، همچنان شایعه‌های محلی از مردی می‌گفتند که برای سربازگیری به منطقه آمده‌ بود. دهقانان که از این امر راضی نبودند، او را کشتند و در باتلاق انداختند؛ ولی ماجرا به اینجا ختم نشد. مرد از گور خود برخاست و مردم دهکده را به تسخیر خود درآورد. اینجا بود که اهالی دهکده تصمیم گرفتند با بستن تیرک‌های چوبی به جسد مانع از بازگشت دوباره او به دهکده شوند. تنها بعد از این اقدام بود که تسخیرهای شیطانی خاتمه یافتند.

فرضیه جالب دیگر اینکه بر اساس کلاه و روپوش گران‌قیمت مرد بوکستنی، ممکن است او مأمور جمع‌آوری مالیات بوده باشد. واضح است که در هیچ کجای تاریخ از این مأموران استقبال گرمی نمی‌شده است؛ به این جهت، چندان دور از ذهن نیست که تصور کنیم مردم دهکده بی‌سروصدا او را به قتل رسانده و جسدش را در مرداب انداخته باشند. نظریه جالب‌ دیگر اینکه ممکن است مرد بوکستنی قربانی دسیسه‌های رقبای سیاسی خود شده باشد. آیا ممکن است او همان سیمون گودموندی مشهور، رئیس اسقف‌نشین لینشوپینگ بوده باشد که تصمیم گرفته بود، «کاترین وادستنا» را به قدیسه تبدیل کند؟

بر اساس گزارش‌ها و اسناد تاریخی، گودموندی در همان حوالی به منطقه آمده بود که محل وقوع یکی از معجزات کاترین بوده است. گمان می‌رود در همین‌جا بوده که او به دست یکی از رقبایش که می‌خواسته جایگاه او در اسقف‌نشین را تصاحب کند کشته شده است. ممکن است هیچ‌وقت به راز قتل مرد بوکستنی پی نبریم؛ ولی موهای ضخیم و موج‌دار و وسایلش، او را به شخصیت انسانی و قابل ترحمی تبدیل کرده است. متأسفانه قتل‌های سیاسی و دسیسه‌چینی‌هایی از این دست از تکراری‌ترین داستان‌های تاریخی هستند.

کپی لینک

مرد گروبالی؛ قتل برای قربانی آئینی؟

مرد گروبالی، قتل برای قربانی آئینی؟

در میان بسیاری از بقایای باستانی که در مرداب‌ها و باتلاق‌ها کشف شدند، یکی از مرموزترین نمونه‌ها بی‌شک «مرد گروبالی» است. جسد مرد گروبالی در سال ۱۹۵۲ در مردابی در یوتلند دانمارک کشف شد. گلوی مرد بیچاره در قرن سوم قبل از میلاد شکافته شده بود و جسد او را به درون باتلاق انداخته بودند. جسد مرد گروبالی روز ۲۶ آوریل سال ۱۹۵۲ توسط گروهی از کارگرانی که مشغول برداشت زغال‌سنگ نارس در باتلاق نبلگرد فن در نزدیکی روستای گروبال بودند کشف شد. مرد بیچاره کاملا برهنه بود و حالت چهره‌ای هولناک داشت که همچنان پس از قرن‌ها تازه به نظر می‌رسد؛ گویی همین حالا به دست دشمنانش از پای درآمده است.

ابتدا اهالی روستا معتقد بودند که جسد متعلق به مردی مشهور به «مسیحی سرخ» است؛ یکی از کارگران محلی که فردی دائم‌الخمر و ولگرد بود. مسیحی سرخ در حوالی سال‌های ۱۸۸۷ ناپدید شده بود و تصور می‌شد، تصادفاً به درون مرداب افتاده و خفه شده است. این سرنوشت چندان غیر معمول نیست و دو جسد باتلاقی که در میان لجن‌زارهای چشایر انگلستان کشف شدند احتمالا به همین طریق از پای درآمده‌اند. مردم روستا تصمیم گرفتند برای اطمینان با اولریک بالسف، یکی از باستان‌شناسان محلی و همین‌طور پزشک روستا تماس بگیرند.

مرد از گور برخاست و مردم دهکده را به تسخیر درآورد

خیلی زود پای دانشمندان موزه ماقبل تاریخ آرهوس هم به روستا باز شد. پروفسور پیتر گلوب صبح روز بعد به روستا رسید و به همراه اهالی روستا جسد را با دقت از باتلاق‌ خارج کرد. در موزه بررسی‌های تکمیلی روی جسد مرد گروبالی انجام گرفت. نتایج بررسی‌ها نشان داد او در هنگام مرگ حدود ۳۰ سال داشته است. بلندای قامت او حدود ۱۷۰ سانتی‌متر و روی چانه مرد علائمی از ضربات چاقو مشهود بود و موهای مرد که ۵ سانتی‌متر طول داشتند، هنوز روی سرش باقی‌مانده بودند. با وجود ظاهر قرمز موهای مرد، او هم مانند مرد بوکستنی و بسیاری از اجساد باتلاقی، احتمالا در طول عمرش سرخ‌مو نبوده؛ بلکه به احتمال زیاد رنگ موهای او در اثر ماندن در باتلاق تغییر کرده است.

در کمال تعجب، آزمایش‌های سال‌یابی رادیوکربن نشان داد که مرد گروبالی در اواخر عصر آهن، احتمالا در حدود سال‌های ۳۱۰ تا ۵۵ پیش از میلاد زندگی می‌کرده است. دستان او کاملا صاف بود که نشان می‌داد ظاهرا او به کار یدی چندان عادت نداشته است. در واقع انگشتان او به قدری سالم باقی‌مانده بود که دانشمندان توانستند از او اثر انگشت بگیرند! آخرین وعده غذایی مرد هلیم ذرت بود که از مخلوط غلات، گیاهان و سبزی‌های بهاره تهیه می‌شده است. علاوه بر این و مهم‌تر از همه، در معده او علائمی از غلات سّمی به نام «ارگوت (ناخنک)» نیز پیدا شد.

از همه جالب‌تر نتایج تجزیه‌وتحلیل‌های‌ پزشکی قانونی بود. گلوی از گوش‌ تا گوش بریده‌شده او نشان می‌داد احتمال خودکشی وجود نداشته است. همچنین چهار مهره کمر او شکسته بود. در ابتدا، دانشمندان تصور می‌کردند مرد به‌شدت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته، چون جمجمه و استخوان درشت‌نی راست او هم شکسته بود. ولی بررسی‌های بیشتر نشان داد این جراحات پس از مرگ، شاید بر اثر فشارِ باتلاق و شاید تصادفاً در هنگام بیرون کشیدن به جسد او وارد شده است.

جسد مرد گروبالی در موزه موسگارد در شهر آرهوس، دانمارک

فرضیه‌های زیادی درباره علت مرگ مرد گروبالی وجود دارد. نه‌تنها هیچ وسیله‌ای به همراه او پیدا نشد، بلکه مرد لباسی هم بر تن نداشت. کاملا محتمل است که مرد در اصل لباس پوشیده بود؛ ولی با گذشت زمان الیاف پارچه‌ در باتلاق کاملا حل ‌شده است. بر اساس یکی از فرضیه‌ها مرد گروبالی احتمالا یک جنایتکار بوده است. به گفته تاسیتوس، مورخ رومی که در دورانی هم‌زمان با مرگ مرد گروبالی زندگی می‌کرد، قبایل شمال اروپا بسیار سخت‌گیر بودند و مرتباً جانیان و بزهکاران را با مرگ مجازات می‌کردند. علاوه بر این، قبایل شمالی درگیر جنگ‌های مکرری با یکدیگر بودند. به این ترتیب، ممکن است مرد گروبالی یک اسیر جنگی بوده باشد و معمولا چیزی جز مرگی دل‌خراش انتظار اسیران جنگی را نمی‌کشیده است.

ولی چرا جسد او در کنار سایر جنایتکاران دفن نشد و در عوض در باتلاقی پرت شده است؟ یک فرضیه کاملا متفاوت دیگر هم در مورد سرنوشت مرد گروبالی مطرح شده است. به عقیده برخی از کارشناسان، ممکن است مرد گروبالی طی آئینی مذهبی قربانی شده باشد. دستان مرد صاف بودند که نشان می‌داد او در طول زندگی اصلا کار فیزیکی و دشواری انجام نداده است. شاید او در تمام عمر برای قربانی‌ شدن نگه‌داری شده باشد. تاسیتوس در روایت‌های تاریخی خود از ارتباط عمیق مردم شمال اروپا با «الهه مادر» گفته است. به باور مردم، الهه مادر در بهار از قبایل آنان دیدن می‌کرد و رسم بر این بود که در هنگام عزیمت او، چند نفری قربانی شوند.

فرضیه دیگر از مرگ بر اثر غلات ارگوت خبر می‌دهد. ارگوت همان نوع قارچی است که برای اولین بار «ال‌اس‌دی» از آن به دست آمد. البته یونانیان باستان نیز در آئین مخفی خود «اسرار الوزینیا» از این قارچ مصرف می‌کردند. همین ارگوت موجود در نان چاودار بود که موجب فلج خواب و التهاب مغز و بسیاری مشکلات روحی و روانی دیگر اهالی سیلم، ماساچوست در قرن هفدهم شد. مردم وحشت‌زده آن روزگار سرانجام انگشت اتهام را به سوی گروهی از مطرودان جامعه دراز کردند تا به این ترتیب، ده‌ها نفر به جرم واهی جادوگری به دار آویخته شوند.

مرد گروبالی ممکن است آد‌م نحیف و مریض‌احوالی بوده باشد که توان کار کردن نداشته است. ولی همچنان ممکن است او همچون قربانیان مقدس نیایشگاه آپولون در دلفی از مدت‌ها قبل برای قربانی‌ شدن در نظر گرفته شده باشد. به این جهت، ممکن است او را کشته و سپس با احترام به خدایان تقدیم کرده باشند. همچنین ممکن است مصرف ارگوت و مسمومیت ناشی از آن باعث شده باشد مرد بیچاره به دهقانی منفور و مطرود تبدیل شود. کسی که ظاهرا به تسخیر شیاطین درآمده و با خود چیزی جز و فلاکت و بدبختی به همراه نداشته است. واضح است که در چنین اوضاعی، مردم دهکده ترتیب قتل مرد بیچاره را داده‌ و جسدش را در باتلاق انداخته‌اند تا برای همیشه از شر او خلاص شوند. البته ما احتمالا هیچ‌وقت به راز این قتل باستانی پی نخواهیم برد.

کپی لینک

مرد کلونیکاونی؛ اشراف‌زاده‌ای بدشانس یا پادشاهی مخلوع؟

مرد کلونیکاونی، اشراف‌زاده‌ای بدشانس یا پادشاهی مخلوع؟

باتلاق‌های ایرلند در سال ۲۰۰۳ رازی دلهره‌آور را برملا کردند. در آن سال، جسدی کشف شد که بعدها به «مرد کلونیکاونی» شهرت یافت. این جسد که در یک دستگاه استخراج زغال‌سنگ کشف شد، با ظرافت و دست‌نخوردگی خود همه را متحیر کرد. ولی آنچه بر مرد بیچاره پیش از مرگ رفته بود نشان می‌داد او احتمالا پادشاهی خلع شده بوده است. مرد کلونیکاونی در کلونیکاون، کانتی میث ایرلند پیدا شد. قدمت این جسد باتلاقی حدود ۲۳۰۰ سال تخمین زده می‌شود. جسد مرد کلونیکاونی شامل سر، گردن، دست، تنه و ناحیه بالای شکم است. به احتمال زیاد، دستگاه استخراج زغال‌سنگ موجب تکه‌تکه شدن بدن مرد شده باشد. تخمین زده می‌شود که او در هنگام مرگ بین ۲۴ تا ۴۰ ساله بوده است. بینی مرد کاملا متلاشی شده و دندان‌هایش هم شکسته بودند. منافذ روی پوست او کاملا نمایان بود که نشان می‌داد مرد کلونیکاونی در طول عمرش رژیم غذایی بیشتر متشکل از میوه و سبزی‌ها داشته است.

مرموزترین بخش ماجرای مرد کلونیکاونی نحوه مرگ او است

یکی از متمایزترین خصوصیات مرد کلونیکاونی موهای او بود. مرد سبیل و ریش بُزی داشت و موهای سرش را به شیوه‌ای خاص اصلاح کرده بود. قسمت جلوی موهای مرد کلونیکاونی تراشیده شده بود تا خط پیشانی بلندتری داشته باشد. باقی موهای مرد که بیش از ۱۰ سانتی‌متری طول داشتند، به شیوه خاص و شگفت‌آوری به عقب و سپس به جلو شانه خورده بودند که همین نیز باعث شد تا مدل موی مرد کلونیکاونی به «موهاک باستانی» شهرت پیدا کند.

تصویری از چهره و موهای بازسازی‌شده مرد کلونیکاونی

باور بر این است که صاحب مدل موی موهاک باستانی که قد ۱۵۷ سانتی‌متری داشته، برای بلندتر جلوه دادن قامت کوتاهش از این مدل مو استفاده می‌کرده است. دانشمندان حتی نمونه باستانی ژل مو را هم در موهای مرد کلونیکاونی کشف کردند که از مخلوطی از روغن‌های گیاهی و صمغ کاج تهیه شده بود. وجود این ژل مو نشان می‌دهد که مرد در طول عمر خود شخص کاملا ثروتمندی بوده است. چون بسیاری از این مواد تنها در فرانسه و اسپانیا یافت می‌شدند.

ولی مرموزترین بخش ماجرای مرد کلونیکاونی نحوه مرگ او است. برخی عقیده دارند، او پادشاهی بود که در آئینی قربانی شده است. جراحاتی که نشانه‌های آن روی جسد مرد کلونیکاونی مشهود است احتمالا حاصل شکنجه باشند. علائمی از ۳ ضربه شدید روی سر مرد کلونیکاونی وجود دارد که موجب شکافته شدن جمجمه نیز شدند. بینی و نوک سینه مرد هم بریده شده بود. بسیاری با توجه به قطع نوک سینه‌های مرد او را پادشاهی مخلوع دانسته‌اند. در ایرلند باستان، مکیدن نوک سینه‌های پادشاه نشانه ‌سرسپردگی و رضایت بوده است. از این‌رو، اساسا با بریدن نوک سینه‌های پادشاه او را از پادشاهی خلع می‌کردند.

متأسفانه، با وجودی که باتلاق‌ها و مرداب‌ها مکان‌های خارق‌العاده‌ای برای پنهان کردن اجساد هستند، ولی اصلا حکم کپسول زمان یا گنجینه‌ای از اطلاعات را برای دانشمندان و باستان‌شناسان پزشکی قانونی ندارند. درحالی‌که واضح است این ۳ مرد به طرز مرموزی و به احتمال زیاد به شیوه‌های فجیعی کشته شده‌اند، ولی ممکن است -دستکم با فناوری‌های امروزی- هیچ‌وقت شواهد و سرنخ‌های کافی برای پیدا کردن عاملان قتل و علت آن پیدا نکنیم. چه مردان باتلاقی که ذکرشان رفت جنایتکار بوده باشند یا پادشاه و حتی روحانی و قربانی، آن‌ها با مرگ‌های هولناک خود برای همیشه در میان مرموزترین پرونده‌های سرد تاریخ جای خواهند داشت.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات