بروس مک‌کندلس آزادانه در فضا شناور است.

نگاه به تاریخ: داستان ناگفته اولین راهپیمایی فضایی آزادانه

جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰مطالعه 5 دقیقه
در ۷ فوریه ۱۹۸۴، «بروس مک‌کندلس» توسط یک کوله‌پشتی با پیشرانه نیتروژنی، به فضا رفت و از شاتل «چلنجر» دور شد تا اولین راهپیمایی آزادانه را رقم بزند.
تبلیغات

اولین مأموریت شاتل فضایی در سال ۱۹۸۴، با پرتاب چلنجر در صبح سرد و بدون باد جمعه سوم فوریه که ظاهراً روزی عالی بنظر می‌رسید، انجام شد. رسانه‌ها و مطبوعات ملی مشتاقانه در انتظار مشاهده‌ی اولین پرواز دستگاه‌های جدیدی بودند که «جت‌پک‌های باک راجرز» نامیده می‌شدند. این اختراع که به‌صورت رسمی با عنوان «واحد مانور سرنشین‌دار» شناخته می‌شود، یک کوله پشتی عظیم مجهز به رانشگرهای گازی بود که به فضانوردان امکان می‌داد برای اولین بار در تاریخ از فضاپیمای خود خارج و آزادانه در فضا شناور شوند.

خبرنگاران امیدوار بودند که نمایش پرواز جت‌پک در فضا به اندازه‌ی تماشای قدم زدن انسان روی ماه که بیش از یک دهه قبل رقم خورد، تماشایی باشد. اما هنگامی که فضانوردان وارد مدار شدند و به انجام وظایف اولیه‌ی مأموریت هفت روزه خود پرداختند، با جریانی از شکست‌های ناامیدکننده مواجه شدند. اول از همه، ماهواره‌ی ارتباطی «وستار ۶» که باید با نظارت «رونالد مک‌نر»، متخصص مأموریت در مدار قرار می‌گرفت، طبق برنامه و مانند فرفره از محفظه‌ی بار شاتل خارج شد؛ اما به‌طور مرموزی ناپدید شد و کنترل مأموریت با شرمندگی اعتراف کرد که آن را در جایی در فضا گم کرده‌اند: «ما نمی‌توانیم آن را پیدا کنیم. جایی که باید باشد، نیست.»

سپس آزمایشی که به‌منظور تست قابلیت شاتل برای «پهلوگیری مداری» طراحی شده بود و از یک بادکنک مایلار که با گاز پر شده بود، استفاده می‌کرد، به شکستی مضحک ختم شد: بادکنک پرتاب اما بلافاصله منفجر شد. در همین حال، توالت شاتل که همیشه مشکل‌ساز بود نیز کاملاً از کار افتاد. کنترل مأموریت ۴۸ ساعت صبر کرد تا مطمئن شود «پالاپا B-2»، ماهواره‌ی دومی که قرار بود در مأموریت پرتاب شود، به سرنوشت وستار ۶ دچار نخواهد شد. سپس به فضانوردان دستور داد تا اقدام به پرتاب آن کنند. اما چند ثانیه بعد، تماس با ماهواره‌ی دوم نیز قطع شد. هزینه‌ی کل دو ماهواره‌ی گم‌شده حداقل ۱۸۰ میلیون دلار بود.

دو ماهواره اولین مأموریت شاتل گم شده بودند و به‌نظر می‌رسید هیچ اتفاق مثبتی در پیش نیست

تا روز پنجم که دو عضو خدمه به‌نام‌های «رابرت استوارت» و کاپیتان «بروس مک‌کندلس»، وارد هوابند شدند تا واحد مانور سرنشین‌دار را آزمایش کنند، ناسا به شدت منتظر اتفاقات مثبت بود. مک‌کندلس فضانورد باتجربه‌ای که در دوران برنامه آپولو به ناسا پیوست و ۱۸ سال برای این لحظه منتظر مانده بود.

خوشبختانه عملکرد فضانوردان ناامیدکننده نبود. در ساعت ۷:۲۵ صبح سه‌شنبه، مک‌کندلس موتورهای جت‌پک خود را روشن کرد، به آرامی از محفظه‌ی بار شاتل چلنجر خارج و از فضاپیما دور شد. او چک‌لیست پرواز خود را مرور کرد و با نوک انگشتانش روی جوی‌استیک‌ها ضربه زد تا مطمئن شود که جت‌پک به درستی کار می‌کند: پایین رفتن، بالا رفتن، چرخش به چپ، چرخش به راست. او شروع به آزمایش کرد و هر کلمه را به وضوح در میکروفن هدست خود بیان کرد.

جت‌پک در پشت سر او می‌لرزید و تکان می‌خورد، زیرا کامپیوترهای داخلی آن به‌طور خودکار وضعیت را با گاز نیتروژن جت اصلاح می‌کردند. دستان مک‌کندلس با وجود آن همه سال آموزش و سرمای شدید داخل لباس، خیس عرق شده بود و قلبش تندتر می‌زد. او با اشاره به فرود قمری آپولو ۱۱ گفت: «آن دستاورد ممکن است قدمی کوچک برای نیل [آرمسترانگ] بوده باشد؛ اما برای من جهشی بزرگ است.»

مک‌کندلس درحالی‌که با سرعتی بیشتر از ۳۰ سانتی‌متر در ثانیه به عقب حرکت می‌کرد تا سوخت ارزشمند جت‌پک را حفظ کند، شاهد افزایش فاصله‌ی خود از چلنجر بود. داخل لباس فضایی او آن‌قدر سرد شد که دندان‌هایش شروع به لرزیدن کردند؛ بنابراین واحد خنک‌کننده داخلی را خاموش کرد و به سفر خود در فضا ادامه داد. او به دنبال ستاره‌ها بود اما تنها تاریکی فراگیر را می‌دید.

مک‌کندلس یک دستگاه اندازه‌گیری ابتدایی در دست داشت تا فاصله‌اش از مدارگرد را تخمین بزند و مطمئن شود که خیلی دور نمی‌شود. داخل کابین، مک‌نر در محل کنترل‌های بازوی رباتیک شاتل ایستاده بود و آماده بود تا در صورت لزوم، مک‌کندلس را به نقطه امنی برساند. او ردیاب لیزری و دوربین‌های تلویزیونی چلنجر را روی فضانورد معلق متمرکز کرده بود تا تصاویر زنده به هیوستون و ایستگاه‌های تلویزیونی در سرتاسر کره زمین ارسال کند. در همین حال، استوارت در محفظه‌ی بار باقی مانده بود و مجموعه‌ای جداگانه از آزمایش‌ها را انجام می‌داد.

مک‌کندلس که هنوز به شاتل خیره شده بود، درنهایت به مقصد خود رسید و حرکت جت‌پک را متوقف کرد. او حدود ۹۸ متر در فضا پیشروی کرد و ۲۷۳ کیلومتر برفراز اقیانوس اطلس قرار داشت. یک ماهواره‌ی انسان‌ساخت در مدار با سرعت ۲۳ برابر سرعت صوت درحال حرکت بود. بااین‌حال، فضانورد هیچ حسی از حرکت نداشت تا اینکه به پایین نگاه کرد و سیاره‌‌ی آبی را دید که زیر پایش می‌چرخد؛ نقشه‌ای دقیق و برجسته که با سرعت ۶٫۴ کیلومتر بر ثانیه از هم باز می‌شد. فضانورد گفت: «به نظر می‌رسد فلوریدا است. واقعاً فلوریداست!» و وقتی که کیپ کاناورال را زیر پایش دید، لحظه‌ای خونسردی خود را از دست داد: «واقعاً زیباست.»

خلبان رابرت گیبسون که از کابین فضاپیما به بیرون نگاه می‌کرد، تصویر دوردست را در منظره‌یاب دوربین «هاسل‌بلاد» خود متمرکز کرد. اما سپس دوربین را از چشمانش برداشت و از قدرت و وضوح تصویری که قاب کرده بود، شگفت‌زده شد. گیبسون، مک‌کندلس را دید که در تاریکی عمیق معلق است؛ کمی از حالت عمودی کج شده، لباس سفیدی که بر تن دارد زیر نور بدون فیلتر خورشید در فضای بیرونی می‌درخشد و نوار آبی و درخشان جو زمین زیر او منحنی شده است. گیبسون تنظیمات دوربین را بررسی و سپس دوباره آنها را چک کرد؛ او لنز را از طریق پنجره‌ی سه‌جداره‌ی کابین نشانه گرفت و آن را کج کرد تا افق را تراز کند، سپس دکمه شاتر را فشار داد.

در همین‌حال، مک‌کندلس به آزمایش قابلیت‌های جت‌پک خود ادامه داد: او به سمت چلنجر حرکت کرد و سپس دوباره فاصله گرفت؛ پایین رفت و بالا آمد و چرخش‌های هوایی انجام داد. مک‌کندلس امیدوار بود برای چند لحظه تنهایی و سکوت حضور در آسمان‌ها را تجربه کند؛ مانند سایر فضانوردانی که پیش از او با شوق درباره راهپیمایی در فضا صحبت کرده بودند؛ ازجمله «اد وایت»، فضانوردی که برای بازگشت به کپسول «جمنای» خود بسیار بی‌میل و این کار را «غم‌انگیزترین لحظه زندگی‌اش» توصیف کرده بود. اما پچ‌پچ بی‌امان سه منبع صوتی در هدست مک‌کندلس، تجربه‌ی بیشتر سکوت را غیرممکن کرد.

در برنامه‌ی آزمایشی خواسته شده بود که فضانورد خود را طوری تنظیم کند تا هنگام رسیدن به مرز سفرش، از شاتل دور شود و رو به خلأ قرار بگیرد. مک‌کندلس، افسر نیروی دریایی ۴۶ ساله با موهای تراشیده و چهره‌ای خشن بود که پدر و پدربزرگش هر دو مدال افتخار دریافت کرده بودند و با مرزهای ترس آشنا بود. او به‌عنوان خلبان نیروی دریایی، بارها روی عرشه‌ی متلاطم ناو جنگی فرود آمده و معتقد بود که هرگز کار خطرناک‌تری انجام نخواهد داد. بااین‌حال، با وجود قصدی که داشت، در طول تمام مدت راهپیمایی فضایی حتی یک‌بار هم نتوانست به شاتل چلنجر که تنها راه بازگشت او به خانه بود، پشت کند.

تقریباً شش ساعت پس از آغاز آزمایششان، مک‌کندلس و استوارت دوباره به داخل فضاپیما بازگشتند. درب محفظه‌ی هوای آن را پشت سر خود بستند و کلاه‌خودهایشان را برداشتند. در مرکز کنترل مأموریت نیز، همسران دو فضانورد در آغوش یکدیگر افتادند و گریستند.

برگرفته از کتاب «چلنجر: داستان واقعی قهرمانی و فاجعه در لبه فضا» اثر «آدام هیگین بوتهام».

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات