مردی که میخواست زامبیا را در رقابت فضایی از شوروی و آمریکا پیش بیندازد
دربارهی ادوارد ماکوکا انکولوسو کمتر دانسته میشود. انکولوسو همان کسی بود که در سال ۱۹۶۴ به نشریهی لوساکاتایمز گفت: «ما با اولین دختر فضایی و دو گربه و یک کشیش به مریخ میرویم». گفته میشود به کشیش و مبلّغ مذهبی دستورالعملهای سختگیرانهای داده شده بود تا به بومیان بدوی فشار نیاورند که بهعقیدهی انکولوسو در مریخ زندگی میکردند و به آنها بهزور باورهای مسیحیت را نقبولانند.
با اینکه دولت زامبیا هیچوقت انکولوسو را جدی نگرفت، او قصد داشت نمونهی اولیه موشکش را همزمان با جشن استقلال زامبیا در سال ۱۹۶۴ به فضا پرتاب کند. بااینحال، وقتی حمایتهای مالی مدنظر انکولوسو تأمین نشدند و دختر ۱۶ سالهای که قرار بود به فضا برود، باردار شد و سایر فضانوردان که «اَفرونات» نام داشتند، به دهکدههایشان بازگشتند، برنامهی فضایی بدون اثر ناپدید شد. اصطلاح اَفرونات (Afronaut) که ترکیبی از دو واژهی Astronaut و African است، ابداع انکولوسو بود که فضانوردان برنامهاش را با آن خطاب میکرد.
تیتر نشریهی لوساکا تایمز با صحبتهای انکولوسو
انکولوسو از سال ۱۹۶۰ و تا حدودی پس از سال ۱۹۶۹، سالی فرود نیل آرمسترانگ و باز آلدرین، فضانوردان آمریکایی، روی ماه، برای تحقق برنامهی فضاییاش بسیار تلاش کرد. او قصد داشت فضاپیمایی را به ماه بفرستد و برنامههایی نیز برای سفر به مریخ داشت. وی امیدوار بود در اوج رقابت فضایی، بتواند با برنامههای فضایی زامبیا کشورهای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهد.
انکولوسو میخواست زامبیا را به یکی از اَبَرقدرتهای فضایی تبدیل کند
انکولوسو برای آموزش فضانوردان تأسیساتی در مزرعهی متروکهای در ۱۱ کیلومتری لوساکا، پایتخت زامبیا، ساخته بود و فضانوردان برنامهی او که بیشتر نوجوانان بودند، درون بشکههای نفت ۲۰۰ لیتری از روی تپه قل میخوردند. بهگفتهی انکولوسو، این کار باعث میشد فضانوردانش شرایط بیوزنی را برای سفرهای فضایی و ورود مجدد به جوّ زمین تجربه کنند که بعد از فرود روی ماه، سختترین بخش مأموریت بود. انکولوسو با تابهایی که با لاستیکهای کهنه درست کرده بود، میکوشید شرایط بیوزنی را برای خدمهی برنامهی فضاییاش شبیهسازی کند.
ادوارد ماکوکا انکولوسو (۱۹۱۹-۱۹۸۹) با کلاهکاست و لباس نظامی و شنل هنگام گفتوگو با خبرنگار آسوشیتدپرس
انکولوسو در همان دوران اظهار کرده هدفش ترویج دین مسیحیت در بین بدویان ساکن مریخ است. او امیدوار بود زامبیا را به یکی از «قدرتهای هفت آسمان در فضای میانستارهای» تبدیل کند. بدینمنظور قرار بود موشکی استوانهای بهنام «دیکالو-۱» با ابعاد سه در دو متر ساخته شود. این موشک بهاحترام کنت کائوندا، اولین رئیسجمهور زامبیا پس از استقلال این کشور در سال ۱۹۶۴ و خارجشدن از تحتالحمایگی بریتانیا، نامگذاری شده بود.
رئیس برنامهی فضایی زامبیا ادعا میکرد این موشک از آلومینیوم و مس ساخته شده است و میتواند به فضا فرستاده شود. تاریخ شروع برنامهی انکولوسو ۲۴ اکتبر ۱۹۶۴، روز استقلال این کشور و از ورزشگاه استقلال لوساکا بود؛ اما برنامهی پیشنهادی او بهدلایل امنیتی لغو شد. گفته میشود انکولوسو از یونسکو درخواست کرد هفتمیلیون پوند زامبیا برای کمک به این برنامهی فضایی اعطا کند. همچنین، ادعا شده او درمجموع ۱٫۹ میلیارد دلار نیز از منابع خارجی درخواست کمک کرده بود. بااینحال، گزارش شده است وزارت نیرو، حملونقل و ارتباطات زامبیا در همان دوره اعلام کردند این درخواستها از جانب دولت زامبیا نبودهاند. رئیسجمهور سابق زامبیا، کنت کائوندا، نیز در مصاحبهای در سال ۲۰۱۶، دربارهی برنامهی فضایی این کشور گفته بود:
این برنامه واقعی نبود و بیش از آنکه رنگوبوی واقعیت داشته باشد، جنبهی تفریح و سرگرمی داشته است.
کتاب عکس «افروناتها» (The Afronauts) اثر کریستینا دیمیدل، عکاسی خبری اسپانیایی که در سال ۲۰۱۲ چاپ شد
با تمام اینها، واقعیت ماجرا چه بود؟ آیا معلم علوم ساده در یکی از مدارس زامبیا واقعا تصور میکرد میتواند اَبَرقدرتهای فضایی مانند آمریکا و شوروی را شکست دهد یا در اوج دوران احساسات ملیگرایانه در آفریقا و استقلال بسیاری از کشورهای کوچک و البته فقیر و توسعهنیافته، کسانی مانند انکولوسو بهدنبال احقاق حق کشور خود و احیای روحیهی ملی پس از قرنها سرافکندگی و ظلم و استبداد بودند؟ متأسفانه احتمالا در این مطلب شاید نتوانیم پاسخ بسیاری از این سؤالات را بدهیم. درواقع، زمانیکه روی این مطلب کار میکردم، هرچه در اینترنت، بهویژه یوتیوب گشتیم، ویدئوهای پارودی یا طنزآمیز میدیدیم که بهجای گفتن واقعیت، تنها به جنبههای مضحک برنامهی فضایی زامبیا پرداخته بودند؛ یعنی همان پیشپنداشتی که مخاطبان از کشور عقبافتادهای مانند زامبیا در ذهن دارند. باوجوداین، جستوجوهای بیشتر نتایج بهتری داشت. درصدر جستوجوهایمان به مقالهی ناموالی سرپیل، نویسنده و داستاننویس زامبیاییبریتانیایی برخوردیم. سرپیل در مقالهی خود با عنوان «افرونات زامبیایی که میخواست وارد رقابت فضایی شود» که سال ۲۰۱۷ در هفتهنامهی نیویورکر منتشر شده بود، عنوان کرد:
هنگامیکه خلبان هواپیما را متوقف نکرد تا انکولوسو بتواند از هواپیما بیرون برود و روی ابرها قدم بزند، او هم برآشفت و تصمیم گرفت خودش وارد رقابت فضایی شود!
انکولوسو دیوانه یا بدبخت نبود؛ بلکه رؤیاپرداز بود
چنانچه اشاره شد، انکولوسو برای تأمین بودجه مأموریت فضایی خود نامههایی به یونسکو، رژیم اشغالگر قدس، ایالات متحده و جمهوری متحد عربی فرستاد. جمهوری متحد عربی کشور مستقلی محسوب میشد که قرار بود با همپیمانی مصر و سوریه تشکیل شود. تمام این نهادها و کشورها درخواستهای انکولوسو برای حمایت مالی را رد کردند؛ اما او تسلیم نشد و همچنان به پیروزی در این مأموریت تاریخی خوشبین بود. وی در همین دوران یادآور شده بود زامبیاییها هیچ کموکسری از دیگران ندارند و برنامهی فضاییاش هم مطمئنا عملی خواهد شد. باوجوداین، سفر به ماه هیچوقت اتفاق نیفتاد. انکولوسو تقصیر را به گردن موامبا انداخت که به ناگاه باردار شده بود. همچنین، وی چند نفر دیگر از خدمهی فضاییاش را مقصر میدانست که با ترک پیش از موعد برنامه، موجبات شکست آن را فراهم کرده بودند.
کتاب عکس کریستینا دیمیدل با تصاویر واقعی و داستانیاش به خوبی خیال و واقعیت را به هم پیوند داده است
ناگفته نماند در سال ۲۰۱۳ مستندی بهنام «انکولوسو: افرونات» را کاربری بهنام a24media در یوتیوب بارگذاری کرد که چهرهی واقعیتری از انکولوسو را نشان میداد. همچنین در سال ۲۰۱۴، فیلمساز غنایی، فرانسیس بدومو، مستند کوتاهی بهنام «افروناتها» را منتشر کرد که در همان سال در جشنوارهی فیلم ساندنس و سال بعد در جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین نیز نمایش داده شد. بعدها که با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شد، اعلام کرد میخواهد فیلم داستانی افروناتها را نیز بسازد؛ پروژهای که تا این لحظه هنوز عملی نشده است. همچنین، هنرمندان زامبیایی نیز از برنامه فضایی کشورشان الهام گرفتهاند. برای مثال، هنرمندی بهنام استَری موابا نمایشگاهیدر «کونستلرهاوس بتانین» برلین آلمان برپا کرده است. در وبسایت این گالری هنری آمده است علاوهبر نقاشیها و طرحهایی که از دل بایگانیهایی ملی کشور زامبیا بیرون کشیده شده است، استَری موابا ماکتی از موشک دیکالو-۱ را نیز بهنمایش گذاشته است؛ همان فضاپیمایی که انکولوسو قصد داشت به فضا بفرستد.
دیمیدل با کتاب عکس خود، روایت منسجمی از برنامهی فضایی انکولوسو بازسازی کرده است
در بین تمامی پروژههایی که مرور کردیم، کتاب عکسی بهنام «افروناتها (The Afronauts)» نوشتهی کریستینا دیمیدل، عکاسی خبری اسپانیایی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، از دیگر آثار بیشتر توجهمان را جلب کرد. این کتاب عکس که دیمیدل آن را با هزینهی شخصی و تنها با تیراژ هزار نسخه چاپ کرده بود، در بین نامزدهای برترین کتاب عکس سال ۲۰۱۳، جایزهی عکاسی دویچه بورس (بورس آلمان)، نیز قرار گرفت. اگرچه دست دیمیدل از این جایزه کوتاه ماند، در همان سال توانست جایزهی ویژه هیئت داوران «مرکز بینالمللی عکاسی (ICP)» نیویورک را بهدست بیاورد.
کتاب دیمیدل شامل عکسها، نامهها، نقشهها، طرحها، پاورقیهای واقعی و داستانی بود که بهخوبی خیال و واقعیت را بههم پیوند میداد. تمام نسخههای این کتاب با استقبال مخاطبان فروخته شد و حتی به نوشتهی لوسی دیویس در روزنامهی تلگراف، نسخههایی از آن به قیمت هزار پوند دستبهدست شد. این کتاب عکس خواندنیدیدنی باردیگر در سال ۲۰۱۷ تجدیدچاپ شد.
در یکی از نمادینترین عکسهای مجموعه، فضانوردی آفریقایی درکنار بچهفیل هندی بهچشم میخورد.
دیمیدل که در رشتهی هنرهای زیبا در دانشگاه والنسیا تحصیل کرده، برای امرارمعاش دو دهه را صرف عکاسی خبری (فتوژورنالیسم) در نشریات معتبر کرد و در مناطق جنگی نیز مشغول به کار بود؛ اما علاقهی وافر او به داستانگویی و هنرهای زیبا باعث شده تمایل زیادی به کارهای هنری داشته باشد (که تا آن زمان درآمدی برایش نداشت. دیمیدل در مصاحبهای در سال ۲۰۱۳ بهمناسبت نمایش آثارش در لندن با همکاری روزنامهی تلگراف، دربارهی تمایلات هنریاش به لوسی دیویس گفت:
زمانی به خودم آمدم و دیدم که پیشقضاوتها و پنداشتهای شخصی از واقعیت پیشی گرفتهاند. حقیقت سیر مستقیمی ندارد؛ اما میدانم (در عکاسی خبری) واقعیت بهگونهای دیگر بازنمایانده میشود. ازاینرو، حتی از قبل میدانستم فلان روزنامهنگار چه تیتری میخواهد بزند. من هم قصد داشتم تصویری پیدا کنم که با همان تیتر مناسبت داشته باشد.
براساس آنچه گفته شد، پروژهی مأموریت فضایی زامبیا میتوانست جایگزین تصویر قحطی و جنگی برای دیمیدل شود. پروژهی فضایی زامبیا یکی از آن ماجراهای «اگر میشد، چه میشد» بود که روزنهای برای اندیشه و آرمانها و البته فرصتهای بیشماری برای آفریقا و مردمانش بود. دیمیدل ادعا میکند اصلا اطلاعاتی از آفریقا و سفرهای فضایی بهطور عام ندارد. او درادامهی مصاحبهاش به دیویس میگوید هیچوقت به فضا نرفته و فقط یکبار به آفریقا سفر کرده است؛ اما در خود توان داستانگویی را دیده و همین باعث شده است ایدهی داستان برنامهی فضایی زامبیا را در ذهنش بپروراند.
با وجود ماهیت وهم و خیالی عمدی بسیاری از تصاویر، دیمیدل با این تصاویر و اسناد همراهش روایت منسجمی از آن دوران را بازسازی کرده که مرز واقعیت و تخیل در آن سراسر گم است. برای مثال، در تصاویر او بشکهی نفت دورانداختهشدهای در دریاچهای در ایتالیا وارونه شده تا مانند فضاپیمایی غوطهور در آسمان جلوه کند. در عکس دیگری که عکس روی جلد کتاب اوست، پشههای مُردهای روی دیوار مُتل بهصورت فلکی دُبّاکبر تبدیل شدهاند! عکس قیچیشده از سفرهماهی در بازار ماهیفروشان و تصویری از خرطوم فیل درکنار فضانورد، موجود مهیب فضایی را بهنظر مخاطب میآورد. ابر کوچکی که در آسمان یکدست آبی درهّی نوادا (درهی مرگ) غوطهور است،به بشقابپرنده تبدیل میشود. عکسها حتی زمان را نیز به عقب ورق میزنند. کهنگیای که دیمیدل تعمدا به آثارش داده، دوران عکسها را به دههی ۱۹۶۰ بازمیگرداند. دیمیدل حتی از عکسهای آلبوم عکس والدینش هم الهام گرفته است. اگر دسترسی به آلبومهای آن دوران (دههی ۱۳۴۰ خودمان) دارید، حتما عکسهای آن دوران را با لبههای گِردش میشناسید. البته دیمیدل برای داستانگویی شیرین و جذابش به فتوشاپ نیز نیاز داشت که بهگفتهی خودش، دروازهی ورود به سافاری فضایی عجیبوغریبش بود.
با وجود ماهیت وهم و خیالی عمدی بسیاری از تصاویر، دیمیدل توانسته بهخوبی داستان آن دوران را بازگو کند.
در کمال شگفتی، تیر دیمیدل به هدف خورده و بسیاری از مخاطبان به دام داستانگوییهایش افتادهاند. درواقع، او تعریف میکند برخی از مخاطبان کتابش بعدا از او پرسیدهاند چه مدت در زامبیا گذرانده است. البته دیمیدل هیچوقت در سال ۱۹۶۴ در زامبیا نبوده و اصلا در سال ۱۹۶۴ نیز بهدنیا نیامده است.
دیمیدل یک سال را صرف عکاسی از فضانوردان آفریقایی و یک سال را هم صرف تبلیغ کتابش کرد که بعدا به هزینهی خودش چاپ شد؛ کتابی که خیلی زود تمام نسخههایش فروخته و نایاب شد. برخی تصاویر در سنگال در تنها سفر او به صحرای آفریقا گرفته شدند و سایر عکسها هم از جایجای اسپانیا، ایتالیا، ایالات متحده و فلسطین؛ یعنی جایی که دیمیدل با صلیب سرخ همکاری میکرد. درکنار روتوش و ویرایش تصاویر موجود در آرشیو شخصی، دیمیدل همچون فیلمسازان چهار دوره فیلمبرداری نیز برای یافتن لوکیشن و لباسهای مناسب در نظر گرفت.
دیمیدل توضیح میدهد:
در رشتهی هنرهای زیبا تحصیل کردهام و نقاشی نیز میکشم، به این دلیل دوست دارم برای هریک از صفحات داستانی که بازگو میکنم، با فیلمنامهی مصور (استوریبرد) پیش بروم.
برای شخصیتهای داستانی که دیمیدل بهدنبالش بود، او سردستیترین گزینهها را انتخاب کرد؛ یعنی کسانی که در فیسبوک مییافت یا فروشندگان و مهاجران غیرقانونی در اسپانیا را سوژه عکسهایش میکرد. در این راه، چرخ خیاطی مادربزرگ ۹۲ سالهاش هم به کمکش آمد. دیمیدل در آن دوره مراقبت از مادربزرگش را برعهده داشت. او پارچههای آفریقایی و دیگر وسایل مدنظرش را از منطقهی وایتچپل لندن (محلهای مهاجر و فقیرنشین) خرید و به اسپانیا برد تا در آنجا به لباسهای فضانوردی تبدیل شوند.
او برای کلاهکاسکت فضانوردان روکشهای بازیافتشدهی چراغهای عابرپیاده را بهکار برد؛ هر چند مجبور شد سوراخ بزرگتری برای سَر درست کند. در یکی از جالبترین و نمادینترین عکسهای مجموعه، فضانوردی آفریقایی که لباس فضانوردی با پارچهی چاپ کَلاقهای روشن به تن دارد، درکنار بچهفیل هندی بهچشم میخورد. این عکس در باغوحشی در نزدیکی زادگاه دیمیدل در آلیکانتهی اسپانیا گرفته شده است.
دیمیدل هر آنچه برای بازسازی مأموریت فضایی لازم داشت، بازسازی کرد؛ از پرچم و ردپا و سطح ماه گرفته تا فناوریهای پیشرفته و مناظر عجیب و فرازمینی و البته اجرام فضایی مانند بشقابپرنده و فضاپیما. این مناظر و اجرام هم تخیلی و هم واقعی و هم آشنا و هم غریباند؛ اما رویهم روایتی منسجم از دنیایی را بازگو میکنند که نویسندهتصویرگر در ذهن دارد. علاوهبراین، اثر دیمیدل با موج علمیتخیلیهای معاصر آفریقا پهلو میزند که اخیرا در هنر و ادبیات و فیلم شاهد آن بودهایم و چهبسا بسیاری از اِلمانهایش را آگاهانه از آنان به عاریه گرفته است.
بهعنوان مثال، کیلوانجی کیا هِندا، عکاس آنگولایی، در مجموعه عکس خود بهنام «ایکاروس ۱۳: نخستین سفر به خورشید»، خرابههای متروکه شوروی در شهر لوآندا، پایتخت آنگولا را به مکان مأموریت تاریخی خورشید خود تبدیل میکند. اگرچه پروژهی هِندا شکستهای آنتونیو نتو، رئیسجمهور آنگولا، در دوران پسااستعماری را به سُخره میگیرد، تصویرگریداستانگویی دیمیدل از دنیای انکولوسو و جاهطلبیهایش عمیقا دلسوزانه است.
دیمیدل دراینباره میگوید:
ترجیح میدهم به این واقعیت پَروبال دهم که او [انکولوسو] دیوانه یا بدبخت نبود؛ بلکه رؤیاپرداز بود.
بههرحال، وقتی از دنیای خیالانگیز دیمیدل به واقعیت برگردیم، میفهمیم کسی واقعا بهدرستی نمیداند چه بر سر انکولوسو (بخوانید آن رؤیاپرداز) یا دختر حاملهای که روزگاری سودای سفر به مریخ را داشت و حتی آن گربه که قرار بود نقش لایکا، سگ فضانورد شورویها را بازی کند، آمده است. آنچه دیمیدل با داستان خارقالعادهاش انجام داد، رؤیای ناممکن انکولوسو را به داستانی دلکش و زیبا تبدیل کرد که درضمن واگویی توهمات توخالی و پوچ، واقعیتهای تلخی را هم بازگو میکند.
انکولوسوی بیرؤیا با وجود شکست برنامهی فضایی محبوبش، بهعنوان نمایندهی ویژه نخستین رئیسجمهور زامبیا، کنت کائوندا، در سازمان وحدت آفریقا برگزیده شد که قطبی برای اعضای جنبشهای آزادی از موزامبیک، آفریقایجنوبی، زیمبابوه و آنگولا بود. او تا پایان عمر در منطقهی کوپربلت در زامبیا در همین سمَت باقی ماند و سرانجام در سال ۱۹۸۹ در ۷۰ سالگی دیده از جان فروبست و با احترامهای ویژهی ریاستجمهوری به خاک سپرده شد.