ادعای تکراری ربوده شدن توسط موجودات فضایی؛ ماجرا از چه قرار است؟
یک مرد آمریکایی اخیرا در مصاحبهای گفته است موجودات فضایی با کاشت یک ریزتراشه در دست او زندگیاش را تباه کردهاند. این مرد گفته است پس از این اتفاق تلخ، همسرش او را ترک کرده و همین باعث شده شغل خود را هم از دست بدهد. این مرد که استیو کلبرن نام دارد، ادعا کرده است موجودات فضایی صدها بار او را بهزور سوار بشقابپرندههای خود کردهاند و به سیارهشان بردهاند. کلبرن ظاهر این موجودات فضایی را همان «بیگانگان خاکستری» معروف توصیف کرده است؛ خاکستریهای درشتچشمِ نحیفی که پس از حادثه رازول بر سر زبانها افتادند. کلبرن در جای دیگری اشاره کرده است جریان ربودنهای فرازمینیها آنقدر تکرار شده که کاملا دیدش به زندگی عوض شده است.
به گزارش روزنامه Mirror، استیو کلبرن که ساکن ایالات متحده آمریکا است، توضیح داده این سلسله حوادث زمانی شروع شد که شبی بهصورت اتفاقی یک بشقاب پرنده را بر فراز درخت آووکادوی حیاط منزلش دید. اندکی بعد موجودات فضایی این مرد نگونبخت را با پرتوی نور سبزرنگی به درون سفینه فضایی فوق پیشرفته خود کشیدند. موجودات فضایی سپس او را به یک ایستگاه تحقیقات پزشکی در سیاره خود بردند و از او خواستند روی یک تخت دراز بکشد. کلبرن میگوید وقتی به زمین بازگشته، دیگر آن آدم سابق نبوده است. او اطمینان دارد موجودات فضایی ریزتراشهای در بدن او کار گذاشتهاند که همین باعث شده است زندگی او برای همیشه عوض شود.
استیو کلبرن در گفتگو با یک پادکست حوزه ماوراءالطبیعه ادعا کرد که موجودات فضایی برای این کار از ابزاری که همچون یک لوله استیل بوده است استفاده کردهاند. این ابزار مجهز به یک فیبر نوری بوده و قابلیت انتقال اشعه فرابنفش داشته است. در انتهای این دستگاه نیز تراشههای قابل کاشت قرار داشتهاند. به گفته کلبرن، هنگامی که ربوده شدنها برای همیشه پایان گرفتند و غائله خوابید، دیدگاه کاملی متفاوتی به زندگی پیدا کرده بود.
بیگانگان خاکستری مشهور رازول که گفته میشود ۷۳٪ از موارد برخورد با موجودات فضایی را شامل میشوند
کلبرن در بخشی از پادکست گفت: «همین باعث میشود کنار آمدن با زندگی در اینجا [زمین] دشوارتر شود. گاهی اوقات کارهایی که آدمها انجام میدهند تقریبا غیر قابل فهم به نظر میرسد.» با وجود این واقعیت که کلبرن ادعا میکرد همسرش نیز توسط فرازمینیها ربوده شده، همسر او ظاهرا بیتفاوت نسبت به همهچیز تصمیم گرفته است برای همیشه او را ترک کند.
کلبرن در این مورد میگوید: «همسرم اصلا از فهمیدن این ماجرا خوشحال نبود و همیشه مرا مقصر میدانست.» کلبرن از طلاق گرفتن همسرش اندوهگین است؛ ولی به تصمیم او احترام میگذارد: «فکر میکنم این قضیه اصلا منصفانه نیست؛ ولی آدمها دقیقا همینطور واکنش نشان میدهند. این اتفاقات معمولا روابط را خراب میکند.» ولی این پایان ماجرا نبود. استیو کلبرن حتی گفته است بلایی که فرازمینیها سر او آوردهاند، باعث شده است شغلش را هم از دست بدهد. او میگوید وقتی مدیران شرکت متوجه شدند او از تجهیزات شرکت برای تجزیهوتحلیل تراشه کار گذاشتهشده در بدنش استفاده میکند، عذر او را خواستهاند.
جریان از چه قرار است؟
ربوده شدن توسط موجودات فضایی اصلا ادعای تازهای نیست. آنطور که تارنمای علمی Live Science گزارش میدهد، صدها هزار یا حتی میلیونها آمریکایی عقیده دارند که توسط فرازمینیها ربوده شدهاند. یک داستان ربوده شدن معمولی از این قرار است که یک آدم از همهجا بیخبر شبی در تخت خوابیده است که حس وحشتناکی به او دست میدهد. تا به خود میآید، متوجه میشود که موجودات فضایی او را دوره کردهاند. فرازمینیها خیلی زود او را با خود به یک سفینه میبرند و انواع و اقسام آزمایشهای جسمی و روانی آزاردهنده روی او انجام میدهند. پس از چند ساعت، او بدون هیچ آسیبی به اتاق خواب خود بازگردانده میشود و اینجا است که میفهمد تمام این اتفاقات عجیب و غریب تنها در عرض چند دقیقه رخ دادهاند.
ربودهشدگان فکر میکنند تجربهی هولناکی که از سر گذراندهاند واقعی است
ربودهشدگان فکر میکنند تجربههای هولناکی که از سر گذراندهاند واقعی بودهاند؛ ولی اکثر روانشناسان عقیده دارند که این آدمرباییها همان «رؤیاهای شفاف» یا توهماتی هستند که با آگاهی از تجربیات دیگران در آنها نیز بروز پیدا کردند. در یک مورد آزمایشی انجام گرفت که در آن به شرکتکنندگان شیوههای رؤیای شفاف آموزش داده شد و آنها توانستند موجودات فضایی را در خواب بینند تا به این ترتیب صحت این فرضیه ثابت شود. ولی اگر هر کدام از این آدمرباییها تازهترین موارد از یک سری توهمات باشد، اولین خواب یا توهم از کجا شروع شد و اصلا ماجرای ربوده شدن توسط موجودات فضایی چطور به وجود آمد؟
داستانهای ربوده شدن انسانها توسط موجودات فضایی در صفحات رمانهای علمی تخیلی و کتابهای مصور به چشم میخورد
به عقیده محققان مسائل ماوراءالطبیعه، همهچیز از دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ شروع شد. در آن روزگار، عصر فضا در راه بود و داستانهای علمی تخیلی با موضوع برخورد با فرازمینیها به زیرژانری بهشدت محبوب تبدیل شده بود. داستان مصور «سیاره کمیکها» در جولای ۱۹۴۶ چاپ رسید. در این کتاب مصور موجودات فضایی از یک پرتوی نور درخشان برای ربودن یک زن زمینی استفاده میکردند. فرازمینیها نام این زن را «نمونه شماره ۹» را گذاشته بودند و به او اعلام کردند که ربوده شدن او بخشی از «پروژه بقا» است و به این ترتیب، او را با سفینه فضایی خود به سمت سیاره زحل بردهاند. موجودات فضایی در بخشی از این کتاب مصور به او میگویند: «حالا رسیدیم به خانه. نمونه شماره ۹ اگر روشهای ما به نظرت بیرحمانه میآید، باید بدانی دلیل آن این است که نیازهای ما بهشدت از روی ناچاری است.»
به همین ترتیب، در سال ۱۹۵۴ یک داستان مصور دیگر در روزنامه «دیلی اکسپرس» چاپ انگلستان منتشر شد. این داستان مصور جزئیات ربوده شدن یک خلبان نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را توسط موجودات فضایی نشان میداد. نیازی به گفتن نیست که دهها داستان دیگر از این دست در صفحات رمانهای علمی تخیلی و کتابهای مصور به چشم میخورد.
علمی تخیلیها به واقعیت تبدیل شدند
سرانجام گزارشهای پراکندهای از برخوردهای خشونتآمیز واقعی انسانها با فرازمینیها به گوش رسید. مهمترین این گزارشها مربوط به سال ۱۹۵۴ میشود. در آن سال دو نوجوان ونزوئلایی ادعا کردند که در جنگل نزدیک دهکده خود به یک سفینه فضایی برخوردند. فرازمینیهای کوچولوی پرمویی به آنها حمله و یکی از پسربچهها را مجروح کردند. ولی همراهش توانست با ضربات قنداق تفنگ خالی که به همراه داشت، موجودات فضایی را فراری بدهد و خود و دوستش را به جای امنی برساند. به گفته لوئیس گونزالس، شکاک و کارشناس یوفوشناسی ساکن آرژانتین، به نظر میرسد مقاله مجلهای که این سانحه را شرح داده است، باعث شده ۳ سال بعد ادعای مشابهی مطرح شود.
ژوائو مارتینز، نویسنده برزیلی، در سال ۱۹۵۷ اولین قسمت از مجموعه خود با عنوان «مأموریت وحشتناک بشقابپرنده» را در مجله «او کروزیرو» به چاپ رساند. گونزالس میگوید: «او در این [سلسله مقالات خود] به مواردی که موجودات فضایی به افرادی در مکانهای دورافتاده حمله کرده بودند پرداخت.» مورد معروف سال ۱۹۵۴ که در ونزوئلا رخ داد و موارد مشابه دیگر از این دست بودند. مارتینز همچنین از خوانندگان خود خواست برای او از تجربههای خود بنویسند. به این ترتیب، نویسنده برزیلی در میان صدها نامهای که به دستش رسید، نامه کشاورزی اهل میناز ژرایس (در شرق برزیل) را انتخاب کرد و خیلی زود بین این دو مکاتباتی برقرار شد.
ویلاس بوآس در یکی از شبهایی که مشغول شخمزنی بود به چراغهای قرمز یک سفینه فضایی برخورد
مارتینز یک سال بعد هزینه سفر این کشاورز ۲۳ ساله را پرداخت تا به ریو دو ژانیروو بیاید و در آنجا توسط دکتر اولاو فونتس معاینه شود. نام کشاورز آنتونیو ویلاس بوآس بود و او مدعی شد که روزی پس از خواندن مقاله مارتینز توسط موجودات فضایی ربوده شده است. دکتر فونتس گزارش مفصلی درباره ویلاس بوآس به سازمان تحقیقات پدیدههای هوایی (مستقر در آریزونا، آمریکا) ارسال کرد. ولی گونزالس میگوید آنها تصمیم گرفتند با توجه به اینکه ماجرا خیلی خیالی به نظر میرسید، از چاپ آن صرف نظر کنند. با این وجود، این ماجرا همچنان در بین متخصصان دستبهدست میشد.
ماجراهای ویلاس بوآس و خانواده هیل سرچشمه بیشمار آدمرباییهای بعدی بودهاند
ولی سرانجام ماجرای ویلاس بوآس به بیرون درز پیدا کرد. والتر بولر از یک گروه یوفوشناسی برزیلی به نام «اسبیایدیوی» و جرج آدامسکی، فردی که ادعا میکرد با موجودات فضایی ارتباط برقرار کرده است، از داستان ویلاس بوآس مطلع شدند و در سال ۱۹۶۲ بود که بولر به محل زندگی کشاورز جوان رفت تا او را ملاقات کند. اس بی ای دی وی خیلی زود گزارشی از پرونده ویلاس بوآس به زبان انگلیسی منتشر کرد. این گزارش با توضیحات قبلی آدامسکی درباره موجودات فضایی و سفینههای آنها مطابقت داشت. در ژانویه ۱۹۶۵ بود که جریان به دست نشریه انگلستانی Flying Saucer Review رسید و این نشریه متعاقباً گزارش بولر را به چاپ رساند تا ماجرا به گوش تمام مردم جهان برسد.
واقعی یا خیالی؟
داستان ویلاس بوآس به شالوده تمام گزارشهای ربوده شدن توسط موجودات فضایی تبدیل شد. ویلاس بوآس به دلیل گرمای سوزان روز مجبور بود شبها به شخم زدن زمینها مشغول شود. در یکی از همین شبها بود که ویلاس بوآس چراغهای قرمز یک سفینه فضایی را دید که بهآرامی به او نزدیک میشد. سفینه فضایی در نزدیکی جایی که کشاورز جوان مشغول شخم زدن بود فرود آمد. ویلاس بوآس سعی کرد فرار کند؛ ولی موجودات فضایی کوچکجثه در یک چشم به هم زدن او را اسیر کردند و همراه خود به سفینه بردند.
فرازمینیها بلافاصله آزمایشهای مخوف خود را روی اسیر شروع کردند. از جمله این آزمایشها، نمونهبرداری از بدن و مواجهه با گاز بود که این آخری او را بهشدت مریض کرد. موجودات فضایی حتی او را مجبور کردند با یک موجودات فضایی ماده رابطه برقرار کند. موجودات فضایی که به گفته ویلاس بوآس، با موهای بلوند و چشمهای آبی همچون گربهاش، بسیار جذاب بود.
نقاشی مفهومی که برخورد بتی و بارنی هیل را با موجودات فضایی نشان میدهد
به گفته کنتارو موری، محقق ماوراءالطبیعه که در Forgetomori وبلاگنویسی میکند، این داستان خیالی بوده است. موری در این مورد گفت: «اگر گزارش ویلاس بوآس را بخوانید، شاید متوجه موجودات فضایی پیشرفتهای شده باشید که از نردبانهای طنابی استفاده میکنند که خیلی بامزه است. علاوه بر این، نقاشی که ویلاس بوآس از سفینه فضاییها کشیده دارای سه پایه است و شباهت چشمگیری به طرحهای ماهواره معروف شورویها اسپوتنیک-۱ دارد. در اکثر طراحیها معمولا ۳ تا از ۴ آنتن مخابراتی اسپوتنیک نشان داده شدهاند. اسپوتنیک آن روزها در سال ۱۹۵۷ که ویلاس بوآس ربوده شد یا اینکه خیال کرد، بحث داغی بود.»
البته نمیتوان بهراحتی از روی این واقعیت گذشت که کشاورز جوان داستانهای زیادی درباره برخورد فرازمینیها در صفحات مجله او کروزیرو خوانده بود. به گفته موری: «ویلاس بوآس یک کشاورز بود؛ ولی اصلا یک کشاورز معمولی نبود. او بعداً وکیل شد و به گفته خودش، ماکت سفینه فضایی که دیده بود ساخت. هر دوی اینها نشان میدهد که او تا چه حد آدم فرهیخته و خلاقی بوده است. بسیاری از طرفداران ماجراهای موجودات فضایی دوست دارند تصور کنند او یک دهقان کودن بوده که محال است توانسته باشد خودش چنین داستانی سرهم کند.»
در حقیقت کسانی که ویلاس بوآس در ابتدا داستان را برای آنها تعریف کرد، اصلا حرفهای او را باور نکردند. مارتینز نویسندهای که ویلاس بوآس را به ریو دو ژانیرو دعوت کرد و دکتر فونتس، پزشکی که به معاینه او پرداخت، گمان میکردند کشاورز همهی جریان را از خودش درآورده است. به همین دلیل آنها بلافاصله گزارش را منتشر نکردند و به همین خاطر چند سال طول کشید تا سرانجام گزارش به چاپ برسد.
ماجرای شگفتانگیز خانواده هیل
بین سالهای ربوده شدن مورد ادعای ویلاس بوآس و تبلیغات گستردهای که در مورد آن درگرفت، حادثه دیگری نیز رخ داد. بتی و بارنی هیل زوج جوان آمریکایی بودند که در سال ۱۹۶۱ دیروقت شب از جادهای در یکی از روستاهای نیوهمپشایر میگذشتند. در آنجا بود که این دو به یک سفینه فضایی برخوردند. خواهر بتی قبلا ادعا کرده بود که یک بشقابپرنده دیده؛ بنابراین بتی و شوهرش خیلی زود فهمیدند که آنها هم حالا یک بشقاب پرنده میبینند. این زن و شوهر فرصت را غنیمت شمردند و بلافاصله پا روی پدال گاز گذاشتند. سفینه موجودات فضایی چند کیلومتری آنها را تعقیب کرد. چند شب بعد از این برخورد بود که بتی رؤیاهای شفاف و کابوسگونهای دید که در آن توسط موجودات فضایی ربوده شده و انواع آزمایشها روی او انجام شده است. او فکر میکرد این خوابها احتمالا خاطرات سرکوبشده او باشند.
صحنهای از فیلم «حادثه بشقاب پرنده (۱۹۷۵)» که با الهام از ماجرای بتی و بارنی هیل ساخته شد
بتی و بارنی هیل در جلسات خصوصی کلیسا از این تجربههای خود صحبت به میان آوردند و سرانجام در جلسات هیپنوتیزم دکتر بنیامین سایمون، روانپزشکی در شهر بوستون شرکت کردند. سایمون به این نتیجه رسید که خاطره بارنی از برخورد با بشقاب پرنده، خاطره غلطی است که از خوابهای بتی الهام گرفته بود؛ اما داستان ربوده شدن آنها بعداً در مطبوعات بازتاب گستردهای داشت. روزنامه «بوستون تراولر» در شماره ۲۵ اکتبر ۱۹۶۵ خود ماجرای هیلها را گزارش داد. این گزارش بعداً الهامبخش کتاب محبوبی شد که از روی آن فیلم تلویزیونی پربینندهای نیز ساختند.
رفتهرفته در دهه ۱۹۶۰ آدمرباییهای موجودات فضایی وارد جریان اصلی یوفوشناسی شد. ماجراهای ویلاس بوآس و خانواده هیل بهطور حتم سرچشمه اصلی بیشمار موارد آدمرباییهای بعدی موجودات فضایی بودهاند. برخورد مورد ادعای کشاورز برزیلی اول اتفاق افتاد؛ ولی ماجرای خانواده هیل بود که ربوده شدن توسط موجودات فضایی را برای همیشه وارد آگاهی جمعی ما کرد. در هر صورت، هر دوی این حادثهها از اعتقاد بیحدوحصر به بشقابپرندهها در دورانی که آغاز عصر فضا بود نشأت میگرفتند. در آن روز و روزگار ما انسانها، برای اولین بار در تاریخ، به ستارگان نگاه میکردیم و آنها را چندان دور از خود حس نمیکردیم.
نظرات