هنگامی که الکس مورفی، افسر پلیس وظیفهشناس دیترویت، پس از مرگ نابههنگامش توانست با استفاده از پیوند رباتیک اعضای بدن در هیبت پلیس آهنی به زندگی بازگردد و با قدرت مافوق انسانی خود به جنگ با تبهکاران شهر برود، به خوبی موفق شد تا به یکی از محبوبترین قهرمانان دوران کودکی ما تبدیل شود. در آن زمان ایدهی سایبورگها تنها متعلق به داستانهای علمی تخیلی بود؛ اما امروزه با پیشرفت همهجانبهی فناوری، دیری نخواهد پایید که پلیس آهنی محبوبمان سرانجام بتواند پا به دنیای واقعی بگذارد.
علاوه بر این، هال ۹۰۰۰، کامپیوتر پیشرفتهی ۲۰۰۱: ادیسه فضایی که کنترل سفینهی فضانوردان فیلم را برعهده داشت و اسکاینت، آنتاگونیست اصلی سری فیلمهای نابودگر که تصمیم به نابودی نسل بشر گرفته بود، همگی شخصیتهایی تخیلی بودند که تماشای آنها تنها در پردهی سینما یا قاب کوچک تلویزیون لذتبخش بود؛ اما امروزه ما با دستیارهای دیجیتال گوشیهای هوشمندمان گفتگو و آنها را در قالب رباتهایی کوچک (اسپیکرهای هوشمند) در خانههای خود نگهداری میکنیم. هرچند تصور آنکه کورتانا یا الکسا بخواهند علیه ما طغیان کنند یا همانند فیلم او (Her) موجب شوند تا با آنها رابطهای عاطفی برقرار کنیم، هنوز زود به نظر میرسد؛ اما آنها با سرعت بیسابقهای در حال پیشرفت هستند و زمان ثابت کرده است که داستانهای محبوب دوران کودکیمان یکی یکی در حال نزدیک شدن به واقعیت هستند.
آینده نامشخص، جذاب و در عین حال ترسناک است. حتی افراد معروفی چون ایلان ماسک و استیون هاوکینگ نیز بارها به خطرات رشد بیش از حد هوش مصنوعی اشاره کردهاند. اما آیا روزی خواهد رسید که داستانهای علمی تخیلی محبوبمان رنگ واقعیت به خود بگیرند؟ آیا هوش مصنوعی ساخت دست انسان میتواند یک روز از هوش انسانی پیشی بگیرد و آنچه که به عنوان تکینگی فناوری شناخته میشود، سرانجام یک روز بهوقوع بپیوندد؟ در این نوشتار قصد داریم تا پاسخ تمام این پرسشها را به تفصیل بررسی کنیم.
تکینگی فناوری چیست؟
تکنیگی فناوری (Technological Singularity) نظریهای پیشگویانه مبنی بر خلق یک ابرهوش مصنوعی و فراتر از هوش بشری است. هوشهای مصنوعی امروزی که ما آنها را به صورت دستیارهای دیجیتال در گوشیهای موبایل و دیگر گجتهای هوشمند اطرافمان مشاهده میکنیم، در انجام وظایف ابتدایی نظیر برقراری تماس یا ارسال پیام تبحر بالایی دارند؛ اما حوزههای عملکردی آنها هنوز در مقایسه با ما بسیار محدود است. در مقابل، یک ابرهوش تواناییهایی فراتر از هوش بشری دارد و قادر به انجام کارهایی است که انسانها از انجام آنها ناتوان هستند. این هوش مصنوعی پیشرفته میتواند یک نقطهی اوج در تاریخ فناوری به حساب آید و منجر به بروز تغییراتی عظیم در جامعهی بشری شود.
اغلب داستانهای علمی تخیلی دربارهی آیندهی انسان نظیر سری فیلمهای نابودگر، دنیای پس از وقوع تکینگی را به تصویر میکشند؛ جایی که ابرهوش مصنوعی پیشرفته در قالب ابرکامپیوتر یا رباتهای ماشینی ظهور کرده، به تقابل با انسانها پرداخته و درصدد نابودی نسل بشر است. با این حال، این ابرهوش میتواند همچون پلیس آهنی در کنار انسان باشد و به همکاری با او بپردازد یا همانند فیلم او، به وسیلهای برای پر کردن تنهایی بشر آینده تبدیل شود. هیچ کس دقیقا نمیداند که در دنیای پس از تکینگی چه اتفاقی خواهد افتاد.
شاید تصور رسیدن به این مرحله از پیشرفت کامپیوترها و رباتها، هنوز کمی زود بهنظر برسد؛ اما امروزه با رشد بیسابقهی هوش مصنوعی و دیگر شاخههای آن مخصوصا شبکههای عصبی یادگیری عمیق، توانمندی کامپیوترها فراتر از انجام امور ابتدایی رفته و دیگر نمیتوان ایدهی تکینگی فناوری را تنها منحصر به داستانهای علمی تخیلی دانست.
هرچند هوش مصنوعی و زیر حوزههای آن نظیر یادگیری ماشین هنوز در مراحل اولیهی تکامل بهسر میبرند؛ اما ایدهی تکینگی مربوط به سالهای دور است. نخستین بار، ایروینگ جان گود، ریاضیدان بریتانیایی که در خلال جنگ جهانی دوم، به همراه آلن تورینگ به انجام عملیات رمزنگاری میپرداخت، در سال ۱۹۶۵ مفهوم انفجار هوش را مطرح کرد.
دیدگاه وی در آن زمان این بود که با افزایش قدرت کامپیوترها، توانایی آنها نیز برای حل پرسشها و یافتن راهحلهای تازه برای مشکلات فزونی میگیرد. سرانجام، ابرهوشهای ماشینی قادر به طراحی ماشینهای بهتر یا حتی بازنویسی و هوشمندسازی بیشتر خودشان خواهند شد. نتایج این اتفاق برای کل بشر یا بسیار خوب یا بسیار بد خواهد بود.
این ایده سپس الهامبخش ورنر وینج، ریاضیدان، استاد علوم کامپیوتر و نویسندهی داستانهای علمی تخیلی قرار گرفت. وینج در سال ۱۹۹۳ در مقالهی معروفی به نام ظهور تکینگی فناوری: چگونه در عصر پسا انسان زنده بمانیم، پیشبینی کرد که بشر تا ۳۰ سال آینده، ابزارهای فناورانهی لازم برای خلق هوش ابرانسانی را در اختیار خواهد داشت و پس از گذشت مدتی، عصر انسان پایان خواهد یافت. در این مقاله، ۴ احتمال مختلف در نظر گرفته شده است:
- دانشمندان میتوانند پیشرفتهای هوش مصنوعی را توسعه دهند.
- شبکههای کامپیوتری میتوانند به نحوی به خودآگاهی دست پیدا کنند.
- رابطهای کامپیوتری/ انسانی به قدری پیشرفته خواهند شد که انسانها از اساس به گونههای جدیدی تکامل خواهند یافت.
- پیشرفتهای علم زیستشناسی به انسانها امکان میدهد تا از لحاظ فیزیکی هوش انسان را مهندسی کنند.
با این وجود، وینج نخستین کسی نبود که عبارت تکینگی را ابداع کرد؛ بلکه وی تنها باعث معروف شدن این ایده شد. جان فون نویمان، ریاضیدان آمریکایی و مجاریالاصل و یکی از مهمترین افراد در حوزهی رایانش نوین، اولین بار عبارت «تکینگی» را در مورد کامپیوترها به کار برد. فون نویمان اواخر عمر خود در دههی ۵۰ میلادی، هم مجذوب و هم نگران پیشرفت سریع و بیسابقهی فناوری و تغییرات ناشی از آن در حالات زندگی انسان شد. تغییراتی که منجر به ظهور نوعی تکینگی اجتنابناپذیر در تاریخ بشر میشود و فراتر از آن، امور انسانی آنگونه که آنها را میشناسیم، قادر به ادامه نخواهند بود.
رشد نمایی
رشد نمایی در فناوری رایانش که نخستین بار به واسطهی قانون مور ارائه شد، عموما به عنوان اصلیترین دلیل برای پیشبینی وقوع تکینگی در آیندهی نزدیک مورد استفاده قرار گرفته و شماری از نویسندگان نیز پیشنهاد تعمیم این قانون را بر دیگر حوزهها مطرح کردهاند. قانون مور که توسط گوردون مور، از بنیانگذاران شرکت اینتل در سال ۱۹۶۵ ارائه شد، بیان میدارد که تعداد ترانزیستورهای روی یک تراشه در یک مساحت معین هر دو سال یک بار به طور تقریبی دو برابر میشود.
ری کرزویل، آیندهپژوه و نویسندهی آمریکایی و از علاقهمندان سرسخت ایدهی تکینگی، با مطرح کردن «قانون بازده شتاب» و تعمیم قانون مور، بیان کرد که سرعت تغییرات فناوری و بهطور کلی تمام فرآیندهای تکاملی، به صورت نمایی افزایش مییابد. بین سالهای ۱۹۸۶ و ۲۰۰۷، سرانهی ظرفیت کامپیوترهای با کاربرد خاص برای محاسبهی اطلاعات، تقریبا هر ۱۴ ماه دو برابر شده؛ سرانهی ظرفیت کامپیوترهای همهمنظورهی دنیا هر ۱۸ ماه دو برابر شده؛ ظرفیت سرانهی ارتباطات مخابراتی دنیا هر ۳۴ ماه دو برابر شده و سرانهی ظرفیت حافظهی ذخیرهسازی دنیا نیز هر ۴۰ ماه دو برابر شده است.
یک نسخه بهروز شده از قانون مور در طول ۱۲۰ سال
کرزویل عبارت «تکینگی» را برای رشد سریع هوش مصنوعی (در مقابل دیگر فناوریها) به کار میبرد. برای مثال، وی مینویسد:
تکینگی به ما امکان خواهد داد تا از محدودهی مغز و بدنهای زیستی خود فراتر رویم. در دوران پسا تکینگی، هیچ تفاوتی بین انسان و ماشین وجود نخواهد داشت.
برخی از طرفداران تکنیگی، مدعی ضرورت وقوع آن از طریق روندهای گذشته، به خصوص موارد مربوط به کوتاه شدن فاصله بین پیشرفتهای فناوری هستند. کرزویل بر این باور است که پیشرفت فناوری از یک الگوی رشد نمایی که وی آن را «قانون بازده شتاب» مینامد، پیروی میکند. وی مینویسد: «هر زمان یک فناوری دچار محدودیت میشود، فناوریهای جدید بر آن غلبه میکنند.» او پیشبینی میکند که رواج فزایندهی جابهجایی پارادایم که تغییر بسیار سریع فناوری و عمیقتر شدن آن را به دنبال دارد، نشانگر یک گسستگی در ساختار تاریخ بشر خواهد بود.
تکینگی چه زمانی اتفاق میافتد؟
همانطور که اشاره کردیم، ورنر وینج در سال ۱۹۹۳ یک بازهی زمانی ۳۰ ساله را برای ظهور تکینگی پیشبینی کرد؛ بدین معنی که این مفهوم تا پیش از پایان سال ۲۰۲۳ به واقعیت تبدیل خواهد شد. با توجه به آنکه ما هنوز در مراحل ابتدایی پیشرفت هوش مصنوعی بهسر میبریم، وقوع چنین رخدادی در ۶ سال آینده، بسیار بعید به نظر میرسد.
ری کرزویل سال ۲۰۲۹ را به عنوان تاریخی که هوش مصنوعی قادر به پشت سر گذاشتن آزمون تورینگ و دستیابی به سطوح هوش انسانی خواهد شد، تعیین کرده است. وی معتقد است که پس از این اتفاق، تکینگی در سال ۲۰۴۵ به وقوع خواهد پیوست. در این نقطه، ما هوش کاربردی خود را در ترکیب با هوشی که پدید آوردهایم، یک میلیارد برابر افزایش خواهیم داد. وی چنین استدلال میکند که نرخ پیشرفت به سمت تکینگی، تنها یک جریان پیوسته و یکنواخت نیست؛ بلکه در واقع همانطور که اشاره شد، ما با یک نرخ رشد نمایی در حال رسیدن به این نقطهی اوج هستیم. کرزویل این مسئله را «قانون بازده شتاب» مینامد و در این باره مینویسد:
ما در قرن بیست و یکم، صد سال پیشرفت را تجربه نخواهیم کرد؛ بلکه پیشرفت ما (با نرخ رشد امروزی) تقریبا به اندازهی ۲۰ هزار سال خواهد بود. «بازدهها» نظیر سرعت تراشهها و هزینههای بهرهوری نیز به صورت نمایی در حال افزایش هستند. علاوه بر این، حتی در نرخ رشد نمایی نیز یک رشد نمایی دیگر وجود دارد. در طول چند دهه، هوش ماشینها از هوش انسان پیشی خواهد گرفت و در نهایت تکینگی اتفاق خواهد افتاد.
کرزویل براساس مجموعهای از مدلها و دادههای تاریخی، پیشبینی معروف خود را انجام داده و به این نتیجه رسیده است که تکینگی در سال ۲۰۴۵ اتفاق خواهد افتاد.
منتقدان در پاسخ مدعی شدهاند که هر دوی این پیشبینیها به طرز مضحکی برآوردهای پیش از موعدی هستند که برپایهی درکی ناقص از آنچه هوش را دربرمیگیرد، بیان شدهاند. جالب است بدانیم که فیلم نابودگر ۲: روز داوری نیز سال ۲۰۲۹ را به عنوان تاریخی که کامپیوترها به خودآگاهی دستیافته و جنگ علیه انسانها را آغاز کردهاند، پیشبینی کرده است. در مجموع، تمام پاسخهایی که میتوان به این پرسش داد، صرفا در حد حدس و گمان هستند و هیچ کس واقعا نمیتواند تاریخ دقیق ظهور تکینگی را پیشبینی کند.
تصور اینکه تکینگی شبیه چه چیزی خواهد بود، تا حدودی مثل به تصویر کشیدن رنگ کاملا جدیدی میماند که پیش از این هرگز وجود نداشته است. اگر به یاد داشته باشید، در فیلم شبکهی اجتماعی، بازیگر نقش مارک زاکربرگ خطاب به دو نفری که ادعای ساخت فیسبوک را داشتند، میگوید: «در صورتی که شما خالق فیسبوک بودید، میتوانستید ادعای ساخت فیسبوک را داشته باشید.» این مسئله در مورد موجودات غیر ابرهوشمند نظیر ما انسانها نیز که تلاش داریم دریابیم دنیا از دید یک ابرهوش چگونه خواهد بود، صدق میکند.
یک ابرهوش پیشرفته فرصت حل بدون وقفهی تمام مشکلات را در اختیار دارد. او میتواند انسانها را به عنوان یک موجود بهشدت خطرناک در نظر بگیرد و در یک لحظه ما را نابود کند؛ یا ممکن است به این نتیجه برسد که میتواند ما را همانند حیوانات خانگی خودش نگهداری کند.
پیشبینی علمی یا داستانپردازی؟
برخی افراد ممکن است استدلالهای طرفداران تکنیگی را صرفا تصوراتی تخیلی و ادعاهایی بیاساس و واهی بدانند. احتمالا با خود میگویید که چنین پیشبینیهایی هیچ مبنای علمی مستحکمی ندارند و امکان وقوع آنها تنها در فیلمهای علمی تخیلی وجود دارد. اگر چنین تصوری دارید باید بگوییم که کاملا در اشتباه هستید. ری کرزویل احتمالا بهترین آیندهپژوه و نویسنده در حوزهی آیندهنگری به حساب میآید و پدیدآورندهی کتابهای پرفروشی همچون «تکینگی نزدیک است»، «عصر ماشینهای معنوی» و «چگونه یک ذهن را خلق کنیم» است. کرزویل بیشترین شهرت خود را بابت پیشبینیهای صحیحش دربارهی آینده بهدست آورده است. وی در سال ۱۹۹۹ تعداد ۱۴۷ مورد پیشبینی برای ۱۰ سال آینده انجام داد که ۸۶ درصد از آنها کاملا صحیح بود.
آنچه باید بدان توجه کنیم این است که مفهوم علمی تخیلی با داستانهای فانتزی به کلی تفاوت دارد. اغلب داستانهای علمی بر پایهی اصول علمی نگارش میشوند و فقط در زمانهایی که علم به بنبست میخورد، تخیل یاریدهندهی داستانگویی میشود. ما از دوران کودکی نویسندگان بزرگی را در حوزهی کتابهای علمی تخیلی همچون ژول ورن و آرتور سی کلارک به یاد داریم که در دوران خود پیشبینیهای بزرگی انجام دادند. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان پیشبینیهای افرادی همچون کرزویل را داستانپردازیهایی بیاساس دانست. با این حال، پرسش اصلی این جا است که آنها چگونه این کار را انجام میدهند؟
همانطور که گفتیم، کرزویل قاعدهای به نام «قانون بازده شتاب» تعریف کرده است. وی در کتاب خود به نام چگونه یک ذهن را خلق کنیم، اشاره میکند که هر جزء اساسی از فناوری اطلاعات از منحنیهای نمایی و پیشبینیپذیر پیروی میکند. از معروفترین این منحنیها، الگوی قیمت/ پردازش قدرت رایانشی در طول بیش از ۱۰۰ سال بوده است. به لطف پارادایمهایی همچون قانون مور، هرکس میتواند به روشنی دریابد که چگونه کامپیوترها در طول زمان به صورت نمایی سریعتر و ارزانتر میشوند.
ری کرزویل
دیگر منحنی معروف رشد نمایی در دوران ما، میزان مطلق اطلاعات دیجیتال موجود در سطح اینترنت است. برای نمونه، کرزویل این منحنی را به عنوان «انتقال هر بیت بر ثانیه در اینترنت» نمایش میدهد. بدین مفهوم که میزان اطلاعات در اینترنت تقریبا هر ۱.۲۵ سال دو برابر میشود. به همین دلیل، امروزه مفهوم «کلان داده» به یک عبارت پرتکرار در دنیای فناوری تبدیل شده است. در حال حاضر، به وضوح روشن است که ما به تدریج امکان پیگیری و ردیابی تمام اطلاعاتی را که روی اینترنت قرار دادهایم، از دست خواهیم داد. این اطلاعات شامل بهروزرسانیهای وضعیت فیسبوک، ویدئوهای یوتیوب، پستهای سرگرمی در تامبلر و ... میشود. تنها در طول یک دهه، ما بیش از کل محتوای موجود در طول هزاران سال زندگی بشر، داده تولید کردهایم.
با این وجود، تنها قدرت رایانشی یا ظرفیت اینترنت افزایش نیافته است. کرزویل در فصل دهم از آخرین کتاب خود، چگونه یک ذهن را خلق کنیم، ۱۵ نمودار قرار داده است که شامل دیگر منحنیهای رشد نمایی میشود. به محض آنکه یک فناوری به یک فناوری اطلاعات تبدیل شود، تحت قانون بازده شتاب قرار میگیرد. برای مثال، دانش زیستپزشکی را در نظر بگیرید. در حال حاضر، ژنوم انسان در حال تبدیل شدن به کدهای دیجیتال صفر و یک و قابل پردازش برای کامپیوترها است. این فرآیند در عین حال که یک فناوری اطلاعات به حساب میآید، تحت قانون بازده شتاب نیز قرار میگیرد. اگر به فرآیند توالییابی ژنوم انسان نگاه کنید، درمییابید که هزینهی انجام آن مرتبا به صورت نمایی کاهش یافته است. تعیین توالی ژنوم انسان در ابتدا یک پروژه چندین میلیون دلاری محسوب میشد؛ اما انجام آن امروزه تنها با پرداخت تقریبا ۱۰۰۰ دلار امکانپذیر است.
آنگونه که ری در کتابش اشاره میکند، دلیل اینکه چرا دانشمندان و آیندهپژوهان معمولی اغلب پیشبینیهای اشتباه انجام میدهند، این است که ذهن انسان به نحوی تکامل یافته که نه به صورت نمایی، بلکه به شکل خطی تفکر میکند. ما ۴۰ قدم (از یک تا ۴۰ به صورت پشت سر هم) را به عنوان یک پیشرفت خطی درک میکنیم. با این حال، هنگامی که ری به ۴۰ قدم فکر میکند؛ آن را به صورت نمایی (۲ به توان ۴۰ مساوی یک تریلیون) در نظر میگیرد. کرزویل برای شرح بهتر این موضوع، از «مغالطهی یک درصد» صحبت میکند. هنگامی که اکثر مردم میشنوند که تنها یک درصد از مشکلی برطرف شده است؛ اغلب تسلیم میشوند و میپندارند که حل تمام آن مشکل سالها به طول میانجامد. در حالی که از دیدگاه ری، اگر شما یک درصد از مشکل را حل کرده باشید، بدین معنی نیست که یک از ۱۰۰ درصد را پشت سر گذاشته یا ۹۹ قدم خطی پیش رو دارید؛ بلکه این بدین مفهوم است که تا حل تمام مشکل تنها چند قدم دیگر فاصله دارید. به همین دلیل، آخرین پروژهی کرزویل - مهندسی معکوس مغز انسان - بسیار هیجانانگیز است. به محض آنکه ما یک درصد از مغز انسان را مهندسی معکوس کنیم؛ تنها چند قدم دیگر تا ساخت یک مغز مصنوعی فاصله خواهیم داشت.
ری با استفاده از قانون خود توانست پیشبینی کند که تا سال ۱۹۹۸ یک فناوری هوش مصنوعی نظیر کامپیوتر دیپ بلو، قادر به شکست یک استاد بزرگ شطرنج خواهد بود. وی با صحبت کردن با یک استاد بزرگ شطرنج، دریافت که یک ماشین هوش مصنوعی در هر زمان باید ۱۰۰ هزار وضعیت ممکن را در صفحهی شطرنج تشخیص دهد و علاوه بر این، برای پردازش مکرر تمام ترکیبهای ممکن این ۱۰۰ هزار وضعیت، باید قدرت انجام محاسبات خام را در اختیار داشته باشد. به محض آنکه این قدرت رایانشی مورد نیاز (به لطف قانون مور) فراهم شد، کامپیوتر دیپبلو ساخت آیبیام، در سال ۱۹۹۷ موفق شد تا گری کاسپاروف، قهرمان شطرنج دنیا را شکست دهد. اکنون، با موفقیت واتسون، آخرین ابرکامپیوتر ساخت آیبیام، زمان حرکت به سوی چالش بعدی، یعنی تبدیل شدن به بهترین پزشک دنیا فرا رسیده است.
ادامه دارد...