بیت کوین و تاریخچه ای که به هدف اصلی سیلیکون ولی نزدیک شد
بیت کوین در ماه جاری میلادی، تولد دَه سالگی عمومیشدن شبکهاش را جشن گرفت. مسیری که این ارز دیجیتال در دَه سال گذشته طی کرد، پر از فرازونشیب بود. در ابتدا، با مفهومی مبهم روبهرو بودیم و پس از گذشت چند سال، افزایش قیمت ناگهانی را شاهد شدیم. داراییهای مختلف با استفاده از فناوری زیربنایی بیتکوین در سالهای بعدی از مسیر آن تقلید کردند و درنهایت در سال گذشته، یکی از سقوطهای شدید تاریخ این ارز رمزنگاریشده رقم خورد.
مسیری که بیتکوین در سالهای گذشته طی کرد، مانند عمر شهرت یکی از ستارگان هالیوودی تفسیر میشود. در ابتدا، کسی از آن اطلاعی نداشت. سپس، همه بهدنبال کسب آن بودند و پس از مدتی، تقلیدها شروع شد. درنهایت، باز به مرحلهی اول میرسیم که افراد اطلاعات کمی از آن دارند.
یک دههای که از زمان معرفی پروژه و استخراج اولین بلوک آن بهوسیلهی شخصیت مرموز ساتوشی ناکاموتو میگذرد، بیشتر نشاندهندهی تبی با مُد زودگذر است. ماهیت و معنای اصلی بیتکوین در دو شاخه تعریف میشود: یکی ساختن ثروت که اولین فعالان بازار بهدنبال آن رفتند و دیگری ساختارشکنی، خصوصا در حوزهی بانکهای سنّتی و سیستمهای متمرکز. شاخههای مذکور نزدیکی و شباهت زیادی با ماهیت و شخصیت سیلیکونولی (Silicon Valley) دارند.
بسیاری از مردم امروزi به این نتیجه رسیدهاند که شرکتهایی همچون فیسبوک و گوگل، درحالنفوذ به جامعه هستند و بدون نگرانی از عواقب کارهایشان، فقط به کسب درآمد میاندیشند. میتوان چنین تفسیری را بهراحتی برای بیتکوین و ماهیت آن نیز متصور شد.
نگارندهی مقالهی اصلی، نوام کوهن، از روزنامهنگارانی محسوب میشود که از روزهای اول، بیتکوین را دنبال کرده است. او از زمانیکه بیتکوین هفده دلار قیمت داشت و بهتازگی از سقوط قیمت رها شده بود، اخبار آن را پیگیری میکرد. نوام در آن سالها اعتقاد داشت بیتکوین آزمایش فکری فوقالعادهای خواهد بود. از دیدگاه وی، بیتکوین سکهای مجازی بود که جادوگری آن را معرفی کرده بود؛ سکهای که برخلاف دیگر ارزهای دیجیتال آن زمان، کپیشدنی نبود و بهعلاوه، مالک هر سکه به تمامی اعضای حاضر در شبکه اطلاعرسانی میشد. اطلاعرسانی نیز ازطریق دفترکل پاکنشدنی انجام میشد که بهصورت منظم درحالبهروزرسانی بود.
در سالهای اول معرفی، بیتکوین کاربردهای زیادی نداشت
بههرحال در سالهای اولیهی معرفی بیتکوین، کاربردهای زیادی برای آن وجود نداشت. در آن زمان، فقط کسبوکارهای محدودی این سکه را قبول میکردند. یکی از آنها در ورمونت و دیگری در مجارستان و چند نمونه هم در کشورهای دیگر وجود داشتند. بههرحال، بیتکوین شبیه ابزار همکاری آنلاین قدرتمند نیز محسوب میشد.
بیتکوین از نگاه دیگر، روشی برای کسب اعتبار در گروهی بود که به جابهجایی و انتقال پول بهشیوهی سنّتی علاقهای نداشتند. ویکیپدیا ابزار مشابهی بود که چند فرد علاقهمند و مشتاق برای ایجاد ارزش در دنیای وب تأسیس کردند. این وبسایت نیز با شفافیت بسیار زیادی فعالیت و جدیدترین نسخه از اطلاعات را به کاربر عرضه میکند. جدیدبودن اطلاعات بهنحوی است که افراد مطمئناند بهروزترین اطلاعات (حداقل در برخی زبانها)، در ویکیپدیا دردسترس خواهد بود.
سوالی که در همان سالهای ابتدایی ذهن بسیاری از کارشناسان و روزنامهنگاران را بهخود مشغول میکرد، چرایی استفاده از بیتکوین بهعنوان دارایی جدید برای پرداختها، بدون داشتن عقیده یا هدف مشترک با پروژه بود.
اضافهشدن مفهوم ارزش بازار به بیتکوین موجب افزایش قیمت آن شد
روند مذکور ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۲۰۱۱، اولین نشانهها از اهداف اصلی بیتکوین روشن شد. گوین اندرسن یکی از توسعهدهندگان زیرساختی بیتکوین بود. او در مصاحبهای عنوان کرد بیتکوین را با مفاهیم ارزش بازار درک میکند. از دیدگاه او، ارزش بیتکوین با تعداد سکههای در گردش ارتباط مستقیم داشت. تعریف او نشان میدهد آزمایش فکری درحالتبدیل به نوعی سرمایهگذاری بود. طبق دیدگاه اندرسن، بیتکوین در آن زمان میتوانست ارزش بازار یکصد میلیون دلاری داشته باشد که البته طبق همان محاسبات، در پایان سال ۲۰۱۷ به اوج ارزش بازارش، یعنی سیصد میلیارد دلار رسید.
سه سال پس از معرفی رسمی بیتکوین، نحوهی بهدستآوردن آن برای بسیاری از مردم ناشناخته بود. درواقع، قانونی بودن یا نبودن آن نیز مشخص نبود. در همان زمان، بنیاد Electronic Frontier کمکهای مالی پرداختشده با استفاده از بیتکوین را به افراد بازمیگرداند؛ چراکه هنوز تعریفی از قانونی بودن یا نبودن آن وجود نداشت. البته درنهایت، همین بنیاد روش مدیریت خود را کمی تغییر داد و درحالحاضر، کمکهای مالی بیتکوین را نیز میپذیرد.
در سال ۲۰۱۱، یکی از سازمانهایی که علاقهی شدیدی به بیتکوین داشت و دریافت کمک به آن شکل را میپذیرفت، وبسایت افشاکننده و مشکوک بینالمللی ویکیلیکس بود. در سال ۲۰۱۷، توییتی از حسابی منتسب به بنیانگذار ویکیلیکس، یعنی جولیان آسانژ، از دولت آمریکا بابت دشوارکردن دریافت کمکهای مالی بهصورت سنّتی تشکر کرد. درحقیقت، این ممنوعیت به آنها فرصت سرمایهگذاری در بیتکوین را داد که درنهایت طبق گفتهی خودش، با سود بیش از پنجاه هزار برابری همراه بود.
ویژگیهای اساسی ذکرشده، یعنی سرمایهگذاری در دارایی روبهرشد و نیز توانایی تراکنش در محیطی خارج از نظارت دولتها، در روزهای رشد اولیه به سود بیتکوین بود. در سال ۲۰۱۲، اتفاق مهم دیگری رخ داد. یکی از متخصصان بیتکوین حدس زد ازجمله کاربردهای اصلی این دارایی دیجیتال خرید مقادیر کم موادمخدر در وبسایت پرحرفوحدیث آن سالها، یعنی سیلک رود است.
استفاده از بیتکوین برای خرید موادمخدر تاحدودی موجب افزایش شهرت آن و ورود سرمایهگذاران جدید شد. کسانی که بهدنبال سودهای درخورتوجه در کوتاهمدت بودند، خرید ارز دیجیتال را شروع کردند و بهنوعی در آن سرمایهگذاری کردند. سرمایهگذاران جدید افزایش ارزش بیتکوین را باعث شدند. درنهایت، دیگر سرمایهگذاران نیز به دارایی جدید پی بردند و به صنعت آن وارد شدند. روندی تکراری که بهمرور قیمت مبهم سالهای گذشته را افزایش داد.
سیلیکونولی یکی از مناطقی بود که بهجای تهدید خواندن بیتکوین، بخت خود را برای ورود به آن امتحان کرد. شرکتهای بزرگ ویسی روی کسبوکارهایی سرمایهگذاری کردند که با هدف افزایش حدس و گمان در سرمایهگذاران طراحی شده بودند. این کسبوکارها در ابتدا فقط بیتکوین را به ارزهای سنّتی همچون دلار تبدیل میکردند.
خرید بیتکوین بهوسیلهی افراد معروف، عطفگاه بعدی در افزایش شهرت بود
علاوهبر شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر، افراد مشهور دنیای فناوری همچون پیتر ثیل و دوقلوهای وینکلوس، بهصورت علنی از سرمایهگذاری در بیتکوین خبر دادند. چنین اخباری موجب پیدایش مفهوم جدیدی بهنام میلیاردرهای بیتکوین شد.
نکتهی درخورتأمل این است که هدفها و برنامههای پشت سرمایهگذاری در بیتکوین، شباهت کمی با لفظها و ادعاهای سیلیکونولی در ساختن دنیایی بهتر داشت. البته، افراد زیادی تلاش کردند چنین هدفی را برای ارز دیجیتال درنظر بگیرند و برای آن برنامهریزی کنند.
مارک اندرسن، یکی از سرمایهگذاران خطرپذیر، در توییتی در سال ۲۰۱۴ گفته بود حدس و گمان سرمایهگذاران دربارهی بیتکوین فواید اجتماعی هم دارد. البته، او پس از مدتی توییت خود را پاک کرد. از توییت اندرسن اینگونه برداشت میشد که هدف اصلی آنها، رسیدن سریع به درآمدهای میلیونی است؛ اما از مفهوم انتقال و تبدیل پول بدون محدودیت و مرز هم طرفداری میکنند.
در همان سال ۲۰۱۴، سرمایهگذار مشهور، رید هافمن اعلام کرد در استارتاپی با نام بلاکاستریم (Blockstream) سرمایهگذاری خواهد کرد. او دلیل سرمایهگذاریاش را ظرفیتهای بالقوهی بیتکوین، بهویژه بلاکچین، بهعنوان ابزاری برای آزادی بیشتر بیان کرد. طبق باور هافمن، فناوریهای مذکور کارمزد معاملهها و فرایندهای مالی را کاهش میدهند و پرداختهای کوچک و مفید برای برخی گروهها، همچون روزنامهها و هنرمندان را امکانپذیر میکنند. از همه مهمتر، ارزی جهانی به همهی مناطق حتی کشورهای دورافتاده و محروم نیز عرضه خواهد شد.
هافمن در بخشهایی از صحبتهایش در سال ۲۰۱۴ گفته بود:
ایدهی بلاکچین و تراکنشهایی که فراهم میسازد، درمجموع، ویژگی عالی و بنیادینی برای افزودهشدن به اینترنت محسوب میشود. اینترنت این توانایی را دارد که بهصورت گسترده و عمیق نحوهی ارتباط ما با یکدیگر را تغییر دهد.
در زمانیکه هافمن ایدهاش دربارهی بیتکوین را ارائه میکرد، این ارز دیجیتال مشغول متصلکردن کل جهان به یکدیگر بود. هافمن نیز در طرزتفکرش که در سیلیکونولی مرسوم بود، اعتقاد داشت شفافسازی دفتر کل توزیعشده، میتواند سیستمهای مالی را با بازدهی و عدالت بیشتر درمقایسهبا سیستمهای بروکراتیک قدیمی اداره کند.
در تمام اظهارنظرها و طرفداریهای گفتهشده از بیتکوین، این حقیقت پنهان بود که افزایش کاربرد بیتکوین، به افزایش ارزش آن منجر میشود و سرمایهگذاری در این داراییهای جدید را سودمندتر میکند. در ظاهر تصور میشود امکان پرداخت وجه بهصورت بینالمللی و در مکانهایی که شبکههای مرسوم بانکی مانند کارتهای اعتباری وجود ندارد، هدف نهایی بیتکوین است. این درحالی است که هرچه استفاده از بیتکوین بیشتر شود، ارزش آن نیز افزایش خواهد یافت. درنهایت، آنها که در ابتدا مقدار زیادی بیتکوین را با قیمت ارزانی خریده بودند، به سرمایهدارانی بزرگ تبدیل خواهند شد.
دراینمیان، بیشترین خسارت به سرمایهگذاران تازهکار وارد شد
نگاهی دوباره به مطلب پیشین نزدیکی مفهوم بیتکوین به هدف نهایی سیلیکونولی را نشان میدهد. در این منطقه، چند شرکت محدود تمامی سود و درآمدهای جهان را جذب میکنند و خود را غیرانتفاعی نشان میدهند. آنها پروژههای خود را زیر شعارهایی همچون ساختن جامعه و ارتباطات مخفی میکنند. حتی آنها به شعارهای خود هم اهمیتی نمیدهند و بهجای گسترش جامعهگرایی و بهبود ارتباطات، مردم را به فردگرایی افراطی دعوت میکنند. مفاهیم و اهداف آنها، این توهم را ایجاد میکند که هریک از ما بهتنهایی توانایی زندگی و پیشرفت را داریم.
بیتکوین برخلاف شرکتهای دنیای فناوری، حمایت از فردگرایی را مخفی نکرد و حتی باقدرت هرچهبیشتر آن را ستود. البته، چنین رفتاری امتیاز صداقت را به ارز دیجیتال میدهد. فراموش نکنیم شرکتهای فناوری آموختهاند هیچگاه اطلاعات لحظهای و باارزش خود را با مردم درمیان نگذارند. آنها میدانند شفافیت در این موضوع برای سودآوری و درآمدشان مفید نیست.
بههرحال، بیتکوین بهعنوان یکی از پدیدههای انقلاب فناوری روندی تقریبا شبیه به غولهای آن داشته است. اولین سرمایهگذاران و بازیگران آن نیز حداکثر تلاششان را بهکار میگیرند تا محبوبیت و کاربردهای این ارز دیجیتال را بیشازپیش افزایش دهند. دراینمیان، سرمایهگذاران تازهکار که بدون مطالعه و بررسی دقیق روندهای مالی، وارد بازی بزرگان میشوند، بیشترین خسارتها را از افزایش و کاهش قیمت این وسوسهی مدرن متحمل میشوند.