یونگ؛ روان‌شناس سوئیسی خالق مفاهیم بنیادی روان

یک‌شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 16 دقیقه
دنیای روان‌شناختی تحلیلی نابغه‌ای به‌نام کارل یونگ دارد که خالق نظریاتی بنیادی مانند سایه و آرکی‌تایپ است. در این مقاله، با یونگ و نظریه‌هایش آشنا می‌شویم.
تبلیغات

اگر از علاقه‌مندان حوزه‌ی‌‌ روان‌شناسی تحلیلی باشید، به‌احتمال زیاد، نام یونگ، روان‌کاو شهیر سوئیسی به‌گوشتان خورده است. کارل گوستاو یونگ به‌دلیل وجوه اشتراکی در مبحث ضمیر ناخودآگاه، از اولین پشتیبانان پروپاقرص زیگموند فروید بود. یونگ از اعضای فعال «انجمن روان‌کاوی وین» بود که پیش‌تر، با نام «انجمن روان‌شناختی چهارشنبه» شناخته می‌شد. در سال ۱۹۱۰، «انجمن بین‌المللی روان‌کاوی» تشکیل شد و به درخواست فروید، یونگ به سمَت ریاست انجمن منصوب شد.

بااین‌حال، یونگ طی سخنرانی در یکی از سیمنارهای بین‌المللی، دیدگاه مخالف خود را درباره‌ی دو نظریه‌ی مشهور فرویدی ابراز کرد که عقده‌ی ادیپ و تمایلات جنسی برگرفته از دوران کودکی است. این مخالفت سرآغاز شکاف بین استاد و شاگرد قدیم و دو همکار و دو نابغه‌ی دنیای روان‌شناختی بود. ازآن‌پس، یونگ به‌طورجدی با تمرکز بر سبک فکری خاص خود وارد دنیای روان‌کاوی شد.

پیش‌ازاین، بیشتر مفاهیم یونگ برگرفته از روان‌شناسی تحلیلی متأثر از نظریه‌های مختلف او با فروید بود. به‌طور مثال، باوجوداینکه یونگ و فروید بر این موضوع اتفاق‌نظر داشتند که گذشته‌ی فرد و تجربیات دوران کودکی، رفتارهای آینده‌ی شخص را شکل می‌دهند؛ اما یونگ بر این باور بود که آنچه حقیقتا هستیم و روان بشر را در برگرفته، چیزی بیش از محاصره‌ی حلقه‌ی گذشته است و جایگاه آرمان‌ها و ندای درونی هر فرد نقش تعیین‌کننده دارد.

نظریه‌ها

یونگ

فروید

غرایز و امیال طبیعی جنسی

منبع دردسترس و عمده‌ی انٰرژی‌های روانی هر فرد عامل انگیزشی برخی از رفتارها، ازجمله تمایلات جنسی است.

سرچشمه‌ی انرژی‌های روانی در هر فرد از تمایلات جنسی ناشی است.

رفتار ضمیر ناهوشیار

ناخودآگاه در هر فرد انباری از خاطره‌های غبارگرفته و سرکوب‌شده‌ی ناشی از تجربیات شخصی یا گذشته‌ی والدین و نیاکان است.

ضمیر ناخودآگاه مجموعه‌ای از تمایلات سرکوب‌شده‌ی فردی است.

علل الگوهای رفتاری

تجربه‌های گذشته به‌همراه ندای درونی هر فرد مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری مشخص را شکل می‌دهند.

تجربه‌های گذشته، به‌ویژه دوران کودکی، بازتاب رفتارهای آینده است.

نظریه‌ی لیبیدو یا انرژی روانی‌جنسی (Libidio)

در سال ۱۹۴۸، یونگ با ابراز مخالفت دربرابر نظریه‌ی فروید مبنی بر حاکمیت امیال جنسی بر روان بشر، لیبیدو را فقط انرژی و شور جنسی معرفی نکرده و به‌عنوان منبع فراگیر انرژی‌های روان دانسته است. در دنیای روان تحلیلی یونگ، مجموعه‌ی انرژی‌های روانی در هر فرد عامل تقویت‌کننده‌ی نیروهای معنوی و خردمندی و خلاقیت فردی است. همچنین، انرژی‌های روان عامل انگیزشی هر فردی است که به‌دنبال کسب لذت و وحدت وجودی است.

freud and jung

نظریه‌ی ضمیر ناخودآگاه

مانند فروید و اریکسون، یونگ نیز روان را متشکل از سیستم‌هایی جدا، اما با تأثیر متقابل می‌داند. بنابر تعریف یونگ، سه بخش اصلی روان هر انسان شامل ایگو (من) و ناخوآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی است. یونگ، ایگو را بخش خودآگاه ذهن انسان معرفی می‌کند؛ همان بخشی که نماینده‌ی حضور افکار و احساسات و خاطرات دردسترس ذهن هر فرد است. ایگو یا به‌تعبیری دیگر «منِ» وجودی هر فرد، مسئول ادراک و احساسات شناختی از جهان پیرامون برمبنای چهارچوب‌های ذهن خودآگاه است.

مانند فروید، یونگ نیز بر این نکته تأکید می‌کرد که اهمیت ضمیر ناخودآگاه بر شخصیت و هویت فردی انکارناپذیر است. باوجوداین، یونگ ناخودآگاه روان انسان را به دو لایه تقسیم می‌کند. اولین بخش که از آن به‌عنوان «ناخودآگاه فردی» یاد می‌شود، به‌طورکلی، با برداشت فروید از ناخودآگاه برابری می‌کند. ناخودآگاه فردی اطلاعات فراموش‌شده‌ی در گذر زمان و خاطرات و امیال سرکوب‌شده را شامل می‌شود.

در سال ۱۹۳۳، یونگ یکی از ویژگی‌های مهم‌ ناخودآگاه فردی را با عنوان «عقده» معرفی کرد. عقده‌ها مجموعه‌ای از افکار، احساسات، نگرش‌ها و خاطراتی هستند که بر مفهومی مشخص دلالت می‌کنند. هرقدر ویژگی‌های مرتبط با عقده در روان شخص بیشتر باشد، تأثیر عمیق‌تری بر ناخودآگاه فردی خواهد گذاشت. یونگ بر این باور بود که نظریه‌ی ناخوآگاه فردی او درمقایسه‌با فروید به واقعیت امر نزدیک‌تر است. تئوری او و درمان‌های یونگی برخلاف دیدگاه فروید، به امیال سرکوب‌شده‌ی دوران کودکی محدود نمی‌شود. ناخودآگاه فردی یونگ حال و آینده را دربرمی‌گیرد و به‌عقیده‌ی وی، پل ارتباطی بین گذشته و آینده‌ی فرد در پی تحلیل دقیق زمینه‌های روان‌رنجوری و درمان‌های موردنیاز برقرار می‌شود.

فراتر از اختلاف‌ دیدگاه‌های یونگ و فروید، به نظریه‌ی بحث‌برانگیز و خارق‌العاده‌ی یونگ به‌نام نظریه‌ی «ناخودآگاه جمعی» می‌رسیم. یونگ کشف جذاب خود را این‌گونه معرفی می‌کند:

ناخودآگاه جمعی مجموعه‌ای از خاطرات و عناصر مشترک بین نسل‌های مختلف و میراثی است که از دوره‌های نخستین و پدران باستانی‌مان انتقال یافته و در حافظه‌ی تاریخی بشر ثبت شده و همگان در آن سهیم هستند. به‌عقیده‌ی یونگ، جهان هر فرد همان تصویری است که متأثر از خصیصه‌های روان در ذهنش نقش می‌بندد.

بنابر گفته‌ی یونگ، ذهن انسان ماهیتی فطری دارد که در پس گذر زمان و تکامل، نقش‌هایی بر آن حک شده‌ و شکل گرفته‌ است. این ویژگی‌های عمومی از گذشتگان ریشه گرفته و در هر نسل تکرار و به نسل بعد خود منتقل شده است. به‌عنوان مثالی ساده، ترس غالب مردم از تاریکی و مارها و عنکبوت‌ها نمونه‌هایی عینی از تصویر ناخوآگاه جمعی است. امروزه، باوجوداینکه زمان نسبتا زیادی از دوران یونگ گذشته است، دانش نوین روان‌شناختی به قدرت نظریه‌های یونگ باور دارد و نظریه‌های او برای جامعه‌ی روان‌کاوی مدرن شناخته‌شده و استناد‌شدنی است.

بااین‌حال، مهم‌تر از گرایش‌های فردی در هر شخص، یونگ به جنبه‌هایی از ناخودآگاه جمعی می‌پردازد که الگوهایی ازپیش تعیین‌شده و مشخص از ابعاد شخصیتی هر انسان است. یونگ کشف تازه‌ی خود را «کهن‌الگو» یا «آرکی‌تایپ» تعریف می‌کند. درواقع، این کشف همان افکار و تجربه‌های ادواری کهن و نسل‌به‌نسل گشته از پدران باستانی است که به ناخودآگاه نسل‌های دیگر راه یافته است.

کهن‌الگوها (آرکی‌تایپ‌ها)

واژه‌ی آرکی‌تایپ (Archetype) در یونان باستان ریشه دارد و از واژه‌ی «آرک» به‌معنای «اصیل و قدیمی» و پسوند «تایپ» به‌معنای «مدل و الگو» گرفته شده است. ترکیب این دو باهم معادل معنای «کهن‌الگو» است که در همه‌ی انسان‌ها و مفاهیم بنیادی نسل‌های مختلف مشتق شده و مشابهت دارد. بنابر تعریف یونگ، کهن‌الگوها مجموعه‌ای از تصاویر و افکاری فطری هستند که در بُعد فرهنگ جهانی، نمایانگر مفاهیم و داستان‌هایی از ادبیات و مذهب و هنر هستند.

یونگ از مفهوم کهن‌الگو برای روشن‌کردن زوایای پنهان روان بشر کمک گرفته است. به‌عقیده‌ی او، کهن‌الگوها شخصیت‌های اسطوره‌ای هستند که به ناخودآگاه جمعی مردم سراسر کره‌ی خاکی راه یافته‌اند. کهن‌الگوها با اشکال نمادین و برگرفته از ادبیات کهن باستان، تجربیات عمیق انسانی را نسل‌به‌نسل منتقل می‌کنند و عمیق‌ترین احساسات و شالوده‌ی شخصیتی انسان را شکل می‌دهند. از دیدگاه جامعه‌ی یونگی، گذشته‌ی بشر و اسطوره‌ها زیربنای اصلی روان بشری هستند و به‌طور مستقیم بر رفتارها و آینده‌ی شخصیتی فرد تأثیر می‌گذراند.

یونگ ۱۲ کهن‌الگوی اصیل را تشخیص داد و تمرکز خود را بر شناسایی و معرفی ۴ کهن‌الگوی بنیادی معطوف کرد. هرکدام از کهن‌الگوها صفت‌ها و ارزش‌ها و ویژگی‌های خاص خود را دارند. در اغلب مردم، بیشتر کهن‌الگوها وجود دارد؛ اما معمولا در هر شخص یکی از کهن‌الگوهای اصلی کنترل فرمان لایه‌های پیچیده‌ی روان و شخصیت را در دست دارد. ازاین‌رو، شناخت کهن‌الگوها در روان خود و دیگران، فرصت آشنایی با جنبه‌های مختلف شخصیتی و دلایل بُروز رفتارهای مختلف را فراهم می‌کند. در پایان مقاله، پس از معرفی سایر مفاهیم بنیادی روان از دیدگاه یونگ، ۱۲ کهن‌الگوی اسطوره‌ای را به‌اختصار معرفی می‌کنیم.

پرسونا (صورتک تقلبی)

پرسونا (نقاب) چهره‌ای است که در اجتماع از خود به جهان پیرامون نشان می‌دهیم و با حفظ نقاب بر چهره، خود واقعی‌مان را پنهان می‌کنیم. یونگ از پرسونا با عنوان «تقلب» یاد می‌کند و آن را نقشی می‌داند که هر فرد مانند بازیگر، برخلاف حقیقت روح خود در زندگی بیرونی بازی می‌کند.

آنیما و آنیموس، کهن‌الگوهای دیگری هستند که یونگ از آن‌ها پرده برداشته است. آنیما و آنیموس تصاویر انعکاس‌یافته از جنسیت مرد و زن هستند. هرکدام از جنس‌های مذکر و مؤنث تحت‌تأثیر زندگی و هم‌زیستی در سالیان متمادی، ویژگی‌های رفتاری و نگرش‌های خاصی بُروز می‌دهند. به‌گفته‌ی یونگ، انسان علاوه‌بر تفکیک جنسیتی در سطح ضمیر خودآگاه که به گروه مرد و زن تقسیم‌بندی شده‌، در حوزه‌ی ضمیر ناهوشیار و سیطره‌ی روان به حوزه‌های مردانه و زنانه تفکیک می‌شود. یونگ بخش ناخوآگاه زنانه در روان مردان را «آنیما» و بخش ناخودآگاه مردانه در روان ‌زنان را «آنیموس» نام‌گذاری کرد.

Anima & Animos

سایه‌ها

اکثر انسان‌ها اشیائی که دوست ندارند، از جلوی چشم خود دور می‌کنند و به دورترین نقطه‌ی ممکن می‌فرستند؛ مانند ارسال وسیله‌ی اضافی به زیرزمین خانه. تعریف «سایه» با توصیف گفته‌شده شباهت زیادی دارد. یونگ کهن‌الگوی سایه را بخش تاریک و پنهان روان بشر می‌داند؛ یعنی بخش‌هایی که به‌زعم ما دوست‌داشتنی نیست و باید از دید عموم پنهان شوند. سایه‌های شخصیتی ماهیتی دوگانه دارند: از یک سو، می‌توانند منبعی الهام‌بخش و از سوی دیگر، می‌توانند عامل ویرانگر و مخرب شخصیتی باشند.

برای درک بهتر مفهوم سایه‌ها به این مثال دقت کنید: صداقت روی دیگر سکه‌ای دارد به‌نام دروغ. اگر توانایی تشخیص حقیقت و صداقت را داریم، به این دلیل است که دروغ را به‌طور فطری در لایه‌های روان خود سراغ داریم و می‌شناسیم. بنابراین، انکار دروغ و نفرت از آن و صفت دروغ‌گویی به سایه‌ی شخصیتی ما تبدیل می‌شود. نظریه‌ی یونگ نظریه‌ی تکامل را همراهی می‌کند. به‌گفته‌ی یونگ، کهن‌الگوی سایه در همه‌ی دوره‌های تاریخ بشر تکرار می‌شود و مانند وراثت ژنتیکی در بُعد روان و کهن‌الگو نیز جنبه‌های مختلفی از نیاکان به نسل‌های بعد منتقل می‌شوند.

کهن‌الگوی خود (Self)

درنهایت، به کهن‌الگو یا آرکی‌تایپ «خود» می‌رسیم. «خود» همان بخشی است که احساس و تجربه‌ی «من» اصیل‌بودن را به هر فرد می‌بخشد. به‌باور یونگ، کهن‌الگوی «خود»، کهن‌الگوی هدف و کانون شخصیت است و انسجام درونی و رسیدن به تمامیت فردی را ممکن می‌سازد. در این مقوله، یونگ نیز مانند اریکسون مسیر رسیدن به کهن‌الگوی «خود» را نیازمند زمان و برنامه‌ریزی‌های دقیق برای شناخت دقیق توانایی‌های خویشتن می‌داند.

یونگ در یکی از کتاب‌های معروفش به‌نام «خود ناشناخته»، زندگی روانی فرد درجامعه‌ی مدرن امروزی را توصیف می‌کند. به‌عقیده‌ی او، بسیاری از مشکلات بشر امروزی ناشی از محاصره‌ در تلاطم مدرنیته است؛ به‌طوری‌که فرد را از مواهب غرایز فطری و خویشتن حقیقی دور می‌کند.

یونگ بر این باور است که تمامی کهن‌الگوهای شناخته‌شده حاصل هم‌زیستی ابعاد روان و خصایص مردانه و زنانه درکنار یکدیگر هستند و به تعبیری دیگر، وحدت وجود ناشی از ازدواج مقدس دو بُعد آنیما و آنیموس است. این درحالی است که در جوامع مدرن غربی، زندگی شهری مردان را از بُروز خصایص زنانه‌ی بخش روان خود دور کرده و درمقابل، زنان نیز از ابراز ویژگی‌های مردانه‌ی روان خود محروم مانده‌اند و باعث شده پیشرفت‌های حوزه‌ی روان‌شناختی تکمیل نشود.

با توسعه‌ی زندگی مدرن در جوامع پیشرفته‌ی امروزی، اهمیت ارزش‌های زنانه‌ی روان کوچک شمرده شده‌اند و موجب شده با روش زندگی نقاب‌گونه، از «خود» حقیقی دور و دورتر شویم. مدرنیته بی‌رحمانه کیفیت و اصالت زندگی بشری را هدف قرار داده؛ به‌طوری‌که میلیون‌ها نفر با نادیده‌گرفتن نقاب‌هایی که بر چهره دارند، با چشمانی بسته روی حقیقت، زندگی روزمره‌ی خود را می‌گذرانند.

ارزیابی انتقادی

نظریه‌های یونگ در‌مقایسه‌با زیگموند فروید، به یک اندازه شناخته نشد؛ زیرا:

۱. نوشته‌های یونگ را ناشران بنام منتشر نکردند و مانند دیدگاه‌هایش فراگیر نشدند؛

۲. اکثر مفاهیم یونگ برپایه‌ی عارفانه و برگرفته از عقاید مذهبی هستند؛ ازاین‌رو در‌مقایسه‌با نظریه‌های فروید و روان‌شناسان دیگر متمایل به دیدگاه‌های غربی، با استقبال چشمگیری مواجه نشد؛

۳. پیچیدگی نظریه‌های یونگ و ساده‌نبودن تحلیل آن‌ها در مجهورماندن آثارش بی‌تأثیر نبوده است.

به‌طورکلی، جوامع روان‌شناسی مدرن نظریه‌های یونگ در حوزه‌ی کهن‌الگو را به‌راحتی نپذیرفت. ارنست جوزف، زندگی‌نامه‌نویس فرویدی، در انتقاد از این روان‌کاو سوئیسی می‌گوید:

یونگ به نماد فیلسوف روشن‌فکرنمایی تبدیل شد که درواقع، هیچ‌گاه نتوانست آن‌طورکه بایدوشاید، خود را در این لقب اثبات کند و بسیاری از عقاید وی بیش‌ازاینکه برپایه‌ی علمی و روان‌شناسی باشند، به مفاهیم عارفانه و مذهبی‌گرایانه شباهت دارند.

بااین‌حال، مطالعات یونگ در باب ادبیات باستانی اسطوره‌ها و علاقه‌ی شخصی وی به مفاهیم عرفان شرقی و جنبه‌های غریزی و فطری روان بشر، بعد از گذشت سالیان به‌مرور درک شد. یونگ با تکیه بر حقایق کهن باستانی، از دریچه‌های پررمزوراز بسیاری در ذهن و روان چند لایه‌ی انسان پرده برداشت. استفاده‌ی یونگ از نمادها و اسطوره‌شناسی در مباحث روان‌درمانی با تمرکز بر جنبه‌های فطری و غرایز و اهمیت ناخودآگاه جمعی درخورتوجه است. یونگ «نظریه‌ی تکامل» را وسعت داد و به «نظریه‌ی وراثت» در حوزه‌ی روان و انتقال ژنتیکی ابعاد رفتاری شخصیتی از نسلی به نسل دیگر اشاره کرد.

از دیگر پژوهش‌های بنیادی یونگ، معرفی و تفکیک انرژی‌های روانی به دو دسته‌ی اصلی «برون‌گرا» و «درون‌گرا» است. گرایش‌های این دو بُعد شخصیتی در چهار دسته‌بندی کارکرد روان طبقه‌بندی می‌شوند (کارکرد شخصیتی فکری یا منطقی درمقابل احساسی و شهودی یا شمّی دربرابر حسی). هر انسان از قابلیت هر چهار کارکرد برخوردار است و مانند مبحث کهن‌الگو، در اینجا هم یکی از کارکردهای روان تسلط را در دست دارد. از تقابل عناصر یادشده، ۸ تیپ مختلف شخصیتی تعریف می‌شوند که درصورت تمایل، با مطالعه‌ی مفهوم MBTI با انواع تیپ‌های شخصیتی آشنا می‌شوید.

هانس آیزنک و ریموند کاتل، روان‌شناسان نام‌آشنا، برمبنای مفاهیم یونگ نظریه‌های خود را توسعه دادند و امروزه، پژوهش‌های یونگ به‌عنوان نمادهای اصیل فطری و فرهنگی در توسعه‌ی دانش شخصیت‌شناسی نوین کاربرد دارد.

درپایان، با ۱۲ کهن‌الگوی شناخته‌شده‌ی یونگ در قالب نمادین آشنا می‌شوید. کهن‌الگوهای یادشده در سه دسته‌بندی چهارتایی طبقه‌بندی می‌شوند: ایگو (منِ هشیار) و خود (Self) و روح.

چهار کهن‌الگوی زیر در حوزه‌ی ایگو (منِ هشیار) قرار می‌گیرند

innocent

کهن‌الگوی معصوم

  • شعار: من خواهان آزادی و امنیت هستم.
  • باور مرکزی: همه‌چیز درنهایت به بهشت ختم می‌شود.
  • هدف‌ها: شادبودن و امنیت‌داشتن
  • ترس بزرگ: اگر اشتباه کند یا کاری را به نحو شایسته پیش نبرد، ممکن است طرد شود.
  • راهکارهای مقابله با مسئله: عقب‌نشینی‌ و انفعال و انکار مشکل
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): معصومیت خام و ناپخته که باعث بُروز مشکلاتی می‌شود.
  • استعدادها: ایمان و خوش‌باوری
  • نام‌های دیگر: بی‌گناه، مذهب‌گرا، عارف، رمانتیک، رؤیاپرداز، سنّت‌گرا و آرمان‌گرا
  • کهن‌الگوی یتیم

  • شعار: همه‌ی مردان و زنان یکسان خلق شدند.
  • باور مرکزی: درارتباط‌بودن با دیگران
  • هدف: تعلق‌خاطرداشتن
  • ترس‌های بزرگ: کنارگذاشته‌شدن به‌وسیله‌ی دیگران و ترس از متفاوت‌بودن با سایرین
  • راهکارهای مقابله با مسئله: واقع‌گرایی و واقع‌بینی و استقامت بیشتر
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): احساس ضعف دربرابر دیگران و خودآزاری و احتمال قرارگرفتن در روابط سطحی و آزاردهنده
  • استعدادها: واقع‌گرایی و هم‌دلی و تردیدنداشتن
  • نام‌های دیگر: مرد خوب، واقع‌گرا، اکثریت خاموش، همسایه‌ی خوب و دوست نزدیک
  • کهن‌الگوی جنگجو

  • شعار: هرجا که قدرت باشد، همه‌ی امور ممکن می‌شوند.
  • باور مرکزی: ارزش‌های درونی را ازطریق تلاش و جنگجویی می‌توان اثبات کرد.
  • هدف‌ها: پیگیری امور و برنده‌بودن و بهبودبخشیدن جهان اطراف
  • ترس‌های بزرگ: احساس ناتوانی و بی‌لیاقتی و منفعل بودن
  • راهکارهای مقابله با مسئله: قاطعیت و دفاع از ارزش‌ها تاحدممکن
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): غرور کاذب و همیشه مشغول مبارزه‌بودن
  • استعدادها: اثبات شجاعت و شایستگی
  • نام‌های دیگر: قهرمان، سرباز، برنده‌ی‌ بازی، نجات‌دهنده، اَبَرقهرمان و قاتل اژدها
  • caregiver

    کهن‌الگوی حامی

  • شعار: دیگران را به‌اندازه‌ی خودت دوست داشته باش.
  • باور مرکزی: حمایت و مراقبت از اطرافیان
  • هدف: کمک‌کردن
  • ترس بزرگ: ترس از خودبینی و خودخواهی و قدرناشناسی
  • راهکار مقابله با مسئله: انجام وظایف و کارهای دیگران
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): سوءاستفاده و قربانی شدن
  • استعداد: بخشندگی و سخاوت
  • نام‌های دیگر: والدین و حمایتگر و کمک‌کننده
  • چهار کهن‌الگوی زیر در حوزه‌ی روح قرار می‌گیرند

    explorer

    کهن‌الگوی جست‌وجوگر

  • شعار: من را در چهارچوب قرار نده و محدود نکن.
  • باور مرکزی: آزادی و رهابودن برای کشف خویشتن ازطریق گشتن به دور دنیا و مشاهده‌ی عالم
  • هدف: تجربیات عمیق‌تر و زنذگی پربارتر و سرشار از احساسات ناب و اصیل
  • ترس بزرگ: به‌تله‌افتادن و هم‌رنگ‌شدن با جامعه‌ی اطراف
  • راهکار مقابله با مسئله: سفرکردن، جست‌وجوگری، کسب تجربیات جدید و دوری از تکراری‌بودن و روزمرگی
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): نداشتن هدف مشخص و سرگردانی و گرفتار دور باطل شدن
  • استعدادها: خودکفایی و استقلال‌داشتن و هویت
  • نام‌های دیگر: سرگردان و مسافر و پناهجو
  • revolutionary

    کهن‌الگوی نابودگر

  • شعار: قوانین را رها کنید و مرزها را بشکنید.
  • باور مرکزی: هر تکامل و انقلابی با پایان‌دادن آغاز می‌شود.
  • هدف: آنچه کاربرد ندارد، بهتر است از بین برود.
  • ترس بزرگ: ازدست‌دادن نیروی احیا و بازسازی و رکود و درجاماندن
  • راهکار مقابله با مسئله: ازمیان‌برداشتن مشکل با ازبین‌بردن و فناکردن
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): به نیمه‌ی تاریک وجودی نزدیک‌شدن و احتمال بُروز جرم و جنایت
  • استعدادها: توانایی رهاکردن و صداقت بی‌رحمانه‌داشتن
  • نام‌های دیگر: انقلابی، مرد خشونت‌طلب، شورشی و ناسازگار
  • Lover

    کهن‌الگوی عاشق

  • شعار: معبود و حال خوب از عشق و عاشق بودن است.
  • باور مرکزی: صمیمیت و نزدیکی و تجربه‌ی احساسات دلپذیر
  • هدف‌ها: ارتباط‌داشتن با مردم در اجتماع و احاطه‌شدن با آنچه عاشقانه دوست دارد.
  • ترس‌های بزرگ: تنهاماندن، با عشق و محبت مواجه‌نشدن، پذیرفته‌نشدن و محبوبیت‌نداشتن
  • راهکار مقابله با مسئله: ازنظر فیزیکی و احساسی تاحدممکن جذاب باشد.
  • ضعف (فعال‌شونده‌ی تله): ممکن است محبوب‌ماندن به بهای دورشدن از خود حقیقی باشد.
  • استعدادها: عطوفت، عشق‌ورزیدن، تعهد و قدردانی‌کردن
  • نام‌های دیگر: شریک، دوست، همسر، سازنده و انگیزه‌‌دهنده
  • creator

    کهن‌الگوی خالق

  • شعار: اگر تجسم کنی، می‌توانی خلق کنی.
  • باور مرکزی: تمایل به خلق ارزش‌های پایدار
  • هدف: درک و آفرینش دیدگاهی تازه
  • ترس بزرگ: آفرینندگی نامطلوب و بینش ناکافی
  • راهکار مقابله با مسئله: خلق و توسعه‌ی مهارت‌های جدید و هنری
  • وظیفه‌: خلق خویشتن حقیقی و ساختن فرهنگ منحصر‌به‌فرد
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): کمال‌گرایی و راه‌حل‌های غیرکاربردی و نابخردانه
  • استعداد: خلاقیت و تجسم خلاق
  • نام‌های دیگر: هنرمند، مخترع، نویسنده و نوارنده
  • چهار کهن‌الگوی زیر در حوزه‌ی خود (خویشتن) قرار می‌گیرند

    کهن‌الگوی جوکر یا دلقک

  • شعار: هر فرد فقط یک‌بار زندگی می‌کند؛ پس آسان بگیر.
  • باور مرکزی: زندگی در لحظه و درنهایت آرامش و لذت
  • هدف‌ها: تجربه‌ی بهترین لحظات و نوربخشیدن به جهان اطراف
  • ترس بزرگ: احساس دل‌مردگی در خود و اطرافیان
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): هدردادن زمان و غرق‌شدن در لذت و فریب
  • استعداد: ‌توانایی لذت‌بردن از زندگی
  • نام‌های دیگر: ابله و جوکر و کمدین
  • sage

    کهن‌الگوی خردمند یا فرزانه

  • شعار: تنها حقیقت است که آزادی می‌بخشد.
  • باور مرکزی: یافتن حقیقت
  • هدف: استفاده از بهره‌ی هوشی و تحلیل بجا برای شناخت دنیای اطراف
  • ترس بزرگ: گمراه‌شدن و گرفتار جهل‌شدن
  • راهکار مقابله با مسئله: جست‌وجوی اطلاعات و کسب دانش و تمرکز بر خِرَد و بینش
  • ضعف (فعال‌شونده‌ی تله): دانستن و در‌عین‌حال عمل‌نکردن (عمل‌گرانبودن)
  • استعداد‌ها: خِرَد و هوش
  • نام‌های دیگر: فیلسوف، معلم، برنامه‌ریز، متفکر، پژوهشگر، متخصص و اندیشمند
  • magician

    کهن‌الگوی جادوگر

  • باور مرکزی: درک حقایق اساسی از جهان
  • هدف: به‌واقعیت‌رساندن رؤیاها
  • ترس بزرگ: پیامدهای منفی جادو
  • راهکار مقابله با مسئله: توسعه‌ی دیدگاه‌های کاربردی در زندگی
  • ضعف‌ها (فعال‌شونده‌ی تله): احتمال اینکه سودجو یا متقلب باشد.
  • استعداد: یافتن روش‌های برد‌برد
  • نام‌های دیگر: مخترع، رهبر، شفادهنده، پزشک و کاریزماتیک
  • ruler

    کهن‌الگوی حاکم

  • شعار: قدرت یک مسئله نیست؛ همه‌ی مسئله است.
  • باور مرکزی: تسلط‌داشتن
  • هدف: ایجاد خانواده‌ یا جامعه‌ی موفق
  • راهکار مقابله با مسئله: تجربه و کسب قدرت
  • ترس‌های بزرگ: هرج‌و‌مرج و ازدست‌دادن نفوذ و قدرت سلطه.
  • ضعف (فعال‌شونده‌ی تله): خودکامگی و مستبدبودن
  • استعدادها: مسئولیت‌پذیری و رهبری
  • نام‌های دیگر: قانون‌گذار، پاشاه، ملکه، رهبر، سیاست‌مدار، الگوی جامعه و مدیر.
  • همان‌طورکه گفتیم، هریک از جهار کهن‌الگویی که در یکی از سه گروه بالا دسته‌بندی شده‌اند، به جنبه‌ی خاصی از روان دلالت می‌کنند: دسته‌بندی اول سفر قهرمانی خود را در حوزه‌ی ایگو (‌منِ هشیار) آغاز می‌کند و دسته‌بندی دوم نمایانگر الگوهای رفتاری و شخصیتی است که در حوزه‌ی رهایی و برمبنای ندای روح پیش می‌روند و دسته‌بندی سوم که در آخرین مرحله از سفر قهرمانی جای دارد و با تکیه بر خویشتن و تمرکز بر خود ابراز می‌شوند. هرکدام از کهن‌الگوها در نقطه‌ی خاصی از زندگی فرصت زیست پیدا می‌کنند و تأثیرها و ویژگی‌های خاص خود را در رفتارها و آینده دارند. به‌طور مثال، کهن‌الگوی حامی ازطریق رفع نیازهای دیگران و ارتباط با اجتماع خود پیش می‌رود یا کهن‌الگوی جنگجو که اولویت اصلی رفتاری در این کهن‌الگو، اثبات‌بخ شی از «خود» حقیقی ازطریق اقدامات شجاعانه است.

    هریک از ما در طول مسیر زندگی در بازه‌های زمانی مختلف، کهن‌الگوهای مختلف را زیست می‌کنیم و سفری بی‌آغاز و بی‌پایان را با معصومیتی خام شروع می‌کنیم و با کسب تجربیات مختلف تا مرحله‌ی خِرَد فرزانگی و آرامش دلقک ادامه می‌دهیم. 

    مقاله رو دوست داشتی؟
    نظرت چیه؟
    داغ‌ترین مطالب روز
    تبلیغات

    نظرات