داستان یک خبر جعلی؛ وقتی ادعا شد تلسکوپ جیمز وب بیگ بنگ را رد کرده است
هرچند تلسکوپ فضایی جیمز وب فقط چند ماه است که فعالیت علمیاش را آغاز کرده، هماکنون برخی اکتشافات نمادین انجام داده است؛ ازجمله شناسایی قدیمیترین کهکشانهایی که تاکنون دیدهایم با قدمت فقط ۲۰۰ میلیون سال پس از بیگ بنگ. هرچند مشکلات مربوط به کالیبراسیون ابزارها ممکن است بدین معنی باشد که برخی از این کهکشانها آنقدر که تصور میشود، دور نیستند، جیمز وب بهطور قطع رکورد باستانیهای کهکشانهای کشفشده را شکسته است.
آلیسون کرک پاتریک، اخترفیزیکدان دانشگاه کانزاس به وبسایت اسپیسداتکام گفت: «جیمز وب برای یافتن نخستین کهکشانهای جهان طراحی شده است. یکی از چیزهایی که تلسکوپ کشف کرد، این بود که آن کهکشانها احتمالاً پرجرمتر از حد تصور پیشین ما هستند. یافته شگفتانگیز دیگر این بود که فهمیدیم این کهکشانها ساختارهای زیادی دارند؛ درحالیکه قبلا فکر نمیکردیم کهکشانها اینقدر زود در جهان ساختاریافته شده باشند.»
مدل استاندارد کیهانشناسی چگونگی شکلگیری نخستین کهکشانها را ازطریق یک فرایند سلسهمراتبی توصیف میکند. این فرایند شامل ابرهای کوچک گاز و خوشههایی از ستارگان است که با هم جمع میشوند تا کهکشانهای نوظهور بزرگتر را تشکیل دهند. اینکه این کهکشانهای اولیه، در مشاهدات جیمز وب کمی تکاملیافتهتر از حد انتظار بهنظر میرسند، یک معمای اخترفیزیکی جالبتوجه است که در تقابل با مدلهای کنونی از رشد کهکشانها قرار میگیرد.
زمینه ژرف وب، عمیقترین نمایی را که تاکنون از کیهان دیدهایم، نشان میدهد.
ماه گذشته، نیچر مقالهای درباره مشاهدات جیمز وب از کهکشانهای اولیه نوشت که در آن نقل قولی از کرک پاتریک وجود داشت:
هماکنون درحالیکه ساعت سه صبح بیدار دراز کشیدهام، به خودم میآیم و به این فکر میکنم که آیا امکان دارد هرآنچه انجام دادهام، اشتباه بوده باشد.
این نقلقول بعدا مورد سوء استفاده قرار گرفت. کرک پاتریک میگوید: «آن نقلقول خوبی بود. من تلاش میکنم فردی کاملاً روراست باشم و منظورم همان چیزی بود که گفتم؛ اینکه تمام چیزهایی که براساس دادههای تلسکوپهای قبلی درباره کهکشانهای اولیه آموختهام، احتمالاً تصویر کاملی نبوده است و اکنون ما دادههایی بیشتری داریم تا بتوانیم نظریاتمان را اصلاح کنیم.»
انتشار خبر جعلی
کرک پاتریک به پژوهشهای خود بازگشت و نقلقولش را فراموش کرد تا آنکه در میانه اوت، پیامی از یکی از دوستانش دریافت کرد که میگفت مقالهای وجود دارد که ادعا میکند مشاهدات تلسکوپ فضایی جیمز وب از کهکشانهای دوردست، نظریه بیگ بنگ را رد کرده است. این مقاله که ابتدا بهوسیله سازمانی به نام مؤسسه هنر و ایدهها منتشر و بعدا در سایتهای خبری بازنشر شد، بهوضوع ادعایی غلط را مطرح میکرد.
بدتر از همه، مقاله آنچه را که کرک پاتریک به نیچر گفته بود، از متن اصلی جدا و از آن سوء برداشت کرده بود تا این گمان نادرست ایجاد شود که اخترفیزیکدانان از تصور اشتباهبودن بیگ بنگ به هراس افتادهاند. نویسنده آن مقاله، یک پژوهشگر مستقل به نام اریک لرنر است که از اواخر دهه ۱۹۸۰ همواره مشغول رد بیگ بنگ بوده و نظریه شبهعلمی جایگزین خود را به آن ترجیح داده است.
کرک پاتریک گفت: «من آن [مقاله] را دیدم و فکر کردم وحشتناک و درعینحال مزخرف است. هیچکس آن را نمیخواند. [اما] خبر بعدی که به گوشم رسید، این بود که همه آن را خواندهاند!»
کرک پاتریک در وضعیتی پر از استرس قرار گرفت. هرچند دوستان و همکاران نزدیکش به اندازهای کرک پاتریک را میشناختند که بدانند به اشتباه از او نقلقول شده است، آشنایان دورتر با وی تماس گرفتند و پرسیدند آیا واقعاً این موضوع را گفته است یا نه. حتی برخی سلامت عقلی او را زیر سؤال بردند. سپس ایمیلها از راه رسیدند و افراد مختلفی که مقاله را خوانده و باور کرده بودند، صندوق ورودی ایمیل کرک پاتریک را مملو از پیامهای جدید کردند. مردم حتی با شماره او تماس گرفتند.
کرک پاتریک گفت: «من با کسی تماس نگرفتم و نمیخواستم درگیر بشوم. این مسئله من را ناراحت کرد؛ زیرا افراد زیادی به علم بسیار علاقهمند هستند اما دانشی برای تشخیص واقعیت از افسانه ندارند و چیزی شبیه به این مقاله را میخوانند و فکر میکنند درست است.»
اسرار انکار علم
هیچکدام از این اتفاقها برای لی مکاینتایر، فیلسوف علم در دانشگاه بوستون و نویسنده کتاب «چگونه با انکارکننده علم صحبت کنیم» تعجبآور نیست.
مکاینتایر مایل است به تفاوت بین افرادی که عمدا روایتهای ضدعلمی را ترویج میدهند با افرادی که به دلیل ناآگاهی، داستانهای جعلی را باور میکنند، اشاره کند. مکاینتایر حین پژوهش درباره کتابش، چندین روز را در گردهمایی زمینتختباوران گذراند، با باورمندان به این نظریه صحبت کرد و به درک بهتری از روشهایی دست یافت که انکارکنندگان علم، فارغ از موضوع مورد بحث استفاده میکنند.
مکاینتایر به اسپیسداتکام گفت: «اولین قدم در انکار علم، جمعآوری گزینشی شواهد است. دوم، دروغگویی درباره نظریههای توطئه و سوم، بهکارگیری استدلالهای غیرمنطقی است. گام چهارم این است که آنها به کارشناسان جعلی تکیه و کارشناسان واقعی را تخریب میکنند و پنجم، اصرار دارند که علم برای داشتن اعتبار باید کامل باشد.
مکاینتایر میگوید تاکتیکهای بهکاررفته در مقاله لرنر، جهتگیریهای اشتباه کلاسیکی هستند که بهوسیله انکارکنندگان علم استفاده میشوند. بهعنوان مثال، لرنر از مغالطههای منطقی استفاده میکند؛ مانند اشاره به اینکه در مدل بیگ بنگ، کهکشانهای دورتر باید بزرگتر به نظر آیند؛ زیرا در جهان درحال انبساط، نور آنها باید زمانی که به ما نزدیکتر بودند، ساطع شده باشد. این پیشفرض به هیچ وجه معنا ندارد؛ زیرا این اجرام وقتی شروع به درخشش کردند، دورترین کهکشانها بودند و هنوز هم دورترین هستند؛ درنتیجه به دلیل فاصله نباید بزرگتر بهنظر آیند.
لرنر همچنین دادهها را دلبخواهی جمعآوری میکند. بهعنوان مثال، سایر شواهد برای بیگ بنگ نظیر تابش زمینه کیهانی را که گرمای بهجامانده از این رویداد است، بهطور کامل نادیده میگیرد. او بر دادههای واقعی بیش از حد تأکید و اشاره میکند که خصوصیات غیرمنتظره این کهکشانهای اولیه نهتنها مشکلی بزرگ برای مدلهای شکلگیری کهکشانها است، بلکه کل کیهانشناسی را رد میکند. وی همچنین با سوء استفاده آگاهانه از صحبتهای دانشمندان واقعی علیه خودشان، آنها را تخریب و ادعا میکند که در کمیتههای دریافتکننده بودجههای دولتی، توطئهای برای سرکوب ایدههای بدعتآمیزی درجریان است که جرات میکنند بیگ بنگ را زیر سؤال ببرند.
انکار علم مشکلی رو به رشد است. درحالیکه انکار علم به اندازه خود علم وجود داشته، بهنظر میآید در سالهای اخیر، شاید ازطریق ترویج در شبکههای اجتماعی، فراگیرتر شده است. هرچند کسی که تصمیم بگیرد به بیگ بنگ باور نداشته باشد، موجب ازهمگسیختگی جامعه نمیشود، نمونههای دیگر انکار علم چندان بیخطر نیستند. بهعنوان مثال، ناباوری به واکسنها موجب شد میلیونها نفر در سرتاسر جهان بیجهت دراثر کووید ۱۹ جانشان را از دست بدهند. از طرف دیگر، انکارکنندگان اقلیمی تلاشها درجهت وضع قوانین برای مبارزه با افزایش دمای زمین را ناکام گذاشتهاند.
مکاینتایر میگوید: «انکار علم تشدید شده است؛ زیرا اکنون بیشتر تهدیدی برای رفاه جامعه ما است. انکارگرایی به قیمت جان ما تمام میشود.»
کرک پاتریک همان صحبتهای مکاینتایر را تکرار میکند. او میگوید: «در این مورد، اگر کسی فکر کند بیگ بنگ اتفاق نیافته، کاملاً بیخطر است؛ اما شما همین انکارگرایی را در مورد چیزهایی که واقعاً مهم هستند، میبینید؛ مانند واکسنهای کووید و تغییرات آبوهوایی. اگر ما ورود تمام این نظریههای توطئه به نجوم را ببینیم، اگر مردم مایل به باور به آنها باشند، آیا این مسئله آنها را به سمت باور به سایر نظریههای توطئه سوق میدهد؟»
قربانیان دروغ
مکاینتایر اذعان میکند که فهماندن حقیقت به انکارکنندگان علم دشوار است؛ زیرا آنها براساس غریزهشان به هر آنچه از کارشناسان یا شخصیتهای معتبر میشوند، بیاعتماد هستند. برای دانشمندان وسوسهانگیز است که پاسخ آنها را ندهند و امیدوار باشند که پی کارشان بروند؛ اما مکاینتایر میگوید این اشتباه است: آنها پی کارشان نمیروند. او میافزاید:
اگر انکارگرایی را نادیده بگیریم، یکی از بدترین کارهای ممکن را انجام دادهایم؛ زیرا اگر وارد بحث نشویم و اشتباهشان را اثبات نکنیم، آنها صرفاً باورمندان بیشتری را جذب میکنند و وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود. بااینحال اگر میخواهید بر انکارکنندگان علم پیروز شوید، ابتدا باید اعتمادشان را بهدست آورید که واقعاً دشوار است.تنها افرادی که تا به حال نظرشان را تغییر دادهاند و من دربارهشان میدانم، بدین دلیل این کار را انجام دادند که شخصی مورد اعتماد، با عشق و همدلی وقت گذاشت تا آنها را متوجه اشتباهشان کند. این مسئله مستلزم درک این است که اغلب انکارکنندگان علم قربانی هستند. درباره اریک لرنرهای دنیا صحبت نمیکنم؛ بلکه روی صحبتم با افرادی است که به او باور دارند.»
اخترشناسان درمقایسه با بسیاری از دیگر دانشمندان در جایگاه برتر هستند؛ زیرا اطلاعرسانی عمومی بخش بزرگی از کار یک اخترشناس است و تصاویر شگفتانگیز مانند نمونههای ثبتشده با تلسکوپ فضایی جیمز وب، مردم را شگفتزده میکنند. اخترشناسان میتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند و چهرهای انسانی به این علم بدهند. انجام این کار برای پژوهشگران در برخی از رشتههای علمی دیگر دشوارتر است.
کرک پاتریک میگوید: «درحالیکه اعتماد به علم بهطور واضح خدشهدار شده است، در نجوم ما اطلاعرسانی عمومی را جدی میگیریم و درنتیجه فکر میکنم اخترشناسان هنوز ازجمله دانشمندان مورد اعتمادتر محسوب میشوند.»
بیگ بنگ قطعاً اتفاق افتاده است
در این بین، اخترشناسان با بهدستآوردن دادههای شگفتانگیز از تلسکوپ جیمز وب، به کسب اطلاعات بیشتر درباره جهان اولیه ادامه میدهند.
نکته خندهدار این است که مشاهدات جیمز وب درواقع از مدل بیگ بنگ پشتیبانی میکند و درست مانند پیشبینی کیهانشناسی بیگ بنگ، نشان میدهد که کهکشانهای اولیه کوچکتر بودند و درطول زمان بزرگتر شدند. یافتههای غافلگیرکننده مانند اینکه کهکشانها در جهان اولیه فراوانتر، کمی بزرگتر و ساختاریافتهتر از حد انتظار بودند، بدین معنا نیست که بیگ بنگ اشتباه است؛ بلکه صرفاً نشان میدهد که بخشهایی از کیهانشناسی که از بیگ بنگ پیروی میکند، به اندکی اصلاح نیاز دارد.
قسمت مفرح علم همین است. با وجود استدلالهای لرنر و سایر انکارکنندگان، علم هیچگاه بینقص نیست. ما همیشه درحال یادگیری هستیم، همواره نظریاتمان را بهبود میدهیم و هیچ توطئهای وجود ندارد که تلاش کند تفکر مستقل را از بین ببرد. بیش از هر چیز، علم مبتنی بر مشاهدات و شواهد است و بیگ بنگ هم از این قاعده مستثنی نیست.
مقابله با انکارگرایی بدان معنا نیست که مردم نباید اجازه داشته باشند مسائل را زیر سؤال ببرند؛ اما پرسشگری هوشمندانه در چارچوبی از ذهنیت باز و بدون ایدئولوژیهای از پیش طرحریزیشده انجام میشود؛ جایی که باورها بهوسیله شواهد شکل میگیرند، نه برعکس. نظریه بیگ بنگ تقریباً یک قرن پیش دقیقاً به همین صورت شکل گرفت: با دنبالکردن شواهد (غافلگیرکننده در آن زمان) مبنی بر اینکه جهان درحال انبساط است، فهمیدن معنای این مسئله از نظر منطقی و سپس آزمایش آن روی پیشبینیهایی نظیر وجود تابش زمینه کیهانی.
درنتیجه دفعه بعد اگر میبینید کسی میگوید بیگ بنگ اتفاق نیفتاده یا زمین مسطح است یا تغییرات اقلیمی درحال وقوع نیست، آنچه را که میخوانید یا میشنوید، بدیهی تلقی نکنید. مؤدبانه درخواست شواهد کنید و مانند یک دانشمند به بالاترین استانداردها پایبند باشید.