حادثه گذرگاه دیتلوف؛ معمای حلنشده مرگ نُه کوهنورد در شوروی
طرفداران ژانر وحشت احتمالا دربارهی فیلم «گذرگاه شیطان» (Devil's Pass)، محصول روسیانگلیسی سال ۲۰۱۳، چیزهایی شنیدهاند یا شاید آن را تماشا کردهاند. این فیلم ماجراجوییِ پنج دانشجوی آمریکایی را به تصویر میکشد که برای پرده برداشتن از راز قتل نُه کوهنوردی که در سال ۱۹۵۹ در حادثهی گذرگاه دیتلوف کشته شدند، راهی منطقهای دورافتاده در روسیه میشوند. اینکه در جریان این فیلم چه بلایی سر تکتک اعضای این گروه میآید، موضوع این مقاله نیست و تماشای آن برای آگاه شدن از سرنوشت آنها توصیه میشود، اما ارتباطی که این فیلم با موضوع این مقاله دارد، ماجرایی است که برای آن نُه کوهنورد اتفاق افتاده بود؛ یک ماجرای واقعی.
۶۲ سال پیش، حادثهای در منطقهای ظاهرا متروک و دورافتاده در رشتهکوههای اورال در غرب شوروی به کشته شدن نُه دانشجوی کوهنورد انجامید. این رخداد که به «حادثهی گذرگاه دیتلوف» مشهور است و نام خود را از اسم رهبر گروه، ایگور دیتلوف، گرفته است، به بزرگترین معمای حل نشدهی روسیه و منبعی بیپایان از تئوریهای توطئه تبدیل شده است. آدمفضاییها، ماموران حکومتی، پاگنده و ریزش بهمن تنها بخشی از این مجموعهی بزرگ تئوری را تشکیل میدهند.
در حادثهی گذرگاه دیتلوف، نُه کوهنورد جوان بهطور مشکوکی جان خود را از دست دادند
اگرچه این حادثه در جایی بسیار دورافتاده، آن هم بیش از ۶۰ سال پیش به وقوع پیوست، بااینحال مدارک و جزئیات زیادی از آن به لطف دوربینهای عکاسی و دفترچهی خاطراتی که همراه گروه بود، در دسترس است. اطلاعات بهجامانده از حادثهی گذرگاه دیتلوف سالها است افراد بسیاری را برای رسیدن به توضیحی منطقی برای علت وقوع آن به خود مشغول کرده است، اما تاکنون هیچ توضیحی نتوانسته دنیا را بهطور کامل متقاعد کند اول فوریهی ۱۹۵۹ دقیقا چه اتفاقی برای این گروه کوهنورد ماجراجو افتاد که به مرگ تکتک آنها انجامید. در این مقاله جزئیات این حادثه و چند مورد از محبوبترین نظریات مربوط به آن را خواهید خواند.
بخش اول: شروع ماجرا
۲۳ ژانویه ۱۹۵۹، ده کوهنورد جوان و باتجربه برای سفری اکتشافی به سمت رشتهکوههای اورال در غرب شوروی سوار قطار شدند. این اولینبار نبود این گروه کوهنورد در هوای سرد و یخبندان به چنین سفرهایی میرفتند، اما این بار قرار بود آخرین سفرشان باشد.
این گروه شامل هشت دانشجوی مرد و دو زن بود و هدایت آنها را ایگور دیتلوف، دانشجوی سال پنجمی مهندسی فرکانس رادیویی، برعهده داشت. تمام اعضای گروه گواهی درجهی دو کوهنوردی داشتند و با کامل کردن این سفر به درجهی سه که در آن زمان بالاترین درجهی گواهی کوهنوردی در شوروی بود، ارتقا مییافتند.
درحالیکه قطار در اعماق جنگلهای تایگای سیبری پیش میرفت، آخرین نوشتهی دفترچهی خاطرات گروه پیش از رسیدن به مقصد این جملات بود: «یعنی چه چیزی در این سفر انتظار ما را میکشد؟ آیا اتفاق جدیدی پیش خواهد آمد؟»
نقشهی مسیر کوهنوردان به گذرگاه دیتلوف
این گروه ماجراجو پس از پیاده شدن از قطار، مسیر را با اتوبوس، سپس با کامیون، بعد اسب و سورتمه و در آخر هم پیاده و با اسکی ادامه دادند. در بین آنها، یوری یودین ۲۱ ساله به خاطر درد شدید مفاصل که سالها با آن دستهوپنجه نرم میکرد، روز ۲۸ ژانویه تصمیم گرفت از گروه جدا شده و به خانه برگردد؛ بیخبر از حادثهی تراژیکی که قرار بود بهزودی برای سایر دوستانش اتفاق بیفتد.
یوری یودین ۲۱ ساله تنها عضو خوشاقبال گروه بود که به خاطر مشکلات جسمی تصمیم به بازگشت به خانه گرفت
حالا گروه نُه نفره بدون یودین به سفر خود ادامه داد و تمام اتفاقات مهم مسیر را یادداشت و از آنها عکسبرداری کرد. عکسها و نوشتههای به جا مانده از گروه نشان میدهد مسیر بدون هیچ مشکل خاصی پیش رفته بود.
گروه کوهنوردان پایین «کوه مرگ» چادر خود را برپا کردند
یکم فوریه گروه سرانجام به پایین کوه اُتورتِن رسید که جمعیت بومی آنجا موسوم به مانسی، به آن «کوه مرگ» میگفتند. آنها بیشتر روز را به صعود از شیب کوه گذراندند و در نهایت تصمیم گرفتند سیصد متر مانده به قله چادر بزنند.
اینها چند نمونه از آخرین عکسهای بهجامانده از دوربینهای اعضای گروه است که پیش از حادثهی گذرگاه دیتلوف گرفته شده بود:
و آخرین جملهی آخرین مدخل دفتر خاطرات هم این بود: «دشوار است تصور چنین آرامشی روی ستیغ کوه و وزش باد سهمگین، صدها کیلومتر دور از سکونتگاههای انسانی.»
بخش دوم: جستوجو
چادر گروه از داخل با چاقو پاره شده بود
چند هفته گذشت، اما خبری از هیچکدام از اعضای گروه نشد و دوستان و آشنایان نگران شدند. بعد از کلی بحث، سرانجام تیمی از دانشجویان داوطلب تصمیم گرفتند برای پیداکردن آنها با هلیکوپتر راهی رشتهکوههای اورال شوند.
۲۶ فوریه گروه تجسس بالاخره چادر کوهنوردان را روی سراشیبی کوه پیدا کرد. از همان نگاه اول معلوم بود اتفاق وحشتناکی افتاده است. چادر پارهپاره و لایهی نازکی از برف آن را پوشانده بود. متعلقات و تجهیزات کوهنوردان بهطور مرتب و منظم داخل چادر قرار داشت، اما خود چادر از داخل با چاقو پاره شده بود.
روز بعد، نُه جفت ردپای به جا مانده در برف، گروه تجسس را به پایین شیب کوه و تا نزدیکیهای جنگل هدایت کرد. ازآنجاکه ردپاها تورفتگی نسبتا کمی در برف ایجاد کرده بودند، میشد نتیجه گرفت گروه با آرامش و بهطور منظم از کوه پایین رفته بودند و آنطور که از وضعیت چادر به نظر میرسید، دچار سراسیمگی نشده بودند.
ازآنجاکه این گروه کوهنوردی بسیار باتجربه بودند، پاره کردن چادر که تنها پناه آنها دربرابر یخبندان بود، مطمئنا دلیلی داشت و شاید اتفاقی داخل چادر آنقدر آنها را وحشتزده کرده بود که برای فرار مجبور به پاره کردن چادر شده بودند.
علاوهبراین، کوهنوردان با چنان سرعتی مجبور به ترک چادر بودند که حتی وقت نداشتند کفش به پا کنند و بسیاری از آنها برای هوای منفی ۳۰ درجهی بیرون از چادر، لباس کافی به تن نداشتند. آن اتفاق وحشتناک هرچه بوده، انگار بعد از خروج کوهنوردان از چادر برطرف شده بود، چون ردپاهای روی برف بسیار منظم و کمعمق بودند و از پراکندگی ناشی از ترس و سراسیمگی خبری نبود.
ردپاهای روی برف بسیار منظم و کمعمق بودند
ردپاها تا حدود نیم کیلومتر دورتر از چادر قابل ردگیری بودند و بعد بهطور کامل زیر برف پوشیده شدند. گروه تجسس مسیر را مستقیم ادامه داد تا زیر درخت سرو بزرگی در لبهی جنگل رسید. کنار بقایای آتشی که مدتها پیش خاموش شده بود، اجساد یخزدهی یوری دوروشنکو و یوری کریونیشنکو قرار داشت. بیش از دو ماه طول کشید تا گروه تجسس اجساد هر نُه کوهنورد را پیدا کند.
بخش سوم: کشف اجساد
درخت سروی که گروه تجسس با دنبال کردن ردپاها به آن رسیدند، آسیب دیده و شاخههای آن تا ارتفاع پنج متری شکسته شده بود، انگار کسی از آن بالا رفته بود. شاید گروه کوهنوردان سعی داشتند در تاریکی مطلق، چادر خود را پیدا کنند؛ یا شاید داشتند از کسی یا چیزی فرار میکردند.
با کشف اجساد دو عضو گروه، امید به زنده پیداکردن سایر کوهنوردان صفر شد
کنار بقایای آتش کوچک زیر درخت بود که اولین اجساد گروه کوهنوردان پیدا شد. حالا امید به زنده پیداکردن سایر اعضای گروه تقریبا صفر بود.
هشدار: خواندن اطلاعات مربوط به اجساد به افراد زیر ۱۸ سال و گروههای حساس توصیه نمیشود.
جسد اول
اولین جسد متعلق به یوری دوروشنکو بود که صورتش در برف فرو رفته و تنها تیشرت آستینکوتاه، شلوارک و جوراب بدون کفش به تن داشت. سمت راست صورت و روی پای او جای سوختگی بزرگی بود. از دهانش مایع خاکستری رنگی بیرون آمده بود و بدنش پوشیده از خراش و کبودی بود. گوشها، بینی و لبهایش هم خونی بود.
در مورد دوروشنکو اینطور فرض شد که این جراحات را درحالیکه بدنش در حال انجماد بوده، از سر درد و استیصال به خودش وارد کرده است. مایع خاکستری هم معمولا نشانهی وارد شدن ضربهی محکم به حفرهی قفسهی سینه است و نشان میدهد دوروشنکو احتمالا از درخت سرو پایین افتاده یا کسی محکم به سینهاش فشار آورده است. با وجود این علائم، علت مرگ دوروشنکو هیپوترمی عنوان شد و در گزارش اولیه، اشارهای به جزئیات مربوط به مایع خاکستری نشد.
جسد دوم
جسد یوری کریوانیشنکو بیست و سه ساله کنار دوروشنکو و زیر درخت سرو پیدا شد. او پیراهنی آستینبلند و تنها یک جوراب به تن داشت. بدنش بهشدت کبود شده بود و روی پاها و دستهایش پر از زخم و جای سوختگی بود. در بررسیهای بعدی مشخص شد هر دو جسد بعد از مرگ جابهجا شده بودند. این احتمال هم مطرح شد سایر اعضای گروه لباسهای این دو را از تن بیرون آورده تا خودشان بپوشند و گرمتر شوند، و بعد اجساد آنها را به نشانهی احترام کنار یکدیگر قرار داده بودند.
جسد سوم
جسد بعدی متعلق به ایگور دیتلوف، رهبر گروه، بود. دیتلوف درحالیکه به پشت روی برف افتاده، با مشتهای گره کرده و سایش و کبودی روی هر دو مچ پا و زخم و کبودی روی صورت پیدا شد. یکی از دندانهای پیش او افتاده بود که طبق گفتهی پزشکی قانونی، علت آن می توانست دعوا و ضربهی مشت بهصورت باشد. علت مرگ او در گزارش رسمی هیپوترمی عنوان شده بود.
جسد چهارم
زینیدا کولموگوروا اولین زن گروه بود که جسدش پیدا شد. لباسهای او بیشتر از سه نفر دیگر بود، اما آستین ژاکتش کنده شده بود. روی هر دو دست او خراشیدگی و روی صورتش کبودی دیده میشد. کبودی بزرگی هم در پهلوی او بود که انگار از ضربهی باتوم ایجاد شده بود. این جراحات خبر از درگیری میداد اما علت مرگ او نیز تنها هیپوترمی اعلام شد. احتمالا کولموگوروا و دیتلوف سعی داشتند به چادر برگردند، اما در نیمهی راه جان باختند.
جسد پنجم
پیداکردن جسد بعدی یک هفته طول کشید. روستم اسلوبودین۲۳ ساله، ۵ مارس پوشیده در برف پیدا شد. هر دو شقیقهی او دچار خونریزی داخلی شده بود و شکستگی بزرگی در جمجهاش مشاهده شد. علت خونریزی داخلی و شکستگی جمجمه معلوم نیست، اما کارشناسان پزشکی به این نتیجه رسیدند اسلوبودین به احتمال زیاد تا یک ساعت بعد از مصدومیت زنده مانده بود. جسد او نیز بعد از مرگ جابهجا شده بود. علت مرگ او نیز در گزارش کالبد شکافی، هیپوترمی عنوان شده بود. ساعت مچی او در ساعت ۸:۴۵ از کار افتاده بود.
جسد ششم
ماهها طول کشید تا فردی از قبلیهی مانسی پناهگاه سایر کوهنوردها را پیدا کند. این پناهگاه در واقع آخرین تلاش این چهار عضو باقیمانده برای مقابله با یخبندان بود که در نهایت بینتیجه ماند.
لودمیلا دوبینینا، دومین زن گروه، درحالی پیدا شد که جسدش از لبهی پرتگاهی آویزان بود و جریان آب مستقیم از کنار بدنش رد میشد. بافت اطراف دهان و روی گونهاش از بین رفته بود و ده تا از دندههای او شکسته بود. خونریزی شدیدی در قبلش رخ داده بود و کاسهی هر دو چشمش خالی بود. عجیبتر آنکه زبان دوبینینا نیز کنده شده بود و گروه تجسس موفق به پیداکردن آن نشد. خونی که در معدهاش یافت شد این فرضیه را تأیید کرد که او در حین این اتفاقات زنده بوده است. علت مرگ او خونریزی در دهلیز راست قلب عنوان شد و بدین ترتیب اولین عضو گروه بود که علت مرگ او در گزارش کالبدشناسی، هیپوترمی ذکر نشد.
جسد هفتم
سمیون زولوتاریوف ۳۸ ساله، مسنترین عضو گروه، بیشتر از سایرین لباس به تن داشت. سه شلوار، کت بلند روی ژاکت با دو کلاه و شالگردن و چکمه. زولوتاریوف اگرچه برای مقابله با سرما لباس مناسب به تن داشت، اما او نیز در نهایت همراه سایرین جان خود را از دست داد.
او نیز مانند دوبینینا بهطور مشکوکی دچار جراحت شده بود. پنج دندهی شکسته، بافت از دست رفته کنار ابروی سمت راست که استخوان جمجمهی او را نمایان کرده بود و زخم عمیقی در پشت سرش مشاهده میشد. زولوتاریوف نیز مانند دوبینینا هر دو چشمش را از دست داده بود. با وجود جراحات عجیبی که به او وارد شده بود، گزارش کالبد شکافی، علت مرگ او را هیپوترمی عنوان کرده بود. آسیبی که به قفسهی سینهی زولوتاریوف و دوبینینا وارد شده بود، زمانی بود که هنوز زنده بودند.
تیم پزشکی به این نتیجه رسید این صدمات در اثر ضربهی شدیدی ایجاد شده بود که نمی توانست عامل انسانی داشته باشد. خونریزی داخلی این دو کوهنورد شبیه چیزی بود که در تصادف رانندگی پیش میآید. با وجود این هیچ یک در اطراف محلی که ضربه وارد شده بود، دچار کبودی نشده بودند. این امر هنوز محققان را سردرگم کرده است و هیچ دلیل قانعکنندهای برای آن پیدا نشده است.
جسد هشتم
الکساندر کولِواتوف نزدیک پناهگاه پیدا شد. اگرچه پوشش او نسبت به اکثر اعضای گروه مناسبتر بود، اما ژاکت و شلوارش پاره شده بود و جای سوختگی روی ژاکت و جورابش به چشم میخورد. هر دو ابروی کولِواتوف از دست رفته بود و استخوان زیر آن نمایان شده بود. بینیاش شکسته و گردن او کج شده بود. پشت گوش راستش هم زخم بود. با وجود نشانههای واضحی از درگیری شدید، گزارش کالبدشناسی مبهم بود و اینطور نتیجه گرفت که کولِواتوف از هیپوترمی مرده بود. هیچکدام از این گزارشها دلیلی برای جراحات مشاهده شده روی اجساد ارائه نکردند و گمراهکننده بودند.
جسد نهم
نیکولای برینولی هم مانند زولوتاریوف لباس کافی پوشیده بود. مدتها است بسیاری معتقدند برینولی و زولوتاریوف زمان حادثه بیرون از چادر بودند، برای همین مناسب با سرمای بیرون لباس پوشیده بودند. لبها و سمت چپ پایین صورت برینولی کبود شده بود و بازوی راستش دچار خونریزی داخلی شده بود. سمت چپ جمجمهاش هم دچار شکستگی بسیاری شده بود که در اثر ضربهای بهشدت محکم ایجاد شده بود؛ بااینحال، بافت نرم بالای محل شکستگی آسیبی ندیده بود، درنتیجه این ضربه نمیتوانسته توسط انسان وارد شده باشد. برینولی در کمتر از سه ساعت بعد از این جراحات جان داده بود و علت مرگ او هم ضربهی شدیدی بود که نمیتوانست عامل انسانی داشته باشد.
بخش چهارم: نظریهها
یکی دیگر از جنبههای تکاندهندهی رخداد گذرگاه دیتلوف، وجود تشعشعات رادیواکتیو در لباسهای چهار تن از کوهنوردان و طبق برخی گزارشها، در کل منطقهی گذرگاه دیتلوف بود. باور بر این است که چهار کوهنوردی که دیرتر از سایرین پیدا شدند، برای زنده ماندن لباسهای دیگر اعضای گروه را پس از مرگشان به تن کرده بودند. تحقیقات نشان داد که این لباسها آغشته به تشعشعات رادیواکتیو بوده است، اما هیچ دلیلی برای آن ارائه نشده است.
لباس برخی از کوهنوردان آغشته به پرتوهای رادیواکتیو بود
ممکن است این پدیده دلایل کاملا طبیعی داشته باشد، یا براساس برخی نظریات، دو عضو گروه یعنی کولِواتوف و کریوانیشنکو قبلا در تاسیسات هستهای کار میکردند و به همین خاطر لباسهایشان رادیواکتیو بوده است.
الکسی راکیتین، نویسندهی کتاب «گذرگاه دیتلوف» فرضیهی دیگری را دربارهی تششعات رادیواکتیو مطرح میکند. به اعتقاد او، زولوتاریوف، کولواتوف و کریونیشنکو ماموران مخفی کاگب بودند و در این سفر مأموریت داشتند برای گمراهی آمریکا، نمونههای رادیواکتویته را در منطقه رها کرده، تیمی از ماموران سیا را شناسایی و از آنها عکسبرداری کنند؛ اما مأموریت آنها لو میرود و ماموران سیا آنها را به قتل میرسانند.
لباسهای متعلق به دو کوهنورد آغشته به تشعشعات رادیواکتیو بود
حادثهی گذرگاه دیتلوف به خاطر پارگی چادر از داخل، حرکت منظم و آرام کوهنوردان از سراشیبی کوه، جراحات شدید و غیرقابل توضیح وارد شده به آنها و در آخر تششعات رادیواکتیو، به یکی از محبوبترین و رمزآلودترین معماهای قرن تبدیل شده است و محبوبیت قابلتوجه این ماجرا باعث شده نظریات و فرضیات بسیاری دربارهی چگونگی آن از آن زمان تاکنون ارائه شود.
ازآنجاکه اجساد این دانشجویان جراحات عجیب و شدیدی برداشته بود، هیچکس آن زمان نپذیرفت آنها به خاطر هیپوترمی مرده بودند و بلافاصله شروع به پرسیدن اینکه چه کسی یا چه چیزی مقصر مرگ آنها است، کردند. از آن روز تاکنون، بازار تئوریپردازان توطئه درمورد حادثهی گذرگاه دیتلوف گرم بوده و نظریاتی که برای علت مرگ این نُه کوهنورد مطرح میکنند، گاهی منطقی و گاهی عجیب و ماورایی است، اما هیچکدام از آنها صددرصد بهعنوان نظریهی درست پذیرفته نشده است.
سایت dyatlovpass که به پوشش وقایع رخداد گذرگاه دیتلوف اختصاص دارد، ۲۳ نظریهی مختلف را برای مرگ این کوهنوردان مطرح کرده که در اینجا به هفت مورد از محبوبترین آنها میپردازیم:
۱. قبیلهی مانسی
طرح روی درخت نشان میدهد گروه کوهنوردان وارد منطقهی مانسیها شده بود
یکی از اولین نظریههایی که درمورد علت حادثهی گذرگاه دیتلوف مطرح شد، این بود که قبیلهی بومی مانسی، کوهنوردها را به قتل رسانده بود. طوفانی که باعث تغییر مسیر گروه شده بود، آنها را به پای کوه مرگ کشانده بود که محل زندگی قبیلهی مانسی بود. برخی این نظریه را مطرح کردند که مانسیها وقتی دیدند گروه کوهنوردان وارد سرزمینشان شدند، به آنها حمله کردند.
در نزدیکی چادر، سازهی نمادین قربانیکردن مانسیها قرار داشت
یکی از شواهدی که صحت این نظریه را تقویت میکرد، وجود سازهی نمادینی ۲۰۰ متر دورتر از محل چادر گروه بود. این سازه که «چوم» نام دارد، مخصوص قبیلهی مانسی است و با هدف قربانیکردن ساخته میشود.
آیا قبلیهی مانسی این کوهنوردان را به خاطر ورود بیاجازه به سرزمینشان قربانی کرده بودند؟ عکسی که از دوربین یکی از اعضای گروه به دست آمد، به وضوح نشان میدهد آنها وارد حریم محافظت شدهای این قبلیه شده بودند و شاید حضور ناخواندهی آنها باعث ایجاد درگیری با افراد قبلیه شده بود که به مرگ آنها انجامید.
سازهی نمادین قبیلهی مانسی موسوم به «چوم» که در آیین قربانی به کار میرود، در نزدیکی چادر کوهنوردان پیدا شد
نکتهی دیگری که در تأیید این فرضیه مطرح شده است، آشنایی کامل مانسیها به محل وقوع حادثه است. اگر عاملان حادثهی گذرگاه دیتلوف مانسیها بوده باشند، میتوانستند ردپای خود را بپوشانند و قتلها را طوری برنامهریزی کنند تا هیچکس نتواند راز آن را کشف کند. از طرفی، این فرضیه خروج سراسیمهی کوهنوردان از چادر را اینطور توضیح میدهد که شاید آنها متوجه حمله شدند، برای همین با پاره کردن چادر سعی داشتند به سرعت فرار کنند. حرکت منظم و آرام آنها از شیب کوه هم شاید به این خاطر بود که مانسیها آنها را تهدید کرده بودند.
این فرضیه اگرچه تاحدی ممکن به نظر میرسد، اما چندان منطقی نیست. برای مثال، در گزارش پزشکی قانونی ذکر شده بود برخی از صدماتی که به کوهنوردان وارد شده، عامل غیرانسانی داشته است. علاوهبراین، فکر اینکه مانسیها تکتک ردپای خود را از صحنهی جنایت پاک کرده باشند، بسیار بعید به نظر میرسد. آن سازهی نمادینی هم که در اطراف چادر کوهنوردان پیدا شده بود، به احتمال زیاد مربوط به قربانیکردن موس بوده است، چرا که بالای این سازه، شاخهای موس قرار داده شده بود.
والری از قبیله مانسی در این رابطه گفت: «بازپرسان شوروی مطمئن بودند ما مانسیها آنها را کشته بودیم. خیلی از ما دستگیر شدند...و هفتهها مورد بازجویی قرار گرفتند. سرانجام، مقامات شوروی نتوانستند هیچ مدرک مجرمانهای علیه ما پیدا کنند و کمی بعد با هلیکوپترهای خود به روستاهای مانسی آمدند تا برای کشف باقی اجساد درخواست کمک کنند. به خاطر کمک ما بود که چهار اسکیباز باقی مانده در ماه مه پیدا شدند.»
فرضیهی قتل کوهنوردان گذرگاه دیتلوف توسط مانسیها سالها است که مردود اعلام شده است. بهگفتهی والری، اگر رخداد گذرگاه دیتلوف گردن قبیلهی مانسی بود، مقامات شوروی همهی آنها را به زندان انداخته بودند؛ «آن روزها افراد بدون بازجویی یا محاکمه اعدام میشدند.»
۲. ریزش بهمن
فرضیهی دوم درمورد علت حادثهی گذرگاه دیتلوف، به خروج سراسیمهی کوهنوردان از چادر مربوط است. اینکه آنها تصمیم گرفتند تنها سرپناه خود دربرابر یخبندان را با چاقو پاره کنند و از آنجا فرار کنند، حتما به این خاطر بوده که احساس کردند جانشان داخل چادر در خطر است و این خطر با چنان سرعتی در حال نزدیک شدن به آنها بوده که مجبور شدند بدون آذوقه یا لباس مناسب چادر را ترک کنند. بسیاری معتقدند ریزش بهمن باعث فراری دادن کوهنوردان از چادر شده است. اگرچه ریزش بهمن در آن منطقه متداول نیست، اما گروه درست در مسیر بهمن احتمالی چادر زده بودند و حتی کوچکترین ریزش هم میتوانسته آنها را به وحشت بیاندازد.
شاید خروج سراسیمهی کوهنوردان از چادر به خاطر خطر ریزش بهمن بوده باشد
این فرضیه، علت پاره کردن چادر از داخل و خروج سراسیمهی گروه را توضیح میدهد، اما مشکلاتی نیز دارد. برای مثال، علت جراحات شدید وارد شده به برخی از اعضای گروه چه بود؟
اگر ریزش بهمن باعث شده بود سنگی به آنها برخورد کند یا به تنهی درخت کوبیده شوند، آنوقت بافتهای اطراف شکستگی استخوانها باید آسیب جدی میدید و بدن کوهنوردان باید سرتاپا پوشیده از خراش و زخم بود. در ضمن، هیچ گزارشی از ریزش بهمن در آن منطقه اعلام نشده بود و محققان به این نتیجه رسیدند بهمن نمیتوانسته عامل مرگ آنها باشد.
البته اگرچه این فرضیه از نظر بسیاری مردود است، اما بهمن همچنان میتواند تاحدی مقصر باشد. شاید کوهنوردان گمان کردند بهمنی در راه است. شاید صدای مهیبی شنیدند و از ترس ریزش بهمن چادر را پاره کرده و به سرعت از آن خارج شدند؛ اما وقتی بیرون آمدند، متوجه شدند از بهمن خبری نیست و چون خطری در کار نبود با آرامش به سمت جنگل به راه افتادند تا در آنجا پناه بگیرند.
اگرچه این فرضیه منطقی به نظر میرسد، اما همچنان علت مرگ کوهنوردان را توضیح نمیدهد. اگر ترس از بهمن آنها را بیرون از چادر کشانده، چه چیزی بیرون از چادر باعث چنان صدمات شدید و مرگ آنها شده است؟
۳. اتفاقات روانشناختی
حادثهی گذرگاه دیتلوف آنقدر غیرعادی است که بسیاری دلیل مرگ کوهنوردان را اتفاقات روانشناختی دانستهاند. یکی از این رخدادهای روانی به «paradoxical undressing» معروف است که طی آن فردی که دچار هیپوترمی شده، چند لحظه پیش از مرگ بهطور متناقضی حس میکند حرارت بدنش بهشدت بالا رفته است، برای همین شروع به درآوردن لباسهای خود میکند. این پدیده برای توضیح پوشش اندک اعضای گروه مطرح شد. تأثیرات هیپوترمی هم ممکن است کوهنوردان را دچار هذیان کرده و آنها را از خطری غیرواقعی فراری داده باشد.
نکتهای که این فرضیه را رد میکند این است که چهار کوهنورد باقیمانده لباسهای سایر اعضای گروه را بعد از مرگ از تن درآورده و برای گرم کردن خود پوشیده بودند. از طرفی، کنار دو کوهنورد اول، بقایای آتش به جا مانده بود. شواهد زیادی نشان میدهد گروه تا لحظههای آخر دنبال راهی برای گرم نگه داشتن خود و زنده ماندن بود. در ضمن، این نظریه دلیلی برای جراحات اعضای گروه ارائه نمیکند، در نتیجه نمیتواند فرضیهی محکمی برای علت مرگ آنها باشد.
فردی که دچار هیپوترمی شده، چند لحظه پیش از مرگ احساس میکند حرارت بدنش افزایش یافته و لباسهایش را درمیآورد
نظریهی روانشناختی دیگری که درمورد حادثهی گذرگاه دیتلوف مطرح میشود به پدیدهی «مسیر تاوهای فون کارمان» (von Kármán vortex street) مربوط است. گفته میشود گذرگاه دیتلوف جریان بادی با فرکانس پایین تولید میکند که باعث حملات عصبی میشود. شاید کوهنوردان در مواجه با این فرکانس بسیار پایین، دچار پارانویا شده بودند و به خاطر حملهی عصبی، چادر را ترک کرده و به سمت پایین کوه به راه افتادند؛ اما زمانیکه متوجه اشتباه خود شدند، کار از کار گذشته بود و حالا آنقدر از چادر دور شده بودند که نمیتوانستند راه برگشت را پیدا کنند. البته این فرضیه هیچ توضیحی دربارهی علت جراحات وارد شده به گروه ارائه نمیدهد.
از طرفی، تصور اینکه هر نُه نفر پدیدهی روانشناختی یکسانی را تجربه کرده بودند و همهی آنها واکنشی مشابه داشتهاند، بسیار بعید است. اینکه حتی یک نفر از آنها متوجه نشد ترک چادر بدون آذوقه و لباس کافی میتواند باعث مرگشان شود، قبول این نظریه را بسیار سخت میکند.
شاید هم برخی از آنها به خاطر این پدیدههای روانی، سلامت عقلشان را از دست داده بودند درحالیکه برخی دیگر سلامت روانی خود را حفظ کرده بودند و اختلافی که بین آنها پیش آمد، باعث برخورد و درگیری شدیدی شد تا جایی که چادر را پاره کردند و ادامهی دعوا را به بیرون از چادر کشاندند؛ بعد از مدتی هم متوجه اشتباه خود شدند و برای پیداکردن سرپناه به سمت جنگل به راه افتادند.
این فرضیه اگرچه دربارهی دندان افتادهی ایگور دیتلوف و کبودیهای حاصل از برخورد فیزیکی دلیل میآورد، اما نمیتواند دربارهی جراحاتی که عامل انسانی نداشته، توضیحی ارائه دهد.
۴. یتی (پاگنده)
رخداد گذرگاه دیتلوف جوانب چنان عجیب و نامعقولی دارد که عدهای از یافتن دلیلی منطقی برای آن ناامید شدند و به نظریات ماورایی روی آوردهاند. یکی از محبوبترین نظریات ماورایی دربارهی گذرگاه دیتلوف به موجود افسانهای «یتی» (Yeti) یا «پاگنده» مربوط است.
از نظر برخی، این موجود غولپیکر در این کوهستان زندگی میکرده و با ورود کوهنوردان به محل زندگیاش، عصبانی شده و تصمیم به کشتن آنها گرفته است. نظریهی یتی، فرار کوهنوردان و جراحات شدید آنها را توضیح میدهد، اما برای اثبات وجود یتی هیچ مدرک باورپذیری ارائه نمیکند. درواقع، تنها مدرک طرفداران این نظریه عکس سیاه و سفیدی است که از دوربین برینولی به دست آمده است و «مستند» شبکهی تلویزیونی دیسکاوری دربارهی حملهی یتی به این گروه که در سال ۲۰۱۴ ساخته بود، دلیل محبوبیت این نظریه بین علاقهمندان به کشف راز حادثهی گذرگاه دیتلوف شده است.
عکسی که از دوربین برینولی بهدستآمده از نظر برخی، تئوری حملهی یتی (پاگنده) را تأیید میکند
بااینحال، عکسی که ادعا میشود یتی است، هیچ شباهتی به هیولای غولپیکر ندارد. موجودی که در عکس بین درختان ایستاده، بازوهای کوتاه و باریکی دارد و بیشتر شبیه انسانی است که کت به تن دارد. این عکس چه یتی باشد چه نباشد، حال و هوای عجیب و رمزآلودی دارد و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
از دیدگاه برخی، عکس دوربین برینولی شبیه موجود افسانهای «یتی» است
مستند دیسکاوری اگرچه از وجود ردپاهای غولپیکر در برف صحبت میکند، اما هیچ منبع دیگری وجود آنها را تأیید نکرده است. از طرفی، قضیهی رادیواکتیو بودن لباسهای برخی کوهنوردان نیز با این فرضیه توضیح داده نمیشود، مگر اینکه یتی از خودش تشعشعات رادیواکتیو ساطع میکند.
۵. آدمفضاییها
یکی دیگر از نظریات ماورایی محبوب بین علاقهمندان حادثهی گذرگاه دیتلوف، مربوط به آدمفضاییها است. شکارچیان محلی قبیلهی مانسی ادعا میکردند شب حادثه در آسمان گویهای درخشانی دیدهاند که با توصیف امروزی از بشقاب پرنده مطابقت دارد.
در کنار جسد سمیون زولوتاریوف، دوربینی پیدا شد که اگرچه به خاطر مجاورت با آب به مدت سه ماه آسیب زیادی دیده بود، اما بعد از ظاهر کردن فیلم نگاتیو آن، عکسهایی به دست آمد که در آنها به نظر می رسید نورهای عجیبی در آسمان باشد. البته ممکن است این لکههای نورمانند درواقع از آسیبی که به دوربین وارد شده، ایجاد شده باشند، اما طرفدران نظریهی بشقابپرنده، عکسهای دوربین زولوتاریوف را به حملهی آدمفضاییها به کوهنوردان ربط دادند.
عکسهایی که از دوربین زولوتاریوف به دست آمده است از نظر برخی، تئوری حملهی آدم فضاییها را تأیید میکند
یکی از اعتقادات محبوب در این رابطه این است که بشقابپرندهها کنترل ذهن کوهنوردان را به دست گرفتند و آنها را در حالت خلسه به سمت پایین کوه هدایت کردند؛ درضمن، رادیواکتیو بودن لباسهای برخی از اعضای گروه و جراحات شدیدی که به آنها وارد شده بود، هم به آدمفضاییها و سلاحهای فوق پیشرفتهی آنها ربط داده شد.
این فرضیه اگرچه هیجانانگیز به نظر میرسد، اما برای اثبات آن هیچ مدرکی جز عکسهایی که دقیقا معلوم نیست چه چیزی را نشان میدهند، وجود ندارد.
۶. آتشسوزی در داخل چادر
یکی دیگر از نظریاتی که سعی دارد برای حادثهی گذرگاه دیتلوف دلیلی منطقی ارائه دهد، نظریهی آتش سوزی در داخل چادر است. عکسی که از چادر گروه به دست آمده است، دودکشی را نشان میدهد که از ورودی چادر بیرون زده و احتمالا دودکش اجاق گازی است که داخل چادر قرار داشته است.
تکههای باقی ماندهی غذا نشان میدهد گروه، شب قبل از حادثه از اجاق گاز استفاده کرده بود. این احتمال وجود دارد بعد از استفاده از اجاق و جدا کردن دودکش، اخگرهای درون اجاق بهطور تصادفی شعلهور شده باشد و چون دودکش برداشته شده بود، داخل چادر به سرعت پر از دود شده است. درحالیکه گروه سعی در کنترل آتش داشته، یکی از آنها چادر را پاره کرده تا دود از آن خارج شود؛ اما وقتی مشکل برطرف نشد و نفس کشیدن داخل چادر دشوار شد، گروه سراسیمه از چادر خارج و به سمت پایین کوه به راه افتادند تا از محل آتشسوزی دور شوند.
از طرفی برخی از اجساد دچار سوختگی شده بودند و خونریزی اطراف دهان ممکن است به خاطر سرفههای خونی به خاطر استنشاق دود بوده باشد. عکسی هم که از یکی از اعضای گروه روز پیش از حادثهی گذرگاه دیتلوف به دست آمده است، نشان میدهد کاپشنی که بر تن دارد بهشدت دچار سوختگی شده است.
عکس سوختگی شدیدی را در کاپشن یکی از اعضای گروه نشان میدهد
این فرضیه اگرچه جراحات وارده را گردن سقوط از درهای به ارتفاع سه متری میاندازد که شاید مسبب آن وقوع بهمنی کوچک در آن ناحیه بوده باشد، اما توضیحی برای وضعیت داخل چادر که در آن تجهیزات کوهنوردان مرتب و بدون آسیبدیدگی قرار داشت، ارایه نمیدهد.
ناگفته نماند اگر دود داخل چادر باعث خروج آنها شده بود، نیازی نبود برای دور شدن از دود، چنین مسافتی را تا پایین کوه پایین بروند و چادر خود را با تمام آذوقه و تجهیزات و لباسهایشان رها کنند. درهرصورت، این نیز مانند سایر نظریهها در حد فرض و گمان است و مدرک کافی برای اثبات آن وجود ندارد.
۷. پنهانکاری شوروی
خواهر برینولی، نهمین کوهنوردی که جسدش پیدا شد، میگوید والدین آنها معتقد بودند مرگ فرزندانشان به طریقی به ارتش و حکومت مربوط بود.
به خانوادهها گفتند شما هیچوقت حقیقت را نخواهید فهمید، پس دست از سؤال پرسیدن بردارید. چه کاری از ما بر میآمد؟ فراموش نکنید آن روزها اگر به شما میگفتند دهانتان را ببینید، برای حفظ جانتان هم که شده، باید ساکت میشدید.
درحقیقت، شوروی سه سال ماجرای گذرگاه دیتلوف را مسکوت نگه داشته بود و زمانیکه بالاخره آن را علنی کرد، ناهماهنگیهای بسیاری در گزارشها و کالبدشکافیها وجود داشت. بسیاری از اطلاعاتی که دربارهی رخداد گذرگاه دیتلوف موجود است، از گزارشهای اولیهی دولت شوروی به جا مانده است و این احتمال وجود دارد مسئولان حکومتی طوری این اطلاعات را دستکاری کردهاند تا هیچکس نتواند حقیقت حادثه را کشف کند.
اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، سوالی که مطرح میشود این است: دولت شوروی سعی در پنهان کردن چه چیزی را داشته است؟ شاید آنها میخواستند حملهی یتی یا آدمفضاییها را از چشم عموم پنهان کنند و وقتی گروه کوهنوردان در گذرگاه دیتلوف با آن مواجه شدند و شروع به عکسبرداری و ثبت حادثه کردند، ارتش برای پنهانکاری وارد عمل شده بود.
شوروی سه سال حادثهی گذرگاه دیتلوف را مسکوت نگه داشته بود
یکی از اعضای گروه تجسس مدعی بود ردپای یک جفت چکمهی نظامی در مسیر حرکت نُه کوهنورد به سمت پایین کوه دیده شده بود. این قضیه ممکن است به این معنی باشد که گروه کوهنوردان توسط فردی نظامی به سمت پایین کوه هدایت شده و از آنجا به بعد ترتیبشان داده شده است.
از طرفی، حادثهی گذرگاه دیتلوف در زمان جنگ سرد رخ داد و روسیه در آن زمان درحال تولید و آزمایش سلاحهای قدرتمند در مناطق دورافتاده بوده است. شاید روسیه آن زمان در این منطقه درحال آزمایش موشک یا بمب بوده و صدای انفجار باعث وحشت اعضای گروه و فرار آنها شده باشد. شاید هم برخی از این سلاحها به کوهنوردان برخورد کرده و عامل جراحات شدیدی است که هیچ توضیحی برایشان ارائه نشده است. حتی طبق گزارشی، گروهی نظامی نزدیک این منطقه به سمت گذرگاه دیتلوف موشک شلیک کرده بود، اما مقامات شوروی تأکید کردند موشکها به هیچوجه نمیتوانسته نزدیک گروه به زمین برخورد کرده باشند.
مقبرهی نه کوهنورد در گورستان میخائیلوفسکوی در یکاترینبورگ روسیه
بااینحال، عدهای با به یاد آوردن وقایع مینیسریال چرنوبیل و تلاش مقامات شوروی برای پنهانکاری فاجعهی نیروگاه هستهای چرنوبیل، معتقدند دخالت شوروی در حادثهی گذرگاه دیتلوف و دستکاری اطلاعات چندان بعید به نظر نمیرسد.
از رخداد گذرگاه دیتلوف ۶۲ سال میگذرد و اگرچه برای این حادثه نظریات بسیاری مطرح شده، اما هیچکدام تا به حال نتوانسته تمام جوانب ماجرا را بهطور کامل و منطقی توضیح دهد. شاید شوروی واقعا گزارشهای مربوط به حادثهی گذرگاه دیتلوف را دستکاری کرده باشد و شاید در آینده شواهدی به دست آید که توضیح قانعکنندهای برای این پروندهی حل نشده ارائه دهد. تا آن روز اما حادثهی گذرگاه دیتلوف یکی از بزرگترین معماهای دنیا باقی خواهد ماند.
دیدگاه شما کاربران زومیت دربارهی دلیل حادثهی گذرگاه دیتلوف چیست؟ چه عاملی باعث فرار کوهنوردان از چادر و جراحات شدید آنها شده بود؟ آیا راز این حادثه روزی برملا خواهد شد؟