تابو یوفو؛ چگونه پنتاگون اجسام ناشناس پرنده را جدی گرفت؟
۹ مه ۲۰۰۱، استیون ام گریر، بهمنظور پیبردن به حقیقت اجسام ناشناس پرنده به پشت میز سخنرانی در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دیسی رفت. گریر، پزشک اورژانس در ویرجینیا و یوفوشناس فعال، باور داشت که دولت از مدتها پیش آشناییاش با بیگانگان را از مردم آمریکا پنهان کرده است. او در سال ۱۹۹۸ در تلاش برای نفوذ به حریم این توطئه، «پروژه افشا» را بنیانگذاری کرده بود. با احتساب گریر، آن روز درحدود ۲۰ سخنرانی برگزار شد. او در پشتیبانی از ادعاهای خود، پروندهای ۱۹۲ صفحهای بهنام «سند توجیهی پروژه افشا» ارائه داد. گریر برای مقامهای دولتی که فرصت مطالعه چنین گزارش بلندی را نداشتند، سندی ۹۵ صفحهای بهنام «خلاصه اجرایی سند توجیهی پروژه افشا» آماده کرد. پس از قدری صافکردن گلو، «خلاصه اجرایی» با «خلاصهای توجیهی» آغاز شد که دربردارنده مجموعهای از نکات اصلی در تشریح بزرگترین راز تاریخ بشر بود.
بهنقل از گریر، درطول چند دهه بیشمار سفینههای بیگانگان در حریم هوایی سیاره ما مشاهده شدهاند. آنها بدون هیچ وسیلهای مشاهدهپذیر برای ایجاد نیروی برآر یا رانش، میتوانند به سرعتهای بسیار بالا دست یابند و در فشار گرانش، مانورهای خیرهکنندهای اجرا کنند که انجام آنها، خلبان انسانی را به دردسر خواهد انداخت. برخی از این سفینههای فرازمینی، دستکم از دهه ۱۹۴۰ و احتمالا دهه ۱۹۳۰، سرنگون، بازیابی و مطالعه شدهاند. «تلاشها برای مهندسی معکوس این نوع ماشینهای خارقالعاده، به دستیابی به پیشرفتهای فناورانه چشمگیر در تولید انرژی منجر شد.» این عملیاتها عمدتا با عنوان «فوق محرمانه کیهانی» و رده جواز ۳۸ سطح بالاتر از آنچه بهطور معمول به فرمانده کل قوا اعطا میشود، طبقهبندی شدهاند. گریر پرسید چرا اینگونه فناوریهای تحولآفرین برای مدت طولانی پنهان مانده بودند؟ جواب واضح است. «نظم اجتماعی، اقتصادی و ژئوپولیتیکی جهان» درمعرض خطر بود.
بخش اول: پدیده هوایی ناشناس
این ایده که بیگانگان بهطور مکرر از زمین بازدید کردهاند، از سالهای پس از جنگ جهانی دوم درمیان یوفوشناسها رایج بود. در آن دوران جورج آدامسکی، نویسنده آمریکایی لهستانی ادعا کرد با نژادی صلحجو از سیاره ناهید با ظاهری شبیه به ساکنان اروپای شمالی ملاقات کرده است که از اثرات داخلی و بینسیارهای آزمایشهای بمب هستهای آسیب دیده بودند. در تابستان ۱۹۴۷ گفته شد که فضاپیمایی متعلق به بیگانگان در نزدیکی رازول نیومکزیکو سقوط کرده است. نظریهپردازان توطئه باور داشتند که اجساد تقریبا انسانی در آنجا پیدا و بقایای سقوط به پیمانکاران نظامی خصوصی سپرده شده است تا پیش از روسیه بتوانند تجهیزات بیگانگان را رمزگشایی کنند. اسناد کشفشده پس از سقوط شوروی نشان داد روسها نیز بهطور متقابل نگران بودند که فناوری بیگانگان، موجب شکلگیری مسابقهای تسلیحاتی شود. به ادعای یوفوشناسها، یک سازمان مخفی فرادولتی بهنام مجستیک ۱۲، تحت فرمان اجرایی پرزیدنت ترومن بر تمام این حوادث سرپوش گذاشت. پرزیدنت کندی بدین دلیل به قتل رسید که قصد داشت حقایق را با خروشچف، رهبر شوروی درمیان بگذارد. کندی به مرلین مونرو اعتماد داشت و از همینرو او نیز به مرگ محکوم شد. استیون شیف، نماینده مجلس از نیومکزیکو، سالها برای یافتن حقیقت حادثه رازول تلاش کرد و در کمال تعجب براثر سرطان از دنیا رفت.
«خلاصه اجرایی» گریر ابهامآمیز بود؛ اما خوانندگان تیزبینی که به هدایت یوفوها بهدست فرازمینیها باور داشتند، میتوانستند پاسخ بسیاری از پرتکرارترین سؤالهای پرسیدهشده درباره یوفوها را در آن پیدا کنند. چرا بیگانگان از نشاندادن خود تا این حد گریزان هستند؟ زیرا بیگانگان درحال نظارت بر ما هستند. چرا؟ چون آنها از اشتیاق ما برای استقرار تسلیحات در فضا خشنود نیستند. «آیا به آنها شلیک کردهایم؟ بله. باید به آنها شلیک کنیم؟ خیر. واقعا؟ بله. چرا نه؟ آنها صلحجو هستند. از کجا میدانیم؟ بهطور قطع هر تمدنی که میتواند بهراحتی بین ستارگان سفر کنند، اگر بخواهد در یک نانوثانیه قادر به نابودی تمدن ما است. اینکه ما هنوز در هوای آزاد زمین نفس میکشیم، بهوضوح ذات غیرستیزهجو این تمدنهای فرازمینی را نشان میدهد. یک سؤال واضح که ظاهرا به ذهن گریر نرسیده بود، این است که اگر این سفینهها چنان پیشرفته هستند، چرا ظاهرا همیشه سقوط میکنند؟
در کنفرانس خبری، گریر با عینکی با قاب نازک، کت و شلوار گشاد رسمی، کراوات قرمز و یقه پیراهن جدا ظاهر شد. او گفت «میدانم بسیاری در رسانهها مایلاند درباره «موجودات سبز کوچک» صحبت کنند. اما در واقعیت، از آنجا که موضوع بسیار جدی است، آن را به تمسخر گرفتهاند. مردان بالغی را زاریکنان دیدهام که در پنتاگون و کنگره هستند و به من گفتهاند «میخواهیم چکار کنیم؟» این کاری است که انجام خواهیم داد. خواهیم دید که این مسئله بهدرستی افشا شده است.»
کلیفورد استون، گروهبان بازنشسته ارتش که مدعی بود از مناطق سقوط بازدید کرده و بیگانگان مرده و زنده را دیده است، ازجمله دیگر سخنرانان بود. استون گفت ۵۷ گونه را فهرستبندی کرده که بسیاری از آنها انساننما هستند. بهگفته او «اشخاصی را داریم که بسیار شبیه من و شما هستند و میتوانند بین ما قدم بزنند و حتی تفاوتشان را متوجه نخواهیم شد.»
- تابو یوفو؛ چرا جهان هنوز اجسام پرنده ناشناس را جدی نمیگیرد؟19 مرداد 99مطالعه '15
لزلی کین، روزنامهنگار تحقیقی مستقل و پژوهشگر تازهکار یوفو که با گریر همکاری داشت، با ناخشنودی مراسم را تماشا میکرد. او بهتازگی مقالهای درباره دستهای تازه از شواهد متقاعدکننده مرتبط با یوفوها در روزنامه بوستون گلاب نوشته بود و نمیتوانست درک کند چرا وقتی سخنران میتواند درباره دادههای محکم صحبت کند، ادعایی بیاساس را درباره بیگانگان مطرح میکند. از نظر کین، مجموعه گزارشهای واقعا گیجکننده، فارغ از احساس افراد درباره بیگانگان سزاوار بررسی علمی بودند. کین به گیدئون لوئیس کراوس، روزنامهنگار نیویورکر گفت «افراد خوبی در آن کنفرانس بودند؛ اما برخیشان ادعاهای فوقالعاده بزرگ داشتند. سپس فهمیدم که باید آنجا را ترک کنم.» گریر امیدوار بود که رسانهها، رویداد را پوشش دهند و آنها نیز همین کار کردند؛ البته با شوخی و تمسخر. او همچنین امید داشت که کنگره جلسات استماع برگزار کند؛ اما این اتفاق رخ نداد.
یوفوشناسها ایمان راسخ دارند که دولت بهزودی آگاهی عمیق خود درباره یوفوها را فاش خواهد کرد. در سالهای پس از آن کنفرانس خبری، اعلامیه مورد انتظار برای برگزاری رویداد بعدی ظاهرا بهدلیل وقایع ۱۱ سپتامبر، جنگ با تروریسم و بحران مالی بهتعویق افتاد. سال ۲۰۰۹، گریر «گزارش ویژه ریاستجمهوری برای باراک اوباما» را منتشر و در آن ادعا کرد که بیعملی پیشینیان اوباما به شکلگیری بحرانی غیررسمی منجر شده است که بزرگترین واقعه ناگوار دوره ریاستجمهوری او خواهد بود. پاسخ اوباما هیچگاه معلوم نشد؛ اما سال ۲۰۱۱، یوفوشناسها دو دادخواست به کاخ سفید ارائه دادند. دفتر سیاست علم و فناوری در پاسخ گفت نمیتواند هیچ مدرکی پیدا کند که حاکی از برقراری ارتباط موجودات فرازمینی با نژاد بشر باشد.
دولت ممکن است در تماس منظم با تمدنهای بیگانه نبوده باشد؛ اما رازی را از شهروندانش پنهان نگاه داشته است. تا سال ۲۰۱۷، کین نویسنده کتابی پرفروش درباره یوفو شد و بهخاطر آنچه در وامگیری از الکساندر ونت، دانشمند علوم سیاسی، رویکرد «بیطرفی ستیزهجویانه» نسبت به این پدیده خوانده است، شناخته شده بود. ۱۶ دسامبر همان سال، کین بههمراه دو روزنامهنگار نیویورکتایمز، در مقالهای در صفحه اول این نشریه فاش کرد که پنتاگون بهمدت ده سال درحال اجرای برنامه محرمانه یوفو بوده است. این مقاله شامل دو ویدئو ضبطشده بهدست نیروی دریایی ارتش آمریکا بود. ویدئوها چیزی را نشان میدادند که در کانالهای رسمی با عنوان «پدیده ناشناس هوایی» یا بهاختصار UAP توصیف میشود. یوفوشناسها در بلاگها و پادکستها از عبارت «دسامبر ۲۰۱۷» به اختصار برای اشاره به لحظهای استفاده کردند که تابو یوفو شروع به شکستهشدن کرد. جو روگان، مجری مشهور پادکست اغلب با اشاره به مقاله نیویورک تایمز، از تلاش کین بهعنوان عاملی برای سرعتبخشیدن به تحولی فرهنگی تمجید میکرد. او در یکی از قسمتهای پادکست خود در بهار امسال گفت «این موضوعی خطرناک برای هرکس است؛ زیرا درمعرض تمسخر قرار میگیرید؛ اما اکنون میتوانید بگویید گوش کن، این دیگر موضوعی برای تمسخر نیست. چیزی دراینباره وجود دارد.»
از آن زمان تاکنون، مقامهای ردهبالا بدون شرم یا عذرخواهی به سردرگمی خود درباره پدیدههای ناشناس هوایی بهطور علنی اذعان کردهاند. ژوئیه گذشته، سناتور مارکو روبیو، رئیس وقت کمیته اطلاعات مجلس سنا درباره اجسام پرنده اسرارآمیز در حریم هوایی ممنوعه با شبکه سیبیاس نیوز صحبت کرد. او گفت «ما نمیدانیم این اجسام چیست. آنها متعلق به ما نیستند.» در ماه دسامبر، جان برنان، رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی در مصاحبهای ویدئویی با تایلر کاوئن، اقتصاددان و استاد دانشگاه جرج میسون، بهنوعی غیرمستقیم اعتراف کرد که واقعا نمیدانست چه فکری باید درباره یوفوها کند: «برخی از پدیدههایی که قرار است شاهد باشیم، همچنان قابل توضیح نیستند و ممکن است درواقع نوعی پدیده درنتیجه چیزی باشند که هنوز نمیتوانیم درک کنیم. این پدیده میتواند شامل نوعی فعالیت باشد که به باور برخی، شکلی متفاوت از حیات قلمداد میشود.»
تابستان گذشته، دیوید نورکوئیست، قائممقام وزارت دفاع وجود رسمی نیروی ویژه پدیدههای ناشناس هوایی را اعلام کرد. قانون اختیارات اطلاعاتی ۲۰۲۱ که دسامبر گذشته تصویب شد، تصریح کرد که دولت ۱۸۰ روز فرصت دارد تا دادهها را از سازمانهای مختلف جمعآوری و تجزیهوتحلیل کند. انتظار میرود گزارش این بررسی در ماه آینده منتشر شود. جان رتکلیف، ادارهکننده پیشین اطلاعات ملی در مصاحبهای تازه تأکید کرد که دیگر نباید به موضوع UAP بهصورت سطحی نگاه شود. او گفت «وقتی درباره مشاهدات صحبت میکنیم، درباره اجسامی حرف میزنیم که نیروی دریایی یا خلبانهای نیروی هوایی دیدهاند یا در تصاویر ماهوارهای ثبت شدهاند. این اجسام بهطور واضح کارهایی انجام میدهند که توضیحشان دشوار است و حرکاتی دارند که شبیهسازیاش سخت است و فناوری لازم برایش را نداریم. آنها بدون غرش صوتی با سرعتهای فراتر از صوت حرکت میکنند.»
بخش دوم: چرا باید فرض کنیم از قبل همهچیز را فهمیدهایم؟
لزلی کین، زنی خویشتندار با منش و رفتار معقول و موهای فرفری خاکستری است که بهتنهایی در آپارتمان خود در شمال منهتن زندگی میکند. روی دیوار پشت میز او، تصویر قابشده سیاه و سفیدی وجود دارد که به سونوگرافی بشقاب پرنده شبیه است. این تصویر که بههمراه مجموعهای از مستندات، بهواسطه افراد آشنا در دولت کاستاریکا به لزلی داده شد، از نظر او بهترین تصویر علنیشده از یوفو محسوب میشود. وقتی لوئیس کراوس، نخستینبار با کین دیدار کرد، او تیشرتی به تن داشت که تبلیغ مستند «پدیده»، محصول ۲۰۲۰ روی آن چاپ شده بود. این فیلم، در ژانری که با تصاویر بیکیفیت از منابع مشکوک شناخته شده است، اثری ارزشمند محسوب میشود. کین سرسخت اما بیادعا است و تمایل دارد درباره تأثیر مقالهاش در نیویورک تایمز و چرخه تازهای از توجه به یوفو که درنتیجه آن به راه انداخته شد، صحبت کند؛ گویی که خود او آغازکننده اصلی این چرخه نبوده است. کین به لوئیس کراوس گفت «وقتی مقاله نیویورک تایمز منتشر شد، این احساس را داشتم که این همان چیزی است که یوفوشناسها همیشه میخواستهاند.»
کین همیشه بهشدت به یوفوشناسها احترام میگذارد؛ هرچند خود از جریان اصلی یوفوشناسانه جدا قرار دارد. او گفت «لزوما اینطور نیست که هرچه گریر میگفت، اشتباه بود. شاید از سال ۱۹۴۷ فرازمینیها چندبار با ما ملاقات کرده باشند. اما برای اینکه آنچه میگویید جدی گرفته شود، باید رفتار راهبردی داشته باشید. شما فردی را که درباره سفینههای بیگانگان صحبت میکند، حتی اگر درست بگوید، جدی نمیگیرید. هیچکس برای آن آماده نبود. آنها حتی نمیدانستند که یوفو واقعی است.» کین اطمینان دارد که یوفو واقعی است؛ اما ازنظر او هرچیز دیگر شامل اینکه آنها چه هستند، چرا اینجا هستند و چرا هیچوقت در محوطه کاخ سفید فرود نمیآیند، گمانهزنی محسوب میشود.
کین در مرز نامشخص بین مسائل فراطبیعی و علمی، بیش از هرجا احساس راحتی میکند. جدیدترین پروژه او، مقوله بحثبرانگیز احتمال هوشیاری پس از مرگ را بررسی میکند. تا همین اواخر، از لحظه اجتنابپذیری هراس داشت که دیگر افراد در مهمانی شام درباره حوزه فعالیتش سؤال میکردند و او ناگزیر جملاتی نامفهوم درباره یوفوها میگفت. «سپس آنها قهقهه میزدند و من مجبور میشدم بگویم درواقع اطلاعات جدی فراوانی وجود دارد.»
کین در کتاب پرفروش خود بهنام «یوفوها: ژنرالها، خلبانها و مقامهای دولتی ضبط ویدئوها را ادامه دهید» که راندوم هاوس، ناشر مطرح آمریکایی در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد، نوشت «دولت آمریکا مرتبا یوفوها را نادیده میگیرد و وقتی تحت فشار است، توجیهات نادرست ارائه میدهد. بیتفاوتی یا مردود دانستنها، غیرمسئولانه، بیاحترامی به شاهدان معتبر و اغلب متخصص و بهطرز بالقوه خطرناک است.» کتاب کین بهطور فراگیر یادآوری میکند که وضعیت همیشه اینگونه نبود. در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، تقریبا نیمی از آمریکاییها شامل بسیاری از افراد در قدرت، یوفوها را بهعنوان پدیدهای عادی پذیرفتند. کین خود را بهعنوان نگهبان این تاریخ فراموششده میبیند.
کین بهعنوان فرزند یکی از قدیمیترین خاندانهای سیاسی آمریکا، در شهر نیویورک بزرگ شد. رابرت وینتروپ کین، پدربزرگ او ده دوره در کنگره خدمت کرد. نسب کین از سمت پدر به جان کین، نماینده کارولینای جنوبی در کنگره قارهای و از سمت مادر به جان وینتروپ، یکی از بنیانگذاران مستعمرهنشین خلیج ماساچوست میرسد. کین هنگام بحث تا اندازهای از میراث خانوادهاش دوری میجوید؛ بهجز وقتی که درباره ویلیام لوید گریسون، پدر پدربزرگ پدربزرگش، از هواداران لغو بردهداری و یکی از افراد الهامبخش خود صحبت میکند. توماس کین، عموی او نیز دو دوره بهعنوان فرماندار نیوجرسی خدمت کرد و بعدا ریاست کمیسیون ۱۱ سپتامبر را برعهده گرفت.
کین در مدرسه خصوصی اسپنس تحصیل کرد و به کالج بارد رفت. او درآمد خانودگی متوسطی دارد و سالهای اولیه بزرگسالیاش را بهعنوان «جوینده معنوی» گذراند. پس از کمک به تأسیس مرکز ذن در شمال نیویورک، بهعنوان عکاس در آزمایشگاه پرندهشناسی کرنل مشغول بهکار شد. اواخر دهه ۱۹۹۰، پس از بازدید از برمه برای گفتوگو با زندانیان سیاسی، اتفاقی به حرفه روزنامهنگاری تحقیقی رو آورد. او سپس در رادیو KPFA در برکلی، تهیهکننده و مجری برنامه خبری «فلشپوینس» شد و در آن، محکومیتهای نادرست، مجازات اعدام و دیگر موضوعات عدالت کیفری را پوشش داد.
سال ۱۹۹۹، دوست روزنامهنگاری در پاریس، گزارشی ۹۰ صفحهای با عنوان «یوفوها و دفاع: برای کدام یک باید خودمان را آماده کنیم؟» برای کین ارسال کرد. نویسندگان گزارش، گروهی تحت عنوان کومتا، شامل دهها ژنرال بازنشسته، دانشمند و متخصص فضایی، گزارشهای متعدد یوفو را بههمراه شواهد راداری و تصویری مرتبط تجزیهوتحلیل کرده بودند. اجسام مشاهدهشده در محدوده نزدیک ازسوی ارتش و خلبانهای هواپیماهای تجاری، ظاهرا قوانین فیزیک را نقص میکنند. نویسندگان به دستیابی راحت به سرعت فراصوت بدون غرش صوتی و اثرات الکترومغناطیسی مختلکننده عملکرد دستگاههای رادیویی و الکترونیکی نزدیک اشاره میکنند. بخش عمده مشاهدات را میتوان دارای ریشههای هواشناسی یا زمینی یا بهدلیل شواهد ناچیز، مطالعهنشدنی دانست. بااینحال بهنظر میآید درصد اندکی از مشاهدات آنطور که گزارش میگوید، شامل ماشینهای پرنده کاملا ناشناس با عملکردهایی استثنایی هستند که هوش طبیعی یا مصنوعی آنها را هدایت میکند. کومتا ازطریق فرایند حذف گزینه، بدین نتیجه رسیده بود که «فرضیه فرازمینی» منطقیترین توضیح است.
کین کتاب پرفروش «فرقه: داستانی واقعی»، چاپ ۱۹۸۷ را درباره آدمربایی بیگانگان خوانده بود؛ اما تا زمان دریافت گزارش فرانسوی، همواره علاقه کمی به یوفوها داشت. او به یاد میآورد که سالها در رادیو KPFA، گزارشها درباره رخدادهای ترسناک جهان، بیعدالتی و ظلم را پوشش و به بیصدایان فرصت شنیدهشدن میداد. کین با آشناشدن با انبوه این داستانهای عجیب، انگار فراتر از واقعیت ناخوشایند خودمان و محدودیتهای تفکر متعارف رفته و نگاهی اجمالی به کیهان جادویی انداخته بود. او به لوئیس کراوس گفت «چرا باید فرض کنیم که از همان ابتدای کودکیمان در این کره خاکی، تمام آنچه را که باید بدانیم، فهمیدهایم؟
سردبیر بخش فوکوس در روزنامه بوستون گلوب که نوشتههای کین در برمه را تحسین کرده بود، موافقت کرد تا بهطور آزمایشی با او برای تهیه مقالهای درباره یوفو همکاری کند. کین با نگرانی از اینکه دیگران یوفو را در بهترین حالت بیهوده تلقی کنند، ترجیح داد تا موضوع را با همکارانش در رادیو درمیان نگذارد. بااینحال، اطمینان داشت که هرکس با دسترسی به دادهها و نتیجهگیریهای گزارش فرانسوی، درک خواهد کرد که چرا او تمام موضوعات دیگر را رها کرده است. کین در مقالهاش که بهعنوان خلاصهای سرراست از تحقیقات کومتا در ۲۱ مه ۲۰۰۰ منتشر شد، از واردکردن هرگونه نکته عجیب و غیرعادی خودداری کرد. او گفت «اما البته بعدا هیچ اتفاقی نیفتاد و آن مقاله، آغاز تحصیلاتم در زمینهای بدنام شد.»
بخش سوم: یوفو؛ دوست، دشمن یا فانتزی؟
برخی هواداران باور دارند که یوفوها از زمان کتاب مقدس مستند شدهاند. یوزف اف بلومریچ، مهندس ناسا در کتاب «سفینههای فضایی حزقیال»، چاپ ۱۹۷۴ استدلال کرد که دید آسمانی این پیامبر از چهار موجود زنده با چهار چرخ، نه رویارویی با خدا بلکه مواجهه با سفینه فضایی بیگانگان بود. دیوید جیکوبز در کتاب «جدال یوفو در آمریکا»، چاپ ۱۹۷۵ درباره مجموعهای از مشاهدات «کشتی هوایی» درسرتاسر کشور در سالهای ۱۸۹۶ و ۱۸۹۷ نوشت. سفینههای فضایی در توصیفاتمان همواره تواناییهایی فراتر از افقهای فناورانه ما بهنمایش گذاشتهاند و با پیشرفت خودمان در دوران جنگهای جهانی، آنها نیز بهنحو بسیار چشمگیر رشد کردند. بهطور کلی همگان توافق دارند که دوران مدرن یوفو در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۷ آغاز شد؛ وقتی هوانوردی خصوصی بهنام کنت آرنولد، حین پرواز با هواپیمای خود، ۹ جسم پرنده براق را در نزدیکی کوه رینیر مشاهده کرد. این اجسام به شکل بومرنگ یا سفرهماهی بیدم بودند و بر اساس برآورد آرنولد، با دو تا سه برابر سرعت صوت حرکت میکردند. آرنولد حرکت اجسام را همانند پرواز بشقاب روی آب توصیف کرد. سپس عنوان یک روزنامه، اصطلاح «بشقاب پرنده» را به عرصه ظهور آورد. بهنقل از یک پژوهشگر مستقل یوفو، تا پایان آن سال دستکم ۸۵۰ مشاهده مشابه در داخل آمریکا گزارش شد. درهمینحال، دانشمندان موکدا اعلام کردند که بشقاب پرندهها وجود ندارند؛ زیرا وجود آنها اصلا امکانپذیر نیست. گوردون اتواتر، ستارهشناس در موزه تاریخ طبیعی آمریکا، انبوه گزارشها را به ترکیب «ناهنجاریهای خفیف هواشناختی» و «هیپنوتیزم جمعی» مرتبط دانست.
در محافل دولتی، این موضوع که پدیده «اجسام ناشناس پرنده» تا چه حد باید جدی گرفته شود، جدالی عمیق را برانگیخت. تا سپتامبر ۱۹۴۷، گزارشهای دریافتی از مشاهده یوفوها چنان فراگیر شده بود که نیروی هوایی نمیتوانست آنها را نادیده بگیرد. در آن ماه، ژنرال نیتن اف توئینینگ در ابلاغیهای محرمانه به فرماندهی کل نیروهای مسلح توصیه کرد که «پدیده گزارششده، موردی واقعی و نه خیالپردازی یا ساختگی است.» یادداشت توئینینگ که از آن زمان تاکنون جایگاهی مقدس نزد یوفوشناسها بهدست آورده است، این نگرانی را بیان کرد که برخی از رقبای خارجی نظیر اتحاد شوروی به پیشرفت فناورانه تصورناپذیری دست یافتهاند. این یادداشت همچنین مطالعهای محرمانه بهنام «پروژه ساین» را با هدف بررسی یوفوها آغاز کرد. مقامهای دولت بهطور مساوی به دو دسته تقسیم شده بودند؛ آنهایی که تصور میکردند بشقاب پرندهها منشأ «میانسیارهای» دارند و گروهی که مشاهدات را به برداشت غلط شایع مرتبط میدانستند. بهنقل از یادداشت، از یک طرف بیست درصد کل گزارشهای یوفو فاقد توجیهات معمولی بودند. از طرف دیگر، هیچ مدرک انکارناپذیری (شاید لاشه بشقاب پرنده سقوطکرده) وجود نداشت و طبق استدلال یک دانشمند اندیشکده رند کورپوریشن، مسافرت میانستارهای بهوضوح دستنیافتنی است.
بااینحال، وقوع رخدادهای توضیحناپذیر تداوم یافت. سال ۱۹۴۸، تقریبا یک سال پس از مشاهده آرنولد، دو خلبان شرکت هواپیمایی ایسترن ایرلاینز، جسم بزرگ سیگاریشکلی را دیدند که با سرعت سرسامآور درحال حرکت بهسمت آنها بود و سپس با انجام چرخشی ناگهانی در آسمان صاف ناپدید شد. یک خلبان در هواپیمای دوم و چند شاهد روی زمین، گزارشهای سازگار ارائه دادند. این نخستینبار بود که یک یوفو در محدوده نزدیک مشاهده میشد. دو خلبان گفتند با عبور برقآسای یوفو از کنارشان، ردیفی از پنجرهها را مشاهده کردند. پژوهشگران پروژه ساین، یادداشت فوقمحرمانه «ارزیابی وضعیت» را تنظیم کردند و در آن به نفع فرضیه فرازمینیها متمایل شدند؛ اما مخالفان استدلال کردند که اگر آنها اینجا بودند،آیا به ما اطلاع نمیدادند؟
ژوئیه ۱۹۵۲، وقتی گزارش شد که ناوگانی از یوفوها حریم هوایی فراز کاخ سفید را نقض کردهاند، بیگانگان ظاهرا حضور خود را بهطور رسمی به اطلاع زمینیها رساندند. سرتیتر نیویورک تایمز به بخشهایی از رمان فیلیپ دیک، نویسنده علمی تخیلی شبیه شد: «هم خلبانها و هم رادار، اجسام پرنده ناشناس را در نزدیکی واشنگتن شناسایی کردند. نیروی هوایی گزارشهایی را از بشقاب پرندههایی احتمالی منتشر کرد که بهآرامی حرکت میکردند، اما بالا و پایین میرفتند.» نیروی هوایی، حادثه را کماهمیت جلوه داد و به خبرنگاران گفت هیچ اقدامی دفاعی اتخاذ نشده است. بااینحال بعدا معلوم شد که ارتش، جنگندهها را بهسرعت به آسمان فرستاده بود تا متجاوزان را رهگیری کند. ژنرال جان سامفورد، رئیس اطلاعات نیروی هوایی، بزرگترین کنفرانس خبری از زمان پایان جنگ جهانی دوم را برگزار کرد. سامفورد که چهره جدی یک مامور قانون در فیلمهای جان فورد را داشت، با چشمان نیمهباز اطراف را نگاه میکرد. او گفت «درصد معینی از این حجم گزارشها از چیزهای نسبتا باورنکردنی را ناظران معتبر ارائه دادهاند.»
ژانویه سال بعد، سیا مخفیانه یک گروه مشاوره از متخصصان را به سرپرستی هاوارد پی رابرتسون، ریاضیدان و فیزیکدان از مؤسسه فناوری کالیفرنیا تشکیل داد. «هیئت رابرتسون» مشخص نکرد که یوفوها با ما ملاقات کردهاند؛ بلکه بدین نتیجه رسید که با سیلی از گزارشهای یوفو مواجه شدهایم. این مشکلی جدی بود. اگر اخطار تهاجمات واقعی برفراز قلمرو ایالات متحده بتواند در شلوغی توهمات عجیب گم شود، ممکن است عواقب سنگینی برای امنیت ملی درپی باشد. بهعنوان مثال، در این وضعیت هواپیماهای جاسوسی شوروی میتوانند مصون از مجازات فعالیت کنند. در دوران جنگ سرد بسیار مهم بود که همگان بدانند دولت ایالات متحده بر حریم هوایی خود کنترل کامل دارد.
برای مهار سیل گزارشها، هیئت مشاوره توصیه کرد که «سازمانهای امنیت ملی، گامهای فوری بردارند تا اجسام پرنده ناشناس را از جایگاه ویژهای که به آنها داده شده است و هاله رمزورازی که متاسفانه پیدا کردهاند، به زیر بکشند.» این هیئت همچنین پیشنهاد داد که گروههای شهروندی یوفو تحت نفوذ و نظارت قرار گیرند و رسانهها برای بیاعتبارسازی آنها بهخدمت گرفته شوند. کارزار مبارزه با یک برنامه ویژه تلویزیونی در سال ۱۹۶۶ بهنام «یوفو: دوست، دشمن یا فانتزی؟» به اوج رسید و در آن، والتر کرونکیت، گزارشگر سیبیاس صبورانه یوفوها را به فراموشی محکوم کرد.
تمام اعضای ارتش از موضعگیری جدید خشنود نبودند. دریاسالار راسکو اچ هیلنکاتر، نخستین رئیس سیا به خبرنگار نیویورک تایمز گفت «پشت صحنه، افسران ردهبالای نیروی هوایی بهطور جدی نگران یوفوها بودند. بااینحال، ازطریق پنهانکاری و بیاعتبارسازی رسمی، بسیاری از شهروندان به این باور رسیدند که اجسام پرنده ناشناس مزخرف هستند.»
بخش چهارم: پایان عصر طلایی
دولت یک خزانه عمومی برای گزارشهای یوفو حفظ کرد: پروژه بلو بوک (کتاب آبی) در ادامه پروژه ساین که از پایگاه نیروی هوایی رایت پترسون در نزدیکی دیتون اوهایو فعالیت میکرد. بلو بوک واحدی با بودجه ناچیز بود که بهدست گروهی از افسران ردهپایینی اداره میشد که فعالیت در هر موقعیت دیگری را ترجیح میدادند. تنها شخصیت ماندگار برنامه و تنها دانشمند وابسته به آن، ستارهشناسی اهل اوهایو بهنام جی آلن هاینک بود؛ فردی شکاک به یوفو و یکی از اعضای سابق هیئت رابرتسون. درابتدا هاینک رویکرد «عقل سلیم» را درپیش گرفت. همانطور که او بعدا نوشت «احساس کردم فقدان شواهد محکم، نگرش معقول «بهوضوح نمیتواند باشد» را توجیه میکند. ۹۵ درصد از اجسامی که بهعنوان یوفو تلقی شدهاند، درواقع منشأ پیشپاافتاده دارند: ابرهای غیرمعمولی، بالونهای هواشناسی و وارونگی دما. گویهای نورانی به سیاره زهره منسوب بودند؛ اجسام سهگوش خاموش ممکن است به فناوری محرمانه ارتش مرتبط باشند. (هواپیماهای جاسوسی یو ۲ و اسآر ۷۱ بلکبرد اغلب بهعنوان یوفو گزارش میشدند. جامعه ضداطلاعات که مشتاق مخفینگاهداشتن پروژههای جاسوسی بود، این اشتباهگرفتنها را پذیرفته بود.) بااینحال، پنج درصد باقیمانده با وجود نهایت تلاش دولت بهسادگی حلشدنی نیست. هاینک در کمال تعجب با افرادی که یوفوها را دیده بودند، همذاتپنداری کرد. آنها نه افرادی متوهم، کلاهبردار و شیفته یوفو، بلکه بهاحتمال بسیار زیاد شهروندانی محترم و نجیب بودند.
با وجود این، از هاینک انتظار میرفت تا وظیفهاش را انجام دهد. از ۱۴ مارس ۱۹۶۶، بیش از صدها شاهد در و اطراف شهر دکستر میشیگان، مشاهده نورهای درخشان و اجسام بزرگ بیضیشکل در ارتفاعهای پایین را گزارش دادند. هاینک برای پیبردن به حقیقت وارد منطقه شد و شهر را در وضعیت نزدیک به آشفتگی دید. او در کنفرانسی خبری در ۲۵ مارس، تحت فشار برای جلوگیری از وحشت، برخی از مشاهدات را به ماه و ستارگان و بعضی دیگر را به سوختن خودبهخود گیاهان درحال تجزیه یا «گاز مرداب» مرتبط دانست. مردم میشیگان، این گفتهها را توهین تلقی کردند. (عبارت «گاز مرداب» بعدا به کنایهای رایج در یوفوشناسی برای اشاره به ابهامآفرینی خودبرتربینانه دولت تبدیل شد.) جرالد فورد، سیاستمدار اهل گرندرپیدز میشیگان که در آن زمان رهبر اقلیت مجلس نمایندگان بود، با اعتقاد راسخ به اینکه مردم آمریکا حق دارند توضیحی بهتر از آنچه نیروی هوایی به آنها گفته بود، بشوند، خواستار برگزاری جلسات استماع در کنگره شد. هاینک هنگام شهادت دربرابر کمیته نیروهای مسلح مجلس، پیشنهاد داد که سازمانی مستقل برای ارزیابی خدمات پروژه بلو بوک و درنهایت حلوفصل مسئله مشروعیت یوفوها تشکیل شود. در مدت ۱۷ سال، بلو بوک نزدیک به ۱۲ هزار پرونده را بررسی کرده بود که از این بین، ۷۰۱ مورد بدون توضیح باقی ماند.
اواخر سال ۱۹۶۶، به ادوارد کاندون، فیزیکدان دانشگاه کلرادو ۳۰۰ هزار دلار شد تا مطالعهای مشابه را برای بررسی یوفوها انجام دهد. این پروژه بهویژه پس از کشف یادداشتی نوشتهشده بهدست سرگروه، دچار کشمکشهای درونی شد. در یادداشت آمده بود که اتخاذ رویکردی واقعا بیغرضانه، این حقیقت را که یوفوها ممکن است وجود داشته باشند، تصدیق خواهد کرد. اما ازآنجا که رفتار یوفوها با درک ما از قوانین فیزیک سازگاری نداشت، تأیید وجود آنها ناممکن بود. سرگروه پیشنهاد داد که دانشمندان مرتبط با پروژه باید به همکارانشان تأکید کنند که عمدتا به جنبههای روانی و اجتماعی باورمندان به یوفو علاقه دارند. به عبارت دیگر، بهدلیل نگرانیهای جنگ سرد یا تعارض بر سر فناوری، مشاهدات یوفو باید بهعنوان افسانه پذیرفته شود.
سند هزار صفحهای «مطالعه علمی اجسام پرنده ناشناس» یا گزارش کاندون، اواخر پاییز ۱۹۶۸ تکمیل شد. از بین ۹۱ پرونده بلو بوک که برای بررسی انتخاب شدند، ۳۰ مورد معمای رسمی باقی ماندند. در حادثهای حیرتانگیز و غیرعادی در سال ۱۹۵۶، حرکت سریع جسمی فراطبیعی در رادارهای مختلف در نزدیکی پایگاه نیروی هوایی آمریکا در انگلیس ثبت شد. یکی از پژوهشگران کاندون نوشت «رفتار بهظاهر منطقی و هوشمندانه یوفو حاکی از وسیلهای مکانیکی با منشا نامشخص بهعنوان محتملترین توضیح این مشاهده است.» تیم مکمیلان، ستوان بازنشسته پلیس که درباره یوفوها و دفاع ملی مینویسد، در یکی از یادداشتهایش نوشت «شما حتی به ۷۰۰ پرونده دیگر هم نیاز نداشتید. برای آنکه بگویید باید این مسئله را بررسی کنیم، فقط به یک پرونده مثل آن نیاز بود.»
کاندون که مدتها پیش از تکمیل مطالعه، یوفوها را چرند محض خوانده بود، خلاصه گزارش و بخش جمعبندی و توصیههای آن را نوشت. بهنظر میرسید او آشنایی مختصری با ۹۰۰ صفحه دیگر گزارش داشت. آنطور که کاندون نوشت «بررسی دقیق مدارک در دسترس، ما را به این نتیجه میرساند که مطالعات گسترده بیشتر درباره یوفوها احتمالا نمیتواند با این انتظار که علم بهموجب آن پیشرفت خواهد کرد، پذیرفتنی باشد.» او توصیه کرد که نباید به کودکان مدرسهای بابت فعالیت درزمینه یوفوها اعتبار داده شود. دانشمندان باید استعدادها و پولشان را در جایی دیگر بهکار بگیرند. پروژه بلو بوک در ژانویه ۱۹۷۰ تعطیل شد.
سال ۱۹۷۲، هاینک «تجربه یوفو: پژوهش علمی» را منتشر کرد. این کتاب، حملهای کوبنده به بلو بوک و گزارش کاندون و طرحی کلی برای یوفوشناسی نظاممند بود. او نوشت وظیفه پروژه بلو بوک، نه تلاش برای توضیح یوفوها، بلکه کماهمیت جلوهدادن و توجیهکردن آنها بود. گزارش کاندون که بر تکذیب هرگونه گمانهزنی درباره سفینههای بیگانگان تمرکز داشت، بهمراتب بدتر بود. درعوض به رویکرد بیطرفانهای نیاز است که نه از سفینههای فرازمینی، نه آبوهوا و نه سیاره زهره جانبداری کند. یوفوها بنابر تعریف خود، ناشناخته بودند؛ اما همانطور که کین در کتاب خود نوشت، «گزارش کاندون به دانشمندان و مقامها اجازه داد تا خود را به بیخیالی بزنند. درهمینحال، «رسانهها توانستند ضمن تمسخر یوفوها یا انتساب آنها به علمی تخیلی، از وضعیت لذت ببرند.» هیئت رابرتسون سرانجام در مأموریت خود موفق شد: «عصر طلایی تحقیق و تفحصهای رسمی، جلسات استماع کنگره، کنفرانسهای خبری، مطالعات علمی مستقل، گروههای شهروندی قدرتمند، کتابهای پرفروش و مقالات روی جلد مجلات به پایان رسیده بود.» هاینک سازمانی مستقل را بنیان گذاشت تا پژوهش خود را ادامه دهد؛ اما درنهایت بدون آنکه روند افکار عمومی را تغییر داده باشد، در سال ۱۹۸۶ در سن ۷۵ سالگی از دنیا رفت.
بخش پنجم: تابو یوفو
بهمحض آنکه مشخص شد شناخت یوفوها قرار است به فعالیت اصلی کین در طول عمرش تبدیل شود، او تصمیم گرفت خود را به سنتی که هاینک در پژوهشها پیشگامش بود، پیوند دهد. یوفوشناسها تمایل داشتند تا روی برخوردهای تاریخی خاص نظیر رازول بیش از حد تمرکز کنند؛ جایی که هرگونه مدرک محکم احتمالی بهطرز فجیع با افسانه آمیخته بود. کین ترجیح داد بر پروندههای واقعا خوبی تمرکز کند که از زمان تعطیلی بلو بوک گزارش شده؛ نظیر مواردی که ناظران حرفهای مثل خلبانها و در حالت ایدئال شاهدان متعدد گزارش داده؛ آنهایی که با تصاویر و ردگیریهای راداری اثبات شده و بهویژه پروندههایی که متخصصان، سایر تفسیرها را حذف کرده بودند. یکی از پروندههایی که او مطالعه کرد، شامل حادثهای اسرارآمیز در سال ۱۹۸۰ در انگلیس بهنام «رازول بریتانیا» بود. در این رخداد، چندین افسر نیروی هوایی ایالات متحده ادعا کردند یوفویی را خارج از پایگاه نیروی هوایی بنتواترز در رندلزهام فارست در محدوده نزدیک دیدند. معاون فرمانده پایگاه نیز همزمان با وقوع رویداد، ضبط صدا انجام داد. جزئیات حادثه، همانطور که در کتاب کین توصیف شده است، مهیج بهنظر میآید. گروهبان جیمز پنیستون، دیگر شاهد ماجرا گفت بهقدر کافی به سفینه سهگوش بیصدایی نزدیک بود تا بار الکتریکیاش را حس کند و طراحیهای هیروگلیفمانند حکشده روی سطح آن را ببیند.
کین همیشه از کاربرد واژه «افشاگری» خودداری کرده؛ اما برای او روشن بود که با وجود گزارش کاندون، دولت علاقه مداوم خود به یوفوها را پنهان کرده است. اندکی پس از نیمهشب ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۶ (۲۸ شهریور ۱۳۵۵)، ساکنان تهران سراسیمه با فرودگاه مهرآباد تماس گرفتند و پیامی مشابه را مخابره کردند: آنها نورهایی درخشان را در آسمان صاف و بدون ابر پایتخت میدیدند. بهدنبال تأیید مشاهدات، سرگرد پرویز جعفری، فرمانده اسکادران در نیروی هوایی ایران با جنگنده اف ۴ فانتوم خود از پایگاه سوم شکاری در همدان به هوا برخاست تا الماسی درخشان را برفراز تهران رهگیری کند. جعفری در کتاب کین مینویسد با نزدیکشدن به هدف، جسم پرنده با نورهای قرمز، سبز، نارنجی و آبی چنان شدید چشمک میزد که قادر به دیدن بدنه آن نبود. او حین تعقیب جسم ناشناس پی برد که سلاح و ارتباطات رادیوییاش از کار افتاده است. منابع اطلاعاتی آمریکا در ایران، این حادثه را در یادداشت محرمانهای ۴ صفحهای برای واشنگتن توصیف کردند. سرهنگ رولند ایوانز در ارزیابی پیوستشده به این سند، رخداد مشاهده یوفو در تهران را گزارشی برجسته توصیف کرد. او نوشت «این پرونده نمونهای موثق محسوب میشود که از تمام معیارهای لازم برای یک مطالعه معتبر درباره پدیده یوفو برخوردار است.» کین گفت چنین تعریفی را معمولا در سندی دولتی نمیبینید؛ بهویژه وقتی به شما میگویند به یوفوها علاقهمند نیستند.
سال ۲۰۰۲، لری لندزمن، مدیر پروژه در شبکه سایفای، کین را دعوت کرد تا با هدف تأمین محتوا برای یک برنامه تلویزیونی ویژه، هدایت تلاشهایی گسترده را برای یافتن اسناد دولتی جدید درباره پروندههای بهخوبی مستندشده یوفو برعهده بگیرد. تهیهکنندگان سایفای، وکلا، پژوهشگران و شرکت پودستا گروپ را بهعنوان گروه روابط عمومی استخدام کردند. ادوین اس روتشیلد، مدیر واحد انرژی و محیطزیست پودستا در آن زمان به کین گفت «اغلب افراد این ایده را دارند که یک چیز آن بیرون است؛ اما افرادی هم هستند که فکر میکنند درصورت صحبت درباره این موضوع، ممکن است احمق جلوه کنید.» او افزود «ما مجبور بودیم بین افرادی که باور ندارند و افراد باورمند، خطی محکم بکشیم.»
کین حادثهای را انتخاب کرد که در ۹ دسامبر ۱۹۶۵ در ککسبورگ پنسیلوانیا، دهکدهای روستایی در جنوب شرقی پیتسبورگ رخ داده بود. بنا به گزارشها، در این رویداد، جسمی به اندازه خودرو فولکس قورباغهای پس از ظاهرشدن در آسمان در جنگل سقوط کرد. بهگفته شاهدان متعدد، همزمان با آنکه سربازان مسلح از ناحیه محافظت میکردند، جسمی بلوطیشکل سوار بر کامیون از جنگل خارج شد. کین باور داشت برخی پروندههای ناسا حاوی اطلاعاتی درباره بقایای جمعآوریشده از صحنه حادثه است و از اینرو با استناد به لایحه آزادی اطلاعات، خواستار دسترسی به آنها شد. ناسا ادعا کرد که مدارک مربوطه در سال ۱۹۸۷ مفقود شد. کین پس از درخواست تجدیدنظر بیثمر، بهمنظور وادار کردن ناسا به پذیرش قانون، از این سازمان شکایت کرد. روتشیلد، کین را به جان پودستا، رئیس دفتر سابق پرزیدنت کلینتون معرفی کرد؛ فردی که علاقهای آشکار هم به شفافیت دولت و هم یوفوها داشت. پودستا قبول کرد تا از شکایت کین حمایت کند. این پرونده پس از گذشت چهار سال با پیروزی کین بسته شد. بااینحال، کین صدها سند عمدتا بیربط دریافت کرد. بهگفته پودستا «داستانی واقعی در اینجا وجود داشت و شما میدانید چهوقت جعبهها در زیرزمین گم شدهاند و سگ، برگههای تکالیف من را خورده است. آنها از اعتراف به اتفاقی که واقعا افتاده بود، بهوضوح خودداری کردند. من کاملا مایل بودم باور کنم که جسم مورد بحث، بقایای یک ماهواره شوروی است که نمیخواستیم پس بدهیم؛ اما هیچ شفافیتی ارائه نشد و پس از ۴۰ سال، دلیل قابلقبولی برای آنها وجود ندارد که با شفافیت قدم پیش نگذارند و صرفا نگویند این رویداد از نظرشان چه بود.»
همانطور که کین پی برد، میراث پارانویای جنگ سرد و مانعتراشی مداوم دولت، همچنان مسئله یوفو را بینتیجه گذاشته است. ۷ نوامبر ۲۰۰۶، ساعت تقریبا ۴ بعدازظهر، دیسکی چرخان و ظاهرا فلزی در ارتفاع حدودا ۵۸۰ متری برفراز گیت C17 در فرودگاه اوهر شیکاگو دیده شد. این جسم بهمدت چندین دقیقه معلق ماند و سپس آنطور که شاهدی ناشناسی بعدا تعریف کرد، در شیبی تند بالا رفت و دایرهای تقریبا کامل را در لایه ابر محل قرارگیری خود بهجا گذاشت. وقتی شیکاگو تریبون شرح مشاهده را منتشر کرد (حتی یک شاهد مایل به صحبت علنی درباره رویداد نبود)، این گزارش به خواندهشدهترین مقاله در وبسایت روزنامه تا آن زمان تبدیل شد. درابتدا اداره هوانوردی فدرال، دراختیارداشتن هرگونه اطلاعات درباره حادثه را انکار کرد؛ اما فشار رسانهها موجب شد نوار مکالمه تلفنی بین سرپرست شرکت هواپیمایی یونایتد ایرلاینز و مسئول کنترل ترافیک هوایی آشکار شود. سرپرست یونایتد ایرلاینز به نام سو در مکالمه ضبطشده میپرسد آیا دیسک پرنده مستفر برفراز C17 را دیدی؟ او با خندههای قابل شنیدن مواجه شد. مسئول کنترل ترافیک هوایی پرسید «پرنده... تو دیسکهای پرنده را میبینی؟» سو پاسخ داد «خب، خلبان حاضر در ناحیه رمپ C17 این را به ما گفت.» پس از اندکی مکث، مسئول کنترل ترافیک هوایی میپرسد «تو امروز کریسمس را جشن میگیری؟ من هیچچیز ندیدهام سو و اگر میدیدم، به آن اعتراف نمیکردم.»
اداره هوانوردی فدرال ادعا کرد که شاهدان، «پنجره ابر» را دیدهاند؛ پدیدهای که بهشکلگیری حفرههای دایرهای در ابرهای نوع سیروکومولوس یا آلتوکوموس اشاره دارد و گاهی اوقات در دماهای زیر نقطه انجماد رخ میدهد. بهگفته هواشناسانی که کین با آنها مصاحبه کرد، آن روز هوا برای سوراخدارشدن ابرها بیش از حد گرم بود. این داستان باعث خشم کین شد. همانطور که او در کتابش تعریف میکند، «آنهایی که حقایق را درباره حادثه فرودگاه اوهر میدانند، همچنان به دولت ما بیاعتماد هستند؛ دولتی که یکبار دیگر نشان داده است به هر قیمتی از مواجهشدن با حوادث یوفو اجتناب میکند.»
کین به سراغ پروندههایی خارج از آمریکا رفت که با ذهنیت بازتری با آنها برخورد شده بود. دوشنبه ۲۳ آوریل ۲۰۰۷، هواپیمایی با ۱۸ مسافر متعلق به شرکت هواپیمایی اورینگی ایر سرویسز برای انجام پرواز همیشگی به آلدرنی، یکی از جزایر کانال مانش، از ساوتهمپتون انگلستان به آسمان برخاست. ری بویر، کاپیتان هواپیما، خلبانی حرفهای با سابقه ۱۸ سال پرواز بود. او در یک دهه گذشته، بیش از هزار بار در مسیر چهل دقیقهای کانال مانش پرواز کرده بود. در آن روز خاص، هواپیما طبق برنامه از روی زمین برخاست و پیش از رسیدن به ارتفاع کروز، ازمیان لایهای از مه سطحی به آسمان صعود کرد. بویر حالت خلبان خودکار را فعال و توجهش را به برخی از اسناد و مدارک جلب کرد.
ساعت ۲:۰۶ بعدازظهر، بویر نگاهی به بالا انداخت تا نور زرد درخشانی را ببیند که مستقیم پیشرو بود. او اول فکر کرد که این درخشش، بازتاب نور خورشید از گلخانههای جزیره گرنزی است؛ بااینحال نور سوسو نمیزد. بویر دوربین دوچشمیاش را برداشت. در بزرگنمایی ده برابر، درخشش زرد، شکل جسمی فیزیکی بهخود گرفت. جسم ناشناس، شکلی کشیده، باریک و سیگارمانند با لبههای نوکتیز داشت و از نیمرخ دایرهشکل بهنظر میآمد. بویر بعدا نوشت این جسم ثابت بود و درخششی بهسختی توصیفشدنی از خود ساطع میکرد. بااینحال، بویر میتوانست بدون ناراحتی به این نور خارقالعاده نگاه کند. لحظاتی بعد، او جسم دومی را دید که ظاهرا در نظمی خاص با جسم اول درحرکت بود. مسافر نشسته پشت سر بویر که نامش علنی نشد، جلو رفت تا دوربین دوچشمی را قرض بگیرد. کیت راسل، از ساکنان آلدرنی و دیگر مسافر نشسته در سه ردیف عقبتر، نگاهش را از کتابش بالا آورد. او و همسرش هردو اجسامی زردرنگ را دیدند. وقتی هواپیما در آلدرنی فرود آمد، بویر جزئیات مشاهده شامل طرح اجسامی را که دیده بود، به سازمان هواپیمایی بریتانیا ارائه داد. ازنظر تخصصی او، اجسام هرکدام تقریبا به اندازه یک شهرک کاملا بزرگ بودند. بویر پیش از بازگشت به ساوتهمپتون، فرصتی کوتاه برای نوشیدن یک فنجان چای داشت.
روزنامههای محلی به پروندههای مجهول اشاره کردند و سازمان هواپیمایی از ارائه اطلاعات بیشتر خودداری کرد. برخی افراد که بهطور منظم با استناد به قانون آزادی اطلاعات، خواستار دریافت اطلاعات درباره یوفوها میشوند، برای رخداد تازه نیز ثبت درخواست کردند. یک هفته پس از مشاهده، وزارت دفاع بریتانیا نتیجه گرفت که چون موقعیت پرواز گزارششده در حریم هوایی فرانسه بود، شناسایی قطعی رویداد، مشکل دولت بریتانیا نیست. بااینحال سه هفته بعد، این وزارتخانه مستندات موجود را منتشر کرد: بستهای که دادههای راداری تکمیلی از مسئول کنترل ترافیک هوایی در جزیره نزدیک جرسی و بیانیهای را از خلبان تجاری دومی در مجاورت محل رویداد دربرداشت که اجسام را از جهتی متفاوت دیده بود.
ده ماه بعد، دیوید کلارک، پژوهشگر یوفو بههمراه سه همکار، گزارش ارزیابی مشاهده را منتشر کرد. این سند با نام «گزارش پدیده هوایی مشاهدهشده در نزدیکی جزایر کانال مانش بریتانیا در ۲۳ آوریل ۲۰۰۷»، با همکاری جمعی از متخصصان هواشناسی، اقیانوسنگاری، بندرداری و مؤسسات مختلف فرانسوی و وزارتخانههای بریتانیا تهیه شد. نویسندگان گزارش به ۱۶ فرضیه غالب نهایی رسیدند و آنها را بر اساس میزان اعتبار ردهبندی کردند. توضیحاتی از قبیل ناهنجاریهای جوی چون خورشید کاذب، عدسگون و یک پدیده لرزهشناسی بسیار نادر و کمشناختهشده بهنام «نور زمینلرزه» که درجریان آن، فشار تکتونیک خود را به شکل گوی یا شفق آبی نشان میدهد، عمدتا رد شدند. گزارش نتیجه گرفت که «بهطور خلاصه، نمیتوانیم این مشاهده پدیده ناشناس هوایی را بهطور رضایتبخش توضیح دهیم.»
بلافاصله پس از حادثه آلدرنی، کین برای سازماندهی یک رویداد در باشگاه ملی مطبوعات، همکاری با جیمز فاکس، کارگردان مسند «پدیده» را آغاز کرد. او و فاکس تاریخی را انتخاب کردند که تقریبا مصادف با نخستین سالگرد مشاهده اوهر بود. در بین ۱۴ سخنران، سرگرد جعفری از رویداد «نبرد هوایی برفراز تهران» و کاپیتان بویر از حادثه آلدرنی حضور داشتند. کین، بویر را تشویق کرد تا تفاوتهایی را که بین رفتار مقامهای بریتانیا و آمریکا در مواجهه با حوادث یوفو دیده بود، بهتفصیل شرح دهد. او حین سخنرانی با مقایسه تجربه خود با حادثه اوهر گفت «اگر به من گفته میشد سازمان هواپیمایی بریتانیا مانع از انجام تحقیقات خواهد شد یا اگر این نهاد به من میگفت آنچه دیده بودم، چیزی کاملا متفاوت بود، شوکه میشدم. بااینحال، تا آنجا که میدانم، ظاهرا خلبانها در آمریکا به این نوع رفتارها عادت دارند.»
هیچیک از سخنرانان به حادثه رازول، اجسام بیگانگان و سفینههای مهندسی معکوسشده یا سرپوشگذاشتنهای دولتی اشاره نکردند. درطول دو سال آینده، کین داستانهای سخنرانها و دیگر گزارشها را برای کتابش گردآوری کرد. او در کتاب استدلال کرد که دولت به دلایل ایمنی و امنیتی و بهمنظور تشویق شاهدان یوفو به صحبتکردن علنی، بهنوعی سازمان متمرکز یوفو نیاز دارد. بسیاری از کشورها نظیر بریتانیا، دانمارک، برزیل، روسیه و سوئد در پیروی از فرانسه، پروندههای یوفو را از محرمانه خارج و منتشر و برخی دیگر مثل پرو و شیلی، سازمانهای رسمی اختصاصی برای بررسی مشاهدات پایهگذاری کرده بودند. آنطور که کین میگوید، مشکل در آمریکا این است که اقدامات پراکنده برای بررسی مشاهدات یوفو ازسوی اشخاص علاقهمند به یوفوها هدایت شده و هیچ سازمان واحدی برای دریافت دادههای مهم وجود ندارد. کین با توجه به تجربه توماس کین، عموی خود در مدیریت کمیسیون ۱۱ سپتامبر، با او دیدار کرد تا درباره مسئله یوفو و طرح پیشنهادیاش برای سازمانی اختصاصی بحث و گفتوگو کند. او به لوئیس کراوس گفت «من مانند بسیاری از آمریکاییها، کنجکاوی بسیار زیادی درباره یوفوها دارم. [اما] دولت درمورد آنچه دراختیار دارد، شفاف نبوده است.»
جان پودستا با مشارکت در نگارش پیشگفتار کتاب کین، به افزایش نفوذ آن کمک کرد و موجب شد تا میچیو کاکو، فیزیکدان نظری مشهور، کتاب را بهعنوان «استانداردی طلایی برای پژوهشهای یوفو»، تحسین کند. پودستا، کین را دعوت کرد تا کتابش را بهصورت محرمانه در مرکز پیشرفت آمریکا، اندیشکده متعلق به او ارائه دهد. کین ایستاده در کنار فیزیکدانی از دانشگاه جانز هاپکینز و شخصیتهای نظامی خارجی، به حضار شامل مقامها از ناسا، پنتاگون و وزارت راه و ترابری بههمراه کارکنان کنگره و مقامهای اطلاعاتی بازنشسته توصیه کرد کرد که چالش پیشرو مسئله یوفو، «خاتمهدادن به ۵۰ سال تقویت پدیده ناشناس هوایی بهعنوان باور عامیانه و شبهعلم است.»
پودستا به لوئیس کراوس گفت «اینطور نبود که افراد دعوتشده شبیه کسانی باشند که میخواهند به گردهمایی یادبود جنگ ستارگان بروند. آنها شخصیتهایی مهم از عرصه امنیت ملی محسوب میشدند که خواهان پاسخ به این پدیدههای توضیحناپذیر بودند.» پودستا افزود بلافاصله پس از رویداد، یک سناتور دموکرات او را به نشستی دعوت کرد. «تصور کردم جلسه قرار است درباره کوپنهای غذا و کاهش مالیات یا هرچیز دیگر باشد. [بااینحال] در بسته شد و او گفت «نمیخواهم هیچکس از این موضوع باخبر شود. من واقعا به یوفوها علاقه دارم و میدانم تو هم داری. بنابراین چه میدانی؟»
بخش ششم: شکگرایان
اوت ۲۰۱۴، کین به ساختمان دفتر اجرایی کاخ سفید رفت تا دوباره با پودستا که در آن زمان مشاور پرزیدنت اوباما بود، ملاقات کند. او با تقلیل درخواست خود، پیشنهاد داد که یک فرد واحد در دفتر سیاست علم و فناوری، مسئول رسیدگی به مسئله یوفو شود. اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. بااینحال، کین در سطح جهان شخصیتی شناختهشده در زمینه یوفو بود و با کمیته بررسی پدیدههای هوایی ناهنجار دولت شیلی (CEFAA)، روابطی صمیمانه داشت. او با بیپروایی نامعمول، ورود به گزارشهای پروندههای این کمیته را آغاز کرده بود. نوشتههای کین در این دوره که عمدتا در روزنامه هافینگتن پست منتشر شد، نشانههایی از طرفداری پرشور از یوفوها داشت. مارس ۲۰۱۲، او با اشاره به ویدئویی که CEFAA ارائه داده بود، مقالهای با عنوان «یوفو برفراز پایگاه هوایی سانتیاگو به دام دوربین افتاد» نوشت. بر اساس توصیف کین، ویدئو «جسمی گنبدیشکل با بخش زیرین مسطح و بدون هیچ وسیلهای برای ایجاد رانش را نشان میدهد که با سرعت بسیار فراتر از اجسام انسانساخت پرواز میکند.» کین پرسید «این همان موردی است که شکگرایان یوفو از آن هراس داشتهاند؟»
در بیشتر موارد، افرادی که احساس میکنند یوفو مقولهای معنادار برای مطالعه نیست، به نظر مخالف بهعنوان کنجکاوی بیضرر نگاه میکنند. جهان مملو از باورهای عجیب و توصیفناپذیر است. بعضی مردم معتقدند که نپوشاندن گردن در زمستان، شما را بیمار میکند و عدهای دیگر به یوفوها باور دارند. اما درصد کمی از غیرباورمندان که با عنوان «دستروکنها» شناخته میشوند، به باورهای افراطی بههمان اندازه با شکگرایی افراطی پاسخ میدهند. وقتی کین درباره ویدئو CEFAA نوشت، دستروکنها از این فرصت استفاده کردند تا اشاره کنند جسمی که از آن هراس داشتند، به احتمال زیاد مگس خانگی یا سوسکی درحال پرواز در اطراف لنز دوربین بود. رابرت شیفر، مالک وبلاگی بهنام یوفوهای بد، در ستون خود در مجله «محقق شکاک» نوشت «درواقع، این حقیقت که ویدئویی از پرواز مگسی بهدور خود، بهعنوان یکی از بهترین تصاویر یوفو در کل تاریخ مورد استناد برخی از برجستهترین یوفوشناسهای جهان قرار میگیرد، نشان میدهد که حتی بهترین تصاویر و ویدئوهای یوفو تا چه حد بهکلی بیارزش هستند.» کین با چهار حشرهشناس مشورت کرد؛ اما آنها عمدتا از صدور حکم قاطع درباره موضوع خودداری کردند و خواستار صبر تا تکمیل تحقیقات دردست انجام CEFAA شدند.
کین به لوئیس کراوس گفت فرد شکاکی که با سند و مدرک صحبت میکند، با دستروکنی که در مأموریت است، بسیار تفاوت دارد. «افراد بسیاری آن بیرون هستند که برای پردهگشایی از یوفوها به هر قیمت، مأموریت دارند. آنها منطقی و مطلع نیستند. کین تصور میکرد تعصب، چشم اینگونه افراد را کور کرده است. بهعنوان مثال، مایکل شرمر، روزنامهنگار آمریکایی و مدیر اجرایی انجمن شکاکان، در بررسی کتاب کین بیدلیل گفته بود موجی از اجسام سهگوش سیاه که در سال ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ برفراز بلژیک دیده شدند، احتمالا بمبافکنهای پنهانکار آزمایشی و محرمانه بودند؛ درحالیکه با توجه به تاییدیههای رسمی، هیچ دولتی دیوانه نیست که جدیدترین ساختههایش را برفراز نواحی پرجمعیت اروپای غربی به پرواز درآورد.
تمایل به دستکمگرفتن یا نادیدهانگاشتن حقایق ناخوشایند، خصوصیتی مشترک بین دستروکنها و باورمندان محسوب میشود. یک پژوهشگر سرسخت بریتانیایی بهطور متقاعدکننده نشان داده است که پرونده رندلزهام یا رازول بریتانیا، احتمالا از زنجیرهای از رخدادها شامل سقوط شهاب، مشاهده فانوس دریایی ازمیان جنگل و مه و صداهای غیرطبیعی گوزن فریادکش تشکیل شده بود. گزارشهای شاهدان عینی درطول زمان بهنحو چشمگیر درمعرض شاخوبرگدادهشدن هستند و ذهن مایل به سوء تعبیر و معناگرای انسان میتواند سلسله حوادث غیرمحتمل را به آسانی دارای الگویی پنهانی بداند. پژوهشگر اشارهشده، پرونده رندلزهام را بهطور کامل رمزگشایی کرد و بااینحال، کین از حکم نهایی او ناامید نشد. وقتی لوئیس کراوس از کین دراینباره پرسید، او خود را بیاعتنا نشان داد؛ گویی میخواست بگوید اینگونه توصیفهای پیچیده، اصل تیغ اوکام را نقض میکنند. کین گفت حتی اگر حادثه رندلزهام ترکیبی از وقایع درهمتنیده باشد، همچنان یکی از ده برخورد برتر یوفو در کل تاریخ بهشمار میآید. هاینک در کتاب «تجربه یوفو» بیان کرده بود که مشاهدات یوفو نمایانگر پدیدهای هستند که باید بهصورت مجموعه درنظرگرفته شود؛ صدها داستان باورنکردنی پشت هم که افراد معتبر تعریف کردهاند.
اغلب دستروکنهای یوفو آشکارا خصومتورز هستند؛ اما میک وست، پژوهشگر شکگرا رفتاری ملایم و صمیمانه دارد. او در شهر صنعتی کوچکی در شمال انگلستان بزرگ شد. خانوادهاش تلویزیون یا تلفن نداشتند و او با مجموعه داستانهای مصور مارول پدرش، خواندن را آموخت. وست استعداد خوبی در ریاضیات داشت و پس از خرید یک کامپیوتر خانگی اولیه با درآمدش از مسیر روزنامه، شیفته بازیهای ویدئویی ابتدایی شد. او بهعنوان نوجوان در اوایل دهه ۱۹۸۰، علاقه زیادی به داستانهای علمی تخیلی داشت و مجذوب مجلهای بهنام «توضیحناپذیر: اسرار ذهن، فضا و زمان» شده بود. این نشریه مملو از داستانهای «واقعی» درباره یوفوها و ماورالطبیعه، اشباح و موجودات خطرناک ناشناخته بود. آنطور که میک در کتابش بهنام «فرار از لانه خرگوش» نوشته است، شبها در تختخواب دراز میکشید و با فکر اینکه برخی بیگانگان میتوانند به اتاقش وارد شوند و او را برای انجام آزمایشهایشان بهطور ناگهانی بدزدند، به معنای واقعی کلمه بر خود میلرزید. علت اصلی این ترس، رخداد «برخورد کلی هاپکینزویل» بود؛ پروندهای از سال ۱۹۵۵ که ادعا داشت خانهای روستایی در کنتاکی تحت حمله مردان سبز کوچک قرار گرفت.
وست با افزایش سواد علمی خود به این باور رسید که بیگانگان «کلی هاپکینزویل» احتمالا جغدها بودند. بااینحال این درک بهجای علاج علاقه وست به ماورالطبیعه، آن را اصلاح کرد. او درصدد برآمد تا از نابودی استدلال نادرست لذت ببرد. این عمل، ارزش درمانی برای وست داشت؛ زیرا اضطرابهای دوران کودکی برای او بهعنوان بزرگسال، فقط در ترس اندک بهجامانده از تاریکی آشکار میشود. در دهه ۹۰، وست به کالیفرنیا نقلمکان کرد و درآنجا همبنیانگذار یک استودیو بازیهای ویدئویی شد. او بیش از هرچیز بهعنوان یکی از برنامهنویسان سازنده مجموعه بازیهای بهشدت محبوب تونی هاک شناخته شده است. سال ۱۹۹۹، شرکتی که برای آن کار میکرد، به تصاحب اکتیویژن، ناشر مطرح بازیهای ویدئویی درآمد و او پیش از ۴۰ سالگی، کمابیش بازنشست شد.
وست به یکباره خود را درگیر جنگهای ویرایش ویکیپدیا در موضوعات بحثبرانگیز نظیر هومیوپاتی، پیشبینیهای علمی در متون مقدس و شیرهای گیاهخوار دید. او درنهایت وبسایت خود را راهاندازی کرد تا با اطلاعات غلط گسترده پیرامون سندرم مورجلن مقابله کند. این بیماری که در آن، فرد مبتلا نگران است که الیاف عجیب درحال ظاهرشدن از پوستش باشند، هیچ مبنای پزشکی اثباتشدهای ندارد. وست سپس به سراغ نظریه پسدمه رفت و با باورمندان به نظریات توطئه ۱۱ سپتامبر درگیر شد. همانطور که او در کتابش تعریف میکند، «بخش کوچکی از دلیل اینکه چرا اکنون دست رو میکنم (و همچنان گاهی اوقات به داستانهای اشباح میپردازم)، عصبانیت از ترسی است که این مزخرفات در کودکی به من القا کردند.» وست فکر میکرد درست همانطور که خودش با غلبه بر خطر روانی ناشی از بیگانگان خانه روستایی آسودهخاطر شد، مبتلایان به مورجلن یا طرفداران متعصب پسدمه نیز با خلاصی از ترسهای بیاساسشان به آرامش میرسیدند. او طرفداران یوفو را همینگونه میدید و نمیتوانست تصور کند فردی میتواند آرامش را در این چشمانداز ناخوشایند ببیند که در جهانی چنین ناشناخته تنها نیستیم.
سال ۲۰۱۳، وست انجمنی اینترنتی بهنام متابونک راهاندازی کرد که در آن مشارکتکنندگان همفکر، پدیدههای ناهنجار را بررسی میکنند. ۶ ژانویه ۲۰۱۷، شکگرایی دیگر، توجه وست را به مقالهای در هافینگتنپست از لزلی کین جلب کرد. کین در این مقاله با عنوان «نیروی دریایی شیلی بهتازگی ویدئویی بیسابقه از یوفو منتشر کرد»، با جزئیات درباره یک فیلم استثنایی ۹ دقیقهای نوشت که با دوربینهای فروسرخ از هلیکوپتر ضبط شده بود و CEFAA بهمدت دو سال مشغول مطالعه آن بود. وست ویدئو را با بهسرعت تماشا و لینک آن را در اسکایدنیفای، یکی از زیرانجمنهای متابونک منتشر کرد. او در طرح نظریه خود گفت اشکال عجیب ویدئو «پسدمههای آیرودینامیکی» بودند که با پرواز هواپیماها برفراز خانه وی در ساکرامنتو دیده میشدند. تا ۱۱ ژانویه، اعضای انجمن مطمئن شدند که یوفو ادعاشده، پرواز مسافربری عادی از سانتیاگو به مادرید با شماره IB6830 بود.
بررسی مشاهدات یوفو تنها میتواند از طریق فرایند حذف گزینه ادامه یابد؛ سبکی از استدلال که دربرابر فرضیات غلط بهشدت آسیبپذیر است. در این مورد، مشارکتکنندگان در متابونک نتیجه گرفتند که خلبانهای هلیکوپتر، فاصله و ارتفاع یوفو را بهطور نادرست اندازهگیری کرده بودند و احتمالات مشخص نظیر اینکه جسم مشاهدهشده، هواپیمایی تجاری درحال صعود بود، بسیار زود رد شدند. وست غافلگیر نشد. هرچند کین، خلبانها را بهعنوان «آموزشدیدهترین مشاهدهگران هر چیز پرنده در جهان» درنظر میگیرد، هاینک در سال ۱۹۷۷ مشخص کرده بود که خلبانها بهطور ویژه مستعد خطا هستند. بااینحال، او ادعا کرده بود که «آنها بهصورت گروهی کمی بهتر عمل میکنند.» همانطور که وست نوشته است «شما نمیتوانید در ناشناختهها متخصص باشید.»
بخش هفتم: برنامه مخفی پنتاگون
رابرت بیگلو در بهار سال ۱۹۴۷ سه ساله بود؛ زمانیکه پدربزرگ و مادربزرگ او نزدیک بود توسط جسمی درخشان در کوههای شمال غرب لاسوگاس از جاده خارج شوند. صحرای نوادا از اوایل دوران اتمی یکی از معدود مکانهایی بود که یک کودک میتوانست آزمایشهای هستهای یا پرتاب موشک را در آن از حیاط پشتی خانهاش ببیند. رویاهای بیگلو درمورد اکتشافات فضایی با کنجکاوی او درباره یوفوها درهمآمیخته بود. اواخر دهه ۱۹۶۰، وقتی در اوایل دهه سوم زندگی خود بود، سرمایهگذاری در املاک، اول در لاسوگاس و سپس سرتاسر ایالتهای جنوب غربی آمریکا را آغاز کرد و درنهایت با باجت سوئیتس،، شرکت ارائهدهنده خدمات اقامتگاهی ثروت فراوان اندوخت. بیگلو بعدا با هدف ساخت سکونتگاههای فضایی بادشدنی، شرکت خصوصی «بیگلو اروسپیس» را بنیانگذاری کرد و سال ۱۹۹۵، مؤسسه ملی علوم اکتشاف را تشکیل داد. این نهاد خود را بهعنوان مؤسسهای علمی با بودجه خصوصی توصیف میکند که در زمینه پژوهش درباره پدیدههای هوایی، مرگومیر توجیهناپذیر حیوانات و دیگر پدیدههای ناهنجار مرتبط فعالیت دارد. ازجمله مشاورانی که بیگلو استخدام کرد، هل پوتاف، مهندس آمریکایی بود که پژوهشهایش در زمینه مسائل ماورالطبیعه به دههها قبل بازمیگشت. پوتاف در پروژه استارگیت، یکی از برنامههای سیا برای بررسی و درک شکلی از ادارک فراحسی دوربرد با امکان بهکارگیری در جاسوسی جنگ سرد بهنام «مشاهده از راه دور» مشارکت داشت. سال بعد بیگلو، مزرعهای تقریبا ۲۰۰ هکتاری در جنوب شرقی سالتلیکسیتی یوتا بهنام اسکینواکر را تصاحب کرد. مالکان پیشین مزرعه تعریف کرده بودند که گویهای درخشان، مرگ بدون علت چهارپایان و موجودات گرگمانند مقاوم در برابر گلوله، موجب راندهشدن آنها شدند. سال ۲۰۰۴، بهدنبال کاهش ادعای فعالیتهای فراطبیعی داخلی، بیگلو مؤسسه خود را تعطیل کرد؛ اما مزرعه را نگه داشت.
سال ۲۰۰۷، بیگلو نامهای از مقامی ارشد در آژانس اطلاعات دفاعی که درباره اسکینواکر کنجکاوی داشت، دریافت کرد. بیگلو این شخص را به دوستی قدیمی از نوادا بهنام هری رید، سناتور دموکرات و رهبر وقت اکثریت سنا وصل کرد. این دو با یکدیگر ملاقات کردند تا درباره علاقه مشترکشان به یوفوها بحث کنند. مقام آژانس اطلاعات دفاعی بعدا از اسکینواکر بازدید کرد و گفت در آنجا شاهد پدیدهای غیرعادی بود. آنطور که یکی از افراد وابسته به بیگلو تعریف کرد، او «شکلی توپولوژیکی» را دید که «در میانه هوا ظاهر شد» و شکل آن «از نان پرتزل تا نوار موبیوس تغییر کرد.»
رید با سناتور تد استیونز از آلاسکا که معتقد بود هنگام خلبانی در جنگ جهانی دوم، یک یوفو را دیده است و سناتور دانیل اینوی از هاوایی تماس گرفت. نمایندگان کنگره در لایحه تخصیص اعتبارات تکمیلی ۲۰۰۸، ۲۲ میلیون دلار پول بهاصطلاح سیاه به برنامهای جدید اختصاص دادند. اما پنتاگون مشتاق نبود. آنطور که یک مقام سابق اطلاعاتی تعریف کرد، «برخی مقامهای دولتی بودند که میگفتند نباید این کار را انجام دهیم. این واقعا مسخره و اتلاف پول است.» این مقام افزود «و سپس رید آنها را فرامیخواند و میگوید «میخواهم این کار را انجام دهید. این پول اختصاص داده شد.» این به نوعی شوخی آزاردهنده شباهت داشت و نمایندگان نگران بودند که اگر تمام این وقایع به بیرون درز کند؛ اینکه دولت درحال خرج پول روی این موضوع است، داستان بدی رقم خواهد خورد.» بهمنظور تحقیق درباره آینده جنگافزارها، «برنامه کاربردهای سامانه تسلیحاتی پیشرفته هوافضا» به مناقصه گذاشته شد. در نام برنامه به یوفوها اشاره نشد؛ اما بهگفته رید، مضمون اصلی واضح بود. مطالعات فضایی پیشرفته هوافضای بیگلو یا BAASS، زیرمجموعهای از بیگلو اروسپیس تنها پیشنهاددهنده بود. وقتی بیگلو این قرارداد دولتی را برنده شد، با همان گروه از پژوهشگران ماورالطبیعه که در مؤسسهاش کار میکردند، تماس گرفت. دیگر اعضا از بین مقامهای پنتاگون استخدام شدند. سال ۲۰۰۸، لوئیس الیزوندو، افسر باسابقه ضداطلاعات که در «دفتر معاونت وزارت دفاع در امور اطلاعات و امنیت» مشغول به کار بود، با دو نفر ملاقات کرد. آنها از الیزوندو پرسیدند چه فکری درباره یوفوها میکند و او در پاسخ گفت به آنها فکر نکرده است. ظاهرا پاسخ صحیح همین بود و از او خواسته شد به تیم ملحق شود.
آنطور که لوئیس کراوس به نقل از یک منبع نوشته است، بیگلو باور داشت بیگانگانی وجود دارند که در سوپرمارکت پرسه میزنند. بهنقل از مقالهای از ام جی بانیاس در وبسایت دیبریف، بیگلو پژوهشگران را با این هدف استخدام کرد که گزارشها در اسکینواکر درباره موجوداتی سگمانند با بازوهای بلند آویزان که بوی گوگرد و اجنه میدانند و همچنین فعالیت یوفوها در نزدیکی کوه شاستا را بررسی کند. تیم پژوهشی بیگلو ظاهرا مجموعهای شامل نزدیک به ۳۸ مقاله تولید کرد. تمام این مقالات بهجز یک مورد درباره نوع فناوری احتمالی بهکاررفته توسط یوفو، شامل کار روی امکانپذیری نظری ماشین وارپ و «مهندسی متریک فضا-زمان» غیرمحرمانه بودند. پژوهشگران بیگلو که باور داشتند بقایای سقوط یوفوها در برخی از آشیانههای دور از دسترس مخفی شدهاند، خواستار دسترسی به دادههای محرمانه دولتی درباره یوفوها شدند. ژوئن ۲۰۰۹، سناتور رید درخواست کرد تا به برنامه، وضعیت «برنامه دسترسی ویژه محدود» یا SAP اعطا شود. ماه بعد، BAASS سندی ۴۹۴ صفحهای با عنوان «گزارش ده ماهه» منتشر کرد. لوئیس کراوس که با درز بخشهای مختلف گزارش، امکان بررسی آنها را پیدا کرد، مینویسد سند درکل به یوفوها اختصاص داشت و اطلاعات ارائهشده صرفا به مشاهدات محدود نبود. گزارش همچین شامل تصویری از دستگاه ردیابی فرضی بود که بیگانگان فرضی ظاهرا داخل بدن فرد ربودهشدهای فرضی کاشته بودند. آنطور که یک مقام دولتی پیشین به لوئیس کراوس گفت، «گزارش از راه رسید و من تمام آن را خواندم و فورا نتیجه گرفتم که انتشار آن فاجعه خواهد بود.» نوامبر ۲۰۰۹، وزارت دفاع درخواست یادشده برای اعطای وضعیت SAP را اکیدا تکذیب کرد.
اندکی بعد، از الیزوندو، افسر ضداطلاعات خواسته شد تا مسئولیت برنامه را برعهده بگیرد. با آغاز سال ۲۰۱۰، او در اقدامی درونسازمانی که بر تأثیرات آتی امنیت ملی برخوردهای پدیدههای هوایی ناشناس ارتش تمرکز داشت، مطالعه برونسپاریشده جانوران ناشناخته یوتا را به «برنامه شناسایی تهدیدات پیشرفته هوافضا» یا AATIP تبدیل کرد. بهگفته الیزوندو، این برنامه شماری از حوادث شامل رخدادی که بعدا با عنوان «برخورد نیمیتز» شناخته شد، بهطور عمیق مطالعه کرد.
گروه ضربت ناو نیمیتز در نوامبر ۲۰۰۴ درحال انجام عملیاتهای تمرینی در آبهای ممنوعه ساحل سن دیگو و باخا کالیفرنیا بود که رادار پیشرفته SPY-1 یکی از کشتیها بهنام یواساس پرینستون، شروع به ثبت تعدادی موجودیت عجیب کرد. ارتفاع این اجسام تا حداکثر بیش از ۲۴ هزار متر و حداقل همسطح اقیانوس ثبت شد. پس از تقریبا یک هفته مشاهدات راداری، فرمانده دیوید فریور، دانشآموخته از مدرسه خلبانی تاپگان و افسر فرمانده اسکادران بلک ایسز، برای مأموریت رهگیری فرستاده شد. او با نزدیکشدن به موقعیت، به پایین نگاه کرد، تودهای کدر را در آب دید و برفراز آن معلق ماند. این توده، جسم سفید بیضیشکلی بود که به یک آبنبات بزرگ شباهت داشت. فریور برآورد کرد که جسم، ۱۲ متر طول دارد و فاقد بال یا سطوح پرواز آشکار و وسیلهای قابل رویت برای ایجاد رانش است. بهنظر میآمد جسم مثل توپ پینگپونگ به اطراف میچرخد. دو خلبان دیگر، یکی نشسته پشت سر فریور و دیگری در هواپیمایی نزدیک، گزارشهای مشابه دادند. فریور ارتفاع خود را کاهش داد تا جسم را تعقیب کند؛ اما جسم به مانورهای او واکنش نشان داد و سپس بهطور ناگهانی با سرعت بالا موقعیت را ترک کرد. بهمحض بازگشت فریور به نیمیتز، خلبانی دیگر بهنام چاد آندروود با تجهیزات حسگر پیشرفته برای تعقیب اعزام شد. واحد هدفیابی هواگرد او، ویدئویی از جسم ناشناس ضبط کرد. این کلیپ با عنوان «فلیر ۱» (مخفف رادار فروسرخ دید جلو، فناوری بهکاررفته برای ثبت حوادث)، شامل یک دقیقه و ۱۶ ثانیه تصویر یک نقطه تار خاکستری دربرابر پسزمینه تیره است. در چند ثانیه پایانی، نقطه از قفل رادار بیرون میرود و بهسرعت میگریزد.
مواجهه الیزوندو با پروندههایی نظیر برخورد نیمیتز، او را متقاعد کرد که پدیدههای ناشناس هوایی واقعی هستند. بااینحال تمایل دولت به اختصاص منابع به این مسئله نامعلوم باقی ماند. الیزوندو بارها تلاش کرد تا ژنرال جیمز متیس، وزیر دفاع را درباره پژوهش AATIP توجیه کند؛ اما افراد زیردست همواره مانع از برقراری ارتباط بین آنها شدند.
۴ اکتبر ۲۰۱۷، لزلی کین به دستور کریستوفر ملون، معاون سابق وزیر دفاع در امور اطلاعاتی، به جلسهای محرمانه در بار هتلی مجلل در نزدیکی پنتاگون فراخوانده شد. کین درآنجا با استقبال هل پاتوف، پژوهشگر باسابقه ماورالطبیعه و جیم سمیوان، افسر بازنشسته سیا روبهرو و با مردی بزرگجثه با خالکوبی و ریش بزی کوتاه بهنام لوئیس الیزوندو آشنا شد. روز قبل، آخرین روز کاری او در پنتاگون بود. درطول سه ساعت آینده، کین با اسنادی مواجه شد که وجود نخستین تحقیق و تفحص دولتی دربارهی یوفوها از زمان پایان پروژه بلو بوک در سال ۱۹۷۰ را اثبات میکردند. برنامهای که کین سالها صرف لابیگری برای اطلاع از آن کرده بود، در تمام این سالها وجود داشت.
پس از آنکه الیزوندو استعفا داد، او و دیگر مشارکتکنندگان اصلی AATIP شامل ملون، پاتوف و سمیوان، تقریبا بلافاصله به شرکتی بهنام «بهسوی ستارگان» پیوستند. این شرکت که تام دلونگ، نفر اول سابق گروه موسیقی بلینک ۱۸۲ یکی از بنیانگذاران آن است، در زمینه آموزشها، سرگرمیها و پژوهشهای مرتبط با یوفو فعالیت دارد. اواخر همان ماه، دلونگ در یک مراسم رونمایی، الیزوندو را به روی صحنه دعوت کرد. الیزوندو اعلام کرد که آنها قصد دارند تصاویری هرگز منتشرنشده از سامانههای واقعی دولتی ایالات متحده ارائه دهند؛ نه تصاویر آماتور تار، بلکه دادهها و ویدئوهای واقعی.
به کین گفته شد که اگر موفق شود مقالهای در نیویورک تایمز قرار دهد، میتواند ویدئوها را بههمراه مجموعهای از مستندات داشته باشد. پس از آنکه دلونگ با حضور در پادکست جو روگان گفت باور دارد که آنچه در رازول سقوط کرد، یوفویی مهندسی معکوسشده بهدست دانشمندان فراری نازی در آرژانتین بود، کین خیلی زود به او مشکوک شد. بااینحال، او به الیزوندو اطمینان کامل داشت. کین درباره الیزوندو به لوئیس کراوس گفت «او جدیت و وقار باورنکردنی داشت.» کین با رالف بلومنتال، دوست قدیمی و کارمند سابق نیویورک تایمز که درحال کار روی زندگینامه جان مک، روانپزشک هاروارد و پژوهشگر آدمربایی بیگانگان بود، تماس گرفت. بلومنتال به دین باکت، سردبیر روزنامه ایمیل داد تا بگوید میخواهند مقالهای هیجانانگیز و بسیار محرمانه ارائه دهند. او نوشت «یک مقام ارشد اطلاعاتی ایالات متحده که ماه گذشته بهطور ناگهانی استعفا داد، تصمیم گرفته برنامهای کاملا سری را که از مدتها پیش دربارهاش افسانهسرایی شده اما اکنون به تأیید رسیده است، افشا کند.» پس از جلسه با نمایندگان دفتر واشنگتن دیسی، با انتشار مقاله موافقت شد. هلن کوپر، گزارشگر کهنهکار پنتاگون وظیفه یافت تا در نگارش مقاله با کین و بلومنتال همکاری کند.
شنبه ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، مقاله سه نویسنده با عنوان «هالههای درخشان و پول سیاه: برنامه اسرارآمیز یوفو پنتاگون» در اینترنت منتشر و روز بعد روی صفحه اول روزنامه چاپ شد. بههمراه مقاله، دو ویدئو شامل «فلیر ۱» نیز منتشر شد. سناتور رید در مقاله تایمز گفت از حمایت از برنامه AATIP، خجالتزده، شرمنده یا متاسف نیست. پنتاگون تأیید کرد که برنامه وجود داشته است؛ اما گفت در سال ۲۰۱۲ بهنفع دیگر اولویتهای بودجه تعطیل شده بود. الیزوندو ادعا کرد که برنامه در غیاب بودجه اختصاصی تداوم یافته بود. مقاله به حقیقت پدیده یوفو بیش از حد نپرداخت (تنها پرونده واقعی که دربارهاش بحث کرد، برخورد نیمیتز بود) و تمرکزش را بر وجود پروژه پنهانی پنتاگون قرار داد. مقاله تایمز میلیونها خواننده را جذب کرد و کین تقریبا بلافاصله متوجه تغییر شد. وقتی افراد در مهمانیهای شام درباره شغل کین سؤال میکردند، دیگر به پاسخ او نمیخندیدند و درعوض مسحور میشدند. کین بهدلیل پیشقدمشدن الیزوندو و ملون در افشای اطلاعات، تمام اعتبار مقاله را به آنها داد؛ اما به لوئیس کراوس گفت «هرگز تصور نمیکردم بتوانم درنهایت برای تایمز بنویسم. این اوج همه کارهایی است که همیشه خواهان انجامشان بودهام.»
اما بهسختی میشد گفت AATIP دقیقا چه دستاوری داشت. بااینحال، الیزوندو به لوئیس کراوس اصرار کرد که این برنامه در درک پنج رفتار مشاهدهپذیر پدیده ناشناس هوایی شامل توانایی در سرپیچی از گرانش، رویتپذیری پایین و سفر به فراتر از مرزها، گامهای مهمی برداشت. وقتی لوئیس کراوس، الیزوندو را برای ارائه جزئیات بیشتر تحت فشار قرار داد، او سوگند امنیتی خود را یادآوری کرد.
بخش هشتم: بازگشت یوفو
شاید تعجبآور نباشد که پروژهای متعلق به پنتاگون که با تحقیقات پیمانکاری خصوصی درباره اجنه و گرگینهها آغاز شد و بعدا تحت حمایت یک موسیقیدان از نو متولد شد، درمعرض موشکافی عمیق بگیرد. کین عمیقا باور داشت که او و منبعی داخلی، چیزی هولناک را افشا کردهاند؛ اما یک مقام سابق پنتاگون بهتازگی اظهار داشت که داستان پیچیدهتر بود. برنامهای که کین پرده از آن برداشت، در مقایسه با جنبشی که او بهراه انداخت، پیامد کمی داشت. شیفتگی گسترده به این ایده که دولت به یوفوها اهمیت میدهد، به دولت انگیزه داد تا سرانجام به یوفوها اهمیت دهد.
ظرف یک ماه از انتشار مقاله تایمز، مسئولیت پروندههای پدیده ناشناس هوایی پنتاگون به یک مقام اطلاعاتی غیرنظامی با درجه معادل ژنرال دو ستاره سپرده شد. این مسئول جانشین که بهدلیل نگرانی از هجوم احتمالی شیفتگان یوفو به منزلش، نخواست نامش فاش شود، کتاب کین را خوانده بود. او استدلال کرد که بدون روشی برای مدیریت مشاهدات دستهبندیناپذیر، بوروکراسیهای سختگیرانه هرچیز را که از الگویی استاندارد پیروی نکرده باشد، نادیده خواهند گرفت. در اوج جنگ سرد، دولت نگران بود که نویز مشاهدات اجسام عجیبوغریب مانع از شنیدهشدن سیگنالهای مرتبط با امنیت ملی شود یا حتی پوششی برای تهاجمات خصمانه فراهم کند. اما اکنون ظاهرا نگرانی این است که اطلاعات ارزشمند گزارش نمیشود. درواقع، برخورد نیمیتز تا سالها پس از حادثه، مورد تحقیق رسمی قرار نگرفت و صرفا زمانی مهم تلقی شد که پرونده آن اتفاقی بهدست مقامی مسئول افتاد. مقام سابق پنتاگون گفت «آنچه ما نیاز داشتیم، چیزی شبیه به مراکز ائتلافی پسا ۱۱ سپتامبر بود؛ جایی که مقامی از وزارت دفاع بتواند با مامور افبیآی و مسئولی از دفتر ملی شناسایی صحبت کند.»
تابستان ۲۰۱۸، جانشین الیزوندو مقاله کین را دردست گرفت تا بهوسیله آن، اعضای کنگره را درباره درستی استدلال خود متقاعد کند. بهنقل از مقام سابق پنتاگون، یکی از اعضای کمیته نیروهای مسلح سنا، در پیوست محرمانه قانون اختیارات دفاع ملی ۲۰۱۹ که اوت ۲۰۱۸ تصویب شد، پنتاگون را موظف کرد تا تحقیقات را ادامه دهد. مقام سابق پنتاگون گفت «مسئله پدیده ناشناس هوایی اکنون درمقایسه با دو یا سه سال قبل، بهشدت درحال جدی گرفتهشدن است.»
فعالیت تشدید شد. آوریل ۲۰۱۹، نیروی دریایی با اصلاح دستورالعملهای رسمیاش برای خلبانها، آنها را ترغیب کرد تا بدون ترس از تحقیر یا سرزنش، پدیدههای ناشناس هوایی را گزارش کنند. در ماه ژوئن، سناتور مارک وارنر از ویرجینیا اذعان کرد که اطلاعات کلیدی درباره یوفوها به او گفته شده است. در سپتامبر، یک سخنگوی نیروی دریایی اعلام کرد که ویدئو «فلیر ۱» به همراه دو ویدئوی مرتبط با رویت یوفوها در نزدیکی ساحل شرقی آمریکا در سال ۲۰۱۵، هجوم پدیده ناشناس هوایی را به محدوده تمرینات نظامی نشان میدهد.» برچسب «ناشناس»، مقبولیتی سازمانی پیدا کرده بود.
دستروکنها تحتتأثیر وضعیت تازه قرار نگرفتند و فعالیتهایشان را با سرعت تداوم دادند. میک وست چندین ویدئوی یوتیوب را به شرح این استدلال اختصاص داد که «فلیر ۱» به احتمال زیاد هواپیمایی را در فاصله دور نشان میدهد. وی اظهار داشت که باقیمانده شواهد موجود از برخورد نیمیتز بهمراتب نامطمئنتر است. او احتمال میدهد که موجودیتهای برداشتشده توسط یواساس پرینستون، احتمالا پرندگان یا ابرهایی هستند که با سامانه راداری جدید و اشتباه کالیبرهشده کشتی ثبت شدهاند (یواساس روزولت، کشتی مستقر در نزدیکی ساحل شرقی نیز پیش از ثبت مجموعه مشاهدات مشابه در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، ازنظر فنی ارتفاء یافته بود.) وست همچنین معتقد است جسم آبنباتشکلی که فرمانده فریور مشاهده کرد، چیزی شبیه به بالون بود. او هیچ توجیهی برای مشاهدات دیگر خلبانها ندارد؛ اما خاطرنشان میکند که ادراکات درمعرض خطا هستند و حافظه شکلپذیر است.
آیا بهترین خلبانها و اپراتورهای رادار ما چنان بیعرضه هستند که نمیتوانند هواپیما را در حریم هوایی ممنوعه تشخیص دهند؟ یا شاید شاخهای دیگر از ارتش بدون آنکه زحمت مطلعکردن خلبانهای نیمیتز را به خود بدهد، درحال آزمودن برنامهای کاملا محرمانه بود و دولت برای مخفی نگاهداشتن آن از واژه «ناشناس» استفاده میکرد. مقام سابق پنتاگون به لوئیس کراوس اطمینان داد که وست «تمام داستان را نمیداند.» او افزود «دادههایی وجود دارد که او هرگز نخواهد دید. اطلاعات بیشتری وجود دارد که در محیطی محرمانه قرار خواهم داد. اگر میک وست با دامنزدن به بدنامی، پرواز دشمنی بالقوه را برفراز حیاط پشتی خانه شما امکانپذیر میکند، پس بسیار خب. فقط چون عجیب بهنظر میآید، از آن چشمپوشی خواهیم کرد.»
مقام سابق پنتاگون گفت، هدف استفاده از عبارت «ناشناس» کمک به حذف بدنامی بود. «در بعضی موارد، ما نیاز داشتیم تا صرفا اذعان کنیم چیزهایی در آسمان وجود دارند که نمیتوانیم شناسایی کنیم.» با وجود این حقیقت که اغلب بزرگسالان، فناوریهای دوربین فوقالعاده خوب در جیبشان حمل میکنند، اکثر تصاویر و ویدئوهای یوفو همچنان بهطرز دیوانهوار تار و نامشخص هستند. بااینحال، مقام سابق پنتاگون بهطور تلویحی گفت دولت مستندات بصری واضح دراختیار دارد. الیزوندو و ملون نیز همین را گفته بودند. بهگفته تیم مکمیلان، در دو سال گذشته، پژوهشگران پدیده ناشناس هوایی پنتاگون، دو مقاله اطلاعاتی طبقهبندیشدهای را در شبکههای امن توزیع کردهاند که گویا حاوی تصاویر و ویدئوها از مناظر عجیب شامل جسمی مکعبیشکل و جسم سهگوشی بزرگ درحال ظاهرشدن از اقیانوس هستند. یکی از گزارشها، موضوع فناوری «بیگانه» یا «غیرانسانی» را مطرح کرد؛ اما فهرستی از احتمالات عادی و شایع را نیز ارائه داد. مقام سابق پنتاگون هشدار داد که «ناشناس» بهمعنای موجودات سبز کوچک نیست. این واژه صرفا یعنی چیزی آن بیرون وجود دارد. اگر معلوم شود تمام آنچه دیدهایم، بالونهای هواشناسی یا کوادکوپتری با ظاهر متفاوت بودهاند، هیچکس خود را ناراحت نخواهد کرد.»
الیزوندو هیچوقت شانس دسترسی به متیس را پیدا نکرد؛ اما جانشین او موفق شد جلساتی توجیهی دربرابر مارک اسپر، وزیر دفاع و همچنین ادارهکننده اطلاعات ملی، کمیته اطلاعات سنا، کمیته نیروهای مسلح سنا و چندین عضو ستاد مشترک نیروهای مسلح داشته باشد. مقامهای دولت در ژاپن بعدا نزد رسانهها فاش کردند که در گوام درباره موضوع با اسپر جلسه داشتند. وقتی لوئیس کراوس از مقام سابق پنتاگون درباره دیگر دولتهای خارجی پرسید، او پس از اندکی مکث گفت «ما بدون توجیهکردن متحدان نزدیکمان به جلو نمیرفتیم. مسئله بزرگتر از دولت آمریکا بود.»
ژوئن ۲۰۲۰، سناتور مارکو روبیو در قانون اختیارات اطلاعاتی ۲۰۲۱ که در ماه دسامبر تصویب شد، از ادارهکننده اطلاعات ملی و وزیر دفاع خواست تا ظرف مدت ۱۸۰ روز با تجزیهوتحلیل دقیق دادهها، گزارشی غیرمحرمانه از پدیده ناشناس هوایی تهیه و منتشر کنند. اکنون با نزدیکشدن به پایان این مهلت ۶ ماهه، انتظار میرود که گزارش در ماه پیشرو منتشر شود. اندکی بعد در ماه اوت، طرفداران یوفو دوباره هیجانزده شدند. در آن زمان، دیوید نورکوئیست، معاون وزیر دفاع، وجود نیروی ویژه پدیده ناشناس هوایی را بهطور علنی اعلام کرد. بااینحال، مقام سابق پنتاگون نگران فوران اشتیاق برای افشاگری است. او گفت «امیدوارم مردم انتظار نداشته باشند که چشمگیرترین اطلاعات فاششده تاکنون را ببینند.»
وست بیتفاوت و آرام است. او درباره رید و روبیو گفت «آنها فقط طرفداران یوفو هستند. سناتورها متقاعد شدهاند چیزی در آن وجود دارد. و بههمین دلیل درتلاش برای افشا هستند.» مقام سابق پنتاگون اذعان کرد که «بسیاری از افراد دولتی به یوفوها علاقهمند هستند. آنها شبکه هیستوری را تماشا میکنند و ۲۴ ساعت شبانهروز و هفت روز هفته بهطور کامل از آن لذت میبرند.» بااینحال او گفت چیدمان وضع کنونی بههیچ وجه حاصل کار «کادر کوچکی از باورمندان واقعی» نیست.
بخش نهم (پایانی): معمای حلنشدنی
تقریبا تمام اخترزیستشناسان گمان میکنند که تنها نیستیم. ست شوستاک، ستارهشناس ارشد در مؤسسه ستی (جستوجو برای هوش فرازمینی)، شرط بسته است که تا سال ۲۰۳۶، شواهد انکارناپذیر از حیات هوشمند پیدا خواهیم کرد. ستارهشناسان برآورد کردهاند که احتمالا صدها میلیون سیاره فراخورشیدی بالقوه سکونتپذیر صرفا در کهکشان خودمان وجود دارد. سفر میانستارهای بهدست موجودات زنده، همچنان احتمالی بهشدت بعید بهنظر میآید؛ اما فیزیکدانان از اوایل دهه ۱۹۹۰ میدانند که مسافرت سریعتر از نور ازنظر تئوری امکانپذیر است و پژوهشهای جدید، گامهایی در مسیر تحقق این رویا برداشتهاند. پیشرفتهای یادشده بههمراه این نتیجهگیری بعدی که تمدن ما متوسط یا حتی سطح پایین و احتمالا میلیونها یا میلیاردها سال عقبتر از همسایگان دوردست است، این ایده را که یوفوها منشأ فرازمینی دارند، باورپذیرتر کردهاند.
آنطور که هاینک در میانه دهه ۱۹۸۰ نوشت، چنین چشماندازی «مدارهای ذهن انسان را بهشدت داغ میکند و فیوزهای مکانیزم محافظتی ذهن را میسوزاند.» تأثیر بیثباتکننده یافتن بیگانگان از همان زمان واضح بود. لوئیس کراوس، مصاحبههایش برای این مقاله را با منابعی آغاز کرد که منطقی و معقول بودند و مانند کین اصرار داشتند فقط به دادههای بررسیشده علاقه دارند. این دسته از افراد واژه «یوفو» را صرفا در معنای واقعی کلمه بهکار میبرند؛ چه آن اجسام سفینه فضایی، پهپاد یا ابر باشند، ما صرفا نمیدانیم.
از سال ۲۰۱۷، کین اخبار یوفو را برای تایمز پوشش داده و در شماری از مقالهها، با رالف بلومنتال همکاری کرده است. آنها از اتکا به عناصر ژانر یوفو نظیر حلقههای کشتزار و خطوط نازکا اجتناب کردهاند؛ اما در جدیدترین مقالهشان در ژوئیه گذشته، به قلمرو علوم غریبه وارد شدند. کین و بلومنتال در این مقاله، به مجموعهای از اسناد غیرمحرمانهای ارجاع دادند که در آنها به وسایل نقلیه «فرازمینی» و «بازیابی بقایای سقوط» اشاره میشود. کین به لوئیس کراوس گفت شروع به پذیرش این ایده کرده است که بقایای یوفو درجایی انباشته شدهاند. سال ۲۰۱۹، لوئیس الیزوندو به تاکر کارلسون، مجری تلویزیون گفت چنین بقایایی وجود دارد و سپس بلافاصله، سوگند امنیتی خود را به یاد آورد.
کین و بلومنتال در مقاله یادشده نوشتند هری رید «باور داشت که سقوط وسایل نقلیه از جهانهای دیگر اتفاق افتاده بود و عموما شرکتهای هوافضا تحت قراردادهای دولتی، مواد بازیابیشده را بهمدت دههها مخفیانه مطالعه کرده بودند.» فردای انتشار مقاله، تایمز مجبور شد اصلاحیهای ضمیمه کند: سناتور رید باور نداشت که بقایای سقوط برای مطالعه بهدست پیمانکاران نظامی خصوصی سپرده شده. او معتقد بود که یوفوها ممکن است سقوط کرده باشند و اگر اینطور است، باید نتیجه را مطالعه کنیم. وقتی لوئیس کراوس درباره این اشتباه از رید پرسید، او گفت کین را تحسین میکند؛ اما هرگز هیچ مدارکی مبنی بر وجود بقایای سقوطکرده ندیده است. رید گفت «برای دههها به من گفته شد که لاکهید مارتین برخی از این مواد بازیابیشده را دراختیار دارد. آنطور که به یاد میآورم، تلاش کردم مجوز پنتاگون را بگیرم تا شخصا بروم و آن مواد را ببینم. [اما] آنها موافقت نمیکنند. نمیدانم چه سطحی از طبقهبندی داشت؛ اما آن را به من نمیدانند.» او گفت پنتاگون هیچ دلیلی برای این ممنوعیت ارائه نداد.
مقام سابق پنتاگون به لوئیس کراوس گفت شواهد کین ناموجود است. او گفت « در اسلایدهای کین اصطلاحاتی وجود دارد که ما استفاده نمیکنیم. این اسناد معتبر نیست.» بااینحال، وقتی لوئیس کراوس پرسید آیا فکر میکند ممکن است جایی بقایای بازیابیشدهای وجود داشته باشد، او مکثی بسیار طولانی کرد و درنهایت گفت «نمیتوانم مثل الیزوندو بگویم بله. صادقانه نمیدانم. افرادی هستند که زندگیشان را صرف مطالعهی پروندههایی مثل رازول کردند و بدون هیچ پاسخی از دنیا رفتند. آیا قرار است ما هم بدون هیچ پاسخی بمیریم؟»
همه نیازمند پاسخ نیستند یا از دولت انتظار پاسخگویی ندارند. در ماه فوریه، لوئیس کراوس با وینسنت آئیلو، سازنده پادکست و خلبان سابق جنگنده صحبت کرد. آئیلو که در زمان برخورد نیمیتز، روی این کشتی خدمت میکرد، به لوئیس کراوس گفت «برداشت گسترده از داستان فرمانده فریور در آن زمان، ۱۳ سال پیش از آنکه خبرساز شود، این بود که حادثه بسیار عجیبوغریب بهنظر میآید؛ اما پس از یک یا دو روز، بدگوییها و صداهای خنده بهتدریج محو شد. اغلب هوانوردان نظامی وظیفهای برعهده دارند و آن را بهخوبی انجام میدهند. چرا وقتی خبرنگاران هستند، ما بزرگترین اسرار زندگی را پیگیری کنیم؟»
اسرار هیچ نشانهای از کاهش نشان ندادهاند. اوایل آوریل، جورج نپ، روزنامهنگار برجسته یوفو بههمراه جرمی کوربل، مستندساز که بیش از همه برای مشارکتش در راهاندازی کارزار یورش به منطقه ۵۱ معروف است، ویدئو و مجموعهای از تصاویر احتمالا درزکرده از گزارشهای محرمانه گروه ویژه پدیده ناشناس هوایی منتشر کردند. ویدئو که با عینک دید در شب ضبط شده بود، سه جسم سهگوش پرنده را نشان میدهد که هنگام چرخش در آسمان پرستاره با تابشی وهمآور بهطور متناوب چشمک میزنند. کین در پیامی که برای لوئیس کراوس فرستاد، انتشار ویدئو را خبر جنجالی بزرگ توصیف کرد. او در تلاش بود تا تهوتوی آن را در بیاورد؛ اما شک داشت که هیچیک از منابعش مایل به تأیید صحت ویدئویی چنان داغ باشند. روز بعد، وزارت دفاع تأیید کرد که ویدئو واقعی است و کارکنان نیروی دریایی آن را ضبط کردهاند. میک وست بهطور متقاعدکننده استدلال کرد که اهرام اسرارآمیز درواقع هواپیما و دو ستارهای هستند که دراثر پدیده لنز فلر، شکل غیرطبیعی پیدا کردهاند. کین به لوئیس کراوس گفت «تازه شروع به بررسی وضعیت کرده بود؛ اما پذیرفت که استدلال وست منطقی است. پنتاگون از اظهارنظر بیشتر خودداری کرد.
دولت شاید به حل معمای یوفو اهمیت بدهد، شاید هم ندهد؛ اما با بالا بردن دستانش به نشانه تسلیم و تأیید اینکه چیزهایی وجود دارند که بهسادگی نمیتوان ماهیت آنها را فهمید، سختگیریاش درباره تابو را کاهش داده است. برای بسیاری، این اتفاق تسلیبخش است. در ماه مارس، لوئیس کراوس با یک سرهنگ دوم در نیروی هوایی که نمیخواست نامش برده شود، صحبت کرد. او گفت نزدیک به یک دهه قبل، درطول جنگ برخوردی طولانی با یوفویی داشت که در دو حسگر هواپیمایش ثبت شدند. به تمام دلایل معمول، او هرگز این مشاهده را بهطور رسمی گزارش نداده بود؛ اما هر چند وقت یکبار به دوستی صمیمی اعتماد میکند. او گفت «چرا دارم این داستان را به تو میگویم؟ شاید صرفا میخواهم این اطلاعات منتشر شود؛ به امید اینکه به نوعی به شخصی دیگر کمک کند.»
جرمی که سرهنگ نیروی هوایی با آن برخورد کرد، نزدیک به ۱۲ متر طول داشت، از اصول آیرودینامیک سرپیچی کرد و دقیقا به آبنباتی بسیار بزرگ شباهت داشت. «وقتی داستان فرمانده فریور در نیویورک تایمز منتشر شد، تمام رفقای من شگفتزده شدند. حتی رئیس سابقم من را صدا زد و گفت «درباره نیمیتز خواندم و میخواستم بگویم متاسفم که تو را احمق صدا زدم.»