سفر در میان ستارگان؛ آیا ما برای ترک زمین آمادهایم؟
اکنون چند وقتی است که میدانیم کاوشگر وویجر ۲ نیز در پی همتای پیشین خود (وویجر ۱) آخرین مرزهای منظومهی شمسی را درنوردیده و هماینک به فضای میانستارهای پیوسته است. این خداحافظی غمانگیز بشر با آخرین دستاوردهای ۵۰ سالهی خود، تلنگری دیگر برای نژاد بشر است؛ تلنگری که میگوید شاید نسل بعدی ما همان نسلی باشد که در سدهی آینده تمدن خود را به فراسوی منظومهی شمسی (فراتر از ابر اورت) خواهد برد. ورود دومین ساختهی بشر به قلمروی میانستارهای میتواند نشانهای بر فرارسیدن زمان گذار ما از ساکنین منظومهای به مسافران قلمروی سایر ستارگان کهکشان راه شیری باشد.
و کسی چه میداند؛ شاید آنجا همان میعادگاه دیدار با بیگانگانی باشد که سالها است ملاقات با آنها را چشم نهادهایم.
تقدیر ما برای ترک زمین گریزناپذیر است؛ تنها عامل مجهول، زمان آن است
شکی نیست که درنهایت روزی ما مجبور خواهیم شد زمین، این سکونتگاه دوستداشتنی خود را به مقصد جهانی دیگر ترک گوییم؛ دلیل این اتفاق میتواند فجایع بزرگی باشد که روزی زمین ما به چشم خواهد دید؛ در کمتر از یک میلیارد سال دیگر خورشید آنقدر گرم و متورم خواهد شد که تمامی اقیانوسهای زمین بخار میشود. یا خیلی قبلتر از آن، میتوان برخوردی عظیم با یک سیارک را در چند صد میلیون سال آینده متصور شد. تغییرات شدید اقلیمی نیز طی چند هزار سال میتواند زندگی را برای ساکنین زمین تبدیل به جهنمی واقعی کند. یا بدتر از همه، شاید وقوع یک جنگ هستهای در جهان طی چند دهه یا چند سدهی آینده، ما را برای ترک زمین آماده کند. در هر حال، برنامهی خروج ما از سیاره قطعی است و تنها مجهول این معادلهی دردناک، زمان وقوع آن است.
در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۷، ما اولین جرم میانستارهای را در منظومهی شمسی رصد کردیم. همانطور که پیشتر در زومیت منتشر شد، اومواموا (Oumuamua) میتواند دستاوردی غریب از تمدنی بیگانه باشد که به مرزهای منظومهی شمسی ما رسید. دور از ذهن نیست که در قرن بعدی، ما نیز بتوانیم چنین دستاوردهایی مشابه را به قلمروی منظومههای بیگانه اعزام کنیم.
آنچه که ما خواهیم فرستاد، ممکن است تعدادی ربات بههمراه چند چاپگر سهبعدی باشد. این رباتها عازم دنیاهای دیگر خواهند شد تا از مواد خام موجود در سیارات دیگر برای ساختن اشیای مصنوعی در آن محلها بهره ببرند. همچنین ممکن است تنها مسافران فضاپیماهای اعزامی ما، فضانوردانی میکروسکوپی باشند؛ یک کلونی از میکروبها که میروند با تکثیر خود در جهانی ناشناخته، حیات را در آنجا بنیان نهند. این همان مفهوم «کشت مصنوعی زندگی» است که دانشمندان از آن بهعنوان پاناسپیرمای مستقیم نیز یاد میکنند.
اما پیش از آنکه بتوانیم به چنین فتوحاتی در فضا برسیم، تمدن ما روی زمین احتمالاً بهواسطهی همان فناوریهای موردنیاز برای انجام این مأموریتهای فضایی، بهکلی متحول خواهد شد.
برای نمونه، رباتها را در نظر بگیرید. بهاحتمال زیاد انقلاب بزرگ بعدی در ساختار جوامع بشری ناشی از ظهور همین رباتها خواهد بود؛ رباتهایی که بهزودی جایگزین نیروی کار انسانی میشوند. آنها همین حالا هم شروع به بیرون راندن انسانها از سایتهای ساختوساز کردهاند. سهم این ماشینها از بازار کار (بههمراه هوش مصنوعی) بهسرعت در حال رشد است؛ چرا که فناوری آنها تنها در یک بازهی زمانی چندساله و آنهم بهصورت نمایی، رشدی سرسامآور را تجربه خواهد کرد. با درنظرگرفتن سهم روزافزون رباتها و هوش مصنوعی در بازار کار، بشر باید جامعه را از نو سازماندهی کند. بهلطف حضور رباتها و رایانهها، مشاغل کمتری برای انسانها وجود خواهد داشت و این بهمعنای فرصت کمتری برای کسب درآمد خواهد بود. هفتههای کاری به کمتر از پنج روز در هفته کاهش خواهند یافت و درنتیجه، مدتزمان تعطیلات بیشتر و فرصتهای شغلی کمتر خواهند شد.
دولتها ممکن است تصمیم بگیرند که مبلغی را بهعنوان حداقل پایهی حقوق شهروندان خود در نظر بگیرند که احتمالاً میزان آن، مستقل از مدت اشتغال افراد به کار است. چنین تصمیماتی بهمنزلهی ظهور چهرهی تازهای از سوسیالیسم در نظام جهانی خواهد بود. بنیانگذار این فلسفه، کارل مارکس در سال ۱۸۷۵ این نظام را چنین توصیف میکند: «هر کس متناسب با توانایی و در انطباق با نیازهایش». این تعریف تاحدودی با مفاهیم ایدئولوژیک مطرح در دنیای نوین مطابقت دارد؛ بااینحال شاید بهتر باشد نسخهی بهروزشدهی جملهی مارکس را اینچنین برای خود تعبیر کنیم: «هر کس بیش از حداقل نیاز خود، دریافت خواهد کرد و هر آنچه را بخواهد در اوقات فراغتش انجام خواهد داد.»
جای شگفتی نیست؛ هماکنون نیز نخستین جوانههای این انقلاب اجتماعی را میتوان در درهی سیلیکون دید؛ محلی که در آن، تریلیونها دلار ثروت طی دههی گذشته انباشته شده است. ماهیت این ثروت جدید بسیار متفاوت از ثروت قدیم است؛ ثروتی ریشهدار که توسط افرادی مسنتر و طی دورهی زمانی طولانیتری در تاریخ تولید شده بود. کافی است نگاهی گذرا به نسل تازهی ثروتمندان دنیای جدید بیندازید: سرگی برین، استیو جابز، لری پیج، مارک زاکربرگ و بسیاری دیگر که وجه اشتراک چندانی با افرادی از خاندان روزولت، فورب، دوپونت و روتشیلد ندارند.
انقلاب فناوری، دیر یا زود جامعهی ما را بهسوی پذیرش تعریفی جدید از سوسیالیسم سوق خواهد داد
فناوریهای نوظهور نظام نوین قطعاً با برخی مقاومتها ازسوی آخرین نسل باقیمانده از نظام قدیم مواجه خواهد شد؛ این مقاومتها احتمالاً در قالب جنبشهای سیاسی پوپولیستی از جامعه سر بر خواهند آورد. اما این مقاومت چندان دیری نخواهد پایید؛ چراکه تمدن ما پیشتر ثابت کرده که شهوت ذات بشر برای رسیدن به آیندهای فناورانه تقریبا مهارناپذیر است. حتی این امکان وجود دارد که سیر تکامل فناوری در تمدن ما بهواسطهی کشف اولین نشانهها از وجود تمدنی بیگانه در جهان، شتابی بیسابقه و افسارگسیخته به خود بگیرد.
بااینحال، ما همچنان باید امیدوار باشیم که اقتصاد و ساختار اجتماعی آیندهی ما بهخوبی بتواند با پیشرفتهای تکنولوژیکی جدید تطبیق پیدا کند. موفقیت ما در چالشهای فضایی آینده منوط به مدیریت موفق ما در چالشهای اجتماعی فعلی روی زمین خواهد بود. اگر بتوانیم از انقلاب تکنولوژیکی رایانهها و رباتها، با سربلندی عبور کنیم، ممکن است در ادامه بتوانیم کهکشان راه شیری را نیز به سیطرهی خود درآوریم؛ وگرنه سرنوشت تلخ آیندهی حیات روی زمین شامل حال تمدن ما نیز خواهد شد. حال باید پرسید آیا ما برای این گذار تاریخی آمادهایم؟
۱۰۰ سال پیش فیزیکدانی بهنام انریکو فرمی، پارادوکسی جالب را مطرح کرد که امروزه با نام پارادوکس فرمی شناخته میشود. او با در کنارهم گذاشتن تمامی شواهد و پیشفرضهای فعلی، اینگونه استدلال کرد که وجود بیگانگان فضایی، گزارهای قطعی است؛ بااینحال چگونه است که ما هنوز آنها را نمیبینیم؟ این پارادوکس از آن زمان تا به حال، بهمنزلهی یکی از بزرگترین پرسشهای بیپاسخ پیش روی بشر باقی ماند.
تا عزم ما برای رقمزدن تقدیر چه باشد. شاید پس از ما و در روزگاری دور که بیگانگان فضایی به سیارهی خالی از سکنهی ما نگاهی میاندازند، بالاخره پاسخی منطقی برای این پارادوکس کهن پیدا کنند و دریابند که آن «دیگران» کجا رفتهاند: در دل آسمان بیکران یا زیر خروارها خاک.
شما دربارهی این آیندهی نهچنداندور چه فکر میکنید؟