استیو جابز خواهان استفاده از دکمه بازگشت در آیفون اولیه بوده است
برایان مرچنت در کتاب جدید خود به نام «یک دستگاه: تاریخچهی رازآلود آیفون» با نگاهی بسیار مجذوبکننده و کنجکاوانه به چگونگی روند طراحی و توسعهی یکی از دگرگونکنندهترین محصولات عصر ما پرداخته است.
مرچنت از طریق انجام شماری مصاحبهی مفصل با برخی از مهندسان و طراحان اپل که نقشی اساسی در ساخت آیفون و توسعهی آن داشتهاند، سعی دارد مسیر چگونگی تبدیل آیفون به یک محصول موفق پس از حدود دو سال کار بیوقفه با سرعت بالا را برای خوانندگان خود ترسیم کند. وی در این دوره با افرادی همچون تونی فادل، باس اوردینگ و گرگ کریستی مصاحبه داشته است.
یکی از قابلملاحظهترین جنبههایی که در زمینهی طراحی آیفون اولیه و آن طرحی که اپل در آن زمان برداشته بود، هم ازنقطهنظر نرمافزاری و هم از دیدگاه سختافزاری، این است که طرح یادشده بهطور مؤثری تبدیل به برنامه و روند کاری شد که پس از خودش نیز بسیاری از گوشیهای هوشمند دیگر بر مبنای آن ساخته شدند. فرقی نمیکند که یکی از طرفداران پروپاقرص آیفون باشید یا اینکه به اندروید گرایش داشته باشید یا اینکه حتی یکی از طرفداران Palm Pre باشید؛ در هر صورت هیچکس نمیتواند تأثیر ماندگار نخستین گوشی آیفون کمپانی اپل را روی کل صنعت گوشیهای هوشمند انکار کند. بهراستی که باید بپذیریم، تقریبا هر گوشی هوشمندی در بازار امروز از یک طراحی بدنهی مستطیلی به همراه نمایش چندلمسی و برنامههایی با چینش شبکهای آیکونها تشکیل شده است.
اما یک نکتهی جالب وجود دارد؛ آن طرحی از آیفون که در ژانویهی سال ۲۰۰۷ به جهان معرفی شد، ممکن بود در صورتی که میخواستند بر طبق خواستههای استیو جابز عمل کنند، بهطور کاملا متفاوتی شکل میگرفت و مسیر متفاوتی طی میکرد.
بر پایهی اظهارات ایمران شائودری، یکی از طراحان کهنهکار اپل که حدود ۱۹ سال از عمر خود را برای کار در گروه رابط کاربری سریع اپل موسوم به Human Interface Team صرف کرده است، استیو جابز میخواست آیفون اولیه دارای یک دکمهی بازگشت (Back) در کنار یک دکمهی خانه (Home) باشد. چه بخواهیم این گفته را باور کنیم و چه نخواهیم، باید اذعان کنیم که آیفون اولیه میتوانست شباهت بسیاری به دستگاههای اندروید امروزی داشته باشد.
گوشی مبتنی بر صفحهی لمسی که در اصل فرض بر این بود که هیچ کلید یا دکمهای روی آن نباشد و تنها دارای یک صفحه نمایش باشد، در ادامه دست کم به یک دکمه نیاز پیدا میکرد. همهی ما اکنون آن کلید را بهخوبی میشناسیم و از آن به نام دکمهی خانه یاد میکنیم. اما استیو جابز خواهان وجود دو دکمه روی گوشی بود. وی چنین حس میکرد که آنها شاید به یک دکمهی بازگشت به عقب هم برای جهتیابی بهتر کاربران نیاز پیدا کنند. شائودری چنین استدلال میکند که تمام این کارها برای ایجاد اعتماد و قابل پیشبینی بودن صورت گرفته است. بودن یک کلید که همواره و در هر زمانی که نیاز داشته باشید، یک کار مشخص را انجام دهد میتواند برای کاربران خوب باشد. شائودری گفته است:
در اینجا باز هم بحث به مقولهی اعتماد بازمیگردد؛ اینکه مردم میتوانستند برای انجام آن کاری که از دستگاه انتظار دارند، به دستگاه اعتماد کنند. بخشی از مشکلی که با گوشیهای دیگر وجود داشت، مربوط به آن قابلیتهایی بود که کاملا زیر منوها پنهان میشدند. آنها بسیار پیچیده بودند.
وی در گفتگو با جابز اظهار کرده است که بودن یک کلید بازگشت هم میتواند باعث پیچیدهتر شدن اوضاع شود. شائودری اشاره میکند که در آن بحث، سرانجام توانسته پیروز شود و نظر جابز را تغییر دهد.
در واقع یکی از جالبترین جنبههای کتاب مرچنت این است که ما با خواندن کتاب خواهیم دانست که توسعه و طراحی آیفون بهراستی حاصل یک کار تیمی بوده و تنها بهدستآمده از نبوغ شخص استیو جابز نبوده است. این کتاب همچنین دربردارندهی مثالهایی از مواردی است که در آنها، جابز در مورد ایدههای مطرحشده با سایر افراد مشورت و صحبت داشته است و ما در حال حاضر اعتبار آن ایدهها را صرفا منحصر به خود جابز میدانیم و نقش دیگران را نادیده میگیریم.