آیا کسبوکار رسانهای بهسمت سقوط حرکت میکند؟
ارتباطات، کلید اصلی پیشرفت بشر محسوب میشود. انسانها از قرنها پیش، انواع روشهای ارتباطی بهینه را تجربه کردهاند و امروز، به درک سیگنالها و علائم گوناگون رسیدهاند. یونانیها، چینیها، سرخپوستها و بسیاری اقوام باستانی، از دود برای انتشار اخبار و سیگنالها استفاده میکردند. امروز، سیگنالها بهصورت دیجیتال در آمدهاند و کسب اطلاعات از رخدادهای پیشرو، آسانتر از همیشه شده است. سیگنالهای طبیعی نیز همیشه وجود داشتهاند و تنها انسان، باید با دقت بیشتری به آنها نگاه کند. سیگنالهای اقتصادی، دستهی مهم دیگری هستند که برای فعالان کسبوکارها اهمیت پیدا میکنند. با نگاهی به آنها، شاید بتوان آیندهی حوزههای مختلف را پیشبینی کرد. در ادامهای این مطلب زومیت، نگاهی به سیگنالهای هشداردهنده برای آیندهی رسانه و درآمد از آن خواهیم داشت.
رسانه در سطح جهانی به کسبوکاری با رشد نزدیک به صفر تبدیل شد. بهعلاوه، در سال پیش رو، درآمد ۲۴۵ میلیارد دلاری از تبلیغات برای ۳ غول اصلی، گوگل، فیسبوک و گروه رسانهای آمازون پیشبینی میشود. درنتیجه، میتوان ادعا کرد که آخرین سرمایهها نیز در حال خارج شدن هستند. بهعلاوه، آنچه بیشازپیش در دنیای رسانه دیده میشود، کسب درآمد مستقیم از کاربران است که توسط غولهایی همچون نتفلیکس و اسپاتیفای انجام میشود.
برخی کارشناسان اعتقاد دارند ۳ غول بزرگ دنیای تبلیغات، در وضعیت کنونی ماسک اکسیژن دارند و سایر بازیگران، بهمرور در حال مرگ هستند. در سال پیشرو، شاید شاهد کسبوکارهای جوان یا حتی سابقهداری در صنعت رسانه باشیم که رو به تعطیلی میروند. بیش از همهی بخشها، رسانههای مبتنی بر درآمدهای تبلیغاتی، از روندهای پیشرو زیان خواهند دید.
خطر اصلی دنیای رسانه زمانی رخ داد که منابع مورد نیاز آن، دیگر مانند گذشته از بخشهای خصوصی و عمومی تأمین نشد. کاهش سرمایهگذاریها در ژورنالیسم تحقیقی، خطر مهمی محسوب میشود که درکنار حملهی شبکههای اجتماعی، آیندهی نگرانکنندهای را برای رسانهها ترسیم میکند. البته، سرمایهگذاران بزرگ بهمرور در حال ورود به رسانههای بزرگ هستند، اما همین وضعیت، نگرانی را بهوجود میآورد که کنترل و نظارت و بر استقلال و صداقت رسانهها، دشوارتر خواهد شد.
درآمد از تبلیغات رسانهای، ژورنالیسم حقیقتگرا را به سایه میبرد
فناوری، بازوی قدرتمند دهههای اخیر، با المانهای گوناگون خود تاحدودی جرمهای سنتی را کاهش داد. البته، بهجای آن موارد، جرمهای مدرن و حتی خطر سقوط سرمایهگذاریهای سازنده نیز ظهور یافتند. در نمونهای از آن جرمها، میتوان در عدم پرداخت مالیات توسط ثروتمندترین فرد جهان (جف بزوس) و برند بزرگ تحت مدیریتش، آمازون، اشاره کرد. همین جرمها باعث شد تا با وجود خسارتهای میلیوندلاری سالهای گذشته به شرکتهای کوچک و متوسط، ۲۲۰۰ میلیارد جهان، ثروت خود را بهاندازهی ۱۲ درصد در سال گذشتهی میلادی افزایش دهند.
اجلاس داوس، یکی از رخدادهای مهم سرمایهداری در جهان محسوب میشود که انتقادهای متعددی را هم از سوی کارشناسان مالی بههمراه دارد. آنها میگویند داوس (اجلاسی که توسط انجمن جهانی اقتصاد برگزار میشود)، افرادی را گردهم میآورد که با وجود بیشترین کسب درآمد در جهان، بیشترین خسارتها را هم به آن وارد کردهاند. در نمونهای از آنها، شریل سندبرگ، مدیر عملیات فیسبوک، صحبتهایی پیرامون بهبود اینترنت داشت، اما در شرکتی کار میکند که شاید بیشترین خسارتها را به سلامت اینترنت وارد کرده است.
مصرفکنندهها همیشه امیدوار هستند که شرکتهای بزرگ، روند کاری خود را بهبود دهند. برخی از آنها هم در آن مسیر حرکت میکنند، اما بههرحال نمیتوان موفقیت آنچنانی برایشان متصور شد. کارشناسان میگویند همیشه افراد، در طول تاریخ بشریت را نجات دادهاند و هیچگاه نمیتوان شرکتها را بهعنوان ناجی تصور کرد. بهعنوان مثال، فیسبوک با ادعای بهبود خبرنگاری و فعالیتهای ژورنالیستی، سال گذشته ۳۰۰ میلیون دلار در آن صنعت سرمایهگذاری کرد؛ اما در مقابل، آنها سالانه ۸ میلیارد دلار از همان صنعتی پول خارج میکنند که باعث رونق ژورنالیسم حقیقتگرا میشود. صنعتی رو به افول بهنام رسانه.
ادعای تغییر در اوضاع جهان از سوی شرکتهای بزرگ، استراتژی درآمدی است
ادعای بیداری و آگاهیسازی از سوی شرکتهای بزرگ، بهعنوان یک استراتژی کسبوکاری، روندی مثبت تلقی میشود. البته، عموما به اجرای کاری خاص در جهت بهبود اوضاع جهان، نمیانجامد. برخی اوقات، شرکتهای بزرگ تلاش میکنند تا در حضور رسانهای خود، اهمیت دادن به مسائل جامعه را نشان دهند. بهاحتمال زیاد، آن فعالیتها هم عموما در جهت سودآوری خواهد بود، اما از همه بدتر، اجرای اشتباه همان برنامههای ظاهری است که بهجای کمک به پیشرفت جامعه، رقبا را به پیش خواهد راند.
مردم هم در مقابل سخنرانیهای اغواکنندهی مدیران شرکتهای بزرگ، رویکردهایی با امیدواری واهی دارند. آنها امید دارند که آن غولهای تجاری، روزی بتوانند وضعیت زندگیشان را بهبود ببخشند. درحالیکه همان شرکتها، بیشترین تأثیرات را در وخامت زندگی داشتهاند. درواقع، آن شرکتها تنها تلاش میکنند تا امنیت اقتصادی را برای کارمندان و سهامدارن خود فراهم کنند و سایر موارد، شاید تنها ظاهری برای آن هدف باشند.
بهعنوان مثالی از اظهارنظرهای مثبت مدیران شرکتهای بزرگ و تأثیرگذاری آن بر رشد اقتصادی خودشان، میتوان صحبتهای مدیرعامل توییتر را مثال زد. جک دورسی زمانی گفته بود که باید ماهیت و اهداف محصولات شرکتهای بزرگ، با دقت بیشتری بررسی شود و همین اظهارنظر زیبا، ارزش سهام توییتر را ۶ درصد افزایش داد. بهعلاوه، هیچ اقدام مثبتی هم از سوی توییتر در جهت بهبود محصولش انجام نشد.
شرکتهای بزرگ دنیای فناوری، آنهایی که بیشترین درآمد را از رسانهی تبلیغاتی کسب میکنند، همیشه بین فعالیتهای مثبت برای جامعه و افزایش درآمد، دومی را انتخاب کردهاند. آنها در سال گذشتهی میلادی نیز عملکرد خوبی داشتند و سوددهی خود را به حداکثر جدیدی در نمودارها رساندند. قانونگذاری و خصوصا قوانین ضد انحصار (آنتیتراست) میتوانند جلوی عملکردهای نگرانکنندهتر چنان شرکتهایی را بگیرند؛ اما رخدادهای اخیر نشان میدهد که آن غولها، با لابیهای متعدد، از آن قوانین نیز به سلامت عبور میکنند.
درنهایت، کارشناسان اقتصادی و اجتماعی (خصوصا در آمریکا) پیشنهاد میدهند که دولت باید با قوانین جدید، حتی غولهای امروز دنیای فناوری را به شرکتهای کوچکتر تقسیم کند و مانع از سلطهی هرچه بیشتر آنها بر جهان شود. روندی که شاید مانع از رویکردهای بحثبرانگیز آنها و تجاوزهای گسترده به حقوق مردم شود. بههرحال روندهای کاری چنان شرکتهایی، امروز رسانههایی را ایجاد کرده است که بهمرور، اعتماد مردم را از دست میدهند و شاید، رسانه بهمعنای واقعی، در آیندهی نزدیک از بین برود.